صوت و فیلم

صوت:

بالاتر از شهادت!

در مراسم عمامه‌گذاری طلاب مدرسه علمیه معصومیه
تاریخ: 
پنجشنبه, 17 ارديبهشت, 1394

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح ملکوتی امام راحل‌رضوان‌الله‌علیه و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا می‌کنیم.

خداوند متعال را شکر می‌کنم که حیات و توفیقی افاضه فرمود که یک بار دیگر در این مدرسه مبارکه، در جمع نورانی شما عزیزان شرفیاب شوم؛ از دیدن چهره‌های نورانی‌تان، از عزم و همت‌تان و از اخلاص‌تان بهره‌مند شوم و چند روز آخر زندگی را با امید بیشتری بگذرانم.

افتخار خدمت به بندگان خدا

یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌های خدا بر انسان این است که انسان علاوه بر این‌که نیازهای فردی‌ خودش را تأمین می‌کند، حالا از نیازهای بدنی ‌‌و خانوادگی گرفته تا شغل و درآمد و سایر نیازها، خداوند متعال کسانی را واسطه نعمت رساندن به دیگران قرار می‌دهد. این یک افتخار بسیار بزرگی است که کمتر به آن توجه می‌شود. خود این‌که انسان، موفق شود خدمتگزار انسان دیگری باشد و به انسان دیگری کمکی کند این درواقع یک پیام‌رسانی الهی است، یک رسالت و یک مأموریت از طرف خدا است؛ خدا به او افتخار داده که این مأموریت را به دست او انجام دهد وگرنه خدا از راه‌های دیگر هم می‌توانست این کار را انجام دهد. حالا آن نعمتی که از خدا به دیگری می‌رسد نعمت مادی باشد یا نعمت روانی یا نعمت معنوی و یا چیزهای دیگر، آن دیگر به مراتب فضل و عنایت الهی بستگی دارد که هر کسی چه اندازه لیاقت دریافتش را داشته باشد.

با توجه به این نکته که خود واسطه شدن برای رساندن نعمت به دیگران، یک نعمت بسیار بزرگ و منشأ افتخار است سؤال می‌شود که خوب است آدم برای رساندن چه نعمتی واسطه شود؟

مراتب خدمت به خلق خدا

در روایات، این مضمون با عبارت‌های مختلف وجود دارد که کسی که به نیازمندی کمکی کند درواقع واسطه‌ای است که خداوند متعال او را برای رسیدگی به عیال‌الله قرار داده است؛ ‌‌اَلْخَلْقُ عِیالُ اَللَّهِ؛[1] آن‌هایی که واسطه می‌شوند که از کسی رفع حاجتی کنند این‌ها سرپرست‌هایی هستند که خدا تعیین کرده و برای آن‌ها منشأ افتخار است. بدون شک رفع نیاز از کسی، اینکه انسان، گرسنه‌ای را سیر کند، برهنه‌ای را بپوشاند، مریضی را معالجه کند یا سایر نیازمندی‌های مادی که اشخاص دارند و کم هم نیستند را برطرف کند فرصت بسیار مغتنمی است و انسان باید خدا را شکر کند که می‌تواند به این‌ها کمکی کند؛ ولی آیا بالاتر از این هم کمکی هست؟!

اگر آدم بتواند ظلمی را از کسی برطرف کند، حقی را به صاحب حقی برساند، با انواع راه‌هایی که در جوامع وجود دارد واسطه شود که حق محروم یا حق ذی‌حقی به او برسد، مثلاً قاضی باشد، حاکم باشد، شاهد باشد، به‌هرحال تلاش ‌کند برای این‌که ظلمی از کسی دفع شود، حقی به صاحب حقی برسد مخصوصاً اگر حقوق انسانی باشد که اگر آن حقوق احقاق نشود به شرف و کرامت افراد لطمه می‌خورد، ‌‌به اشخاص بی‌احترامی می‌شود، متهم ‌‌می‌شوند، آبرویشان در میان جامعه می‌ریزد، انسان بتواند کمک کند و از این‌که آبروی مؤمنی بریزد و حقی از او پایمال شود جلوگیری کند شاید این از کمک مادی مهم‌تر باشد؛ با کمک مادی شکمی سیر می‌شود، لباسی می‌پوشاند اما آبروی مؤمن در جامعه بسیار مهم‌تر است.

احترامی بالاتر از احترام به خانه کعبه!

روایاتی داریم که احترام مؤمن مثل احترام کعبه است. کسی که به انسان مؤمنی بی‌احترامی کند، باعث شود که به او توهین شود، آبرویش بریزد یا او را متهم کنند مثل این است که کعبه را ویران کرده است و ما در فرهنگمان گناهی بالاتر از این سراغ نداریم! کعبه نماد عظمت خداست و احترام به کعبه از بالاترین وظایفی است که برای همه مسلمان‌ها مقرر است، آن‌وقت روایت داریم که اگر کسی آبروی مؤمنی را بریزد و او را متهم کند مثل این است که کعبه را ویران کرده است! انسان اگر از این کار جلوگیری کند، باعث شود که آبروی مؤمنی حفظ شود، تهمتی از او دفع شود، دروغ یا افترایی از او برطرف شود تا حقوق دیگری که اشخاص دارند، این کمک، بالاتر از کمک‌های مادی معمولی است. آیا از این بالاتر هم هست؟!

بالاترین خدمت به خلق خدا چیست؟

اگر کسی بتواند بیماری که مُشرِف به موت است، در زلزله یا در بمباران‌ها زیر آوار مانده، مثل این بلاهایی که امروز کسانی که خودشان را به‌دروغ خادم حرم خدا می‌دانند سر مردم شریف یمن می‌آورند، کسی بتواند این‌ها را نجات دهد، از آن بمباران‌ها جلوگیری کند و یا بالاخره کسانی که مبتلا شده‌اند ‌‌را از زیر آوارها نجات دهد، معالجه کند و سلامتی‌شان را به آن‌ها بازگرداند، این‌ها خدمت‌های بسیار بزرگی است و شاید از این مقوله، بالاترینش کارهایی است که بعضی از عزیزان ما اخیراً انجام داده‌اند؛ شرکت در جبهه‌های جهاد برای حفظ حرمت مشاهد مشرفه از جمله حرم حضرت زینب‌‌سلام‌الله‌علیها که در مسجد أعظم برای بعضی از این شهدا مجلس ختمی گرفته بودند، جنازه بعضی‌هایشان هم تاکنون ‌‌پیدا نشده و هنوز در دست دشمنان است. اینکه این عزیزان با آن اخلاص و با آن کرامتی که داشتند، با این‌که موقعیت اجتماعی خوبی هم داشتند، عالم بودند، مدرس بودند، در سطوح عالی حوزه تدریس می‌کردند، همه این‌ها را ‌‌گذاشتند و برای صیانت از احترام حرم حضرت زینب‌سلام‌الله‌علیها یا حضرت رقیه‌سلام‌الله‌علیها به آن جا ‌‌رفتند کار بسیار بزرگی است. آیا بالاتر از این هم می‌شود؟!

فهم این‌که آیا بالاتر از این هم می‌شود یا نه، بستگی دارد به این‌که ما واقعاً انسان و نیازهای انسان را بشناسیم و ببینیم بین خدمت‌هایی که می‌شود به انسان کرد کدام مهم‌تر است؟ این خدماتی که شمردم، غیر از آخری که جنبه‌اش یک مقدار فرق داشت، همه این خدمات کم‌یابیش خدماتی است که نتایجش در این عالم برای افراد ظاهر می‌شود؛ احتیاج مالی است، برای کسی مسکنی تهیه کنند، خانه‌ای بخرند که کسی در آن زندگی کند، برای دخترهایی که محتاج هستند جهیزیه تهیه کنند، اگر بیماری است او را معالجه کنند تا زنده بماند و حیاتش را بخرند؛ ولی بالاخره نتیجه این خدمات تا دَم مرگ می‌ماند و بعد از این‌که شخص با اجل حتمی از این دنیا رفت دیگر از این خدمات بهره‌ای نمی‌برد. اگر پولی بود ‌‌برای وارث می‌ماند. اگر بیماری‌ای بود که رفع شد، دیگر فقط تا مادامی که زنده است می‌تواند از سلامتی استفاده کند، وقتی‌که مرگ رسید دیگر چه استفاده‌ای؟! حتی به یک معنا احترام و حفظ کرامت مؤمن هم بالاخره تا اندازه‌ مشخصی است و تا مردم یادشان است احترامش را نگه می‌دارند و بعد از چندی فراموش می‌شود. مگر الآن من و شما از چند نسل سابق که از دنیا رفته‌اند چند نفر را به خاطر داریم و به یادمان می‌آوریم؟ چندی، بیست سال، سی سال، پنجاه سال، صد سال یادشان هستند ولی وقتی زمان زیادی گذشت دیگر کسی یادشان نیست اما اگر انسان بتواند خدمتی به انسان دیگری انجام دهد که اثرش إلی‌الأبد باقی باشد و هیچ وقت تمام نشود این را با چه خدمتی می‌شود مقایسه کرد؟!

خدمتی با اثر بی‌نهایت!

فرض کنید کسی میلیاردها ثروت داشته باشد، همه را برای احداث بیمارستان و کمک به خیریه‌ها و... صرف کند و به فقرا رسیدگی کند. این کارها عبادت‌های بسیار بزرگی است اما بالاخره نتایج این‌ها تا مادامی است که این‌ نیازمندان زنده‌اند. وقتی‌که این‌ها از دنیا رفتند دیگر اثری برایشان ندارد.

یک نوع خدمت هست که اثرش تا ابد باقی است و آن خدمتی است که برای دین انسان، ایمان انسان، معرفت انسان و رسیدن انسان به قرب الهی انجام بگیرد. این هیچ وقت تمام نمی‌شود. ممکن است انجام آن خدمت وقت زیادی هم نگرفته باشد و حجم زیادی هم نداشته باشد. شاید کاری را در یک ساعت انجام داده ولی اثرش تا ابد باقی مانده است. کسانی بوده‌اند و مواردی بوده که یک ساعت وقت صرف کردن برای کسی باعث شده که از کفر، به ایمان و از فسق، به ثواب و پاکی و درستی هدایت شود. وقت زیادی هم نبرده اما اثرش إلی‌الأبد باقی است. این‌گونه خدمتی از چه کسی برمی‌آید؟ از ثروتمندان؟! از رزمندگان؟! از مجاهدان؟! از رؤسا؟! از صاحب‌منصبان؟! از وزرا؟! از رؤسای جمهور؟! از سلاطین؟! از این‌ها برمی‌آید؟! این‌گونه خدمتی که ارزشش بیش از همه خدمت‌هاست از هیچ کدام از این‌ها برنمی‌آید. ارزش این‌گونه خدمت، با چه نسبتی بیش از ارزش همه خدمت‌هاست؟ با همان نسبتی که بی‌نهایت، از هر عددی بزرگتر است؛ چون ما هر چه این عددها را بشماریم، هزاران نفر در طی صدها سال از این خیریه‌ها، از این اموال و از این کارهای خوب استفاده می‌کنند. بالاخره اعدادی است که محدود است و نسبت به بی‌نهایت هیچ نسبتی ندارد. وقتی نتیجه خدمتی ‌بی‌نهایت و ابدی بود با هیچ خدمتی قابل مقایسه نیست. این نتیجه را داشته باشید. البته گاهی یک تکلیفی برای آدم واجب متعین می‌شود و نیرویی که دارد باید صرف این کار کند، اثرش هم محدود است ولی تکلیف واجبی است. البته اثرش برای خودش بی‌نهایت است؛ یعنی اگر آدم تکلیف واجبی را به موقعش انجام دهد ثوابش إلی‌الأبد باقی خواهد ماند اما نتیجه‌اش برای دیگران بی‌نهایت نیست.

حواستان جمع باشد که ما این جا دو گونه بی‌نهایت داریم. هر کاری که برای رضای خدا و به‌عنوان انجام وظیفه باشد ثوابش ابدی است، بهشت است، آن هم تمام‌شدنی نیست؛ مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ؛[2] بهشت تمام نمی‌شود؛ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا.[3] درست است که بیماری را شفا می‌دهد و بیمار، سالم می‌شود و اثر خدمت برای بیمار، محدود است، ممکن است ثوابی که من می‌برم به یک معنا از نظر زمانی نامحدود باشد اما کیفیت‌ ثواب‌ها به‌مراتب فرق می‌کند. سؤالی که مطرح کردم این بود که آدم چه خدمتی برای بندگان خدا انجام بدهد که اثرش برای دیگران بی‌نهایت باشد؟

بالاتر از شهادت!

آثار کمک‌های مادی و آن چه مربوط به این زندگی است محدود است. آن کمکی که می‌توان به دیگران کرد که برای آن‌ها برکات بی‌نهایت داشته باشد کمکی است که از سنخ کمک‌های دینی است؛ هدایت است، راهنمایی است، کمک کردن به انجام وظایف است، ارشاد است. راهش چیست؟ این کمک از چه کسی برمی‌آید؟ این خدمت فقط از طلبه برمی‌آید و از هیچ کس دیگری برنمی‌آید.

ممکن است کسی درس طلبگی خوانده و بعد در یک پست دیگر فعالیت می‌کند و در آن پست، هدایت و ارشاد هم می‌کند. آن هم بالاخره اثر طلبگی‌اش است؛ اثر پزشکی‌اش نیست، اثر تجارتش نیست. آن چیزهایی که یاد گرفته و باعث هدایت دیگران شده، آن را از طلبگی یاد گرفته است.

ما روایات فراوانی با عبارت‌های مختلف داریم که مضمونش مشترک است. یکی از روایت‌ها این است: اِذا كانَ يَوْمُ القِيامَةِ وُزِّنَ مِدادُ الْعُلَماءِ بِدِماءِ الشُّهَداءِ فَيُرَجَّحُ مِدادُ الْعُلَماءِ عَلى دِماءِ الشُّهَداءِ.[4] می‌فرماید اِذا كانَ يَوْمُ القِيامَةِ؛ كانَ ظاهراً تامه است. اِذا كانَ يَوْمُ القِيامَةِ وُزِّنَ مِدادُ الْعُلَماءِ بِدِماءِ الشُّهَداءِ فَيُرَجَّحُ مِدادُ الْعُلَماءِ عَلى دِماءِ الشُّهَداءِ؛ روز قیامت که می‌شود، میزانی نصب می‌کنند و اعمال را با هم می‌سنجند. نوشته‌های علما را در یک کفه قرار می‌دهند و در یک کفه هم خون‌های شهدا را قرار می‌دهند. در این میزان، کفه نوشته علما می‌چربد؛ فَيُرَجَّحُ مِدادُ الْعُلَماءِ عَلى دِماءِ الشُّهَداءِ.

خدمت به دین؛ ارزشمندترین خدمت‌ها

این عجیب است. ما در فرهنگ دینی‌مان مقامی بالاتر از شهادت سراغ نداریم. وقتی بخواهند بگویند که چیزی خیلی ثواب دارد می‌گویند ثواب شهید را دارد یعنی مفروض است که بالاترین ثواب‌ها ثواب شهید است. پس این یعنی چه؟!

در یک روایت دیگر علتش را بیان می‌کند؛ می‌فرماید علتش این است که شهید وقتی به جبهه می‌رود و از اسلام و کشورهای اسلامی و اموال مسلمین و چیزهایی که مورد خطر و هجوم دشمن قرار گرفته دفاع می‌کند جان و اموال‌ مسلمان‌ها نجات پیدا می‌کند. وقتی صدام به ایران حمله کرد شهدای عزیز ما که خدا ان‌شاءالله ساعت‌به‌ساعت بر علو درجات‌شان بیفزاید چه کار کردند؟ جلویش را گرفتند تا اراضی ایران به دست دشمنان نیفتد، اموال مسلمان‌های ایرانی به دست کفار بعثی نیفتد و بالاخره راه برای نفوذ آمریکا و سایر دشمنان باز نشود. این خدمت بسیار بزرگی است اما بالاخره نتیجه‌اش حفظ مال و جان مسلمان‌ها شد. می‌فرماید فایده جهاد مجاهدان و دماء شهدا این است که اموال و نفوس مسلمان‌ها در این عالم محفوظ می‌ماند؛ اما فایده عالِم این است که دین مسلمان‌ها حفظ می‌شود و اثر دین تا ابد باقی است. اثر آن خدمات، محدود به دنیاست؛ مال و جان مسلمان‌ها حفظ می‌شود، مسلمان‌ها زنده می‌مانند؛ حالا هر کسی هم که در این جهان زندگی می‌کند که حتماً ایمان مردم را حفظ نمی‌کند. چه‌بسا بمانند و بعدش هم اهل گناه شوند ولی خب این‌ها حساب نیست چون آن‌ها برای حفظ اسلام زحمت ‌کشیده‌اند و اجر خودشان که نامتناهی است را خواهند برد؛ اما فایده‌ای که به دیگران می‌رسد چیست؟ فایده‌های محدودی است، جان و مال‌شان محفوظ می‌ماند؛ اما عالِم، مرزهای دل را حفظ می‌کند. آن‌ها مرزهای خاک را حفظ می‌کردند اما عالم مرزهای ایمان را حفظ می‌کند. به همان اندازه‌ای که ارزش ایمان و روح بیش از ارزش بدن است ارزش کار عالم هم بیش از ارزش کار مجاهد است. این در روایت آمده است و بیان بنده نیست. می‌توانید در بحار ببینید. در بعضی از مجامع روایی دیگر هم نقل شده و می‌توانید ملاحظه بفرمایید.

پس بالاترین خدمتی که می‌شود به انسان‌های دیگر کرد که آثارش برای آن‌ها فراوان و بی‌نهایت باشد این است که خدمت به دین‌شان شود، معارف دینی را به آن‌ها یاد دهند، آن‌ها را از گمراهی نجات دهند، شبهه‌هایشان را پاسخ دهند، ایمان‌شان را تقویت کنند، کاری شود که از گناهان محفوظ بمانند، مواعظی باشد که بتواند آن‌ها را از آلودگی‌ها حفظ کند، وظایف‌شان را بهتر به آن‌ها معرفی کند و خدماتی از این مقوله.

اخلاص نیت، مهم‌ترین شرط عمل

صرف نظر از ادله تعبدی و این روایاتی که خود این روایات، هر کدام نوری بر سر و چشم ما است و ما در مقابلش خضوع می‌کنیم، آیا عقل هم همین را نمی‌گوید؟! خدمتی که اثرش بی‌نهایت باشد با خدماتی که آثارش محدود است قابل‌مقایسه نیست. همه خدمات دیگری که برای مردم انجام می‌گیرد آثارش برای مردم، محدود است و مردم تا زنده‌اند از این خدمات استفاده می‌کنند اما آن خدمتی که آثارش برای مردم باقی می‌ماند خدمت به دین مردم است. راهش چیست؟ راهش همین کاری است که شما می‌کنید؛ اما یک شرط دارد و شرطش که در هر عبادتی شرط است این است که کار برای خدا باشد.

این کسانی که امروز می‌خواهند به لباس روحانیت مشرف شوند افتخار بسیار بزرگی نصیب‌شان می‌شود و خدا توفیق عظیمی به آن‌ها عنایت می‌کند. کار آن‌ها بسیار مقدس است اما به شرط این‌که ورودشان در این رشته، تحصیلات‌شان، فعالیت‌هایشان، تحقیق‌شان، ترویج‌شان، هدایت‌شان، ارشادشان و تهذیب‌شان برای خدا باشد؛ اما اگر خدایی نکرده برای چیز دیگری بود، برای خودشان نتیجه‌ای، حتی نتیجه محدود هم نخواهد داشت.

ارزش نیت در تحصیل علم

روایتی از اصول کافی است که سندش هم معتبر است؛ مَنْ طَلَبَ اَلْعِلْمَ لِيُبَاهِيَ بِهِ اَلْعُلَمَاءَ أَوْ يُمَارِيَ بِهِ اَلسُّفَهَاءَ أَوْ يَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ اَلنَّاسِ إِلَيْهِ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ اَلنَّارِ؛[5] کسی که به دنبال تحصیل علم برود برای این‌که به اقرانش افتخار کند، فخر بفروشد که علم من بیشتر از شماست، موقعیتم بالاتر است، لِيُبَاهِيَ بِهِ اَلْعُلَمَاءَ؛ با عالمان به مباهات برخیزد، فخرفروشی کند، درس بیشتری بخواند تا بگویند این ملاتر است؛ أَوْ يُمَارِيَ بِهِ اَلسُّفَهَاءَ، یا بنای مناظره و بحث و این‌ها بگذارد و به‌گونه‌ای باشد که به خاطر این‌که درس بیشتری خوانده بر دیگران پیروز شود، قصدش این باشد که در مناظره پیروز شود، بگویند این بُرد، آدم ملایی بود، پُر بود؛ سومی‌اش از این هم خطرناک‌تر است؛ أَوْ يَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ اَلنَّاسِ إِلَيْهِ؛ درس بخواند تا توجه مردم را به خودش جلب کند؛ صورت‌های مردم را، وجوه مردم را به طرف خودش بگرداند، اگر فایده مادی دارد از کمک‌های مادی‌شان بیشتر استفاده کند، اگر باعث می‌شود شهرت و اشتهار بیشتری پیدا کند، مقلِّد بیشتری پیدا کند، بالاخره به‌گونه‌ای شود که درس بخواند تا مرید و طرفدار بیشتری داشته باشد؛ أَوْ يَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ اَلنَّاسِ إِلَيْهِ! اگر این‌گونه شد نه‌تنها آن ثواب‌ها را ندارند بلکه جای خودش را در آتش تعیین می‌کند؛ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ اَلنَّارِ؛ تَبَوَّأَ فی کذا یعنی انتخاب جا کرد، یعنی در آن جا جایگزین شد. مَقْعَدَه یعنی جایگاه، جایی که می‌نشیند، جایی که قرار می‌گیرد. در قرآن کریم در آیه 9 سوره حشر داریم وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ؛ تَبَوَّؤُوا یعنی جایگزین شد، آن پست را احراز کرد، آن جا را انتخاب کرد. اگر این‌گونه شد باید جای خودش را در آتش انتخاب کند.

گمراهی؛ نتیجه پیروی از هوای نفس

یعنی می‌فرماید چنین شخصی کافر است؟ می‌فرماید این مشرک است؟ این از همان مَنْ طَلَبَ اَلْعِلْمَ است که اگر برای خدا بود به مقام قرب انبیا می‌رسید، فقط نیتش نیت دیگری است. وقتی نیتِ خدا نشد هیچ ارزشی ندارد؛ وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاء مَّنثُورًا؛[6] برای چه کسی این درس را خواندی؟! برای این‌که مردم احترامم کنند؛ خب برو مزدت را از مردم بگیر! مرید داشته باشم، شهرت داشته باشم؛ یا شهرت دادند و پیدا شد یا نشد، مریدت همان بود دیگر، مزدت را گرفتی! از خدا طلبکار چه هستی؟! نه‌تنها طلبکار نیستی بلکه شرک باطنی هم در دلت رشد کرده است، تو در کنار خدا یک معبود دیگری هم برای خودت درست کردی؛ أَفَرَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ؛[7] این‌ها هم هوای نفس است دیگر، يَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ اَلنَّاسِ إِلَيْهِ هوای نفس است. کسی که پیروی از هوای نفسش کند قرآن می‌گوید هوای نفس را معبود خودش قرار داده است؛ أَفَرَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ. نتیجه‌اش هم این می‌شود که با این‌که اهل علم هست اما خدا گمراهش می‌کند!

حاصل عرایضم این‌ است که اولاً خدا را شکر کنید- روی سخنم با شما عزیزانی است که می‌خواهید به لباس روحانیت مفتخر شوید- اولاً خدا را شکر کنید که این نعمت را به شما ارزانی داشت و این توفیق را به شما مرحمت فرمود. بسیار کسانی هستند که هوس‌های دیگری دارند، دلشان می‌خواهد لباس‌های دیگری بپوشند، بهره‌های دیگری ببرند، در جامعه به شکل دیگری مطرح شوند. خدا این محبت را در دل شما قرار داده که افتخار نوکری امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف نصیب‌تان شود. این نکته اول. شکر این نعمت را فراموش نکنید.

فروختن آخرت خود برای دنیای دیگران!

نکته دوم اینکه مواظب باشید نیت‌تان عوض نشود. به جای نیت خدمتگزاری در پیشگاه وجود مقدّس ولی عصر‌اروحنافداه نیت خدمتگزاری در مقابل هوای نفس جایگزین نشود. بدتر از آن این است که آدم برای دنیای دیگران زحمت بکشد! چه درس خواندنش، چه درس دادنش، چه موضع‌گیری‌های اجتماعی و سیاسی‌اش برای دنیای دیگران باشد! چرا ‌‌این‌ کارها را می‌کنی و این‌قدر برای این‌وآن جوش می‌زنی؟! برای این‌که به فلان آقا ارادت دارم. آن آقا چه کاری کرده؟! آخر خیلی گردن ما حق دارد، ما چه قدر گرفتار بودیم به ما کمک کرد، چه قدر مشکلات ما را حل کرد. با کسی که به او پولی داده یا به او خدمتی کرده رابطه عاطفی دارد. حالا تعبیر بدی نمی‌کنم. یک تعبیر بدش هم این است که او را با پول خریده! به جای پرستش خدا پرستنده پول شده است! زحمت می‌کشد تا یک کسی به ریاست برسد! به تو چه؟! چه چیزی گیر تو می‌آید؟! اما انسان اگر زحمتی بکشد، حرفی بزند، کاری انجام دهد، کم یا زیاد، تا وظیفه‌اش چه باشد، برای این‌که خدا راضی باشد، قلب امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف از او شاد شود، این با چه چیزی قابل‌مقایسه است؟!

پس اولاً خدا را شکر کنید که این توفیق را به شما داد و از خدا متضرعانه بخواهید که اخلاص شما خدشه‌دار نشود و برای غیر از خدا کار نکنید. اگر برای غیر خدا قدمی بردارید پشیمان خواهید شد و به ضرر شما تمام خواهد شد.

پروردگارا! تو را به حق محمد و آل محمد قسم می‌دهیم، همه کسانی که در راه تو قدم برمی‌دارند و می‌خواهند به بندگان تو خدمت کنند، چه خدمت‌های مادی، چه خدمت‌های معنوی و چه خدمت‌های دینی، بر توفیقات همه‌شان بیفزا!

آن عزیزانی که می‌خواهند در راه دین، خدمت کنند توفیقات آن‌ها را مضاعف بفرما!

خدمات‌مان را مورد قبول قرار ده!

آن‌ها را مشمول دعاهای امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف قرار ده!

عاقبت امر همه ما را ختم به خیر بفرما!

وصلّ علی محمد وآله الطاهرین


[1]. الکافی، ج ۲، ص ۱۶۴.

[2]. نحل، 96.

[3]. احزاب، 65.

[4]. بحارالانوار، ج 2، ص 16.

[5]. الکافی، ج 1، ص 47.

[6]. فرقان، 23.