جلسه پنجم؛ نگاهی به پاره‌ای از شیوه‌های تشکیک در دین

تاریخ: 
شنبه, 9 آذر, 1381

بسم الله الرحمن الرحیم

نگاهی به پاره‌ای از شیوه‌های تشکیک در دین

برخورد با اهانت كنندگان

مسأله اى را مطرح كردیم كه اصولاً از دیگران تقلید كردن اقتباس كردن صحیح است یا خیر؟ با توجه به اینكه هر انسانى باید خودش بفهمد و تصمیم بگیرد و انتخاب كند، اقتباس كردن از دیگران تقلید كردن از دیگران پیروى كردن از دیگران یك نوع ارزش منفى معرفى مى شود مى گویند تو خودت عقل دارى ببین عقلت چه مى گوید چه كار دارى دیگران چه كار مى كنند. تنها به مسأله الگو دهى در رفتار اكتفا نمى شود و به تبعیت در اقوال و گفتارها و بیانات دینى نیز سرایت مى كند. و این كار به صورتى هماهنگ با عوامل استكبار و دشمنان اسلام انجام مى گیرد كه شكى براى آدم باقى نمى گذارد كه این یك طرحى در كار است و نقشه اى براى دین زدایى در كار است. این است كه به صورت هاى مختلف تشكیك مى كنند اول از چیزهاى ساده تر شروع مى كنند كم كم سرایت مى دهند به مسائل پیچیده تر و اصولى تر.
یك وقت یادم است در همین مجلس بود سال هاى قبل اشاره كردم چه طور مى شود كه آدم مؤمن به طرف كفر كشیده مى شود.
در سال گذشته یك تحلیل به اصطلاح روانشناختى در این زمینه ارائه كردم كه وقتى آدم مى بیند بعضى از اركان دین اجرا كردنش برایش سخت است تمایلش، هواى نفسش با عمل به این احكام نمى سازد اول در صدد بر مى آید كه در فتواى مجتهد تشكیك كند وقتى مى گویند این كار را انجام نده حرام است مى گوید به چه دلیل؟ مى گویند خوب آقاى مرجع تقلید گفته در رساله عملى نوشته مى گوید از كجا اینها درست مى گویند. ابتدا تشكیك از اینجا شروع مى شود كه شاید یك مرجع تقلیدى اشتباه كرده بعد هم تأیید مى آورند كه خوب خود مراجع تقلید با هم اختلاف دارند یكى یك جا اشتباه مى كند یكى دیگر هم یك جاى دیگر اشتباده مى كند. این است كه اعتمادى به افراد نیست. بعد اگر كسى دنبال كرد و گفت این مجتهد از خودش نمى گوید همه مجتهدین گفته اند مستندشان هم كلمات امام است حدیث داریم از طرف خودشان نمى آیند این حرف ها را بزنند. مى رود حدیث آن را هم پیدا مى كند ارائه مى دهد كه آقا این كلام امام صادق است كه فرموده. مجتهد هم كه فتوا داده به استناد كلام امام فتوا داده. اول مى گوید خوب از كجا امام این را فرموده این تشكیكش آسان تر است. روایات ضعیف هم ما زیاد داریم شاید این روایتش ضعیف باشد. بعد كسى پیگیرى كرد و گفت نه این روایت، روایت ضعیف نیست بلكه صحیح و معتبر است بلكه متظاهر و متواتر است قابل تشكیك نیست. وقتى اینجا هم سرش به سنگ مى خورد مى گوید خوب گیرم امام گفته باشد خوب از كجا امام درست گفته است.
امام را ما شیعیان قبول داریم این همه فِرقِ اهل تسنن هستند كه حرف هاى ائمه ما را قبول ندارند خوب شاید حق با آنها باشد. اگر كسى پیگیرى كرد و گفت اثبات كرد كه حالا اتفاقاً شاید در آن مورد مثلاً آیه قرآن هم باشد حالا ما تنها كلام امام استناد نمى كنیم قرآن هم همین را فرموده است. مى گوید شاید معناى قرآن این نباشد قرائت ها مختلف است. این فهم شماست. قرائت دیگرى هم هست. كسان دیگرى ممكن است معناى دیگرى از این آیه بفهمند شاید این طورى كه علما فهمیده اند درست نباشد. حالا اگر طورى شد من فرض هاى مختلف را عرض مى كنم براى این كه سیر تسویلات شیطان را ببیند كه چطور آدم را به كفر مى كشاند. ثابت شد كه نه این آیه هیچ معناى دیگرى نمى تواند داشته باشد هر كسى اهل زبان است معناى دیگرى نمى تواند براى این آیه بكند به اینجا كه مى رسد مى گوید از كجا این كلام خدا باشد.
و این بحث هایى كه امروز مطرح است كه قرآن كلام خدا نیست و تعبیرى است كه پیغمبر در حالت وحى نموده است و وحى یك حالت بى زبانى است یك حالت روحى و روانى كه آدم پیدا مى كند مفهومى در آن نیست لفظى در آن نیست. بعد پیغمبر طبق آن سابقه هاى ذهنى خودش آن حالتى كه برایش پیدا مى شود این را به این صورت بیان مى كند پس این كلام خدا نیست كلام پیغمبر است. و چون كلام پیغمبر است خطا در آن راه دارد. به فرض این كه ثابت بشود كه كلام خدا هم هست باز هم آنها یك راه دیگرى دارند و این را گفته اند استاد دانشگاهى در دانشكده الهیات گفته است كه از كجا خدا راست مى گوید! حالا گیرم كلام خدا باشد شاید خود خدا دروغ گفته است. خوب و بد، راستى و درستى اعتبارى است مگر شما نمى گویید دروغ مصلحت آمیز خوب است. خوب یك مصلحتى بوده خدا این دروغ را بگوید!
این سیرى است كه از اول از تشكیك در فتواى مجتهد و تقلید شروع مى شود و به اینجا ختم مى شود در هر مرحله اى شكست بخورد یك مرحله دیگرى عقب نشینى مى كنند. این كارى است كه شیطان پیش پاى اولیاى خودش گذاشته. كسى كه ولایت شیطان را بپذیرد دنبال شیطان مى رود تا هر جا او را بكشد. آخرش هم كفر است و اسفل السافلین دركات جهنم.
به نظر مى رسدكه امروز یك طرحى در كار است براى این كه دین مردم را بگیرند و هیچ شكى نداریم كه استاد همه آنها یكى است و آن جناب ابلیس است. ممكن است كارگزاران متعددى را براى كارش استخدام كرده. از هر كدام در یك بخشى استفاده مى كند مجموعش مى شود همانى كه او مى خواهد فبعزتك لاغوینهم اجمعین.
به هر حال یك حركت بسیار مرموزانه و شیطانى در جهت دین زدایى وجود دارد. و البته این استنباط ما نیست قبل از ده سال، مقام معظم رهبرى به صورت هاى مختلف نسبت به این مسأله هشدار دادند. متأسفانه آن وقت ها هم درست نفهمیدیم، درك نكردیم باور نكردیم حالا داریم نمونه هاى عملى اش را مى بینیم. حالا كار به جایى مى رسد كه صریحاً مقدسات دینى مورد مسخره و استهزا قرار مى گیرد انكار مى شود احكام دین ضروریات دین انكار مى شود و در اثر حاكم شدن روح تساهل و تسامح و تولرانس ما عادت كردیم به این حرفها. یك روزى وقتى مى گفتند مثلاً حضرت زهرا نمى تواند الگوى ما باشد اوشین الگوى ما است امام اعتراض مى كرد و مى فرمود: این فرد اگر بفهمد چه مى گوید. خونش هدر است و با این هشدار براى مدتى جامعه را بیمه مى كرد ولى امروز از بس حرف هاى كفرآمیز تكرار شد آرام آرام گوش ما هم آشنا شده وقتى هم مى شنویم همچون حساسیتى پیدا نمى كنیم.
ما در جلسات گذشته اشاره كردیم كه درباره الگو بودن اهل بیت(ع) مى گویند این الگوها مال 1400 سال یا اندكى كم تر و بیشتر هستند لذا امروز نمى شود از اینها پیروى كرد چرا؟ براى این كه این رفتارها مال چندین قرن پیش بوده شرایط تغییر كرده. امروز دیگر آن رفتارها قابل عمل نیست به فرض این كه آن رفتارها در ظرف خودش در زمان خودش رفتار خوبى بوده نمونه بوده قابل اقتباس بوده بلكه لازم التقلید لازم الاتباع بوده امروز دیگر این جورى نیست.
در اینجا یك مواردى را نشان مى دهند مى گویند خود شما مى گویید پیغمبر اكرم ائمه اطهار حضرت زهرا سلام الله علیهم اجمعین این طورى زندگى مى كردند آیا امروز ممكن است این طور زندگى كرد. خانه شان این جور بود لباس آن جور بود آیا مى شود در زمان حاضر لباس شب عروسى مثلاً كرباس باشد یا فرض كنید براى جهازیه دختر بروند چند تا ظرف سفالى بخرند، اینها بشود جزء جهازیه عروس خوب، اینها شدنى نیست. یا خانه اى كه آنها زندگى مى كردند از خشت خام بوده. خوب، حالا شما مى توانید یك چنین خانه اى امروز در حلبى آباد هم پیدا كنید؟ نمى شود اینها را اقتباس كرد. اینها مثال هایى است كه مى زنند مى گویند شما مى گویید الگو هستند اما نمى شود الگو باشند. اگر راست مى گویید شما یكى از علما یكى از مراجع بیاید یك چنین خانه اى بسازد در آن زندگى كند تا ما هم یاد بگیریم بگوییم ما هم الگو مى گیریم. یكى از شماها كه خیلى مقدس هستید و دم از اهل بیت مى زنید بیاید وقتى دخترتان را مى خواهید عروس كنید ظرف هاى گلى و سفالین براى او بخرید ببینید هیچ كس مى آید یك چنین دخترى را بگیرد. پس این شدنى نیست. یك شعرى مى گویید كه در قافیه اش گیر مى كنید این امكان عمل ندارد.
این مسأله غیر از مسأله قبلى است مسأله قبلى این بود كه اصلاً صحیح نیست این مى گوید به فرض این كه صحیح باشد، امكان ندارد. این را چگونه باید جواب داد. خوب ملاحظه مى فرمایید اینجا مستندشان در این كه مى گویند امكان ندارد یك چند تا مثال است ظرف سفالى و خانه خشتى و چیزهایى از این قبیل.
نتیجه اى كه مى خواهند بگیرند چیست؟ این است كه شما مطلقاً زندگى ائمه و اینها را پرونده اش را ببندید بگذارید كنار آن به درد امروز نمى خورد. با چند نمونه اى كه از یك مواردى است كه واقعاً هم امروز امكان عمل ندارد اینها را شاهد مى آورند براى این كه مطلقا نمى شود از آنها اقتباس كرد. آنها باید پرونده اش را بست گذاشت كنار از راه دیگرى ما باید راه زندگى مان را پیدا كنیم.
به هر حال اول باید جواب این شبهه را بدهیم: این كه شما گفتید در این مثال ها ما هم قبول داریم كه نمى شود تأسى كرد و نمى گوییم در این چیزها تأسى كنید. كدام عالمى كدام مجتهدى گفته شما بیایید لباس كرباس بپوشید و جهازیه دخترتان هم از ظرف سفالین بكنید؟ چه كسى اینها را گفته؟ اینها مثال هایى است جهتى دارد كه مى گوییم در اینها تقلید نیست اقتباس و تأسى نیست. ولى معنایش این نیست كه هیچ جاى دیگر هم تأسى نیست.
اولاً تأسى و الگوگیرى را از چند تا مثال پیش پا افتاده توسعه دادند به همه اسوه هایى كه ما ممكن است در زندگى پیغمبر و اهل بیت داشته باشیم. با ابطال چند تا مثال، خط قرمز كشیدند روى كلیه موارد تأسى. ثانیاً از مسائل رفتارى هم به مسائل گفتارى و عقاید و افكار و اندیشه ها هم سرایت دادند و این در واقع همان سیاست زدایى است.
به هر حال این را باید جدى گرفت كه آیا ارزش هاى اسلامى قابل تغییر است زمان دار است تاریخ مند است و همین طور رفتارهایى كه اهل بیت داشتند اینها منحصر به یك زمان خاصى بوده یا لااقل بعضى از اینها قابل اقتباس است زمان هاى دیگر هم اعتبار دارد. و اگر فرق است بین بعضى و بعضى دیگر آن فرقش چیست؟ باید ملاك مشخصى شود و براى تبعیت و عدم تبعیت جواب منطقى داشته باشد. همین طور دل بخواهى بگوییم كه این را تقلید نكنید آن را بكنید این حرف منطقى نیست. باید ببینیم ملاك آن چیست؟ اگر در بعضى از احكام فرض بفرمایید به دلایلى عمل نمى شود امروز به عناوین دیگرى به آن استناد مى شود خوب این گاهى براى آن كسانى كه جاهلند نادانند اهل فقاهت و علم نیستند خیال مى كنند كه این تغییر احكام دست آخوندهاست وقتى مى بینند یك احكامى را دیگر جامعه نمى پذیرد و قابل عمل نیست كم كم حكم آن را تغییر مى دهند و این شوخى نیست. این چیزى است كه در ذهن تعدادى از افراد است. مى گویند فلان چیز دیروز ممنوع بود حالا امروز جایز شده. مى گویند خوب فردا بقیه اش هم مى شود. خوب، این در مسیحیت كم و بیش وجود دارد یعنى كلیسا اختیاراتى دارد كه بعضى چیزها را بیاید حكمش را عوض كند اصلاً از اختیارات كلیساست. كه آنها هم نظرشان نسبت به كلیسا غیر از نظرى است كه ما نسبت به مراجع و علما و این حرف ها داریم. ما به مراجع و علما به عنوان كارشناس نگاه مى كنیم كه مسائلى را بهتر درك كرده اند ما از باب رجوع جاهل به عالم مى رویم فتواى آنها را اخذ مى كنیم. اما آنها براى كلیسا یك نوع مقام تشریع قائلند. به خصوص در كلیساى كاتولیك چنین گرایشى وجود دارد ارتدوكس ها هم كم و بیش. به هر حال مى گویند اصلاً پاپ حق دارد چیزى را حلال كند یا حرام كند. از اختیاراتشان است. فكر مى كنند ما كه مى گوییم از مراجع باید تقلید كنند ما هم چنین چیزى معتقدیم آنها خودشان حق دارند چیزى را حرام كنند یا حلال كنند. و توجه ندارند به این كه یكى از بزرگ ترین گناهانى كه هم درجه شرك است تصرف در احكام الهى است. اگر كسى بخواهد حكمى از احكام الهى را تغییر بدهد مثل این است كه به خدا شرك ورزیده است. لحن آیات قرآن روایات در این زمینه بسیار لحن تند و قاطع و كوبنده اى است. حالا باز براى این كه ولو خارج از موضوع مى شود قرآن به خود پیغمبر مى فرماید در باره پیغمبر مى فرماید كه اگر این پیغمبرى كه عزیزترین افراد انسان است شریف ترین مخلوقات ماست حبیب الله است محبوب خداست اگر این پیغمبر یك كلمه از خودش چیزى را به عنوان دین مطرح كند آنچنان با او رفتار مى كنیم كه با هیچ گناهكارى رفتار نكردیم. «ولو تقوّل علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین.» این یك خط قرمزى است كه هیچ كس جرأت ندارد وارد بشود.
پس حاصل شبهه این بود كه چون بعضى از رفتارهاى ائمه(ع) قابل عمل نیست مطلقا ما باید این باب را مسدود كنیم تأسى به آنها نمى شود. انتظار نداشته باشید خانم هاى ما از حضرت زهرا الگو بگیرند!
این را در عمل به احكام و ارزش ها هم سرایت مى دهند. مثلاً مى گویند یك چیزهایى بود آن وقت ها مى بایست عمل كنند، دست دزد ببرند. یا مثلاً كسى كه اعمال زشت انجام مى دهد تازیانه اش بزنند. اینها مال آن زمان ها بود. در اوایل انقلاب در تهران یكى از افرادى كه لباس روحانیت هم متأسفانه دارد، مى گفت من شنیدم هنوز در قم بعضى از آخوندها هستند كه فكر مى كنند در بعضى از احكام جزایى باید آدم ها را مثل خر چوب بزنند. شنیدم هنوز بعضى از آخوندها در قم این طور فكر مى كنند. مثلاً اگر یك كسى زنا كرد مثل این كه خر را چوب مى زنند او را تازیانه بزنند. اینها هنوز نمى فهمند كه این زمان دیگر گذشته این زمان دیگر كتك زدن و این حرف ها اینها دیگر قابل عمل نیست.
شما آن وقت تعجب مى كنید كه بعد از بیست و چند سال كسى كه هیچ درس دینى نخوانده و آشنایى با مفاهیم اسلامى ندارد بگوید بله آن دینى كه آزادى را تضمین نكند ما به آن دین مرتدیم. آزادى منظور چیست تفسیر كرده اند آزادى این است كه مردمى اگر خواستند نظام حكومتى شان را عوض كنند هیچ تنشى در جامعه ایجاد نشود. هر وقت مردم خواستند كه نظام اسلامى را براندازند حتى تنشى هم در جامعه ایجاد نشود آن وقت آزادند. اگر اسلام این آزادى را تأمین كرده قبولش داریم و الا ما نسبت به یك چنین دینى مرتدیم! این تعبیر فردِ مورد نظر است.
به هر حال یعنى این دین را قبول نداریم. اگر این را بخواهید باز كنید معنایش این است كه اگر اسلام اجازه مى دهد ریشه خودش را بكنند ما قبولش داریم به این اسلام ایمان داریم این اسلام را قبول داریم به ما اجازه بدهد كه ریشه اش را بكنیم! آزادى به این حد. اما اگر بگویند نه شما حق ندارید نظام اسلامى را براندازید حق ندارید احكام اسلامى را تعطیل كنید ما چنین اسلامى را قبول نداریم چون آزادى را تأمین نكرده است; ما نسبت به چنین دینى مرتدیم! كسى صریحاً این حرف را در جایگاه یكى از پست هاى حساس كشور ابراز مى كند.
بگوییم دست دزد را باید برید یا نگوییم. كسانى در لباس روحانیت گفته اند این حكم، حكم بازدارنده است اگر بتوانید از یك راه دیگرى هم جلوى دزد را بگیرید دیگر نباید دست دزد را ببرید. در لباس روحانیت كسانى این حرف را زده اند. یعنى خط قرمز روى احكام ضرورى و نص قرآن. چقدر فاصله بین كفر و ایمان است. یصبح الرجل مؤمناً و یمسى كافراً.
امروز ضروریات اسلام در نشریات پر تیراژ در كتاب ها در سخنرانى ها در دانشگاه ها صریحاً انكار مى شود احكام دین مسخره مى شود و نفس از كسى در نمى آید. این بیشتر رنج آور است. فكر مى كنید این نوبرى كه حالا پیدا شده محكوم به اعدام شد تمام مى شود قضیه. والله اگر این حكم اجرا نشود، سال آینده اقلاً ده تا مثل آن پیدا خواهد شد. شما ببینید دست استعمار چه مى كند شاید بعضى از شما اسم كشور نیجریه را نشنیده باشید البته بزرك ترین كشور اسلامى در قاره افریقا است در حدود بیش از صد میلیون جمعیت دارد. اكثریت آن مسلمان هستند ولى حكومت آن حكومت مسیحى است. در اینجا آمدند نقشه كشیدند استعمار پیر انگلیس در این كشور نیجریه طرح ریختند براى جشنواره انتخاب دختر برگزیده. در آن جا برگزار كنند از همه دنیا. اعلام كردند كه بناست چنین جشنواره اى در نیجریه برگزار بشود ملكه زیبایى انتخاب كنند. براى این كه شرایط فرهنگى و اجتماعى فراهم بشود شروع كردند كمابیش گوشه و كنار مثل این كه روزنامه هاى ما گوشه و كنار گاهى یك چیزهایى منتشر مى كنند بینند چه اندازه مردم عكس العمل نشان مى دهند حساسیت نشان مى دهند آن جا هم یك نویسنده مسیحى را وادار كردند كه نسبت به وجود مقدس پیغمبر اسلام توهینى بكند ببیند مردم چقدر حساسیت دارند. مردم غیرتمند نیجریه در مقابل آن جشنواره و این اهانت شورش كردند كه هنوز هم نمى دانم آرامش برقرار شده یا نه؟ صدها كشته دادند كه چرا به پیغمبر اسلام توهین شده چرا؟ براى این كه آنجا وزارت فرهنگ اش، فرهنگ تساهل و تسامح را هنوز ترویج نكرده.
آن جا هنوز فكر جامعه چند صدایى، پلورالیسم دینى این حرف ها رواج ندارد. اما در كشور انقلابى اسلامى كه مركز فرهنگ اسلام است و بنیانگذارش غیرتمندترین انسان عصر در مقابل اسلام و احكام اسلام بود، كار به جایى مى رسد كه كسانى صریحاً در روزنامه ها و كتاب ها، اسلام، احكام اسلام و معارف اسلامى را مسخره مى كنند و متأسفانه بعضى از مسؤولین آرام از كنار آن مى گذرند مى گویند بله بد گفته نمى بایست این حرف ها را بزند. اگر این روند ادامه پیدا كند كار ما به كجا خواهد كشید. چرا اینها را مى گویم تكرار مى كنم تكرار مى كنم براى این كه بدانید چرا شب هاى دهه آخر ماه رمضان در بیت رهبرى بنده در مقابل علما كسانى كه باید دستشان را ببوسم باید بنشینم وقتشان را به این حرف ها بگیرم. چرا به ذكر آیات قرآن و كلمات اهل بیت و توسل و تذكر و توجه به خدا و اینها نپردازیم.
عزیزان! ما در مقابل این هجوم شیطانى كه والله از هجوم نظامى خطرناك تر است همه ما مسؤولیم. در درجه اول مسؤولیت متوجه ما آخوندهاست ماییم كه با معلوماتى كه اندوخته ایم با استفاده اى كه از مكتب اهل بیت كرده ایم این وظیفه را به عهده گرفته ایم كه از اسلام و از تشیع دفاع كنیم. اگر سكوت كنیم چه جوابى خواهیم داشت. دولت اسلامى وظیفه اى دارد آنها وظیفه خودشان را باید عمل كنند مردم دیگر وظایف دیگرى دارند باید عمل كنند من و شما هم یك وظیفه خاصى داریم. گاهى ممكن است وظیفه مشترك هم داشته باشیم اما ویژگى هاى صنفى ما شرایط خاص گروه ما اقتضا مى كند كه وظیفه هایى را ما بیش از دیگران عهده دار باشیم آن مسائل علمى و فرهنگى است. ما باید این مسائل از نظر منطقى حل كنیم باز كنیم بگوییم آقا الگو گرفتن تأسى كردن تقلید كردن چرا چند جور است كجا صحیح است كجا صحیح نیست چرا بعضى جاها صحیح است بعضى جاها صحیح نیست. وقت گذشته شب گذشته من عرض كردم كه اجمالاً ما در چهار بخش ما جاى پیروى از گفتار و رفتار دیگران داریم. تقلید به معناى عام آن. بالاتر از تأسى در رفتار تنها. یكى باورها بود یكى ارزش ها بود یكى روش ها بود یكى هم ابزارهاى ارتباط بود. گفتم در ابزارهاى ارتباط تقلید از هر كسى بكنید اشكالى ندارد چه طور حرف بزنیم چطور چیز بنویسیم چگونه از صنایع استفاده كنیم براى انتقال براى ضبط كردن در رسانه این ها شرط ندارد كه از چه كسى اقتباس كنیم. چون فقط ابزار است از هر راهى به دست آوردید اشكال ندارد. اما در آن سه مرحله دیگر جاى بحث دارد در باورها از چه كسى تقلید كنیم در ارزش ها از چه كسى و در شیوه هاى رفتارى و روش ها. مى خواستم این بحث را امشب تمام كنم مقدمه طولانى تر از نتیجه شد وقت هم گذشت اگر حیاتى بود توفیقى بود تتمه بحث را انشاءاله جلسه آینده عرض خواهم كرد.