فصل دوم: توصیه‌گرایی

فصل دوم: توصیه‌گرایی

1. تاریخچه پیدایش

توصیه‌گرایی(1) را می‌توان اصلاحیه‌ای برای نظریه احساس‌گرایی تلقی كرد.(2) صاحب‌نظر اصلی و مبتكر این دیدگاه، فیلسوف اخلاق معاصر، ریچاردمروین‌هیر(3) (1919 ـ ) است. وی نخستین بار نظریة‌ خود را در كتاب زباناخلاق(4)در سال 1952 ارائه داد. هر چند یازده سال بعد، در سال 1963، در كتاب آزادی و عقل با افزودن قیودی به نظریه خودْ آن را كامل‌تر كرد.

در عین حال، هیر می‌كوشد تا فیلسوفان زیادی را مدافع این نظریه قلمداد كند. وی در مقاله‌ای كه برای دائرةالمعارففلسفهراتلج، با عنوان توصیه‌گرایی تدوین كرده است، ادعا می‌كند كه توصیه‌گرایی در آثار بسیاری از فیلسوفان پیشین مطرح بوده است.به عنوان مثال، سقراط را، به صِرف این كه مثلاً در پی تبیین چگونگی علم بی‌عمل بوده است، یعنی تبیین این كه چگونه می‌شود كه كسی به علم خود عمل نمی‌كند، یك فیلسوف توصیه‌گرا معرفی می‌كند. و یا درباره ارسطو نیز می‌گوید كه رگه‌هایی از توصیه‌گرایی در نظریه اخلاقی خود بر جا گذاشته است. هیر می‌گوید این سخن ارسطو كه «عقل عملی به ما می‌‌گوید كه چه كاری را باید انجام دهیم»، علامت آن است كه وی عقل عملی را به عنوان عقل توصیه‌گر


1. Prescriptivism.

2. فلسفه اخلاق در قرن حاضر، ج. وارنوك، ترجمة محمد صادق لاریجانی، ص39. و همچنین ر.ك:

Moral Problems, Michael Palmer, p.200.

3. Richard Mervyn Hare

4. The language of Morals

معرفی كرده است. افزون بر سقراط و ارسطو، وی مدعی است كه در میان فیلسوفان جدید، هیوم نیز، هر چند از ذهن‌گرایی در اخلاق دفاع می‌كند، اما عنصر توصیه‌ای را هم در گزاره‌های اخلاقی مورد توجه قرار داده است. هیر مدعی است كه كانت نیز، به وضوح، یك توصیه‌گرا بوده است. واقعیت‌های اخلاقی هیچ نقش برجسته‌ای در نظریة‌ اخلاقی او ایفا نمی‌كنند؛ زیرا مؤلفه‌های برجستة نظریة‌ اخلاقی او قواعد، یعنی‌ توصیه‌ها، هستند،‌ كه از اراده آغاز می‌شوند و اغلب در قالب امر بیان می‌شوند. و بالاخره ادعا می‌كند كه در دوران حاضر فیلسوفان زیادی از قبیل كارنپ،ایر، استیونسن نیز خود را كمابیش توصیه‌گرا نامیده‌اند.(1)

2. اصول اندیشه توصیه‌گرایانه هیر

1ـ2. اساس گفتار اخلاقی خبر دادن نیست:

‌هیر‌ ‌در این جهت با احساس‌گرایان كاملاً موافق است كه اساس و پایة گفتار اخلاقی را توصیف واقعیت و خبر دادن از عالم خارج نمی‌داند. وی دیدگاه طبیعت‌گرایان و واقع‌گرایان‌ را، كه اساس احكام و قضایای اخلاقی را خبری می‌دانند، نمی‌پذیرد. البته ‌هیر‌، برخلاف ‌ایر‌ و ‌استیونسن‌، بر این باور است كه گزاره‌‌ها و گفتارهای اخلاقی ممكن است نقش خبری و توصیفی نیز داشته باشند؛ یعنی بُعد توصیفی و خبری آنها را به طور كلی نادیده نمی‌گیرد؛ اما تأكید می‌كند كه توصیف و خبر برای گفتارهای اخلاقی، مسأله‌ای عارضی و تبعی است؛ به تعبیر دیگر، گفتارهای اخلاقی اساساً به منظور تبادل اطلاعات و یا افزایش اطلاعات واقعی مخاطبان صادر نمی‌شوند. بلكه دارای نقش و كاركردی دیگرند، هر چند به صورت فرعی و جانبی ممكن است متضمن عناصر واقعی و توصیفی نیز باشند. البته عنصر توصیفی آنها را نیز امری متغیر و نسبی دانسته و تصریح می‌كند كه «عنصر توصیفی اخلاق نسبت به انسان‌ها و فرهنگ‌ها متفاوت می‌شود»‌.(2)


1. ‘‘Prescriptivism’’, R. M. Hare, Routledge Encyclopedia of Philosophy, V.7, p. 667-668.

2. Ibid, p. 668.

2ـ2. اساس گفتار اخلاقی در ابراز احساسات نیست:

‌مسأله دیگر در اندیشه هیر كه او را از احساس‌گرایان متمایز می‌كند این است كه وی، برخلاف‌ایر‌ و استیونسن، اساس گفتار اخلاقی را در ابراز احساسات گوینده یا تأثیرگذاری در مخاطبان نمی‌داند. هرچند ممكن است گزاره‌های اخلاقی چنین كاركردی نیز داشته باشند؛ اما این نیز امری جانبی و تبعی برای حكم اخلاقی خواهد بود. به تعبیر دیگر، هدف اصلی ما از ابراز یك حكم اخلاقی ابراز احساسات و امیال و عواطفمان نیست؛ همچنین ما با بیان و اظهار یك حكم اخلاقی هرگز نمی‌خواهیم، احساساتی مشابه احساسات خودمان در مخاطب و شنونده ایجاد كرده و او را به عمل وادار كنیم. هر چند ممكن است زمانی كه ما یك حكم اخلاقی را اظهار می‌داریم، ناخود آگاه چنان آثاری را نیز در پی داشته باشد.

3ـ2. اساس گفتار اخلاقی، توصیه و هدایت است:

هیر بر این باور است كه كاركرد اساسی و اصلی گفتارها و احكام اخلاقی، عبارت است از توصیه و هدایت مخاطب و ارائة دستورالعمل رفتاری به او. وی درباره معنای گزاره‌های اخلاقی معتقد است كه افزون بر هر گونه معنای واقعی و توصیفی‌ای كه ممكن است گزاره‌های اخلاقی داشته باشند، عنصری توصیه‌ای در معنای آنها وجود دارد كه غیر قابل تحویل به هرگونه معنای توصیفی است.(1)

‌به عنوان مثال،‌ زمانی كه من به شما می‌گویم «باید در امانت خیانت نكنی»، من بر خلاف دیدگاه احساس‌گرایان، ضرورتاً به دنبال آن نیستم كه احساسات خود را ابراز نمایم و یا آن كه به دنبال آن نیستم كه بخواهم احساسات مشابهی را در شما برانگیزانم، بلكه اساساً این گفتار را به منظور هدایت و راهنمایی شما بیان كرده و می‌خواهم به شما توصیه كنم كه چه كار بكنید. در حقیقت گویا شما از من سؤال كرده‌اید كه «چه باید بكنم؟» و من در پاسخ آن توصیه و دستور العمل خاص را به شما ارائه نموده‌ام. بنابراین، كاركرد


1. Ibid, p. 668 - 669.

‌اصلی و اساسی گفتار اخلاقی، هدایت‌گری و توصیه به مخاطب است؛ هر چند ممكن است كه یكی از آثار جانبی و عارضی آن تأثیر بخشی در مخاطب نیز باشد.(1)

گفتار توصیه‌ای و گفتار توصیفی

‌برای فهم بهتر و دقیق‌تر دیدگاه ‌هیر‌ لازم است تفكیكی را كه وی میان زبان توصیه‌ای و زبان توصیفی بیان كرده است مورد دقت قرار دهیم. زبان توصیه‌ای در ارتباط با اوامر تعریف می‌شود: یك گزاره‌ در صورتی توصیه‌ای دانسته می‌شود كه دست كم مستلزم یك امر باشد؛ و پذیرفتن امر به معنای توصیه به عمل است. اما گفتار توصیفی در ارتباط با شرایط صدق تعریف می‌شود: یك گزاره در صورتی توصیفی است كه شرایط واقعی كاربرد درست آن، معنای آن را مشخص كنند.(2)

‌به تعبیر دیگر، زبان توصیه‌ای یا زبان هدایت‌گر به زبانی گفته می‌شود كه در آن به پرسش‌های عملی افراد پاسخ داده شود. اما در گفتار و زبان توصیفی ما در پی بیان و توصیف یك واقعیت و حقیقت بیرونی هستیم و لذا می‌توان صدق و كذب زبان توصیفی را مورد بررسی قرار داد اما چنین بررسی‌ای برای زبان توصیه‌ای جا ندارد. مثلاً زمانی كه شخصی از من می‌پرسد «اهل كجایی؟» و من در پاسخ می‌گویم «اهل فلان شهر» پاسخ من در حقیقت نمونه‌ای از یك زبان توصیفی و اِخباری است. كه قابلیت صدق و كذب را دارد. به این صورت كه می‌توان عالم واقع را بررسی كرد و بر اساس آن درستی یا نادرستی آن پاسخ را نشان داد. اما اگر از من سؤال كند كه «چه كاری باید انجام دهم؟» پاسخ من نمونه‌ای از زبان توصیه‌ای و هدایت‌گر خواهد بود.(3)‌ در زبان‌های توصیه‌ای و هدایت‌گر رابطه خاصی میان كلمات و اعمال وجود دارد. به عنوان مثال، وقتی به كسی امر می‌كنید كه «به آن درخت دست نزن»، برای آن كه بدانید كه آیا امر شما را پذیرفته است یا نه، باید


1.فلسفه اخلاق در قرن حاضر، ج. وارنوك، ترجمة محمد صادق لاریجانی، ص40.

2. ‘‘Hare, Richard Mervyn’’, A. W. Price, Routledge Encyclopedia of Philosophy, V. 4, p. 230.

3. فلسفه اخلاق در قرن حاضر، ج. وارنوك، ترجمة محمد صادق لاریجانی، ص41.

نحوة‌ رفتار و عمل او را بررسی كنید؛ اگر عملاً به آن درخت نزدیك نشد و به آن دست نزد،‌ دانسته می‌شود كه امر شما و توصیة‌ شما را پذیرفته و الا دانسته می‌شود كه به توصیة‌ شما ترتیب اثر نداده است. یعنی زبان توصیه‌ای به گونه‌ای است كه پذیرش یا عدم پذیرش مؤدّای آن در عمل فرد نمایان می‌شود. در همین جنبه است كه هیر زبان اخلاق را با زبان‌ امری یكی می‌داند.(1) زیرا هر دوی آنها زیر مجموعة زبان توصیه‌ای هستند. البته، همانطور كه هم اكنون توضیح خواهیم داد، این دو در ویژگی‌های دیگری از قبیل تعمیم‌پذیری از یكدیگر جدا می‌شوند.

‌بنابراین، بر خلاف احساس‌گرایان كه زبان اخلاق را زیر مجموعة زبان تحریكی و احساسی می‌دانستند، هیر بر این باور است كه زبان اخلاق باید زیر مجموعة زبان توصیه‌ای قرار گیرد.

انواع زبان توصیه‌ای

تا اینجا مشخص شده كه زبان اخلاق از سنخ زبان توصیه‌ای است و نه توصیفی. اما خود زبان توصیه‌ای نیز در یك تقسیم بندی به دو دسته كلی تقسیم می‌شود: زبان توصیه‌ای امری و ارزشی. تطبیق این تقسیم در زبان اخلاق به این صورت است كه واژه‌هایی نظیر «باید»، «درست» و «وظیفه» در دسته اول یعنی زبان توصیه‌ای امری قرار می‌گیرند و اصطلاحاتی مانند «خوب» و «مطلوب» و نظایر آنها در دسته دوم، یعنی زبان توصیه‌ای ارزشی جای می‌گیرند. از این میان هیر معتقد است كه قسم اول یعنی زبان توصیه‌ای امری، اساسی‌تر از قسم دوم است. زیرا احكام ارزشی اگر بخواهند راهنمای عمل باشند، یعنی اگر بخواهند واقعاً توصیه‌ای و هدایت‌گر باشند، باید مستلزم یك حكم امری باشند. یعنی اگر قضیه‌ای مانند «این شكلات خوبی است» به راستی قضیه‌ای ارزشی باشد،‌ در آن صورت باید بتوانیم قضیة‌ «این شكلات را بخور» را از آن استنتاج كنیم.(2)

‌توضیح آن كه: هیر معتقد است كه ساده‌ترین شكل گفتارهای توصیه‌ای گفتار امری


1. همان، ص47.

2. فلسفة‌ اخلاق در قرن بیستم، مری وارنوك، ترجمة ابوالقاسم فنائی، ص146.

‌است. مثلاً وقتی به كسی می‌گوییم «برو بیرون» یك گفتار توصیه‌ای را ابراز كرده‌ایم؛ زیرا این گفتار ما به مخاطب می‌گوید‌كه این كار را انجام دهد؛ هر چند ممكن است یكی از آثار این سخن من در مخاطب این باشد كه او را وادار به بیرون رفتن بكند. بنابراین، بر اساس نظریه توصیه‌گرایی وجه مشترك جملات امری و جملات اخلاقی این است كه هر دو از نوع جملات توصیه‌ای و هدایت‌گر به حساب می‌آیند.(1)

4ـ2. تعمیم‌پذیری، به عنوان ویژگی اصلی زبان اخلاق:

‌هیر‌، یازده سال پس از انتشار كتاب زبان‌ اخلاق‌، یعنی در سال 1963 در كتابی با عنوان آزادی و عقل(2)‌ مسأله زبان اخلاق را بار دیگر مورد تحلیل مجدد قرار داد. وی در این كتاب تكمله یا اصلاحیه‌ای بر نظریة‌ پیشین خود افزود و آن این كه توصیه‌های اخلاقی باید قابلیت تعمیم داشته باشند. هیر متوجه شد كه احكام و گفتارهای اخلاقی، افزون بر ویژگی توصیه‌ای و امری، دارای یك جنبة‌ مهم دیگری هستند كه آنها را از گفتارهای امری متمایز می‌كند،‌ و آن جنبه تعمیم پذیری(3)‌ آنها است. هر گفتاری اخلاقی كه در موقعیت خاصی بیان می‌كنیم باید بر اساس ویژگی‌های خاص آن موقعیت باشد و نمی‌تواند به صورت دلبخواهی و از روی هوای نفس باشد و در نتیجه باید مواظب بود كه در هر موقعیت دیگری كه دارای همان خصوصیت‌ها باشد همان گفتار را بیان كنیم.(4)‌ بنابراین،‌ تفاوت احكام اخلاقی با سایر احكام توصیه‌ای، در ویژگی تعمیم پذیری آنها نهفته است.(5)‌ البته باید توجه داشت كه اصل تعمیم پذیری شرط لازم برای حكم اخلاقی است و نه شرط كافی.(6)


1. فلسفه اخلاق در قرن حاضر، ج. وارنوك، ترجمة محمد صادق لاریجانی، ص42.

2. Freedom and Reason

3. Universalizability.

4. فلسفه اخلاق در قرن حاضر، ج. وارنوك، ترجمة محمد صادق لاریجانی، ص43 ـ 44.

5. ‘‘Universalizability’’, R. M. Hare, in Encyclopedia of Ethics, ed. Lawrence C. Becker, V. 2, p. 1259.

6. ‘‘Universalizability’’, R. M. Hare, in Encyclopedia of Ethics, V. 2, p. 1259.

ویژگی تعمیم‌پذیری احكام اخلاقی، خود گوینده را نیز متعهد می‌كند كه بر اساس گفتة خود عمل كند و الا اگر گوینده به گفتة خود عمل نكند، دانسته می‌شود كه گفتة خود را اراده نكرده است. زیرا، گفته شد كه در گفتارهای توصیه‌ای رابطة‌ خاصی میان كلمات و اعمال وجود دارد و، در حقیقت، اعمال هستند كه گفته‌ها را تصدیق یا تكذیب می‌كنند.(1) از آنجا كه یك توصیه، نوعی فرمان است، اگر من فرمانی به خود بدهم و صادقانه باور داشته باشم كه این فرمان تعمیم پذیر است، نتیجه این می‌شود كه من باید بر اساس آن عمل كنم.(2) البته من می‌توانم آزادانه انتخاب كنم كه چه اصل یا اصولی را بپذیرم. هر اصلی هر چه باشد می‌تواند همچون اصلی اخلاقی به كار آید، تنها به این شرط كه من، كه صادقانه به آن باور دارم، آماده باشم ببینم آن اصل از سوی همگان به كار می‌رود.(3) بر اساس این اصل،‌ انسان تنها زمانی بی‌طرفانه عمل می‌كند كه از عمل مشابه دیگران در شرایط مشابه دفاع كند. برخی معتقدند كه این اصل،‌ ریشه در تقریری از امر مطلق كانتدارد كه می‌گوید: «تنها طبق قاعده‌ای عمل كن كه در همان حال بتوانی اراده كنی كه به قانونی عام تبدیل شود». بر این اساس، رفتار اخلاقی الف از سوی آقای زید نسبت به عمرو هنگامی بی‌طرفانه است كه زید بتواند از همان حكم و رفتار اخلاقی در شرایط مشابه دیگر،‌ دفاع كند.(4)

بررسی و نقد

1. نقاط قوت توصیه‌گرایی

1ـ1. معناداری احكام اخلاقی

‌یكی از امتیازات این دیدگاه نسبت به نظریه احساس‌گرایی این است كه بر اساس این نظریه


1. فلسفه اخلاق در قرن حاضر، ج. وارنوك، ترجمة محمد صادق لاریجانی، ص41.

2. فلسفة‌ اخلاق در قرن بیستم، مری وارنوك، ترجمة ابوالقاسم فنائی، ص149.

3. همان، ص150.

4. Morality: Its Nature and Justification, Bernard Gert, p146-147 & ‘‘Impartiality’’, by Bernard Gert in Encyclopedia of Ethics, V. 1, p. 599.

‌احكام اخلاقی احكامی معنادار تلقی می‌شوند. اصولاً اگر یك حكم اخلاقی بخواهد جنبه توصیه‌ای داشته باشد، معناداری آن و همچنین فهم معنای آن ضروری است. تا مخاطب من معنای جملات و سخنان من را نفهمد چگونه می‌تواند راه‌كار و دستور العمل رفتاری خود را از آنها به دست آورد.

‌اما بر اساس دیدگاه احساس‌گرایی از آنجا كه هدف و كاركرد اساسی گفتار اخلاقی، نهایتاً، تأثیرگذاری بر مخاطب است، روشن است كه شرط تأثیرگذاری فهم سخن گوینده نیست. یعنی یك گفته یا شعار برای آن كه از نظر «احساسی» مؤثر باشد لازم نیست ضرورتاً فهمیده شود و یا اصلاً معقول باشد. حتی اگر در موردی به جای سخن گفتن،‌ با ترساندن یا خوراندن دارو به كسی بتوان به این هدف رسید، دیگر مهم نیست كه آیا وی سخن ما را می‌فهمد یا نه و یا این كه آیا سخن ما اساساً معنادار است یا نه.(1)

2ـ1. استدلال‌پذیر بودن احكام اخلاقی

ویژگی مثبت دیگری كه این نظریه دارد این است كه احكام و گفتارهای اخلاقی را استدلال‌پذیر می‌داند و بر این اساس جای بحث و مشاجرة اخلاقی را باز می‌گذارد.(2) اگر من توصیه‌ای اخلاقی برای شما داشته باشم، شما می‌‌توانید از من طلب دلیل كنید و بررسی كنید كه آیا ادله من، برای بیان آن گفتار خاص، كافی و صحیح بوده است یا نه. اما همچنان كه دیدیم، بر اساس نظریه احساس‌گرایی، به ویژه احساس‌گرایی ایر، جایی برای استدلال اخلاقی باقی نمی‌ماند.

2. نقاط ضعف توصیه‌گرایی

1ـ2. انتحال شخصیت:

‌همان طور كه دیدیم هیر، در نوشته‌های مختلف خود، كوشیده‌ است كه با لطایف الحیل


1. فلسفه اخلاق در قرن حاضر، ج. وارنوك، ترجمة محمد صادق لاریجانی، ص40 ـ 41.

2. ‘‘Prescriptivism’’, R. M. Hare, Routledge Encyclopedia of Philosophy, V. 7, p. 669.

‌فیلسوفان بزرگی را هم عقیده و همفكر خود نشان دهد. و در این راستا فیلسوفانی چون ‌سقراط‌، ‌ارسطو‌، ‌كانت‌ و امثال آنان را همسو با اندیشه خود نشان داده است. درحالی كه واقعیت امر چنین نیست و كسانی كه با اندیشه‌های اخلاقی این فیلسوفان آشنایی دارند به خوبی می‌دانند كه این بزرگان با نظریه توصیه‌گرایی‌هیر‌ همسو نیستند. چگونه می‌توان سقراط و ارسطو و كانت را توصیه‌گرا نامید، در حالی كه تمام سخن آنان دفاع از واقع‌گرایی‌ احكام و گزاره‌ها و گفتارهای اخلاقی است؟ آیا به راستی می‌توان به صرف این كه این دسته از فیلسوفان از بُعد توصیه‌ای گفتارهای اخلاقی نیز سخن گفته‌اند، آنان را توصیه‌گرا به معنای خاص كلمه تلقی كرد؟ چگونه است كه خود آقای ‌هیر‌، علیرغم این كه بر بُعد احساسی و عاطفی مفاهیم و احكام اخلاقی صحه می‌گذارد به شدت از احساس‌گرا نامیده شدن ابا دارد؟ و یا علیرغم این كه كاركرد توصیفی و خبری مفاهیم اخلاقی را نیز می‌پذیرد، اما دیدگاه خود را از دیدگاه‌های واقع‌گرایانه و طبیعت‌گرایانه متمایز می‌داند؟ و وقتی كه نوبت به سقراط و ارسطو می‌رسد به صرف این كه در جایی بُعد توصیه‌ای احكام اخلاقی را نیز گوشزد كرده‌اند آنان را توصیه‌گرا می‌داند؟

2ـ2. فرو كاستن گفتار اخلاقی به گفتار امری

‌همان طور كه دیدیم، هیر بر این باور است كه گفتار اخلاقی از سنخ گفتار توصیه‌ای و آن هم گفتار توصیه‌ای امری است. در حالی كه اگر نیك بنگریم واقعیت امر خلاف این است. مری وارنوك، یكی از فیلسوفان معاصر اخلاق، در این باره می‌گوید: «ادعای او مبنی بر این كه همیشه باید بتوانیم از یك چنین كاربردی، [كاركرد توصیه‌ای] جمله‌ای امری را استنتاج كنیم، اشتباه محض است. به هیچ رو روشن نیست كه شما همیشه بتوانید از جملة‌ «آن خوب است»، جملة‌ امری «پس آن را انتخاب كن» را استنتاج كنید، حتی وقتی كه به همة‌ شرایط محتمل درباره تساوی چیزهای دیگر تصریح شده باشد.»(1)‌ همه ما وجداناً و


1. فلسفة‌ اخلاق در قرن بیستم، مری وارنوك، ترجمة ابوالقاسم فنائی، ص147.

‌ارتكازاً می‌یابیم كه هر چند در بسیاری از موارد احكام و جملات اخلاقی، به منظور توصیه و با حقیقتی امری و انشائی ابراز می‌شوند؛ اما در بسیاری از موارد دیگر، هدف ما از ابراز حكمی اخلاقی، توصیه و ارائة دستور العمل نیست. به هر حال، این درست است كه ‌هیر‌، بیش از احساس‌گرایان، توانست به گوهر اخلاق نزدیك‌ شود؛ اما فرو كاستن احكام و گفتارهای اخلاقی به گفتارهای امری، و این گمان كه بتوان با تحلیل امر، كه یك فعالیت خاص زبانی است،‌ سرشت اخلاق و حقیقت گفتار اخلاقی را توضیح داد، خطایی بزرگ و غیر قابل اغماض است. در حقیقت این تأكید هیر بر تحویل و تحلیل گفتار اخلاقی به گفتار امری، او را بسیار به نظریه امرگرایی ‌ردولف‌ ‌كارنپ‌ نزدیك می‌كند.

3ـ2. فرو كاستن جملات امری به جملات توصیه‌ای

‌یكی دیگر از اشكالات كار‌هیر‌ این است كه جملات امری‌ای را، كه مرجع نهایی جملات اخلاقی می‌داند، به جملات توصیه‌ای و به اصطلاح اوامر ارشادی و هدایتی فرو می‌كاهد؛ در حالی كه تأملی گذرا در كاركردها و كاربردهای جملات امری، این حقیقت را به خوبی اثبات می‌كند كه همه جملات امری از سنخ جملات توصیه‌ای نیستند. به تعبیر دیگر، در همه موارد هدف اصلی و اساسی از اظهار امر، توصیه و هدایت مخاطب و ارائة دستور العمل به او نیست. به عنوان مثال، اوامر امتحانی، هر چند به صورت ضمنی و عرَضی مشتمل بر توصیه هستند اما هدف اساسی از اظهار آنها چیز دیگری است. و اساساً كاربرد اصلی آنها چیزی غیر از توصیه و هدایت است.

4ـ2. نسبیت‌گرایی

‌به نظر می‌رسد كه لازمة‌ پذیرش اصل تعمیم‌پذیری، به گونه‌ای كه هیرتقریر می‌كند، پذیرش نسبیت در اصول اخلاقی باشد.(1)‌ زیرا بر اساس این اصل دو فرد ممكن است در یك


1. ر.ك:همان، ص150.

‌مورد به گونه‌های متفاوتی عمل كنند. مثلاً زید و عمرو ممكن است با این كه هر دو بر اساس این اصل عمل كرده باشند، اما نتیجه و حاصل رفتارشان دو كار متفاوت باشد؛ زیرا ممكن است زید برای جلوگیری از ناراحتی عصبی عمرو درباره كار خاصی دروغ بگوید و در ضمن بخواهد كه دروغ‌گویی در چنان شرایطی قانونی عام شود؛ لكن عمرو نخواهد كه دروغ‌گویی در چنان شرایطی به قانونی عام بدل شود و لذا دروغ نگوید.(1)

‌خود هیر نیز به این ضعف توجه داشته است، اما كوشیده است تا به گونه‌ای آن را پاسخ دهد. وی در مقالة تعمیم‌‌پذیری در دائرة المعارف‌ بكر می‌گوید: تعمیم پذیری به خودی خود بی‌طرفی یا رفتار یكسان را تقویت نمی‌كند. تعمیم‌پذیری با این اعتقاد به مثابة اصلی عام كه هر كس باید در جهت نفع انحصاری خویش عمل كند و نیز با این اعتقاد مشابه كه ملاكان بزرگ حق دارند از مستأجران خود اجاره بهای سنگین بگیرند،‌ سازگار است. اما سؤال این است، كسانی كه به این اصول معتقدند اگر به طور دقیق دریابند كه در چنین شرایطی خود چه وضعیتی خواهند داشت، آیا باز هم آن اصول را به گونه‌ای كه شامل خودشان هم بشود، تجویز خواهند كرد یا نه؟ آنان نخواهند خواست مگر این كه باور داشته باشند كه نابرابری یا تلاش هر كس در پی جویی اهداف شخصی‌اش یك آرمانِ مستقل است كه باید به خودی خود مورد تبعیت قرار گیرد و مهم نیست كه در این راه، چه قدر رنج تحمل كنیم.(2)


1. See: Morality: Its Nature and Justification, Bernard Gert, p. 147.

2. ‘‘Universalizability’’, R. M. Hare, in Encyclopedia of Ethics, V. 2, p. 1260 - 1261.