بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تقدیم به روح مطهر امامرضواناللهعلیه، شهدای والامقام اسلام و همه حقدارانمان صلواتی اهدا میکنیم.
أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا.[1]
خداوند متعال را شکر میکنم که توفیق عنایت فرمود که موفق شدم در این مجلس نورانی شرکت کنم و اطاعت امر بزرگانی که به من امر فرمودند را در حد توان اطاعت کنم و چند دقیقهای مزاحم اوقات شما بزرگان و عزیزان باشم.
موضوع بحث، بیانیه بسیار ارزشمندی است که مقام معظم رهبری بهعنوان بیانیه گام دوم ارائه فرمودند و هرقدر ما در اطراف آن فکر کنیم، از نکتههای آن استفاده کنیم و از آموزههای آن برای زندگی آیندهمان بهره بگیریم شاید حق آن اداء نشود. بسیار بیانیه ارزشمندی است که اعتراف بنده به اینکه به عمق آن نمیرسم برای من افتخار است. اجمالاً در حدی که بنده توانستم از این بیانیه استفاده کنم و گهگاهی هم در جلسات از دیگران استفاده کردم را به صورت یک منظومه جمعبندی کردهام و در طی چند بند بهاختصار عرض میکنم.
اولاً همین نامی که خود ایشان به این بیانیه دادند که گام دوم انقلاب است، نکتههایی دارد که قابل تأمل و استفاده است؛ اولین نکته این است که یک نظریهای که به بعضی از عالمان جامعهشناس نسبت داده میشود را ابطال میکند. همه میدانید یکی از نظریاتی که در جامعهشناسی درباره پدیدههای اجتماعی مطرح است این است که پدیدههای اجتماعی مثل پدیدههای فردی یک تولد دارد، یک دوران شکوفایی و رشد دارد و نهایتاً یک دوران افول و مرگ دارد. برای پدیدههای اجتماعی هم چنین تصوری را دارند که هر پدیدهای در یک شرایط خاصی متولد میشود. ابتدا به صورت یک طفل ناتوانی است، تدریجاً رشد میکند، به شکوفایی میرسد و آثاری از آن ظاهر میشود و بعد به تدریج رو به افول میرود تا مرگ او فرامیرسد و دیگر از بین میرود و اسمی هم از آن نمیماند. کسانی که این تئوری را پذیرفته بودند درباره انقلاب اسلامی ایران هم چنین تصوری داشتند که یک انقلابی است که در یک شرایط خاصی پیش آمد و امامرضواناللهعلیه از این شرایط بهرهبرداری کرد، یک حرکتی را شروع کرد و به یک جاهایی هم رسید، آثار مطلوبی هم داشت، بعد هم بهتدریج رو به ضعف میرود و بعد هم تمام میشود و باز باید منتظر یک پدیده جدید دیگری بود که ببینیم شرایط بعدی چه چیزی را اقتضا میکند و پدیده بعدی چگونه متولد میشود و چگونه رشد میکند و به کجا منتهی میشود و دوران این انقلاب، دیگر سر چهل سال تمام شده و از بین خواهد رفت. برخی از روشنفکران تحت تأثیر این تئوریهای جامعهشناختی واقع میشوند. بعضی از سیاستمداران، حالا به تعبیری که گاهی خود مقام معظم رهبری میفرمایند خبیث و پلید، از سر دشمنی خواستند از این تئوری سوءاستفاده کنند و از روز اول تولد آن شروع به فعالیت علیه این انقلاب کردند و انتظار داشتند که قبل از اینکه انقلاب به چهل سالگی برسد طومار عمر آن در هم پیچیده بشود و از بین برود. حتی شخصیتهای بزرگ استعماری دنیا تصریح کردند که نمیگذاریم این انقلاب به چهل سالگی برسد و بسیاری از آنها خاطرجمع بودند که با این توطئههایی که کردند و فشارهایی که بر کشور اسلامی و جمهوری اسلامی ایران وارد کردند این انقلاب به چهل سالگی نخواهد رسید و تاب ادامه زندگی را تا پایان چهل سالگی نخواهد داشت.
این بیانیه که به نام گام دوم انقلاب نامگذاری شد روی همه آن تصورات غلط علمنما و آن نیتهای پلید دشمنان و توطئهگران یک خط بطلان کشید. معنای گام دوم، این است که نهتنها پایان نیافته بلکه تنها یک گامی از آن گذشته و ما شاهد شروع گام دوم هستیم و این ادامه خواهد یافت. حتی دو گام و سه گام هم معلوم نیست که محدودیتی داشته باشد و هر گام آن چقدر طول بکشد. گام اول آن چهل سال بوده است. بنابراین هم آن تئوری، باطل است و هم آن دشمنیها به جایی نخواهد رسید. همین اسم این گام دوم، این مطلب را القا میکند و به آیندگان نوید میدهد که امیدوار باشید که در این راه پیشرفت میکنید و آن افکار غلط در شما اثری نخواهد گذاشت.
نکته دوم اینکه بعد از اینکه قبول کردیم که این گامی است که یک گام آن گذشته و گام بعدی هم هنوز ادامه خواهد داشت و این انقلاب از بین نخواهد رفت، ممکن است کسانی بگویند درست است که ادامه خواهد یافت اما نتایج آن ادامه دارد؛ یک سیری بود که انجام گرفت و به یک نتایجی رسیدیم، حالا باید این نتایج را نگه داریم و دیگر چیز دیگری نیست. باز تعبیر گام دوم این است که ما یک گام را برداشتیم. گام در جایی گفته میشود که راهی هست و قدمهایی باید برداشت تا بهسوی یک مقصدی نزدیک شویم. یک گام که برمیداریم یک مقدار به مقصد نزدیک میشویم. در گام دوم باید بیشتر نزدیک شویم. یک مرحله را که طی کردیم وارد مرحله دیگری میشویم که به مقصد نزدیکتر هستیم. نهتنها همان گام اول را برداشتیم و نتایج آن ادامه دارد بلکه با نتایج بیشتر و پیشرفتهای چشمگیرتری ادامه خواهد داشت، این گام دوم است. مثل جایی که فرض کنید چند پله دارد. از اینجا که بالا میآییم، یک پله که بالا آمدیم یک مقدار به جایی که باید بنشینیم نزدیک شدهایم. معنای گام دوم این است که در گام اول یک مقدار به مقصد نزدیک شدیم، اگر این گام را برداریم خیلی به مقصد نزدیکتر میشویم و ما در آستانه این مرحله هستیم که آن سیر مقدماتی را طی کردیم و حالا توان این را داریم که قدم بالاتری بهسوی مقصد برداریم و خودمان را بیشتر به آن هدف نزدیک کنیم. در همین کلمه گام دوم، این مطلب هم استفاده میشود.
نکته سوم این است که ما برای اینکه گام دوم را برداریم تنها اکتفا به دستاوردهای گام اول کافی نیست. این مثل این است که یک کسی یک پله بالا برود و همانجا بایستد. درست است که روی زمین نیست و یک پله هم بالا آمده اما اگر همانجا توقف کند باز به مقصد نمیرسد. باید تلاش بیشتری کرد تا اینکه ما قدمبهقدم و گامبهگام به مقصد نزدیکتر شویم و بتوانیم به هدف اصلی نائل شویم و الا خود یک پله بالا رفتن برای ما هدف نیست. پله، راه است برای رسیدن به یک مقصد؛ اشاره است به اینکه ما یک مقصد بسیار متعالی و ارزندهای داریم. این مسیر چهل ساله، یک قدم بود که برداشتیم و به آن هدف نزدیک شدیم. قدمهای دیگری هم هست که باید اینها را برداریم و غیرازاینکه باید موقعیت پله اول را حفظ کنیم، یعنی نباید برگردیم، باید سعی کنیم پله دوم را برداریم و پیش برویم. این هم باز از همین تعبیر، الهام گرفته میشود.
با توجه به این الهامهایی که از همین تعبیر گرفته میشود، صرفنظر از محتوای بسیار ارزندهای که در طی بندهای متعدد و بیانات بسیار حکیمانه و عمیقی بیان فرمودند و طبعاً در جلساتی که بوده بعضی از اینها بیان شده و در طول این مدت هم، مقالات زیادی نوشته شده، بحثهایی شده، سخنرانیهایی شده، هرکسی در حدّ توان خودش برای استفاده از این بیانیه قدمهایی برداشته و کارهایی انجام داده است. بعد توجه به این است که ما اگر بخواهیم گام دوم را که بالاتر از گام اول است و ما را به هدف نزدیکتر میکند را برداریم بهطور طبیعی اولاً نباید برگردیم، دوباره عقبگرد نکنیم و آنچه را که به دست آوردیم خوب نگه داریم. دوم، تلاش کنیم تا نیروهایمان را متمرکز کنیم، تا باز از این پله یک مرحله دیگر پیش برویم و آنچه را که نتوانستیم در پله اول به دست بیاوریم یعنی هنوز شرایط مساعد نبوده برای اینکه آنها با این مرتبه از کمال، تحقق پیدا کند، سعی کنیم این راه را به صورت موفقیتآمیز بپیماییم تا نهایتاً به مقصد اصلی بیشتر نزدیک شویم و به لطف الهی روزی آن مقصد را در آغوش بگیریم.
برای اینکه ما بتوانیم هم دستاوردهای گذشته را حفظ کنیم و هم بتوانیم قدم بعدی را با موفقیت بیشتری برداریم دو شرط اساسی وجود دارد:
یکی اینکه ببینیم برای این حرکتی که در گام دوم انجام میگیرد چه ابزاری در اختیار داریم و چه انرژیای داریم که این را به کار بگیریم و با یک جهش قدم بعدی را برداریم. اگر ندانیم که چه نیرویی برای این کار لازم است و آیا ما این نیرو را داریم یا نداریم و اگر بالفعل نداریم چگونه باید کسب کنیم یا اگر ناقص است چگونه آن را کامل کنیم، طبعاً در گام دوم موفقیت چندانی نخواهیم داشت. گام دوم، مهمتر از گام اول است و مرتبه بالاتر از آن گام است. پله دوم از پله اول بالاتر است؛ از سطحی که بودیم بالاتر آمدیم و داریم بیشتر به هدف نزدیک میشویم. باید ببینیم سرمایههای ما چیست تا این سرمایهها را از دست ندهیم و راکد نگذاریم، بتوانیم راه بهتر استفاده کردن از این سرمایهها را بشناسیم و آنها را به کار بگیریم تا بتوانیم گام دوم را هم موفقیتآمیز برداریم.
طبعاً برای اینکه ما بتوانیم این گام را برداریم، اول همانطور که عرض کردم باید باور کنیم که ما توان آن را داریم. ثانیاً ببینیم آن توانها چه چیزهایی است و چند بخش است تا اینها از دست نرود و راکد نماند و بالاتر اینکه دشمن، اینها را از ما ندزدد؛ سرمایههایی که برای حرکت بعدی داریم را دشمن چپاول نکند؛ اینگونه نباشد که ما را گول بزند و فریب بدهد و آن سرمایهها را از دست ما بگیرد. پس شناختن سرمایههای لازم و شناختن راه استفاده از این سرمایهها را برای پیشرفت، برای جهش و برای حرکت ارتقائی و صعودی باید بدانیم و هم خطرهایی که ممکن است از ناحیه دشمن متوجه شود آنها را هم بشناسیم برای اینکه به آن خطرها مبتلا نشویم یا با آنها مقابله کنیم راهش را یاد بگیریم و برنامههایی برای آنها داشته باشیم. اینها شرایط این است که ما بتوانیم گام دوم را درست برداریم. برای اینکه ما این گام را برداریم برخی سرمایهها، داشتهها و داراییهای مادی لازم است. بالاخره آنچه در این عالم انجام میگیرد معمولاً بدون امکانات مادی فراهم نمیشود. اگر گاهی یک افاضات غیبی هم میشود آنها هم پاداش حرکتهایی است که قبلاً با استفاده از همان امکانات مادی انجام گرفته و الا بنای خدا این نیست که ابتدائاً کسی را بدون استحقاقی که به دست آورده به یک مقام عالی برساند.
بنای این عالم بر حرکت اختیاری است و ما باید خودمان این لیاقت را کسب کنیم. برای اینکه از فیوضات الهی، اعم از آنهایی که سنتی است و بهطور عادی انجام میگیرد و آنچه فوق عادی است و به صورت کرامت، اعجاز و مددهای غیبی به آن ضمیمه میشود استفاده کنیم ما باید لیاقت آن را قبلاً پیدا کنیم. مثال سادهای که در قرآن بهطور نسبتاً تفصیلی به آن اشاره شده داستان جنگ بدر است؛ وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ،[2] إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ؛[3] عده قلیلی در جنگ بدر بودند که قصد جنگ هم نداشتند ولی به یک کاروان سنگین مجهز برخورد کردند. عده کمی که نه توش و توان رزمی داشتند، نه امکاناتی در اختیار داشتند، نه افراد کافی برای مقابله با دشمن داشتند و بالاخره همه اینها هم تحت فشار شدید بودند تا آنجا که بهحسب آنچه در نقلها وارد شده پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله دست به دعا بلند کردند و گفتند: خدایا! اگر اینها را نصرت نکنی، دیگر کسی روی زمین تو را پرستش نخواهد کرد؛ یعنی هدف از خلقت که پرستش خداست، هدف تحقق پیدا نمیکند. تنها راهش این است که اینها پیروز شوند. إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ؛ استغاثه، یعنی آدم درحالیکه از همهچیز ناامید است امید به خدا بسته است. آنوقت آن اسباب ظاهری هم که فراهم نبود، خدا فرشتگانی را به کمک مردم فرستاد که داستان آن را همه میدانید و من دیگر تکرار نکنم. پس شرط استفاده از آن مددهای غیبی این بود که تا آنجایی که توان دارند توانشان را به کار بگیرند، بعد هم برای استفاده از مددهای غیبی، استغاثه کنند و از خدا کمک بخواهند، اعتمادشان به کمک خدا باشد. آنوقت است که خدا هم مدد خواهد کرد؛ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ؛ شما در نهایت ضعف بودید و خدا شما را پیروز کرد.
آیهای را که اول عرایضم تلاوت کردم میفرماید: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ؛ آن وعدهای که به پیروزی اصحاب بدر دادیم منحصر به آنها نبود. هرکس اهل ایمان و عمل صالح باشد مشمول این وعده است. آن وعده چیست؟ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا. نهایتاً يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا.
کسانی که بهوسیله ایمان و عمل صالح صلاحیت درک این رحمت را پیدا کرده باشند؛ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ، این وعده شامل حالشان میشود؛ که چه؟ ما در این عالم، به آنها خلافت خواهیم بخشید، به آنها قدرت و توان خواهیم داد، ضعفی که دارند و ترس و نگرانی که در مقابل دشمنانی دارند که از لحاظ شمارش چندین برابر خودشان هستند، از لحاظ امکانات ظاهری، تکنولوژیهای پیشرفته و سرمایههای مادی قابل مقایسه با خودشان نیستند، وعده میدهیم که خدا آن نگرانی که از این دشمنان دارند را به آرامش و اطمینان و خاطرجمعی تبدیل کند؛ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا. آن ترس و نگرانی، به امنیت و آرامش و خاطرجمعی تبدیل شود.
خدا این وعده را میدهد تا آن هدف خلقت که وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ،[4] و آن هدفی است که موجب تکامل حقیقی انسانها میشود، آن هدف میسر شود؛ يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا.
این یک وعده کلی است. خطاب به یک گروهی، نفرموده که اختصاص به شما دارد یا فقط اصحاب بدر هستند یا سایر گروهها، عرب هستند، عجم هستند، فارس هستند، ترک هستند؛ خصوصیتی ندارد. ملاک، این است؛ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ. اول، ایمان صحیح کسب کنید. بعد بر طبق مقتضای ایمانتان، آن اندازه که میسر است عمل شایسته انجام دهید. طبعاً وقتی میخواهید عمل صالح انجام دهید چیزی که قدرت آن را ندارید تکلیفی هم به آن ندارید ولی در حد توانتان، آنچه که میتوانید کم نگذارید. اعتقاد صحیح پیدا کنید، ایمان داشته باشید، در حد توانتان رفتار متناسب با این ایمان انجام دهید. اگر این کارها را کردید خدا بر توان شما میافزاید و امکان عمل بیشتر و بهرهبرداری بهتر از نعمتها را برای شما فراهم میکند.
اینها کلیاتی است که به طور اجمال از همین تعبیرات گام دوم انقلاب که مقام معظم رهبری نسبت به این بیانیه فرمودند و از این آیه شریفهای که در واقع آن کلی الهی است که بر این مطالب سایه میاندازد و همه را تأیید و پشتیبانی میکند میشود استفاده کرد؛ ولی ما عملاً میبایست توانایی و داراییهای خودمان را بشناسیم و اگر راه استفاده از آنها را بلد نیستیم راه استفاده از آنها را یاد بگیریم و بعد آنها را عمل بکنیم تا جزو کسانی بشویم که آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ.
بهطور اجمال برای این حرکتی که در گام دوم لازم است ما دستکم سه گونه دارایی و داشته لازم داریم؛ دستکم میگویم، ممکن است کسی تعدادش را هم بیشتر حساب کند. سه دسته چیز باید داشته باشیم؛
اول، عرض کردم که هر حرکتی که در این عالم طبیعت انجام میگیرد ابزارهای مادی میخواهد، امکانات مادی که شامل امکانات اقتصادی و علوم مربوطه آن میشود. باید ببینیم که این را داریم یا نداریم، اگر نداریم کسب کنیم، اگر داریم آن را حفظ کنیم، اگر ناقص است آن را کامل کنیم. الحمدلله جامعه ما در این مدت خوب شناخته که ما امکانات زیاد مادی داریم که خودمان خیلی از آنها را نمیشناختیم و باورمان نبود و بهخصوص در این دهه اخیر، بیشتر روشن شد که جامعه ما که اینهمه تحقیر میشد و قبل از انقلاب در واقع بیشتر به شکل یک بردهای برای آمریکا با او رفتار میشد، ما چه داشتههایی داریم، چه سرمایههای مادیای داریم که درست قدر آن را نمیدانیم و در اثر غفلت خودمان دشمنان به یغما میبردند، کأنّه مفت! شاید هم کأنه نیست، برای اینکه نفت ما را با قیمت ارزان میبردند و در مقابلش سلاح با قیمت گران میفروختند، بعد هم ما را وادار میکردند که این سلاح را در راه مصالح آنها به کار ببریم! چه چیزی گیر ما میآمد؟! یعنی سرمایه خدادادیمان را به غارت میدادیم؛ زحمت آن را بکشیم، با منت از ما بخرند، نفتتان را خریدیم، حالا تحریم هستیم و نمیخرند، آنوقت منت میگذاشتند که نفت شما را میخریم! منتهی به هر قیمتی که خودشان میخواستند و شرایطش را فراهم میکردند. در مقابلش بر ما منت میگذاشتند که به شما سلاح میفروشیم، ما به هرکسی سلاح نمیدهیم، شما خیلی عزیز هستید که این سلاحهای پیشرفته را به شما میدهیم! به چه قیمتی؟! به هر قیمتی که خودشان میخواستند! و سلاحهایی که میدادند را دستور میدادند که فلان جا مصرف کنید. حالا غیر از اینکه مردم خودتان را بهوسیله همین سلاحها نابود کنید، بروید در یک کشور دیگر با خلق زفار بجنگید! به شما هیچ مربوط نیست! سلاحی که با سرمایه طبیعی خودتان خریدید بروید یک جای دیگر به نفع ما خرج کنید! چرا؟! چرا ندارد! دستور ارباب است!
اگر یادتان باشد اواخر زمان شاه، در زفار عمان یک حرکت انقلابی شروع شد به نام خلق زفار. آمریکا به اعلیحضرت همایونی ایران دستور دادند که شما باید سرباز و سلاح بفرستید که آن فتنه را در آنجا خاموش کنید، مردم آنجا را بکشید تا ما منافعمان را ببریم. میگفتند آخر به ما چه مربوط است؟! چرا ندارد! دستور است! ما این سلاحها را به شما دادیم و هرجایی که ما میگوییم باید مصرف کنید!
اگر کسی میگفت که روزی میآید که این ملت ایرانی که رفتار بردهوار با او میکنند، در قدرت جهانی رقیب آمریکا بشود، رئیسجمهور آمریکا رسماً خصم و رقیب خودش را قدرت ایران بداند، غیر از خنده چیزی تحویل او داده میشد؟! این چه میگوید؟! خواب دیدی؟! ما برای یک لقمه نان باید دست گدایی به اینها دراز کنیم، ما قدرت رقیب آمریکا بشویم؟! وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ. خدا نشان داد که وقتی او اراده کند هیچ کاری نشد ندارد، منتهی یک شرط میخواهد؛ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ.
این یک بخش از سرمایههای مادی بود که در اختیار ما بود. بعضی از آنها را اصلاً نمیدانستیم که داریم، بعضیها را هم که میدانستیم به یغما میرفت، کأنّه مجانی میدهیم. ولی سرمایه ما منحصر به این سرمایه زیرزمینی نبود. نیروهای انسانی داشتیم که این نیروها به این کیفیت، در دنیا کمنظیر و در بعضی جاها بینظیر بود. استعدادهای خدادادی که خدا در ملت ما قرار داده بود، شرایط خاصی که در طول 1400 سال برای مردم ما فراهم شده بود و آخرین آن، آنچه که به دست یکی از سلاله پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله امام خمینیرضواناللهعلیه در این زمان، در نیم قرن اخیر تحقق عینی پیدا کرد و خودش را نشان داد. در اوایل، آنوقتهایی که بنده هنوز جوان و نوجوان بودم، غالباً تصور از جوانهای ما این بود که اینها ولگرد هستند، دنبال بازی و تفریح هستند و کاری از اینها برنمیآید. غافل از اینکه مایههای بسیار ارزندهای در درون اینها نهفته است و گردوغباری روی آن را گرفته است. اگر کسی بتواند این گردوغبار را پاک کند و دست و روی اینها را بشوید خودشان را نشان خواهند داد که چه گوهرهای گرانبهایی هستند. همان اوایل، در جنگ هشت سالهای که از طرف بعثیهای عراق بر ما تحمیل شده بود، نوجوانی پیدا شد که امام فرمود: این رهبر ماست! نوجوان سیزده ساله، کاری کرد که شخصی مثل امام فرمود: این رهبر ماست! یعنی چنین گوهری در درون این جوانها نهفته است که زیر گردوخاکهایی پوشیده مانده است. اگر اینها شستوشو داده شوند و شکوفا شوند و خودشان را بیابند میتوانند کارهایی انجام دهند کارستان؛ چنانکه انجام دادند. حالا نمیدانم آنهایی که سالمند هستند یادشان است که اوایل انقلاب، از آن روزی که نهضت امام شروع شد یعنی پانزده سال قبل از پیروزی انقلاب، چند درصد مردم حاضر بودند که کاملاً مطیع فرمانهای امام باشند؟ اجمالش این است که به اینکه یاران صدیقی برای امام پیدا شود و تا آخر پایداری کنند و بمانند و هدف امام تحقق پیدا کند چندان امیدی نبود. من اینگونه تعبیر میکنم اما جای این دارد که تعبیر غلیظتری بشود. یادم است که بعضی کسان گاهی بعضی از حرفهای امام را نقد میکردند، اما دیدید که وقتی خدا اراده کند وعده خدا حق است؛ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ،[5] وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ. پس سرمایه دومی که ما داشتیم و باز از آن غافل بودیم این جوانهای پاک و نیروهای کارآمدی بود که در اثر شرایط محیط و تقلیدهای غلط و فرهنگ استعماریای که از طرف دستنشاندههای استعمارگران ترویج میشد اینها میگفتند نمیشود، نمیشود، اینها فکر خام است. امام با روشهایی که داشت این تعبیر را زنده کرد و در دلها کاشت و رشد داد که «ما میتوانیم».
بخش سوم از سرمایههایی که ارزش آن را نمیدانستیم و شاید از همه اینها مهمتر بود سرمایه ایمانی و الهی بود که خدا به برکت اسلام و تشیع و رهبران دینی و آموزههای قرآنی و بیانات ائمه اطهارسلاماللهعليهماجمعين برای ما و ملت ما به ارث گذاشته شده بود. اندکی از آن را بهرهبرداری میکردیم ولی اکثریت آن مدفون بود. توجه هم نداشتیم که این چه سرمایههای عظیمی است و چقدر ارزش دارد و چگونه باید از آن بهرهبرداری کرد؛ معرفت و ایمان به خدا، معرفت پیغمبر اکرم و ائمه اطهار، شناخت صفات خدا، افعال الهی، سنتهای الهی و امثال اینها که از آموزههای دینی است، اینها سرمایههای معنوی ما بود و غافل بودیم که این سرمایهها چه تأثیری میتواند داشته باشد و چه نقشی برای پیشرفت و موفقیت ما میتواند ایفا کند. متأسفانه در اثر رواج آن فرهنگ الحادی غربی که از دوران دبستان به بچههای ما تزریق میشد و در دوران دانشگاه به اوج خودش میرسید، باور بر این بود که این مسائل معنوی و کمکهای الهی و مددهای غیبی چیزی شبیه خرافات است. اشخاص فهیم، سیاستمداران، کسانی که مردم فرهیخته و فرزانگان کشور بودند چندان بهایی به اینها نمیدادند. حتی از اینکه گاهی به زبان هم بیاورند خودداری میکردند. رفتارشان جوری بود که اینها ذهنیاتی است، کسانی عقایدی دارند که شبیه خرافات است و متأسفانه این نهتنها در فکر کسانی که دور از فرهنگ اسلامی و آموزههای دینی بودند رواج پیدا کرده بود و توجهی به دعا و توسل و اطاعت خدا و مددهای غیبی نداشتند حتی در کسانی که انتظار ضدش را میداشتیم هم سرایت کرده بود! کسانی بودند که رفتارشان طوری بود که به این چیزها بهایی نمیدادند. وقتی صحبت از خشکسالی میشد فکر این بودند که ما باید از تکنولوژی بارور کردن ابرها استفاده کنیم، ببینیم ابرها را چگونه میشود در آسمان کشور بارور کرد که باران بیاید، همان کاری که ملحدین و منکرین خدا میکردند. اینها همفکر همینها بودند. آنهایی که من نظرم است یادم نمیآید که یکبار گفته باشند یک نماز استسقائی هم بخوانیم. فکر بارور کردن ابرها بهوسیله ابزارهای الکترونیکی بودند اما چندان بهایی به نماز و دعا و اینها داده نمیشد! نهتنها از کسانی که تحصیلکردههای فرنگ بودند و دکترایشان را از انگلستان گرفته بودند، نه، از همین تحصیلکردههای دیگر هم چنین رفتارهایی دیده میشد. بههرحال ایمان ضعیف بود اما زمینه رشد ایمان در مردم پاکسرشت ما بسیار فراوان بود ولی ما نشناخته بودیم و از آن بهرهبرداری نمیکردیم.
امامرضواناللهعلیه با فراستی که خدا به او داده بود هر سه این سرمایهها را خوب شناخت. حتی نزدیکترین اقران او باور نمیکردند؛ مدارا میکردند، احترام او را نگه میداشتند که مخالفت نمیکردند و الا ته دلشان این حرفهای امام را باور نمیکردند. شعار ما میتوانیم را، شعار آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند را، چیزی که لرزه بر اندام دیگران میانداخت را جدی باور نمیکردند؛ مگر میشد اسم آمریکا را بیاحترام برد؟! امامرضواناللهعلیه گفت: آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند! میدانید غلطی نمیتواند، فارسی عوامانه آن چیست؟ این قدرت مادی و سرمایههایی که داریم، آمریکا نفت ما را نمیخرد! مثل این برای ما نعمتی است؛ اینها سرمایه ما را مفت میبردند! این سرمایهها برای ما میماند و نسل آینده ما از آن استفاده میکنند. اصلاً خامفروشی نکنید، نفتتان را به آنها نفروشید، سعی کنید بتوانید این را فرآورده کنید، روی آن کار بکنید تا ارزش افزوده پیدا کند، از کارش بهره بگیرید؛ بهتر که آن را نمیخرند، شما کار بکنید تا با التماس بیایند فرآوردههای شما را بخرند و استفاده کنند.
امام هم سرمایه مادی را خوب شناخت و هم سرمایههای انسانی را، تا آنجایی که گفت آن نوجوان سیزده ساله رهبر ماست. امام حرف گزاف و نسنجیده نمیزد. وقتی او گفت یک طفل سیزده ساله رهبر ماست حساب همه حرفهایش را کرده بود. امام نیروی انسانی ما را که بزرگترین سرمایه طبیعی خدادادی ما بود را شناخته بود و سعی میکرد آن را شکوفا کند و از آن استفاده صحیح کند؛ و آخرش سرمایه معنوی و الهی و الطاف الهی و مددهای غیبی بود که امام بیش از همه ما به آن ایمان داشت و از آن بهره میگرفت. بعد هم جانشین شایسته او که خدا ساعتبهساعت بر طول عمر و عزت و اقتدارشان بیفزاید همان نسخه را عمل کرد، همان ایمان را، همان پایبندی به معنویات را، همان توسل به اهلبیت و آمدن به مسجد جمکران در نیمهشبها را و سجدههای طولانی در محراب امام زمان را. شما کجای دنیا این چیزها را در یک رهبر سیاسی دیدید؟! چه زمانی بوده؟! و الآن در کجای دنیا یک چنین چیزی وجود دارد؟! اینها سرمایههایی است که ما داریم و برای گام دوم باید بهتر بشناسیم. در گام اول اندکی از آن سرمایهها را شناختیم و این پیروزیها را به دست آوردیم. در گام دوم باید اینها را بهتر بشناسیم، این سرمایهها را بهتر شکوفا کنیم، به کار بگیریم، از آن بهرهبرداری کنیم، راکد نگذاریم و بالاتر، مواظب باشیم که از ما به یغما نبرند!
حالا همینجا عرض بکنم که گام دوم یک فرقی هم با گام اول دارد که طبق سنت الهی است. هر وقت یک نعمتی فراوان میشود و زمینه رشدی فراهم میشود متقابلاً خطر هم در مقابل آن رشد میکند تا زمینه انتخاب و بالانس نعمتها فراهم باشد و زمینه انتخاب فراهم باشد. همیشه همینطور است. شما تاریخ پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله تا به حال را ملاحظه بفرمایید در طول این تاریخ 1400 ساله، در هر زمانی که نعمت فراوانتری بوده و زمینه رشد بیشتری فراهم شده امتحانات سختتری هم پیش آمده است. امروز هم ما در مقابل این زمینههایی که برای رشد و ترقی برای ما فراهم شده و عمده آن به برکت رهبریهای امام و فداکاریهای یاران مخلص و راستین اوست که هرچه داریم به برکت آنهاست. امروز هم در مقابل رشد این نعمتها بعضی خطرها هم رشد کرده است، بهخصوص خطری که متوجه امور فرهنگی و معنوی و اعتقادات دینی ماست. فقط به همین اشاره میکنم که ملاحظه بفرمایید در خانوادههایی که شما میشناسید، نوجوانهای هفت، هشت، ده ساله هایشان چقدر با این کامپیوتر و برنامههای اینترنت انس پیدا کردند؛ هم جای درسشان را میگیرد، هم جای انس با خانوادهشان را میگیرد، هم انس شرکت در نماز جماعت و عبادتهایشان را میگیرد، سرگرمی است، خیلیها هم خوشحال هستند که سر بچهها گرم است و مزاحم ما نمیشوند اما آفت بزرگی است که میتواند سرمایه ایمانی نسل ما را به باد بدهد با توطئههایی که دشمنان کردند و از همین راهها دارند نوجوانهای ما را از بچگی نسبت به دین بیتفاوت میکنند، زمینه دینداری و ایمان به آخرت و معنویات را در آنها ضعیف میکنند و شاید خود ما هم متوجه نشویم؛ نمایشی است که نشان میدهند، فیلمی است، حالا بعضی حرکتها برای بچهها عیب ندارد، غافل از اینکه اینها چه محتوایی دارد و بعد از مدتی چه ضعفی در ایمان و رفتار آنها به وجود میآورد. در کنار اینکه آن نعمتها را باید بشناسیم و از آنها درست بهرهبرداری کنیم باید مواظب این خطرها هم باشیم و خودمان را برای پیشگیری از گسترش این خطرها در نسل آیندهمان آماده کنیم. اگر این سرمایه ایمانی از جوانهای ما گرفته شود نسل آینده ما در مقابل توطئههای دشمنان و زرقوبرقهایی که در عالم به آنها ارائه میشود و در مقابل لذتهای مادی و حیوانیای که به صورتهای مختلف برای آنها فراهم میشود چه چیزی خواهند داشت؟!
باید بدانیم که برای گام دوم به این مسئله بیشتر اهمیت بدهیم. این مسائل در گام اول مطرح نبود. چهل سال پیشتر اصلاً موبایلی در کار نبود، برای بچهها امکانی برای تماشای این فیلمها فراهم نبود. هنوز سی سال از عمر اینها نمیگذرد ولی خطر، جدی است و دارد گسترش پیدا میکند و آینده ما را تهدید میکند.
اینها چیزهایی است که مجموعاً باید به آن توجه داشته باشیم تا بتوانیم گام دوم را به صورت صحیح برداریم و إنشاءالله رسیدن به هدف اصلی که تحقق جامعه عدل الهی به دست مبارک آقا امام زمانعجلاللهفرجهالشریف که امروز مصادف با اولین روز امامت ایشان است را إن شاءالله شاهد باشیم.
پروردگارا! تو را به حق همه عزیزانت قسم میدهیم، به حق شهدا، علمای گذشته، حقدارانی که بر ما حق دارند، آن جوانان فداکاری که در جبهههای جهاد جان عزیزشان را فدا کردند تا ما امروز از این برکات انقلاب بهرهمند شویم، تو را به همه اینها قسم میدهیم ایمان ما را حفظ کن!
نسل آینده ما را از آفات و بلیات محفوظ بدار!
به ما توفیق بده که وظایف خودمان را بهتر بشناسیم و بهتر عمل کنیم!
سایه مقام معظم رهبری را بر سر ما مستدام بدار!
ساعتبهساعت بر علو درجات امام بیفزا!
وَصَلَّی الله عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین