بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ و آلِهِ الطَّاهِرِین
حقیقتاً بنده نمیتوانم محاسن کلام مقام معظم رهبریدامت بركاته را كه همیشه درّ و گوهر و کارگشا بوده، توضیح بدهم؛ چه رسد به اینکه بخواهم شبیه آن مطلبی عرضه کنم. اما اگر فرمایشات ایشان در آغاز سال نو را که بسیار حسابشده، دقیق، راهگشا و روشنگر بود، تحلیل کنیم، در آن مطلبی بر خلاف گفتههای سابقشان و حتى فرمایشات امام ـرضواناللهعلیهـ به چشم نمیخورد و چنین انتظاری هم كسانی مثل ایشان و خود امامرضواناللهعلیه نیست؛ زیرا همه تأكیدشان بر آرمانها و ارزشهای اسلامی بوده و تا آخر هم همین خواهد بود. اما انتخاب تیترها، ترکیبها، جملهها و واژهها بستگی به مقتضای زمان داشته و دارد.
تفاوت فرمایشات امسال مقام معظم رهبری با سخنرانیهای سالهای گذشته ترکیببندی جدید این عبارت بود که رئیسجمهور آینده باید خوبیهای رئیسجمهورهای قبلی را داشته و بدیهای آنها را نداشته باشد. روح این مطلب این است که ما باید همیشه رفتارهای خود را محاسبه کنیم و اگر اشتباهی داریم آن را حذف و اصلاح کنیم و از بهترینها استفاده کنیم. اما هنر ایشان در این تعبیر حکیمانه توجه به این نكته بود كه این فرمایش در موقعیت فعلی و در برابر گروههای مختلف چه نقشی میتواند داشته باشد و این كه آن را در کجا به کار ببرند. به هر حال، این حرف نویی بود.
سؤالی كه در اینجا به ذهن میآید این است که آیا این محاسبه و بررسی فقط مخصوص رئیسجمهور آینده است، که باید ببیند رؤسای جمهور گذشته چه عیبهایی داشتهاند تا آنها را اصلاح کند و اگر خوبیهایی داشتهاند، آنها را حفظ کند، یا چنین محاسبهای برای دیگران هم لازم است؟ آیا این كار فقط درباره اشخاص است یا برای گروهها هم لازم است؟ با تنقیح مناط متوجه میشویم كه این كار اختصاص به رئیسجمهور ندارد. هر کسی كه در این نظام احساس مسئولیتی میکند، باید دائماً در فکر این باشد که اشتباهات گذشته خود و دیگران را تکرار نکند و کارهای خوب و روشهای بهتر را شناسایی و پیشنهاد کند و به آنها عمل کند. بر همین اساس ما هم به عنوان گروهی که در فعالیتهای اجتماعی احساس مسئولیت میکنیم، موظفیم خودمان را با گروههای دیگر، در گذشته و حال مقایسه کنیم، اگر آنها اشتباهاتی را مرتکب شدهاند، ما دیگر مرتکب نشویم و اگر حسنهایی داشتهاند، سعی کنیم آنها را حفظ کنیم و از دست ندهیم.
در اینجا نکته اساسی نحوه تشخیص حسن و عیب، و خوب و بد است كه باید براساس نظام ارزشی مشخصی انجام شود. به نظر میرسد این مسأله هم حل شده است و همه قبول دارند که مقیاس و معیار تشخیص خوب و بد در نظام اسلامی ارزشهای اسلامی است؛ یعنی رفتار و گفتاری كه با ارزشهای اسلامی، آموزههای قرآن و فرمایشات اهلبیتصلواتالله علیهم اجمعین بیشتر مطابقت دارد، خوب است و اگر چیزی غیر از این باشد، عیب دارد. البته ممکن است دیگران مقیاسهای دیگری داشته باشند كه ما با آنها کاری نداریم.
بدون شک گروههایی که ما میشناسیم، هیچ کدام معصوم نبودند؛ ما هم نمیتوانیم ادعا کنیم که هر کاری کردهایم، یا میکنیم، مطلقاً خوب است و هیچ اشکالی ندارد؛ اگر خود ما هم نفهمیم، آیندگان كارهای ما را صرافی خواهند کرد و خوب و بدش را تشخیص خواهند داد. انشاءالله خدا توفیق بدهد که اشتباهاتمان کم باشد. اما به طور کلی با دقت در عملكرد گروههای گذشته و سنجیدن آنها با مقیاسهای اسلامی، یعنی کتاب و سنت، اشکالاتی به نظر میآید که با اختلاف مراتب، كما بیش در گروههای مختلف بوده است. به عنوان مثال در بین گروههایی كه واقعاً برای اسلام و انقلاب زحمت کشیدهاند و خدماتی انجام دادهاند، کسانی بودهاند که دلشان میخواسته سرشناس و مشهور باشند؛ این را برای خودشان ارزش میدانستند و حاضر بودند حتی پول خرج کنند، زحمت بکشند، سختیهایی را تحمل کنند، تا مقام و شهرتی داشته باشند؛ و یا كسانی بودهاند كه دوست داشتند درآمد و اندوختههای مالی زیادی هم ـالبته از راه حلالـ داشته باشند و این برایشان موضوعیت داشته و با توجیحاتی عامهپسند به دنبال ثروتاندوزی بودهاند. این تمایلات درونی در خیلی از انسانها وجود دارد.
معنای این حرف این نیست که رسیدن به شهرت، پست و مقام، و ثروت، یگانه هدف چنین كسانی بوده و اصلاً دلبستگی به اسلام و انقلاب نداشتهاند. خداوند آدمیزاد را به گونهای آفریده که قلبش گنجایش انگیزهها و امور متعدد و مختلف را دارد؛ مهم این است در مقام تضاد و تزاحم كدام یك از انگیزهها ترجیح داده میشود. قرآن در این زمینه میفرماید: قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِیرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْكُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُواْ؛1 اگر مال و زن و فرزند و فامیل و عشیره و برادر و خواهر و پدر و پسر برای شما محبوبتر از خدا و جهاد است، منتظر امر الهی و عقوبت باشید. خداوند توقع ندارد که دل همه انسانها فقط جای خدا باشد و هیچ چیز دیگری در آن نباشد. فقط تعداد كمی از بندگان مخلص خدا چنین بودند؛ اما اغلب مردم اینگونه نیستند و در كنار خدا دلبستگیهای دیگری هم دارند. مهم این است که در مقام تزاحم کدام یك از علاقهمندیها بر سایر انگیزهها میچربد. جا دارد همه ما درون خود را بکاویم و ببینیم در میان انگیزههای مختلف، عشق به خدا و اولیای او، و علاقه به جهاد، نظام، انقلاب و اسلام چه میزان برای ما اهمیت دارد و چه مقدار حاضریم به خاطر آنها از چیزهای دیگر بگذریم.
متأسفانه همین نقاط ضعف در بعضی از اشخاصی که زحمات زیادی را برای پیروزی انقلاب متحمل شده و خدمات بزرگی برای نظام و اسلام انجام دادهاند، در مواردی ظهور پیدا کرده و مشكلات بزرگی برای نظام ایجاد كرده است. چه بسا افرادی که در زمان جنگ حاضر بودند تا آخرین قطره خونشان را به عشق امام، اسلام و سیدالشهداءعلیه السلام فدا كنند، اما بعد از جنگ و تغییر شرایط، تدریجاً پست و مقام و سایر عوامل رفتار آنها را تغییر داد. البته این تغییر رفتار لزوماً به معنای پیدا شدن رفتار جدید نیست؛ بلكه چه بسا زمینه و مایه آن قبلاً وجود داشته، ولی مستور بوده و زمینه بروز و ظهور نداشته، اما با تغییر شرایط، خود را نشان داده است. این واقعیتی است که همه ما کمابیش با آن درگیریم. عرض بنده این است که با الهام گرفتن از فرمایش مقام معظم رهبری، باید ببینیم خوبیهای دیگران چیست، تا آنها را حفظ کنیم؛ اگر بدیهایی هم بوده، آنها را حذف کنیم.
در میان افراد و گروههای سیاسی از اول نهضت تا به حال كسانی بودند كه عاشقانه برای امام خدمت کردند و تا روزی که از دنیا رفتند، یا شهید شدند لحظهای در کارشان تردید پیدا نکردند. كسانی مثل شهید حاج مهدی عراقی كه زمانی كه جان امام در خطر بود و هیچ اسباب ظاهری برای حفاظت از ایشان وجود نداشت، شبها اسلحه به دست میگرفت و پشتبام منزل امام کشیک میداد، کسی هم از این جریان خبر نداشت. در کنار چنین افرادی، کسان دیگری هم بودند كه مثل ایشان خالص نبودند؛ در دلشان چیزهای دیگری را هم میخواستند كه با پیدایش زمینه، آن خواستهها خودش را نشان داد و انحرافاتی در گفتار و رفتارشان پیدا شد؛ کسانی كه سوابقشان احترام دیگران را بر میانگیزد؛ غافل از اینكه نقطههای ضعف اخلاقی میتواند کار دست آدم بدهد.
عرض بنده این است که ما کارهای خودمان و گروهمان را محاسبه کنیم و ببینیم ما چه مقدار از ضعفهای دیگران را داریم، تا در صدد رفع آنها برآییم؛ و چه میزان از حسنهای دیگران را نداریم كه باید کسب کنیم. البته محاسبه و سنجیدن یكایك رفتارها و گفتارها و آسیبشناسی هر یك و یافتن راه علاج آنها عمری را میطلبد و از عهده اهل خبره ساخته است. آنچه اجمالاً در این زمینه میتوان گفت این است که روح همه ضعفهای اخلاقی به عنوان کلی «حب دنیا» برمیگردد. دلبستگی به زندگی این دنیا و لوازم آن از قبیل ثروت، پست و مقام، آسودگی و راحتی، زن و فرزند، و قوم و قبیله مانع از این میشود که انسان وظیفهاش را درست بشناسد، و یا به وظیفه خود عمل کند. زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَآءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ.2 ما اگر بخواهیم به عنوان یک گروه سیاسی واقعا وظیفه خودمان را در این نظام بشناسیم و به آن عمل کنیم، و در دامی که بعضی از دیگران افتادند، نیفتیم، باید تمایالات و خواستههای درونی خودمان را بکاویم و ببینیم علاقه به دنیا چه اندازه در دل ما ریشه دارد و سعی کنیم حب دنیا را با همه شعبهها و شاخههایش از دل ریشهكن کنیم.
از سوی دیگر ریشه همه خوبیها به اخلاص، بندگی و اطاعت از خدا و اعتماد به او برمیگردد. اگر ما روی این دو عامل مثبت و منفی کار کنیم، میتوانیم امیدوار باشیم که گروه سیاسی متمایزی از دیگران هستیم و چیزهایی داریم که دیگران ندارند. آنچه مهم است اخلاص، اطاعت از خدا و پاک بودن از تعلقات دنیا است. اما اگر غیر از این بود، خودمان را بازی ندهیم و بدانیم كه ما هم مثل دیگران و از همان کرباسیم.
یکی از مسایل مهمی که برای همه مردم مطرح است، اما برای بسیاری شفاف و روشن نشده، این است كه خداوند میفرماید: وَعَلَى اللّهِ فَتَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ؛3 یعنی اگر راست میگویید که ایمان دارید، باید توکلتان فقط بر خدا باشد. این تعبیر یعنی چه؟ یعنی من بنشینم و بگویم: خدایا بر تو توکل کردم، خودت كارها را درست کن؟ نه پیغمبر و ائمه چنین کاری کردند و نه چنین سفارشی از اولیای خدا دیده شده است. آیا باید مثل دیگران، حتی كسانی كه خدا را هم نمیشناسند، با تمام نیرو و امكانات و از هر راه ممكن به دنبال انجام كار باشم؟ به برکت آشنایی با سیره اهلبیتعلیهمالسلام این مسأله كمابیش برای عموم مردم حل شده و میدانند كه خداوند این عالم را بر اساس حكمت و مصلحت، عالم اسباب قرار داده و فعالیت عملی وظیفه و تکلیفی است كه باید انجام شود؛ اما اعتماد کردن به خدا و امید به خدا داشتن امری قلبی و درونی است و برای رسیدن به نتیجه امید ما باید فقط به خدا باشد. اینها دو مسأله است كه هیچ یک جای دیگری را نمیگیرد.
حدیثی قدسی در اصول کافی نقل شده كه میفرماید: وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ مَجْدِی وَ ارْتِفَاعِی عَلَى عَرْشِی لَأَقْطَعَنَ أَمَلَ كُلِّ مُؤَمِّلٍ غَیْرِی بِالْیَأْسِ وَ لَأَكْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ عِنْدَ النَّاس؛4 خدای متعال قسم یاد میکند كه هر کس به غیر من امید بست، امیدش را ناامید خواهم کرد؛ نه تنها امیدش را ناامید میکنم، بلكه او را در میان مردم ذلیل و خوار میکنم. حال، ما خودمان را بیازماییم؛ آیا ما در کارهایمان واقعاً امیدمان فقط به خداست؟ اگر امیدمان به خدا باشد، باید چگونه باشیم؟ این مسأله با اختلاف مراتب برای همه مطرح است. آنچه امروز برای ما مطرح است این است كه باید ببینیم در زمینه مسأله سرنوشتساز انتخابات وظیفهمان چیست؟
اگر ما برای رسیدن به نتیجه مورد نظر در انتخابات پیش رو امیدمان به فعالیتهای خودمان، یا دوستانمان و یا کسان دیگری از داخل و خارج باشد، این مصداق روایت مذكور است؛ این امید قطعاً بر باد خواهد رفت. دل باید فقط متوجه او باشد؛ اما آیا نباید هیچ کاری انجام دهیم؟ روشن است كه در عالم اسباب و مسببات ما وظایفی داریم كه باید انجام دهیم؛ اما وسایل، آفریننده نتیجه نیستند. ابتدا هر یك از ما باید ببینیم وظیفهمان در حد توان و امكاناتی که خدا به ما داده و میتوانیم آن را در راه اسلام به کار بگیریم، چیست؛ ضمن اینكه درون خود را واكاوی كنیم كه در جهت تشخیص این وظیفه ـبینی و بیناللهـ چه عامل و انگیزهای نقش داشته، تا نزد خدا برای تصمیم خود حجت داشته باشیم و در نهایت، برای موفقیت و رسیدن به نتیجه فقط به خدا امید داشته باشیم و دلبستگی به دنیا مانع از انجام وظیفه نشود؛ هر چه را مانع انجام وظیفه میشود، حذف کنیم. در غیر این صورت ما هم به همان سرنوشتی مبتلا میشویم که دیگران مبتلا شدند؛ کسانی که در زندان از شکنجه شدن در راه خدا لذت میبردند، اما بعد از پیروزی و به مرور زمان تغییر رفتار دادند.
ما هم از این قاعده مستثنی نیستیم؛ ما هم امروز برای اسلام و انقلاب دل میسوزانیم؛ اما معلوم نیست فردا كه به پست و مقامی رسیدیم، چه کاره باشیم، امكاناتمان را در چه راهی به کار بگیریم و چه اندازه ارزشها و معیارهای اسلامی را رعایت کنیم؟ باید حسابمان را با خدا روشن کنیم؛ اگر برای خدا کار میکنیم، باید دندان طمع به دنیا، مال و مقام، محبوبیت و سایر دلبستگیها را از ریشه بکنیم؛ در غیر این صورت ما هم مثل دیگران هستیم؛ به این و آن هم بد نگوییم و سوءظن نداشته باشیم؛ ما هم یکی مثل دیگران. آنها هم اگر اشكالی دارند، از همین دلبستگیها ناشی میشود.حسابمان را با خدا صاف كنیم و ببینیم خدا از ما چه میخواهد، همان را انجام دهیم و امیدمان هم فقط به خدا باشد. اینكه فلانی چه کمکی به ما میكند و چه انتظاری از ما دارد، در باطن نوعی شرک است. البته انتظار اینکه همه ما سلمان و ابوذر بشویم، انتظار به جایی نیست؛ اما میتوانیم در مسیر سلمان شدن قدم برداریم؛ به شرط آن که متوجه رفتار و گفتار خود باشیم و سعی کنیم اشكالاتمان را کم و خوبیهایمان را زیاد کنیم.
راه صحیح، شناختن وظیفه، تلاش در جهت انجام دادن آن، و واگذار کردن نتیجه به خداست؛ اعتماد به اینکه خداست كه كارها را به نتیجه میرساند، نه زید و عمر و نه پول و عوامل دیگر. همه اینها نعمتهای خداست، اختیار آنها در دست اوست و هر وقت او بخواهد اثر میکند. ما باید امیدمان فقط به خدا باشد. اما در عمل چه کنیم؟ همانگونه که در قرآن و كلمات معصومینصلواتاللهعلیهماجمعین گفته شده، در چارچوبه حلال و با رعایت ارزشهای اسلامی باید فعالیت کرد، باید تبلیغ کرد، باید مسایل را بیان کرد، باید دیگران را روشن کرد؛ ضمن اینكه باید توجه داشته باشیم كه شیطان در همه این مراحل میتواند ما را فریب بدهد؛ با بهانههایی مثل اینكه فلان كار لازم نیست، یا خلاف توکل است و یا اینكه سهم من از نتیجه كار چه شد!
ما مرد وظیفهایم، نه به دنبال نتیجه؛ باید ببینیم وظیفهمان چیست، همان را انجام دهیم. نتیجه چه خواهد شد؟ هر چه خدا بخواهد. ممكن است نتیجه همان شود که ما میخواستیم؛ شاید هم خدا مصلحت نداند و خلاف آنچه ما خواستیم، حاصل شود. در هر دو صورت ما وظیفهامان را انجام دادهایم و ثوابش را میبریم. خداوند در حدیث قدسی به حضرت داوودعلیهالسلام میفرماید تو چیزهایی را میخواهی، من هم چیزهایی را میخواهم؛ اگر تو خواستهات را فدای خواست من کردی، بهتر از آنچه خواستی، را به تو خواهم داد. اما اگر چیزی غیر از خواسته من را تمنا كردی، از آن محروم خواهی شد و هیچ نتیجهای نخواهی گرفت. خواست ما باید خواست خدا باشد، عملمان هم طبق دستوری که او داده است. در غیر این صورت ما هم سرنوشت دیگران را خواهیم داشت. بدترین سرانجام هم این است که خیال کنیم خیلی هنر کردهایم، در صورتی که کار نادرستی انجام دادهایم. قرآن میفرماید: هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا؟ الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُون صنعا؛5 زیانکارترین مردم كسانی هستند که گمان میکنند خیلی هنر کردهاند، در حالیكه کارهایشان در راه دنیاست و در همان جا هم متوقف میشود، سعیشان از بین رفته و هیچ فایدهای برایشان ندارد؛ نه دنیایشان آباد میشود و نه آخرتشان. زمانی کار نتیجه میدهد که خالصانه برای خدا باشد. اگر هوای نفس، حب دنیا و تعلقات دنیوی در آن باشد دیر یا زود به ضررمان تمام میشود و نه به آنچه در دنیا میخواهیم، میرسیم، نه خدا مزدی به ما میدهد.
عزیزان من! باید کارمان خالصانه برای خدا باشد و به هیچ چیز دیگری هم غیر از او امید نداشته باشیم؛ هیچ چیز، یعنی هیچ چیز. كمك دیگران، نظرخواهی و پول و مانند آن، همه باد هواست. اگر خدا نتیجهای را بخواهد، منتظر این نظرخواهیها و نظرسنجیها نمیماند. همچنانكه بارها زیر و رو شدن این نظرخواهیها را دیدهایم. ما باید به وظیفهمان عمل کنیم؛ نتیجه را کس دیگری رقم میزند. اگر ما این دو مطلب را بپذیریم و امیدمان فقط به خدا باشد و ریشه همه دلبستگیها به دنیا و عوامل دنیوی را بکنیم، در این صورت هم نزد خدا عزیز میشویم، هم کارمان موفقیتآمیز خواهد بود. در مقابل، به هر اندازه که در گوشه دلمان روی چیزهای دیگر حساب كنیم، به همان اندازه ناراحتی و غصه دنیا را خواهیم داشت، علاوه بر اینكه معلوم نیست به خواستههایمان هم برسیم.
در این جهت، امام راحلرضواناللهعلیه بهترین الگوست. ایشان در سختترین حالات و شرایط وصیتنامهاشان را نوشتند، اما با وجود همه دشواریها و گرفتاریها نوشتند: با دلی آرام و قلبی مطمئن به دیدار خدا میروم. در جریان سقوط خرمشهر فرماندهان سپاه و ارتش با عجله و اضطراب برای گزارش امر به تهران آمدند و زمانی خدمت امام رسیدند كه ایشان مشغول گفتن اقامه نماز بودند. در حالیكه آنها خیلی مضطرب و نگران بودند، امام با آرامش كامل همان طور که برای نماز ایستاده بودند، گفتند: خوب، جنگ است دیگر! و بعد هم تكبیرةالاحرام گفتند و نماز خود را شروع كردند. وظیفه را باید انجام داد، اما نباید نگران بود؛ کار به دست خداست. ما باید ببینیم وظیفهمان چیست و به آن عمل کنیم. باید حسابمان را با خود خدا صاف کنیم؛ خدایا! من بندهام و تو خدایی؛ تو میگویی این کار را انجام بده؛ چشم! نتیجه چه خواهد شد؟ به من مربوط نیست؛ هرچه تو میخواهی، همان میشود. بعد هم پای عملكرد خود بایستیم، خواه نتیجه به نفع ما یا به ضرر ما باشد. ما وظیفهای داشتیم كه انجام دادیم. اگر اینگونه بودیم و چنین روحیه پیدا کردیم، ما هم شبیه امام و پیرو امام میشویم؛ در زندگیمان هم آرامیم و اضطرابی نداریم، و نسبت به دیگران بدبین نیستیم و تخریب نمیکنیم. دیگران هرچه میخواهند، بگویند. انشاءالله آنها هم وظیفهشان را انجام میدهند؛ انشاءالله که نیتشان خیر بوده و اگر اشتباه کردهاند، خدا به نیت خیرشان ثواب بدهد.
همچنانكه مقام معظم رهبری در سخنرانی اول سال هم فرمودند، وظیفه ما این است كه مسایل را برای دیگران توضیح بدهیم، تبلیغ کنیم و در جایی كه ممكن است امر بر مردم مشتبه شود، روشنگری کنیم؛ مبادا کسانی به بیراهه بروند. اینها وظیفهای است كه ما باید انجام دهیم؛ اما نتیجه چه خواهد شد؟ هرچه خدا بخواهد.
اگر از همه این فعالیتها چیز دیگری عاید ما نشود، جز اینكه خودمان را بسازیم، بنده خدا باشیم، امیدمان به او باشد و تمام تلاشمان در جهت انجام وظیفه باشد، این بُرد نقد است؛ نتیجه هر چه بشود، ما ضرر نکردهایم. اما اگر غیر از این باشد، هر چه بشود، ضرر کردهایم. انشاءالله خداوند به گوینده و شنونده توفیق بدهد که نصایح ائمه اطهارسلاماللهعلیهماجمعین و دیگر بزرگان، تا حضرت امام و مقام معظم رهبری که بیاناتشان مأخوذ از فرمایشات اهلبیت است، همه را درست درک کنیم و به آنها عمل کنیم؛ توکلمان فقط بر خدا باشد و سعی كنیم نه در تشخیص وظیفه کوتاهی کنیم و نه در عمل کردن به آن؛ نسبت به نتیجه هم هیچ نگرانی نداشته نباشیم.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
1. توبه، 24.
2. آلعمران، 14.
3. مائده، 23.
4. كافی، ج 2، ص 66.
5. كهف، 103-104.