فصل دوم: به چالش کشیدن دلایل تصرف فدک

وَأَنْتُمُ الْآنَ تَزْعُمُونَ أَنْ لَا إِرْثَ لَنَا أفَحُكْمَ الْجَاهِلِیَّه تَبْغُونَ «وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ»(1)، أَفَلَا تَعْلَمُونَ؟ بَلَی، تَجَلَّی لَكُمْ كَالشَّمْسِ الضَّاحِیَةِ أَنِّی ابْنَتُهُ. یَا ابْنَ أَبِی قُحَافَةَ، أَفِی كِتَابِ اللَّهِ أَنْ تَرِثَ أَبَاكَ وَلَا أَرِثَ أَبِی؟ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیًّا أفَعَلَی عَمْدٍ تَرَكْتُمْ كِتَابَ اللَّهِ وَنَبَذْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ إِذْ یَقُولُ «وَوَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ»(2) وَقَالَ فِیمَا اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ یَحْیَی بْنِ زَكَرِیَّا إِذْ قَالَ رَبِّ «فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْكَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ»(3)، وَقَالَ «وَأُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی‏ بِبَعْضٍ فِی كِتابِ اللَّهِ»(4)، وَقَالَ «یُوصِیكُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ»(5)، وَقَالَ «إِنْ تَرَكَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ‏ وَالْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِینَ»(6)، وَزَعَمْتُمْ أَلَّا حُظْوَةَ لِی وَلَا


1. مائده (5)، 50.

2. نمل (27)، 16.

3. مریم (19)، 5ـ6.

5. انفال (8)، 75؛ احزاب (33)، 6.

6. نساء (4)، 11.

67. بقره (2)، 180.

أَرِثُ مِنْ أَبِی أفَخَصَّكُمُ اللَّهُ بِآیَةٍ أَخْرَجَ مِنْهَا أَبِی، أَمْ هَلْ تَقُولُونَ أَهْلُ مِلَّتَیْنِ لَا یَتَوَارَثَانِ، أوَلَسْتُ أَنَا وَأَبِی مِنْ أَهْلِ مِلَّةٍ وَاحِدَةٍ أَمْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْآنِ وَعُمُومِهِ مِنْ أَبِی وَابْنِ عَمِّی؟ فَدُونَكَهَا مَخْطُومَةً مَزْمُومَةً مَرْحُولَةً تَلْقَاكَ یَوْمَ حَشْرِكَ، فَنِعْمَ الْحَكَمُ اللَّهُ، وَالزَّعِیمُ مُحَمَّدٌ، وَالْمَوْعِدُ الْقِیَامَةُ، وَعِنْدَ السَّاعَةِ «یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ»(1)، وَلَا یَنْفَعُكُمْ إِذْ تَنْدَمُونَ، وَ«لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ»(2) «مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ وَیَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ»(3)؛ هم‌اکنون شما چنین می‌پندارید که ما را ارثی نیست؟! آیا حكم جاهلیت را می‏خواهید؟! و چه كسی بهتر از خدا حکم می‌کند برای قومی كه اهل یقین هستند؟! آیا نمی‌دانید [که من دختر پیامبر هستم]؟ آری مانند آفتاب تابان برای شما روشن است که من دختر پیامبر هستم. ای فرزند ابوقحافه، آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث می‌بری و من از پدرم ارث نمی‌برم؟! چه کار عجیب و بدی انجام دادی! آیا ازروی عمد کتاب خدا را ترک گفتید و در پشت سر انداختید که می‌گوید: و سلیمان از داود ارث برد، و در حکایتی از سرگذشت یحیی‌بن‌زکریا نقل فرموده که گفت: خدایا، ازجانب خود فرزندی به من ببخش که از من و از آل یعقوب ارث ببرد، و فرمود: و خویشاوندان نسبت به یكدیگر، در احكامی كه خدا مقرر داشته سزاوارتر هستند، و فرمود: خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش می‏كند كه سهم پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد و فرمود: اگر چیز خوبی‏ از خود به جای


1. جاثیه (45)، 27.

2. انعام (6)، 67.

3. هود (11)، 39.

گذاشته، برای پدر و مادر و نزدیكان، به‌طور شایسته وصیت كند. این حقی است بر پرهیزگاران. و شما می‌پندارید که مرا بهره‌ای نیست و ارثی از پدرم نمی‌برم؟! آیا خداوند آیه‌ای را به شما اختصاص داده و پدرم را از آن خارج کرده است؟! یا می‌گویید: اهل دو ملت از یکدیگر ارث نمی‌برند؟! آیا من و پدرم اهل یک دین نیستیم؟! یا شما به خاص و عام قرآن از پدر و پسر‌عمویم داناترید؟! پس بگیر این [خلافت] را، درحالی‌که رام شده و افسار آن آماده و مهیای سواری است؛ اما در روزی که محشور شوی با تو روبه‌رو خواهد شد. پس خداوند چه خوب داوری است، و کفیلْ محمد صلی الله علیه و آله است و میعادگاهْ قیامت است، و در آن روز است که باطل‌گرایان در زیان خواهند بود و آن‌گاه که پشیمان گردید دیگر نفعی به شما نمی‌رسد و برای هر خبری، سرانجام قرارگاهی هست و خواهید دانست چه كسی عذاب خواركننده به سراغش خواهد آمد، و مجازات جاودان بر او وارد خواهد شد!

1. مقدمه

پس از احتجاج‌هایی که در فصل پیش مرور کردیم، حضرت برای ایراد خطبه فدکیه به مسجد تشریف بردند و همه آنچه را که لازم بود بیان فرمودند تا حجت را بر همگان تمام کند. حضرت زهرا علیهاالسلام در این فراز بر بطلان این ادعا که پیامبران ارثی نمی‌گذارند استدلال می‌کنند و ثابت می‌کنند که این ادعا بر‌خلاف قرآن است. از‌این‌رو نخست ادعای آنان را مطرح می‌فرمایند و در پی آن، وجوهی را برای این ادعا بیان می‌کنند و سپس همه آن وجوه را باطل می‌سازند. به‌راستی کلام زیبا و درعین‌حال دقیق حضرت، تجلی علم الهی در آن شخصیت معصوم است.

2. افشای مخالفت حدیث منقول با قرآن

وَأَنْتُمُ الْآنَ تَزْعُمُونَ أَنْ لَا إِرْثَ لَنَا؛ «اکنون شما چنین می‌پندارید که ما را ارثی نیست؟!»

در این تعبیر، حضرت نخست ادعای آنان را طرح می‌کنند که به احتجاج‌های پیش از این خطبه نیز اشاره دارد و حامل این معناست که اکنون پس از نپذیرفتن نحله و بخشش بودن فدک، حتی گمان دارید که ما وارث پیامبر نیز نیستیم و به‌منزله وارث نیز نمی‌توانیم از آن اموال استفاده کنیم. این قضاوت شما چند وجه می‌تواند داشته باشد: أَفَحُكْمَ الْجاهِلِیَّةِ تَبْغُونَ؛ «آیا حكم جاهلیت را می‏خواهید؟!»

حضرت در این تعبیر که خود اقتباسی از پنجاهمین آیه سوره مائده است، نخستین وجه را برای قضاوت آنان بیان می‌کنند. در زمان جاهلیت زنان و دختران ارث نمی‌بردند و ارث تنها به مردان و پسران اختصاص داشت.(1) حضرت از آنان می‌پرسند آیا می‌خواهید بنابر قضاوتِ دوران جاهلیت حکم کنید و بگویید: من چون دختر رسول خدا هستم ارث نمی‌برم؟!

وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ؛(2) «و چه كسی بهتر از خدا حکم می‌کند برای قومی كه اهل یقین‌اند؟!»

صدیقه طاهره علیهاالسلام با تلاوتِ ادامه همان آیه، بطلان قضاوت برپایه حکم جاهلیت را روشن می‌کنند و این معنا را بیان می‌فرمایند که اگر بخواهید برپایه حکم جاهلیت بگویید: ازآنجا‌که تو دختری از پدرت ارث نمی‌بری، باید بدانید که اسلام این حکمِ جاهلی را نسخ فرموده و هیچ حکمی بهتر از حکم خداوند نیست.


1. محمدبن‌حبیب، المحبر، ص324.

2. مائده (5)، 50.

أَفَلَا تَعْلَمُونَ؟ بَلَی، تَجَلَّی لَكُمْ كَالشَّمْسِ الضَّاحِیَةِ أَنِّی ابْنَتُهُ؛ «آیا نمی‌دانید [که من دختر پیامبر هستم]؟! آری مانند آفتاب تابان برای شما روشن است که من دختر پیامبر هستم».

صدیقه طاهره علیهاالسلام با این تعبیر، وجه دیگری را برای قضاوت خلیفه طرح می‌کنند و می‌فرمایند: شاید این حکم شما بدین بهانه است که نمی‌دانید من دختر پیامبرم! اما این وجه نیز باطل و بی‌اساس است و همانند آفتاب تابان برای شما روشن است که من دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله هستم.

یَا ابْنَ أَبِی قُحَافَةَ، أَفِی كِتَابِ اللَّهِ أَنْ تَرِثَ أَبَاكَ وَلَا أَرِثَ أَبِی؟ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیًّا أَفَعَلَی عَمْدٍ تَرَكْتُمْ كِتَابَ اللَّهِ وَنَبَذْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ إِذْ یَقُولُ «وَوَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ»(1) وَقَالَ فِیمَا اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ یَحْیَی بْنِ زَكَرِیَّا إِذْ قَالَ رَبِّ «فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْكَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ»(2)؛ ای فرزند ابوقحافه! آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث می‌بری و من از پدرم ارث نمی‌برم؟! چه کار عجیب و بدی انجام دادی! آیا ازروی عمد کتاب خدا را ترک گفتید و در پشت سر انداختید که می‌گوید: و سلیمان از داود ارث برد، و در حکایتی از سرگذشت یحیی‌بن‌زکریا نقل فرموده که گفت: خدایا! ازجانب خود فرزندی به من ببخش که از من و از آل یعقوب ارث ببرد.

بانوی دو ‌عالم علیهما السلام در این عبارت، خلیفه را به‌طور مستقیم مخاطب می‌سازد و روایتی را که به بهانه آن، سرزمین فدک را تصرف کرده بود به چالش می‌کشد. در کتاب‌های روایی شیعه و سنی و کتاب‌های تاریخی آمده است که هرگاه صدیقه


1. نمل (27)، 16.

2. مریم (19)، 5ـ6.

طاهره علیهاالسلام به تصرف فدک اعتراض می‌فرمودند، خلیفه نخست در پاسخ می‌‌گفت: من خود از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «ما پیغمبران ارثی به جا نمی‌گذاریم و هرچه از ما باقی بماند، صدقه است». این فراز از خطبه حضرت زهرا علیهاالسلام به این حدیث اشاره دارد و ثابت می‌کند که این نقل برخلاف قرآن است؛ چراکه از آیات قرآن روشن می‌شود که انبیای الهی ارث به جا می‌گذارند و رسول خدا صلی الله علیه و آله بر‌خلاف قرآن سخن نمی‌گوید. صدیقه طاهره علیهما السلام با طرح این پرسش معنادار از خلیفه نخست که «آیا ازروی عمد کتاب خدا را ترک گفتید و پشت سر انداختید؟» به این حقیقت اشاره می‌فرمایند که آنان بر‌خلاف تصریح قرآن کریم قضاوت کرده‌اند؛ زیرا قرآن آشکارا می‌فرماید: سلیمان از داود ارث برد و مسلماً حضرت داود علیه السلام نیز از پیامبران بود. این معنا تنها درباره حضرت داود علیه السلام نیامده است؛ بلکه قرآن از قول حضرت زکریا علیه السلام نیز نقل می‌فرماید که ایشان از خداوند فرزندی را درخواست کرد که از او و آل یعقوب ارث ببرد. حضرت زکریا علیه السلام نیز از پیامبران الهی بود. این آیات نشان‌دهنده آن است که این حدیث بر‌خلاف قرآن است و ارزشی ندارد.

وَقَالَ «وَأُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی‏ بِبَعْضٍ فِی كِتابِ اللَّهِ»(1)، وَقَالَ «یُوصِیكُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ»(2)، وَقَالَ «إِنْ تَرَكَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ‏ وَالْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِینَ»(3)؛ و فرمود: و خویشاوندان بر یكدیگر در احكامی كه خدا مقرر داشته سزاوارترند، و فرمود: خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش می‏كند كه سهم پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد و فرمود: اگر چیز خوبی‏ از خود به


1. انفال (8)، 75؛ احزاب (33)، 6.

2. نساء (4)، 11.

3. بقره (2)، 180.

جای گذاشته است برای پدر و مادر و نزدیكان، به‌طور شایسته وصیت كند! این حقی است بر پرهیزگاران!

صدیقه طاهره علیهاالسلام با تلاوت آیات دیگری از قرآن کریم درحقیقت وجهی دیگر را باطل می‌فرمایند که احتمال دارد بنابر آن، به ارث نبردن ایشان از رسول خدا صلی الله علیه و آله حکم شده باشد؛ چراکه احتمال دارد بگویند: اگر پیامبران نیز ارث به جا بگذارند وارثان، طبقاتی دارند که با وجود طبقه اول، به دیگر طبقات ارث نمی‌رسد؛ اما حضرت فاطمه علیهاالسلام با تلاوت آیاتی که بر نزدیکان، به‌ویژه فرزندان تأکید دارد، درحقیقت می‌خواهند بر این معنا تأکید کنند که کسی از من به پیامبر نزدیک‌تر نیست تا مانع ارث بردن من شود.

در این آیات به‌جای تعبیر «ارث» از واژه «وصیت» استفاده شده است؛ زیرا پیش از ابلاغ قانون ارث، به مسلمانان سفارش شده بود که برای فرزندان خویش وصیت کنند؛ اما پس از نزول آیات ارث، ارث بردن با ضوابطی مشخص به‌صورت قانونی الزامی ابلاغ شد.

وَزَعَمْتُمْ أَلَّا حُظْوَةَ لِی وَلَا أَرِثُ مِنْ أَبِی أَفَخَصَّكُمُ اللَّهُ بِآیَةٍ أَخْرَجَ مِنْهَا أَبِی؛ «و شما می‌پندارید که مرا بهره‌ای نیست و ارثی از پدرم نمی‌برم؟! آیا خداوند آیه‌ای را به شما اختصاص داده و پدرم را از آن خارج کرده است؟!»

فاطمه زهرا علیهاالسلام بار دیگر ادعای بی‌اساس آنان را مطرح کرده، می‌فرماید: اگر با وجود چنین آیاتی که هیچ‌گاه نسخ نشده و احکام آن الزامی است، باز بر ادعای بی‌اساس خود اصرار دارید، درحقیقت ادعا کرده‌اید که آیات ارث به شما اختصاص دارد و شامل پدر من نمی‌شود! درحالی‌که هیچ‌یک از این آیات، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را استثنا نکرده است. همان‌طور که نماز بر پیامبر و غیر ‌پیامبر واجب است، احکام حقوقی نیز برای پیامبر و مردم یک‌سان است؛ مگر مواردی

خاص که استثنا شده باشد و قرآن تصریح کند که این حکم مخصوص پیامبر است؛ اما در غیر چنین مواردی، پیغمبر با مردم در احکام خدا شریک است. البته برخی از احکام تنها به رسول خدا صلی الله علیه و آله اختصاص داشت که قرآن به آنها تصریح دارد. مانند اینکه می‌فرماید:

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَكَ ... امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرادَ النَّبِیُّ أَنْ یَسْتَنْكِحَها خالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنین...‏؛(1) ای پیامبر! ما برای تو حلال کردیم ... زن باایمانی که خود را به پیامبر ببخشد. چنانچه پیامبر بخواهد می‏تواند او را به همسری برگزیند، اما چنین ازدواجی تنها برای تو مجاز است، نه دیگر مؤمنان... .

در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله زنانی نزد ایشان می‌آمدند و می‌گفتند: ما خود را به شما می‌بخشیم. قرآن تصریح می‌فرماید که چنین عملی تنها برای پیامبر جایز است و به ایشان اختصاص دارد و برای دیگران جایز نیست. در چنین مواردی احکام عمل رسول خدا با دیگران متفاوت است؛ اما در جایی که حکمی اختصاصی برای پیامبر بیان نشده است، ایشان با دیگر بندگان خدای متعال در احکام شریک است.

أَمْ هَلْ تَقُولُونَ أَهْلُ مِلَّتَیْنِ لَا یَتَوَارَثَانِ، أَوَلَسْتُ أَنَا وَأَبِی مِنْ أَهْلِ مِلَّةٍ وَاحِدَةٍ؛ «یا می‌گویید: اهل دو ملت از یکدیگر ارث نمی‌برند؟! آیا من و پدرم اهل یک دین نیستیم؟!»

احتمال دیگری که صدیقه طاهره علیهاالسلام در این فراز برای مبنای قضاوت بیجای آنان مطرح می‌فرمایند این است که شاید شما معتقد باشید وارث در صورتی ارث می‌برد که بر دین مورّث باشد؛ مثلاً اگر مورّث مسلمان بود و وارث او مرتد و کافر شد، دیگر ارث نمی‌برد. بنابر این سخن حضرت اگر مخالفان،


1. احزاب (33)، 50.

چنین اعتقادی نیز داشته باشند نمی‌توانند ایشان را از ارث محروم کنند؛ مگر اینکه معتقد باشند بانو بر آیین پدرش نیست که در این صورت بر کفر خود اعتراف کرده‌اند.

أَمْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْآنِ وَعُمُومِهِ مِنْ أَبِی وَابْنِ عَمِّی؛ «یا شما به خاص و عام قرآن از پدر و پسر‌عمویم داناترید؟!»

پس از بیان این وجوه و بطلان آن برپایه آیات قرآن کریم، تنها این احتمال باقی می‌ماند که بگویند: این آیاتی که تلاوت شد معنای دیگری دارد و قرائت ما از قرآن با قرائت شما متفاوت است و ما آیات قرآن را بهتر از شما، حتی بهتر از پیامبر و امیر مؤمنان علی علیه السلام فهمیده‌ایم و خاص و عام آن را بهتر تشخیص می‌دهیم! بطلان چنین ادعایی نیز مانند روز برای کسانی که اندکی با قرآن آشنا بودند و فضایل اهل‌بیت عصمت و طهارت را می‌دانستند روشن بود.

پاره وجود رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از بیان این آیات و دلایل روشن، بار دیگر خلیفه را مخاطب قرار می‌دهند و با لحنی سرزنش‌آمیز می‌‌فرمایند: فَدُونَكَهَا مَخْطُومَةً مَزْمُومَةً مَرْحُولَةً تَلْقَاكَ یَوْمَ حَشْرِكَ؛ «پس بگیر این [خلافت] را درحالی‌که رام شده و افسار آن آماده و مهیای سواری است؛ اما در روزی که محشور شوی با تو روبه‌رو خواهد شد».

هنگامی‌که می‌خواهند شتر را رام کنند چیزی در بینی‌اش می‌اندازند و افسارش را به آن می‌بندند. به چیزی که در بینی شتر انداخته می‌شود خطام،(1) و به شتری که در بینی‌اش خطام انداخته‌اند مخطومه گویند. همچنین هنگامی‌که می‌خواهند بر شتر سوار شوند چیزی شبیه زین روی آن می‌گذارند تا بتوانند راحت روی آن بنشینند. به


1. ابن‌منظور از قول ابن‌سیدة می‌گوید: والخِطامُ كلُّ ما وُضِع فی أَنف البعیر لیُقاد به‏ (محمدبن‌مكرم‌بن‌منظور، لسان العرب، ذیل واژه).

این وسیله رحل،(1) و شتری را که رحل بر آن می‌گذارند مرحوله می‌گویند. به افسار شتر نیز که به حلقه داخل بینی آن بسته می‌شود زمام می‌گویند.(2) بنابراین به شتری که افسار شده، مزمومه گویند. حضرت زهرای مرضیه علیهما السلام خطاب به خلیفه، شتر خلافت را آماده سواری، بدون مزاحم، با افسار و جهازی آماده توصیف می‌کنند و می‌فرمایند: این شتر آماده را بگیر و بتاز تا روزی که خدای متعال حق من را از شما بگیرد.

3. وعده دیدار به قیامت

سخن به اینجا که می‌رسد جگر‌گوشه رسول خدا علیهما السلام با اقتباس از آیات قرآن، تعبیراتی را به کار می‌برند که نشان از شدت ناراحتی حضرت از آن قوم و ناامیدی از هدایت ایشان دارد. در فرازهای مختلف خطبه شریف فدکیه از آیات قرآن اقتباس شده که این اقتباس‌ها بسیار پرمعنا و کوبنده است.

فَنِعْمَ الْحَكَمُ اللهُ، وَالزَّعِیمُ مُحَمَّدٌ، وَالْمَوْعِدُ الْقِیَامَةُ، وَعِنْدَ السَّاعَةِ «یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ»(3)، وَلَا یَنْفَعُكُمْ إِذْ تَنْدَمُونَ، وَ«لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ»(4) «مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ وَیَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ»(5)؛ «پس خداوند چه خوب داوری است، و کفیلْ محمد صلی الله علیه و آله است و میعادگاهْ قیامت است، و در آن روز است که باطل‌گرایان در زیان خواهند بود و آن‌گاه که پشیمان گردید دیگر نفعی به شما نمی‌رسد و برای هر خبری، سرانجام قرارگاهی هست و خواهید دانست چه كسی عذاب خواركننده به سراغش خواهد آمد، و مجازات جاودان بر او وارد خواهد شد!»


1. همان، ذیل واژة «الرَّحْل».

2. همان، ذیل واژة «الزِّمام».

3. جاثیه (45)، 27.

4. انعام (6)، 67.

5. زمر (39)، 40.

محبوبه قلب رسول خدا علیهما السلام چون داوری را در مسند قضاوت می‌بیند که شایستگی لازم را ندارد، قضاوت این مسئله را به خدای متعال واگذار می‌کند و او را بهترین داور برای احقاق حق خویش و همسر شایسته‌اش معرفی می‌نماید. او کفیل خود را پدر بزرگوارش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله قرار می‌دهد تا مدافع او باشد و ازسوی حضرت اقامه دعوا کند؛ اما محل این دادرسی را به قیامت وعده می‌دهد که برای روشن شدن خسارت و زیان باطلگران بهترین دادگاه است. آن روز دیگر مجالی برای ساختن احادیث جعلی و فرار از احقاق حق نیست و جز حسرت و پشیمانی برای ظالمان چیزی نخواهد بود. البته پشیمانی نیز برای آنها سودی نخواهد داشت. راست‌گوترین بانوی دو ‌عالم با اقتباس از آیات قرآن کریم، آنها را تهدید می‌کند به اینکه شما مشمول این آیات خواهید بود و در روز قیامت با حکم الهی به عذابی ابدی دچار خواهید شد.

4. هدف اصلی فاطمه علیهاالسلام

با نشستن پای درد ‌دل‌های فاطمه علیهاالسلام این نکته کاملاً روشن می‌شود که تنها هدف دختر گرامی رسول اکرم علیهاالسلام اثبات ناشایستگی کسانی است که عهد خویش را با پیامبر صلی الله علیه و آله فراموش کرده‌اند و بر مسند جانشینی او نشسته‌اند. فاطمه علیهاالسلام نشان می‌دهد که آنان توانایی قضاوتی ساده را برپایه قرآن ندارند و حتی نمی‌دانند در هنگامه اختلاف باید از چه کسی بیّنه خواست و از چه کسی قسم! چگونه چنین کسانی می‌توانند جانشین پیامبری الهی شوند؟! او می‌خواهد به مردم نشان دهد که اگر می‌خواهید خود جانشین برگزینید و رأی رسول خدا صلی الله علیه و آله را نادیده بگیرید، دست‌کم باید کسی را انتخاب کنید که شایستگی بیشتری داشته باشد. عمده این دل‌سوزی‌ها و محاجه‌ها برای این بود که حتی اگر امروز پس از 1400 سال

کسانی خواستند حقیقت‌جویانه دریابند که انتخاب سقیفه درست بود یا نادرست، راهی برای تشخیص داشته باشند؛ وگرنه برای زهرای مرضیه و امیر مؤمنان و فرزندان طاهر آنانعلیهم السلام تلی از خاکستر با کوهی از طلا برابر است و برای متاع ناچیز دنیای دون ارزشی قایل نیستند.

5. باز نگه داشتن راه حق؛ خیرخواهی در حق همه امت

ما وظیفه خویش می‌دانیم با برادران اهل تسنن رفتاری دوستانه، صمیمانه و خیرخواهانه داشته باشیم؛ اما از این مسئله نیز غافل نیستیم که ازجمله خیرخواهی‌ها برای همه برادران مسلمان این است که بکوشیم راه تشخیص حق همیشه باز باشد و اگر اختلاف‌نظری وجود دارد برای حل آن به مدارک مربوطه مراجعه کنیم. باید فضایی سالم برای بحث و تحقیق وجود داشته باشد تا هر طالب حقی توانایی تشخیص حقیقت را داشته باشد. فرازهای خطبه شریف فدکیه بیانگر این حقیقت است که خاندان رسالت با روشی که بیشتر مردم پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله در پیش گرفتند مخالف بودند. اگر کسی می‌خواهد بداند حق با کدام گروه بود، باید اسناد و مدارک را با دقت و بدون پیش‌داوری بررسی کند. اگر ما نگذاریم این مدارک به دست همگان برسد تا امکان مطالعه آنها را داشته باشند، و درباره آنها بیندیشند، درحقیقت راه تشخیص حق را مسدود کرده‌ایم. روزی خواهد آمد که همین برادران اهل تسنن در پیشگاه خدای متعال علیه ما شکایت کنند و بگویند: اگر شما این حقایق را بیان کرده بودید ما وظیفه خویش را بهتر تشخیص می‌دادیم. بنابراین بر ماست که در عین حفظ دوستی، صمیمیت و خیرخواهی با همه طوایف مسلمانان و کوشش برای پیشگیری از تنش و دشمنی میان مسلمانان، راه تحقیق و بررسی آرای همه مسلمانان را باز بگذاریم.

بخش ششم: