بسم الله الرحمن الرحیم
معیار انتخاب مسؤولان: ایمان و اطاعت از خداوند
دفتر پژوهشهای فرهنگی، مشهد مقدس، 1384/09/18
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین، لاسیما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین له الفداء
مسألهای كه هركس به اقتضای مسئولیتی كه دارد، باید بیش از هر چیز برایش اهمیت قائل باشد، ایمان به خداست. این موضوعی است كه از یكطرف به یكایك افراد به عنوان یك شخص برمیگردد و از طرفی نیز به جامعه مربوط میشود و در آن اثر میگذارد. از اوایل پیروزی انقلاب از لبهای مبارك امام بارها شنیدیم که عامل اصلی پیروزی این انقلاب و تداوم آن تاکنون، ایمان و اطاعت خداست. این مطلب را هنوز تكرار میكنیم و هر جا گوش شنوایی باشد، باز هم مطرح میكنیم؛ ولی هر كسی باید به درون خودش بیشتر توجه كند كه واقعاً این مطلب را که «همه کارها از خداست»؛ چه اندازه باور دارد. واقعاً دل ما تعبیر معروف «لامؤثر فی الوجود الا الله»، یا تعبیرات قرآنی «وَ إِنْ یَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ یُرِدْكَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ1»، و اینکه هر انسانی «عَبْداً مَمْلُوكاً لا یَقْدِرُ عَلی؛ شَیْءٍ2»؛ است را چه اندازه باور دارد و اعتقاد به اینکه «لا أَمْلِكُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَ لا ضَرًّا3»؛ چه اندازه در رفتار فردی و نهایتاً در رفتار اجتماعی ما اثر دارد.
اگر به تاریخ صدر اسلام برگردیم و با بینش قرآنی حوادث صدر اسلام را در حد اطلاعات خودمان تا به امروز تفسیر و تحلیل كنیم، خواهیم دید مشکلاتی که برای عالم اسلام پیش آمد؛ عاملی كه موجب پیدایش ضعف، شكست؛ و بلاهایی برای مسلمانها شد، چه در زمان حضور پیامبر اكرم(ص)، چه زمان ائمه اطهار(صلوات الله علیهم اجمعین) و چه بعد از آن، همه و همة آنها به ضعف ایمان برمیگردد. در جنگهایی كه در زمان خود پیغمبر اكرم(ص) اتفاق افتاد، هر جا شكستی متوجه مسلمانها شد و خسارتی جانی، مالی یا سیاسی به مسلمانان وارد شد، بر اثر ضعف ایمان بعضی از مسلمانها بود. نمونه بارز و آشکار آن در جنگ احد بود که باعث شكست مسلمانها شد و آن بلاها و شكستها را متوجه اسلام كرد: حمزه سیدالشهداء را از دست مسلمانها گرفت، و خود پیغمبر اكرم(ص) چقدر زخم برداشتند، در حدی كه كفار گفتند: پیغمبر از دنیا رفت. این بلاها از كجا ناشی شد؟ عدهای كه موظف بودند آن سنگر را تا آخر كار حفظ كنند، وقتی دیدند غنایمی به دست همرزمانشان افتاد، جنگ را تمام شده انگاشتند، دستور را نادیده گرفتند، سنگر را رها كردند و به دنبال جمعكردن غنایم آمدند.
هر چند علاقمندی به دنیا، عدم اطاعت از رهبری، عجله، عوامل روانی، اقتصادی و امثال اینها را میتوان از دلایل این شکست دانست؛ ولی اصل مطلب این بود كه ایمان آن گروه از مسلمانان ضعیف بود. اگر باورشان بود كه از آن غنائم هر چه باید به آنها برسد، میرسد و با این عجله كردنها رزق و روزی آنها بیشتر نمیشود؛ اگر ایمان داشتند که فرموده پیامبر(ص) را باید اطاعت كرد، و نباید قرائت جدیدی از آن ارایه كرد؛ اگر وقتی آن حضرت فرمود بایستید، میایستادند و سنگر را ترک نمیکردند، چنین نمیشد.
«وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَیْئاً4»؛ در جنگ حنین وقتی مسلمانها دیدند جمعیتی فراوان، و ساز و برگی انبوه به هم زدهاند، مغرور شدند و همین غرور باعث شكست آنها شد. زمانی که دل از خدا غافل و متوجه اسباب شد، یعنی دیگرنیازی به درخواست از خدا و دعا و توسل ندید، اینجاست که«ضاقَتْ عَلَیْكُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ».
آیا كسانی كه حاضر نشدند ولایت امیرالمؤمنین(ع) را بپذیرند، علت دیگری غیر از ضعف ایمان داشت؟ مشكلاتی كه از آن پس برای جامعه اسلامی پیش آمده است همه از این عامل ناشی میشود. اگر نیتها درست شود، اگر ایمان محكم باشد، اگر توكل ما فقط بر خدا باشد، یعنی اگر ما واقعاً تنها خدا را همهكاره بدانیم، خیلی از مشكلات حل میشود. این مسایل مخصوص زمان پیغمبر(ص) نبود، به دوران انقلاب هم محدود نمیشود، بلكه تا روزقیامت تكرار خواهد شد؛ چرا که هدف آفرینش همین است. ما را برای این در این عالم آوردهاند كه آزمایش بشویم، «لِیَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ5». امروز این صحنه تمام میشود، صحنه دیگری پیش میآید و باز روز از نو، روزی از نو. هر روز امتحانی جدید، امروز به شكلی، فردا به شكلی دیگر؛ خدا خوب امتحان میكند. سؤالهای امتحانی هم هیچ وقت شبیه هم نیست. امروز صحنهای برای امتحان است، فردا سؤال دیگری مطرح میشود.
پذیرش اینها برای ما سخت است. میخواهیم همه چیز در امن و امان و اوضاع بر وفق مراد باشد؛ حكومت اسلامی و عدل و داد برقرار شود، ما هم راحت و آسوده به زندگی خود بپردازیم. ولی خدا اینگونه نخواسته است. حتی در زمان ظهور ولی عصر (عج) هم بساط امتحان خواهد بود. روح همه امتحانات هم این است که چقدر بنده خدایید؟ تا چه حد خدا را همه كاره میدانید؟ تا کجا حاضرید بندگی و اطاعت خدا كنید؟
در زمان پیغمبر اكرم(ص)، كفار، مشركان، منافقین و گاهی هم احزابی كه ائتلاف میكردند، برای اینکه مسلمانها را مرعوب کنند و از مقاومت آنها بکاهند شایعاتی را پخش میكردند؛ از جمله میگفتند: «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ6»؛ و یا منافقینی كه در مدینه بر علیه اسلام توطئه میكردند به مسلمانانی که از مكه آمده و در مدینه مهمان بودند میگفتند: «لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ7». یعنی این مهاجرین پابرهنه؛ که از شهر خود آواره شدهاند، میخواهند بر ما حكومت كنند، اما مهاجران ذلیل هستند و ما كه صاحبِ خانه و اموال و موقعیت هستیم، آنها را بیرون خواهیم كرد: «لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ». آن زمان ثروتمندها و صاحبان موقعیتهای اجتماعی غالباً از منافقین بودند و به اجبار تسلیم شده بودند، ولی حقیقتاً نه ایمان داشتند و نه دلخوشی از حكومت پیامبر(ص). آنها منتظر بودند شرایطی پیش بیاید و همه چیز را بر هم بزنند. لذا میگفتند:«لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ»؛ اما غافل از اینکه عزت ازآن خدا و پیامبر و مؤمنان است: «؛ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ». باید شرایطی پیش آید تا معلوم شود چه كسانی منافق هستند و چه پایهای از نفاق دارند و در مقابل، چه كسانی واقعاً مؤمنند و فریب این حرفها را نمیخورند، اعتمادشان بر خداست و از قدرت مشركین نمیترسند.
کار منافقان این است، که شایعه درست كنند و بگویند: «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ»، همه مردم علیه شما متحد شدهاند، از شعارهای خود كوتاه بیایید! اما کسانی كه ایمان داشتند چه کردند؟ «فَزادَهُمْ إِیماناً». وقتی مشركین حمله میكردند مؤمنان میگفتند: «هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ8»، خدا فرموده كه اینها میآیند، این مسأله تازهای نیست، ما آمادهایم. ولی آنهایی كه ضعیف الایمان بودند یا روحیه نفاق داشتند رنگهایشان میپرید، توانشان را از دست میدادند و مثل مرده متحرك بودند. در مقابل، همان پابرهنهها و بردههایی كه تازه مسلمان شده بودند، محکم و استوار میایستادند و از چیزی نمیترسیدند؛ چرا که شهادت پاداش کار آنها بود و مگر بالاتر از این چیست؟ امروز هم عدهای میگویند آمریكا، آلمان، انگلیس، فرانسه، سایر كشورهای كوچك و بزرگ و در پشت پرده هم چین و روسیه علیه اسلام متحد شدهاند؛ شما در مقابل آنها چه میتوانید بکنید؟ ما نهایت آرزویمان شهادت است، «قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاَّ إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ9». شما میگویید میكشند؟ ما آمادهایم که كشته شویم، آمادهایم به شهادت برسیم، شهادت ترس ندارد.
عدهای هم بودند که به محض اینکه به آنها میگفتند بعد از مرگ اموالتان را میبرند، رنگشان میپرید. تفاوت این دو گروه چه بود؟ آیا غیر از ایمان بود؟ غیر از این بود که آن گروه خدا را باور داشتند و اطمینان داشتند كه اگر هیچ یك از اسباب عادی هم در اختیارشان نباشد، خدا میتواند آنها را یاری كند؛ و در مقابل، این گروه، با وجود اینکه همه چیز در اختیارشان بود، باز هم میترسیدند؟
امتحانهای فردی به جای خود، هر كسی در زندگی فردیاش مورد امتحان قرار میگیرد. ولی امتحانات اجتماعی هم در کار است. هر از چندی برای جامعه اسلامی امتحانی پیش میآید تا افراد این جامعه شناخته شوند و مشخص شود كدام گروه، به راستی ماندنیاند. متأسفانه غالباً اكثریت در این میدان شكست خوردهاند؛ ولی خدا به اكثریت و اقلیت کاری ندارد؛ «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ10». اگر بنا بود واقعاً طبق همین اسباب عادی، همیشه اكثریت برنده باشند، نامی از اسلام باقی نمانده بود، اما «وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلی؛ أَمْرِهِ11»؛ خدا شكست نمیخورد. امتحان پیش میآید، اوضاع و احوال زیر و رو میشود، سختیها سر راه قرار میگیرد، تا افراد آزموده شوند؛«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الَّثمَراتِ12»؛ همة این امور هست، اما «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ».
اغلب شما دوران انقلاب را به خاطر دارید. ما بعد از عملیات ثامنالائمه چند شخصیت نظامی داشتیم كه مایه امید كل كشور بودند. فرمانده ارتش، فرمانده نیروی هوایی، فرماندهان سپاه. همه این چند نفر با هم در انفجار هواپیما شهید شدند وبعد از آن فرمانده شناختهشدهای نداشتیم. چنین شرایطی برای اینکه نیروهای انقلابی خودشان را ببازند کافی بود. اما امام خم به ابرو نیاورد، چرا؟ چون ایمان داشت که خدا هست! گفتن این مطلب آسان است، اما من و شما وقتی خبر شهادت آن عزیزان را شنیدیم، چه حالی پیدا كردیم؟ نظایر این جریان در جریان هشت سال دفاع مقدس زیاد اتفاق افتاد.
زمانی گروهی مضطرب و پریشان از جبهه خدمت امام(ره) رسیدند در حالیکه ایشان مشغول نماز بودند. سپس به ایشان اطلاع دادند كه خرمشهر سقوط کرده و مشكلاتی پیش آمده است، حال چه دستور میفرمایید؟ وقتی این خبر را به امام دادند، ایشان گفتند: جنگ همین است، ترس ندارد. چقدر تفاوت است میان این درجه از ایمان با ایمان امثال ما! اگر میخواهیم رهرو آن امام باشیم ـ امامی كه خودش رهرو امامان معصوم(ع) بود، از آنها یاد گرفته بود و در آن مكتب درس خوانده بود و امام زمان را میشناخت ـ باید در ایمان خود تجدید نظر کنیم.
یكی از آقایان نقل میكرد: سالهای اول انقلاب، در سفر حج، در مسجدالحرام نشسته بودیم، عدهای از اساتید دانشگاه که مصری بودند، آمدند با ما صحبت كنند. یكی از آنها با ما آشنا شد و ضمن صحبت با او متوجه شدیم با وجود اینكه سنی است، ولی به امام و انقلاب اسلامی ایران علاقه دارد. از امام خیلی خوب یاد میكرد و عاشقانه درباره ایشان صحبت میكرد. آن استاد مصری در صحبتهای خود گفت: تصور ما این است که در این عالم شخصیتی اسلامی بالاتر از امام نیست؛ اما همین امام گاهی در صحبتهایشان نام كسی را میبرند و میگویند: «روحی لتراب مقدمه الفداء». این شخص كیست که امام ـکه ما كسی را بالاتر از او نمیشناسیمـ در مورد او میگوید: جان من فدای خاك پای او؟ آن استاد سنی از همین جا فهمیده بود بین مقام امام(ره) به عنوان بالاترین شخصیت انسانی موجود روی زمین، و جایگاه كسی كه امام(ره) از او به عظمت یاد میکند و خود را فدای خاك پای او میداند، تفاوت زیادی است. اما ما چه اندازه این معرفت را داریم؟ ما چقدر نوكر امام زمان هستیم؟ آیا همین كه ادعای نوكری و سربازی آن حضرت را داشته باشیم، کافی است؟ ما چه مقدار این ادعا را باور داریم؟ آیا توانستهایم با ایمان، از عهده امتحانات برآییم و شایستگی سربازی آن فرمانده را بیابیم؟
ما به زبان میگوییم: «إِنْ یَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ یَمْسَسْكَ بِخَیْرٍ فَهُوَ عَلی؛ كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ13»، میگوییم جز اراده خدا، استقلالاً هیچ امر دیگری مؤثر نیست؛ اما چه اندازه باور داریم كه همه كارها به دست اوست و باید دست گدایی به درگاه او دراز كنیم تا مشمول عنایت او شویم؟ متأسفانه بعد از اینكه بارها این مطلب را تجربه کردیم و خدا نیز به ما نشان داد، باز فراموش میکنیم. صحنه امتحان كه تغییر میکند و سؤالات جدیدی پیش میآید، فراموش میکنیم كه خدا همهکاره است. امام فرمود: خدا خرمشهر را آزاد كرد و اسلام را پیروز كرد. ولی بعضی كه این را باور نكردهاند خیال میكنند هر جا امام میگوید «خدا»، مقصودش«مردم»؛ است!
ما ابتدا باید خودمان را اصلاح كنیم، حسابمان را با خدا صاف كنیم و ببینیم چه اندازه خدا را به خدایی قبول داریم؛ بعد از آن میتوانیم بفهمیم که باید از چه كسی حمایت كنیم. بعد از آن است که در مقام حمایت از افراد و گروهها ابتدا بررسی میکنیم که آیا آنها خدا را قبول دارند و معیارهایشان خدایی است؟ برای انتخاب کسی که قرار است اختیارات كشور به دست او سپرده شود، نه میشود به ریش نگاه كرد، نه به سفیدی مو و نه به چیزهای دیگر؛ باید دید چه كسی بنده خداست واعتمادش فقط به خداست.
ما باید هم خودمان را بسازیم و هم چنین افرادی را شناسایی كنیم، به دنبال آنها باشیم، و تأیید و حمایتشان كنیم. اینجا جای امتحان است. چگونه میتوانیم بفهمیم که در این امتحان موفق شدهایم؟ باید ببنیم كسی که از او حمایت میكنیم،اگر وزیر، وکیل یا صاحب منصبی شد، چه عواملی در کارها و عزل و نصبهایش دخالت دارد؟ آیا ملاک و معیار او خدمت به اسلام و توکل و اعتمادش فقط به خداست، یا اینکه به خویشان و دوستان و همشهریهایش نگاه میکند؟ آیا حمایت من از او به این دلیل است که او هم فردا، یك جای دیگر به من كمك كند؟ آیا این حرفها هم در رای ما دخالت دارد؟
بیایید از كارهای كوچك خودمان شروع كنیم؛ در خانه با فرزندانمان، در رفتار با همسایهها، خویشاوندان و دیگران واقعاً ملاك ارزش را این قرار دهیم که چه كسی ارتباطش با خدا بیشتر است، او را به واقع بیشتر دوست بداریم. یک معلم اگر در کلاس بنا را بر این بگذارد كه شاگرد درسخوانتر را دوست بدارد، نه پسر فلان دوست و آشنا یا کسی که پدرش پولدارتر است، چنین کسی اگر رئیس جمهور هم بشود در انتخاب وزرا این محاسبه و ملاکهای شخصی را دخالت نمیدهد. او به فکر این است كه چه كسی بهتر به مردم خدمت میكند. اما اگر از اول خودش را نساخته باشد و همیشه چنین معیارهایی در ذهنش باشد، رئیس جمهور هم كه بشود به فكر این است كه ما هم خویش و قومی داریم که از ما توقع دارند! آنها به ما رأی دادند، برای ما خدمت كردند، رئیس ستادمان بودند، حالا هم از ما توقع دارند!
همه ما این امتحانات را گذراندهایم و بعد از این هم خواهیم داشت. مراقب باشیم فریب نخوریم. فكر نكنیم همه كارهای ما برای خداست. قدری تأمل كنیم، آماده باشیم و چارهای بیاندیشیم. مگر یك نفر به تنهایی، چقدر میتواند با همه این عوامل و انگیزهها مبارزه كند؟ این من و شماییم كه باید دقت کنیم و گوش به زنگ باشیم که شیطان از چه راههایی در اوضاع مملكت اختلال ایجاد میكند، با چه بهانههایی و به کمک چه شایعاتی نفوذ میکند، و درصدد است چه زمینههایی را برای آینده بسازد؟ با سادهلوحی كار درست نمیشود. مؤمن باید باهوش و زیرک باشد. نادان و ترسو بودن برای مدیر جامعه مناسب نیست. کسانی كه میخواهند نقش اجتماعی در جامعه ایفا كنند و در اجتماع مسئولیتی را بر عهده بگیرند باید باهوش، زیرک و دوراندیش باشند. با نگاه به شكل و قیافه و با اعتماد به حرفهای خوشایند كار درست نمیشود. باید مراقب باشید و بفهمید چه عواملی در كارها دخالت دارند، تا بدانید نقش شما در مقابل آنها چیست.
کسانی از سالها پیش درصدد برآمدند تا نظام را از خط مستقیم اسلام كه حضرت امام آن را ترسیم كرده؛ بود منحرف سازند. یكی از مهمترین اصول نظام اسلامی، الهی بودن ولایت فقیه است كه ادامة ولایت امامان معصوم (ع) و پیامبر اكرم (ص) است. تشكیك در این اصل اساسی تا آنجا پیش رفته است که کسانی که از آنها انتظار نمیرفت گفتند: ما ولایت فقیه را امری زمینی میدانستیم و میدانیم! این همان حرفی است كه از دهان منافقین شنیده میشد. این كجا و فرمایش امام(ره) كجا كه میفرمود: ولایت فقیه ولایت الله است، حکم ولی فقیه حكم خداست. آن بزرگوار میفرمود: تا زمانی که ولی فقیه حکم رییسجمهور را امضاء نكند، طاغوت است. اما بعضی به صراحت میگویند: ما از همان زمان امام هم میگفتیم ولایت امری زمینی است؛ و این حق مردم است، حق خدا نیست! آیا چنین کلامی نمیتواند سرنوشت جامعه اسلامی را تغییر دهد؟ اگر واقعاً ملاك تعیین رییس دولت، فقط رأی مردم است، ممکن است فردا مردم به شاه رأی بدهند. آیا چنین انتخابی درست است و ما هم باید در برابر آن منفعل و تسلیم باشیم؟ آیا ما باید منتظر بنشینیم ببینیم مردم چه میگویند و ما هم تسلیم شویم، یا اینکه ما باید براساس اسلام، مردم را هوشیار و آنها را به وظایفشان آشنا كنیم و به حركتشان جهت دهیم؟
آیا درست است که نخبگان و رهبران جامعه که باید مردم را هدایت كنند، بنشینند تا ببینند چه كسی بیشتر رأی میآورد؟ در این صورت روشن است هر كه برای او بیشتر تبلیغات كردند، کسی که پول بیشتری دارد، شگردهای تبلیغاتی بهتری بلد است، نوكر و مزدور بیشتری دارد، شركتهای خارجی نفتی از او حمایت میكنند، چنین کسی رأی بیشتری را جلب خواهد کرد. حال، آیا درست است كه ما بنشینیم و ببینیم چه كسی برنده میشود، بعد اعلام كنیم که ما هم از او حمایت میكنیم؟ آیا این اصولگرایی است؟
در انتخابات نهم ریاست جمهوری دیدید، جمعی از بهترین افرادی كه انسان آرزو داشت مدیریت مملكت را به دست گیرند، به عنوان كاندیداهای اصولگرایان مطرح شدند و نطقها و تبلیغات و سخنرانیهایی كردند، ولی بنده به خاطر نمیآورم که جز رئیس جمهور فعلی، یکی از این اصولگرایان اسمی از اسلام و انقلاب برده باشد، یا حداقل در تبلیغاتش وعده داده باشد كه اگر من رئیس جمهور شدم، از ارزشهای اسلامی و انقلابی حمایت میكنم. بعضی حرفها در گفتههای همه آنها مشترك بود؛ از جمله اینکه «ما برای همه ایرانیان كار میكنیم»؛ یعنی مسلمان و غیرمسلمان برای ما فرقی نمیكند. گویا به همه آنها خط داده شده باشد كه تبلیغات سكولار داشته باشید، دین را مطرح نكنید، به بهاییها امید بدهید! اینها خوبان ما بودند.
عزیزان من! بساط امتحان برچیده نشده است، و فردا این صحنه به شكل دیگری تكرار خواهد شد. مبادا فردا دوباره ما فریب این ظواهر را بخوریم. عمیقتر ببینیم، و بیاندیشیم، بهتر اشخاص را بشناسیم. وقتی كسی برای چند رأی بیشتر حتی حاضر شود از فرقههای ضاله هم حمایت كند، آیا چنین کسی فردا برای اسلام خدمت میكند؟ ما باید به دنبال چه كسی باشیم و دل به چه كسی خوش كنیم؟
اول خود ما باید نظرمان به خدا باشد؛ خودمان را فریب ندهیم، مردم را هم نفریبیم، فریفته دیگران هم نشویم كه به نام اسلام و حمایت از اسلام بر ما سوار شوند. اینجا جای خوشبینی و اصالتالصحه نیست؛ اینجا جای تیزبینی و تیزهوشی است. ما باید ابتدا ایمان و بصیرت خود و بعد اطرافیان وکسانی که در حوزه فعالیتمان هستند تقویت كنیم، و باور کنیم که خدا هست و همة كارها به دست اوست. از دشمنان خدا نترسید.«إِنَّ كَیْدَ الشَّیْطانِ كانَ ضَعِیفاً»14. خودمان باور كنیم؛ این ایمان را در مردم هم تقویت كنیم. از تهدیدهای کسانی مثل بوش و شارون هم نترسیم. آنها در دستگاه خلقت از پستترین موجودات هم بیارزشترند و حتی ارزش اسم بردن هم ندارند، چه رسد به اینكه کسی از آنها بترسد. چرا ما از اینها بترسیم؟! ما خدا و امام زمان(عج) داریم؛ به شرط آنکه با خدا و امام زمان(عج) رابطه داشته باشیم. ان شاء الله
پروردگارا به خونهای پاك شهدا تو را قسم میدهیم، ایمان همه ما را تقویت كن! نور معرفت را در دلهای ما بتابان! امید ما را از غیر خودت قطع نما! قلب مقدس ولی عصر(عج) را از همه ما شاد فرما! ما را سربازان لایقی در پیشگاه آن حضرت محسوب فرما! در ظهور آن حضرت تعجیل کن! سایه مقام معظم رهبری را مستدام بدار! به ما توفیق انجام وظیفه مرحمت بفرما!
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
1- یونس / 107
2- نحل / 75
3- اعراف / 188
4- توبه / 25
5- محمد / 4
6- آلعمران / 173
7- منافقون / 8
8- احزاب / 22
9- توبه / 52
10- بقره / 249
11- یوسف / 21
12- بقره / 155
13- انعام / 17
14- نساء / 76