سخنرانى حضرت آیت الله مصباح
در مركز اسلامى قرناطه- اسپانیا
« بسم الله الرحمن الرحیم »
خیلى خوشوقتم كه خداى متعال توفیق داد در جمع شما مسلمانان پاك و مخلص حضور پیدا كنم. من گمان مى كنم كه مسلمان بودن شما با ما دست كم دو تفاوت دارد: تفاوت اوّل این است كه ما مسلمانى را از پدران خود گرفتیم و بعد درباره آن تحقیق كردیم; اما شما اوّل تحقیق كردید و بعد مسلمان شدید. شما با اسلام آوردنتان، گناهان گذشته تان را محوكردید و این سعادت بزرگى است كه كسى حقیقت را بیابد و خداى بزرگ به واسطه یافتن این حقیقت از گناهان گذشته اش چشم بپوشد.
مهم ترین امتیاز اسلام، خالص بودن توحید است و همه ادیانى كه از طرف خدا آمده اند، اساسشان توحید بوده است; البته در طول تاریخ در اثر حوادث مختلف، شایبه هایى از شرك با آن مخلوط شده; ولى اسلام ناب، خالص ترین و كامل ترین توحید را براى بشر به ارمغان آورده است. توحید در اسلام، فقط یك اعتقاد قلبى نیست; بلكه نورى است كه در تمام زندگى انسان اثر مى گذارد. انسان مسلمان نه تنها آفریدگار جهان را یكى مى داند، بلكه اعتقاد دارد كه تدبیر كلى جهان نیز به دست اوست. اسلام، مسلمانان را دعوت مى كند كه جز از خداى یگانه نترسند و غیر از او از كسى كمك نخواهند; در مقابل هیچ كس جز خداوند كرنش نكنند و به طور كلى توجه عمیق دلشان همیشه به او باشد.
این تعلیم از یك سو انسان را در مقابل عظمت الهى كاملاً متواضع و خاضع مى كند و از طرف دیگر، در مقابل همه مخلوقات به او عظمتى مى بخشد كه به خودش اجازه نمى دهد جز خدا در مقابل هیچ چیزى تملق گویى و خضوع كند. اگر به كسى احترام مى گذارد، در سایه احترامى است كه براى خدا قایل است و كسى را بیش تر دوست مى دارد كه او خدا را بیش تر دوست مى دارد. احترام به اولیاى خدا و معلمان و پدر و مادر، همه در شعاع بندگى خداست. اسلام كارى مى كند كه انسان توجه اصلى اش در تمام زندگى به خداى متعال باشد. با این اعتقاد است كه مسلمان هیچ وقت احساس شكست نمى كند و هیچ گاه زبون و پست و متملق نمى شود; همه انسان ها را دوست دارد; چون بندگان خدا هستند، به همه احترام مى گذارد; زیرا مقتضاى بندگى انسان این است كه در مقابل خدا و آن چه مربوط به او است احترام قایل شود.
امیدواریم خداى بزرگ هر روز بر معرفت ما بیفزاید و توفیق عمل به دستورهاى اسلام در همه ابعاد زندگى را به ما مرحمت فرماید. در خاتمه این نعمت عظیم اسلام را به همه برادران و خواهران تبریك مى گویم; به خصوص برادر و خواهرى كه تازه به اسلام مشرف شده اند و آماده هستم كه اگر سؤالى داشته باشید، در حد بضاعت خودم پاسخ دهم.
سؤال: اختلاف دین اسلام با ادیان دیگر چیست؟
پاسخ: ما معتقدیم كه اساس همه ادیان الهى از جمله یهودیت و مسیحیت و اسلام یكى است. اختلافى كه امروز در بعضى از ادیان دیده مى شود، به عقیده ما در اثر تحریفاتى است كه در ادیان گذشته پیش آمده و یكى از حكمت هاى این كه خدا پیغمبر جدید مبعوث مى فرمود، همین بود كه دین سابق دچار تحریف مى شد; پس تفاوت اساسى بین اسلام و سایر ادیان آسمانى این است كه عقاید اسلام خالص، امّا در عقاید سایر ادیان كم و بیش تصرفاتى صورت گرفته است. فرق دیگرش در وسعت دایره احكام اسلام است. در ادیان گذشته، به جهت محدود بودن شرایط اجتماعى، قوانین محدودى از طرف خدا نازل شد; ولى چون اسلام به عنوان دین خاتم فرود آمد، كامل ترین قوانین را نازل فرمود. شاید براى شما و غیر مسلمانان جالب باشد كه در قرآن مكرر تأكید شده كه مسلمانان باید به همه انبیا، از جمله حضرت موسى و عیسى ایمان داشته باشند و تكذیب یكى از آن ها به منزله تكذیب همه است; زیرا همه در پیغمبر بودن و از طرف خدا بودن مساوى هستند.
سؤال: فهمیدیم كه اسلام یك مسأله جهانى است و تاریخى نیست. من در یك فضاى مسیحى بزرگ شده ام و آن جایى كه ما زندگى كرده ایم و آن گونه كه ما فهمیدیم، یهودیت اوّل بوده و بعد مسیحیت آمده و این ها جنبه بین المللى نداشته اند; در حالى كه این نقص در اسلام وجود ندارد. توجه ام به پیام هاى قرآن جلب شد كه همه ملت ها پیامبر داشتند و مورد توجه خداوند بودند. من در این جا مى توانم بگویم كه یكى از امتیازات اسلام و تفاوتش با دیگر ادیان این است كه به همه نژادها و به همه انسان ها از هر فرقه اى كه باشند، احترام مى گذارد و پیامش جهانى است; برخلاف دیگر ادیان كه این پیام را ندارند.
پاسخ: احسنتم درست مى فرمایید.
سؤال: فرق فلسفه اسلامى و فلسفه غربى در چیست؟
پاسخ: اگر بخواهیم از فلسفه تعریفى كلى و تعبیر و اصطلاح مشتركى داشته باشیم، آن را این گونه تعریف مى كنیم: مجموعه بینش هایى كه انسان درباره جهان هستى دارد و از راه تعقل و استدلال به آن مى رسد. منظور این است كه اولاً فلسفه، نگرش جامعى به همه هستى دارد و ثانیاً روش آن، تعقلى است; نه روش تجربى و نقلى.
مجموعه تفكرات فلسفى مغرب زمین از دوران یونان باستان تا به حال، مجموعه اى از افكار یونانیان، ایرانیان، مسیحیت و اسلام است; اما امروزه اصطلاح فلسفه غربى معمولاً به فلسفه مدرن گفته مى شود كه از دكارت شروع مى گردد و بیش از همه، كانت و هیوم در آن نقش اساسى داشته اند و امروز مكاتب مختلف فلسفى غربى كم و بیش از این دو متأثر است; به همین جهت كم و بیش در همه این مكاتب نوعى گرایش شكاكیت وجود دارد; ولى عنصر شك در فلسفه اسلامى یك عنصر اصلى و غالب نیست.
سؤال: در روزنامه هاى این جا یا در جامعه اسپانیا پخش شده است كه بین فلاسفه ایران اختلافاتى وجود دارد. زمانى آقاى سروش، صداى جمهورى اسلامى و یك فیلسوف شناخته شده و قابل اعتماد بود; ولى اخیراً مورد انتقاد قرار گرفته و منزوى شده است. از محضر شما تقاضا مى كنم كه به عنوان یك متخصص در امر فلسفه، ما را راهنمایى بفرمایید.
سؤال: : همان گونه كه اطلاع دارید ایشان فلسفه اسلامى را پیش استاد نخوانده و در این زمینه مقدارى مطالعات داشته اند. ابتدا به فلسفه اسلامى خیلى علاقه مند شده بودند و بر اساس همان مطالعاتى كه داشتند، كتاب هایى نیز در همین زمینه در تأیید فلسفه اسلامى و به خصوص فلسفه ملاصدرا نوشتند. ایشان كتاب كوچكى به نام نهاد ناآرام جهان دارند كه در باره حركت جوهرى است. با توجه به این كه ایشان فلسفه را با مطالعات یاد گرفته بودند، تحت تأثیر شدید فلسفه غربى واقع شدند و همین طور كه اشاره كردم، گرایش شكاكیت، ایشان را كاملاً تحت تأثیر قرار داد. انس شدید ایشان به كتاب هاى فلسفى غرب، به تدریج ایشان را 180 درجه تغییر داد و همین امر، سبب شد كه علماى اسلام از ایشان سلب اعتماد كردند. در یك كلمه مى شود گفت كه ایشان الان منادى فلسفه غرب در ایران هستند و به همین جهت مورد تأیید دولت ها وبعضى از صاحب نظران غرب واقع شده و همان طور كه مى دانید، نویسندگان آمریكایى ایشان را مارتین لوتر اسلام لقب داده اند.
سؤال: آیا ممكن است بگوییم قبل از این كه انقلاب اسلامى به وجود بیاید، دانشجویان دانشگاه ها بیش تر به فلسفه اسلامى علاقه داشتند و اخیراً قدرى گرایش كم تر شده است.
سؤال: : در هر جامعه اى وقتى اقلیتى تحت فشار قرار مى گیرند، تمام نیروهاى خودشان را براى مقابله با آن اكثریت جمع و متمركز مى كنند. دانشجویان مسلمان قبل از انقلاب اسلامى در محیط دانشگاه در اقلیت بودند و یكى دو تا استاد مثل مرحوم آیت الله مطهرى با آن ها ارتباط داشتند. شاید بدانید كه در آن زمان برادران و خواهران دانشجو حتى نمازشان را نمى توانستند در محیط دانشگاه بخوانند و خواهران دانشجو نمى توانستند با حجاب و پوشش حضور یابند; لذا آن هایى كه واقعاً مسلمان بودند، تمام تلاش خودشان را براى دفاع از اسلام و فلسفه اسلامى متمركز مى كردند.
بعد از پیروزى انقلاب، گرایش عمومى به اسلام و فلسفه اسلامى زیاد شد; ولى اقلیتى تحت تأثیر افكار غربى قرار گرفتند و آن ها نیز چون در اقلیت هستند سعى مى كنند كه تمام تلاش خود را براى حفظ و موجودیت خودشان به كار گیرند; حاصل این كه همین شخص نام برده با عده اى از طرفدارانش، اقلیتى هستند كه شدیداً فعالیت مى كنند و از طرف كشورهاى غربى نیز حمایت مى شوند.
سؤال: از دیدگاه جامعه غربى آقاى سید حسین نصر، فیلسوف و متفكر شناخته شده اى است، نظر شما در مورد ایشان چیست؟
سؤال: : ایشان در بین استادان دانشگاه ایران برجسته هستند و از مرحوم علامه طباطبایى استفاده و كتاب هاى ایشان را به انگلیسى ترجمه كرده اند; از این جهت بر سایر اساتید دانشگاه امتیاز دارند; اما تخصصشان در فلسفه اسلامى مانند اساتید حوزه نیست.
سؤال: ما تا چه حد مى توانیم به نظریات آقاى نصر درباره اسلام اعتماد كنیم؟
سؤال: : همان گونه كه عرض كردم، ایشان استاد ممتازى هستند; ولى در مسایل اسلامى باید به كسانى مراجعه كرد كه تخصصشان مسایل اسلامى است.
سؤال: آقاى نصر در مقدمه انگلیسى كتاب شیعه در اسلام مى گوید: اسلام شیعه و سنى دو چهره ظاهرى اسلامند و هر كدام یك دیگر را تكمیل مى كنند. یكى بیش تر سیاسى و دیگرى مذهبى است. مذهبى ها بیش تر شیعیان و سیاسى ها بیش تر سنى ها هستند. نظرتان در این باره چیست؟
سؤال: : در ترجمه و نقل مطالب ممكن است نوساناتى پیدا شود و مطلب نویسنده درست معلوم نشود. این مطلب به صورتى قابل توجیه است. ممكن است منظورشان این بوده كه چون سنى ها در اكثریت بوده و حكومت را در اختیار داشته اند، عملاً بعد سیاست اسلامى در دست آن ها بوده است و شیعه ها چون از حكومت محروم بوده و در اقلیت بوده اند، بیش تر به مسایل معنوى پرداخته اند.