جلسه پنجم؛ پیامبران؛ سعادت دنیا و آخرت

پیامبر اعظم (صلى‌الله‌علیه‌وآله) در آینه نهج‌البلاغه
تاریخ: 
پنجشنبه, 20 مهر, 1385

بسم الله الرحمن الرحیم

آن‌چه پیش رو دارید گزیده‌‌ای از سخنان حضرت آیت اللّه مصباح یزدی(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در شب 22 ماه مبارك رمضان 1427 ایراد فرموده‌‌اند. باشد تا این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

پیامبران؛ سعادت دنیا و آخرت

چگونگی تأسی به پیامبر(صلی الله وعلیه وآله)

فَتَأَسَّ بِنَبِیكَ الْأَطْیبِ الْأَطْهَرِ‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله 1 امیرالمؤمنین‌‌‌‌‌علیه‌‌السلام فرمود: محبوب‌ترین بندگان نزد خدا كسی است كه به پیامبر تأسی كند. بعد هم اوصافی را از پیغمبر كه باید پیروی شود برمی‌شمارند: بر خاك می‌‌نشست، مانند بردگان متواضعانه می‌‌نشست، گاهی سوار الاغ برهنه می‌‌شد. كفش و لباسش را به دست خودش وصله می‌‌كرد. امیرالمؤمنین‌علیه‌‌السلام به ما سفارش می‌‌فرماید كه به پیغمبر‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله تأسی كنیم. حالا اگر بخواهیم به پیغمبر تأسی كنیم، چه كار باید بكنیم؟ آیا باید در خانه‌‌مان بنشینیم، تكه پارچه كهنه‌‌ای برداریم و با دست خودمان به لباسمان بدوزیم؟ یا باید الاغی پیدا كنیم، پالانش را برداریم و سوارش بشویم؟ این‌‌جور باید تأسی كرد؟ یا مطلب چیز دیگری است؟ ممكن است بعضی كه عمق فكرشان كم است بگویند آن كار را كه نمی‌‌شود كرد؛ معنی هم ندارد خانم‌‌ها لباس كرباسی بپوشند و چادرشان را با لیف خرما وصله بزنند پس نمی‌‌شود حضرت زهرا را الگو قرار داد. آن وقت آن خانم هم بگوید، الگوی ما اوشین است!

حقیقت امر این است كه الگو قرار دادن، یك وقت در قالب كار و یك وقت در محتواست. آن روزی كه خانه‌‌های عموم مردم خشت و گلی بود اگر خانه‌‌ای را سفید می‌‌كردند، طاغوتی حساب می‌‌شد. اگر پارچه‌‌ای نقاشی داشت خیلی استثنائی بود و جلب توجه می‌‌كرد؛ اما اگر چیزی عادی باشد و دائماً آدم همه جا آن را ببیند، جلب توجه نمی‌‌كند. آن جا كه پیغمبر اكرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله فرمودند این پرده را از جلوی چشمم بردار؛ برای این بود كه آن پرده استثنائی بود و جلب توجه می‌‌كرد. حضرت فرمود این پرده من را به یاد زخارف دنیا می‌‌اندازد؛ اما آن چیزی كه همه جا و در هر خانه فقیر و متوسطی هست، چیزی نیست كه آدم را به یاد زیورهای دنیا بیاندازد؛ بنابراین رفتارهای پیغمبر‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله این‌‌جور نبود كه چیز خیلی عجیبی باشد. مردم فقیر عرب هم این‌طور بودند. ایشان هم مقید نبود كه حتماً مركبش زین داشته باشد. این، محتوایش یعنی تواضع، یعنی مقید نبودن، اهل تكلف نبودن. قالبش این است كه سوار الاغ می‌‌شدند حالا ما هم اگر بخواهیم تأسی كنیم، برویم الاغ بخریم؛ پالانش را هم برداریم و در خیابان سوار شویم! این نه‌تنها تأسی نیست بلكه شبهه حرمت دارد. فرض كنید بنده قبایم را یك وصله بزنم بیایم اینجا. همه نگاه می‌‌كنند كه این دیگر چطور است؟ اصلاً امروز لباس وصله‌دار در جامعه پیدا نمی‌‌شود. در آن دوره همه مردم لباس وصله‌دار می‌‌پوشیدند. امتیاز پیغمبر‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله این بود كه مقید نبود، دنبال رفاه نبود. وقتی می‌‌گوییم به پیغمبر‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله تأسی كنید، نه اینكه عین آن قالب را انجام بدهید. بعضی مصادیقش لباس شهرت می‌‌شود. در روایات لعنت كرده كسی را كه طوری در جامعه رفتار كند تا چشم‌‌ها را متوجه خودش بكند. هرگونه روایات و سنت را نباید به دست هر كسی داد تا ساده با آن برخورد كند. این‌ها فقاهت و تفكر می‌‌خواهد. منظور از تأسی این نیست كه شكل كار را تقلید كنیم؛ باید روح كار را تقلید كرد؛ مانند زهد، بی‌اعتنایی به دنیا، ساده زیستن و بی‌‌تكلف بودن. اگر آدم برای خودش شأنی قائل بود كه حتماً باید سوار بنز شود؛ این تكلف است. امروز جای الاغ، اتومبیل است اگر كسی بخواهد به پیغمبر تأسی كند باید در نوع اتومبیلش مقید نباشد. اگر من را می‌‌خواهند ببرند یك جایی سخنرانی كنم، حتماً باید بنز بیاورند تا سوار شوم! این‌‌ها تكلف است. سنت پیغمبر این است كه وسیله‌‌ای باشد تا آدم را به مقصد برساند، حالا هر چه می‌‌خواهد باشد. این نكته را باید توجه داشت كه خارج از متعارف بودن نسبی است. اگر چیزی از حد متعارف جامعه بالاتر باشد، مذموم است.

یكی از بزرگان می‌‌فرمود: ازدواج كه كرده بودیم، یكی از كادوهایی كه برای ما آورده بودند، پنكه برقی بود زمانی بود كه هنوز پنكه مرسوم نبود. كولر كه هیچ. آقای بزرگواری كه از مراجع است، آمدند منزل برای دیدن ما. آن پنكه كادویی را روشن كردیم تا خنك شوند ایشان یك نگاهی كردند و گفتند: با بادبزن دستی هم می‌‌شود باد زد؛ یعنی تو چرا پنكه خریدی؟ خُب آن زمان داشتن این پنكه خارج از متعارف بود. نوع طلبه‌‌ها نداشتند. آنچه متعارف است و عموم مردم عمل می‌‌كنند، اشكالی ندارد و مطلوب است. از سطح عموم مردم بالاتر رفتن صحیح نیست. پس تأسی در محتوای كار است نه در قالب. قالب عوض می‌‌شود، شرایط زمان و محیط و فرهنگ‌‌ها تفاوت می‌‌كند. این‌ها خصوصیتی ندارد. عمده این است كه آدم دنبال تجملات نباشد و مانند عموم مردم زندگی كند.

استفاده از زینت دنیا

نكته دیگر این است كه وقتی پیغمبر اكرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله می‌‌فرماید آن‌قدر از دنیا بدم می‌‌آید كه دوست ندارم زخارفش را ببینم یا حرفش را بشنوم و امیرالمؤمنین‌علیه‌‌السلام از قول و رفتار پیغمبر اكرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله نقل می‌‌فرماید: قَضَمَ الدُّنْیا قَضْماً وَ لَمْ یعِرْهَا طَرْفاً فقط برای ضرورت، گازی به دنیا می‌‌زد و بی‌‌اعتنا بود و گوشه چشمی هم به دنیا نمی‌‌كرد، سؤال می‌‌شود آیا وقتی حضرت در خیابان و كوچه راه می‌‌رفت، چشمش را می‌‌بست یا نه؟ از زینت‌‌های دنیا هیچ استفاده‌‌ای نمی‌‌كرد؟

سیره خود پیغمبر اكرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله نشان می‌‌دهد كه این‌گونه نبود. ایشان هر وقت می‌‌خواست جلوی مردم بیاید موهایش را شانه می‌‌زد صورتش را درست می‌‌كرد، مقید بود آراسته و لباسش همیشه تمیز باشد. ثلث مخارج حضرت را پول عطر تشكیل می‌‌داد. خُب این‌‌ها هم می‌‌شود زخارف دنیا! قرآن مگر نمی‌‌فرماید كه قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ 2 بالاترش می‌‌گوید خُذُوا زِینَتَكُمْ عِنْدَ كُلِ‌‌مَسْجِدٍ3 وقتی می‌‌خواهید به مسجد یا اجتماع مؤمنین بروید لباس زیبا بپوشید،تمیز و معطر باشید، موهایتان شانه‌زده باشد، حتی موهای سرتان را روغن بزنید. زیرا یكی از مستحبات روغن زدن موی سر است. عبارت لَمْ یعِرْهَا طَرْفاً با این مستحبات چگونه می‌‌سازد؟!

مبغوض بودن غفلت از آخرت‌‌

دنیا اگر به معنای موجودات عالم جسمانی باشد مبغوضیت ندارد. حاشا كه پیغمبر اكرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله دشمن مخلوقات خدا باشد. مبغوضیت دنیا از آن جهت است كه انسان را از آخرت غافل كند، از یاد خدا باز دارد. آقای محترمی كنار باغچه‌‌ای نشسته بود. آرام نزدیكش رفتم ببینم چه كار می‌‌كند؟ دیدم گُلی را جلویش گرفته و به آن خیره شده است و اشك از چشمانش می‌‌ریزد. سبحان‌‌الله! چگونه از این خاك تیره این رنگ‌‌آمیزی‌‌های زیبا این بوی معطر پدید آمده است؟ مبهوت شده بود. این گونه تماشای زینت‌‌های خدا، بد است؟ این‌ها مبغوض است؟ پس اینكه دنیا را پست می‌‌شمرد و حتی گوشه چشمی هم به دنیا نمی‌‌كرد، یعنی چه؟ یعنی آن دنیایی كه هدف باشد، اصالت داشته باشد. وقتی آدم به آن نگاه می‌‌كند، خودش را بخواهد. نه اینكه به یاد خدا بیفتد یا از آن برای رسیدن به سعادت آخرت، برای كسب رضای خدا، برای انجام تكلیف، برای خدمت به خلق خدا، استفاده كند. این‌طور نگاه كردن، مذموم نیست. خود پیامبر به زینت كردن، دستور می‌‌داد مخصوصاً نسبت به همسران. پیامبر آن كسی را كه از همسرش كناره گرفته بود بسیار توبیخ كرد. پس منظور از دنیای مبغوض، همان دنیایی است كه «دار الغرور» است فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا4 این دنیایی است كه آدم را از آخرت غافل می‌‌كند نه از آن جهتی كه انسان را به یاد آخرت و به یاد خدا بیاندازد. این حیثیت، حیثیت اخروی است نه دنیایی. به عبارت دیگر پیغمبر اكرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله همه مخلوقات خدا را دوست داشت، از آن جهت كه نشانه محبوبش بودند. از آن جهت كه می‌‌توانست از آن‌ها در راه انجام وظیفه و در راه كسب رضای خدا استفاده كند. آن چیزی برایش مبغوض بود كه انسان را غافل كند.

دو روی سكه‌‌

كلمه دنیا را دو جور معنا كرده‌‌اند: یكی به معنی نزدیك است و یكی هم از ماده «دنائت» یعنی پست‌‌تر، حیات دنیا یعنی حیات پست‌‌تر.

آیات قرآن آن جا كه صحبت از الحیاة الدنیا یا دارالدنیا در مقابل دار الاخرة است دنیا را مذمت و نكوهش می‌‌كند؛ اما دنیا حیثیت دیگری هم دارد، یكی حیثیتی كه محبوب خداست، دارای حکمت‌ها و اسرار است. متجر اولیاء الله است. بهشت در مقابل اعمالی است كه در این دنیا انجام می‌‌دهیم به‌وسیله همین امور دنیوی. شاید بیش از نود درصد تكالیفی كه ما داریم، بدون ممارست در امور دنیا انجام نمی‌‌شود. اكنون سؤال می‌‌شود، با اینكه دنیا دو حیثیت دارد، هم حیثیت خوب دارد هم بد، چطور در قرآن همیشه جهت مذمتش را ذكر كرده است؟ خوب بود چند آیه هم درباره حسن دنیا ذكر می‌‌فرمود. چطور با اینكه دنیا جهات حُسنی هم دارد اما در قرآن و نهج‌‌البلاغه از آن تعریف نشده است؛ سّرش چیست؟ درست است كه در قرآن اسمی از دنیا به‌عنوان تعریف آورده نشده، اما نعمت‌های دنیا زیاد تكرار شده است؛ آب‌های جاری، میوه‌‌های گوناگون، حتی اسب و استر را برای شما خلق كردیم، هم برای اینكه سوارش بشوید و هم زِینَة. تا از منظر زینت هم از اسب استفاده كنید. وَ لَكُمْ فِیها جَمالٌ. در چند جا وقتی دنیا را وصف می‌‌كند می‌‌گوید وَ زِینَةً وَ یخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ.5 پس قرآن خوبی‌های دنیا را ذکر كرده است.

آخرت‌‌طلبی با دنیا

خدا بعد از اینكه مكرر نعمت‌های دنیا را كه می‌‌تواند جهات مثبت داشته باشد ذكر فرموده، می‌‌فرماید: لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ، باید از آن استفاده كنید تا انگیزه شكر در شما پیدا شود. تا آدم از یك نعمتی استفاده نكند، انگیزه شكر در او پیدا نمی‌‌شود. اگر كسی احساس نیاز به همسر نكند، معیوب است، چون هیچ وقت نمی‌‌فهمد لِتَسْكُنُوا إِلَیها6 یعنی چه. اصلاً مزه‌‌اش را نمی‌‌چشد، درك نمی‌‌كند. در تابستان اگر یك حبه هندوانه به آدم بدهند، آنوقت می‌‌گوید عجب نعمتی است این هندوانه. تا نعمت‌‌ها را نچشید و مزه‌‌اش را درك نكنید، انگیزه شكر پیدا نمی‌‌كنید. ببینید خدا چه چیزهایی برایتان خلق كرده است؛ این‌ها مذموم و دنیاگرایی نیست. دنیاگرایی وابستگی انسان به این لذت‌های دنیا است كه دیگر به یاد خدا و آخرت و قبر و قیامت نیفتد. اما اگر كسی عطر هم بزند برای اینكه روز جمعه برود نماز جمعه تا بوی بد ندهد و مردم ناراحت نشوند، نه‌تنها دنیاطلبی نیست بلكه آخرت‌‌طلبی است، خیلی هم ثواب دارد.

دلیل تربیتی دنیا

ما به طور طبیعی به‌گونه‌ای آفریده شده‌‌ایم كه ابتدائاً فقط لذت‌های مادی را درك می‌‌كنیم؛ مانند كودكی كه از بدو تولد تا بزرگی احساسات مختلفی دارد باید آرام‌آرام به طرف معنویات و ارزش‌ها سوق داده شود. وظیفه مربی این است كه انسان را كنترل كند تا زیاده‌‌روی نكند. قرآن و نهج‌‌البلاغه، زشتی‌ها، عیب‌ها و لغزشگاه‌های دنیا را یادآور می‌‌شوند تا قدری حواسمان را جمع كنیم و الا اگر انسان را رها كنند خودبه‌خود به طرف مادیات كشیده می‌‌شود.

طرح شبهه‌‌

پیغمبر می‌‌گوید من گوشه چشمی هم به دنیا نمی‌‌كنم، دنیا برای من مبغوض‌‌ترین چیزهاست. امیرالمؤمنین‌علیه‌‌السلام می‌‌فرماید: دنیا از آب بینی بز نزد من زشت‌‌تر است؛ عفطة عنز (آنفولانزا اصلش از انف العنزه است). در تعبیر دیگر7حضرت می‌‌فرماید: دنیا از استخوان خوك مرده‌‌ای كه در دست انسان مبتلا به جذام است پست‌‌تر است. خب یك همچون پیغمبر و امامی كه دنیا را این جور8می‌‌بینند دیگر برای چه بیایند برای دنیا قانون وضع كنند؟ پس شأن دین اجلّ است از اینكه قانون برای دنیا داشته باشد این همان پایه سكولاریزم است. می‌‌گوید دین فقط ارتباط با خدا و قیامت و آخرت و ابدیت است. امور دنیا اصلاً ارزشی ندارد كه دین به آن بپردازد.

جواب شبهه‌‌

دخالت كردن در امور دنیا و قانون‌‌گذاری برای آن‌ها به این علت است كه در دام دنیا نیفتید، رفتارتان به‌گونه‌ای باشد كه شما را اسیر دنیا نكند بتوانید با این زندگی به طرف آخرت و خدا و به طرف ارزش‌ها بروید. اگر این قوانین نباشد در امور اجتماعی ظلم و حق كشی خواهد شد. از حقوق قضایی گرفته تا جزایی و بین‌‌الملل. همه این‌ها روحش عدالت است. خیال می‌‌كنند لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیینِ‌‌9 خلاف عدالت است. [شنیدم یك آقایی گفته اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی‌‌10 حاكم بر این آیه است. خدا ان‌شاءالله یک‌ذره سواد به من مرحمت كند! آیا می‌‌شود آیه‌‌ای حاكم بر آیه دیگری باشد؟ آن‌هم اعْدِلُوا حاكم بشود بر لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیینِ، یك مطلق حاكم باشد بر نصّ؟!] ما مصادیق عدالت را نمی‌‌دانیم چیست. انبیاء گفته‌‌اند اگر این‌جور رفتار كنید، عدالت است، نه آن‌طور كه خودتان خیال می‌‌كنید. اگر ما را به خودمان وا می‌‌گذاشتند راه را عوضی می‌‌رفتیم، دنیایمان خراب می‌‌شد و زمینه‌‌ای برای سیر به آخرت باقی نمی‌‌ماند.

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی‌‌ لَهُمْ وَ لَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً11كسانی كه ایمان و عمل صالح داشته باشند تدریجاً خدا این کمالات را به آن‌ها می‌‌دهد -البته مصداق كاملش در زمان ظهور ولی عصر‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف است- این‌ها مقدمه هست برای اینكه مردم هر چه بیشتر و هر چه بهتر به عبادت خدا بپردازند و لذا امام فرمود حتی عدالت هم هدف انبیاء نیست هدف، معرفت الله است. پس انبیاء اگر برای دنیا قانون وضع می‌‌كنند، نه برای این است كه به این زندگی دنیوی در مقابل آخرت اهمیت دهند؛ بلكه اهمیت زندگی دنیا این است كه انسان را به سعادت آخرت می‌‌رساند. پس می‌‌بایست به این دنیا اهمیت بدهیم، نه از آن جهت كه اصیل، بلكه از آن جهت كه وسیله است.


1. نهج‌‌البلاغه، خطبه 160، ص 226.

2. اعراف، 32.

3. اعراف، 31.

4. لقمان، 33.

5. نحل، 8.

6. روم، 21.

7. ر.ك: نهج‌‌البلاغه، خطبه 3، ص 48.

8. ر.ك: نهج‌‌البلاغه، حكمت 236، ص 510؛ «وَ اللَّهِ لَدُنْیاكُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِی عَینِی مِنْ عِرَاقِ خِنْزِیرٍ فِی یدِ مَجْذُوم».

9. نساء، 11.

10. مائده، 8.

11. نور، 55.