صوت و فیلم

صوت:
37

نقش علم و ایمان در غلبه اسلام بر سایر ادیان

در بیست‌ونهمين نشست‌ انجمن فارغ‌التحصیلان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
تاریخ: 
جمعه, 25 ارديبهشت, 1394

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین والصَّلوةُ والسَّلامُ عَلَی سَیِّدِالأنْبِیَاءِ وَالمـُرْسَلِین حَبِیبِ إِلهِ الْعَالَمین أَبِی‌الْقَاسِمِ مُحَمَّد وَعَلَی آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ المـَعْصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح ملکوتی امام راحل‌رضوان‌الله‌علیه و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا می‌کنیم.

پیشاپیش فرارسیدن عید عظیم مبعث را به همه پیروان راستین پیامبر اعظم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله و همه حق‌جویان عالم تبریک و تهنیت عرض می‌کنیم. امیدواریم خداوند متعال عیدی ما را تعجیل در ظهور فرزندشان قرار دهد. خدا را شکر می‌کنیم که توفیقی عنایت فرمود چنین جمع نورانی‌ای در این مؤسسه، گرد هم آمدند تا هم معارف اسلامی بهتر احیا شود و هم درباره وظایفشان تبادل نظر کنند. از همه شما عزیزان تشکر می‌کنم و امیدوارم خداوند متعال آنچه سزاوار کرم خودش است به همه شما عنایت بفرماید.

هدف نهایی از بعثت پیامبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله

برای تبرک و تیمن به ذهنم آمد آیه شریفه 33 سوره مبارکه توبه را تلاوت کنم، شاید خدا توفیق بدهد در ذیل این آیه چند جمله‌ای هم به عرض‌تان برسانم؛ هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛ این آیه بشارت بسیار عظیمی برای انسان‌هاست که دین الهی که مصداق کامل آن دین اسلام است درنهایت پیروز خواهد شد و أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ.[1] اما هیچ جا تصریح نشده که این لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ چه وقت به طور کامل تحقق پیدا خواهد کرد. البته اسلام از روز اول به لحاظ فکری و نظری بر همه ادیان غالب بوده و این ظهور را از ابتدا داشته است اما ظاهراً آنچه این آیه اشاره می‌فرماید ظهور عینی و غلبه خارجی است که این دین بر سایر ادیان، پیروز می‌شود. اینکه چه زمانی پیروز خواهد شد را دقیقاً نمی‌دانیم. ما شیعیان معتقدیم که با ظهور ولی عصرارواحنافداه مرتبه کامل این پیروزی تحقق خواهد یافت اما زمان ظهور را نمی‌دانیم و حتی گفته شده کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ.[2]

برای شناسایی عوامل قرب این وعده و تحقق این آرزو، معیارهایی تعیین شده است که طبعاً اضداد آن‌ها موجب تأخیر در تحقق آن خواهد شد. البته تعجیل یا تأخیر مربوط به عالم مقادیر است و قضای حتمی الهی سر جای خودش خواهد بود، چون خدا می‌داند که چه واقع خواهد شد اما در عالم مقادیر که تعجیل و تأخیر وجود دارد بر اساس موازینی است. اگر کسانی این موازین را رعایت و از این عوامل استفاده کنند قطعاً در ظهور و پیروزی، تعجیل خواهد شد و اگر خدای‌نکرده ضد این باشد تأخیر خواهد افتاد.

تأثیر توبه و توسل در تحقق وعده الهی؛ درسی از بنی‌اسرائیل

به حسب بعضی روایات و نقل‌هایی که در ذهنم هست بنا بود وعده خداوند متعال برای نجات بنی‌اسرائیل 400 سال و یا حداقل 70 سال به تأخیر بیفتد ولی توسلات بنی‌اسرائیل و توبه و استغفارشان باعث شد که حضرت موسی‌علی‌نبینا‌و‌آله‌وعلیه‌السلام زودتر ظهور کند و مبعوث شود و بنی‌اسرائیل را از چنگال فرعونیان نجات دهد. شاید بیان این مطلب این درس را داشته باشد که اگر ما هم از عواملی که مقرِّب و موجب تعجیل می‌شود استفاده کنیم، دعاهایی که می‌کنیم ازجمله دعای وَعَجِّلْ فَرَجَه یا وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ زودتر مستجاب می‌شود و طبعاً عکس آن هم نتیجه عکس خواهد داشت.

علم و ایمان؛ دو ابزار رسیدن به هدف نهایی

به نظر می‌رسد آنچه باعث می‌شود ما به هدف نهایی نزدیک شویم، اهداف متوسط و میانی‌ای است که در قرآن کریم معرفی شده است. اگر ما به این اهداف میانی یا ارزش‌های متوسط که وسیله‌ای برای رسیدن به هدف نهایی است تمسک و از این‌ها استفاده کنیم حرکت ما سریع‌تر خواهد شد و زودتر به مقصد می‌رسیم. از‌جمله دو ارزش که در قرآن کریم در موارد مختلف مورد تأکید قرار گرفته و در این آیه معروف هم با هم ذکر شده است؛ یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ.[3] این آیه دو ارزش ایمان و علم را معرفی می‌کند و می‌فرماید کسانی که اهل این‌ها باشند به درجاتی، رفعت پیدا خواهند کرد. شاید تعبیر دَرَجَاتٍ هم اشاره داشته باشد به اینکه رسیدن به هدف، مراتبی دارد و بین نفی و اثبات نیست که یا صد باشد یا هیچ. انسان هر‌قدر از این دو عامل بیشتر استفاده کند به هدف نزدیک‌تر و به درجات بالاتری نائل می‌شود و هر‌قدر کمتر استفاده کند از هدف دور خواهد ماند؛ اما به‌طورکلی فاصله و نسبت انسان با هدف نهایی بر اساس این دو ارزش یعنی علم و ایمان، ارزیابی می‌شود.

اختیاری بودن مقوله ایمان

فرق میان علم و ایمان را خود آقایان می‌دانند و بارها هم در جاهای مختلف بحث شده است. ایمان مقوله‌ای اختیاری است و اختیار یکی از مؤلفه‌های آن است. به این معنا که انسان می‌تواند زیر بار آنچه دانسته و فهمیده برود و بنا بگذارد بر اینکه ملتزم به آن باشد. لذا ممکن است فرد به چیزی علم داشته باشد ولی ایمان نیاورد و جهود کند یعنی حق را بشناسد و از روی عناد انکار کند؛ که این بدترین نوع کفر است.

از همین‌جا محل افتراق علم و ایمان معلوم می‌شود. گاهی علم هست ولی ایمان نیست. حضرت موسیعلی‌نبیناوآله‌وعلیه‌السلام به فرعون فرمود لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنزَلَ هَـؤُلاء إِلَّا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ؛[4] اما فرعون گفت مَا عَلِمْتُ لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَیرِی.[5] فرعون دروغ می‌گفت. او می‌دانست که موسی پیغمبری است که از طرف خدا مبعوث شده و این معجزات را خدا به او داده است ولی بااین‌وجود می‌گفت مَا عَلِمْتُ لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَیرِی! این همین است که علم داشت ولی ایمان نداشت.

اگر علم و ایمان با هم باشند درجاتی از کمال، پیشرفت، ترقی و حصول مقاصد برای فرد و جامعه، هر کدام متناسب با خودشان، حاصل می‌شود؛ بنابراین آنچه می‌توانیم به آن امید ببندیم برای اینکه به وسیله آن به اهداف آرمانی نائل شویم این است که سعی کنیم بر علم و ایمان خود بیفزاییم.

رابطه طرفینی علم و ایمان

منظور از علم کدام علم است و ایمان به چه چیزی تعلق می‌گیرد؟! در پاسخ به این سؤال هم می‌توان معنای مطلقی را در نظر گرفت و هم بر اساس قرائن، مصادیق خاصی را تعیین کرد. اجمال مطلب این است که علم و ایمان با هم یک رابطه زیگزاگی دارند. انسان ابتدا باید چیزی را بداند تا به آن ایمان بیاورد. اینکه بعضی از مسیحیان می‌گویند اول ایمان بیاور بعد بدان، حرف نادرستی است. همه می‌دانند که چنین چیزی امکان ندارد. انسان در حالت شک محض و به چیزی که اصلاً نمی‌داند، نمی‌تواند ایمان بیاورد. باید مرتبه‌ای از علم باشد تا ایمان بیاید.

به دنبال ایمان باید به دنبال این برود که لازمه این ایمان چیست و چه چیزهای جدیدی را باید بداند یعنی باید به لوازم ایمان، علم پیدا کند. وقتی آن چیزهای جدید را دانست، در اثر عمل به آن دانسته‌ها مرتبه دیگری از ایمان حاصل می‌شود. این مرتبه، مرتبه رشد ایمان به وسیله عمل است. این رابطه طرفینی بین علم و ایمان وجود دارد تا به عالی‌ترین مراتبش که برای انبیا و اولیا حاصل است برسد.

متقابلاً چیزی که باعث انحطاط روحی یک فرد یا جامعه می‌شود نقص یکی از این دو است؛ یا شناخت، ضعیف باشد و انسان به موهومات، مشکوکات و مظنونات اعتماد کند و به دنبال علم واقعی نرود و یا اگر می‌داند، به عمل ملتزم نباشد و ایمانش ضعف داشته باشد. تأثیر متقابل مثبت و منفی این دو روشن است. تقویت علم و ایمان برای تکامل و ترقی و حصول نتایج مطلوب، آثار مثبت دارد و ضعف آن‌ها مانع تحقق این امور خواهد شد.

این مقدمه در بسیاری از زمینه‌ها اعم از مسائل فردی، اخلاقی و تربیتی و نیز مسائل اجتماعی، سیاسی و بین‌المللی به درد انسان می‌خورد.

نوسانات علم و ایمان در جامعه بعد از انقلاب

فکر می‌کنم آنچه امروز لازم است به آن توجه کنیم این است که هر‌کس ابتدا خودش را ازنظر علم و ایمان ارزیابی کند. سپس در زمینه مسائل اجتماعی، جامعه را ارزیابی کند که ازنظر علم و ایمان در چه پایه‌ای قرار دارد و چگونه می‌توان مراتب علم و ایمان جامعه را افزود. از طرف دیگر، باید از ابتدای انقلاب تابه‌حال یک آسیب‌شناسی کنیم. البته خود ظهور اسلام و بعثت پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله مبدأ انقلاب اسلامی است و این آسیب‌شناسی را از آن زمان هم می‌توان انجام داد، منتها بعثت تاریخی طولانی دارد و مدارکش هم باید بررسی شود؛ اما زمان انقلاب خودمان را کم‌یا‌بیش یادمان هست و آثار و مدارک آن هم موجود و کم‌یا‌بیش قابل بررسی است، بنابراین انسان زودتر به نتیجه می‌رسد و تجربه‌ای به دست می‌آورد.

در این دوران سی‌و‌پنج، شش سال ما یک حرکت نوسانی داشته‌ایم. انسان و زندگی فردی هم همین‌گونه است. حالِ انسان همیشه یکنواخت نیست؛ گاهی بهتر و بدتر است، گاهی به خدا احساس نزدیکی و گاهی احساس دوری می‌کند، گاهی اطاعت و عبادت خدا برایش خیلی آسان، شیرین و لذت‌بخش است و گاهی خیلی سخت و سنگین است و انسان میلی ندارد و یک کار واجب را باید به‌زور انجام بدهد. نوسان حال انسان تدبیر الهی است. خدا عالم را این‌گونه آفریده و باید هم این‌گونه باشد. در زمینه جامعه و مسائل اجتماعی هم همین‌گونه است.

از زمان شروع نهضت حضرت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه و حرکت روحانیت تابه‌حال که بیش از نیم‌قرن و شاید چیزی حدود پنجاه ‌و دو سال باشد جامعه ما نوساناتی داشته است. گاهی معرفت مردم یا قشرهایی از جامعه نسبت به اسلام و مبانی، ارزش‌ها، احکام و رفتارهای اسلامی و اموری که موجب سعادت دنیا و آخرت می‌شود بیشتر بوده و گاهی کمتر. در طول این پنجاه سال، زمانی آثار ایمان در مردم بیشتر ظهور پیدا می‌کرد و گاهی کمتر.

یکی از زمان‌هایی که نوسان در آن بسیار مشهود بود و نمونه‌های خیلی برجسته ثابتی دارد دوران هشت سال دفاع مقدس است؛ این دوران چگونه شروع شد؟! به چه اوجی رسید؟! و چه دسته‌گل‌هایی چه رشدهای سریعی کردند؟! گاهی هم گوشه‌و‌کنار انحطاط‌ها و نزول‌هایی پیدا شد. شاید گاهی اتفاق افتاده باشد که کسی سال‌ها در جبهه بوده و زحماتی کشیده، بعد که جنگ تمام شده، به‌تدریج گرایش به دنیا پیدا کرده و کارش به قاچاق‌فروشی و مواد مخدر و... هم کشیده است! یا گاهی می‌گویند ما هشت سال رفتیم جنگیدیم، از زن و بچه‌مان دور بودیم، حالا نوبت ماست که استفاده کنیم و پست و مقامی، درآمد و‌ سرمایه‌ای، کسب‌وکاری، کارخانه و کشاورزی‌ای داشته باشیم! بالاخره ما هشت سال زحمتمان را کشیدیم، حالا سهمی داریم! این یک انحطاط است.

یک وقت بچه سیزده ساله رهبر امت می‌شود و امام می‌فرماید رهبر ما آن طفل سیزده ساله است. کسانی ره صدساله را یک‌شبه طی می‌کنند. به‌هر‌حال گاهی هم انحطاط پیدا می‌شود؛ در صدر اسلام هم بود، امروز هم هست. نمی‌شود گفت انقلاب شد، دیگر همه حرکتشان یکنواخت رو به کمال است. کسی چنین قولی نداده و نمی‌توان هم پیش‌بینی کرد. همان‌گونه که خود ما تغییراتی داریم جامعه هم تغییراتی دارد.

خلاصه اینکه این دو ارزش یعنی علم و ایمان، در جامعه نمودهای زیادی داشته و گاهی به اوج و به حدی رسیده‌اند که انسان باور نمی‌کند یک انسان عادی این‌قدر نورانیت و قدرت معنوی پیدا کند.

الف) جلوه‌ای از اوج علم و ایمان

در همین حوادث اخیر نقل کرده‌اند که مادری گفته من سه فرزندم شهید شده‌اند، چند فرزند دیگر هم دارم که آماده‌ام آن‌ها هم به شهادت برسند ولی من دلم می‌خواهد اول خودم شهید شوم! این‌ها شبیه افسانه است! بنده به خودم نگاه می‌کنم می‌بینم بچه‌ام یک سیلی بخورد ناراحت می‌شوم، اگر یک روز دیر بیاید و مشکل و حادثه‌ای برای او پیش بیاید شب خوابم نمی‌برد. آن وقت آدم سه فرزندش را خودش با دست خودش به جبهه بفرستد! بعد هم بگوید چند فرزند دیگر هم دارم که می‌خواهم آن‌ها هم به شهادت برسند، ولی حالا دیگر نوبت خودم است، اول می‌خواهم خودم شهید شوم! این چه روحیه‌ای است؟! چه حرکت و جهشی است؟! چه عاملی این را ایجاد می‌کند؟! بنده که خیلی کوچک‌تر از این هستم ولی فکر می‌کنم هیچ‌کدام از شما هم نمی‌توانید این را درست ارزیابی کنید و نمره بدهید. این روحیه چقدر می‌ارزد؟! چند برابر بنده می‌ارزد؟! بنده که نمی‌توانم هیچ محاسبه‌ای بکنم. سطحش آن‌قدر بالاست که نمی‌توانم مقایسه کنم و بگویم نسبت به کارهای ما چند برابر ارزش دارد؛ ولی بالاخره می‌دانیم که هست و خدا را شکر می‌کنیم که در زمانی زندگی می‌کنیم که چنین افرادی کم نیستند.

یادم هست اوایل طلبگی داستان حنظله غسیل‌الملائکه را در کتابچه‌ای خوانده بودم. خیلی تعجب کرده بودم و برای من باور کردن اینکه جوانی ازدواج کند، شب زفافش یک شب با عروسش باشد، هنوز غسل نکرده به سمت جبهه حرکت کند و با حال جنابت وارد جبهه احد شود و همان جا به شهادت برسد سخت بود. می‌گفتم چطور می‌شود جوانی در اوج شهوت، فرصت غسل کردن به خودش ندهد؟! پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله فرمودند می‌بینم که ملائکه او را با آب‌های بهشتی غسل می‌دهند و لذا غسیل‌الملائکه لقب گرفت. این برای من یک افسانه بود. با خودم می‌گفتم مگر می‌شود آدمیزاد این‌گونه شود؟!

در این دفاع مقدس کسانی پیدا شدند که حنظله‌ها را در جیبشان گذاشتند و اوج این ارزش‌ها را نشان دادند. البته امروز هم زمین خالی نیست. اگر باز هم زمینه‌ای فراهم شود کسانی هستند که آن فداکاری‌ها را نشان دهند و عظمت روحشان و آن عشقشان به حقیقت، به اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين و به اسلام را جلوه‌گر کنند. بنده اگر این‌گونه نیستم نباید فکر کنم که دیگران هم این‌گونه نیستند. الحمدلله هستند.

ب) نمودی از انحطاط علم و ایمان

ولی باید اعتراف کرد که در این فرصت‌ها گهگاهی تنزلاتی هم در بعضی اقشار و اشخاص پیدا شده است. گاهی به لحاظ علم بالله و ملائکته و کتبه و رسله که حاصل آن إِنَّمَا یخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء[6] است تنزل و انحطاط پدید آمده و به شک و جهل نزدیک شده است. گاهی هم در مقام عمل و ظهور ایمان، آثار ضعفی پدید آمده است.

گاهی شاید دیده شده باشد کسانی در رفتار و حتی در سخنانشان، زمانی که نمی‌خواهند تظاهر کنند و از گوشه‌کنار حرف‌هایشان آنچه در دل دارند به زبان می‌آید، فرق چندانی با کفار ندارند. گویا وَمَن یَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ[7] یا الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِیلُ[8] دروغ است و جز همین اسباب ظاهری و زد‌و‌بندهای سیاسی چیز دیگری نیست! گاهی از بعضی از اشخاص چنین چیزهایی شنیده می‌شود و شاید با نگاه و لحن تمسخرآمیز با این حرف‌ها برخورد کنند و بگویند اینکه خدا درست می‌کند حرف عوام بی‌سواد است وگرنه خدا چه‌کار می‌کند؟! متأسفانه گهگاهی ممکن است این چیزها هم دیده شود.

راهکارهای تقویت علم و ایمان در نسل آینده

اگر بخواهیم به آن هدفی که می‌فرماید لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ که به عقیده شیعیان با ظهور ولی عصرارواحنافداه تحقق پیدا می‌کند نزدیک شویم باید این دو ارزش را تقویت کنیم. خدا، دین، نوامیس هستی و سنت‌های الهی را بهتر بشناسیم و در عمل به این‌ها ملتزم باشیم و ایمانمان را تقویت کنیم.

الف) پاسخ به شبهات

اگر زمینه‌هایی را می‌بینیم که احساس می‌کنیم باعث بروز ضعف در علم و ایمان جوانان و نوجوانان و نسل آینده ما می‌شود، در حد توانمان‌ سعی کنیم نگذاریم این‌گونه شود. بعضی آموزه‌هایی که در مدارس القا می‌شود، مطالبی که گاهی در بعضی از کتاب‌ها نوشته می‌شود و در بعضی از سخنرانی‌ها ایراد می‌شود یا از طریق بعضی از رسانه‌ها و سایت‌ها منتشر می‌شود این‌چنین است. سعی کنیم با این شبهه‌ها مقابله کنیم و به آن‌ها جواب بدهیم. نگذاریم علم و معرفت و ایمان جوانان ما ضعف پیدا کند؛ بلکه برعکس، با استفاده از همین ابزارها سعی کنیم بر علم و ایمان جوانانمان بیفزاییم. البته به شرط اینکه خودمان هم کم‌کم علم‌مان تبدیل به جهل نشود و یقینمان به شک و ایمانمان به نفاق گرایش پیدا نکند!

ب) استفاده از داستان‌ها و عبرت‌های تاریخی

یکی از بهترین چیزهایی که می‌تواند در این زمینه کمک کند استفاده از داستان‌ها و عبرت‌های تاریخی است. خود قرآن کریم هم از همین روش برای تربیت انسان‌ها استفاده کرده و ما هم به عنوان انسان باید از آن استفاده کنیم. این عبارات در قرآن بسیار تکرار شده است: أَوَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّنَ الْقُرُونِ،[9] أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَكَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً،[10] أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا؛[11] می‌فرماید چرا در احوال گذشتگان مطالعه نکردید تا صاحب عقل شوید و سر عقل بیایید؟! فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا. گویا مخاطبان آیه اصلاً عقل ندارند. أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا. بعضی امور با عقل معلوم نمی‌شود، حوادثی است که یا تاریخ باید اثبات کند یا انسان از دیگران بشنود و از مواعظ آنان استفاده کند. سمع عامل بسیار مهمی است که در خیلی جاها در کنار عقل و گاهی قبل از آن ذکر شده است. در سوره ملک آمده در روز قیامت اهل جهنم می‌گویند اگر ما حرف حساب را شنیده بودیم و گوش داده بودیم.... نستمع هم نمی‌گویند بلکه می‌گویند نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ.[12] در سوره حج هم می‌فرماید أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا.

ما به عقل اندیشنده و گوش شنونده احتیاج داریم. چه چیزی مانع می‌شود از اینکه از این‌ها محروم شویم؟! گوش و عقل را که خدا داده است. ما که دیوانه نیستیم، خدا به همه ما عقل داده است، منتها عقل ما در مرحله بالقوه است، ما آن را به فعلیت نمی‌رسانیم و آن را به کار نمی‌گیریم؛ گویا نداریم! گوش که خدا به همه داده، پس چرا می‌گوید فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا؛ بروند در احوالات گذشتگان و در تاریخ مطالعه کنند تا صاحب گوش شوند؟! فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ!

منشأ ضعف‌ها و انحطاط‌ها

اگر در این زمان کم‌یا‌بیش آفت‌ها و ضعف‌هایی می‌بینیم باید ابتدا آسیب‌شناسی کنیم و ببینیم علتش چیست. مقام معظم رهبری‌حفظه‌الله‌تعالی چه در این دوران و چه در دوران ریاست‌جمهوری‌شان مسئله تهاجم فرهنگی را مکرر مطرح کرده و در فرمایش اخیرشان مهم‌ترین جنگ ما را جنگ فرهنگی دانسته‌اند. این مطالب این‌همه گفته شده اما در عمل، آن کسانی که می‌بایست عمل کنند کم عمل کرده‌اند. در همین جریان این نصیحت‌ها را فرمودند اما آن کسانی که باید بشنوند نشنیدند. خودشان فرمودند که به کسانی تذکر می‌دهیم اما این تذکرات آن‌گونه که باید‌و‌شاید اثر نمی‌کند و گاهی به فاصله یک روز یا کمتر یا بیشتر عکس آن تذکر از بعضی از مسئولان شنیده می‌شود! انگار‌نه‌انگار که چنین مطلبی مطرح شده است!

سنت‌های الهی تغییرناپذیر است؛ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا[13] و ضعف علم و ضعف ایمان بالاخره آثار خودش را خواهد داشت. اگر کل جامعه به ضعف علم یا ایمان مبتلا شود قطعاً منحط خواهد شد و به ذلت خواهد افتاد؛ برو‌برگرد ندارد. مگر اینکه گروهی هرچند اندک، باشند که قوت یقین و ایمانشان به حدی باشد که ضعف دیگران را جبران کند؛ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِیرَةً بِإِذْنِ اللّهِ.[14] اینجا فقط قلّت و کثرت عددی ملاک نیست بلکه ضعف و شدت ایمان ملاک است.

ما اگر بخواهیم به آن ضعف‌ها، فسادها، انحراف‌ها و سقوط‌ها مبتلا نشویم لااقل یکی از راه‌های آن تقویت این دو عامل یعنی علم و ایمان است. این دو عامل هم به هم وابسته هستند و همان‌گونه که عرض کردم رابطه زیگزاگ دارند. همه افراد ممکن است دچار ضعف ایمان شوند؛ حتی کسانی که سال‌ها با قرآن و حدیث و فقه و روایات و... ارتباط داشته و دارند و انسان هیچ توقعی از آن‌ها ندارد.

معیار قرآنی برای سنجش قوت و ضعف ایمان

آیه 23 سوره مائده بعد از ذکر مقدماتی می‌فرماید وَعَلَی اللهِ فَتَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ! تعبیر بسیار کوبنده و تکان‌دهنده‌ای است؛ می‌فرماید اگر راست می‌گویید که ایمان دارید باید توکل‌تان بر خدا باشد. هر‌کس کلاه خودش را قاضی کند و ببیند که چقدر به خدا اعتماد دارد. بعضی به آسمان‌خراش‌های نیویورک نگاه می‌کنند و می‌گویند این‌ها تمدن دارند یا ما که لولهنگ هم نمی‌توانیم بسازیم؟! حالا ما ادعا کنیم که متمدن‌ترین کشور عالم هستیم، این‌ها را چه کسی ساخته است؟! بله، راست یا دروغ، خدا هست، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ هم می‌گوییم و نماز هم می‌خوانیم اما بالاخره به تکنولوژی آمریکا هم احتیاج داریم و باید با او سازش کنیم. آمریکا کدخدای عالم است و ما نمی‌توانیم او را ندیده بگیریم. مگر ما در مقابل آمریکا چه هستیم؟! یک لقمه او هستیم!

بر فرض که این‌گونه باشد؛ آیا مسلمانانی که در صدر اسلام در شعب ابی‌طالب زندگی می‌کردند ضعفشان نسبت به کفار بیشتر بود یا ضعف ما نسبت به آمریکا؟! به آن‌ها حتی نان‌وآب هم نمی‌رسید. باید قاچاقی می‌آمدند برای بچه‌هایی که از تشنگی صدایشان بلند بود چند مشک آب یا مقداری آرد می‌بردند تا قوت لایموتی داشته باشند. آن‌ها چند سال در شعب ابی‌طالب این‌گونه زندگی کردند. آن وقت ما با همین ضعفی که داریم، خود رئیس‌جمهور آمریکا اخیراً تصریح کرده که بیشتر پیشرفت‌های ایرانی‌ها در زمان تحریم‌ها اتفاق افتاده است. با این اوصاف، ضعف فعلی ما نسبت به آمریکا بیشتر است یا ضعف مسلمانان در مقابل مشرکین مکه؟! بالاخره چه کسی پیروز شد؟! بنا شد تاریخ را کمی نگاه کنیم. شدت ضعف مسلمان در صدر اسلام در حدی بود که خداوند متعال در خصوص آن‌ها تعبیر أَذِلَّةٌ را به کار می‌برد و می‌فرماید وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ؛[15] و این در حالی است که خدا به این آسانی‌ها حاضر نمی‌شود به مؤمن بگوید تو ذلیل بودی.

ایمان؛ شرط دریافت مدد الهی

خداوند در آیه 9 سوره انفال می‌فرماید إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّی مُمِدُّكُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ. تنها نقلی که در تاریخ و روایات درباره این آیه آمده این است که در شب جنگ بدر پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله نمازی خواندند و با خداوند متعال مناجات کردند. سپس عرض کردند خدایا! اگر می‌خواهی دینت روی زمین بماند این مسلمانان را یاری کن! اگر این‌ها شکست بخورند کسی که روی زمین تو را پرستش کند باقی نخواهد ماند! إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّكُمْ؛ استغاثه آن وقتی است که انسان از همه چیز ناامید شده و می‌گوید آهای! کسی به فریاد من برسد! فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّی مُمِدُّكُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ.

شاید اکثر ما فکر کنیم که این داستان مخصوص جنگ بدر بود و آن زمان خدا وعده داد هزار ملک نازل شوند. خود من هم ابتدا همین‌گونه فکر می‌کردم ولی چند سال پیش که خدمت جناب سید حسن نصرالله رسیدیم، ایشان فرمودند ما این داستان را در جنگ چند‌روزه حزب‌الله با اسرائیل با چشم خودمان دیدیم. اسرائیلی‌ها در مصاحبه‌هایشان تصریح کردند ما سفیدپوشانی شمشیر‌به‌دست دیدیم که به ما حمله کردند. گفتند ما در مقابل آن‌ها چیزی نداشتیم. آن‌چنان مرعوب شدند که دستور عقب‌نشینی دادند و فوراً فرار کردند. ما تعجب کردیم که این‌ها از چه چیزی ترسیدند؟! بعد در مصاحبه‌هایشان فرماندهان آنان را مؤاخذه کردند که چرا عقب‌نشینی کردید؟! گفتند شما نبودید، سفیدپوشانی شمشیر‌به‌دست به ما حمله کردند! نمی‌دانیم آن‌ها از کجا آمده بودند! کار خدا که برای او مؤونه‌ای ندارد. به شرط اینکه ما یک جو ایمان داشته باشیم و با کفار، کمی فرق کنیم. بگوییم ما خدا داریم، امام‌زمان‌ارواحنافداه داریم، حضرت فاطمه معصومه‌سلام‌االله‌علیها و اولیای خدا داریم.

تقویت علم و ایمان؛ راهکار مقابله با انحراف جامعه

ما علم و ایمانمان را باید تقویت کنیم. از صدر اسلام تا کنون هر بلایی بر سر ما آمده به خاطر ضعف یکی از این دو ارزش است؛ یا علم، ضعیف بوده یا ایمان. همه خطاهایی که صورت گرفته از روی عناد نبوده است. در ماجرای غصب فدک، کسانی که منشأ انحراف شدند و مسیر را تغییر دادند چند نفر بیشتر نبودند. آن‌ها عالماً اقدام کردند؛ اما دیگران فریب خوردند. کسانی که منشأ انحراف شدند این حدیث را از پیغمبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله خواندند که نَحنُ مَعاشِرَ الانبیاءِ لا نُوَرِّثُ ما تَرَکنا صَدَقَة.[16] دیگران هم گفتند این پیرمردان و ریش‌سفیدان دروغ که نمی‌گویند.

همه اهل عناد نبودند. آ‌ن‌هایی که منشأ فساد شدند عده معدودی بودند. شیاطین چند نفر هستند، دیگران فریب می‌خورند. گروه اول که از روی نفاق اقدامی می‌کنند در اثر ضعف ایمانشان است و دیگران که فریب می‌‌خورند در اثر جهلشان است.

رگ‌رگست این آب شیرین و آب شور / در خلایق می‌رود تا نفخ صور[17]

امروز هم همین است. انحطاط‌ها و انحراف‌ها از چند نفر شروع می‌شود. باید خدا بصیرت بدهد که انسان بتواند آن‌ها را بشناسد و به‌آسانی فریب آن‌ها را نخورد؛ نه فریب لباس و نه فریب سابقه‌شان را. آن‌ها که منشأ فساد هستند دیگران را با تبلیغات، کمک‌‌های مالی و چیزهای دیگری فریب می‌دهند. البته مراتب ایمان مختلف است و هر‌کس تا یک حدی مقاومت می‌کند، به آن حد که رسید دیگر نمی‌تواند. مثلاً بنده پیش خودم فکر می‌کنم اگر کسی به من یک‌میلیون یا دو‌میلیون بدهد که علیه نظام صحبت کنم، چنین کاری نمی‌کنم، اما اگر یک‌میلیارد دلار بدهد یاسر الحبیب نمی‌شوم؟! پناه‌برخدا! ان‌شاءالله که چنین امتحانی پیش نیاید! هر‌کس تا یک حدی مقاومت می‌کند. یک نفر با صدهزار تومان راضی می‌شود رأی بدهد. سابقاً که قیمت رأی، یک چلوکباب یا کمی بیشتر بود! ولی هر‌کس تا یک حدی می‌تواند مقاومت کند. سعی کنیم علم و ایمانمان را تقویت کنیم و حد مقاومتمان را بالاتر ببریم و تمرین کنیم در مقابل عوامل منحرف‌کننده، تسلیم نشویم.

پروردگارا! تو را به اولیایت، الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ،[18] قسم می‌دهیم بر علم و ایمان ما بیفزا!

ما را در امتحانات سخت، یاری کن!

ما را به امتحانات گمراه‌کننده مبتلا نکن!

خدایا! هر‌کس برای اسلام قدم مفیدی برمی‌دارد او را یاری کن!

هر‌کس به ضرر اسلام قدم برمی‌دارد شرش را به خودش برگردان!

در ظهور ولی عصرارواحنافداه تعجیل بفرما!

همه ما را از خدمتگزاران آن حضرت محسوب بفرما!

عاقبت امر ما ختم به خیر بفرما!

وصلّی الله علی محمّد وآله الطّاهرین


[1]. انبیاء، 105.

[2]. کلینی، الکافی، ج 1، ص 368.

[3]. مجادله، 11.

[4]. اسراء، 102

[5]. قصص، 38.

[6]. فاطر، 28.

[7]. طلاق، 3.

[8]. آل‌عمران، 173.

[9]. سجده، 26.

[10]. فاطر، 44.

[11]. حج، 46.

[12]. ملک، 10.

[13]. فاطر، 43.

[14]. بقره، 249.

[15]. آل‌عمران، 123.

[16]. تفسیر رازى، ج 9، ص 210.

[17]. مثنوی معنوی، دفتر اول.