فهرست مطالب

جلسه پنجاهم:وعده تخلف‌ناپذیر خداوند

 

جلسه پنجاهم

وعده تخلف‌ناپذیر خداوند

1. وعده خدا به مؤمنان واقعى

خداى متعال در قرآن كریم به مؤمنان وعده‌اى كلى داده است كه مى‌تواند مصادیق متعددى داشته باشد. آن وعده این است كه هر گاه مردمى حقیقتاً به خدا ایمان داشته باشند و اعمال صالح و شایسته انجام دهند، خداوند در این دنیا به آنان عزت عطا مى‌كند:وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَُیمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِكُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُون(1)= خداوند به كسانى از شما كه ایمان آورده و كارهاى شایسته انجام داده‌اند وعده مى‌دهد كه قطعاً آنان را حكم‌ران روى زمین خواهد كرد، همان گونه كه به پیشینیان آنها خلافت روى زمین را بخشید؛ و دین و آیینى را كه براى آنان پسندیده، پابرجا و ریشه‌دار خواهد ساخت؛ و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدّل مى‌كند، آن‌چنان كه تنها مرا مى‌پرستند و چیزى را شریك من نخواهند ساخت. و كسانى كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقانند.

بر اساس این وعده، مؤمنان صالحْ حكم‌ران زمین مى‌شوند و خداوند آن دینى را كه براى آنان پسندیده است استقرار مى‌بخشد و پس از سال‌ها و شاید قرن‌ها خوف و هراس و ناامنى، به آن جامعه امنیت و آرامش عطا مى‌كند؛ چه این كه آنان مؤمن، خداپرست و داراى عمل صالح بوده و به خوبى از آزمایش الهى بیرون آمده‌اند و در یك كلام، زندگى ایشان بر «محور خداپرستى» بوده است. مصداق تام این وعده الهى ظهور مولایمان حضرت امام زمان عجّل الله تعالى فرجه الشریف است كه امیدواریم چندان دور نباشد. اما این وعده الهى مى‌تواند مصادیق و نمونه‌هاى كوچك‌ترى نیز داشته باشد و در مكانى خاص و جامعه‌اى محدود نیز تحقق پیدا كند.


1. نور (24)، 55.

2. پیروزى انقلاب اسلامى ایران، تحقق وعده الهى

به باور ما، یكى از بهترین مصادیق این وعده الهى، پیروزى انقلاب اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى(رحمه الله) است. این واقعه كه به یارى انسان‌هاى مخلص و خداپرست تحقق پیدا كرد، در طول تاریخ بشرى كم‌نظیر و شاید بى‌نظیر است. به راستى این پدیده عجیب و عظیم تاریخى، دنیا را شگفت زده كرده و قدرت‌هاى استكبارى را گیج ساخته است. آنان از انقلاب اسلامى سیلى خورده و در تحلیل آن مات و مبهوت مانده و به بن‌بست رسیده‌اند. گاه از روى حیرت و سرگردانى نعره‌اى مستانه سر داده و تهدید به جنگ مى‌كنند و گاه از روى عجز و ناتوانى تقاضاى مذاكره و سازش دارند. حوادثى از این قبیل به خوبى نشان‌دهنده عظمت این انقلاب است. گذشت سال‌ها و بلكه قرن‌ها لازم است تا ابعاد این حادثه تاریخى براى آیندگان تبیین گردد.

ما فعلا مانند ماهى درون آب كه از نعمت آب غافل است، عظمت و اهمیت این نعمت الهى را آن‌چنان كه باید و شاید درك نمى‌كنیم؛ چه این كه نمونه آن را در طول تاریخ انسانى كمتر مى‌توان یافت. ده‌ها هزار پیامبر از طرف خدا براى تحقق چنین جامعه‌اى آمدند، ولى براى آنان توفیقى حاصل نشد. بر اساس آیات قرآن كریم تنها حضرت سلیمان(علیه السلام) توانست چنین جامعه‌اى را تشكیل دهد. از این رو هیچ‌گاه نمى‌توانیم حكومت‌هاى اقوام مختلف را با این پدیده عظیم و الهى، یعنى پیروزى انقلاب اسلامى مقایسه كنیم. شاید برخى این گفته را مبالغه‌آمیز بدانند، ولى بدون اغراق، من به سهم خود، به دلیل عجز از بیان عظمت این رخداد الهى، در مقابل این انقلاب شرمنده‌ام.

 

3. عظمت انقلاب اسلامى ایران

انقلاب اسلامى ایران را از ابعاد مختلفى مى‌توان مورد بررسى قرار داد؛ مانند: پیشینه، عوامل تحقق، شرایط بقا، و آسیب‌ها و خطرهاى تهدید كننده. ضرورى است كسانى كه اطلاعات عمیق و گسترده در این زمینه دارند، در حد توان این نعمت الهى را براى معاصران و آیندگان تبیین نمایند:وَ أَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث(1)= و نعمت‌هاى پروردگارت را بازگو كن.

همه دنیا از دوست و دشمن، به عظمت این انقلاب اعتراف دارند و شواهد فراوانى از


1. ضحى (93)، 11.

گفتارها و رفتارهاى دولت‌مردان، سیاست‌مداران، جامعه‌شناسان و صاحب‌نظران مختلف در این باره وجود دارد. اما به راستى عظمت این انقلاب از چه جهت است؟ آیا عظمت انقلاب ما در دنیا از آن جهت است كه عده‌اى از حكومت خلع شده و عده‌اى دیگر جانشین آنان شدند؟! واضح است كه این پاسخ بسیار نارسا است. همواره در طول تاریخ عده‌اى از حاكمان یكى پس از دیگرى بر این كشور حكومت كرده‌اند و جایگزین شدن یك قدرت به جاى قدرت دیگر و یا یك فرد به جاى فرد دیگر در عرصه حكومت پدیده تازه‌اى نیست. این مسأله همیشه و در همه جاى دنیا بوده و هست و خواهد بود: وَ تِلْكَ الْأَیّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النّاس(1)= و ما این روزها (ىِ پیروزى و شكست) را در میان مردم مى‌گردانیم.

این گونه تحولات و جابه‌جایى قدرت‌ها پیوسته در طول تاریخ بشرى وجود داشته و حوادث فراوانى از این دست در كتب تاریخ یافت مى‌شود. در تاریخ اسلام نیز شاهد این گونه وقایع هستیم. بعد از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) عده‌اى حكومت كردند و آن گاه بنى امیه حكومت را به دست گرفتند و در پى آنان بنى عباس به مدت چند صد سال جایگزین آنان شدند. جابه‌جایى قدرت‌ها ادامه پیدا كرد تا نوبت به صفویه، افشاریه و قاجاریه در ایران رسید. قاجاریه نیز جاى خویش را به حكومت پهلوى دادند و با پیروزى انقلاب اسلامى، حكومت پهلوى منقرض گشت. بنابراین صرف انقراض طبیعى حكومت‌ها و جایگزینى یكى پس از دیگرى، امر عجیب و مهمى به شمار نمى‌آید و اجمالا مى‌دانیم كه اعتراف دنیا به عظمت انقلاب اسلامى، صرفاً به دلیل جایگزینى حكومت اسلامى به جاى حكومت پهلوى نیست.

حدود 2500 سال در ایران رژیم سلطنتى حاكم بود. آیا عظمت انقلاب اسلامى در تبدیل رژیم «سلطنتى» به رژیم «جمهورى» است؟! در این باره نیز باید بگوییم كه صرف تبدیل رژیم سلطنتى به رژیم جمهورى دلیل عظمت انقلاب اسلامى ایران محسوب نمى‌شود؛ چه این كه حوادث مشابه آن در دنیا فراوان است. براى مثال، با انقلاب كبیر فرانسه و یا انقلاب اكتبر شوروى، رژیم این كشورها به جمهورى تبدیل شد و در برخى كشورهاى دیگر با بروز كودتا رژیم سلطنتى منقرض مى‌شود. البته تبدیل این رژیم‌ها به «جمهورى» با یكدیگر یكسان نیست و تفاوت‌هاى آنها از جهات مختلف با یكدیگر مقایسه مى‌شود؛ مثلا گاه انقلاب‌ها را از نظر مقدار خسارت‌ها و تعداد تلفات مورد مقایسه و تحلیل قرار مى‌دهند. تعویض برخى


1. آل عمران (2)، 140.

رژیم‌ها با خسارت‌ها و تلفات فراوانى همراه بوده است كه انقلاب اسلامى در مقایسه با آن انقلاب‌ها خسارات و تلفات كمترى داشته است. اما این نوع تفاوت و اختلاف، مسأله‌اى جزیى است و كم بودن قربانیان انقلاب در ایران، انقلاب اسلامى ایران را به عنوان یك پدیده منحصر به فرد مطرح نساخته است.

پس سرّ عظمت این انقلاب چیست؟ براى پاسخ به این سؤال دو گونه مى‌توان پاسخ داد:

پاسخ اول بیان‌گر دیدگاه خود ما ایرانیان است كه مشمول این نعمت شده‌ایم. بسیارى از ما، كم و بیش در تحقق این پدیده عظیم سهم داشته‌ایم. برخى زندان رفتند، یا تبعید گردیدند، یا شكنجه شدند، یا اموال خویش را در این راه صرف كردند و یا به طرق دیگر به انقلابیون و پیروزى انقلاب كمك‌كردند.

پاسخ دوم مربوط به كسانى است كه نگرش الهى و اسلامى نداشته و بعضاً حتى از دشمنان این انقلاب محسوب مى‌شوند. این گروه انقلاب اسلامى ایران را پدیده‌اى برخلاف معادلات بین‌المللى و برخلاف شرایط مكانى و زمانى و اسباب و علل مؤثّر در تحولات اجتماعى، مى‌دانند. تحلیل‌گران سیاسى، متخصصان و صاحب‌نظرانى كه توان پیش‌بینى حوادث سیاسى و اجتماعى آینده را دارند این انقلاب را محتمل نمى‌دانستند. البته این صاحب‌نظران غالباً از اظهار نظر قطعى خوددارى كرده، و معمولا حوادث آینده را به صورت احتمال و با مقدار درصد آن بیان مى‌كنند. براى مثال، در مورد این كه آیا آمریكا به عراق حمله مى‌كند یا نه، عده‌اى وقوع جنگ را پنجاه درصد و عده‌اى دیگر، آن را شصت یا هفتاد درصد مى‌دانند. در مورد انقلاب ما، كهنه كارترین سیاست‌مداران دنیا حتى به اندازه یك درصد نیز وقوع این انقلاب را در ایران پیش‌بینى نمى‌كردند. آنان ناگهان با زلزله‌اى عظیم در منطقه‌اى از جهان روبه‌رو گشتند كه در تمام معادلات بین‌المللى اثر گذاشت. بنابراین از نظر آنان راز بزرگى و عظمت این انقلاب آن است كه این انقلاب غیرقابل پیش‌بینى و غیر محتمل بوده است.

اما از نظر ما عظمت انقلاب تنها از جهت فوق نیست. آنچه براى ما ارزش دارد این است كه به وسیله این انقلاب، هدف 124 هزار پیامبر و نیز اوصیاى آنان و تمامى مجاهدان در راه خدا تحقق پیدا كرد. آنان صدها سال براى تحقق چنین هدفى زحمت كشیده و معارف الهى را تبلیغ و ترویج نمودند. عده‌اى از آنان در این راه تبعید یا زندانى شدند و عده‌اى دیگر به فجیع‌ترین صورت به شهادت رسیدند. بدن برخى از آنان قطعه قطعه شد و سر عده‌اى از آنان

را با ارّه بریدند. نمونه مهم این حوادث داستان كربلا است. همه این زحمات و تلاش‌ها براى حاكمیت حكومت الهى و اداره جامعه بر اساس عدل و قانون الهى، و محو خودمحورى‌ها، قدرت‌طلبى‌ها و دیكتاتورى‌ها بوده است. در این میان، تنها عده بسیار كمى از بندگان صالح و انسان‌هاى برگزیده توانستند قانون خدا را در جامعه خویش پیاده كنند؛ مانند حكومت پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله) در جزیرة العرب و حكومت پنج ساله حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)، كه البته اكثر مدت حكومت آن حضرت در جنگ سپرى شد و فرصت چندانى براى بازسازى جامعه و اداره آن بر اساس احكام و قوانین اسلامى به صورت گسترده فراهم نگشت. پس از آن، كشورهاى اسلامى پیوسته به دست ستمگران، نابخردان و دنیاپرستان اداره شده، كه البته همه آنان در دنیاطلبى و زورگویى در یك ردیف قرار نمى‌گیرند، ولى به هر حال، هیچ كدام از آنها حكومت عدل الهى نبوده‌اند. انقلاب اسلامى پس از هزاران سال تلاش انبیا و اولیاى خدا و بعد از چهارده قرن تلاش مسلمانان، در این نقطه از كره زمین به نام اهل‌بیت(علیهم السلام) و به دست شخصى از تبار اهل‌بیت(علیهم السلام)تحقق پیدا كرد.

این كه سیاست‌مداران دنیا نتوانسته‌اند چنین تحولى را پیش‌بینى كنند به بینش مادى و كمبود معلومات آنان باز مى‌گردد. به طور طبیعى، هر پدیده‌اى داراى اسباب و مسبّباتى است. چنانچه شخصْ اطلاعات لازم و احاطه كافى به آن علت و معلول‌ها را داشته باشد قدرت پیشى‌بینى آن را خواهد داشت و در غیر این صورت، از درك آن پدیده و پیش‌بینى آن عاجز خواهد بود.

در هر صورت، از آن جا كه انقلاب اسلامى ایران براى غربى‌ها غیر محتمل و غیرقابل پیش‌بینى بوده، این پدیده را عجیب و غیرمنتظره مى‌دانند، اما در هر حال باید دانست كه پیش‌بینى كردن یا پیش‌بینى نكردن یك حادثه نمى‌تواند بر ارزش آن اثرگذار باشد.

 

4. شكر نعمت انقلاب اسلامى

اكنون كه اهمیت و عظمت انقلاب اسلامى روشن گشت، لازم است در مقابل این نعمت عظیم الهى شكرگزار باشیم. خداى متعال آن گاه كه داود را بر جالوت پیروز گردانید و در پى آن فرزندش حضرت سلیمان(علیه السلام) توانست در سرزمین فلسطین حكومت الهى را مستقر سازد، فرمود: اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّكُور(1)= اى آل داود! شكر این همه نعمت‌ها را به


1. سبا (34)، 13.

جا آورید؛ ولى عده كمى از بندگان من شكرگزارند. حال كه پیامبرِ وقتْ در رأس حكومت قرار گرفته، در مقابل این نعمت موظف به شكرگزارى، حفظ آن و انجام وظایف محوله هستید. چنانچه از شكر نعمت سر باز زنید، آن قاعده كلى و الهى كه بر تمام پدیده‌هاى انسانى حاكم است در مورد شما نیز جارى خواهد شد: لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِید(1)= اگر شكرگزارى كنید، نعمت خود را به شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسى كنید مجازاتم شدید است.

این آیه شریفه ما را به سنّتى تخلف‌ناپذیر و غیرقابل استثنا توجه مى‌دهد. اگر مردم قدر نعمت خدا را ندانسته و شكر آن را به جا نیاورند، گرفتار عذاب خواهند شد. اگر چه این خطاب به «آل داود» است، ولى این امر به آنها محدود نمى‌شود، بلكه شامل همه انسان‌ها است. اگر بنا به فرض محال، پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران آیه‌اى نازل مى‌شد، مى‌فرمود: اعملوا اهلَ ایران شكراً و قلیل من عبادى الشكور.

هر گاه ما اهمیت این نعمت را درك كنیم، قدرت شناخت وظیفه خویش در مقابل آن را پیدا خواهیم كرد. براى مثال، اگر سنگى پیدا كنید كه به تصور شما یك شیشه كریستال یا چیزى زینتى است كه از شما به هزار تومان مى‌خرند، به همین اندازه در حفظ و نگهدارى آن كوشا هستید؛ اما اگر فرضاً شىء پیدا شده، یك قطعه برلیان باشد كه تمام ثروتمندان جهان توان پرداخت قیمت آن را ندارند، در این حالت، چگونه آن را حفظ مى‌كنید؟ آیا اهتمام شما در نگهدارى آن همانند یك شىء هزار تومانى است؟!

اكنون همین پرسش در مورد نعمت انقلاب اسلامى مطرح است. حكومتى كه ما داریم با همه نقایص و كمبودهایى كه دارد، در مقایسه با حكومت پهلوى ارزش‌ها و امتیازات فراوانى دارد. این‌كه ما چه مقدار در حفظ و نگهدارى آن كوشا هستیم، به مقدار ارزش‌گذارى ما نسبت به انقلاب بستگى دارد. آیا همانند یك شیشه زینتى و به اندازه هزار تومان براى آن ارزش قایل هستیم، یا آن را مانند یك گوهر گران‌بها مى‌دانیم كه تمام ثروت‌مندان دنیا توان پرداخت بهاى آن را ندارند؟ به هر حال، بین این دو نوع ارزش‌گذارى، تفاوت از زمین تا آسمان است. اگر بر لزوم شناخت انقلاب اسلامى اصرار مىورزیم، از آن رو است كه بدانیم در پى آن، تكلیفى بزرگ بر دوش ما آمده است. اگر قدر آن را نشناسیم، نعمتى بزرگ را از كف خواهیم داد و به دنبال آن بلاهاى فراوانى بر سر ما خواهد آمد: لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ.


1. ابراهیم (14)، 7.

متأسفانه باید اعتراف كنیم كه برخى از ما قدر این انقلاب را ندانستیم و از این رو، در حفظ و نگهدارى دست‌آوردهاى آن تلاش شایسته نكردیم. متأسفانه به تدریج مى‌رود شرایطى فراهم گردد كه ممكن است خداى ناكرده مصداق آیه شریفه «وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِید» قرار گیریم.

در برخى موارد، رفتارها، سیاست‌ها و گفته‌هاى برخى مسؤولان، شایسته این نظام و انقلاب نیست. اعمال و رفتار افراد و تناسب آنها با انقلاب و نظام اسلامى حتماً باید مورد ارزیابى و ارزش‌گذارى قرار گیرد. عده‌اى خیال مى‌كنند آنچه انجام مى‌دهند نه تنها ضررى براى انقلاب ندارد، بلكه بسیار هم خوب و مناسب، و علامت قدردانى از انقلاب است! متأسفانه برخى از مسؤولان در طول دوره مسؤولیتشان حتى یك كار براى اسلام انجام نداده‌اند و برخى اعمال ایشان صد در صد ضد اسلام بوده است! وقتى به این مسؤول گفته شد در دوران مسؤولیت شما ارزش‌هاى اسلامى كم‌رنگ شده است، در پاسخ گفت: چه ارزشى بالاتر از آزادى، ما بزرگ‌ترین ارزش را براى جامعه تأمین كردیم! آرى، ارزشى كه او داد و بدان افتخار مى‌كند، آن است كه برخى افراد لاابالى مى‌توانند آزادانه در مجالس شب‌نشینى آن‌چنانى و عشرت‌كده‌ها شركت كنند! ارزشى كه این شخص آورده این است كه همانند زمان شاه مراسم دختر برگزیده برگزار شود و به عنوان جشنواره دختر و پسر را به صورت مختلط دور هم جمع كرده در واقع، مسابقه سوت برگزار كنند! دست‌آورد انقلاب اسلامى و حاصل خون صدها هزار شهید آن است كه براى دختران مسابقه گذاشته و آنان سوت بكشند! آیا ارزشى بالاتر از این براى مردم و جوانان ما وجود ندارد؟! غیر از اینها، كارهاى دیگرى صورت مى‌دهند كه از بدترین گناهان است، به گونه‌اى كه قابل ذكر نیست.

مى‌گویند یكى از شعارهاى انقلاب اسلامى، آزادى بود، و اكنون آزادى برقرار شده است؛ بنابراین مانعى ندارد كه اهداف اسلام پایمال شده، دین اسلام مورد نقد قرار گیرد و از قانونیت بیفتد!! متأسفانه در این چند سال اخیر ده‌ها و صدها مقاله علیه ضروریات اسلام نوشته شده و سخنرانى‌ها انجام گرفته و مى‌گیرد و در مقدس‌ترین جایگاه و در محافل رسمى كشور، علیه اسلام و نظام جمهورى اسلامى ایران سخنرانى مى‌كنند! اینان ثمره خون صدها هزار شهید را بر باد داده و به شرف انسانى، ملى و اسلامى این كشور آسیب مى‌رسانند و با این همه اعمال خلاف، خود را خدمت‌گزار مردم معرفى مى‌كنند! هرگاه نیز كسى علیه آنان سخنى بگوید او را

به خشونت‌طلبى و بى‌منطقى متهم مى‌سازند؛ اما خودْ آزادانه اسلام، احكام دینى و مقدسات را آماج حمله و انتقاد قرار مى‌دهند و این عمل خویش را كارى مقدس و نشانه آزادى مى‌دانند! وزارت ارشاد از بودجه این ملت و از صدقه سر خانواده‌هاى شهدا كتابى را كه سراسر كفر و تضعیف مبانى فكرى و اعتقادى جوانان است به چاپ مى‌رساند! اما به كتابى كه عالمان حوزه علمیه قم مى‌نویسند اجازه چاپ نمى‌دهند! اینان حتى اگر كسى به اشتباه اسم آمریكا را بر زبان آورد، او را شدیداً محكوم و بدترین ناسزاها و تهمت‌ها را نثارش مى‌كنند! این عده همان داعیه‌داران سازش با آمریكا و تسلیم در برابر شیطان بزرگ هستند كه به این عملكرد خویش افتخار كرده و آن را خدمت به جامعه اسلامى مى‌دانند!

در گذشته كشور ایران كشورى گمنام بود و به عنوان یكى از نوكران آمریكا شناخته مى‌شد. اكنون خدا به این ملت عزت بخشیده است، به گونه‌اى كه وقتى امام خمینى(رحمه الله) سخن مى‌گفت، رئیس جمهور آمریكا برنامه‌هاى خویش را قطع مى‌كرد تا سخنان تازه امام را بشنود. آیا این عزت نیست؟! خداى متعال این عزت و افتخار را به بركت خون شهدا به این ملت بخشیده است. تا انسان در خارج از كشور شواهد و مصادیق آن را نبیند به سختى باور مى‌كند. بنده قبل از انقلاب براى كار فرهنگى به چند كشور اسلامى سفر كردم. مردم آن كشورها از مسؤولان و غیرمسؤولان، با نگاهى تحقیرآمیز به من مى‌نگریستند و گاه صریحاً مى‌گفتند: ایرانى اخُ الیهود (ایرانى برادر یهود ـ اسراییل ـ است)! قبل از انقلاب، كشور ایران در مقابل كشورهاى غربى و اروپایى همانند یك نوكر بود و آنان هیچ‌گاه براى ما ارزش قایل نبودند! اما بعد از انقلاب این وضعیت عوض شد. براى مثال، یك بار بنده به اتفاق بعضى از دوستان در نزدیكى كاخ سفید واشنگتن قدم مى‌زدیم. یكى از كسانى كه بعد از پیروزى انقلاب از كشور فرار كرده و به آمریكا رفته بود در آن‌جا بود. او بلافاصله نزد دو افسر پلیس رفت و از ما شكایت كرد و گفت اینها تروریست‌هاى ایرانى هستند! افسر ارشد پلیس آمریكا نزد ما آمد و از ما خواست تا پاسپورت خود را به او نشان دهیم و پرسید براى چه به این‌جا آمده‌اید؟ گفتم: در دانشگاه فیلادلفیا سخنرانى داشتم و اكنون براى گردش به این‌جا آمده‌ایم. گفت: رشته شما چیست؟ گفتم: الهیات. یكى از آنها گفت: من نیز الهیات خوانده‌ام؛ و از این طریق فرصتى پیش آمد تا مقدارى با یكدیگر در این باره گفتگو كنیم. در پایان گفت این شخص چه مى‌گوید و چرا علیه شما شكایت مى‌كند؟! گفتم این شخص حرف معقولى ندارد و اصلا ما او را نمى‌شناسیم. بالاخره

دو افسر عالى رتبه آمریكایى به احترام عمامه، كه نشانه عمامه امام خمینى(رحمه الله) بود، ما را با احترام تا كنار ماشین مشایعت كردند. این در حالى بود كه آنان به خوبى مى‌دانستند كه ما بیشترین اختلاف را با دولت‌مردان آمریكا و نظام زورگو و ستم‌گر آنان داریم. به هر حال، وضعیت ذلت‌بار گذشته به عزت روز افزون تبدیل شده است و عزت از آنِ مؤمنین است: وَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُون(1)= عزت براى خدا و براى رسولش و براى مؤمنان است ولى منافقان نمى‌دانند.

متأسفانه اكنون عده‌اى در كشور ما، به عنوان شخصیت‌هاى سیاست‌مدار و طراح و تئوریسین، پیشنهاد بالا بردن دست‌ها در مقابل آمریكا و به خاك افتادن و تسلیم در مقابل آن كشور را دارند و این را براى خویش افتخار مى‌دانند! اینان حاضرند عزت خدایى را با ریاست یا هوس‌هاى پوچ دیگر عوض كنند! البته ملت مسلمان، غیور و آزاده ما از این افراد بى‌زار است و ان شاء الله هم‌چنان محكم و استوار راه رهبر حكیم و فرزانه خویش را ادامه خواهد داد.


1. منافقون (43)، 8.