صوت و فیلم

صوت:

نگاهی گذرا بر عوامل کاهش جمعیت و وظایف روحانیت در جبران آن

در ديدار با اعضای کارگروه جمعيت
تاریخ: 
شنبه, 9 تير, 1397

بر اساس گزارش‌ها و قرائن موجود، و به‌ویژه با وجود تصریحات مقام معظم رهبری، مسئله جمعیت به‌طور شایسته تبیین نشده است. از این‌رو، این مشکل باید آسیبشناسی شود. با این همه تأکیدهای ایشان به شکل‌های مختلف درباره این موضوع و علی‌رغم اینکه از میان همه نهادهای کشور، به مؤسسه امام خمینی‌(ره) عنایت فرمودند که «این مرکز می‌تواند تبیین علمی این مسئله را انجام دهد»، متأسفانه ما نتوانستیم پاسخ شایسته‌ای به این انتظار ایشان بدهیم؛ نشانه آن هم این است كه آسیبهایی در این ‌زمینه وجود دارد. عوامل دخیل در به وجود آمدن و استمرار این معضل را می‌توان شامل موارد زیر دانست:

الف) توطئه دشمنان خارجی

بی‌تردید یكی از مشکلات (و یا در صدر همه اینها) توطئههای دشمنان اسلام، انقلاب و تشیع است كه به صورتهای مختلف انجام گرفته و متأسفانه نتایج مناسبی هم از كارهای خود گرفته‌اند. بر اساس برخی از گزارش‌ها، خیلی هم خوشحال هستند که به‌رغم مخالفتهای امثال مقام معظم رهبری، کمابیش به خواستههای خود رسیده‌‌اند. تبلیغات خارجیها و فعالیت ایادی داخلی آنان در این زمینه طبیعی است، زیرا از دشمن انتظار نمیرود که در این زمینه به ما كمك كند. کار دشمن، دشمنی کردن است، ما باید بررسی کنیم که چه كمبود‌هایی داشته‌‌ایم و چه فرصت‌هایی را  برای آنها فراهم كرده‌‌ایم كه بتوانند نقشههای خود را اجرایی كنند و یا خدای‌ناکرده گاهی به آنها کمک کرده باشیم.

ب) خطای روحانیان

در دهه اول انقلاب برخی از بزرگان و ائمه جمعه کشور در خطبه‌های نماز جمعه و سخنرانیهای خود درباره محدود کردن جمعیت به‌طور رسمی سخنرانی می‌‌کردند و برای تبیین این مسئله از برخی از روایات که در این زمینهها هست استفاده می‌کردند. البته هر کسی در هر موضوعی میتواند از متشابهات استفاده کند. پرسش این است که چرا این کار را میکردند؟ توجیه ظاهری آن این بود که وضع اقتصادی کشور نامناسب بود، و اولویت این بود که خرابیها و خسارت‌های ناشی از جنگ و بمبارانها جبران شود؛ افزون بر اینکه، شرایط خود کشور هم از نظر اقتصادی خوب نبود. دیدگاه این افراد آن بود که یکی از راهها این است که به‌ُ‌طور موقت  جلوی رشد جمعیت گرفته شود تا هزینه جدیدی بر دوش دولت و نظام گذاشته نشود ـ شاید توجیه آنها این بود. البته یقین داریم که برخی افراد نیز حسن نیت داشتند و غیر از این هم توجیهی ندارد و  مطمئن هستیم که همین مسائل باعث اشتباه آن‌ها شد. ولی شاید بعضی از آنها هم در اثر القائات برخی از اطرافیان و اشخاص مورد اعتماد و مشاوران اقتصادی بود که چنین اظهاراتی کردند که خواهناخواه در عدهای اثر میگذاشت. این یکی از آسیبهایی بود که بدان مبتلا شدیم و از طریق بهترین و معتمدترین شخصیتها ـ مانند ائمه جمعه که در کشور کسی در سخن آن‌ها شبهه‌ای نمی‌کرد ـ این کار انجام شد. باید بدانیم که این اشتباه را مرتکب شدیم و از این‌رو هم باید درصدد جبران آن باشیم و هم اینکه مواظبت کنیم در مسائل اینچنینی با سرعت و قاطعانه اقدام نکنیم که چنین خسارتهایی را به‌همراه داشته باشد. این درسی برای امامان جمعه و شخصیتهای معروف نظام است که در بیان اظهارات خود، به‌ویژه در موضوعاتی که تخصص ندارند، بیشتر دقت کنند.

ج) خطای دولتمردان

شبیه این توجیه برای دولتمردان و سیاستمداران داخلی هم هست. به‌طور طبیعی اولین چیزی که برای دولت‌ها اولویت دارد رفع مشکلات اقتصادی کشور است، و آنچه به یک دولت یا نظام ضربه میزند همین است که وضع اقتصادی مردم خراب باشد. بر همین اساس، دولت‌ همیشه پرهیز دارد از این که هزینه‌هایش زیاد شود تا آنچه را که داراست صرف کارهایی کند که مردم را بیشتر خوشحال می‌کند. اگر خیلی به دولتمردان حسنظن داشته باشیم و بپذیریم که خودشان و مشاوران‌شان صادقانه در این زمینه کار کردند و میکنند، باید بگوییم اشتباه آنها این است که در کنار منافع اقتصادی، خطر رکود و بعد از آن سقوط جمعیت را به حساب نمیآورند؛ مسئله‌ای که در درازمدت به منافع اقتصادی آنها نیز ضرر خواهد زد. برای مثال، امروزه یکی از مشکلات کشور ژاپن پیری جمعیت است که برای جبران عواقب آن درصدد هستند نیروی انسانی خود را از کشورهای دیگر تأمین کنند؛ در‌حالی‌که این نوع کشورها هم بر حسب عوامل ظاهری، هم از لحاظ علمی، هم از نظر تجربه سیاسی، و هم از منظر موقعیت بینالمللی جلوتر از ما هستند، ولی به این مشکلات دچار شده‌اند. به‌هر‌حال، ما از این جنبه آسیب‌ دیده‌ایم و اگر خیلی حسننیت داشته باشیم می‌توانیم بگوییم که افزون بر توطئه‌های خارجی و در کنار اشتباه برخی از روحانیان و ائمه جماعات و جمعه، دولت‌مردان ما نیز اشتباه کردند.

د) عقب‌ماندگی‌‌های علمی

مسئله دیگری که از رخنههای جامعه ما بود و دشمنان توانستند از آن نفوذ و سوءاستفاده کنند، کمبودهای علمی است. ما در رشتههای علوم انسانی و حتی برخی رشتههای علوم تجربی مانند پزشکی، هنوز در مراحل سطحی این علوم هستیم. به‌رغم پیشرفت‌هایی که در بعضی رشته‌ها مانند فیزیک اتمی داشته‌ایم، در اغلب رشتههای دانشگاهی دچار عقب‌ماندگی هستیم و اساتید به ترجمه مقالات و کتابهای دیگران و درسهایی که غالباً از دانشگاههای خارجی آموخته‌اند و می‌پندارند وحی منزل است، بسنده می‌کنند، و هنرشان این است که همین متون را در دانشگاه تدریس کنند. پس عامل دیگر، ضعف علمی فرهیختگان کشور، به‌ویژه اساتید دانشگاه، و بالأخص در رشتههای خاص مرتبط با مسئله جمعیت است.

ه) فرهنگ راحت‌طلبی عمومی جهانی

عامل دیگر که به‌ظاهر عامل تأثیرگذار و فعالی نیست ولی زمینه‌ساز است و ضرر آن نه‌تنها کمتر از عوامل دیگر نیست و شاید بیشتر هم باشد، فرهنگ عمومی جهانی، یعنی‌ راحتطلبی و آسایش، فرار از مسئولیت پرورش و تربیت فرزند است. به‌نظر نمی‌آید بتوان کشوری را یافت که این نقص را نداشته باشد، مگر یک کشور عقب‌مانده‌ای که به‌زحمت بتوان نام آن را پیدا کرد، وگرنه مدرنیته، تجدد و پیشرفت در هر کشوری وارد شده است، این فرهنگ راحت‌طلبی را نیز به همراه خود برده است. زن و مرد میخواهند شبانه‌روز به هر جایی بروند، شبنشینیها و ارتباطات جایز و غیرجایز، مشروع و نامشروع داشته باشند و بچه مزاحم آنها نباشد. زن می‌خواهد فارغ از زحمت دوران بارداری، شیردهی و پرورش و تربیت فرزند راحت باشد. این آفت در درون کشورهای اسلامی نیز وجود دارد؛ به‌ویژه در قشر تحصیلکرده و بالاخص در بانوان؛ اولاً‌ دیر ازدواج میکنند و بعد از ازدواج کردن دنبال راحتی هستند و بهزودی بچهدار نمیشوند و حتی گاهی با نامزد خود شرط می‌کنند که تا چند سال نباید فرزندآوری داشته باشند. این نه توطئه خارجی، و نه نقص در مدیریت داخلی است؛ بلکه یک عامل فرهنگی است. راه‌حل این مشکل نیز مبارزه با امریکا و عوض کردن دولت و استیضاح وزیر و چیزهایی از این قبیل نیست. این مشکل، فرهنگ راحتطلبی و عدم مسئولیت‌پذیری برای فرزندآوری در اکثریت جامعه است. به‌همین دلیل، مؤسسات تربیت کودک، شیرخوارگاه‌ها و امثال اینها روزبهروز بیشتر میشود. به‌هر‌حال، همه اینها یک عامل فرهنگی دارد که همان راحتطلبی است.

اینها مجموعه عواملی است که می‌توان برای آسیبشناسی این پدیده اجتماعی بدان اشاره کرد و بی‌شک عوامل دیگری نیز در این زمینه نقش دارند.

راه‌کارهای جبران کاهش جمعیت

حال سخن این است که با توجه به این آسیبها چه‌ باید کرد؟ ما نه رئیسجمهور هستیم، نه وزیر و نه کابینه و حزب و سایر عوامل قدرت را داریم. متأسفانه ارزشهایی که در اوایل انقلاب عمدتاً‌ به‌وسیله امام خمینی‌ رضوانالله‌علیه احیاء، و با یاری یاران‌شان تقویت شد و مدتی هم در جامعه رواج نسبی پیدا کرد، سیر نزولی خود را طی میکند و منحنی آن متأسفانه نزولی است. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، واقعیت موجود چنین است؛ البته گاهی به روی خود نمیآوریم و یا به‌خاطر اینکه با این مسائل انس گرفته‌ایم، این سیر نزولی را لمس نمیکنیم؛ اما اگر یک نفر از خارج نگاه کند، این موضوع را به‌خوبی حس میکند.

شخص معروفی در اتریش مسلمان شده بود، و مرکزی تشکیل داده بود که عدهای از مسلمانها جمع می‌شدند و جلسات خانوادگی برگزار می‌کردند. این خانواده اوایل انقلاب به ایران سفری داشتند. بعد از دو یا سه سال مجدداً به مناسبت دیگری به ایران دعوت شده بودند. همسر او در سخنرانی‌ای که از رادیو نیز پخش شد بیان می‌کرد که من در این سفر که وارد تهران شدم، ‌تصور کردم اینجا کشور دیگری است. سال‌‌های قبل که به ایران آمدم وضع خیابانها، مرد و زنها اینگونه نبود و حالا تهران شبیه کشور‌های اروپایی شده است و باور نمیکردم اینجا ایران است. وقتی فردی بعد از چند سال به ایران می‌آید تغییر را حس میکند؛ اما ما که در این جامعه‌ هستیم، متوجه نمیشویم که این خیابان صفائیه قم در اول انقلاب چگونه بود و حالا چگونه است. وقتی در این خیابان قدم بزنید معلوم میشود که وضع فرهنگ جامعه چگونه است، ولی ما عادت میکنیم و میگوییم خیلی هم خوب است.

با توجه به این مسائل باید بتوانیم تحلیل درستی ارائه دهیم که این آفت چقدر اهمیت دارد و در آینده چه خطرهایی را میتواند برای نظام و اصل اسلام به‌دنبال داشته باشد. به هرحال آنچه برای ما مهم است، توجه به روش انبیاء، یعنی انذار است: «ألم یأتکم نذیر»‌. ما باید بترسیم از خطرهایی که هست و از اینکه اگر کوتاهی کنیم چه عقوباتی به‌دنبال خواهد داشت؛ باید بترسیم از اینکه روزی به ما بگویند خود شما از عوامل به‌وجود آمدن بسیاری از مفاسد جامعه هستید که از آن نفرت دارید و حتی از بیان نام آن‌ها هم ناراحت هستید، زیرا با سکوت و حمایت خود از بعضی از اشخاص کمک کردید که این شرایط پیش آید و حالا باید مجازات شوید. بههرحال، از یک جهت، بیشتر نگران خودمان هستیم که مبادا برای اینکه کوتاهی کرده‌ایم به جهنم برویم. حال برای این که به چنین سرنوشتی دچار نشویم، چه باید کرد؟‌

الف) کارهای عملی و پژوهشی

یک‌سری کارهای عمومی لازم است که البته کار فنی و تخصصی ما نیست؛ مانند اینکه در فعالیتهای سیاسی به توطئه دشمنان توجه داشته باشیم، و مراقبت کنیم که هم خودمان در دام نیفتیم و هم دیگران را متوجه کنیم. چنین اموری برای ما که روحانی و دانش‌آموخته حوزه علمیه هستیم، کار اصلی محسوب نمی‌شود بلکه کار ما، فعالیت‌های فرهنگی و اسلامی، تحقیق، پژوهش و آموزش است. آنچه از ما توقع می‌رود و باید برای آن پاسخگو باشیم، در ابتدا کار علمی است. اهمیت این مسئله هم زمانی دوچندان می‌شود که شاید هیچ نهاد دیگری بهاندازه ما توان این کار را نداشته باشد. پس باید در ابتدا بیندیشیم که در این زمینه هر کار علمی که میتوانیم انجام دهیم و کوتاهی نکنیم؛ راهها و منابع آن را بشناسیم، از شگردهای دشمن آگاهی یابیم و موضع مناسبی در مقابل آنها اتخاذ کنیم.

ب) معرفی آثار علمی و نتایج آن به دیگران

کار دیگری که باید انجام دهیم و در واقع دنباله همین کار علمی به‌شمار می‌آید، معرفی آثار علمی و نتایج آن به دیگران و عموم مردم است. تبلیغ کارهای ما به عللی ضعیف است ـ انشاءالله همه از روی تنبلی نبوده باشد. این نکته را مقام معظم رهبری هم بارها فرمودند و به خود ما هم گفتند که چرا شما کارهای خود را به مردم معرفی نمیکنید. پس دومین کار این است که غیر از تحقیق، بکوشیم نتایج آن را نشر دهیم و به اطلاع مردم برسانیم؛ آن هم با روشهایی که مشروعیت و مطلوبیت عقلائی دارد و همهجا متداول است؛ مانند برگزاری نشستها،‌ استفاده از ظرفیت‌های هنری و رسانهها، و دیگر روش‌های مشروعی که دیگران برای معرفی کارهای خود از آن‌ها استفاده می‌کنند. برخی برای کوچکترین کاری تبلیغات تلویزیونی وسیعی انجام می‌دهند، آن‌هم‌ برای کاری که چه‌بسا ارزش این مقدار تبلیغات را نداشته باشد که روزانه چندین دقیقه در هر کدام از کانالها آن را تبلیغ کنند. بی‌شک این کار برایشان نفع دارد و هزینه آن را هم تأمین میکنند. دیگران برای یک چیز خیلی ساده و کم‌ارزش چنین تبلیغات می‌کنند؛ ولی ما برای مهمترین کارها هیچ برنامه تبلیغی نداریم؛ برای کاری که مهمترین عامل در بقای نظام و اسلام است و شخص مقام معظم رهبری بارها بر آن تأکید کرده‌اند! برای چنین کار مهمی،‌ اگر خیلی تلاش کنیم این است که اطلاعیه‌ای می‌زنیم که فلانروز جلسهای درباره جمعیت هست! این بیشترین تبلیغی است که برای این کار انجام میشود! پس کار دوم این است که از راه‌های مختلف تبلیغی برای معرفی نتایج تحقیقات و کارهای انجام‌شده در این زمینه، ارائه تحلیل‌های علمی و مستند، و یا بیان پیشنهادها و روش‌هایی برای توسعه این کار بهره ببریم. حتی برای بیان مطالب خود می‌توانیم به منابع علمی و افراد خارجی استناد دهیم. در کشور ما هنوز بسیاری از مردم وقتی مطلبی را از یک پرفسور انگلیسی نقل می‌کنید خیلی بیشتر در آنها اثر می‌گذارد تا اینکه بگویید فلان آیت‌الله چنین سخنی گفته است. البته این هم یک موضوع فرهنگی است که این‌گونه تربیت شده‌اند. به‌هر‌حال، از این ظرفیت‌‌ها هم باید استفاده شود؛ برای مثال، در بین جمعیت‌شناسان دنیا کسانی هستند که دیدگاه‌های علمی دارند که باید آن‌ها را شناسایی نمود، و در کنار مطالب دینی و وحیانی، به دیدگاه‌ها و تجربه‌های آنها نیز استناد کرد.

یک نمونه عینی از کارهای تبلیغاتی، مربوط به پوشاک است که پوشاک کودک از ابتدای تولد تا زمان راه رفتنش را تبلیغ می‌کند تا با فروش آن مثلاً ده یا بیست درصد سود ببرند. در چنین شرایطی، ما مهم‌ترین عامل رشد و حیات خودمان را تبلیغ نمی‌کنیم! بسیاری از کارهای صورت‌گرفته و نتایج پژوهش‌ها نیز که با هزار زحمت به‌دست آمده است در چارچوب مؤسسه و کتابخانه می‌ماند.

به‌هر‌حال، همه مردم کشور، یک‌سری وظایف عمومی دارند؛ مانند مشارکت در کارهای سیاسی، تبلیغ کسانی که فکر صحیحی دارند، و نقد کسانی که سخنان نادرستی را بیان و کارهای غلطی می‌کنند. اینها برخی وظایف عمومی است و وظیفه همه مردم است و صرفاً کار افراد روحانی، عالم و فرهیختگان نیست. کسانی که اهل فکر، مطالعه و تحقیق هستند در کنار این کارهای عمومی باید آن وظایف خاص خود را نیز انجام دهند. بنابراین، باید در موضع‌گیری‌ها و حتی کیفیت سخن گفتن خود درباره اشخاص یا جناح‌های سیاسی و یا مسئولان کشور توجه داشته باشیم و بدانیم که این ضعف‌ها هست و باید آن‌ها را جبران کنیم.

شاید در میان این مسائل، آنچه انسان را بیشتر آزار می‌دهد این است که افرادی در لباس روحانیت کارهایی را انجام می‌دهند که خیلی از اسلام دور است و به هر دلیلی مصالح هم اقتضاء نمی‌کند که با آنها برخورد کنیم و در جامعه تنش ایجاد شود. اینجاست که انسان باید خون دل بخورد و دندان روی جگر بگذارد و خیلی ملاحظات داشته باشد و آرام حرکت کند. ولی اصل این وظیفه از گردن ما برداشته نمی‌شود. پس چه زمانی قرار است این مطالب گفته شود و چه کسی می‌خواهد مردم را روشن کند؟ باید کوشید رفتار ما منطقی باشد و بی‌دلیل در جامعه تنش ایجاد نشود. چه‌بسا اگر برخی سخنان به موقعیت و پرستیژ بعضی افراد خدشه‌ای وارد کند ندای حفظ وحدت و اتحاد سر می‌دهند. وحدت درباره چه چیزی؟ کارهای غلط! مگر وحدت بت است و هر نوع اتحاد و  وحدتی با هر کسی خوب است؟ اگر خوب است باید با امریکا و اسرائیل هم وحدت داشته باشیم! وقتی عده‌ای احساس خطر می‌کنند، به وحدت و یگانگی دعوت می‌کنند و برای این کار از بیوت علماء و مراجع هم استفاده می‌کنند. متأسفانه بسیاری از افراد در پست‌های بالا هم توجه ندارند که چه وحدتی را تقویت می‌کنند. چه کسی باید از اینها انتقاد کند و چه کسی باید مردم را روشن کند که این ضعف‌ها وجود دارد؟

ان‌شاءالله از ابزاری که خداوند در اختیار ما قرار داده و اقشار دیگر کمتر از آن بهره‌مندند، یعنی شناخت صحیح اسلام، و مبانی و استلزامات آن، بهتر استفاده کنیم. از کسی که از ابتدای جوانی و نوجوانی در امریکا زندگی کرده و حالا در ایران پست و مقامی پیدا کرده است نباید توقع داشت که مانند یک آیت‌الله اسلام را شناخته باشد و مانند او فکر کند؛ بدیهی است که نسبت به شناخت اسلام ضعف خواهد داشت. حتی از همه کسانی که در متن حوزه و خانواده مرجعیت متولد شده‌اند نمی‌توان توقع داشت به یک شکل بیندیشند. این موضوع خیلی تعجب‌آور نیست، چرا که فکر و ساختار شخصیت آن‌ها همین را ایجاب می‌کند. آیا اگر ما هم جای فلان فرد بودیم که از اول نوجوانی در امریکا زندگی می‌کردیم و با تحصیل در مدارس و دانشگاه‌های آنجا مدرک می‌گرفتیم، شبیه الان بودیم و مثلاً‌ خدمت امام می‌رفتیم؟ چنین فردی فهم دیگری دارد. اما پرسش این است که چرا ما روحانیان نصوص قرآن و آموزه‌های امام‌ را به این زودی فراموش کردیم و به این آفت‌ها مبتلا شدیم؟ ما همیشه فرافکنی می‌کنیم که مثلاً امریکایی‌ها  و شبکه‌‌‌های مافیایی و... چنین و چنان کردند، اما اگر ما این بستر را فراهم نکرده بودیم و به وظیفه خود عمل می‌کردیم، آن‌ها نمی‌توانستند این‌گونه نفوذ کنند. بنابراین باید بیشتر با توجه به خودمان نقص‌های‌مان را جبران کنیم و بکوشیم قدم‌هایی برای رفع کمبودها برداریم.

«رَّبَّنَا عَلَیْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَیْكَ أَنَبْنَا؛ وَفّقنَا لِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَی، وَ اخْتِم لنا بِالخَیرِ وَ السَّعَادَة؛ وَ صَلَّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین».