بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ و آلِهِ الطَّاهِرِین، لَاسِيَّمَا الْإِمَامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَهْدِيِّ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ العَسكَري عَجَّلَ الله تَعالَی فَرَجَه وَ اجْعَلْنا مِنْ اَعْوانِهِ وَ اَنْصارِهِ
قَالَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى في کِتابِه: أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ* ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ.[1]
فرارسیدن میلاد باسعادت امام پنجم شیعیان، حضرت ابی جعفر محمد بن علی الباقرصلواتاللهعليهوعليآبائهوأبنائهالمعصومين را خدمت شما خواهران و برادران ارجمند تبریک عرض میکنم. همینطور پایان یافتن توأم با موفقیت دوران تحصیلی شما خواهران ارجمند را که یک دوران پرارج بوده و انشاءالله آغاز یک دوران پربرکت را نوید میدهد تبریک و تهنیت عرض میکنم و از خداوند متعال درخواست میکنم که انشاءالله همه شما را از ذخایر این انقلاب و این کشور اسلامی قرار دهد و نوباوگان این کشور را به برکت تربیت خوب شما از افراد صالح و شایسته و خدمتگزار به اسلام و مسلمین قرار دهد.
توجه فلسفههای اخلاقی به مفهوم مسئولیت
در زمینه اهمیت تعلیم و تربیت، بحثهای زیادی انجام گرفته و نوشتههایی نوشته شده است و همه شما اطلاعات خوبی در این زمینهها دارید. در این چند دقیقهای که من مزاحم هستم دوست ندارم تکرار مکررات کرده باشم. نکتهای به نظرم رسید که روی آن تکیه کنم و آن مسئله مسئولیت است. مفهوم مسئولیت یک مفهومی است که در همه فرهنگهای رایج دنیا شایع است؛ چه کسانی که تابع ادیان آسمانی هستند و فرهنگهای دینی در میان آنها رواج دارد و چه کسانی که فرهنگهای انسانی و غیردینی دارند، همه در این جهت که به این مفهوم بها میدهند شریک هستند. در بسیاری از مکاتب اخلاقی، اساس فلسفه اخلاق همین مفهوم است. اگر شما با مکاتب اخلاقی ژان ژاک روسو و کانت آشنا باشید نقطه مشترک آنها تکیه روی همین مفهوم است؛ مفهوم وجدان اخلاقی در فلسفه اخلاقی ژان ژاک روسو و مفهوم تکلیف و مسئولیت در فلسفه اخلاقی کانت.
مفهوم مسئولیت در فرهنگ اسلامی
این واژه در فرهنگ ما هم بسیار رایج است. مخصوصاً در دوران بعد از انقلاب، این کلمه در گفتارها و نوشتارها زیاد به چشم میخورد و شنیده میشود؛ ولی شاید به ریشه این کلمه و اصل این مفهوم، کمتر توجه کرده باشیم که اصل مسئولیت چیست؟ اصلاً مفهوم واژه مسئولیت و حقیقت مسئولیت چیست؟
در فرهنگهای غیر اسلامی مثل همین دو مکتبی که اشاره کردم، آن جا مسئولیت در مقابل وجدان انسانی یا به قول کانت در مقابل عقل عملی است اما در مکتب ما این مسئولیت، مفهوم بسیار غنیتر و پربارتری دارد. همانگونه که آشنا هستید کلمه مسئولیت یک مصدر جعلی از مسئول است و مسئول، اسم مفعول است یعنی کسی که مورد سؤال قرار میگیرد. مسئولیت یعنی مورد سؤال قرار گرفتن.
آن کسانی که اساس اخلاق را وجدان میدانند میگویند هر کسی در مقابل وجدان خودش مسئول است، کأنّه در درون خودش یک سؤالکنندهای هست که از او سؤال میکند که چرا این کار را انجام میدهد؟ این کار را که انجام دادهای خوب بود یا بد؟ تو حق داشتی که این کار را انجام بدهی یا حق نداشتی؟ پس مسئولیت انسان در مقابل وجدان است. یا شبیه همین مفهوم در فلسفه اخلاق کانت هست که عیناً به جای وجدان، کلمه تکلیف را به کار میبرد؛ میگوید انسان در مقابل عقلش مسئول است.
کسان دیگری این مسئولیت را در مقابل اجتماع میدانند. آن کسانی که ارزشهای اخلاقی را تابع قراردادهای اجتماعی و تابع سلیقهها و پسندهای جامعه میدانند مسئولیت را هم در مقابل جامعه میدانند. توجیهی هم که میکنند این است که ما آنچه در زندگی داریم در سایه زندگی اجتماعی فراهم شده است، درواقع این جامعه است که برای ما امکان ترقی و تکامل را فراهم کرده، پس ما در مقابل جامعه مسئول هستیم؛ اما هیچکدام از اینها بیان عمیق و قابل دفاعی نیست. همه اینها کموبیش قابل مناقشه است.
مفهوم مسئولیت در اسلام که البته نمیشود گفت که منحصر به اسلام است، در ادیان الهی هم مشترک است ولی در اسلام و در قرآن کریم بهخصوص روی این مفهوم زیاد تکیه شده است، مفهومی است که توجیه منطقی، عقلانی، کامل و غیرقابلانکاری دارد. شما وقتی به قرآن کریم مراجعه بفرمایید میبینید که مفاهیمی از قبیل مسئول و سؤال که ریشه کلمه مسئول است زیاد یافت میشود. از جمله در آخر سوره تکاثر، آیهای است که در آغاز سخن تلاوت کردم؛ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ. خود کلمه مسئول را هم در قرآن داریم؛ وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ؛[2] و مشتقات دیگرش؛ فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ،[3] و امثال این مفاهیم؛ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا.[4]
در مقابل چه کسی مسئول هستیم؟!
این سؤالی که در قرآن مطرح میشود و در مقابلش مسئولیت اعتبار میشود، سؤالکنندهاش کیست؟ دیگران وقتی میگویند ما مسئول هستیم، سؤالکنندهاش را میگویند یا عقل است یا وجدان است یا جامعه؛ اما جای این هست که کسی از آنها بپرسد که وجدان چه تسلطی بر ما دارد که از ما سؤال کند؟ احیاناً وجدان هم خفه میشود و در خیلی از جاها وجدان هم فعالیتی ندارد؛ یا وجدان اصلاً معکوس میشود؛ کسانی هستند که به گناه عادت میکنند و وجدانشان دیگر اصلاً فعالیتی ندارد. عقل هم اگر حکم و راهنماییای دارد ولی از کجا معلوم که حق سؤال کردن و بازخواست داشته باشد؟ جامعه هم اگر چیزی دارد خودش از نعمتهای خداست. او چه حق دارد که از دیگران سؤال کند؟ جامعه چیزی جز اجتماع افراد نیست. جامعه یک موجود مستقلی نیست که از دیگران سؤال کند و ما در مقابل جامعه مسئول باشیم. اینها مناقشاتی است که در مسئولیت در مقابل وجدان یا عقل یا جامعه میشود کرد.
مسئولیت انسان در مقابل خدا
اما در مورد مسئولیت انسان در مقابل خدا جای هیچ بحثی نیست. خدا همه چیز را به ما داده و همه چیز از اوست. همه نعمتها مال اوست پس او حق دارد سؤال کند؛ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ؛ در این آیه، لام قسم و نون تأکید ثقیله به کار رفته است؛ یعنی البته و البته که از نعمتهایی که به شما داده شده است سؤال خواهید شد که این نعمتها را در چه راهی صرف کردید؟! آیا مجاز بودید که این نعمتها را در این راه صرف کنید یا نه؟! تفسیر این سؤالات در روایات و در بعضی از آیات آمده که چه سؤالهایی از انسان خواهد شد؟ موقف سؤال کجاست؟ زمانش کِی است؟ اینها بحثهای گستردهای است که ما در باب عقاید، چه در خود قرآن کریم و چه در روایات داریم؛ یک سؤال، سؤالی است که در آغاز خروج انسان از این عالم که بهاصطلاح شب اول قبر است از انسان پرسیده میشود یعنی اولین زمانی که انسان در عالم بعد از مرگ استقرار پیدا میکند. یک سؤال سؤالی است که در روز قیامت میشود؛ وَقِفُوهُمْ؛ در مواقف مختلفی اینها را نگه دارید؛ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ؛ اینها مسئول هستند، باید از اینها سؤال شود و اینها باید جواب دهند. اینکه مراحل این سؤالها و مورد این سؤالها در هر موقفی، در هر زمانی و در هر مکانی چیست باید آیات و روایات اینها را بررسی کرد. حالا بحث من در مورد این مسئله اعتقادی نیست، بیشتر میخواهم روی نکته اخلاقیاش تکیه کنم.
روح مسئولیت از دیدگاه اسلامی
اگر ما این آیات را در نظر بگیریم و روح مسئولیت را از دیدگاه اسلامی مورد بررسی قرار دهیم میتوانیم بگوییم که روح دین ایجاد احساس مسئولیت میکند. دینداری این است که آدم، خودش را مسئول بداند. دیندار کیست؟ آن کسی که است که به خدا و قیامت، مبدأ و معاد معتقد است، معتقد است که خداوند متعال همه چیز را به انسان داده است، او آفریده خدا است، همه نعمتها هم از اوست و روزی به حساب انسان رسیدگی خواهد شد. اگر انسان این اعتقاد را جدی بگیرد و این را در زندگیاش منشأ اثر قرار دهد این میشود احساس مسئولیت.
پنج پرسش اساسی در روز قیامت
ما هر چه داریم و در آن تصرف میکنیم همه، نعمتهای خدا است؛ چه آنچه در وجود خودمان است، چه آنچه در پیرامونمان است، چه آنچه در خانوادهمان است، چه آنچه در اجتماع است و چه آنچه در زمین و آسمان و در کل عالم است، چه آنچه از قبیل نعمتهای مادی است و چه آنچه از قبیل نعمتهای معنوی است، همه آنچه را که به نحوی از آن استفاده میکنیم برای ما نعمت خداست، مال خداست و ما در مقابلش مسئول هستیم.
عرض کردم تفاسیرش در روایات آمده است؛ از جمله اینکه در روز قیامت هیچ انسانی قدم از قدم برنمیدارد تا از پنج چیز از او سؤال شود. این از موارد سؤالی است که در آن روایات آمده است؛ عَن عُمُرِهِ فيما اَفناهُ؛ یکی اینکه سؤال میشود که عمرت را در چه راهی صرف کردی؟! علاوه بر عمر، بهخصوص از جوانی سؤال میشود؛ وَ عَن شَبابِهِ فيما اَبلاهُ؛ جوانیات را در چه راهی فرسوده کردی؟!
نعمت گرانبهای جوانی
جوانی یک نعمتی والاتر از نعمت عمر است. عمر شامل پیری هم میشود، شامل کودکی هم میشود اما جوانی، وقت شکفتگی وجود انسان است، وقتی است که همه این نعمتها در انسان به حد کمال و به حد شکوفایی میرسد. این دوران که مهمترین دوران حیات انسانی است نعمت خاصی است. اگر خدا همیشه آدم را مثل بچه آفریده بود و جوانی نداشت، درست است که آن هم نعمتی بود اما هیچ وقت ارزش نعمت جوانی را نداشت. اگر آدم همیشه بهصورت پیر، فرسوده، ازکارافتاده، ضعیف و ناتوان بود که نه حال حرکت بدنی دارد و نه حال کار کردن، حال حرکت فکری هم ندارد، توانی ندارد و زود کسل و خسته میشود، درست است که آن هم نعمتی است؛ در مقابل مرگ، همان زندگی پیری هم نعمتی است؛ آدم میتواند در همان حال هم کارهایی هر چند کم انجام دهد، عبادتی کند، نصیحتی کند، به دیگران راهنمایی کند، دیگران از وجودش استفاده کنند، از تجربیاتش استفاده کنند، از علمش استفاده کنند، ولی مثل جوانی نمیشود. جوانی یک نعمت ممتازی است. باز عرضم در این زمینه نیست و منظورم تفاسیر نعمتها است که در روایات بیان شده است که اینها مورد سؤال قرار میگیرد.
گوش و چشم و دل، همه مسئولاند!
در آیه شریفه دارد که إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا. بعضی این آیه را اینگونه ترجمه میکنند که در روز قیامت از چشم و گوش سؤال میکنند؛ یعنی خود چشم و گوش، مسئول واقع میشوند. این ناشی از اشتباهی است که در ترجمه عربی به فارسی حاصل میشود. شما خواهران که حتماً کموبیش با ترجمههای عربی و فارسی آشنایی دارید میدانید که هیچ زبانی را با جمیع حروف ربط و عطفش نمیشود عیناً ترجمه کرد. از جمله، کلمه سؤال است که در عربی و فارسی بهصورت یکسان استعمال میشود اما در عربی با یک حرفی استعمال میشود و در فارسی به گونه دیگری است. ما وقتی میخواهیم بگوییم مطلبی را از کسی سؤال کردم کلمه «از» را قبل از شخص میآوریم؛ میگوییم از فلان کس، از معلم سؤال کردم. چه مطلبی را سؤال کردم؟ میگویم فلان مطلب را از معلم پرسیدم. آن مطلبی که مورد سؤال است آن را مفعول بیواسطه قرار میدهیم و بعدش «را» میآوریم. میگوییم فلان مطلب را از معلم پرسیدم. در عربی عکسش است. نمیگویند سألتُ عَنِ الرَّجُل، سألتُ عَنِ الأستاذ یا عَنِ المعلم؛ میگویند سألتُ المعلمه عَن ذلک المَطلَب. آن چیز و آن مطلبی که مورد سؤال است آن کلمه عن که ترجمه به «از» میشود مدخولش قرار میگیرد. بههرحال إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا؛ یعنی چشم و گوش و دل، مسئول عنه هستند و از انسان درباره اینها سؤال میکنند؛ میگویند چشمت را به کجا انداختی؟! گوشت را به چه چیز فرا دادی؟! دلت را مشغول به چه فکر و اندیشهای کردی؟! اینها مورد سؤال است. مسئول، خود انسان است، اینها مسئول عنه است یعنی مطالبی است که دربارهاش سؤال میشود.
این سؤالات، عمومیت دارد. هرکسی یک دوران کودکی دارد، یک دوران جوانی دارد و یک دوران پیری. هم از عمرش سؤال میکنند و هم از جوانیاش. الحمدلله همه ما چشم و گوش داریم، از همه ما هم سؤال خواهد شد که چشمتان را در چه راهی به کار بردید؟! گوشتان را در چه راهی؟! آیا به غیبت گوش دادید یا نه؟! آیا چشمتان را به آن جایی که نباید بیفتد انداختید یا نه؟! به آنجایی که نباید نگاه میکردید نگاه کردید یا نکردید؟! دلتان را به چه مشغول کردید؟! به چه افکاری؟! به چه خیالاتی؟! آیا درباره دیگران سوءظن پیدا کردید یا نه؟! آیا در دلتان کینه دیگران را نگه داشتید یا نه؟! آیا در دلتان نسبت به همنوعانتان و سایر مؤمنین عاطفه داشتید یا نه؟! آنچه که از احساسات و عواطف و شناختها و گمانها مربوط به دل است اینها مورد سؤال است.
مسئولیت خطیر معلمان در پرورش نسل آینده
همه ما این مسئولیتها را داریم اما بعضی از مسئولیتهاست که عمومیت ندارد. افراد یا قشرهایی هستند که مسئولیت دارند. از جمله، مسئولیتی است که مربوط به شما و امثال شما است؛ مسئولیت معلم. آن کسانی که در مقام تعلیم و تربیت نیستند چنین مسئولیتی را ندارند اما کسی که روی کرسی تعلیم و تربیت نشست یک مسئولیت خاصی پیدا میکند؛ امانتهایی از خدا در اختیارش قرار گرفته است. موجوداتی هستند که پاک، آفریده شدهاند، معصوم هستند و از خودشان گناهی ندارند. اگر کمبودی هم دارند در اثر تربیت غلط آنها است. اینها در اختیار معلم قرار میگیرند تا معلم با اینها چه کند؛ اگر در اثر تربیت غلط خانوادگی، کجیای، کمبودی، نارساییای در وضع روحی و رفتاریشان هست میتواند بهتدریج اینها را اصلاح کند. اینها مثل یک نهالی هستند که در اثر اینکه باد خورده یا عوامل دیگری، موجب این شده که کمی کج شوند. باغبان شایسته فداکار میآید یک چوب راست را کنار این میگذارد، آن را میبندد، آن نهالی که کج شده آرامآرام برمیگردد و بهصورت مستقیم بالا میرود. این کار، ممکن است، البته در صورتی که به حدی نرسیده باشد که درخت کهنی شده باشد که دیگر قابل این نباشد که شاخههایش را برگردانیم.
هنر معلمی
نونهالانی که در اختیار معلمان قرار میگیرند اگر کجیهایی هم دارند قابل اصلاح است علاوه بر استعدادهای سرشاری که در وجود اینها نهفته است و باید به دست معلم شکوفا شود. استعداد هست، قابلیت هست، معلم باید اینها را به ثمر برساند. معلم با فکر و دل شاگرد چه میکند؟ میتواند این فکر و دل را آنچنان پرورش دهد که هم از نظر علمی رشد کند و معارف عالی را به دست بیاورد و هم از نظر احساسات و عواطف، تربیت و تعدیل شود و جهت صحیح پیدا کند و انسانی شایسته و وارسته شود. این هنر از معلم میآید و از همه کس دیگر برنمیآید. این امانت وقتی به دست معلم سپرده میشود معلم چنین مسئولیتی را دارد. عکسش هم هست. معلم میتواند نهال راست را خمیده کند! میتواند انسان شایسته را کج کند! کسی که در محیط خانواده، درست تربیت شده، میتواند با القائاتی، با القاء شبهاتی، با رفتارهای نادرستی، این را منحرف کند.
نقش حساس معلم در شکلگیری شخصیت دانشآموز
میدانید که بیش از آنچه بیان معلم در روحیه شاگرد اثر بگذارد نوع نشستوبرخاست، حرف زدن، ژست گرفتن، خندیدن یا اخم کردن و کیفیت برخورد و تکلم معلم در روحیه شاگرد اثر میگذارد؛ معلم با چه ژستی وارد کلاس میشود؟ چگونه مینشیند؟ چگونه با شاگرد حرف میزند؟ با چه لحنی حرف میزند؟ چگونه لباس میپوشد؟ چگونه آرایش میکند؟ تمام اینها در تربیت شاگرد مؤثر است. خود شما این تجربه را داشتهاید و در دوران تحصیلتان خیلی چیزها از معلمانتان فراگرفتهاید. ممکن است بعضیهایش حتی مورد توجهتان هم نباشد؛ یعنی در شما اثرهایی گذاشته و نمیدانید از چه زمانی و از چه کسی؟ و این اثری است که معلم روی شما گذاشته است. چهبسا کیفیت راه رفتنتان را از معلم آموخته باشید و خیلی چیزهای دیگر. شما هم عیناً همین نقش را روی شاگردانتان ایفا خواهید کرد. شاگرد در دست شما مثل یک ماده خامی است که شما به هر شکلی که بخواهید میتوانید آن را درآورید. البته هر شکلی یک مقدار مبالغه است؛ معلم آنچنان قدرت نامتناهیای ندارد که هر چه بخواهد انجام دهد ولی دامنه تأثیر معلم روی شاگرد به قدری زیاد است که این تعبیر مسامحهآمیز را میشود بگوییم که هرچه میخواهد. معلم خیلی میتواند روی شاگرد تأثیر بگذارد، هم در کیفیت درس خواندنش، هم در رفتارش، هم در خانوادهاش و هم در اجتماع، بالاتر از همه در دینش، در عقایدش، در اخلاق مذهبیاش، در انجام وظایف دینیاش، در موضعگیریهای اجتماعیاش. آنچه شخصیت یک انسان وابسته به آنهاست و ارکان شخصیت یک انسان آگاه را تشکیل میدهد، همه اینها تحت نفوذ معلم است.
مسئول بودن معلم در پیشگاه خداوند متعال
آیا چنین کسی که میتواند اینقدر روی بندگان خدا اثر بگذارد مسئول نیست؟! از او نمیخواهند که چرا با شاگرد اینچنین رفتار کردی؟! چرا چنین چیزی را سر کلاس گفتی که اینگونه در ذهنهای نوباوگان ایجاد شبهه شد و موجب انحراف فکری شد، آنها را از راه حق منصرف کرد و به شک و شبه در دینشان انداخت؟! چرا گفتی؟! اگر کسی معتقد به خدا و قیامت باشد میتواند دهانش را باز بگذارد و هرچه از دهانش درآمد بگوید؟! خب آزادی است که؛ البته که آزادی است و کسی را زندان نمیکنند که چرا این حرف را زدی اما روز قیامت هم از انسان سؤال نمیکنند که چرا هر حرفی را زدی؟! چرا هر شبههای که جوابش را نمیتوانستی بدهی یا ندادی را القا کردی و باعث این شد که در دل و در دین شاگرد معصوم شک و شبهه پدید آمد؟! وقتی شک آمد دیگر مثل سیلی است که همه ارزشها را از بین میبرد. یک معلم مؤمن، آگاه، معتقد به خدا و قیامت میتواند خودش را آزاد فرض کند و هرچه میخواهد بگوید؟! یا هرگونه میخواهد لباس بپوشد؟! یا هر ژستی میخواهد بگیرد؟! یا هر نوع برخوردی بکند؟! یا هر جور دلش بخواهد نمره بدهد؟! یا در همه اینها احساس مسئولیت میکند؟! وقتی قلم روی کاغذ میگذارد دستش میلرزد که نکند یک دهم نمره کم بدهم یا زیاد؛ مسئولم. شاگرد مِلک من نیست که هرگونه دلم میخواهد با او بازی کنم، مِلک خداست، امانتی در دست من است، اینگونه نیست که من هر جور دلم بخواهد با شاگرد رفتار کنم؛ یک روز اخم کنم، یک روز فحش بدهم، یک روز کتک بزنم. چه حقی دارم؟! باید ببینم خدا چه اندازه به من اجازه داده است که با این مخلوقش چگونه رفتار کنم. این امانتی است، این گلی است که به دست من سپرده شده است تا آن را پرورش دهم، نه اینکه آن را پژمرده کنم. باید ببینم با چه شیوهای میشود با این نوجوان یا با این کودک رفتار کرد که به راه سعادت و راه کمال بیاید و اگر اشتباهی دارد دست از اشتباهش بردارد. من نسبت به بدنش، فکرش، روحش، عواطفش، نسبت به همه اینها مسئولیت دارم.
اگر معلم بهگونهای رفتار کند که عواطف یک شاگردی را جریحهدار کند، بدون اینکه توجه به شخصیت او داشته باشد شخصیتش را بکوبد، ممکن است یک فردی را برای همیشه بدبخت کند. برعکس، یک فردی که لب چاه ایستاده و مشرف به سقوط است، معلم میتواند دستش را بگیرد و او را بهآرامی نجات دهد. چه بسیار افرادی که در اثر عوامل منحرفکننده اجتماعی، مُشرِف به سقوط بودند و یک رفتار شایسته معلم، آنها را نجات داده و از آنها یک فرد ارزندهای ساخته است. ما در زندگی خودمان نمونههای فراوانی از اینها را سراغ داریم. انشاءالله شما هم نمونههای بیشتری خواهید داشت، هم از کسانی که در اثر تربیت شما رشد و تکامل پیدا میکنند و هم از کسانی که اگر خدایی نکرده انحرافی دارند به دست شما اصلاح میشوند و اگر انحطاطی دارند از انحطاطشان جلوگیری میشود؛ اگر مشرف به سقوط هستند، افکار غلطی در ذهنشان هست، رفتار ناشایستی دارند، به برکت تربیت شما اصلاح میشوند. این هنرها از شما ساخته است.
معلم؛ پرورشدهنده روح انسان
شما از هر کارخانهای که مهمترین کالاهای دنیا را میسازد؛ از کارخانهای که جت میسازد، از کارخانهای که بمب اتم میسازد و از کارخانهای که بهترین دارو را میسازد مهمتر هستید. اگر یک کارخانهای در دنیا باشد که داروی سرطان را بسازد چقدر خوب است؟ امروز که سرطان بهعنوان یک بیماری بیدرمان تلقی میشود اگر یک کسی کارخانهای تأسیس کند و داروی سرطان را بسازد، چقدر به انسانیت خدمت کرده است؟! اما خدمتی که شما میکنید بیشتر است؛ چرا؟ برای اینکه آن دارو بدن انسان را نجات میدهد ولی شما میتوانید روح انسان را نجات دهید. آن بدن وقتی نجات پیدا کرد آخرش معلوم نیست که چه شود. چهبسا یک جانی شود. بدنش نجات پیدا کرده اما اگر روحش اصلاح نشود به درد جامعه نمیخورد؛ ولی شما بدون اینکه قدرت ساختن داروی ضد سرطان را داشته باشید، قدرت بر چیز مهمتر از آن را دارید؛ شما سرطانهای روحی را میتوانید علاج کنید. دردهای بیدرمانی که دارویش در هیچ داروخانهای پیدا نمیشود، پیش معلم پیدا میشود، به شرطی که معلم اولاً به روش تعلیم و تربیت آگاه باشد، دلسوز باشد و بالاتر از همه، احساس مسئولیت داشته باشد.
عرضم را جمعبندی کنم. عرض کردم که مسئولیت در فرهنگهای مختلف شکلهای مختلفی دارد. بعضیهایش هم خیلی جنبه منطقی ندارد؛ اما مفهوم مسئولیت در اسلام یک مفهوم کاملاً منطقی است؛ یعنی یک کسی مالک چیزی است و از دیگران سؤال میکند که با ملک من چه کردی؟ خدا مالک ما و مالک همه نعمتهای عالم است و این نعمتها را در اختیار ما گذاشته است. یک روز هم سؤال میکند که این نعمتهایی که من به شما دادهام را در چه راههایی صرف کردهاید؟ چگونه با اینها برخورد کردهاید؟ حق دارد این سؤال را بکند یا نه؟! ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ. همه آنچه در اختیار شما است به یک نحوی نعمت خدا است. با این نعمتها چه کردید؟! امروز باید حسابش را بکنیم. ما اگر به روز حساب ایمان داشته باشیم، اگر به سؤال الهی ایمان داشته باشیم چه سؤال برزخ و قبر و چه سؤال روز قیامت، در هر لحظهای باید خودمان را در موقف سؤال ببینیم. هر حرکتی که میخواهیم انجام دهیم ببینیم اگر از ما سؤال کنند که این کار را برای چه انجام دادهاید جواب صحیحی داریم یا نه؟ این احساس مسئولیت است. امیدواریم که این احساس در همه ما روزبهروز قویتر و مؤثرتر باشد و بتوانیم در سایه این احساس، وظایف خودمان را به نحو احسن انجام دهیم.
من بیشتر وقت شمارا در این هوای گرم نگیرم. بار دیگر پایان این دوره تحصیلی را به شما تبریک و تهنیت عرض میکنم. امیدوارم که شما با این سرمایهای که از علم و معرفت اندوختهاید بتوانید معلمان و مربیان شایستهای برای جامعه اسلامی ما باشید و بتوانید هم برای خودتان و هم برای جامعهتان خدمات ارزندهای را ارائه دهید و قدمهای بلندی را در راه تعالی و تکامل بردارید انشاءالله.
پروردگارا! تو را به حق اولیائت قسم میدهیم احساس مسئولیت را در همه ما تقویت فرما!
ما را به وظایفمان آشناتر فرما!
ما را در انجام وظایف موفقتر بدار!
مقام امام راحل عالی است، متعالیتر فرما!
مسئولان کشور را در انجام وظایف و مسئولیتهایشان موفق بدار!
ما را قدردان نعمتهای مادی و معنوی و فردی و اجتماعی قرار ده!
ما را قدردان نعمت انقلاب اسلامی قرار ده!
ما را موفق بدار که به این انقلاب خدمت کنیم و دِینمان را به شهدای انقلاب ادا کنیم!
شهدای ما را با شهدای کربلا محشور فرما!
عاقبت امر همه ما را ختم به خیر بگردان!
و صلّ علی محمد و آله الطاهرین