بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
شهید بزرگوار، حجتالاسلام محمد امین کریمیان، كه از دانشپژوهان موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) بود، پس از پیوستن به مدافعان حرم، در 27 خرداد 1395 در منطقه حلب سوریه همراه قافله شهدا شد؛ اما خانواده صبور این شهید 6 سال چشمانتظار پیکر مطهرش بودند. اكنون، پس از این انتظار طاقتفرسا و به مناسبت بازگشت این شهید به وطن، متن بیانات مرحوم علامه مصباح یزدی ـرضواناللهعلیهـ كه اول مهر 1395 در دیداری صمیمانه با خانواده این شهید بزرگوار ایراد شده، منتشر میشود.
ذکر تسلیت در چنین موردی از مثل بندهای بیجاست. در واقع این بزرگوار یک مرغ بهشتی بودند که مدتی مهمان این خانواده بودند، در میان مهمانهای دیگری که در این بیت شریف حضور داشتند و قطعاً مورد عنایت خاص آقا امام زمان ـصلواتاللهعلیهـ و اولیاء خواهد بود.
من اگر بخواهم به زبان ساده صحبت بکنم، باید بگویم كه ما باید اینجا غسل ]زیارت[ کنیم، احرام بپوشیم و بیاییم بابلسر، آنجا عرض تسلیت کنیم. ولی به واسطة گرفتاریهای مختلف دنیا که گاهی انسان نسبت به آنها شبهة تکلیف میکند، اینقدر لیاقت نداشتیم که حالا كه خودمان به شهادت نرسیدیم و خدمتی از دستمان بر نیامد، اقلاً در مراسم تشییع و بزرگداشت این شهید شرکت کنیم. به هرحال من اول به جای هر چیز دیگر احساس غبن خودم را عرض میكنم و آرزو میکنم كه ای کاش میشد ما با لباس احرام و پابرهنه میآمدیم و در مراسمِ بزرگداشت این شهید شرکت میکردیم. این افتخاری است که نصیب این خانواده شده و این آخرین میوهای بوده که این درخت خداپسند تا به حال به بار آورده؛ ان شاءالله بعد از این متصل شود به ظهور ولی عصر عجلاللهفرجهالشریف و دیگر احتیاجی نباشد به اینکه چنین قربانیهایی در راه اسلام و تشیع داده بشود.
آنچه بر فضیلت این بزرگوار میافزاید بصیرت، نورانیت قلب و صفای دل است که نه تنها حقایقی را درک کرده، ]بلكه[ اینها را در صدر وصیتنامهاش متذکر شده؛ آغازش با افشاگری شروع میشود و پایانش به توصیة مجدد و مکرر به اینکه برادران و خواهران و همه کسانی که از این وصیتنامه اطلاع پیدا میکنند، نسبت به مقام معظم رهبری وفادار باشند. آنچه از زبان الکن ما بر میآید این است که اولاً دعا کنیم كه خدا به بازماندگان این شهدا صبر و آرامش و سکینه مرحمت کند ـمقام معظم رهبری هم بر همین واژه «سکینه» زیاد تأکید میکنندـ این آرامش را در قلب همه شما ایجاد کند تا همیشه این خاطره با نشاط برای فداکاری در راه دین توأم باشد و یک وقت ـخدای ناکردهـ شیطان وسوسه نکند که ]چرا[ عزیزانمان در این راه رفتند؛ مخصوصاً با وجود بعضی چیزهایی که برخلاف انتظار است و در جامعه دیده میشود. برای اینکه در همه این موارد ما دچار وسوسه شیطان نشویم، توصیه میکنم همیشه خاطره عاشورا را در ذهنتان تکرار کنید. چند سال بعد از بعثت پیغمبر اکرم، عزیزترین نوهاش، دوستداشتنیترین انسان روی زمین، گرامیترین انسان نسبت به همه مخلوقات خدا، کسی که همه مسلمانها او را دائماً در آغوش پیغمبر ـصلواتاللهعلیهـ و روی دوش پیغمبر ـصلواتاللهعلیهـ دیده بودند، همان کسانی که خودشان را طرفدار پیغمبر و پیرو خط پیغمبر میدانستند، این عزیز را به فجیعترین وضع به شهادت رساندند. آیا خانواده سیدالشهداء ـعلیهالسلامـ احساس خسارت کردند؟ وقتی آن نامرد گفت: دیدی خدا با شما چه کرد؟ ]حضرت زینب[گفت: ندیدیم ما از خدا، جز زیبایی! هرچه دیدیم زیبا بود. یعنی حتی شهادت طفل شیرخوار هم به نظر حضرت زینب زیبا بود. ما باید سرمشق بگیریم از این خانواده. این شهادتها در این راه واقع شد، برای احیاء راه سیدالشهداء. باید اول آن مسائل را درست تحلیل کنیم و بفهمیم چرا حضرت زینب چنین چیزی فرمود. یعنی فقط برای جواب آن نامرد این حرفها را زد، یا واقعاً آنچه دید، زیبا دید؟
اگر بدانیم که حوادث این عالم نسبت به آن عالم و نسبت به عصری که باید در آن زندگی کنیم و زندگی واقعی ما و وطن ماست، مثل یک چشم به هم زدن می ماند، ولو صد سال طول بکشد؛ یک مدتی است، همراه با سختی و سستیهایی كه در این عالم پیدا میشود، برای اینکه هرکسی امتحان خودش را پس بدهد. زندگی واقعی ما از آن وقتی شروع میشود که به آن عالم منتقل بشویم، به وطنمان منتقل بشویم. اینها سفر کوتاهی است برای اینکه راهمان را انتخاب کنیم. بنابراین آنچه در این عالم واقع میشود، قابل اهمیت نیست؛ نه خوشیهایش، نه ناخوشیهایش. «لکیلا تأسَوا علی ما فاتکم و لاتفرحوا بما آتاکم» ( سوره حدید، آیه 23) آموزه قرآن این است که نه از سختیها]ی دنیا[ باید نگران شد و غصه خورد، و نه از خوشیهایش باید شاد شد. نه خوشیهایش لیاقت شاد شدن دارد، نه سختیهایش ارزش غصه خوردن؛ یک دوران امتحانی است. ساعت امتحانی است، ]انسانها[ میروند سر جلسه امتحان؛ منتها این جلسه امتحان نسبت به عالم آخرت از یک چشم بر هم زدن هم کمتر است؛ اسمش را در مقیاس دنیا میگوییم صد سال ]كه اگر[ نسبت به عالم ابدی حساب كنیم، از یك چشم بر هم زدن هم كمتر است. ]اما[ زیباییاش در این است که با همین عمر محدود و فداکاریهای محدود، چه برکاتی نصیب جامعه میشود؛ باعث هدایت انسانهای دیگر میشود، باعث پیروزی حق میشود، باعث زنده شدن راه سیدالشهداء و راه جدش ـعلیهم صلواتاللهـ میشود؛ اینها مهم است. انسان چند صباحی آمده اینجا، از این دنیا هم خواهد رفت؛ در بستر بیماری، در بیمارستان یا در میدان شهادت، بالاخره باید رفت؛ این چیز مهمی نیست؛ اما ]رفتنش[ چه نتیجهای دارد؟
همانطور که مقام معظم رهبری بهتر از همه فهمیدند و بهتر از همه بیان کردند، ما همه چیزمان را مرهون همین شهدا هستیم؛ بقای اسلام مرهون این خونها است؛ از شهادت شهدای کربلا، تا شهادت مدافعین حرم؛ ]همه اینها از[ یک باب است. «رگ، رگ است این آب شیرین و آب شور». همه اینها شاخههایی از آن روز است. شما باید تصور کنید که فرزندتان، این عزیزتان روز عاشورا در کنار سیدالشهداء ـعلیهالسلام، در پیشگاه سیدالشهداء شهید شده؛ این، همان راه است. قطعاً در موقع شهادت ایشان عنایت ائمه اطهار ـعلیهمالسلامـ بوده و لبخند بر لب آنها نقش بسته، شاد شدند از مقامی که ایشان به آن نائل شده و به تاثیری که ]این شهادت[ در بقای اسلام و انقلاب و ارزشهای اسلام و انقلاب میگذارد.
الحمدلله همه شما میدانید، خودتان تجربه کردهاید، از دیگران هم شنیدهاید، كه گاهی داستان یک شهید جمعیتی را هدایت کرده؛ داستان شهیدی را نقل کردند، آنهایی که آنجا بودند فیالمجلس تحول پیدا کردند، بعداً هرکدام برای بستگانشان تعریف كردند، به واسطه شنیدن داستان آن شهید یک ایلی متحول شدهاند. این یعنی چه؟ یعنی این الفاظی که از این شهید نقل میشود، تا روز قیامت این همه برکت دارد. چه نوری در دلها میتاباند و چه برکاتی نصیب مردم میشود. این است که جا دارد که من این شهادتها ـکه در این بیت شریف و نورانی متعدد استـ را به همه ی شما و سایر بستگانتان تبریک عرض بکنم و تأسف برای امثال بنده است که تا به این سن نتوانستیم کاری کنیم که بدانیم مرضیّ خداست و دل آقا امام زمان ـعجلاللهتعالیفرجهالشریفـ را شاد میکند. اما این حرکات شهدای شما یقین داریم که همه انبیا و اولیا، فاطمه زهرا، امیرالمؤمنین و سیدالشهداء ـعلیهمصلواتاللهـ را شاد کرده. ما چه کاری میتوانستیم بکنیم که یک لبخندی بر لب امام زمان نقش ببندد و شاد بشود ]از این[ که هستند کسانی که دین خدا را یاری کنند؟ مخصوصاً کسانی که بصیرت دارند و میفهمند و میشناسند، و دوست و دشمن و ارزشمند و بیارزش را تشخیص میدهند.
خدا انشاءالله ساعت به ساعت بر علوّ درجات شهدایتان بیافزاید؛
به همه ی شما طول عمر و سعادت دنیا و آخرت مرحمت کند؛
برکاتش را هرروز بیشتر بر بیت شما نازل کند؛
انشاءالله نوجوانها و جوانهایتان را به سعادت دنیا و آخرت نائل کند و خوشبخت دو جهان قرار بدهد؛ ان شاءالله.
بار دیگر از تشریففرمایی براداران و خواهران عزیز به سهم خودم تشکر می کنم و از اینکه آنطور که دلم میخواهد، موفق نمی شوم در مراسم بزرگداشت این شهید شرکت کنم عذرخواهی میکنم و امیدوارم اگر کاری که انجام میدهیم ثوابی دارد، ثوابش به روح این شهید اهدا شود؛ انشاءالله.
والسلام علیكم و رحمهالله و بركاته