ایمان به خدا؛ عامل تعالی جامعه

نشریه فرهنگ پویا، شماره 42
تاریخ: 
دوشنبه, 18 آذر, 1398

ایمان به خدا؛ عامل تعالی جامعه

گفت‌وگوی نشریه فرهنگ پویا با علامه مصباح‌حفظه‌الله

به مانند همیشه باز هم توفیق نصیب نشریه ما شد تا به محضر حضرت آیت‌الله مصباح یزدی رسیده و از راهنمایی‌ها و افاضات ایشان بهره برده و نقشه راه نشریه را در تبیین یکی از مهم‌ترین موضوعات روز یعنی نقش مردم در گام دوم انقلاب ترسیم کنیم. به مانند همیشه متواضع و صمیمی ما را به حضور پذیرفتند و در عین حال متفکر و عمیق به پرسش‌های ما پاسخ دادند. این البته از افتخارات فصلنامه فرهنگ پویا است که گفت‌وگوهای متعددی را با این عقبه تئوریک نظام در موضوعات گوناگون داشته است. تأمل مدققانه در پرسش‌های ما و پاسخ حکیمانه به آن‌ها نشان‌دهنده دقت‌نظر مثال‌زدنی این فیلسوف بزرگ عصر ماست.

فرهنگ پویا:

بسم الله الرحمن الرحیم

قبل از هر سخنی تشکر می‌کنم از اینکه فرصتی در اختیار ما قرار دادید. در دو شماره قبلی نشریه، درباره بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی که چندی پیش مقام معظم رهبری صادر فرمودند، هم بطور کلی و هم در خصوص موضوع اخلاق و معنویت، کار کردیم. در این شماره نشریه قصد داریم به این بیانیه با محوریت نقش مردم بپردازیم. در جای‌جای این بیانیه به نقش مردم در شکل‌گیری و تداوم انقلاب اسلامی اشاره شده است. اما می‌خواستیم در خصوص برخی نکاتی که نیازمند توضیح بیشتر است از حضرتعالی استفاده کنیم. بعنوان نخستین سؤال، لطفاً درباره خود عنوان «نقش مردم در انقلاب اسلامی» توضیح بفرمایید.

علامه مصباح:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

 الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ و آلِهِ الطَّاهِرِین.

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَ عَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیا وَ حَافِظا وَ قَائِدا وَ نَاصِرا وَ دَلِیلا وَ عَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعا وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلا.

اگر بخواهیم درباره نقش مردم در انقلاب و به خصوص در گام دوم بطور جامع بحث کنیم، به نظرم احتیاج به تدوین یک کتاب مفصل دارد. انصافا این بیانیه بسیار عمیق، پخته و حساب شده است. اما می‌توانیم در اینجا تنها بعضی ابهامات را توضیح دهیم و به آنها اشاره کنیم.

کلمه «مردم» اسم جمع برای یک مجموعه‌ای از انسان‌ها است و در زبان فارسی، گاهی کلمه‌ی «ملت» را مشابه با آن به‌کار می‌بریم، مثل اینکه می‌گوییم ملت این‌گونه خواستند، یعنی مردم خواستند. بعضی گروه‌های سیاسی هم کلمه «خلق» را به کار می‌بردند و منظورشان از آن، تقریباً مرادف با مردم بود. در عربی هم کلمه «ناس» را بکار می‌برند. البته ممکن است کاربردهای این واژه‌ها هم مقداری متفاوت باشد و طبعا با قرائن مقامی مشخص می‌شود که در هرجا مراد کدام یک از این کاربردها است. مثلا گاهی مردم را در برابر حکومت بکار می‌بریم و می‌گوییم: در این‌جا وظیفه حکومت این است، و وظیفه مردم آن است. در این موارد، روشن است که «مردم» شامل خود حکومت نمی‌شود.

اما مراد از انقلاب چیست؟ در این‌گونه محاورات، «انقلاب» یک پدیده نو اجتماعی است؛ حالتی دفعی است، گرچه مقدماتی تدریجی دارد و در زمینه‌های گوناگون هم بکار می‌رود؛ مثل انقلاب صنعتی که با کشف نیروی بخار و اختراع ماشین بخار شروع شد، انقلاب کبیر فرانسه، یا انقلاب‌های سوسیالیستی و مانند اینها. گاهی انقلاب‌ها به یک بعدی از زندگی انسان نسبت داده می‌شود؛ مانند بعد اقتصادی، چنانکه انقلاب صنعتی مربوط به مسائل اقتصادی بود، آن هم از این جهت که در فعالیت‌های اقتصادی ماشین تا حدودی جایگزین کار دستی شد. گاهی انقلاب مربوط به بعد نظامی است؛ مثلا وقتی گروهی با سلاح قیام می‌کنند و در جامعه مسلط می‌شوند، می‌گویند انقلاب کردند، که مراد انقلاب نظامی است. انقلاب اسلامی، در واقع، انقلابی فکری و مذهبی بود، پدیده‌ای که در کشور ما چهل سال است به ثمر رسیده و البته قبل از این چهل سال؛ یعنی ده پانزده سال جلوتر هم مبادی آن با نهضت حضرت امام شروع شد.

حالا چرا این پدیده را «انقلاب اسلامی» می‌گوییم؟ انقلاب یک تحول بنیادی در اجتماع است. به همین معنا، انقلاب ما هم یک تغییر و تحول بنیادی در بعدی از اجتماع بود. اما اسلامی بودن آن به چه معناست؟ آیا یعنی همه کسانی که در آن شرکت کردند مسلمان بودند؟ ظاهرا این‌گونه نبود. آیا نتایج این انقلاب فقط برای مسلمان‌ها است؟ آیا فقط حقوق مسلمان‌ها تضمین می‌شود؟ خیر؛ حقوق اقلیت‌ها هم محفوظ است. ما در مجلس شورای اسلامی نماینده یهودی، زرتشتی و مسیحی هم داریم. پس چرا به آن، مجلس شورای اسلامی می‌گوییم؟ شاید این به لحاظ این است که اسلام نقش اول را دارد، یعنی نقشی که مهم‌تر است. آن چه که توجه اصلی به آن بوده و تاثیر بیشتری در پیدایش و دوام این انقلاب دارد اسلام است، و این، نقش عوامل و امور دیگر را در شعاع اسلام، چه در پیدایش، چه در دوام، و چه در آثار و مزایای حقوقی که از آن بهره‌مند می‌شوند، نفی نمی‌کند. به هرحال این وصف برای اشاره به اولین نقشی است که این عامل در پیدایش این پدیده داشته و در آینده هم این نقش باید ادامه داشته باشد.

حالا با این تعبیر «نقش مردم در انقلاب اسلامی»،  چه چیزی را می‌خواهیم بگوییم؟ احتمالا منظور از مردم در این بحث، توده انسان‌هایی است که در کشور ایران زندگی می‌کنند و از این نظام بهره‌هایی می‌برند، با حذف ویژگی‌های صنفی و قبیله‌ای و قومی. یعنی ما آن‌چه را می‌خواهیم بحث کنیم شامل زن و مرد، هر دو می‌شود و ویژگی زن یا مرد بودن دخالتی در آن ندارد، قومیت و زبان و نژاد هم در آن دخالتی ندارد، بلکه منظور از مردم، توده کسانی است که در سایه این انقلاب زندگی می‌کنند و نقش اول را برای اسلام قائل هستند، خواه خودشان مسلمان باشند یا نباشند، اما پذیرفته‌اند که عامل اصلی این پدیده اجتماعی اسلام بوده است. البته انکار نمی‌کنیم که عوامل دیگری هم در پیروزی انقلاب مؤثر بودند، ولی آن‌ها جنبه ثانوی داشتند. پس ما این‌جا نمی‌خواهیم فقط نقش دولت را بگوییم یا فقط نقش سایر افراد را، و نمی‌خواهیم نقش اصناف و گروه‌های خاص، مثل مردها یا زن‌ها، یا مسلمان‌ها یا زرتشتی‌ها را بحث کنیم؛ بلکه مراد از مردم، کسانی هستند که در انقلاب اسلامی مؤثر بودند، خواه خودشان مسلمان باشند یا نباشند، یا از هر قوم یا هر صنفی باشند، و خواه وظیفه حکومتی داشته باشند یا نداشته باشند. البته شاید در بعضی از مباحثی که مطرح می‌شود، مقصود از مردم، غیر افراد دستگاه حاکمه و حکومتی‌ها باشند، مثلا وقتی می‌گوییم مردم انقلاب را بوجود آوردند، دیگر دستگاه حاکمه آن زمان را جزو آن‌ها نمی‌دانیم. آن‌ها انسان‌هایی بودند که فقط در این کشور زندگی می‌کردند و ایرانی بودند، اما نقشی در این جهت نداشتند. وقتی ما می‌گوییم مردم در آن زمان انقلاب کردند، مراد همه انسان‌هایی که در این کشور زندگی می‌کردند، نیست، بلکه مراد آن‌هایی است که در تحقق این انقلاب نقش داشتند و طبعا آن‌ها در مقابل طاغوت و دستگاه طاغوت بودند. از این‌رو، شاید بعضی از بحث‌هایی که در این‌جا مطرح می‌شود عملا مربوط به غیر از دولت‌مردان باشد، یا ممکن است در بعضی بحث‌ها کسانی که در این کشور زندگی می‌کنند و از اتباع هم هستند و تبعیت آنها پذیرفته شده، اما بعضی جاها دچار انحراف هستند و با اصول انقلاب سازگاری ندارند، مراد نباشند. به هرحال، منظور این است که توده مردم صرفنظر از گروه‌ها و اصناف و مسئولیت‌هایی که دارند، در مقابل این انقلاب چه وظیفه‌ای دارند؟

فرهنگ پویا: وقتی درباره نقش مردم سخن می‌گوییم، طبعاً مقصود این است که مردم چه وظیفه‌ای را بر دوش داشتند یا باید داشته باشند. این وظیفه را چه کسی تعیین می‌کند؟

علامه مصباح: ممکن است کسی بگوید این وظایف را عقل تعیین می‌کند، ممکن کسی بگوید عرف عموم مردم دنیا تعیین می‌کنند، ولی یک وجه هم این است که بگوییم خود «انقلاب» تعیین می‌کند، یعنی این وظایف را انقلاب به دوش مردم می‌گذارد. در اصل، مبانی فکری، اعتقادی و ارزش‌های این انقلاب است که به هرکسی می‌گوید وظیفه شما چیست، گرچه نه به عنوان وظیفه خاص یک شخص، بلکه وظیفه‌ای که برای عموم مردم است. البته می‌شود این را وسیع‌تر در نظر گرفت و پس از تعیین وظیفه مردم بطور کلی، درباره وظیفه این گروه یا آن صنف خاص هم بحث کرد. اما این کار، بحث را خیلی گسترده می‌کند و شاید مراد شما هم در نشریه به این گستردگی نباشد. بلکه منظور این است که افراد، صرف‌نظر از ویژگی‌های صنفی، قبیله‌ای و نژادی، و صرفاً به عنوان کسانی که این  انقلاب را پذیرفته‌اند، اعم از این که مسلمان باشند و اعتقاد به اسلام داشته باشند یا اینکه فقط به انقلاب اسلامی ملتزم بوده و از آن حمایت می‌کنند، در این انقلاب چه نقشی دارند و باید داشته باشند.

فرهنگ پویا:  برخی افراد خارجی که بیرون از انقلاب اسلامی هستند و می‌خواهند از آن الگوگیری می‌کنند تعبیری از انقلاب دارند، که وقتی می‌خواهند مزیت شاخص انقلاب اسلامی را بیان کنند، می‌گویند این انقلاب، انقلاب مردمی است. مثلا آقای دکتر تیم اندرسون استاد اقتصاد دانشگاه سیدنی استرالیا، و آقای کالب موهن یکی از مسئولین جنبش وال استریت آمریکا این طور تعابیری دارند. این تعبیر چقدر دقیق است؟ آیا ما می‌توانیم این تعبیر را در نوشته‌ها و اظهارات خود به کار ببریم؟

علامه مصباح: با همان تعریفی که ما از مردم در این‌جا کردیم، می‌توان این سؤال را جواب داد. معمولا در انقلاب‌هایی که در عالم واقع شده یک گروه خاص، یا قشر خاصی موثر بودند؛ مثلا در ایجاد انقلاب‌های سیاسی، سیاسیون، در انقلاب‌های اقتصادی، علمای اقتصاد و صنعت‌گران، و در انقلاب‌های نظامی، نظامیان نقش داشته‌اند. انقلاب به معنای عام آن، یعنی تحول بنیادی، شامل این موارد هم می‌شود، گرچه غالبا اکثریت مردم هم با آن‌ها موافق نبودند، ولی کم‌کم یا آنها را فریب دادند یا به صورتی آنها را راضی کردند و آن‌ها هم بالاجبار پذیرفتند. اما انقلاب اسلامی ایران، گرچه از یک نقطه یا یک فرد یا گروهی شروع شده، ولی همه اقشار مردم برای پیروزی آن کمک کردند؛ قشر خاصی، یا جنس خاصی، یا نژاد خاصی در آن دخالت نداشتند. به عبارت دیگر، اکثریت ساکنین این کشور آن را پذیرفتند و به آن کمک کردند و با آن مخالفت نکردند. در کشور ما در این چند روز،  تظاهراتی [علیه فتنه‌گران] اتفاق افتاد که چشم عالم را خیره کرد. این نشانه مردمی بودن انقلاب است، یعنی فقط گروه خاصی در آن دخیل نیست، بلکه توده مردم با آن موافق هستند. تمام اصناف، نژادها و اقوام ‌ در آن دخیل هستند، در مقابل سایر انقلاب‌ها که غالبا یا نظامی‌ها یا قشر خاصی در آن مؤثر هستند، و بسیاری از مردم با آن مخالف هستند یا به آن کمکی نمی‌کنند.

پیغمبران انقلاب را چگونه شروع کردند ؟ کدام پیغمبر اول با اسلحه آمد سراغ مردم و گفت یا ایمان بیاورید یا شما را می‌کشم؟! حرکت نظامی هم در هر دینی واقع شد، اول به صورت دفاع بود. اول دشمنان حمله می‌کردند و کسانی را که ایمان آورده بودند، اذیت می‌کردند؛ خودشان یا زن و بچه آن‌ها را می‌کشتند، تبعید می‌کردند، در چاه می‌انداختند و آن‌ها هم دفاع می‌کردند. زمانی که آن‌ها حکومتی تشکیل می‌دادند، اگر افرادی علیه حکومت توطئه می‌کردند، با آنها می‌جنگیدند که آن هم یک نوع دفاع بود. اگر جهاد ابتدایی هم بود، این‌گونه بود که در برابر کسانی که با آن‌ها اختلاف داشتند و می‌خواستند این‌ها را براندازند، این‌ها برای دفاع از خود با آنها می‌جنگیدند. این‌گونه نبود که در ابتدا افرادی در انقلاب‌های دینی بیایند بگویند یا مسلمان شوید یا شما را می‌کشیم، بلکه عکس آن بود. چقدر مدعیان توحید را اذیت کردند، زندان کردند، شکنجه کردند و در دیگ آب‌جوش سوزاندند! حتی پیغمبر اسلام بر اثر این اذیت و آزارها مجبور به مهاجرت شدند و وطن خودشان را ترک کردند. برخی از آن‌هایی که مهاجرت کردند، حتی پیراهنی که در آن نماز بخوانند نداشتند، و 9 نفر با یک پیراهن نماز می‌خواندند. این‌ها با زور و قدرت و قهر غالب نشدند، بلکه با مقاومت پیروز شدند. بله، این‌ها بعد از این‌که حکومتی، کوچک یا بزرگ، متناسب با آن زمان تشکیل دادند، در مقابل مخالفان در صدد دفاع از خود برآمدند، اما انقلاب‌های دیگر دنیا این‌گونه نیست.

فرهنگ پویا: مقام معظم رهبری در این بیانیه می‌فرمایند برای برداشتن گام‌های استوار در آینده باید گذشته را درست شناخت. این شناخت درباره چه اموری است؟

علامه مصباح: در این بیانیه گام دوم که از درر فرمایشات مقام معظم رهبری است، نکته‌هایی وجود دارد که برای تعیین بحث و حدود آن خیلی کمک می‌کند، و حتی تعبیراتی دارند که روش کار را هم تعیین می‌کند. مضمون فرمایش ایشان این است که با توجه به پیشینه این نهضت و انقلاب و تجربه گذشته آن، ما باید بدانیم که چه نقطه‌های مثبتی وجود داشته، تا آنها را تقویت کنیم و چه نقطه‌های ضعفی دارد تا آن‌ها را ترمیم کنیم. بنابراین برای این‌که ما جواب قابل قبولی به این سؤال که در حیطه این بحث مطرح می‌شود، داشته باشیم، باید نگاهی به چگونگی تحقق انقلاب، عوامل پیروزی و نقطه‌های مثبت آن بکنیم و سعی کنیم این‌ها از بین نرود و تلاش کنیم در حد توان، آن‌ها را حفظ و تقویت کنیم. همچنین باید ببینیم چه نقطه ضعف‌هایی وجود داشته و هنوز هم هست یا جدیدا پیدا شده است؛ آنگاه عوامل این ضعف‌ها را دسته‌بندی کنیم تا بتوانیم با آنها مبارزه کنیم. این عوامل برخی داخلی است و برخی خارجی، همچنین این عوامل ممکن است عوامل سیاسی یا عوامل فرهنگی و مانند اینها باشد.

فرهنگ پویا: حضرتعالی به عنوان کسی که خودتان از نزدیک در جریان انقلاب بودید و در آن مشارکت داشتید، عامل شکل‌گیری و پیروزی انقلاب اسلامی را چه می‌دانید؟

علامه مصباح: در واقع، انقلاب مثل اغلب یا همه پدیده‌های اجتماعی تک عاملی نبود، اما ممکن است در مجموعه عوامل، یک عامل نقش تعیین کننده داشته باشد، به طوری که اگر آن عامل نبود این پدیده تحقق پیدا نمی‌کرد، و سایر عوامل کمک کننده یا فراهم آورنده زمینه تحقق آن بودند. بدون شک، نقش امام در اینجا قابل انکار نیست. انصافا، هر کسی، چه به عنوان یک دوست و ارادتمند، و چه به عنوان یک فرد عادی بی‌طرف، و چه حتی یک فرد مخالف، این انقلاب را تماشا کند، نمی‌تواند نقش امام را حذف کند. خود ما که از همان روز اول انقلاب حضور داشتیم، شاهد بودیم که نقش امام چگونه بوده است. البته امام، نه به عنوان یک شخصی که از فلان پدر و مادر بوده، یا در فلان شهر متولد شده، بلکه به عنوان یک رهبر دینی با ویژگی‌هایی که داشت، عامل بسیار مؤثری در تحقق انقلاب بود. امام بود که از شرایط آن زمان استفاده کرد و این انقلاب را سامان داد و بعد از پانزده شانزده سال به پیروزی رساند.

البته ایشان هم از عوامل متعددی استفاده کرد، که باید به چند عامل اشاره کنیم. مثلا فقر و بدبختی و ظلم‌هایی که در آن زمان از طرف دستگاه پهلوی، خاندان درباری‌ها و وابستگان آن‌ها به مردم وارد می‌شد، کمک کرد تا مردم آماده مبارزه شوند و انقلاب را به ثمر برسانند. ولی تنها این عوامل نبود. بنده خودم یادم هست که اکثریت مردم می‌گفتند: اصلا غیر از پذیرش این وضع راهی نیست، چون این قدرتی که در کشور حاکم است، سلاح دست آن‌هاست، سربازها در اختیار آن‌ها هستند، در این کشور شعار «خدا، شاه، میهن»، شاه‌دوستی و شاه‌پرستی و این حرف‌ها مطرح است، ما چه کار می‌توانیم بکنیم؟ یعنی مردم با وجود ضعف‌ها، ستم‌ها و ظلم‌هایی که انجام می‌شد، امیدی به این‌که بتوان تحولی ایجاد کرد نداشتند؛ به این وضعیت عادت کرده و به آن تن داده بودند. از جهتی دیگر اگر کسی می‌خواست تحولی ایجاد کند، می‌گفتند: باید یک قدرتی باشد که بتواند با قدرت این‌ها بجنگد و بر این‌ها مسلط شود. در نهایت می‌گفتند: اگر ما بخواهیم بر این دست‌نشانده آمریکا مسلط شویم، باید خود را در دامن شوروی بیندازیم. چون عالم دوقطبی بود و وقتی آمریکایی‌ها از این‌ها حمایت می‌کنند، ما نمی‌توانیم کاری بکنیم، جز اینکه از یک قدرت دیگری که در مقابل آمریکا است مدد بگیریم. بسیاری از انقلابی‌هایی که گرایش‌های مارکسیستی داشتند، مثل حزب توده، چنین تصور می‌کردند و با برشمردن ظلم‌ها، مردم را تحریک می‌کردند و می‌گفتند شما باید در مقابل این ظلم‌ها این گونه حرکت کنید. من یادم هست آن زمان یک بچه هفت، هشت ساله بودم، و رهبر حزب توده در یزد، آقای استادان، وکیل دادگستری بود. او در میان جمعیت مردم که وسط شهر سر بازارچه‌ی پنجعلی جمع شده بودند سخنرانی جالبی داشت و ظلم‌های دستگاه حاکم را می‌شمرد و در نهایت می‌گفت: تنها راه رهایی پیوستن به حزب توده است؛ ای کارگران و کشاورزان متحد شوید تا بتوانیم با این‌ها مبارزه کنیم. این شعار حزب توده بود و خیلی‌ها این را باور کرده بودند. بنده یادم هست که حتی بین افراد متدین و حتی روحانیون معمم، افراد روشن‌فکر و خوش‌فکری بودند که می‌گفتند چاره‌ای نداریم و باید با این‌ها بسازیم تا بتوانیم آن‌ها را بیرون کنیم، وگرنه چگونه می‌خواهیم با آنها بجنگیم؟!

اگر صرفاً همین عوامل بود، هیچ‌وقت انقلاب اسلامی در این کشور پیدا نمی‌شد. در نهایت، ممکن بود مثل خیلی از کشورهای آفریقایی یا بعضی کشورهای آسیایی، یک انقلاب مارکسیستی بوجود بیاید. بله، ظلم‌ها در قیام مردم و شوراندن آن‌ها برعلیه حکومت مؤثر بود، ولی اینکه چه چیزی را بجای این حکومت بگذارند، آیا یک حکومت مارکسیستی را جایگزین کنند یا نه، این عوامل برای این کافی نبود. اما امام به عنوان یک رهبر اسلامی توانست این کار را بکند. راه‌کار ایشان برای این‌که مردم حرکت کنند، این بود که آن‌ها را به اسلام امیدوار کند. آن‌وقتی که خیلی کار شدید می‌شد و لحن امام تند می‌شد و می‌خواست خطر را بیان کند، می‌گفت من برای اسلام احساس خطر می‌کنم. بالاترین خطری که به مردم اعلام می‌کرد، این بود که «من برای اسلام احساس خطر می‌کنم». از سوی دیگر، وقتی مردم احساس ضعف می‌کردند، با شعار «ما می‌توانیم»، «خدا به شما کمک می‌کند»، «شما می‌توانید»، «از این نیروهای شیطانی نهراسید»، «قدرت خدا بی‌نهایت است» و مانند اینها، ایمان آن‌ها را تقویت می‌کردند. حاصل آنکه، این انقلاب بیش از هر چیز، مدیون فکر اسلامی، امید و ایمان به خدا و نیز رهبری است که این‌ها را به مردم گوشزد کرد و مردم را براساس این‌ها تربیت کرد. لذا گروه‌های دیگر، حتی مارکسیست‌ها، دیدند دیگر نمی‌توانند کاری کنند و باید خودشان را به این انقلاب ملحق کنند تا بتوانند دشمن مشترک را از بین ببرند. پس اسلام نقش اصلی و اول را در پیدایش این انقلاب داشت، و رهبر هم به عنوان مروج اسلام، مطرح بود و مردم صرفاً به‌خاطر شخصیت او دنبالش راه نیافتادند، بلکه او را به‌خاطر این‌که مجسمه اسلام بود، دوست می‌داشتند. آن‌ها به‌دلیل اعتقادات، باورها و ارزش‌های دینی خود از او تبعیت کردند. وجود این باورها و ارزش‌ها و وجود کسی که این باورها و ارزش‌ها را در جامعه زنده کند و مردم را براساس این‌ها تربیت کند، نقطه‌های مثبت هستند. محور همه این مجموعه عوامل، اسلام بود. این باعث پیروزی انقلاب شد. لذا مارکسیست‌ها، یا زرتشتی‌ها علی‌رغم ملی‌گرایی و تعلقی که به گذشته ایران باستان داشتند و بسیاری از موارد، با عقایدشان سازگاری نداشت، از انقلاب حمایت و به آن کمک کردند. اما نقش اصلی را اسلام داشت.

این نقطه مثبت ما بود و باید آن را حفظ کنیم. ما باید برای حفظ این اصالت‌ها، نگذاریم اعتقادات دینی ضعیف و ارزش‌های اسلامی کمرنگ شود، والا همان چیزهایی که باعث پیدایش انقلاب شده بود از بین می‌رود و دیگر علت مبقیه وجود ندارد. در کنار این‌ها، آن کسی که این باورها و ارزش‌ها را در جامعه به صورت‌های مختلف، متناسب با زمان و مکان، ترویج و زنده کند و مؤثر قرار دهد، رهبری است و سایر امور، ابزار کمکی برای انقلاب هستند. در واقع نقش اصلی را رهبری با تحقق و تقویت باورها و ارزش‌های اسلامی، ایفا می‌کند، ولی اجرای آن‌ها در هر ساحتی ابزار خاصی لازم دارد و باید از آن‌ها استفاده کرد. از جمله، در بعد امنیتی و نظامی باید پیشرفت‌های علمی و نظامی داشت، در بعد اقتصادی، کشاورزی و صنعتی باید پیشرفت داشت، و ابعاد فرهنگی و مسائل تربیتی جوان‌ها نیز، ابزارهای خود را می‌طلبد. کسی که این باورها و ارزش‌های را احیا می‌کند، رهبری است و سایر امور، در طول آن عنصر اصلی و زیرمجموعه آن حساب می‌شوند و ابزاری برای تحقق آن هستند.

اگر ما این تفسیر را درباره پیدایش انقلاب پذیرفتیم، وقتی می‌گوییم عوامل مثبت را باید تقویت کرد، یعنی اگر هرکدام از این‌ها را در زمان حال، با آن زمان مقایسه کردیم و دیدیم بخشی از آن کمرنگ شده، باید بفهمیم که زنگ خطر دارد به صدا درمی‌آید. مثلا اگر ببینیم امروز اعتقادات نسبت به اسلام و پایبندی به  ارزش‌های اسلامی ضعیف شده و مردم دیگر به آن‌ها آن طور اهمیت نمی‌دهند یا نسبت به رهبری آن طور وفادار نیستند، این بدان معناست که ضعف پیدا شده و باید احساس خطر کرد! باید هم‌فکری و تدبیر کرد تا راهی برای تقویت این‌ها پیدا کنیم و اشتباهاتی که در گذشته انجام گرفته، جبران کنیم.

پس ما برای این‌که بفهمیم چه کار باید بکنیم، باید نقطه‌های مثبت، و عوامل مؤثر در پیروزی انقلاب و روش بررسی این‌ها را بشناسیم و وضعیت فعلی را با وضعیت اول انقلاب مقایسه کنیم، تا عوامل مثبت را تقویت کنیم و اگر ضعفی وجود داشته، آن‌ها را جبران کنیم و اگر ضعف‌هایی جدیدا پیدا شده که قبلا وجود نداشته، آن‌ها را برطرف کنیم.

فرهنگ پویا: به عوامل ضعف اشاره کردید و اینکه ممکن است برخی از این عوامل جدیدا پیدا شده باشد. منظور کدام عوامل است که باید به آنها توجه کنیم و آنها را جبران کنیم؟

علامه مصباح: مهم‌ترین مسئله، مسئله فرهنگ جدید استفاده از رسانه‌های مجازی است. این اصلا سابقه نداشت. در اوائل نهضت حضرت امام، اصلا فرهنگ استفاده از تلویزیون نبود. این‌گونه نبود که در هر خانه‌ای تلویزیون باشد. فقط رادیو کمابیش در خانه‌ها برای گوش کردن اخبار یافت می‌شد! این ابزارها و برنامه‌های فراوانی که امروزه در دست هر کسی می‌تواند باشد تا بنا بر شخصیت افراد در سطوح مختلف، برای سرگرمی، برای اطلاعات، از آن استفاده کنند، در آن دوره اصلا نمونه هم نداشت. اصلا کسی تصور نمی‌کرد بعد از چند دهه یک چنین چیزی عمومیت پیدا کند. اینکه این چه منافع و چه ضررهایی دارد، یک بحث اجتماعی است، اما نتایج آن را همه ما عملا تجربه کرده‌ایم. همه ما دیده‌ایم در خانواده‌ها ارتباط عاطفی بین افراد خانواده ضعیف شده است. اما مهم‌تر از آن، اثر محتوایی است که با این ابزارها منتقل می‌شوند. بعضی از آثار آن را ما در سؤال‌هایی که از طریق سایت برای ما می‌آید، متوجه می‌شویم که چه سؤالاتی امروز برای جوان‌ها مطرح است! سؤالاتی که نمونه آنها در چهل، پنجاه سال گذشته به ذهن ما هم نمی‌آمد. نسل آینده ما تربیت شده این فرهنگ هستند. الآن آثار آن دارد ظاهر می‌شود و موج آن همه جا را گرفته است. این نقطه ضعفی است که نمونه آن در اول انقلاب نبود. آن زمان همه جا، سؤالاتی مطرح بود که در کتاب‌ها جواب آن نوشته شده بود. اگر کسی هم مطرح می‌کرد، به او می‌گفتند برو فلان کتاب را بخوان تا جوابش را پیدا کنی. این‌ها بخشی از مباحثی است که مربوط به مسائل فکری، فرهنگی، اعتقادی، ماوراء طبیعی و یا بهتر بگوییم معنوی است.

یک بخش هم مسائل اقتصادی است. ما در اوائل انقلاب خیلی مشکلات داشتیم، اما نه این ثروت‌های باد آورده بود، نه فقرهای ناشی از تحریم‌ها و بدبختی‌های ناشی از ظلم‌های پولدارها! مردم یک نان و پنیری می‌خوردند و شکر خدا می‌کردند. تا چندی پیش یک دیوار سنگی در قم وجود نداشت. روزی همه خانه‌ها گلی و دیوارها کاه‌گلی بود. در آن زمان خانه آقای بروجردی یک دیوار کاه‌گلی و جرزهای آجری داشت، بعضی جاهای آن هم کاه‌گل‌ها ریخته بود. اصلا ساختمان‌های چند طبقه، این فروشگاه‌ها و رستوران‌های امروزی در قم نبود. برخی افرادی که یک لا پیراهن بودند، حالا ثروت‌های میلیاردی در کشورهای خارجی دارند. از طرفی، افرادی هم امروز هستند که نان شب خود را نمی‌توانند تأمین کنند! امروز این اختلاف طبقاتی هم جدید است، و اوائل انقلاب به این حد نبود.

این‌ها مشکلاتی است که جدیدا پیدا شده و کمابیش آینده انقلاب را تهدید می‌کند. از این جهت است که مقام معظم رهبری روی این دو عنصر، یکی مسائل اقتصادی و دیگری مسائل فرهنگی، تکیه می‌کنند.

امروز از جهت فکری عملا بسیاری از دولت‌مردان ما اعتقاد به این ندارند که دین باید در مسائل سیاسی دخالت کند! برخی هم گفتند که این‌ها مربوط به حوزه است و وظیفه ما تأمین نان و امنیت مردم است و سایر موارد به ما مربوط نیست! این‌ها مسائل جدیدی است که در گام دوم دارد بیشتر خود را نشان می‌دهد. البته اینها کمابیش سابقه‌ای در گذشته هم دارد، نمی‌گویم اصلا نبوده، اما به این شدت نبوده است، و در مقابل، ما هم کار متناسبی با این‌ها نکرده‌ایم! حوزه علمیه قم برای پاسخ به این شبهات، چه کارهایی کرده؟ دانشگاه‌ها چه کار کرده‌اند؟ الآن در دانشگاه‌ها اساتیدی هستند که با کمال پررویی سر کلاس از سکولاریسم و آمریکا و پیشرفت غرب تعریف می‌کنند و می‌گویند ما عقب مانده‌ایم، و باید برویم تفاهم کنیم، تا پیشرفت کنیم! این پیشرفت‌هایی که هست، از آن‌ها یاد گرفته‌اید! این‌ها که کار شما نبوده! مگر شما انرژی اتمی را کشف کرده‌اید؟ سر کلاس‌های دانشگاه‌ها این‌ها را به بچه‌ها یاد می‌دهند! نمود آن هم این وضعیت و فضایی است که در بازار و خیابان، از رعایت ارزش‌های اسلامی می‌بینید! با مقایسه این دو وضع، ما باید به آن تکالیف خود نسبت به عوامل سازنده انقلاب عمل کنیم و آن‌ها را تقویت کنیم، یا لااقل آن‌ها را در همان حد حفظ کنیم.

پس اول باید نیازهای اقتصادی و مادی مردم را چاره‌ای اندیشید، چون فشار این مسائل به مردم مجال نمی‌دهد تا درباره مسائل دیگر فکر کنند. در هر صورت، باید برای این دو عنصر، فکری کرد. با توجه به مشکلات این دوره که بعضی از آنها جدیدا پیدا شده است و برخی دیگر شدت پیدا کرده است، ما باید در هردو مورد، هم در تقویت نقاطی که در آنها ضعف داریم و هم در مبارزه با مشکلات جدید کار کنیم.

فرهنگ پویا: به نظر حضرتعالی، برای حل این مشکلات باید از کجا شروع کرد؟ و راه حل چیست؟

علامه مصباح: در این مورد، آیا قشر خاصی باید این کار را بکند یا همه مردم مسئولیت دارند؟ مردم به همان معنایی که گفتیم انقلاب را بوجود آوردند، باید این کار را بکنند. همه مردم مسئول هستند. نمی‌شود گفت فقط مردها باید این کار را بکنند و زن‌ها مسئولیتی ندارند، یا روستائیان باید کاری بکنند و مردم شهری مسئول نیستند! قشر خاصی مخاطب نیست، و همه باید در این امر شرکت کنند. اما نقطه شروع، نخبگان است، و در میان نخبگان هم، روحانیت. اول ما روحانی‌ها باید بیشتر احساس درد و احساس وظیفه کنیم. باید هم از جهت فکری و نظری جواب برای این سؤالات تهیه کنیم و هم برای نشر آن بین مردم تلاش کنیم. باید پاسخ این سؤالات را از راه‌های بهتر و زبان قابل فهم‌تری به مردم عرضه کنیم و به آن‌ها مجال بدهیم تا حرف خود را بزنند و شبهه خود را بگویند و با سعه صدر و خون‌سردی بنشینیم و جواب بدهیم. آفتی که هم امروز و هم در گذشته برای ما و همه نخبگان وجود دارد یک چیز است و آن دنیازدگی است. فکر لذت‌های مادی، پول، درآمد، عنوان، احترام، شخصیت و مانند این‌ها مانع کار و ادای این مسئولیت می‌شود. ما باید برای این بیش از همه کار کنیم. این خطر دنیازگی برای ما بیشتر است، چون شیطان می‌داند که با این‌ها بهتر می‌تواند در ما نفوذ کند.

شاید شما هم داستان شیخ انصاری را شنیده باشید. آیت الله وحید خراسانی حفظه‌الله بیش از شصت سال پیش در مسجد حاج‌سیدعزیزالله بعد از نماز آقای خوانساری منبر می‌رفتند، و من این قصه را آن‌جا از ایشان شنیدم. گفتند خانم مرحوم شیخ انصاری حامله بود و نزدیک وضع حملش بود. از اندرونی آمدند و گفتند که ایشان امشب وضع حمل می‌کند و مرسوم است به زائو کاچی بخورانند تا قوت بگیرد. برای درست کردن آن نیاز به روغن است. شما به ما پول بدهید تا برویم روغن بخریم. شیخ یادش آمد که یک مبلغی از سهم امام در جایی گذاشته است، بلند شد برود آن پول را بردارد و بیاورد تا با آن روغن بخرند و برای خانمش کاچی درست کنند. در بین راه با خودش گفت: آیا اگر هر طلبه‌ای امشب همسرش بخواهد وضع حمل کند، این پول را دارد که روغن بخرد و کاچی درست کند؟ این را می‌دانم که همه ندارند. برگشت پول را سرجایش گذاشت و گفت نمی‌خواهد کاچی درست کنید. هرچه اصرار کردند، ایشان نپذیرفت. فردا صبح یکی از شاگردان ایشان آمد و گفت: من دیشب خوابی دیدم. در خواب شیطان را دیدم که بندها و طناب‌هایی رنگارنگ داشت. شیطان خیلی متأثر بود. گفتم چرا این‌قدر متأثر و ناراحت هستی؟ گفت: 9 ‌ماه زحمت کشیدم و این طناب کلفت را درست کردم، دیشب آن را گردن شیخ انداختم و او یک تکان داد و طناب را پاره کرد! ببینید، شیطان از آن وقتی که نطفه این بچه منعقد شده بود فعالیت کرده بود تا در شب تولد آن بچه، شیخ  از سهم امام بردارد و برای کاچی روغن بخرد. ایشان می‌گفتند: شیطان طناب را انداخت گردن شیخ و او با یک تکان،  طناب را پاره کرد! طلبه می‌گوید: به شیطان گفتم این طناب‌ها برای چیست؟ گفت: این رشته‌های مختلفی است که هرکس را با یکی از این‌ها فریب می‌دهم؛ این زن است، این فرزند است، این پول است، این مقام است و ...  گفتم من را با چی فریب می‌دهی، گفت تو به اینها احتیاج نداری، همین که اشاره کنم و بگویم بیا، تو  می‌دوی! او نیروی خود را صرف مثل شیخ می‌کرد تا برای او طناب درست کند.

قرائن زیادی وجود دارد که شیطان اول نیروی خود را صرف علما می‌کند و آن‌ها را فریب می‌دهد. چون اگر یکی از آن‌ها را خراب کند، ملتی را خراب می‌کند و دیگر احتیاج به زحمت بیشتر ندارد. این خطرها برای ماست و بزرگترین مسئولیت‌ها را برای ما ایجاد می‌کند. ما باید در مسئولیت‌ها و وظایف، برنامه‌ها، روش‌های گذشته، صبر، تحمل و فحش‌پذیری خود تجدید نظر کنیم.

فرهنگ پویا: به نظر شما بهترین درسی که می‌توانیم از گذشته بگیریم چیست؟ به تعبیر دیگر، چگونه گذشته می‌تواند چراغ راه آینده انقلاب اسلامی باشد؟

علامه مصباح: یکی از آموزه‌های قرآن کریم این است که سفارش می‌کند حوادث گذشته را به‌خاطر داشته باشید، حوادثی که توجه به آن‌ها نقش مهمی در ساختن آینده انسان‌ها و جلوگیری از سقوط در دره‌های هولناک و هلاکت‌بار دارد و می‌تواند راهنمای انتخاب راه زندگی و مسیر صحیح باشد. در فرهنگ اسلامی برای اشاره به این گونه حوادثی که در گذشته اتفاق افتاده از واژه ایام‌الله استفاده می‌شود. این واژه خاص قرآن است و تا جایی که ما اطلاع داریم در جای دیگری چنین واژه‌ای به کار نرفته است. قرآن می‌فرماید: «و ذکّرهم بأیّام الله» روزهایی را به نام روز خدا نامیده است، چون در آن‌ها خدا بهتر شناخته می‌شود، آثار الهی بیشتر ظهور پیدا می‌کند، رحمت‌های خدا بیشتر آشکار می‌شود و راه خدا در آن‌ها ثابت و استوار می‌شود. نظام جمهوری اسلامی ایران که برخاسته از انقلاب عظیمی است که در نه تنها در تاریخ ما، بلکه در تاریخ بشریت کم نظیر است، از چنین حوادث و چنین ایامی برخوردار است. جریاناتی در طول این چهار دهه اتفاق افتاده که از یک طرف هشداری برای انسان‌ها است که مواظب باشند تا در دره‌های هولناک سقوط نکنند و در دام شیاطین بزرگ و کوچک نیفتند، و اگر در گذشته خود یا گذشتگانشان، اشتباهاتی را مرتکب شده‌اند، آن‌ها را تکرار نکنند، و از طرفی دیگر، اعتمادشان به خدا و توکل‌شان بر یاری خدا بیشتر شود و هیچگاه یأس و ناامیدی را به خود راه ندهند. این دو نوع هدایت الهی است که نقش بسیار مهمی در فعالیت انسان‌ها و موفقیت آن‌ها در اهداف صحیحی که دنبال می‌کنند دارد. چون آن‌چه مانع پیشرفت انسان می‌شود یا غفلت از مشکلات و دام‌هایی است که دشمنان می‌گسترانند و انسان ناخودآگاه در آن‌ها واقع می‌شود، یا اینکه در اثر خستگی و صعوبت راه و برخورد با مشکلات، کم‌کم روح دلسردی، بلکه یأس و ناامیدی در او پدید می‌آید. قرآن کریم یادآوری حوادث گذشته را برای تأمین دو عنصر لازم می‌داند: یکی هشدار برای جلوگیری از سقوط در دره‌های هلاکت‌بار، و دیگری افزایش امید به موفقیت، امید به یاری خدا، و امید به پیروزی بر دشمنان. بنابراین طبق این آموزه قرآن کریم ما باید از این درس الهی استفاده کنیم و به حوادثی که در گذشته مخصوصا در این چهار دهه برای ما اتفاق افتاده توجه کنیم، چه آن‌هایی که در اثر توطئه‌های دشمنان قسم خورده موجب مشکلاتی برای بعضی مردم شده و کسانی را ناخودآگاه در دامی انداخته و انحرافی در آن‌ها پدید آورده، و چه آن‌هایی که موجب امیدواری بیشتر و توجه به نصرت الهی است. چون در اوقات سخت، بیشتر مردم یا شاید همه مردم از اسباب ظاهری ناامید می‌شوند. اما خدا یادآوری می‌کند که ما در آنجا به کمک شما آمدیم و بهترین پیروزی‌ها را در زندگی شما آفریدیم. بنابراین ما باید از یک طرف حوادث گذشته را از این زاویه نگاه کنیم که چه خطرهایی برای گذشتگان پیش آمده یا چه غفلت‌هایی به واسطه‌ی دام‌های شیاطین برایشان پیش آمده که موجب عقب‌ماندگی در کار یا کندی کار آن‌ها شده و از طرف دیگر، مددها و نصرت‌های غیبی الهی و وعده‌هایی را که برای پیروزی مؤمنین و غالب شدن بر کفار و دشمنان و شیاطین انس و جن داده است، به خاطر بیاوریم تا بر ایمان و امید ما افزوده شده، توکل ما بر خدا و اعتماد به یاری‌های خدا بیشتر شود. این دو بزرگترین عامل روانی برای موفقیت در کارها در جریانات اجتماعی و سیاسی است.

فرهنگ پویا: با توجه به توطئه‌ها و برنامه‌ریزی‌های گسترده دشمن در برابر انقلاب اسلامی، چه عاملی موجب غلبه و ایستادگی مردم در طول این چهار دهه شده و وظیفه مردم در گام دوم در این خصوص چیست؟

علامه مصباح: همان‌گونه که اشاره کردید دشمن در طول این چهار دهه، در مقام دشمنی، از لحاظ تعداد و جمعیت، از لحاظ ثروت و مکنت و امکانات مادی، از لحاظ تکنولوژی و ادوات و ابزارهای متناسب با اهدافشان، و نیز از نظر علمی به پیشرفت‌های زیادی نائل شده‌اند، و از لحاظ سیاسی و نفوذ در کشورهای دیگر هم تجربه‌هایی کسب کرده‌اند، و ما نسبت به تمامی آن‌ها ظاهرا مبتلا  به ضعف و خود کم‌بینی هستیم.

اما دشمن علی‌رغم اینکه از همه توانایی‌های خود در عرصه‌های مختلف برای براندازی این نظام و جلوگیری از گسترش قدرت و نفوذ آن در منطقه و جهان بهره گرفته و توطئه‌هایی چیده است، ولی خوشبختانه به یاری خدا از هیچ کدام از این نقشه‌ها و برنامه‌ها طرفی برنبسته و تمامی برنامه‌های او به نفع جمهوری اسلامی و نظام الهی تمام شده و  روز به روز مجبور به عقب نشینی شده است.

عامل اصلی موفقیت مردم که این انقلاب را بوجود آوردند و این نظام را برقرار کرده و در مقابل نقشه‌های دشمن استقامت کردند، ایمان به خدا است. این ایمان باعث می‌شود که مردم در هیچ حالی ناامید نشوند و نهایتا در مبارزه با دشمن، تسلیم نشده و در دام‌های آن‌ها نیفتند و از طرف دیگر، به الطاف الهی بیشتر امیدوار شوند. لذا باید از دستورات الهی برای رفتارهای خود بیشتر استفاده کنند و از تجربه‌های گذشته که در کتاب‌های آسمانی و به خصوص در قرآن کریم ذکر شده، بهره ببرند و بالاخره در سایه استفاده از دستورات الهی دل به یک رهبر خدایی ببندند، کسی که از جهات مختلف شایستگی این مقام را دارد و می‌تواند بهترین عامل پیروزی و عامل وحدت و پیشرفت و امیدبخشی برای مردم باشد. این همان چیزی است که در فرهنگ ما به نام ولایت فقیه مطرح می‌شود. مسئله ولایت فقیه خود فرعی از ایمان به خدا است. اگر ایمان به خدا نباشد، هرگز ولایت‌مداری و استفاده از رهبری الهی حاصل نمی‌شود. با استفاده از ایمان به خدا و بهره‌گیری از راهبردهای اسلام و راهنمایی‌های قرآن کریم و استفاده از رهبری‌های رهبران الهی که مورد تأیید خدای متعال بودند، از جمله شخص حضرت امام رضوان‌الله علیه و مقام معظم رهبری ادام الله ظله الشریف، مردمی تربیت شدند که مثل کوه در مقابل همه حوادث مقاومت می‌کنند و خم به ابرو نمی‌آورند. اما دشمنان در صدد هستند که با اعمال سیاست‌هایی این ملت را به زانو دربیاورند و موقعیت رهبری را در جامعه تضعیف کنند و ریشه همه‌ی این موفقیت‌ها را در جامعه بخشکانند. لذا آن‌ها سعی کردند تمام برنامه‌های خود را متمرکز کنند و از همه قدرت‌های دنیا برای اجرای این برنامه‌ها استفاده کنند تا این عامل اصلی را تضعیف کنند. شیطان بزرگ با استفاده از بچه شیطان‌ها و عمّال و یاران خود در جاهای دیگر و مزدورانی که تربیت کرده، فقط برای تضعیف ایمان مردم و ایمان به رهبری الهی بهره گرفته و تمام امید خود را به این بسته‌اند. آن‌ها در این چند دهه اخیر با وسایل ارتباطی جدید که در دنیا گسترش پیدا کرده، به راحتی می‌توانند افکار خود را به دیگران منتقل کنند و با شیوه‌های مختلف، از طنز و داستان‌های کودکانه گرفته تا بحث‌های تحلیلی علمی و فلسفی که به خورد همه جهانیان می‌دهند، ایمان مردم و جوانان ما را تهدید می‌کنند. امروز ده‌ها رسانه‌ی مجازی هستند که دائما افکار جوان‌های ما را هدف قرار می‌دهند و نقطه اصلی در همه این‌ها تضعیف ایمان و تضعیف رهبری در جامعه اسلامی است. لذا ما باید از یک‌طرف سعی کنیم آگاهی‌های دینی خود را افزایش دهیم تا آن‌ها موفق نشوند به نام دین و به نام بعضی از مذاهب، مطالبی را به خورد جامعه ما بدهند و مردم را از این همه موفقیت‌هایی که در طی چهل سال گذشته به دست آمده، دور کنند و از طرف دیگر، باید آگاهی‌های سیاسی اجتماعی خود را گسترش دهیم تا با تبلیغات سوئی که با وسایل در اختیار به صورت شبانه‌روزی انجام می‌دهند، نتوانند نسل آینده ما و حتی بعضی از افراد ناآگاه جامعه فعلی را فریب دهند و چنین به آن‌ها القاء کنند که شما قدرت مقاومت ندارید و بالاخره شکست می‌خورید! ما باید برای غلبه بر دشمن در پی تحقق آیات شریفه «و لینصرنّ الله من ینصره» (حج، ۴۰) «و لیمکّننّ لهم دینهم الّذی ارتضی لهم» (نور، ۵۵) باشیم؛ یعنی آماده این شویم که لیاقت پیدا کنیم و مشمول این آیات قرار بگیریم. ما باید درس‌هایی که در گذشته گرفتیم، در این روزها مرور کنیم و آن را زنده نگه بداریم و برای نسل جدید بازگو کنیم و به تعبیر قرآن که می‌فرماید: «و ذکّرهم» به یادشان بیاوریم تا مردم غافل نشوند و فراموش نکنند. این موجب می‌شود نقشه‌هایی که دشمنان برای نسل آینده ما کشیده‌اند و در مقام اجرای آن هستند و مقدمات آن را شروع کرده‌اند، به ثمر نرسد و آثار سوئی در جامعه ما به بار نیاورد. بنابراین کار اصلی ما برای مقابله با این توطئه‌های دشمنان، افزایش معلومات دینی، کسب بصیرت اجتماعی، تقویت روح توکل بر خدا، ایمان به خدا و اطاعت اوامر الهی، از جمله اطاعت از مقام ولایت فقیه است که جانشین امام معصوم است و امام معصوم جانشین رسول خداست و اطاعت رسول خدا پرتوی از پرتوهای اطاعت الهی است؛ «و من یطع الرسول فقد اطاع الله» (نساء، ۸۰). در واقع مسیر ما یک حقیقت ذومراتب است. خداشناسی و اطاعت خدا، در یک مرتبه نازل‌تر در اطاعت پیغمبر در طول زمان انعکاس یافته و به اطاعت از ائمه معصومین گسترش پیدا می‌کند و بعد از آن، شامل کسانی می شود که اشبه به معصومین در شناخت بهتر دین و مصالح جامعه‌اند و انگیزه بیشتری برای عمل به آن‌ها دارند. این سه عامل در هرکس قوی‌تر باشد، او اشبه به رسول خدا و ائمه اطهار صلوات الله علیهم اجمعین خواهد بود. حاصل این اطاعت در فرهنگ ما همان ولایت‌مداری و اطاعت از رهبر الهی و دینی است که به نیابت از امام زمان عجل الله فرجه الشریف بر جامعه اسلامی فرمانروایی می‌کند.

فرهنگ پویا: خیلی ممنون از صبر و تحمل و بزرگواری که فرمودید و به سؤالات ما پاسخ دادید. ان شاء الله سخنان شما راهنمای مؤثری برای نویسندگان و خوانندگان نشریه و فرهیختگان جامعه ما باشد.