بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تقدیم به روح ملكوتى امام راحل و شهداى والامقام اسلام صلواتى اهدا بفرمایید.
تشریففرمایی برادران عزیز بسیجى و دانشجویان محترمی كه از شهرستانها به این خانه دوم خودشان كه به نام مبارك حضرت امامرضواناللهعلیه مزین است تشریف آوردهاند را خوشآمد عرض مىكنم و امیدوارم كه در این ایام مبارك، همه ما مشمول عنایتهای خاص آقا امام زمانعجلاللهفرجهالشریف باشیم و از بركات كریمه اهلبیت، حضرت معصومهسلاماللهعلیها حداكثر استفاده را ببریم و توشهاى براى سفر معنوى به سوى سراى ابدى برگیریم.
ایمان؛ عامل پیروزی انقلاب اسلامی
نكتهاى كه به نظرم رسید که خدمت شما عزیزان عرض كنم این است كه اهمیت انقلاب ما در میان همه حرکتها و انقلابهای عالم به این بود كه انقلابى برخاسته از انگیزه دینى و اسلامى مردم بود و آنچه این انقلاب را به پیروزى رساند ایمان مردم بود. البته در درجه اول ایمان رهبر و ایمان یاران و همراهان ایشان و در درجه بعد ایمان همه مردم باعث این نعمت عظیمى شد كه در دنیا بىنظیر است.
نگاه سطحی به نقش دین در زندگی
همه ما كموبیش نقش دین را در این پیروزى و در زندگیمان معتقد هستیم ولى همه مقدار تأثیر دین را در زندگى خودمان یك جور نمىدانیم. گاهى از كسانى شنیدهایم كه اهمیت دین براى این است كه مردم دیندار، جنایت نمىكنند و جامعهشان یك جامعه سالمِ امنى خواهد بود، حقوق همدیگر را رعایت مىكنند، دین باید داشته باشیم تا بتوانیم یك عامل درونى براى حفظ نظم و امنیت جامعه داشته باشیم. گاهى هم شنیدهایم که اهمیت دین از این جهت است كه انسان را از اضطراب و دلهره و نگرانىها نجات مىدهد و براى او یک حالت آرامش و سكون ایجاد مىكند. درواقع آن بیان اول، یك بیان مبتنى بر مصلحت جامعه بود که امنیت و آسایش را براى جامعه ایجاد مىكند و این بیان، مبتنى بر یك نكته روانشناختی و فردى است که براى هر فرد، آرامش دل ایجاد مىكند. همه اینها صحیح است و حتى ما مىتوانیم در خودمان تجربه كنیم كه هر وقت توجهمان به دین، بیشتر است یا هر وقت ایمانمان قوىتر است آرامشمان هم بیشتر و جامعهمان هم سالمتر است. به عنوان نمونه در ماه رمضان در جامعه كمتر گناه و جنایت مىشود یا در ماه محرم و صفر هم همین طور؛ به خاطر اینكه توجه مردم به دین بیشتر میشود. اینها درست است اما آیا واقعاً دین براى همین است؟! یعنى آنچه براى ما اصالت دارد امنیت زندگى و آرامش خیال است و دین چون یك ابزارى است كه این كار از آن مىآید ارزش پیدا مىكند؟! این تلقى بسیارى از مردمى است كه سطحینگر هستند.
دین براى انسان است یا انسان براى دین؟!
به دنبال چنین تلقیاتی، یك حرفهای خام دیگرى هم گفته مىشود؛ گفته مىشود بههرحال وقتى دین براى این است كه یا آرامش فردى ایجاد كند و یا آسایش اجتماعى، پس دین براى انسان است، پس ارزش خود انسان از دین بیشتر است؛ یعنی چون دین یك ابزارى است و براى این آمده كه آسایش ما را فراهم كند پس خود انسان بسیار مهمتر از دین است! شاید از زبان بعضى از روشنفكرها هم شنیده باشید كه این تعبیر را به كار مىبرند که دین براى انسان است نه انسان براى دین! حالا بحث من در این جمله نیست چون این بحث مفصلى مىخواهد، فقط خواستم اشارهاى كنم كه این مغالطه از اینجا پیدا مىشود كه ما خیال مىكنیم اصلاً فایده دین همین است كه ما راحت باشیم و جامعه باید امن و امان باشد، در صورتى كه این یك فایده دست دوم، سومى دین است.
هدف اصلی دین
آنچه اهمیت دین را براى بشر اثبات مىكند مسئلهای بسیار بالاتر از اینهاست. این مثل این مىماند كه بگوییم انسان وقتى غذا مىخورد ماهیچههاى فكش حركت مىكند و در اثر این حركت، ماهیچههای فک انسان تقویت مىشود، پس انسان غذا مىخورد كه فكش حركت كند و ماهیچههاى فكش تقویت شود. این یک واقعیتى است که حركت عضلات و ماهیچهها موجب تقویت آنها مىشود، ورزش موجب تقویت ماهیچهها مىشود ولی آیا ما هم غذا مىخوریم براى اینكه ماهیچههاى فكمان تقویت شود؟! درست است که دین موجب آرامش دل و آسایش جامعه مىشود اما آیا دین فقط براى همین آمده است؟!
آن هدف اصلى دین بسیار فوق اینهاست. ممكن است بگویید دیگر بالاتر از این چه مىشود؟! ما هدفمان یكى این است که مىخواهیم خودمان آرامش داشته باشیم و یكى هم اینکه مىخواهیم جامعهمان امن باشد، دیگر چه مىخواهیم؟! چه چیزى بالاتر از این مىتواند باشد؟!
مسئله این است كه ما اینجا وقتى خودمان را مىگوییم که مىخواهیم آرامش داشته باشیم یا مىخواهیم جامعهمان امن باشد دیدمان در یك محدوده زندگى 50، 60 ساله یا حداكثر 100 ساله محدود مىشود یعنى خودمان را فقط یك موجودى مىبینیم كه عمرش حداكثر 100 سال است و مىگوییم در این 100 سال مىخواهیم آرامش یا آسایش داشته باشیم و برای رسیدن به این هدف چه کار كنیم؛ دین داشته باشیم تا این دوران 100 سالهمان را خوش بگذرانیم و راحت باشیم؛ در صورتى كه دین مىآید از اول بینش ما را نسبت به خودمان تصحیح مىكند؛ مىگوید شما اشتباه مىكنید كه خیال مىكنید زندگى شما همین 50، 60 سال یا 100 سال است. این دوران زندگی مثل یك دوران جنینى مىماند. شما باید اصلاً بفهمید كه آدمیزاد یك موجود 100 ساله نیست بلکه آدمیزاد یک موجود ابدى است. عمر انسان مختص به این 50، 60 سال یا 100 سال نیست. انسان دو دوران جنینى دارد؛ یك دوران 9 ماهه در شكم مادر دارد كه باید از حالت نطفه به حالت یك نوزاد دربیاید. در این حركت، خودش هیچ نقشى ندارد. هر چه عوامل طبیعى اقتضا كند همان مىشود. یك نوزادى كه متولد مىشود در اینكه مرد باشد یا زن، زشت باشد یا زیبا، سفید باشد یا سیاه، استعداد داشته باشد یا نداشته باشد، سالم باشد یا مریض باشد، وزنش كم باشد یا زیاد باشد آیا خودش هیچ نقشى دارد؟! این یك دوران جنینى است كه تقریباً 9 ماه طول مىكشد و عوامل طبیعى كمك مىكنند تا انسان از مرتبه نطفه به مرتبه جنین كامل دربیاید.
ما یك دوران دیگر داریم كه یك مقدار طولانىتر از این دوران است. آن دوران، دورانى است كه تا حدود زیادى خود انسان نقش دارد كه خودش را بسازد. آن دوران، 9 ماه بود ولى این دوران، 90 سال است. این هم یك دوران كوتاهى است؛ یك دوران طولانىترى هست كه انسان در این دوران مىتواند خودش را بسازد، خودش در سرنوشت خودش مؤثر باشد و آنگونه كه مىخواهد بشود نه آنگونه كه عوامل طبیعى اقتضا كرده است؛ ولى در این دوران جنینى دوم، انسان خودش را مىسازد كه آنگونه بشود كه خودش اراده مىكند؛ كه درنهایت چه بشود؟!
وقتى یك چیزى را مىسازند و سعى مىكنند که رشد كند براى هدفى است و یك مقصودى دارند. این دوران فقط برای این نیست كه ما خودمان را بسازیم و بعد تمام شود و برود و بعد هم هیچ و پوچ شود؛ نه، این دوران براى این است كه ما خودمان را بسازیم تا وارد یك زندگى بىنهایت شویم و آن وقت از ثمرات این دوران جنینى دوممان استفاده كنیم، هر چه كاشتیم درو كنیم، آنگونه كه خودمان را ساختیم از آن بهره بگیریم و اگر خدایى نكرده كوتاهى كردیم و خودمان را بد ساختیم در آن صورت هم به آثارش ملتزم شویم.
شناخت حقیقت انسان؛ اولین نقش مهم دین
دین مىآید به ما مىفهماند كه عمر انسان 90 سال و 100 سال نیست، 90 هزار سال هم نیست، 90 میلیون سال هم نیست، 90 میلیارد سال هم نیست؛ عمر انسان بىنهایت است! پس دین براى ما چه فایدهاى دارد؟! فایده دین برای ما این است که ارزش ما را از 100 سال بالا مىبرد و به بىنهایت مىرساند! این مسئله را در نظر بگیرید كه دین چقدر بر ارزش ما مىافزاید، چند برابر، تا اینكه فقط بگوییم دین باعث این مىشود كه در این 90 سال آرام باشیم و امنیت و آسایش داشته باشیم. آن وقت همه اینها آخرش در این 90 سال و 100 سال خلاصه مىشود. بعدش چى؟!
اولین نقش مهم دین این است كه خود ما را به خود ما مىشناساند كه زندگی شما منحصر به این زندگى محدود دنیوى نیست، شما داراى عمر ابدى هستید و سرنوشت ابدى را خودتان باید بسازید، مسئولش خودتان هستید، هرگونه که رفتار كنید، هرگونه که خودتان را بسازید همان خواهید شد منتها آن دورانى كه اختیار دارید که خودتان را بسازید همین 100 سال دنیاست. از این 100 سال كه گذشت دیگر اختیار از شما سلب مىشود و همانگونه كه خودتان را ساختهاید، همانگونه خواهید ماند.
بینهایت بودن ارزش واقعی دین
پس این عمر 100 ساله چقدر ارزش دارد؟! ارزش این را دارد كه سرنوشت بىنهایت ما را مىسازد! به یك معنا ارزشش بىنهایت است براى اینكه نتیجهاش بىنهایت است؛ یعنى اگر مطابق دین رفتار كنیم و دستورات دین را عمل كنیم سعادت ابدى خواهیم داشت. پس دین چیزى است كه مىتواند سعادت ابدى یعنى سعادت بىنهایت بیافریند. پس ارزشش چقدر است؟! بىنهایت!
حالا ببینید آن حسابى كه ما مىكردیم و مىگفتیم دین براى این است كه 90 سال، 100 سال آرامش و آسایش بیافریند تا این بینشى كه مىگوید دین مىتواند بىنهایت آسایش بیافریند چقدر فرق مىكند. فاصله این دو بینش بیش از فاصلهاى است كه مىگفت غذا بخورم تا فكم قوى شود چون هر دوی اینها محدود بود. تازه وقتى مىگفت غذا مىخوریم براى اینكه انرژى بدنمان تأمین شود، رشد كنیم، سلامتى داشته باشیم تازه این هم محدود بود. باز هم مقایسه دو تا محدود بود؛ اما این مقایسه، مقایسه یك محدود با نامحدود است. پس ارزش دین تنها به این نیست كه 100 سال خوشى براى ما مىآفریند بلكه ارزشش بىنهایت است!
دین؛ زمینهساز رسیدن انسان به سعادت دنیا و آخرت
وقتى اینگونه شد آن وقت ببینید دین را با چه چیزی مىشود مقایسه كرد؟! با پیشرفت اقتصادى؟! با تكنولوژى؟! با ثروت؟! با سلامتى؟! با رشد بدن؟! با پیروزى در مسابقات فوتبال؟! با قهرمان شدن؟! با چه چیزى مىشود مقایسه كرد؟! البته همینجا بین پرانتز عرض كنم كه دین همه چیز دارد، حتى مسابقات ورزشى هم دارد. بعضى از مسابقات اصلاً از مستحبات و از آداب دینى است، آن مسابقاتى كه مىتواند در اهداف دین مؤثر باشد. ما در کتابهای فقهیمان یك كتابى داریم به نام سَبْق وَ رِمایه، مسابقه سوارکاری و تیراندازى. این را بین پرانتز عرض كردم، بحث ما حالا اینجا نیست.
اگر دین داشته باشیم همه چیز خواهیم داشت، اقتصاد هم خواهیم داشت، پیشرفت علم و تكنولوژى هم خواهیم داشت، آقایى دنیا هم خواهیم داشت؛ ولى آنچه هدف اصلى است فراتر از همه اینهاست. همه اینها در یك چهارچوبه محدودى است و عمر آنها درنهایت از 100 سال فراتر نخواهد رفت اما آنچه اصالتاً دین براى انسان مىآفریند عمرش نامحدود است؛ بنابراین آن فایده دین با هیچ چیز قابل مقایسه نیست.
جدا کردن انسانها از دین؛ بزرگترین خیانت به بشریت!
حالا اگر یك عاملى در زندگى انسان بیاید و انسان را از این بینش دینى جدا كند یعنى بیاید به انسان القا كند كه تو بیش از همان زندگى چند روزِ دنیا نیستى، هدفى هم غیر از همین لذتهای زندگى در كار نیست، دین هم یك ابزار بوده براى اینكه این آسایش را فراهم كند، اگر آسایش از یك راه دیگرى فراهم شد به دین هم احتیاجى نیست چون هدف، لذت و آسایش و آرامش همین زندگى بود دیگر و این را اگر از یك راه دیگر بشود تأمین كرد دیگر به دین احتیاجى نداریم!
اگر آنچه دین به ما مىگفت راست باشد یعنى ما عمر ابدى داشته باشیم و دین بتواند انسان را براى بىنهایت خوشبخت كند و یك كسى بیاید این اعتقاد را از ما بگیرد، بگوید نه این خبرها نیست، بگوید همین است كه مىبینید، خوردن و خوابیدن است و لوازمش، دین هم در یك زمانهایی در یك جاهایى براى انسان فوایدى دارد، یك آرامش و چیزى، اما آرامش تنها اینها نیست؛ مگر همه مردم دنیا دین دارند در حالی که خیلى هم خوش دارند زندگى مىكنند؟! نمیگوییم دین بد است ولى آنجورها هم كه مىگویند نیست. یك وقت مردم هیچ راهى براى آسایششان بلد نبودند و لذا معتقد به دین شدند. حالا راههای دیگرى هم هست!
اگر یك كسى بیاید این كار را انجام بدهد و این نقش را به عهده بگیرید كه هدف دین را عوضى نشان بدهد و در نتیجه، انسان را از دین جدا كند این چقدر به انسانیت خدمت كرده است؟! آیا این خدمت است یا جنایت؟! سؤال هم دارد؟! این معنایش این است كه زندگى ابدى بىنهایت سعادتمندانه را از آدم بگیرند و جای آن چه چیزى به آدم مىدهند؟! گیرم خوشى 100 ساله. خوشى 100 ساله با خوشى بىنهایت چه نسبتى دارد؟!
خیانت این كار از این بالاتر است كه یك دانه برلیانى كه در عالم نمونه ندارد و قیمتش قابل تعیین نیست در دست یك كسى باشد، او را گول بزنند و بیایند این را از او بگیرند و با یك خرمهره معاوضه كنند. حالا شما همین جواهرش را فرض كنید، معروف است كه مىگویند قیمتىترین جواهرات، برلیان است. یك دانههاى برلیانى هست كه برای آن نمىشود قیمت تعیین كرد. اگر كسى چنین چیزى را داشته باشد و یك نفر بیاید انسان را فریب بدهد و بگوید نه آقا! این خرمهره قشنگتر است! یك شیشه تراشخوردهای، كریستالى، به دست انسان بدهند و بگویند این خیلى از آن بهتر است و یك بچهاى باشد و باور كند، بگوید این سفید است و آن سبز، لابد سبزش قشنگتر است؛ این چقدر جنایت كرده است؟!
جنایت این شخصى كه انسان را از زندگى آخرت جدا كند به مراتب بالاتر است براى اینكه آنجا هم آن شیشه با آن برلیان یك نسبتى دارد، بالأخره یک عددى است اما اینجا بین متناهى و نامتناهى هیچ نسبتى وجود ندارد. نتیجه اینكه آن كسانى كه در جامعه به هر دلیلى، به هر عنوانى، به هر بیانى، به هر انگیزهاى انسان را از اعتقاد دینى و از حقایق دین دور كنند بالاترین جنایتها را در حق انسانها روا داشتهاند و طبعاً چنین كسانى مستحق بدترین مجازاتها خواهند بود و جنایتى بالاتر از این نمىشود.
خیانت با نام خدمت!
آن وقت ما در جامعهمان كسانى را داریم كه این نقش را ایفا مىكنند و طلبكارمان هم هستند! مىگویند ما داریم به شما خدمت مىكنیم!
براى اینكه ما بتوانیم كار اینها را ارزشیابى كنیم كه اینها چقدر خدمت مىكنند باید توجه كنیم كه نتیجه كار چه خواهد شد و ما را از چه اوجى به چه حضیضى فرود مىآورند؛ این برلیان فوق قیمت را از ما مىگیرند و یك خرمهره ناچیزى به ما مىدهند و دلمان را خوش مىكنند! حالا اگر بشنوید که یك كسى مىگوید كه آنچه شما را از آن زندگى ابدى محروم مىكند، هر چه باشد، یك ابزار گولزنك است آیا باور مىكنید؟!
زندگی دنیا، متاع غرور و فریب
گفتیم عاملى كه باعث این مىشود كه آن برلیان را از ما بگیرد و یك شیشه رنگى یا یك خرمهره به ما بدهد این بالاترین جنایت را كرده و بالاترین خدعه و فریب را به كار برده است. قرآن مىفرماید: وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ؛[1] غرور در عربى غیر از این اصطلاحى است كه ما مىگوییم به غرورش برخورده است. غرور در عربى یعنى فریب دادن و گول زدن.
قرآن در چند جا مىفرماید، حتماً شما هم این آیه را در چند جا در قرآن دیدهاید که وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ؛ زندگى دنیا چیزى جز اسباب گول زدن نیست؛ یعنى كسى كه فكر كند انسان است و همین زندگى دنیا و چیز دیگرى در كار نیست این گول خورده است. یك متاع قیمتى و گرانبهایى را از او گرفتهاند و متاعی را به او دادهاند که متاع کمارزشی است. گول زدن مگر چیست؟!
انسان بر سر دوراهی سعادت و شقاوت ابدی
پس بالاترین نقشى كه دین ایفا مىكند، نقش اولش این است كه به انسان ارزش بىنهایت مىدهد نه ارزش محدود؛ اما این ارزش، مشروط است. این نكتهاى است كه باز خیلىها از آن غفلت مىكنند. طبق این بینش، انسان بسیار ارزش دارد و مىتواند خوشبختى ابدى داشته باشد؛ اما آیا هر انسانى داراى خوشبختى ابدى خواهد بود یا نه، آن انسانى دارای خوشبختى ابدى خواهد بود كه خودش را خوب بسازد؟! همین انسان مىتواند به دست خودش، خودش را بىنهایت بدبخت كند!
اهمیت انسان در میان خلایق و مخلوقات خدا به همین است كه در یك نقطه صفرى واقع شده است. اگر این را روى محور مختصات ترسیم كنیم، روى محور Yها مىتواند تا بىنهایت بالا برود و مىتواند تا بىنهایت سقوط كند. هر دوی اینها برای او میسر است. این انسان چه وقت ارزش خواهد داشت؟ وقتى كه در محور بعلاوهها بالا برود، به خودش رشد بدهد، كمال بدهد، نه اینكه استعدادهاى خودش را ضایع كند، هدر بدهد و ارزش منفى براى خودش ایجاد كند و نهتنها سودى نبرد بلکه زیان بىنهایت هم مىكند و بدهكار هم مىشود! نهتنها سرمایه را از دست مىدهد بلكه بىنهایت هم بدهكار مىشود!
مفهوم واقعی آزادى تكوینى انسان
انسان مثل یک تاجر مىماند كه خدا یك سرمایه به او داده است. مىفرماید با این سرمایه اگر از این راه تجارت كنى مىتوانى بىنهایت سود ببرى اما اگر راه مقابلش را بروى نهتنها سودى نمىبرى بلکه بىنهایت بدهكار مىشوى و سرمایهات هم از دست خواهد رفت. این اختیار با خودت، هر كدام را كه مىخواهى؛ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ،[2] إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا.[3] میفرماید ما راه را به شما نشان دادیم، اگر از این راه بروید بىنهایت سود میبرید و اگر از این راه بروید سرمایه را از دست مىدهىد و بىنهایت هم ضرر مىكنىد؛ اختیار با خودتان است. آزادى تكوینى انسان یعنى این؛ انسان، آزاد است كه هر كدام از این راهها را انتخاب كند اما نه اینكه هر كدام را که انتخاب كرد نتیجهاش با هم مساوى خواهد بود. بله، در انتخاب كردن آزاد است اما نتیجهاش یكى نخواهد شد. اگر این راه را انتخاب كرد بىنهایت سود خواهد کرد و اگر آن راه را انتخاب كرد بىنهایت ضرر.
غفلت از گذر عمر؛ بزرگترین غفلت
با توجه به این جهانبینی و این انسانشناسى، آن وقت ما خواهیم فهمید كه هر لحظه از عمرمان چقدر قیمت دارد. این كه مىبینید افرادى دنبال این مىگردند که یك راهى پیدا كنند كه نفهمند عمرشان چگونه گذشت، آیا اینگونه انسانهایی را نمىشناسید؟ اینهایی كه به دنبال مسكرات و دنبال مواد مخدر مىروند براى چه مىروند؟ اكثرشان براى این است كه یك غم و غصههایى دارند، یك ناراحتىهایى دارند مىخواهند به این وسیله بىخیال شوند و نفهمند که زندگیشان چگونه گذشت! خب این مرتبه احمقانهاى است كه دیگر هر عاقلى مىفهمد كه بسیار كار بدى است اما مرتبههاى نازلهاش است كه مثل بندهاى هم به آن مبتلا هست چطور؟! الحمدللّه خدا ما را حفظ كرده است و به این فسادها مبتلا نشدهایم و معتاد نشدهایم اما یك چیزهایى هست كه امثال گویندهاى كه خدمت شما دارد عرض مىكند او هم از این حماقتش بىبهره نیست! آیا گاهى نشده که به دنبال یك سرگرمى مىگردیم كه نفهمیم زندگیمان چگونه گذشت؟! مثلاً یك روز که در خانه تنها باشیم، حوصلهمان که سر مىرود مىنشینیم یك فیلم كارتن تماشا مىكنیم، یك جدول حل مىكنیم كه چه بشود؟! که بر معلوماتمان افزوده شود! حالا اگر یك فیلم یا یک كارتن آموزندهاى باشد كه انسان یك چیزى را یاد بگیرد عیبى ندارد اما همه مىدانیم که اینها چیزى به انسان نمىآموزد؛ این یعنى چه؟! یعنى قیمت عمرمان را نمىدانیم که چقدر است و مفت داریم از دست مىدهیم. از دست مىدهیم و در مقابلش هم هیچ چیز گیرمان نمىآید! آیا این كار، کار عاقلانهاى است؟!
ارزش عمر و زمان از منظر قرآن کریم
اصولاً اسلام به انسان مىآموزد كه باید هر لحظه از عمرت را بهگونهای صرف كنى كه یك نتیجه مطلوبى از آن بگیرى و مفت از دستت نرود. آیا مىدانید که اسلام این را كجا گفته است؟ در سوره مؤمنون، وقتى اوصاف مؤمنان را مىشمرد یكی از اوصافشان این است که وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ؛[4] آن كسانى رستگار مىشوند كه مؤمن هستند و از كارهاى لغو و بیهوده اعراض مىكنند. كارى كه فایدهاى نداشته باشد را انجام نمیدهند. این به خاطر این است كه ما بر اساس این بینش، براى عمر خودمان بسیار قیمت قائل هستیم. گاهى ممكن است انسان با یك ساعت صرف عمر، خودش را از یك عذاب سخت نجات دهد و به سعادت برسد. مثلاً درباره زشتى یك گناهى فكر كند و توبه كند. ممكن است در ظرف یك ساعت، سرنوشت یك انسان عوض شود. اتفاق افتاده است كه گاهى یك فردى نیم ساعت، یك ساعت، حتى كمتر پاى یك موعظهاى نشسته و یك سخن حق یا نصیحتى را شنیده است و اصلاً سرنوشتش عوض شده است. پس عمر ما مىتواند بسیار قیمت داشته باشد.
حفظ دین، آرمان شهدا
حاصل عرایضم اینکه اگر ما دین را درك كنیم و باور كنیم که اولاً دین مىآید که ارزش وجودى ما را - حالا چه بگویید از یک، چه بگویید از یک میلیون و چه بگویید از یک میلیارد، فرقی نمیکند چون در مقام مقایسه با بىنهایت هیچ فرقى نمىكند، چه بگوئید یك و چه بگوئید یك میلیارد، در مقابل بىنهایت چه نسبتى دارد؟! هیچ كدامشان هیچ نسبتى نخواهند داشت- دین مىآید به وجود ما ارزش بىنهایت مىبخشد، دین مىآید راه رسیدن به سعادت ابدى را به ما نشان مىدهد، دین مىآید خطرهاى انحراف را به ما نشان مىدهد، چالهها را به ما نشان مىدهد، درّههاى خطرناك را نشان مىدهد كه مواظب باشید سقوط نكنید.
بعد از همه اینها، دین در همین زندگى محدود هم آسایش، آرامش، صمیمت، صفا، مهربانى، گذشت، ایثار و زندگى سراسر نور را به انسان مىدهد. پس خیلى باید قدر این دین را بدانید. این دین آنقدر ارزش دارد كه صدها هزار دسته گل به پاى این دین فدا بشوند، صدها هزار شهید براى بقاى این دین فدا بشوند چون ارزش بىنهایت دارد.
البته آنهایی كه شهید مىشوند فداى محض نمىشوند، نابود نمىشوند بلکه تنها از یك مقدار از زندگى دنیایشان محروم میشوند وگرنه آنها خودشان در سایه همین شهادتشان به سعادت ابدى مىرسند بسیار بهتر از من و شما؛ ولى همان زندگى دنیایشان را كه محدود مىكنند و ما میگوییم فداكارى كردند، عمر خودشان را فدا كردند، در راه چیزى فدا كردند كه ارزش بىنهایت دارد نه در راه یك فكر محدودی که كمترین ضررش این است كه انسان را از بینش صحیح دینى بازبدارد. هر تئوریای كه شما فرض كنید اگر هیچ ضرر دیگرى نداشته باشد لااقل انسان را از دین بازمیدارد و دیگر چه ضررى بدتر از اینکه آدم را از سعادت ابدى محروم كند؟!
برای دین و فدای دین
از همینجا دو تا نتیجه عملى باید بگیریم. یكى اینكه خائنان به انسانیت را بشناسیم. بزرگترین خیانت را كسانى مىكنند كه انسانها را از دین جدا مىكنند.
دوم اینکه آنچه براى خود ما نتیجه عملى دارد كه باید دائماً از آن استفاده كنیم این است كه برای عمر خودمان ارزش قائل شویم. هر لحظهاى از عمر را، حتی یك چشم بر هم زدنش را هم صحیح نیست كه مفت از دست بدهیم چون در همان چشم بر هم زدن هم مىتوانیم براى آن زندگى ابدىمان فعالیت مثبتى داشته باشیم و ثمره ارزشمندى به دست بیاوریم. چنین دینى است كه انسان مىتواند فداى او باشد و براى او باشد، آنچنانکه سیدالشهداصلواتاللهعليه فداى دین شد و آنچنانکه پیغمبر اكرم و ائمه اطهارسلاماللهعليهماجمعين فرمودند كه اگر امرتان دایر شد كه ضررى به مالتان بخورد یا به جانتان، مالتان را فداى جانتان كنید اما اگر امر دایر شد كه ضررى به جانتان بخورد یا به دینتان، جانتان را فداى دینتان بكنید!
این تنها یك شعار نیست. این مبتنى بر یك حقیقت است. اینکه میفرماید جانتان را فدا كنید یعنى زندگى محدود مادیتان را بدهید، زندگى ابدیتان كه جایى نمىرود، آن كه سر جاى خودش هست بلكه با همان فدا كردن، با همان شهادت، شما زندگى ابدى را براى خودتان مىخرید ولى مقدارى از این زندگى جنینىتان را فدا كنید تا دین بماند، تا هم خودتان در آخرت استفاده كنید و هم همه انسانها از بقاى دین در جامعه بهرهمند شوند. پس انسان مىتواند براى دین و فداى دین باشد و این یک حرف منطقى است.
ما در آستانه روز عرفه قرار داریم. امروز در مكه، روز عرفه بوده است و برادران و خواهران ما الآن در چنین ساعتى در صحراى عرفات مشغول خواندن دعاى عرفه هستند. البته آنهایی كه از فیض ولایت اهلبیتصلواتاللهعليهماجمعين بهرهمند هستند و امام حسینعلیهالسلام را شناختهاند و دعاى عرفه ایشان را یاد گرفتهاند. دیگران هم هر كدام متناسب با معرفت خودشان به یاد خدا و تضرّع و ابتهال در درگاه الهى مشغول هستند. ما هم سعى كنیم فردا كه روز عرفهمان است بهترین استفادهها را از دین و از بزرگترین پیشواى دینمان، سیدالشهدایمان، امام حسینعلیهالسلام ببریم.
دعای عرفه؛ گنجینهای برای تعالی انسان
من به شما عزیزان توصیه مىكنم حالا که وقتى را براى این كار گذاشتهاید و برنامهاى دارید، یا از شهرستانها آمدهاید و بههرحال فراغت نسبى دارید، قبل از اینکه به دعا بپردازید یك مرورى روى ترجمه دعاى عرفه بكنید. صِرف خواندن دعا نباشد. ببینید امام حسینعلیهالسلام چه دُرهایى سُفته است، چه معارف بلندى را در اختیار ما گذاشته است، چگونه با معبود خودش معاشقه كرده است و چگونه راه ارتباط با خدا را به ما یاد داده است. این دعاى عرفه در میان همه آنچه از اهلبیتسلاماللهعليهماجمعين به ما ارث رسیده است یك گنج شایگانى است.
برای بنده اتفاق افتاده است که گاهى به مناسبتى در محافل خارجى فرازهایی از این دعاى عرفه را براى غیرمسلمانها خواندهام که مناسبتى داشته است. در یكى از كشورهاى آمریكاى جنوبى در برزیل در یك مجلسى از کشیشها و اسقفهای كاتولیكِ آنجا كه مجلس بزرگى بود از ما دعوت كرده بودند كه سخنرانى كنیم. همه بهاصطلاح رجال دینى بودند. من درباره محبت و معرفت خدا صحبت كردم. به مناسبت، چند فراز از دعاى عرفه را برای آنها خواندم. دیدم این کشیشها و اسقفهای مسیحى از كنار چشمشان اشك جارى شده است؛ آنهایی كه امام حسینعلیهالسلام را نمىشناختند، اسلامى را قبول نداشتند اما آنقدر مضامین دعاى عرفه بلند است كه براى كسانى هم كه اسلام را نمىشناسند چنین اثرى را مىتواند ببخشد. آن وقت آیا حیف نیست كه ما از مضامین این دعا بهرهمند نشویم و فقط به خواندن الفاظش اكتفا كنیم؟!
امیدوارم خداوند متعال به همه ما توفیق بدهد كه از این فرصتهای طلایى امشب كه شب عرفه است و فردا كه روز عرفه است استفاده کنیم و بهترین بهرهها را از مكتب اهلبیتصلواتاللهعليهماجمعين و از میراث سیدالشهداعلیهالسلام ببریم و روح خودمان را با خدا آشنا كنیم و از آلودگىها پالایش كنیم و در سایه نورانیت اهلبیتصلواتاللهعليهماجمعين نورانیتى كسب كنیم. سفارش مىكنم كه انشاءالله فراموش نكنید برای همدیگر و برای دوستانتان دعا كنید. هر دعایى كه براى دوستان بكنید به نحو احسن براى خودتان هم مستجاب خواهد شد و این را غنیمت بشمارید.
وفَّقَنا اللَّهُ وإيَّاكم إنشاءَاللَّهُ
والسَّلامُ عليكُم ورحمةُ اللَّهِ وبركاتُهُ