گفتار دهم

گفتار دهم

(نبرد دشوار و پیوسته انسان با نفس سرکش (2))

 

جایگاه نفس و مصاف آن با عقل

مفهوم نفس، به خودی خود، بار ارزشی مثبت و منفی ندارد و حکم خوب و یا بد بر آن مترتب نمی‌گردد. در قرآن نیز به همین منوال به کار رفته است. خداوند می‌فرماید: وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا؛(1) «و [قسم] به نفس و آن‌که آن را راست و درست ساخت. پس بدکاری و پرهیزگاری‌اش را به وی الهام کرد».

شاید منظور از آیه این باشد که ما یک دسته خواسته‌هایی داریم که نتایج مطلوب دارد و ما را به تکامل می‌رساند. در مقابل، خواسته‌هایی داریم که اگر از حد خود تجاوز کنند و ضوابط و قواعد ارضاء آنها رعایت نگردد، مانع دستیابی انسان به کمال می‌گردند. آن بخش از خواسته‌هایی که مرز و حدشان رعایت نمی‌شود به بی‌بندوباری و فجور می‌انجامند و آن بخش از خواسته‌هایی که حد و مرز دارند و به بی‌بندوباری نمی‌انجامند و در ارتباط با آنها انسان خودیابی و کنترل دارد، تقوای نفس به‌حساب می‌آید. همچنین تمایلات و خواسته‌هایی که به فجور می‌انجامند حسی و حیوانی هستند و از تمایلاتی که به سمت تقوا جهت‌گیری شده‌اند، زودتر


1. شمس (91)، 7، 8.

شکوفا می‌شوند و تمایلات و خواسته‌های مایل به تقوا به‌تدریج رشد می‌کنند و شکوفا می‌گردند.

گاهی بین تمایلات دنیوی تزاحم رخ می‌دهد؛ مثلاً کسی که نیازمند تشکیل خانواده، تهیه سرپناه و مسکن و منبع درآمد و شغل است، باید به کار و تلاش و تهیه سرمایه کافی برای تأمین آن خواسته‌ها بپردازد، در نتیجه لازم است که از برخی از امیال خود نظیر راحت‌طلبی و تنبلی صرف‌نظر کند. آن قوه‌ای که او را وامی‌دارد که برای تشکیل خانواده و تهیه مسکن و امکانات زندگی از بخشی از خواسته‌هایش صرف‌نظر کند عقل است. کار عقل مقایسه بین امیال مهم‌تر، باارزش‌تر و پایاتر با امیال پست‌تر و کم‌ارزش‌تر و حکم به ترجیح امیال دسته اول بر امیال دسته دوم است. به‌عنوان نمونه، دانشجو و دانش‌آموزی که مشغول تحصیل است نیاز به راحتی و تفریح نیز دارد. اما او برای کسب موفقیت لازم است که به‌خصوص در ایام امتحان بیشتر وقت خود را به درس ‌خواندن سپری کند و از خواب، خوراک، راحتی‌ها و شب‌نشینی‌ها بکاهد و از تماشای فیلم و سریال صرف‌نظر کند. چون او با نور عقل که خداوند در وجودش قرار داده درمی‌یابد که در نتیجه درس خواندن و موفقیت در تحصیل به شغل مناسبی دست ‌می‌یابد و به تهیه خانه، امکانات زندگی و تشکیل زندگی خانوادگی می‌پردازد و بی‌تردید لذت درس خواندن بیشتر و بادوام‌تر از لذت‌های کم‌ارزش‌تر مادی، چون لذت خوش‌گذرانی و شب‌نشینی است.

برتری لذت‌های پایدار

خداوند متعال انسان را از نور باطن و نور عقل برخوردار ساخته که به مقایسه بین خواسته‌های خود بپردازد. عقل در مقام مقایسه دو ملاک فطری برای ترجیح پاره‌ای از خواسته‌ها بر دیگر خواسته‌ها دارد: ملاک اول مربوط به دوام و پایداری لذت است که

بر اساس آنْ عقل خواسته و میلی را که لذتش بادوام‌تر است بر خواسته‌ای که کم‌دوام‌تر است ترجیح می‌دهد. مثلاً لذتی را که یک ساعت، یا یک روز و یا یک هفته به طول می‌انجامد، بر لذتی که یک دقیقه دوام دارد ترجیح می‌دهد. ملاک دوم مربوط به شدت لذت خواسته و میل است و بر این اساس اگر دو لذت از نظر زمان یکسان بودند، اما یکی شدیدتر بود، عقل حکم می‌کند که لذت شدیدتر بر لذت ضعیف‌تر ترجیح داده شود. با توجه به آنکه عقل با دو ملاک فطری مزبور دست به گزینش و ترجیح برخی از لذت‌ها بر سایر لذت‌ها می‌زند، خداوند در قرآن می‌فرماید: وَالْآخِرَه خَیْرٌ وَأَبْقَى؛(1) «و حال آنکه آن جهان بهتر و پاینده‌تر است».

لذت‌های آخرت هم از لذت‌های دنیوی بهتر است و چونان لذت‌های دنیوی با آفت، خستگی و رنج همراه نیست و هم ماندگارتر از نعمت‌های دنیوی است. لذت‌های دنیوی نهایتاً به‌اندازه عمر انسان در این جهان دوام می‌یابند، اما لذت‌های اخروی بی‌نهایت هستند. ازاین‌روی اگر تزاحمی بین نعمت و لذت دنیوی و اخروی وجود نداشت و امکان جمع بین آن دو میسر گشت، عقل حکم می‌کند که انسان هر دو را فراهم آورد و در قرآن نیز به ما تعلیم داده شده که هم لذت و نعمت دنیوی و هم لذت و نعمت اخروی را از خداوند درخواست کنیم: وَمِنْهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَه وَفِی الآخِرَه حَسَنَه وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ؛(2)‌ «و از آنان کسانی‌اند که گویند: پروردگارا، ما را در این جهان نیکویی [نعمت] ده و در آن جهان نیز نیکویی بخش و ما را از عذاب آتش دوزخ نگاه دار».

اما به هنگام تزاحم لذت دنیوی با لذت اخروی، عقل حکم می‌کند که انسان لذت بی‌نهایت اخروی را بر لذت فانی و زودگذر دنیوی ترجیح دهد و به هوای رسیدن به


1. اعلی (87)، 18.

2. بقره (2)، 201.

لذت دنیوی، لذت ابدی اخروی را از دست ندهد. البته انسان از طریق عقل و بیشتر از طریق نقل، یعنی قرآن و سنت به تزاحم برخی از لذت‌های دنیوی با لذت‌های اخروی و ترجیح آنها پی می‌برد.

تزاحم و اصطکاک بین لذت‌ها کاملاً‌ روشن است و مثلاً لذت خوردن با لذت درس خواندن تزاحم دارد و یا نزد کسانی که عواطف انسانی و فطری سالم دارند خدمت به ضعفا و بیچارگان و خیرخواهی برای دیگران لذت دارد و این لذت‌ها عملاً با برخی لذت‌ها تزاحم پیدا می‌کند. علمای اخلاق از این تزاحم و تضاد بین انگیزه‌ها و لذت‌ها، از روی مسامحه تعبیر جنگ و نبرد عقل با نفس را به کار می‌برند. این ازآن‌روست که حامل لذت‌های پستْ نفس است و آن لذت‌ها به نفس نسبت داده می‌شوند، در مقابل، لذت‌های برتر به عقل نسبت داده می‌شود و ازاین‌روی عقل در مقام مقایسه بین لذت‌های دنیوی و لذت‌های معنوی و اخروی، لذت‌های اخروی و معنوی را ترجیح می‌دهد و گزینش لذت‌های برتر را بهتر و شایسته‌تر می‌داند و انسان را وادار می‌کند که از لذت‌های پست چشم بپوشد. پس درواقع، جنگی بین نفس و عقل نیست بلکه عقل تنها راه را نشان می‌دهد و انسان را به سمت کارهای برتر و لذت‌های پایدارتر هدایت می‌کند، چون گاهی در زندگی شرایط انسان به گونه‌ای است که نمی‌تواند بین دو خواسته و دو لذت جمع کند و مجبور است که یکی را انتخاب کند و از دیگری صرف‌نظر کند. مثلاً دانشجو شب امتحان یا باید لذت خوابیدن و استراحت را انتخاب کند و یا برای کسب موفقیت و رسیدن به لذت‌های برتر، درس خواندن را برگزیند و بدین ترتیب انسان در زندگی در معرض گزینش و انتخاب قرار می‌گیرد، و نفس امّاره انسان را به گزینش لذت‌های پوچ و پست فرامی‌خواند و عقل، انسان را به گزینش لذت‌های برتر وامی‌دارد.

به اصطلاح علماء اخلاقْ نفس امّاره انسان را به طغیان و سرکشی و اعمال غرایز

حیوانی وامی‌دارد و پیوسته با خواسته‌های پی‌درپی و سیری‌ناپذیرش زمینه گناه و گرفتار شدن به غضب خداوند و هلاکت را فراهم می‌آورد. در برابر نفس امّاره که پیوسته انسان را به‌سوی مراتب پست حیوانی می‌کشاند و او را از تعالی و کمال بازمی‌دارد، نفس ملکوتی و به‌تعبیر‌دیگر «خود الهی» قرار دارد که انسان را از پرداختن به خواسته‌های پست بازمی‌دارد و او را به کمال و تعالی فرامی‌خواند. امّا در مباحث فلسفی و عقلی اثبات شده، که نفس انسان واحد است و دارای قوا و حیثیت‌های گوناگون می‌باشد. حیثیتی از نفس در تکاپوی خواسته‌های مادی و حیوانی است و حیثیتی از نفس در پی خواسته‌های معنوی، چون علم‌دوستی و یا بالاتر از همه تقرب به خداست. آن حیثیت و قوای نفس که به سمت غرایز پست حیوانی جهت‌گیری شده نفس امّاره نامیده شده و آن حیثیتی از نفس که در پی خواسته‌های متعالی است، خود ملکوتی و الهی نامیده شده است. پس در حقیقتْ نفس انسان متعدد نیست بلکه نفس واحد دارای قوای متعدد است که در عمل با یکدیگر تزاحم دارند. به لحاظ اینکه نفس دارای قوایی است که به سمت غرایز حیوانی و پست تمایل دارند نفس امّاره نامیده می‌شود و در مقابل، از آن لحاظ که نفس دارای قوایی است که او را به سمت خواسته‌های برتر فرامی‌خواند و به مقاومت در برابر خواسته‌های پوچ حیوانی وامی‌دارد، نفس ملکوتی و الهی نامیده می‌شود و از همین جا اصطلاح تضادّ و تقابل عقل و نفس و جنگ آنها با یکدیگر پدید می‌آید، و منظور از جنگ عقل با نفس، تضادّ بُعد حیوانی نفس با بُعد ملکوتی آن است.

راهکار کنترل غرایز نفسانی و برتری لذت‌های اخروی

انسان دارای حیثیت‌ها و شئون گوناگون طولی و عرضی است که خواسته‌های متفاوتی دارند که بین آنها تزاحم رخ می‌دهد. و در نهایتْ انسان دارای قدرت تصمیم‌گیری است

و وقتی بین دو خواسته، ناگزیر به انتخاب شد، قؤه اراده و تصمیم‌گیری کار گزینش و انتخاب یکی از خواسته‌ها را انجام می‌دهد. منتها در شرایط عادی که برخی از خواسته‌ها از برتری و جذابیت خاصی برخوردار نیستند و در انسان نیز هیجان خاصّی وجود ندارد، تصمیم‌گیری راحت است و انسان به‌راحتی دست به گزینش و انتخاب می‌زند. اما وقتی خواسته‌ها طغیان می‌کنند و در انسان هیجان به وجود می‌آورند، تصمیم‌گیری دشوار می‌گردد. بنابراین، تا خواسته‌های حیوانی طغیان نکرده‌اند و هیجانی به وجود نیاورده‌اند، انسان باید فرصت را غنیمت بشمرد و با تفکر در عواقب طغیان خواسته‌های پست حیوانی زمینه‌ای را فراهم آورد که خواسته‌های پست حیوانی طغیان نکنند، تا در مقام تصمیم‌گیری بتواند خواسته‌های الاهی را بر خواسته‌های نفسانی مقدم بدارد. وقتی قوه غضب در انسان به هیجان درمی‌آید، عقل از کار می‌افتد و فرصت اندیشیدن و فکر کردن از انسان گرفته می‌شود و گاهی ناخواسته انسان به رفتار جنون‌آمیز، ناسزاگویی و فحاشی می‌پردازد. اما وقتی قوه غضب انسان خاموش است و هیجان ندارد، انسان باید خودش را آماده کند که اگر کسی به او دشنام داد، خود را کنترل کند تا حرف زشتی نزند و رفتار نامناسبی از خود بروز ندهد. همچنین در ارتباط با شهوات و غرایز حیوانی، تا آن غرایز آرام و خاموش هستند انسان زمینه جلوگیری از هیجان و طغیان آن غرایز را در خود فراهم آورد و مقدمات و تمهیدات اتخاذ تصمیم صحیح را فراهم آورد. با توجه به این حقیقت و نقش تفکر در اصلاح رفتار انسان، قرآن کراراً بر اهمیت تفکر و تعقل تأکید می‌ورزد: در جایی آیات و نشانه‌های الاهی را بستر تفکر انسان معرفی می‌کند و می‌فرماید:

وَهُوَ الَّذِی مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ وَأَنْهَارًا وَمِن کلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِیهَا زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِی ذَلِک لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکرُونَ؛(1)


1. رعد (13)، 3.

«و اوست آن‌که زمین را بگسترد و در آن کوه‌ها و رودها قرار داد و در آن از همه میوه‌ها دو جفت آفرید. شب را بر روز می‌پوشاند [و روز را بر شب، یعنی یکی را می‌آورد و دیگری را می‌برد]. همانا در این [امور] برای گروهی که بیندیشند نشانه‌هاست».

در جایی دیگر قرآن به برتری آخرت بر لذت‌های پوچ دنیا در نزد عقل و گروه تقواپیشگان اشاره دارد و پرداختن به لذت‌های پوچ دنیوی و ترجیح آنها بر لذت‌های جاودانه اخروی را ناشی از عدم تعقل معرفی می‌کند و می‌فرماید:

وَالدَّارُ الآخِرَه خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ؛(1) «و سرای آخرت برای کسانی که پرهیزکاری کنند بهتر است. آیا به خرد درنمی‌‌یابید؟»

اگر انسان به مقایسه لذت‌های دنیا با لذت‌های آخرت و به تفکر در آنها بپردازد، بی‌شک لذت‌های پایدار و جاودانه آخرت را بر لذت‌های دنیوی ترجیح می‌دهد، چنان‌که عقل انسان لذت‌های شدیدتر و پایدارتر دنیوی را بر لذت‌های ضعیف‌تر و کم‌دوام‌تر دنیوی ترجیح می‌دهد. پس ترجیح لذت‌های پوچ دنیوی بر لذت‌های اخروی ناشی از آن است که عقل انسان معطل مانده و انسان اسیر هواهای نفسانی گشته و از نیروی عقل خود بهره نبرده است؛ چنان‌که خداوند می‌فرماید: بَلِ ادَّارَک عِلْمُهُمْ فِی الْآخِرَه بَلْ هُمْ فِی شَک مِّنْهَا بَلْ هُم مِّنْهَا عَمِونَ؛(2) «[نه،] بلکه علم آنان درباره آخرت نارساست؛ [نه،] بلکه ایشان درباره آن تردید دارند؛ [نه،] بلکه آنان در مورد آن کوردل‌اند».

بنابراین، پیش از آنکه هیجانات بر انسان غالب گردد، راحت‌ترین و عاقلانه‌ترین راه برای جلوگیری از انحراف و انحطاط و افتادن به ورطه هلاکت، این است که انسان با تفکر و تعقل، زمینه را برای تصمیم‌گیری صحیح فراهم آورد. البته کسانی که به معرفت


1. اعراف (7)، 169.

2. نمل (27)، 66.

ناب توحیدی دست یافته‌اند و خداوند را عامل همه کارهای خیر می‌دانند، قبل از تعقل و تفکر و ایجاد زمینه کافی برای تصمیم‌گیری‌های صحیح و جلوگیری از تأثیرات نفس امّاره و هیجانات نفس و مبارزه با خواسته‌های پست، به خداوند متعال که دارای قدرت بی‌نهایت است پناه می‌برند و با این باور که قدرت تفکر و تعقل و توفیق پیمودن مسیر صحیح را خداوند به انسان داده، از خداوند می‌خواهند که آنان را از شر نفس امّاره و کشش‌های کاذب نفسانی نجات دهد و توفیق استفاده صحیح از نیروی عقل جهت گزینش مسیر صحیح زندگی را به آنان عنایت کند. اتکال به خداوند و پناه بردن به ساحت قدس او و اتصال به قدرت لایزال او که هیچ قدرتی در برابرش تاب مقاومت ندارد، بهترین راه برای نجات از خطرها و آسیب‌های نفس امّاره و عواقب سوء هیجانات حیوانی و شیطانی است. بر این اساس، بسته به درجه معرفت انسان و استفاده از این معرفت و میزان ارتباط با خداوند، دعا، مناجات و توسل به خداوند چنان نیرویی به انسان می‌دهد که بتواند در برابر نیروهای شیطانی مقاومت کند. بنابراین، بایسته است که انسان خود را حقیر و سرتاپا نیاز به خداوند بداند و باور کند که همه قدرت‌ها از آنِ خداست و خداست که به انسان مجال اندیشیدن و تصمیم‌گیری می‌دهد، طبیعی است که با چنین باوری و با خضوع و توسل خالصانه در برابر معبود، خداوند نور هدایت را به قلب انسان می‌تاباند و او را در رسیدن به سعادت و کمال یاری می‌کند.