صوت و فیلم

صوت:
94

نفوذ از نگاه قرآن

در سی‌امین نشست انجمن فارغ‌التحصیلان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
تاریخ: 
جمعه, 27 آذر, 1394

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین والصَّلوةُ والسَّلامُ عَلَی سَیِّدِالأنْبِیَاءِ وَالمـُرْسَلِین حَبِیبِ إِلهِ الْعَالَمین أَبِی‌الْقَاسِمِ مُحَمَّد وَعَلَی آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ المـَعْصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تزاور؛ مقدمه احیای امر اهل‌بیت‌علیهم‌السلام

خداوند متعال را شکر می‌کنم که حیات و توفیقی افاضه فرمود که بار دیگر در جمع نورانی شما عزیزان حضور پیدا کنم و با دوستان قدیمی‌مان تجدید عهدی داشته باشم. خود این گردهمایی برای کسانی که هدف مقدسی دارند موقعیت بسیار مغتنمی است؛ چنانکه در روایات شریفه نیز بر این موضوع تأکید شده است که تَزَاوَرُوا وَ تَلَاقَوْا وَ تَذَاكَرُوا أَمْرَنَا وَ أَحْيُوهُ.[1] این مسئله اختصاص به یک جمعیت قابل توجه ندارد بلکه حتی دو نفر که در راه حق حرکت می‌کنند ملاقاتشان مفید است و توفیقاتشان را به صورت تصاعدی بالا می‌برد. می‌فرماید همدیگر را زیارت کنید، به دیدن همدیگر بشتابید و موضوعی که مربوط به امر ماست ـ که معمولاً گفته شده امر ولایت، با مفهوم گسترده‌ای که این واژه دارد، را احیا کنید؛ بنابراین تزاور مقدمه احیای امر اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين یا همان احیای حقایق است. اگر این ملاقات‌های پاک، دوستانه، هدفمند و خداپسند نباشد حقایق کم‌کم کمرنگ و فراموش و انگیزه عمل به آن‌ها ضعیف می‌شود، امید انسان کاهش می‌یابد، شیطان بر او غالب می‌شود و وسوسه‌های ناامیدکننده القا می‌کند که دیگر کار از کار گذشته، فایده ندارد، بیخود زحمت نکش و الی‌آخر. به همین خاطر خدا را شکر می‌کنیم که توفیقی عنایت فرموده که سالی یکی، ‌دو‌مرتبه شما عزیزان را از نزدیک زیارت می‌کنیم. زیارت شما برای ما مایه امید و خوشحالی است.

دو معادل قرآنی برای اصطلاح «نفوذی»

به نظرم رسید در این محفلی که به نام امام‌رضوان‌الله‌علیه و در حقیقت به نام امام‌زمان‌عجل‌الله‌فرجه‌الشریف تشکیل شده است دو آیه از قرآن بخوانیم. انتخاب اين دو آيه از این جهت است که به نظرم آمد اصطلاح «نفوذی» در قرآن دو معادل دارد. این دو معادل عبارت‌اند از: «بِطانَه» و «وَلیجَه» که هر کدام فقط یک‌بار در قرآن به کار رفته‌اند.

الف) بِطانَه

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ.[2]

این آیه خطاب به مؤمنین می‌فرماید يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا! شما رازداران، اصحاب سِرّ و افراد مَحرمی از غیر خدا و پیغمبر اتخاذ نکنید! این دوستانی که محرمانه با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کنید، سَر‌و‌سِرّی با آن‌ها دارید، احیاناً در کارها با آن‌ها مشورت می‌کنید و از آن‌ها کمک می‌گیرید، کسانی هستند که لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا؛ هر اذیتی که بتوانند درباره شما اِعمال می‌کنند و از هیچ چیز کوتاهی نمی‌کنند. وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ؛ دوست دارند شما به رنج و زحمت بیفتید و همیشه گرفتار باشید؛ از گرفتاری شما خوششان می‌آید. قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ؛ حتی در میان حرف‌هایشان هم آثاری از دشمنی خواهید دید. اگر درست دقت کنید در حرف‌هایی که می‌زنند اثر دشمنی پیداست؛ یعنی حتی در مقام صحبت کردن هم نمی‌توانند دشمنی‌شان را مخفی کنند؛ اما وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ؛ دشمنی‌شان به همان حدی نیست که در کلامشان ظاهر می‌شود بلکه آنچه در دل دارند بسیار بیشتر است. بعد می‌فرماید قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ ما این حقایق را برای شما بیان کردیم إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ.

آیاتی که با عبارات قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ یا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ یا عباراتی مشابه این‌ها به پایان می‌رسد در قرآن فراوان است که در ادامه آن غالباً می‌فرماید لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ؛ اما اینجا لحنش با جاهای دیگر فرق می‌کند؛ می‌فرماید قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ؛ ما مطالب را گفتیم، اگر شما اهل عقل هستید؛ یعنی این مطالب آن‌قدر واضح است که اگر کسی اهل عقل باشد خودش آن‌ها را می‌فهمد، در‌عین‌حال ما برای شما پرده‌برداری و افشاگری کردیم و توضیح دادیم وگرنه مطلب بغرنج، پیچیده و دیریابی نیست و خود شما هم می‌بینید. از حرف زدنشان هم پیداست که این‌ها با شما دشمنی می‌کنند. آثار دشمنی در عمل‌شان بسیار بیشتر و آنچه در دل دارند بسیار سخت‌تر از این‌هاست. به قول خودمان سایه شما را هم می‌خواهند با تیر بزنند. آن وقت چطور شما از آن‌ها غافل هستید و با آن‌ها ارتباط و سَر‌و‌سِرّ برقرار می‌کنید؟! لاَ تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً؛ این کار را نکنید!

فکر می‌کنم در این آیه به جای بطانه می‌توان تعبیر نفوذی را به کار برد. البته نفوذی از این حیث که فرد تلاش می‌کند خودش را وارد کند مناسب‌تر است؛ ولی بطانه بر جهت پذیرش دلالت دارد و می‌گوید شما این‌ها را اهل راز خودتان قرار داده‌اید و با آن‌ها سر‌و‌سرّی برقرار می‌کنید. از جهت پذیرش ما می‌شود بطانه؛ و از جهت ورود آن فرد یا افراد می‌شود نفوذی.

ب) ولیجه

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً.[3]

کلمه ولیجه که در این آیه به کار رفته با معنای نفوذی در اصطلاح خودمان بیشتر مناسبت دارد.

تعبیراتی نظیر أَمْ حَسِبْتُمْ... هم در قرآن مکرر به کار رفته که در مقام توبیخ است و می‌فرماید چرا این‌گونه فکر می‌کنید؟! نباید این‌گونه فکر کنید! این گمان غلطی است! نظیر تعبیر أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا را در قرآن کم داریم. می‌فرماید مگر پنداشتید که خدا دست از سر شما می‌کشد و شما را رها می‌کند وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً در‌حالی‌که هنوز معلوم نشده چه کسانی اهل جهاد هستند و ولیجه اتخاذ نمی‌کنند؟! منظور از ولیجه دوستان مخفی‌ای است که سعی در نفوذ دارند و می‌خواهند به هر طریق ممکن خودشان را وارد کنند اما کسانی که اهل جهاد هستند به آ‌ن‌ها اجازه نمی‌دهند.

تا شرایطی پیش نیاید که معلوم شود چه کسانی پایدار و مقاوم هستند و زیر بار نفوذی‌ها نمی‌روند و آن‌ها را در بین خودشان راه نمی‌دهند، خدا دست از سر جامعه شما نمی‌کشد. آن‌قدر شرایط پیش می‌آورد تا معلوم شود چه کسانی واقعاً در راه خدا جهاد می‌کنند، با نفوذی‌ها سر‌و‌کاری ندارند و به آن‌ها اجازه نفوذ در بین خودشان را نمی‌دهند. این‌ها باید شناخته شوند و تا این‌ها شناخته نشوند خدا شما را رها نمی‌کند.

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا؛ آیا شما پنداشته‌اید که رها می‌شوید؟! به تعبیر خودمانی آیا خدا شما را ول می‌کند تا هر کاری که می‌خواهید بکنید؟! این‌گونه نیست. لَتُبْلَوُنَّ؛[4] خدا آن‌قدر شرایط سخت و پر‌پیچ‌و‌خم و امتحان‌های پیچیده برای شما پیش می‌آورد تا معلوم شود که چه کسانی واقعاً اهل جهاد و تلاش برای خدا هستند و به نفوذی‌ها راه نمی‌دهند. این‌ها باید شناخته شوند و تا این‌ها شناخته نشوند انتظار نداشته باشید اوضاع آرام شود و راحت زندگی کنید؛ چون به یک معنا اصلاً هدف آفرینش این‌ها هستند و امور دیگر طفیلی‌ هستند. باید شرایطی پیش بیاید که معلوم شود چه کسانی اهل اخلاص هستند، برای خدا کار می‌کنند و انگیزه دیگری ندارند، با دشمنان خدا سر‌و‌سرّی ندارند و مصالح اسلام را فدای منافع شخصی‌شان نمی‌کنند. این‌ها باید معلوم شود و تا این‌ها معلوم نشود خدا از این امتحاناتش دست برنمی‌دارد.

در جای دیگری می‌فرماید وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ[5] تا کاملاً خالص به دست بیاید که ته دلتان چیست و دنبال چه می‌گردید. این شعارهای مختلف خوش‌ظاهر و فریبنده که می‌دهید، می‌نویسید و پخش می‌کنید برای چیست؟! ته دلتان چیست؟! آیا این کارها را برای خدا می‌کنید یا برای اغراض شخصی و منافع گروهی و حزبی و جناحی‌تان؟! این‌ها باید معلوم شود.

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً.

جهت تقریب «بطانه» و «ولیجه» با «نفوذی»

به نظر من «بطانه» در سوره آل‌عمران و «ولیجه» در سوره توبه، دو واژه قرآنی متناسب با نفوذ هستند. در تقریب آن می‌توان گفت که وُلوج به معنای ورود است و آن‌هایی که می‌خواهند خودشان را وارد کنند نفوذی هستند. بطانه هم به معنای در باطن و به طور پنهانی‌ با غیرخودی - غیر خدا و رسول و مؤمنان- ارتباط داشتن است به‌گونه‌ای که در ظاهر معلوم نباشد.

در آیه 118 سوره آل‌عمران و در دو آیه بعد، ویژگی‌های غیرخودی را بیان می‌کند؛ از‌جمله اینکه وقتی در جمع شما قرار می‌گیرند می‌گویند ما هم ایمان داریم و با شما هستیم، اهل وحدت هستیم و همه یک هدف داریم؛ ولی این‌ها راست نمی‌گویند. در آیه 16 سوره توبه نیز سر‌و‌سرّ نداشتن با غیرخودی را یکی از موارد ابتلا و امتحان و معیاری برای سنجش صدق و اخلاص معرفی می‌کند. اگر معلوم شد که لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً هدف از این امتحان تمام است؛ اما معلوم نیست که این‌ها چقدر راست می‌گویند و چقدر ظاهرسازی و فریبکاری می‌کنند؛ شعار وحدت که می‌دهند معلوم نیست چقدر راست می‌گویند. این‌ها هر جا از قافله عقب می‌مانند از وحدت دم می‌زنند؛ یعنی اگر ما را نپذیرید و با ما نباشید اهل نفاق هستید. این‌ها خودشان اهل نفاق هستند ولی چون دیگران آن‌ها را طرد کرده و نمی‌پذیرند، برای اینکه خودشان را جا بزنند می‌گویند وحدت، وحدت. چه وحدتی؟! با چه کسی؟! با ولیجه؟! با بطانه؟!

وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً؛ با این‌ها سر‌و‌سرّ نداشته باشید! فریب‌تان ندهند، بگویند بیایید با هم وحدت کنیم! لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ؛ این‌ها می‌گویند ما خیرخواه هستیم و هدف ما و شما یکی است درحالی‌که این‌ها دارند دروغ می‌گویند؛ این‌ها به دنبال منافع شخصی خودشان هستند، می‌خواهند از موقعیت شما استفاده و کارشان را به دست شما اجرا کنند. حواستان جمع باشد که گول نفوذی‌ها را نخورید!

مراتب ولیجه و بطانه

ولیجه و بطانه مثل اکثر مقولات اجتماعی مفاهیم ذومراتب و تشکیکی هستند و مراتبی دارند. بعضی از این نفوذی‌ها اصلاً می‌خواهند سر به تن شما نباشد. نه‌تنها نمی‌خواهند با شما وحدت کنند و دروغ می‌گویند بلکه اصلاً نمی‌خواهند سر به تن شما باشد. می‌خواهند نظام شما را براندازند. با اصل انقلاب و ارزش‌های دینی شما مخالف هستند. می‌گویند این ارزش‌ها گذشت، امروز ارزش‌ها فقط همان ارزش‌های غربی است. یک عده این‌گونه هستند؛ ولی همه در این حد نیستند. این‌ها خواص جامعه هستند که سرشان به تنشان می‌ارزد و پول، قدرت و وسایل تبلیغاتی را در اختیار دارند. این‌ها ادعایشان بیشتر و خطرشان هم بیشتر است.

کسان دیگری هستند که فقط می‌خواهند موقعیت خودشان را حفظ کنند و از اجتماع برکنار نمانند. دنبال این هستند که در مجلس و جاهای دیگر موقعیت و سهمی داشته باشند و به‌کلی حذف نشوند. علت نفوذی شدنشان این است که حیات سیاسی خود را حفظ کنند و محکوم به مرگ سیاسی نشوند. آن‌ها در همین حد قانع هستند.

برخی دیگر نفوذی بودنشان برای این است که می‌خواهند سلیقه‌های شخصی‌شان را اعمال کنند. نظرشان با نظر شما فرق می‌کند؛ ممکن است در اهداف کلی با شما مخالف نباشند اما در کیفیت اجرا، ابزارها و شگردها مخالف هستند. ته دلشان این است که شما ساده هستید و نمی‌فهمید. می‌گویند این‌هایی که به دنبال حلال و حرام و عفاف و حجاب هستند از سادگی‌شان است! امروز این حرف‌ها چیست؟! در مجامع بین‌المللی باید کنار کسانی بنشینیم که سر‌تا‌پا بی‌حجاب هستند، مگر می‌شود حرف از حجاب زد؟!

بعضی از شخصیت‌هایی که در دوره‌های گذشته در همین کشور مقام وزارت داشتند، همان زمان صاف و صریح می‌گفتند: «ما می‌خواهیم ایران آینده‌مان مثل لبنان باشد. در خیابان‌های بیروت که راه می‌رویم می‌بینیم یک خانم جوان آرایش‌کرده کاملاً بی‌حجاب با خانمی که کاملاً پوشیده است و صورتش هم نقاب دارد راه می‌روند. هر دو آزاد هستند و هیچ مشکلی وجود ندارد. یکی می‌خواهد باحجاب باشد و دیگری بی‌حجاب. ما می‌خواهیم ایران آینده این‌گونه باشد که هر‌کس هر‌گونه می‌خواهد بگردد. این فشار برای اینکه حتماً باید حجاب داشته باشید خلاف آزادی و حقوق بشر و حقوق شهروندی است. حقوق شهروندی اقتضا می‌کند که هر‌کس هر‌گونه دلش می‌خواهد رفتار کند. ما هم که مسئول کشور هستیم باید این حقوق را تأمین کنیم. ما در این کشور یهودی داریم، ارمنی داریم، مسیحی داریم، زرتشتی داریم، بی‌دین داریم، لامذهب داریم، فاسق داریم، متدین و عادل و عالم و مجتهد هم داریم، باید خواسته همه را اعمال کنیم. نمی‌توانیم بگوییم فقط همه آنچه که مجتهدان می‌گویند باید عمل شود. بخشی از جامعه، یک‌میلیونیم جامعه، عالمان و متدینان هستند. اکثریت جامعه گروه‌های دیگری هستند که باید حقشان را ادا کرد. حقشان این است که اجازه بدهیم حجاب و رفتارشان هر‌گونه می‌خواهند باشد و دختر و پسر در خیابان هر‌گونه که می‌خواهند با هم رفتار کنند. آن‌ها آزاد هستند و این حق و حقوق شهروندی آن‌هاست. کشورهای پیشرفته هم همین‌گونه هستند. ما هم دلمان می‌خواهد یک کشور پیشرفته باشیم. البته اگر کسی خواست حجاب داشته باشد، او هم آزاد است. آزادی حاکم بر همه ارزش‌هاست.»

از یکی از وزرای سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی که الآن در لندن ساکن است پرسیده بودند شما برای اسلامیت وزارتخانه‌تان چه کار کردید؟ برای حقوق و فرهنگ مردم چه کار کردید؟ ایشان به‌صراحت گفته بود: «اسلامی» پسوندی است که بعد از انقلاب، رسم شده که به کلمات اضافه می‌شود. مثلاً انجمن اسلامی کله‌پزها یک عنوان تشریفاتی است وگرنه کله‌پز چه ربطی به اسلام دارد؟! وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم یک عنوان تشریفاتی است و ربطی به اسلام ندارد. کار ما همان کار وزارت فرهنگ و هنر زمان شاه است. پسوند اسلامی یک پسوند تشریفاتی است و باری ندارد؛ اما خدمتی که ما کردیم این بود که به مردم آزادی دادیم و چه خدمتی بالاتر از این؟! ما داریم سعی می‌کنیم هر‌کس هر‌گونه دلش می‌خواهد رفتار کند. این بالاترین خدمت است.

بالاخره این هم یک طرز فکر است. طرز فکری است که می‌گوید این آخوندهای تندرو، خشن، خشونت‌طلب، افراطی و... نمی‌گذارند کشور پیشرفت کند، ما باید نفوذ کنیم و قدرت را در دست بگیریم تا بتوانیم آن‌ها را سر جایشان بنشانیم و کاری کنیم که از زیاده‌خواهی‌هایشان و فضولی‌هایی که در کارهای مسئولان می‌کنند دست بردارند. گاهی هم عملاً به آن‌ها احترام می‌کنیم، حق آن‌ها فقط همین است. حقوق شهروندی اقتضا می‌کند که ما سعی کنیم برای هر‌کس آن‌گونه که دلش می‌خواهد زمینه را فراهم کنیم.

این یک طرز فکر است و به معنای این نیست که این‌ها مزدور اجنبی و دشمن کشور هستند. نه، این‌ها واقعاً هم دلشان می‌خواهد برای کشور خدمت کنند اما کشور ایده‌آل برای آن‌ها کشوری است که هر‌کس هر‌گونه دلش می‌خواهد رفتار کند. این هم یک نوع ولیجه است؛ وارد می‌شوند، قدرتی را در دست می‌گیرند و برای عملی کردن مقاصد خودشان در جایی به رفتاری تظاهر می‌کنند، قصدشان هم واقعاً خدمت است، منتها خدمتی که خودشان خدمت می‌دانند.

بنابراین ولیجه انواع و اقسامی دارد، نه اینکه فکر کنید مصداق آن حتماً بت‌پرستان یا مسیحیان بوده‌اند. ولیجه یعنی نفوذی و انگیزه نفوذ، مختلف است. نفوذ گاهی برای به‌کلی برانداختن نظام است؛ گاهی برای تغییر، اصلاح، رفاه و به‌اصطلاح اصلاح‌طلبی؛ در موارد خاصی نیز با مقاصد و سلیقه‌های خاصی صورت می‌گیرد ولی به‌هر‌حال از چیزهایی است که خدا نمی‌پسندد. شما در مقابل کسانی که چنین انگیزه‌هایی دارند و برای عملی کردن مقاصد خودشان می‌خواهند در کشور و نظام شما نفوذ کنند حواستان باشد فریب نخورید و به آن‌ها مجال ندهید! لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ.

پروردگارا! تو را به حق محمد و آل محمد قسم می‌دهیم، به همه ما بصیرت کامل و توفیق انجام وظیفه مرحمت بفرما!

روح امام راحل و شهدا و حق‌داران ما را با انبیا و اولیا محشور بفرما!

سایه مقام معظم رهبری را مستدام بدار!

خدمتگزاران به این نظام را برای خدمت به اسلام و مسلمین موفق بدار!

عاقبت امر همه‌ ما را ختم به خیر بفرما!

وصلّ علی محمّد و‌آله الطاهرین


[1]. الکافی، ج ۲، ص ۱۷۵.

[2]. آل‌عمران، 118.

[3]. توبه، 16.

[4]. آل‌عمران، 186.