فهرست مطالب

گفتار یازدهم:ویژگی‌های بدترین‌ها در نگاه امیرمؤمنان(علیه السلام) (2)

 

گفتار یازدهم:

ویژگی‌های بدترین‌ها در نگاه امیرمؤمنان(علیه السلام) (2)

 

إنَّ أَبْغَضَ الْخَلَائِقِ إِلَى اللَّهِ رَجُلَانِ: رَجُلٌ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِیلِ مَشْغُوفٌ بِكَلَامِ بِدْعَةٍ وَ دُعَاءِ ضَلَالَةٍ، فَهُوَ فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ ضَالٌّ عَنْ هَدْیِ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَى بِهِ فِی حَیَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ، حَمَّالٌ خَطَایَا غَیْرِهِ رَهْنٌ بِخَطِیئَتِهِ. وَ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلاً مُوضِعٌ فِی جُهَّالِ الْأُمَّةِ عَادٍ فِی أَغْبَاشِ الْفِتْنَةِ عَمٍ بِمَا فِی عَقْدِ الْهُدْنَةِ قَدْ سَمَّاهُ أَشْبَاهُ النَّاسِ عَالِماً وَ لَیْسَ بِهِ؛(1) خشم‌انگیز‌ترین آفریدگان نزد خداوند دو نفرند: مردی که خدا او را به خود وانهاده و در نتیجه از راه راست منحرف گشته است، [و] به سخنان بدعت‌آلود و دعوت‌های گمراه‌کننده دل سپرده است؛ پس او برای شیفتگانش فتنه‌ای است؛ از راه راست پیشینیان سر باز زند و هرکس را که بدو اقتدا کند، گمراه سازد؛ چه در زنده بودن و چه


1. نهج البلاغه، خطبة 17.

پس از مرگش. بار سنگین لغزش‌های دیگران را بر دوش کشد و گروگان بزهکاری خویش است. و مردی که مجهولاتی به هم بافته و در میان انسان‌های نادان امت برای فریفتن مردم به همه سوی می‌شتابد. در تاریکی‌های فتنه می‌تازد و از پیمان صلح و سازگاری بی‌خبر است. آدم‌نمایان او را عالم دانند، که نه چنین است.

 

نکوهش بدعت‌گروی و دعوت به گمراهی

در گفتارهای پیشین شماری از ویژگی‌های دوستان خدا را در نهج‌ البلاغه از نظر گذراندیم، و پس از آن دربارة ویژگی‌های عالم‌نمایان و بدترین مردم از نگاه امیر مؤمنان(علیه السلام) سخن گفتیم. در ادامة آن گفتارها و با هدف معرفی منحرفان از دین الاهی و بدعت‌گذاران در شریعت دو بخش از خطبة هفدهم را برگزیده‌ایم. در آغاز بخش نخست که در آن دو گروه از مبغوض‌ترین و خشم‌انگیز‌ترین مردم نزد خداوند معرفی شده‌اند، حضرت‌ می‌فرمایند:

إنَّ أَبْغَضَ الْخَلَائِقِ إِلَى اللَّهِ رَجُلَانِ: رَجُلٌ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِیلِ مَشْغُوفٌ بِكَلَامِ بِدْعَةٍ و دُعَاءِ ضَلَالَةٍ.

محبوب‌ بودن مؤمنان نزد خداوند امری تشکیکی و دارای مراتب است، و درجة محبت خداوند به مؤمنان یکسان نیست. در برابر، بغض و خشم خداوند از بندگان نافرمان خود نیز یکسان نیست و خشم خداوند به برخی از آنها بیشتر از دیگران است. حضرت در این خطبه مبغوض‌ترین و بدترین بندگان را نزد خداوند معرفی می‌کنند و با توجه به ویژگی‌هایی که برای آنان برمی‌شمارند، به این نکته دست می‌یابیم که شدت بغض و خشم خداوند به آنان از آن روست که گناهان و بدی‌هایشان به دیگران نیز سرایت می‌کند. گاهی کسی مرتکب گناهی کوچک می‌شود، و گاه پای فراتر می‌نهد و

مرتکب گناه بزرگ می‌شود و چنان بر انجام گناه اصرار می‌ورزد که ارتکاب گناه برای او عادت و ملکه می‌گردد. گاه نیز در عصیان و گناه تا آنجا پیش می‌رود که در دین خدا شک می‌کند و ایمان از کف می‌دهد. چنین کسی اگر در دلْ ایمان نمی‌داشت و تنها پیش خود به نافرمانی خدا می‌پرداخت و کاری با دیگران نداشت و در پی منحرف ساختن دیگران و فساد برنمی‌آمد، بغض و خشم خداوند به او کمتر می‌بود. پس یک کافر یا گناهکار معمولی مبغوض‌ترین خلایق نزد خداوند نیست، بلکه مبغوض‌ترین خلایق نزد خداوند انسان منحرفی است که از موقعیت، شهرت و علم برخوردار است و با استفاده از این ابزاره(علیه السلام) چه‌بسا موجب پیدایش مکاتب و فرقه‌های انحرافی می‌شود که طی سالیان طولانی و در مناطق گوناگون افراد ساده‌اندیش را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد و به انحراف می‌کشاند.

کسی که از استعداد‌ها و قابلیت‌های مادی و معنوی برای پیمودن مراتب کمال و تعالی بهره بَرد، پیوسته از دریای فیض الاهی سیراب می‌شود و الطاف و عنایت‌ها ربوبی او را دربر می‌گیرند؛ اما اگر به جای پیمودن مسیر تعالی و تلاش برای رسیدن به حیات معقول و انسانی، توانایی‌های خود را در جهت انحطاط و سقوط به کار بست، خداوند او را به خود وا‌می‌گذارد و از هدایت و عنایات خویش محروم می‌سازد. در نتیجه، او به جای دلبستگی به ارزش‌های والای انسانی و کمال مطلق، به امور پوچ و اعتباری مادی و دنیوی دل می‌بندد و در کمند وسوسه‌ها و اندیشه‌های شیطانی گرفتار می‌آید و استعدادهایش پژمرده و نابود می‌گردد.

همچنین کسی که از محور و مدار هستی غافل می‌شود و بر محور خویش و منیت‌ها و هوس‌هایش می‌گردد، از راه راست و اعتدال منحرف شده است و به جای تن دادن به قوانین و اصول الاهی که راست‌ترین و معتدل‌ترین مسیر را پیش روی انسان می‌نهد، محاسبات غلط و ناپایداری که هیچ تناسبی با اصول و قوانین ناظم

آفرینش ندارند، جهت و غایت رفتارش را تعیین می‌کنند. در نتیجه، وی به نااستواری در اندیشه و تصمیم دچار می‌گردد و به بدعت‌ها و سخنان مخالف اصول و قوانین پایدار، و گمراه ساختن بندگان بی‌خبر از حقایق روی می‌آورد.

 

فرجام منحرف کردن دیگران از مسیر حق

فَهُو فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ ضَالٌّ عَنْ هَدْی(1) مَنْ كَانَ قَبْلَهُ مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَى بِهِ فِی حَیَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ حَمَّالٌ خَطَایَا غَیْرِهِ رَهْنٌ بِخَطِیئَتِهِ.

حضرت می‌فرمایند کسی که دیگران را در دام فریب و نیرنگ خویش گرفتار می‌کند، چون موجب گمراهی آنان می‌شود، افزون بر آنکه بار گناه خود را به دوش می‌کشد، بار گناهان آنان را نیز باید بر دوش کشد و همان کیفری را که آن منحرف‌شدگان می‌کشند او نیز باید بکشد. این معنا در برخی آیات قرآن و همچنین در روایات آمده است. از جمله خداوند می‌فرماید:

لِیَحْمِلُواْ أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُم بِغَیْرِ عِلْمٍ أَلَا سَاء مَا یَزِرُونَ؛(2) تا بار گناهان خویش در روز رستاخیز به تمامی بردارند و هم از بار گناهان کسانی که ندانسته آنان را گمراه می‌کنند. آگاه باشید که بد باری برمی‌دارند.

رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ‌فرمود‌ه‌اند:

أَیُّمَا دَاعٍ دَعَا إِلَى الْهُدَى فَاتُّبِعَ فَلَهُ مِثْلُ أُجُورِهِمْ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْ‏ءٌ، وَ أَیُّمَا دَاعٍ دَعَا إِلَى ضَلَالَةٍ فَاتُّبِعَ فَإِنَّ عَلَیْهِ مِثْلَ أَوْزَارِ مَنِ اتَّبَعَهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أَوْزَارِهِمْ شَیْ‏ءٌ؛(3)


1. «هَدْی» به معنای روش عملی است و معنای «سیره» را تداعی می‌کند.

2. نحل (16)، 25.

3. میرزا حسین، نوری، مستدرک الوسائل، ج 12، باب 15، ص 230.

همانند پاداش پیروی کنندگان از خود را خواهد داشت، بدون آنکه از پاداش آنان کاسته شود، و هرکس دعوتگر به گمراهی باشد و از او پیروی شود، همانند گناه و کیفر پیروی‌کنندگان از خود را خواهد داشت بدون آنکه از کیفر و گناه آنان کاسته شود.

بر اساس این روایت، کسانی که مشعل هدایت دیگران شده‌اند و با نوشته‌ها، سخنرانی‌ها و مراکزی که برای ترویج آیین الاهی برپا داشته‌اند، سال‌ها جمع پر‌شماری را به سوی حق هدایت می‌کنند و چه‌بسا تا قیامت راه آنان پررهرو می‌ماند، تا هنگامة قیامت همانند پاداش کسانی که از آنان پیروی می‌کنند و ایشان را مشعل هدایت خویش ساخته‌اند، به آنان می‌رسد و ایشان پیوسته از مواهب و عنایات الاهی بهره‌مند خواهند بود. در برابر، اگر کسی عَلَم طغیان برافرازد و با پی‌ریزی مکتبی الحادی و انحرافی یا به گونه‌ای دیگر مردم را به گمراهی و فساد بکشد، تا هنگامی که آثار افکار و اعمال او در بین مردم باقی است، همانند کیفر و گناه کسانی را که از این طریق گمراه می‌شوند، خواهد داشت.

 

نکوهش جاهلان عالم‌نما و رهزنان طریق حق

وَ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلاً مُوضِعٌ فِی جُهَّالِ الْأُمَّةِ عَادٍ فِی أَغْبَاشِ الْفِتْنَةِ عَمٍ بِمَا فِی عَقْدِ الْهُدْنَةِ قَدْ سَمَّاهُ أَشْبَاهُ النَّاسِ عَالِماً وَ لَیْسَ بِهِ.

دستة دوم از مبغوض‌ترین مردمان نزد خداوند کسانی‌اند که سلسله‌ای از مجهولات و آرای پوچ و بی‌پایه را به هم بافته‌اند. آنان چون نزد فرهیختگان و دانشوران جایگاهی ندارند، ناچار سراغ مردم نادان می‌روند تا در پناه جهل و نادانی ایشان برای خود موقعیت و جایگاهی فراهم سازند، و از آن موقعیت دروغین برای رسیدن به مقام‌ها و مشاغل اجتماعی و ریاست بر مردم بهره‌ جویند. این گروه گمراه و خودمحور، خود و پیروان خویش را از شعاع روشنگری‌ عالمان راستین دور نگاه می‌دارند و در تاریکی

آشوب‌ها و فتنه‌ها راه خود را می‌جویند و در بستر جهل و نادانی مردم جولان می‌دهند و اندیشه‌های پوچ و بی‌مقدار خود را روانه ذهن‌های گمراهان می‌سازند. مردم ظاهر‌بین و نادان، این گروه را، با اینکه از علم بهره‌ای ندارند، اما به جهت ظاهرسازی و استفاده از اصطلاحات و سخنانی فریبنده و ادعاهای واهی، عالم می‌نامند.

شارحان نهج‌‌ البلاغه در تفسیر «عقد الهدنة» اتفاق نظر ندارند. این اصطلاح در فقه به معنای قرارداد صلح و عدم تعرض است که پس از جنگ دو گروه مسلمان با یکدیگر یا جنگ مسلمانان با کفار و تصمیم آنان به پایان بخشیدن به جنگ، میان آنان تنظیم می‌شود. و معنای لغوی آن سکون و آرامش است و این معنا با سیاق جمله سازگار‌تر است.

نکته‌ای که باید بدان توجه کرد و در جلسات پیشین نیز یادآور شدیم این است که مخاطب این سخنان افراد عادی نیستند؛ زیرا آنان در پی کار خویش‌اند و اگر عقاید و افکارشان فاسد و رفتارشان نادرست باشد، تأثیر چندانی بر دیگران ندارند و موجب انحراف آنان نمی‌شوند. مخاطب این سخنان، کسانی هستند که در جامعه «عالم» قلمداد می‌شوند و مردم آنان را الگوی عملی و رفتاری خود می‌شمارند و در پی ‌آن‌اند تا عقاید و افکار صحیح را از آنان فرا گیرند. طبیعی است که در هر جامعه‌ای اغلب مردم به همة آنچه بدان نیاز دارند آگاه نیستند و در بسیاری از فنون و دانش‌ها باید سراغ متخصصان بروند و با نظر و تشخیص آنان مشکلاتشان را برطرف سازند: کسی که بیمار می‌شود، برای معالجه نزد پزشک می‌رود، و کسی که می‌خواهد خانه بسازد، سراغ معمار می‌رود، و... . در زمینة دین نیز مردم برای شناخت تکالیف و وظایف دینی سراغ کسانی می‌روند که در این امور تخصص دارند و رفتار و سخنان آنان را برای خود حجت می‌دانند.

بر این اساس، کسانی که در میان مردمْ عالم و کارشناس دینی شناخته می‌شوند مسئولیت سنگینی دارند. اگر با سخنان و رفتار خویش دیگران را هدایت کنند، در

اعمال خیر و پاداش کسانی که موجب هدایتشان شده‌اند شریک هستند. مثلاً کسانی چون شیخ کلینی و شیخ مفیدرحمهماالله از این جمله‌اند که آثارشان طی قرن‌های متمادی معارف ناب و ارزشمند الاهی و دینی را در اختیار علما و دانش‌پژوهان نهاده است، و اگر این آثار در دسترس نمی‌بود، شناخت معارف دینی بسیار دشوار و در برخی زمینه‌ها ناممکن می‌گشت. تا زمانی که آثار و ذخایر برجای‌مانده از آنان نورافشانی می‌کند و جمع بی‌شمار مردم را به معارف الاهی رهنمون می‌شود، ثواب و پاداش نثار روح ایشان می‌گردد. آنان طی عمر باارزش خود با کوششی طاقت‌فرسا کتاب‌هایی نوشتند، اما از آن پس تا صدها سال هرکس به این کتاب‌ها مراجعه کند برای نویسندگان آنها نیز ثواب و پاداش نوشته می‌شود.

 

نکوهش شبهه‌افکنان و تجدیدکنندگان سنت‌های انحرافی

کسانی که در سخنرانی‌ها، کتاب‌ها و مقالات خود در پی ایجاد انحراف در دین و القای شبهه برمی‌آیند و یا با رفتارهای خود موجب انحراف و گمراهی دیگران می‌شوند و سنت باطلی را ایجاد و یا احیا می‌کنند، تا زمانی که دیگران تحت تأثیر ایشان به انحراف و گناه کشانده می‌شوند، در کیفر و عذاب آنان سهیم‌اند. محض نمونه،‌ یکی از سنت‌های نادرست و خرافی، که به برکت انقلاب از میان رفت، آیین چهارشنبه‌سوری است. اما متأسفانه در سال‌های اخیر، کسانی که به دروغ خود را پیرو خط امام می‌خوانند، به بهانة ترویج فرهنگ و آیین‌های ملی، و البته به سفارش بیگانگان و با صرف بودجه‌های کلان از بیت‌المال و برای جلب آرای مردم، به احیا و ترویج این آیین خرافی پرداختند. پس از آن، هر سال هزینه‌ها و پول‌های فراوانی صرف اجرای این مراسم خرافی می‌شود؛‌ مراسمی که مفاسد و خسارت‌های مالی، جانی و حتی حیثیتی فراوانی در پی دارد: عده‌ای بر اثر انفجار مواد منفجره و آتش‌زا مجروح می‌شوند؛ برخی

افراد کهنسال بر اثر صدای وحشتناک انفجار سکته می‌کنند؛ و برخی زنان باردار، از ترسْ دچار سِقط می‌شوند و... . به هر روی، این مراسم خرافی حاصلی جز ترس و وحشت و خسارت مالی و جانی برای مردم در پی ندارد و بی‌شک تا زمانی که چنین آیین‌هایی اجرا می‌شود، احیاکنندگان و مروجان آن در همة گناهان و پیامدهای آن سهیم‌اند و سرانجام روزی باید تاوان این تصمیمات و اعمال را بازپس دهند.

 

نقش‌ برتری‌طلبی و شهرت‌طلبی در طغیان و انحراف انسان

باید توجه داشت که انسان به تدریج منحرف می‌شود و بر اثر سهل‌انگاری و تن‌ دادن به هوس‌ها و خواسته‌های نفسانی، انحراف و طغیان در او رشد می‌کند. در آغاز بذر انگیزة فاسدی در دل انسان افشانده می‌شود، و این بذر رفته‌رفته رشد می‌کند و به مرحله‌ای می‌رسد که انسان به خدا نیز کفر می‌ورزد. یکی از زمینه‌ها و عواملی که موجب انحراف انسان می‌شود، شهرت‌طلبی و موقعیت‌خواهی است. البته این ویژگی، خود، منفی و نامطلوب نیست، بلکه آنچه ناپسند است سوء استفاده از این ویژگی نفسانی و بهره‌گیری نادرست از آن است، و اگر میل و انگیزه به درستی به کار رود، خود می‌تواند عامل بالندگی انسان در جنبه‌های ارزشمند زندگی شود.

طلبه یا دانش‌پژوه بر اثر انگیزة شهرت‌طلبی در پی آن است که در میان دوستان و هم‌کلاسان خود موقعیت ممتازی به دست آورد و این فرد که در محل و شهر خود در پی کسب موقعیت اجتماعی است، به تدریج و با رشد این ویژگی ممکن است به جایی برسد که حتی درصدد ایجاد دین یا مذهبی فاسد برآید. ثروت‌اندوزی تنها عامل ایجاد مذاهب و فرقه‌های انحرافی نبوده است، بلکه در مواردی، شهرت‌طلبی در کنار مال‌پرستی و حتی در مواردی شهرت‌طلبی به تنهایی موجب پیدایی انحرافات بزرگ شده است، و گروهی در پی کسب موقعیت و شهرت و با صرف ثروت خود مذاهب

انحرافی پدید آورده‌اند. یا کسانی برای رسیدن به پست و مقام، نظیر پست وزارت یا ریاست جمهوری، از ارتکاب کارهای نادرست دریغ نورزیده‌اند. از این روی، باید خوی برتری‌طلبی و موقعیت‌پرستی را یکی از بزرگ‌ترین عوامل انحراف و فساد دانست. خداوند در این‌باره می‌فرماید:

تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ؛(1) این سرای واپسین را برای کسانی ساخته‌ایم که در زمین برتری و تباهی نخواهند، و سرانجامِ [نیک] از آنِ پرهیزگاران است.

همچنین امیر مؤمنان(علیه السلام) می‌فرمایند: گاه انسان از این به خود می‌بالد و غرق در سرور و شادمانی می‌شود که بند کفش او از دیگران بهتر است و با این کار مصداق آیة «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَة» می‌‌شود.(2)

قرآن برتری‌طلبی را عامل انحراف و کفر فرعون و رسیدن او به مرحله‌ای از طغیان معرفی می‌کند که خود را پروردگار مردم خویش می‌دانست و به ستم‌پیشگی در حق آنان می‌پرداخت:

إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ؛(3) همانا فرعون در سرزمین [مصر] برتری جست و مردمش را گروه‌گروه ساخت. گروهی از آنان (بنی‌اسرائیل) را زبون و ناتوان می‌‌ساخت؛ پسرانشان را سر می‌‌بُرید؛ و زنانشان را [برای خدمت] زنده می‌گذاشت. همانا او از تباه‌کاران بود.

برخی افراد منحرف که با سوء استفاده از احساسات مردم عادی در پی رسیدن به


1. قصص (28)، 83.

2. عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، نور الثقلین، ج 5، ص 350.

3. قصص (28)، 4.

شهرت و موقعیت‌اند، وقتی درمی‌یابند که اندیشه‌ها و ادعای واهی آنان خریدار دارد، ادعاهای جدیدی را مطرح می‌کنند و هرچه می‌گذرد با افکار انحرافی خود افراد بیشتری را جذب خود می‌سازند تا از این طریق به نام و نان برسند. ابتدا ادعا می‌کنند امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) را در خواب دیده‌اند. روز دگر ادعا می‌کنند که حضرت را در بیداری ملاقات کرده‌اند. سپس اگر مردم این سخنان را باور کردند، ادعا می‌کند که نایب آن حضرت‌اند و وقتی دیدند مردم شیفته و فریفته شده‌اند و این ادعاها را باور کرده‌اند، ادعا می‌کنند که خود، امام زمان‌اند. چنان‌كه محمدعلی باب اول ادعا می‌کرد که باب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) است. سپس وقتی دید مردم و اطرافیانش ادعای او را باور کرده‌اند، گفت که امام زمان است، و به تدریج ادعای پیغمبری کرد و کتاب آسمانی آورد! جانشین او، حسین‌علی بها، نیز کارش به جایی رسید که ادعای خدایی کرد!

ما باید مراقب نفس خود باشیم و نگذاریم بذر فساد و گناه در دلمان افتد،‌ و اگر تخم تلخ گناه، خودخواهی و هواپرستی در دلمان رشد کرد، تا ریشه‌دار و تنومند نشده آن را از دلمان برکنیم که در این صورت زندگی‌مان همراه با سلامت و سعادت خواهد بود. اما اگر چنین نکردیم و رفته‌رفته نفسانیات و هوس‌های شیطانی در ما تقویت شد و گسترش یافت، چه‌بسا به جایی برسیم که راه بازگشتی فراروی خود نیابیم. باید توجه داشت که اغلب انحرافات و مفاسد، از حب مال، مقام و شهوت برمی‌خیزد. از این روی، افرادی که در آغاز پاک‌اند و پروندة اعمال آنان به فساد آلوده نشده است، بر اثر مال‌پرستی به جایی می‌رسند که دست به سوء استفاده‌های میلیاردی از بیت‌المال می‌زنند و به منزلة مفسدان دانه‌درشت اقتصادی به مردم معرفی می‌شوند. انسان چه در مسیر کمال قرار گیرد و چه مسیر فساد، به آنچه هست و دارد قانع نمی‌شود. اگر در مسیر فساد قرار گرفت، باید بکوشد تا فرصت دارد خود را از این دام برهاند، و در غیر این صورت، چنان گرفتار می‌شود که مجالی برای نجات خود نمی‌یابد و هلاک و نابود می‌شود.