جلسه اول؛ جستاری در مقام‌ها و وظایف پیامبر و امامان معصوم

تاریخ: 
سه شنبه, 5 آذر, 1381

بسم‌ الله الرحمن الرحیم

جستاری در مقام‌ها و وظایف پیامبر و امامان معصوم

ننگین خواندن حكم قاضی اسلامى روا نیست

 

ما معتقدیم كه مقامات رسول الله (ص) براى ائمه اثنى عشر نیز ثابت است. فقط یك استثنا دارد و آن مقام نبوت و رسالت است كه اراده حتمى الهى بر این قرار گرفته بود كه سلسله جلیله انبیاء صلوات الله علیهم اجمعین به وجود مقدس رسول الله (ص) ختم بشود. خوب جاى این سؤال است كه مگر پیغمبر اكرم غیر از مقام نبوت و رسالت چه مقامى داشتند كه ائمه در آن شریك باشند. علامه بزرگوار، آیة الله طباطبایى، رضوان الله علیه در تفسیر المیزان در موارد متعددى در این زمینه بحث كرده اند.
اولین مقامى كه خداى متعال به پیغمبر اكرم(ص) عطا فرمودند این است كه بیان پیغمبر راجع به تفاسیر و تفاصیل مجملات قرآن حجت است و هر چه بفرمایند مطابق واقع است و مردم موظفند كه بپذیرند. در این رابطه قرآن كریم مى فرماید: «ما قرآن را بر تو نازل كردیم تا تو براى مردم بیان كنى.» این مقام براى اهل بیت هم ثابت است. زیرا پیغمبر اكرم (ص) فرمود: «انى تارك فیكم الثقلین كتاب الله و عترتى اهل بیتى.» همان طورى كه خود قرآن براى مردم اعتبار دارد و لازم است به آن عمل كنند، عترت هم در كنار قرآن، عِدل و همسنگ قرآن بیان شده است. در باره تأكید این مطلب خود پیغمبر اكرم (ص) فرمود: «لن یفترقا حتى یردا على الحوض». قرآن و عترت هیچگاه از هم جدا نمى شوند اگر بنا بود خود پیغمبر اكرم یا اهل بیت مطلبى مى فرمودند كه خلاف مراد قرآن بود این افتراق و جدا شدن از قرآن مى شد پس این عدم افتراق نشانه عصمت اهل بیت در تفسیر و تفصیل قرآن است.
یكى دیگر از مقاماتى كه خداى متعال به پیغمبر اكرم(ص) عطا فرمود مقام ولایت بر امت یا به زبان امروز حاكمیت است. «انما ولیكم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزكوة و هم راكعون»... «و من یتولى الله و رسوله و الذین آمنوا فان حزب الله هم الغالبون». این ولایت، ولایت اطاعت امر است، ولایت امر و نهى است. و لذا در آن آیه دیگر مى فرمایند: «اطیعواالله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منكم». این الذین آمنوا كه در اینجا آمده همان اولى الامر است كه در آن آیه ذكر شده و طبق روایاتى كه شیعه و سنى نقل كرده اند منظور ائمه اثنى عشر صلوات الله علیهم اجمعین است. در باره الذین یقیمون الصلوة غالب روایات در مورد شخص امیرالمؤمنین است در بعضى اشاره شده كه سایر ائمه اطهار(علیهم السلام) هم در این جهت شریك هستند. غرض، این ولایت، وجوب اطاعت امر، این مقامى كه خدا به پیغمبر اكرم(ص) عنایت فرمود، براى اهل بیت علیهم السلام هم ثابت است. ممكن است كسى بگوید كه این همان لازمه نبوت است وقتى پیغمبر پیامى از طرف خدا مى آورد، خوب، باید قبول كرد و اطاعت كرد چرا كه آن پیام را كه پیغمبر بیان كند، این امر او نیست، اطاعتش هم اطاعت امر او نیست اطاعت خداست. ولى باید توجه داشت كه آیه مى فرماید: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول» آن پیامى كه پیغمبر از طرف خدا آورده كه ما اطاعت مى كنیم این مى شود اطاعت خدا. امّا و اطیعوا الرسول كه با یك «اطیعوا» دیگر جدا شده این غیر از آن اطاعت نص وحى است كه بر پیغمبر نازل شده. آنجا فقط نقش پیغمبر، پیام آورى است. اطیعوا الرسول چیزى زاید بر اطیعوالله است همان اطاعتى است كه در امور اجتماعى مردم موظفند از پیغمبر اكرم اطاعت كنند. همه مى دانیم كه هیچ زندگى اجتماعى بدون این كه یك مركزى كه فرماندهى داشته باشد، حرف آخر را بزند و در موارد اختلاف حرف او فصل الخطاب باشد، پا نمى گیرد و در اثر اختلافاتى كه در جامعه پدید مى آید خواه ناخواه متلاشى مى شود.
باید یك مقام، منصب و یا گروهى باشد كه اینها این قدرت را داشته باشند كه حرف آخر را بزنند. در مقامى كه اختلافات در بین مردم وجود دارد و راه حلى براى آنها نیست و توافق نمى توانند بكنند، یك كسى باید حرف آخر را بزند. و الا این زندگى اجتماعى سر نمى گیرد و مردم از بركات زندگى اجتماعى محروم مى شوند و كار به درگیرى و برادر كشى مى انجامد. جامعه اسلامى هم احتیاج دارد به یك كسى كه فرمان آخر را صادر كند. آنجایى كه اختلاف است او حرف آخر را بزند. اطاعت او بر همه واجب باشد. و الا جامعه اسلامى نمى تواند پایدار بماند. اگر چنین چیزى بود مى توانیم یك جامعه استوار و پایدارى داشته باشیم اما اگر نبود امیدى به بقاى چنین جامعه اسلامى نخواهد بود. این است كه بعد از اطاعت خدا، اطاعت ولى امر از بزرگ ترین واجبات است. آن حدیث را همه شنیده اید كه اسلام مبتنى بر پنج چیز است، فرمودند مهم ترین آنها ولایت است. یا فرمودند: كسى كه امامش را نشناسد یعنى نداند از چه كسى باید اطاعت كند اگر بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است. شناختن امام این نیست كه اسمش را و اسم پدر و مادرش را آدم بداند بلكه به این معنا است كه یعنى او را به امامت بشناسد. او را ولى امر و واجب الاطاعة بداند زیرا اگر نشناسد از چه كسى باید اطاعت بكند گمراه مى شود. در بازى هاى سیاسى هضم مى شود و جامعه اسلامى به متلاشى شدن تهدید مى شود.
این مقام مطاع بودن است كه اسم هاى مختلفى مى شود براى آن اطلاق كرد آن اسمى كه الان در فرهنگ ما بعد از انقلاب رایج است همان مسأله ولایت است. این مقامى است كه پیغمبر اكرم (ص) داشت ولى امر مسلمین بود. اطاعتش بر مسلمان ها واجب بود. به عقیده ما شیعیان این مقام بعد از رسول الله (ص) به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه منتقل شد. این همان نقطه افتراق شیعیان با سایر فرقه هاى اسلامى است كه ما معتقدیم این مقام از طرف خداى متعال به امیرالمؤمنین افاضه شد همان طور كه به خود پیغمبر افاضه شده بود. همان كسى كه گفت و اطیعوا الرسول بعدش فرمود و اولى الامر منكم و مصداق اولى الامر چنانكه در حدیث جابر و سایر روایات آمده ائمه اثنى عشر صلوات الله علیهم اجمعین هستند. و آنچه بعد از انقلاب به عنوان ولایت فقیه در جامعه ما رواج گرفته و جامعه ما به عنوان جامعه ولایت فقیه شناخته مى شود همین است زیرا خودشان فرمودند در زمان غیبت به فقیه جامع الشرایط رجوع كنید. پس ولایت فقیه جامع الشرایط، فرع ولایت حضرات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین است و این از طرف خداست. همان طور كه ولایت مثل مالك اشتر و محمد بن ابى بكر را ما یك ولایتى از طرف خدا مى دانستیم چون امیرالمؤمنین آنها را تعیین فرموده بود و از آنجا على(ع) نیز از طرف خدا منصوب بود، آنها منصوب مع الواسطه از طرف خداى متعال بودند. به هر حال این یك مقامى است كه پیغمبر اكرم داشتند غیر از مقام نبوت و رسالت. ممكن بود كسى نبى باشد ولى خدا چنین مقامى به او ندهد ولى این مقام را خدا به پیغمبر اكرم داد.
مقام سومى كه خداى متعال به پیغمبر اكرم (ص) عطا فرمود غیر از مقام نبوت و رسالت، غیر از مقام ولایت و امامت، مقام قضاوت است. خوب بالاخره در هیچ جامعه اى بى نیاز نیستند از یك كسانى كه در مشاجراتى كه در مسائل حقوقى یا جزائى واقع مى شود داورى كنند. این غیر از امرى است كه ولى امر صادر مى كند. در این خصوص یك وقت قاضى تحكیم است; دو نفر با هم توافق مى كنند كه هر چه فلانى گفت ما عمل مى كنیم ولى این همیشه كارساز نیست باید ضامن اجرا داشته باشیم. آن مقامى كه رسماً از طرف خداى متعال واجب الاطاعة است آن قاضى اى است كه مستند به امر خدا باشد. آیات زیادى كه در این زمینه هست. «فلا و ربك لایؤمنون حتى یحكموك فیما شجر بینهم ثم یجدوا فى انفسهم حرجاً مما قضیت فیسلموا تسلیماً» كه آیه بسیار كوبنده اى است. بسیار جاى تأمل دارد. خداى متعال با یك تأكیدى كه كم نظیر است دو مرتبه مى فرماید: «نه، نه، قسم به خدا این مردم ایمان ندارند مگر این كه این چنین باشند كه در مسائل اختلافى شان به تو مراجعه كنند هر چه تو قضاوت كردى از ته دل بپذیرند. در دلشان هم نسبت به قضاوت تو گله و شكایتى نداشته باشند». آن ایمان واقعى این است. كسانى كه نسبت به قضاوت قاضى اسلامى آنچنان تسلیم بودند كه در دل شان هم احساس نگرانى نمى كردند. هر چه حكم اسلام است روى سر و چشم. این نشانه ایمان است. اما اگر كسى نسبت به قاضى اسلامى اعتراض دارد با این كه او طبق حكم خدا و نص قرآن یا نص حدیث متواتر حكم كرده است.[ كسانى مى گویند این حكم ننگین است ] ، این با آیه قرآن نمى سازد. «فلا وربك لایؤمنون حتى یحكموك فیما شجر بینهم ثم لایجدوا فى انفسهم حرجاً مما قضیت». یعنى در دلشان هم احساس تنگى نكنند كه چرا چنین حكمى در باره ما صادر شده است. اگر صد در صد هم به ضررشان هست با طیب خاطر بپذیرند; حكم خداست باید عمل كرد.
این مقام قضاوت هم یك مقام دیگرى است كه خداى متعال به پیغمبر(ص) عطا فرموده اند. این مقام هم براى اهل بیت ثابت است. اینها مقام هاى رسمى است كه خداى متعال به اهل بیت عطا فرموده مجموع مقاماتى كه خداى متعال به پیغمبر اكرم عطا فرموده بود همه اش به اهل بیت منتقل مى شود الا یك چیز و آن این كه آنها پیغمبر نیستند. بارها پیغمبر اكرم خطاب به امیرالمؤمنین فرمود: «انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لانبى بعدى.» یا لكنك لستَ بنبى. طبق آنچه در نهج البلاغه آمده در خطبه قاصعه پیغمبر اكرم به امیرالمؤمنین فرمودند: «انك تسمع ما اسمع و ترى ما ارى لكنك لستَ بنبى». فرمود آنى كه من مى شنوم تو هم مى شنوى. آنچه من مى بینم تو هم مى بینیم ولى پیغمبر نیستى. امیرالمؤمنین (ع) صداى وحى را مى شنید ولى او مخاطب نبود پیغمبر نبود. پیغمبر اكرم (ص) مخاطب وحى نبوت بود.
غیر از مقامات رسمى، پیغمبر اكرم (ص) مقام تزكیه و تربیت جامعه را نیز داشتند كه بعد از ایشان به اهل بیت علیهم السلام منتقل شده است كه انشاءالله جلسه بعد.