درس بیستم

 

درس بیستم

 

 

از دانشجو انتظار می‌رود با فراگیری این درس:

1. ضمن شناخت عامل اصلی پیدایش حسد، راه‌های مبارزه با آن را فراگیرد؛

2. با تقسیم‌بندی ارزش‌های اخلاق اسلامی مربوط به امور مالی آشنا شود؛

3. افزون بر شناخت محور بحث‌های امور مالی مربوط به عدالت، بتواند ارزش‌های منفی مقابل آن را از نگاه قرآن بازشناسد.

 

 

 

 

 

در درس گذشته به برخی از كارهایی اشاره كردیم كه با حفظ حرمت و آبروی افراد منافات دارند. اكنون به معرفی برخی موارد دیگر می‌پردازیم.

ترش‌رویی و بی‌اعتنایی

ترش‌رویی و بی‌اعتنایی افزون بر آنكه گاه سبب بی‌احترامی به دیگران می‌شود، آثار ویرانگری نیز بر جامعه و روابط اجتماعی دارد، دل‌های افراد جامعه را از هم دور می‌سازد و انس و محبت آنان به یكدیگر را كم كرده، احساس مسئولیت و هم‌دردی آنها را ضعیف می‌كند. بنابراین، همة اعضای جامعه باید با روی باز و گرمی و صمیمیت با هم برخورد كنند و به سرنوشت یكدیگر بی‌توجه نباشند؛ به‌ویژه كسانی كه موقعیت اجتماعی دارند و به نوعی مردم را رهبری و ارشاد می‌كنند، یا معلم و مربی یا مدیر و كارفرما هستند و با زیردستان سر و كار دارند. خداوند در قرآن كریم می‌فرماید:

عَبَسَ وَتَوَلَّى * أَن جَاءهُ الأَعْمَى * وَمَا یُدْرِیكَ لَعَلَّهُ یَزَّكَّى * أَوْ یَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَى؛(1) چهره در هم کشید و روی گردانید، که آن مرد نابینا به سویش آمد، و تو چه می‌دانی، شاید او به پاکی گراید یا پند پذیرد و اندرز وی را سود بخشد.


1. عبس (80)، 1 ـ 4. ر.ك: ملافتح‌الله كاشانی، منهج الصادقین، ج 10، ص 149.

قرآن همچنین در ضمن نقل نصایح لقمان به فرزندش، به این صفات زشت هم اشاره می‌كند:

وَلاَ تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلاَ تَمْشِ فِی الأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ * وَاقْصِدْ فِی مَشْیِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ إِنَّ أَنكَرَ الأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ؛(1) و از مردم رخ برمتاب [و به آنها بی‌اعتنایی مكن] و در زمین خرامان راه مرو، كه خداوند هیچ متكبرِ خودستا را دوست نمی‌دارد، و در راه رفتنِ خود میانه‌رو باش و صدایت را آهسته ساز، که بدترین آوازها، بانگ خران است.

یكی از مهم‌ترین عوامل روانی كه سبب می‌شود انسان شخصیت دیگران را تحقیر كند و آبرویشان را بریزد، حسد است. حق این است كه حسد جزو گرایش‌ها و خواست‌های اصیل انسان نیست، بلكه یك صفت فرعی و ثانوی است كه در راه ارضای برخی خواسته‌های اصیل‌تر انسان جلوه می‌كند.

عوامل و شرایط پیدایش حسد

عامل انگیزش حالت حسادت، فعالیت انحرافیِ حبّ ذات و خود‌دوستی است كه وقتی انسان دیگری را واجد نعمتی و خود را فاقد آن ببیند و در مقایسة خویش با آن شخص، خود را كمتر از وی احساس كند، به جای آنكه برای به دست آوردن آن نعمت و بالا بردن خویش بكوشد و به حد او برسد، زوال نعمت او را آرزو می‌كند.

بنابراین، مجموعه‌ای از علل و عوامل دست به دست هم ‌داده، شرایط خاصی فراهم می‌شوند و این میل انحرافی را به وجود می‌آورند. اگر این شرایط به وجود نیایند،


1. لقمان (31)، 18، 19.

احساسی به نام حسادت در انسان تحقق نمی‌پذیرد؛ مثلاً در مورد امور معنوی، تزاحم و محدودیتی وجود ندارد. دانشی كه برای یك نفر فراهم است، برای دیگری نیز قابل دست‌یابی خواهد بود و یا رسیدن به پرهیزكاری برای همه كس امری ممكن است.

در قرآن كریم آیاتی داریم كه به این جزئیات توجه فرموده و برای درمان آنها، چاره‌اندیشی نیز كرده‌اند. در قرآن كریم نقل شده است كه بعضی از اهل كتاب آرزو داشتند كه مؤمنان كافر باشند و در كنار آن می‌فرماید: علت این آرزو و درخواست آنها حسدورزی به مؤمنان است:

وَدَّ كَثِیرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِیمَانِكُمْ كُفَّاراً حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ؛(1) بسیاری از اهل كتاب [= یهود و نصارا] پس از آنكه حق بر ایشان آشکار شد، از سرِ حسدی که در وجودشان بود، آرزو داشتند كه شما را پس از ایمان‌آوردنتان به سوی كفر بازگردانند.

آنان خود ایمان نیاوردند با آنكه بیشتر آنها به حقانیت پیامبر اسلام و گمراهی خویش پی برده بودند و آن حضرت را به روشنی می‌شناختند، زیر بار نمی‌رفتند و سخنان حق او را نمی‌پذیرفتند؛ ولی به مؤمنان، كه در مسیر درستی قرار گرفته بودند و روز به روز بر شوكت و عظمتشان افزوده می‌شد، رشك می‌بردند و آرزویشان این بود كه مؤمنان كافر بودند و می‌كوشیدند كه آنان را به جرگة كفار بازگردانند.

درمان اساسی حسد

برای مبارزه با حسد، هم معرفت و شناخت و هم رفتار و تمرین عملی می‌توانند مؤثر باشند. تهذیب نفس ـ چه تخلیه و زدودن نفس از رذایل و چه تحلیه و آراستن آن به


1. بقره (2)، 109. ر.ك: ابوجعفر محمد الطوسی، التبیان، ج 1، ص 405؛ محسن الفیض الكاشانی، الصافی، ج 1، ص 162.

فضایل ـ از اندیشیدن و علم و معرفت آغاز می‌شود، با تمرین عملی ادامه می‌یابد و سرانجام، آثار آن، به صورت ملكات ثابتی در نفس انسان محقق و ماندگار خواهد شد.

اكنون برای آنكه بدانیم چه نوع اندیشه‌هایی در این زمینه مفید است، موارد حسد را به اجمال بررسی می‌كنیم.

در زمینه نعمت‌های خدادادی، راه مبارزه با حسد توجه به این حقیقت است كه آن نعمت را خدای متعال داده است و اگر شخص حسود، قدری بیندیشد، به این نتیجه خواهد رسید كه رشك بردن به این نعمت، به مخالفت با كار خدا برمی‌گردد كه چرا این نعمت را به دیگری داده است و تلاش برای سلب آن نعمت از شخص متنعم و پیشگیری از بهره‌مندی وی از آثار آن، رویارویی با خداوند در تدبیر عالم است. كسی كه ایمان دارد، هیچ‌گاه پیِ مخالفت با كارهای او برنمی‌آید؛ اما از آنجا كه به این حقیقت توجه ندارد كه دشمنیِ نكوهیدة او به دشمنی با خدا برمی‌گردد، به شخص محسود رشك می‌برد و با او دشمنی می‌ورزد. اگر به این حقیقت توجه می‌داشت، این گونه دشمنی نمی‌كرد.

در مورد نعمت‌های اكتسابی نیز اگر معرفت كاملی داشته و به این حد رسیده باشد كه دست خدا و قضا و قدر الهی را حتی در زمینة كارهای اختیاری و نعمت‌های اكتسابی ببیند، از طریق این معرفت، می‌تواند برای اصلاح بیماری حسد، در خود یا دیگران بكوشد؛ مثلاً علمی كه كسی تحصیل كرده یا مالی كه به دست آورده، بهره‌ای خدادادی است. البته فعالیت اختیاری خود شخص متنعم نیز در این زمینه بی‌اثر نیست؛ ولی حتی فعالیت اختیاری وی هم با قدرت و توفیقات الهی تحقق می‌یابد. بنابراین، دشمنی در این مورد نیز به گونه‌ای سر از مخالفت با قضا و قدر الهی درمی‌آورد.

اما در مورد كسانی كه به این حد از معرفت و ایمان نرسیده‌اند، باید از راه‌های دیگری وارد شد كه برایشان مفیدتر باشد؛ مانند آنكه بیندیشند این نعمت را شخص

حسود هم می‌تواند به دست آورد یا فكر كند كه زوال نعمت دیگران هیچ فایده‌ای برای شخصی كه رشك می‌برد، در برندارد. اندیشه‌هایی از این قبیل می‌تواند تا حد بسیاری آتش حسد را فرو نشاند و از رنج درونی خود یا كسی كه می‌خواهد او را اصلاح كند، بكاهد.

البته گاهی تزاحم به گونه‌ای است كه مثلاً اگر شخص مورد حسد نمی‌بود، آن نعمت و موقعیت نصیب شخص می‌شد؛ مانند برخی نامزدهای انتخاباتی كه در پیِ دست‌یابی به موقعیتی اجتماعی هستند و یكی از ایشان دارای امتیازات بیشتری است. در اینجا دیگری با این اندیشه به وی رشك می‌برد كه اگر او نبود، خود می‌توانست به چنین قدرت و موقعیتی دست یابد؛ زیرا زوال نعمت از او، مقدمة آن است كه خودش بتواند به آن نعمت دست یابد.

در چنین مواردی تدبیر مشكل‌تر می‌شود و باید از معرفت دیگری استفاده كرد. در اینجا باید چنین بیندیشیم كه نعمت‌های دنیا وسیلة آزمایش انسان‌اند و هركه نعمت بیشتری در اختیار داشته باشد، مسئولیت بیشتری نیز خواهد داشت: هركه بامش بیش، برفش بیش‌تر. بنابراین، خود این نعمت‌ها منشأ سعادتی برای انسان نمی‌شوند و بستگی به این دارد كه وی از آنها چگونه استفاده كند. ممكن است این نعمت منشأ كمال او نباشد و نتواند از آن به گونة درست استفاده كند كه در این صورت آن نعمت نه‌تنها برای او فایده‌ای در برندارد، بلكه نقمت و عذاب خواهد بود.

همچنین باید چنین بیندیشیم كه بر فرض دست‌یابی به آن نعمت به صلاح ما هم باشد و باعث سعادت ما شود، اما باید آن را با تلاش خود و خواست خدا به كف آوریم، بدون آنكه زوال آن نعمت را از دیگری بخواهیم؛ یعنی تلاش ما باید مثبت و مفید باشد، نه تخریبی و زیان‌بار.

در این صورت تلاش انسان مفید است و در پی اصلاح خود خواهد بود، و می‌كوشد

شایستگی داشتن آن نعمت را در خویش فراهم كند. این گونه خواستن و فعالیت كردن ـ برخلاف حسدورزی و آرزوی زوال نعمت از دیگران كه آرزو و تلاشی ویرانگر است ـ كاملاً سودمند خواهد بود.

همچنین باید بیندیشد كه حسدورزی، زیان آنی است كه، آسایش روح و سلامت جسم خویش را به خطر می‌اندازد، سعادت ابدی خود را به دست خود، تهدید می‌كند و خدای متعال را از خویش ناخرسند می‌سازد. مجموعة این اندیشه‌ها در سطوح مختلف، سبب می‌شود تا انسان به مفاسد حسد، پی ببرد و تصمیم بگیرد كه خود را از این آلودگی پاك كند.

البته باید توجه داشت كه تنها اندیشه و مفاهیم ذهنی برای اصلاح رفتار انسان كافی و كارساز نیستند، بلكه علاوه بر فكر، باید تصمیم بگیرد و رفتار خود را تغییر دهد و به ‌رغم احساس حسادت و بر خلاف هوای نفس خود بكوشد در برابر شخص محسود رفتاری برخلاف مقتضای حسد داشته باشد. مثلاً تصمیم بگیرد به جای تحقیر به او احترام بگذارد، یا وقتی كه دوست دارد به او بزرگی بفروشد، در برابر او تواضع و فروتنی كند و در این رفتار خود استوار بماند تا بتواند این صفت نكوهیده را از نفس خود ریشه‌كن سازد.

البته آنچه تاكنون گفتیم، به مواردی مربوط می‌شود كه شخصی نعمتی را از راه درست به دست آورده و انسان به او حسادت می‌ورزد؛ اما گاه كسانی از راه‌های نامشروع و با حیله و تزویر و غیبت و تهمت، دیگران را از میدان خارج می‌كنند و به ناحق صاحب موقعیت‌های اجتماعی، سیاسی، یا اقتصادی می‌شوند. در این صورت برخورد با چنین افراد و گروه‌هایی لازم است و به حسادت و رشك‌ورزی مربوط نمی‌شود.

بنابراین، مفهوم مطالب گفته شده این نیست كه مسلمان سر در لاك خود فرو برد و

هیچ كاری به كار افراد و اعضای جامعه نداشته باشد، بلكه باید بكوشد در كارها و فعالیت‌های خود، انگیزة شرعی و اخلاقی داشته باشد و حسد و دیگر صفات زشت و نكوهیده وی را به واكنش‌های نسنجیده واندارد.

ارزش‌های اخلاق اسلامی در‌بارة اموال

بخش دیگری از اخلاق اسلامی بر محور امور مالی شكل می‌گیرد. این بخش از یك‌سو با مسائل حقوقی ارتباط دارد و از سوی دیگر با مسائل اقتصادی، و نیز با مسائل سیاسی و بین‌المللی هم بی‌ارتباط نیست. با این همه، ما در اینجا فقط به ارزش اخلاقی آنها توجه می‌كنیم.

ارزش‌های اخلاقی‌ را در این زمینه می‌توان به دو دسته تقسیم كرد:

دستة اول ارزش‌هایی هستند كه زیرمجموعة عدالت‌اند و در پرتو عنوان كلی عدالت می‌توان از آنها یاد كرد. دستة دوم ارزش‌هایی هستند كه زیرمجموعة احسان و پرتوی از ارزش اصلی احسان به شمار می‌آیند. بنابراین، چنان‌كه دربارة معیارهای كلی در ارزش‌های اجتماعی گفته شد، دو اصل كلیِ عدل و احسان در این زمینه اهمیت اساسی دارند و به‌ویژه در مسائل مالی می‌توانند تأثیر فوق‌العاده داشته باشند و ما در اینجا هر یك از این دو دسته را جداگانه و به اختصار بررسی می‌كنیم.

ارزش‌های زیرمجموعة عدالت

بنیاد و محور بحث در آنچه در امور مالی زیر عنوان عدل قرار می‌گیرد، احترام به مالكیت است؛ یعنی چون هر مالی مالك دارد، باید حق مالكیت افراد محترم شمرده شود و مورد تجاوز و دستبرد دیگران قرار نگیرد و اگر مبادلاتی صورت می‌گیرد، با مالكیت و حقوق طرفین متناسب باشد.

تجاوز به اموال دیگران

نخستین ارزش منفی در زمینة امور مالی، تجاوز به اموال دیگران است كه به گونه‌های مختلف، مثل سرقت و غصب صورت می‌گیرد و در عناوینی چون ظلم، منكر، فساد و دیگر مفاهیم عام اخلاق اجتماعی می‌گنجد.

در قرآن كریم برای تجاوز به اموال مردم حد تعیین شده است:

إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلاَفٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ؛(1) كیفر آنان كه با خدا و پیامبر او به جنگ برمی‌خیزند و در زمین فساد می‌كنند، جز این نیست كه كشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان در خلاف جهت یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند. این خواری و رسوایی آنان در دنیاست و در آخرت عذابی دردناك خواهند داشت.

حرمت یا منع تجاوز به مال دیگران، یكی از محكم‌ترین اصول اخلاقی در همة جوامع بشری بوده و از نوع قضایای بدیهی است كه اعتبار آن وابسته به این نیست كه قانون‌گذاری آن را تصویب كند یا مردم آن را بپذیرند؛ زیرا این، مضمون و محتوای مالكیت است و تا وقتی مالكیت در جوامع بشری معتبر است، حرمت تجاوز به آن و جواز تصرفات مالكانه نیز كه یكی از فروع و لوازم جدایی‌ناپذیر مالكیت است، معتبر خواهد بود. بنابراین اگر اختلافی باشد، در اصل مالكیت و شرایط آن خواهد بود كه این گونه اختلافات به بدیهی بودن این قضیه زیان نمی‌زند.


1. مائده (5)، 33. ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 5، ص 354؛ عبد علی العروسی الحویزی، نور الثقلین، ج 1، ص 621.

سرقت‌های پنهان

تجاوز به اموال دیگران و غصب حقوق مردم، غیر از دزدی، به شكل‌های گوناگون دیگری نیز انجام می‌گرفته كه شكل دزدی رسمی را نداشته‌اند. از این رو، از آنها با عنوان سرقت پنهان یاد می‌كنیم و از آنجا كه برخی از این نوع تجاوزهای غیر علنی، كم و بیش در بین مردم رواج داشته یا زشتی و بد بودنشان چندان مورد توجه نبوده است، قرآن كریم دربارة آنها تأكید بیشتری دارد و با شدت بیشتر آنها را محكوم می‌كند.

1. خوردن مال یتیم

قرآن كریم تأكید می‌كند كه بستگان و افراد به اموال یتیمان جز به بهترین شكلِ تأمین مصلحت یتیم، نزدیك نشوند:

وَآتُواْ الْیَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُواْ الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَلاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوباً كَبِیراً؛(1) و اموال یتیمان را به آنان [باز] دهید و [اموال] نامرغوب و كم‌ارزش خود را با [اموال] مرغوب و پرارزش آنها عوض نكنید و اموال آنان را آمیخته با اموال خود مخورید كه این گناهی بزرگ است.

2. كم‌فروشی

یكی دیگر از زشت‌ترین انواع ستم در مبادلات، كم‌فروشی است كه قرآن بر ترك آن تأكید فراوان دارد. آیاتی در قرآن مجید از زبان حضرت شعیب(علیه السلام) حكایت از این دارند كه یكی از مفاسد فراگیر در میان قوم شعیب، كم‌فروشی بوده است.

هر پیامبری كه برانگیخته می‌شد، با مفاسد رایج عصر خود به مبارزه برمی‌خاست.


1. نساء (4)، 2.

یكی از مفاسد اجتماعیِ رایج در زمان حضرت شعیب، كم‌فروشی بود؛ چنان‌كه در عصر حضرت لوط، هم‌جنس‌گرایی در میان قوم لوط شایع بود و آن حضرت با این عمل فاسد مبارزه می‌كرد.

این موضوع در آیات متعدد، از زبان حضرت شعیب با تعبیرهای گوناگون طرح شده است؛ مانند:

ـ وَأَوْفُواْ الْكَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ؛(1) و [حق] پیمانه و ترازو را به عدالت، تمام بپیمایید [ادا كنید].

ـ وَیا قَوْمِ أَوْفُواْ الْمِكْیَالَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ؛(2) و ای قوم من، پیمانه و ترازو را به عدالت، تمام دهید.

3. تدلیس و كلاهبرداری

كم‌فروشی از لحاظ كیفیت را نیز می‌توان مصداق «افساد» ـ كه غالباً به دنبال نهی از كم‌فروشی آمده است ـ به حساب آورد.

ملاك حرمت در كم‌فروشی، رعایت نكردن عدالت در داد و ستد است؛ یعنی به یكی از دو طرف ستم می‌شود. بنابراین، باید ثمن و مثمن، توازن و تعادل داشته باشند و اكل به باطل نباشد و نظام اقتصادی به هم نریزد، استثمار و بهره‌كشی در كار نباشد و همان طور كه این ملاك‌ها حكم كم‌فروشی را مشخص كرده، حكم دیگر تقلبات و ابعاد كیفی را نیز مشخص خواهد كرد كه بر اساس همین ملاك‌ها می‌توان به زشتی و بطلان معامله‌ای حكم كرد كه در آن، پول گندم مرغوب بگیرند و به جای آن، گندم نامرغوب


1. انعام (6)، 152. ر.ك: ملافتح‌الله كاشانی، منهج الصادقین، ج 3، ص 468.

2. هود (11)، 85.

تحویل دهند یا خوب و بد را به شكلی در هم آمیزند كه طرف بپندارد خوب است و متوجه آمیختگی آن با بد نشود.

4. معاملات غیر عقلایی

دسته‌ای دیگر از معاملاتی كه در قرآن كریم منع شده‌اند، معاملات غیر عقلایی است كه از آن با تعبیر «اكل مال به باطل» یاد شده است. اساس مبادله بر این است كه عوض و معوّض با هم توازن داشته و از نظر ارزش، متناسب باشند. حال اگر معامله به صورتی انجام گیرد كه این حكمت در آن رعایت نشود، به هر شكلی كه باشد، به صلاح جامعه نیست و باید از آن جلوگیری شود.

یك نمونه از معاملات غیر عقلایی كه بر غرض صحیح استوار نیست و منشأ فساد و نزاع و سقوط افراد می‌شود، قمار است كه در قرآن كریم در دو مورد از آن نهی شده است. در یك مورد می‌فرماید:

یَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ كَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا؛(1) از تو دربارة شراب و قمار می‌پرسند، بگو: «در این دو، گناهی بزرگ و سودی برای مردم است؛ و[لی] گناه آن دو، از سودشان بسی بزرگ‌تر است».

این آیه به غیر عقلایی بودن و مفاسد مترتب بر شراب‌خواری و قماربازی اشاره می‌كند؛ زیرا با كاری بیهوده ممكن است در چند لحظه شخص از اموال خود محروم شود و طرف دیگر به اموال بادآورده دست یابد. از اینجاست كه هرگاه شخصی كه


1. بقره (2)، 219. ر.ك: حسین بن علی الخزاعی النیشابوری، روض الجنان و روح الجنان، ج 3، ص 203؛ ملافتح‌الله كاشانی، منهج الصادقین، ج 1، ص 497.

زندگی خود را باخته است به یاد طرف مقابل می‌افتد كه بدون هیچ گونه تلاش اموال وی را تصاحب كرده است، دشمنی و كینه‌اش به او برانگیخته می‌شود و چه‌بسا مفاسد بزرگ‌تری نیز بر آن بار شود و كمر به قتل یكدیگر ببندند.

5. رشوه

­رشوه، مالی است كه به قاضی می‌دهند تا به نفعشان حكم كند و با همراه كردن او با خود، به طرف مقابل خود ظلمی روا دارند.

خداوند در قرآن كریم می‌فرماید:

وَلاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُم بَیْنَكُم بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُواْ بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُواْ فَرِیقاً مِّنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالإِثْمِ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ؛(1) و مال‌هایتان را میان خودتان به ناروا مخورید و آن را [به عنوان رشوه] به حكام و قاضیان ندهید تا بخشی از اموال مردم را به گناه بخورید در حالی كه شما [نیز خوب] می‌دانید.

رشوه گناه بسیار بزرگی است كه دامن رشوه گیرنده و رشوه دهنده هر دو را می‌گیرد و به آتش جهنم و عذاب الهی گرفتارشان می‌سازد. پیداست كه كار قاضی با گرفتن رشوه از یك طرف، به طرف دیگر ستم روا می‌دارد و به ناحق حكم می‌كند گناهی بزرگ است. رشوه دهنده نیز با این كار خود، وی را در این ظلم ترغیب و یاری می‌كند كه قرآن به صراحت مؤمنان را از چنین كمك‌هایی برحذر می‌دارد.

6. ربا

یكی دیگر از كارهای مالی كه قرآن به شدت مسلمانان را از آن نهی فرموده، رباخواری


1. بقره (2)، 188. ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 2، ص 51.

است. معامله ربوی كم و بیش در همة زمان‌ها و در همة جوامع وجود داشته و به‌ویژه در عصر پیامبر اسلام این عمل رواج بسیار داشته و یكی از مفاسد اقتصادی جامعه جاهلی بوده است.

برخورد قرآن با پدیدة رباخواری بسیار تند و تهدیدآمیز است؛ از جمله:

الَّذِینَ یَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَ یَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىَ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ؛(1)

و در ادامه می‌فرماید:

یَمْحَقُ اللّهُ الْرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِیمٍ؛(2) خداوند [سود و برکت] ربا را نابود می‌کند و صدقات را فزونی می‌بخشد و خداوند هیچ ناسپاسِ گنه‌كاری را دوست نمی‌دارد.


1. بقره (2)، 275. ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 2، ص 433.

2. بقره (2)، 276.

و در آیاتی دیگر آمده است:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ * فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ؛(1) ای كسانی كه ایمان آورده‌اید، تقوای خدا پیشه كنید و اگر [واقعاً] ایمان دارید، آنچه را از ربا باقی مانده است واگذارید. و اگر چنین نكردید، در واقع به جنگ با خدا و فرستاده‌اش برخاسته‌اید و اگر توبه کنید، سرمایه‌های شما، از آنِ خودتان است. [در این صورت] نه ستم می‌كنید و نه ستم می‌بینید.


1. بقره (2)، 278، 279. ر.ك: ملافتح‌الله كاشانی، منهج الصادقین، ج 2، ص 144.

چكیده

ـ ترش‌رویی و بی‌اعتنایی یكی از عوامل بی‌حرمتی به دیگران و سبب دوری و دلسردی افراد از یكدیگر می‌شود.

ـ یكی از مهم‌ترین عوامل روانی كه سبب می‌شود انسان شخصیت دیگران را تحقیر كند و آبروی آنها را ببرد، حسد است.

ـ حسد از گرایش‌های اصیل انسان نیست، بلكه صفتی فرعی و ثانوی است.

ـ از عوامل و شرایط پیدایش حسد، می‌توان به فعالیت انحرافیِ حبّ ذات و خود‌دوستی اشاره كرد.

ـ برای درمان حسد، هم معرفت و شناخت، هم رفتار و تمرین و عمل مؤثر است.

ـ راه مبارزه با حسد در زمینة نعمت‌های خدادادی، توجه به این حقیقت است كه آن نعمت‌ را خدای متعال داده و رشك بردن به آن، مخالفت با كار خداست. در مورد نعمت‌های اكتسابی نیز معرفت به توحید افعالی و تفكر دربارة پیامد‌های منفی حسد، مؤثر است.

ـ ارزش‌های اخلاق اسلامی در مورد اموال را می‌توان به دو دسته‌ تقسیم کرد: 1. ارزش‌های مربوط به عدالت؛ 2. ارزش‌های مربوط به احسان.

ـ اساس و محور بحث در آنچه در امور مالی زیر عنوان عدل قرار می‌گیرد، احترام به مالكیت است.

ـ از ارزش‌های ‌منفی در زمینة امور مالی می‌توان به تجاوز به مال دیگران و سرقت‌های پنهان، نظیر خوردن مال یتیم، كم‌فروشی، تدلیس و كلاهبرداری، معاملات غیر عقلایی، رشوه، و ربا اشاره كرد.

ـ قرآن كریم نه‌تنها تجاوزهای آشكار به اموال دیگران را حرام و محكوم كرده كه سرقت‌های پنهان را نیز به شدت نكوهش كرده و آنها را حرام دانسته است.

پرسش

1. عامل اصلی پیدایش حسد چیست؟ راه‌های مبارزه با حسد كدام است؟

 

2. ارزش‌های اخلاق اسلامی مربوط به امور مالی به چند دسته تقسیم می‌شوند؟ توضیح دهید.

3. اساس بحث‌های مربوط به امور مالی كه زیر عنوان عدالت قرار می‌گیرند چیست؟ ارزش‌های منفی مقابل آن را برشمارید.