آیا میتوان گفت ادراک حسی از سنخ علم حصولی نیست بلکه از یک جهت مانند دیگر حالات نفسانی است.
(ادامه سوال:به این معنا که یک مرتبهای از روح در اثر تاثیرات مادی منفعل میشود که ما این انفعال را مثلاً سفیدی مینامیم. بنابراین ادراک حسی یک یافت بسیط ومشاهده بسیط است و تصور و تصدیق و موضوع و محمول و نیز نسبت حکمیه در آن راه ندارد. و ارتباط ادراکات حسی با اشیای خارجی ارتباط علی و معلولی است نه ارتباط مفهوم و مصداق. همراه این حالت که با علم حضوری درک میشود تصورات خیالی و عقلی از آن گرفته میشود که بر روی آنها حکم میکنیم و از آنها قضیه میسازیم. این تصورات خیالی و عقلی هم با مقایسه حاصل میشود یعنی مثلاً وقتی که یک کتاب زردی (البته زردی در خارج وجود ندارد) در روی میز جلوی چشم ما باشد در اثر اشعهای که از کتاب منعکس میشود در یک مرتبهای از نفس پدیدهای به وجود میآید که زرد مینامیم و همراه آن پدیده دیگری هم در همان مرتبه نفس در اثر اشعهای که از میز منعکس میشود که مثلاً سبز مینامیم. وقتی که نفس این پدیده را مشاهده میکند میبیند که این زردی در یک جا تمام میشود و بعد از آن سبزی است نه زردی .بدین ترتیب مفهوم خیالی و عقلی سبز و زرد به وجود میآید. و هنگامی که حدود رنگ زرد را مشاهده میکند مفهوم مستطیل را به دست میآورد. ولی اگر همه اشیا سفید میبودند و سفیدی آنها یکسان میبود و برفرض چشم خود را هیچ وقت نمیبستیم که تا احساس تاریکی کنیم و مقایسهای انجام بگیرد در اثر اشعه نور همان پدیده (سفیدی) در مرتبه حس به وجود میآمد ولی به خاطر عدم مقایسه نمیتوانستیم مهفوم سفیدی را به دست آوریم.)
شکی نیست که در ادراک حسی هم یک ادراک حضوری وجود دارد و از قبیل وجدانیات است، . کلام در حکایت آن از خارج است. چون هیچ ضمانتی برای مطابقت با خارج ندارد مگر آنکه عقل مطابقتش را اثبات کند، و عقل راهی برای اثبات آن ندارد مگر آنکه با آزمایشها و وضع و رفع عامل ایجاد آن این کار را انجام دهد. لذا در کتابهای فلسفی اسلامی فصلی وجود دارد برای اثبات اینکه پشتوانه ادراک حسی حکم عقل است. اگر در موردی نتوانیم با عقل این مطابقت را اثبات کنیم راهی برای اثبات این مطابقت وجود ندارد. از این جهت ما در براهین عقلی روی مفاهیمی تکیه میکنیم که از وجدانیات، حالات نفسانی و علم حضوری گرفته شده است. برای توضیح بیشتر میتوانید به درس 18 از جلد اول آموزش فلسفه مراجعه کنید.