صوت و فیلم

صوت:

فلسفه اخلاق اسلامی

در افتتاحیه سمینار اخلاق در اسلام و مسیحیت
تاریخ: 
جمعه, 9 خرداد, 1393

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

بنده به‌عنوان خدمتگزار این مؤسسه، تشریف‌فرمایی عزیزان، اساتید و دانشجویان و شرکت در این کنفرانس را خوش‌آمد عرض می‌کنم. از اینکه فرصتی دست داده تا گروهی از کسانی که طالب حقیقت هستند با هم تبادل‌نظر داشته باشند و بیشتر با هم آشنا شوند از عمق دلم احساس خوشحالی می‌کنم. همتی که عزیزان و مهمانان محترم به خرج داده‌اند که از راه دور تشریف آورده‌اند و در این کنفرانس شرکت کرده‌اند این همت و تلاش را ستایش می‌کنم و این را نشانه‌ یکی از فضائل اخلاقی این عزیزان به حساب می‌آورم و از همین‌جا مقدمه بحثم را با اصل و متن بحث که با موضوع فضائل اخلاقی از دیدگاه اسلام و مسیحیت است ارتباط می‌دهم.

ملاک ارزش‌گذاری اخلاقی

وقتی ما می‌گوییم زحمتی که عزیزان کشیده‌اند و از راه دور آمده‌اند و در این جلسه شرکت کرده‌اند دارای ارزش اخلاقی است این سؤال مطرح می‌شود که ملاک این ارزش‌گذاری چیست؟ و همان‌گونه که عزیزان حضور ذهن دارند پاسخ به این سؤال، موضوع اصلی بحث در فلسفه اخلاق است و این موضوع از قدیمی‌ترین زمانی که تاریخ فلسفه نشان می‌دهد موضوع بحث فیلسوفان اخلاق بوده است. البته بحث درباره چنین موضوع وسیعی که مکاتب و دکترین‌های بسیار متفاوتی درباره‌اش وجود دارد در حوصله چنین جلسه‌ای نیست ولی در حد امکان، به‌اختصار اشاره به اصلی‌ترین اختلافات در این مسأله خواهیم کرد.

یکی از برجسته‌ترین نظریات در فلسفه اخلاق این است که کسانی معتقدند ما یک نیروی درک‌کننده خاصی برای ارزش‌های اخلاقی داریم که به‌صورت ابتدایی و بدیهی اموری را درک می‌کند که ارزشمندند و در مقابلش بعضی چیزها هم ضد ارزش هستند و هیچ دلیلی ندارد و به‌طور بدیهی ثابت می‌شود. طبعاً راه شناختن فضائل یا رذائل اخلاقی هم همین است که هر کسی به فطرت خودش مراجعه کند و از این درک فطری خدادادی‌اش بهره بگیرد. در مقابل، کسانی معتقدند که بحث درباره ارزش اخلاقی مثل بحث درباره سایر مباحث فلسفی، قابل استدلال و اثبات است و در این زمینه ممکن است خطاهایی هم واقع شده باشد که باید اصلاح شود. ازجمله نظریات معروفی که می‌گویند اثبات مسائل اخلاقی و اثبات ارزش‌های آن از راه دلیل عقلی ممکن است نظریه‌ای است که از دیرباز به ارسطوییان نسبت داده شده است. در این نظریه، فرض بر این است که هر کار اخلاقی سه وجه دارد؛ یک وجه افراط، یک وجه تفریط و یک وجه اعتدال. تنها وجه اعتدالش دارای ارزش اخلاقی است و دو طرفش که افراط و تفریط است دارای ارزش منفی است.

توجه به نیت عمل، مهم‌ترین امتیاز نظریه اخلاقی کانت

نظریه معروف دیگری که در باب ارزش‌های اخلاقی شهرت بسزایی دارد نظریه کانت است که در میان همه مکاتب اخلاقی ویژگی‌های خاصی دارد. مهم‌ترین امتیاز این نظریه این است که برای اثبات ارزش اخلاقی، غیر از جرم و قالب عمل، توجه ویژه‌ای به نیت عمل دارد. لازمه این نظریه این است که حتی بسیاری از امور اخلاقی که در مکتب ارسطوییان دارای ارزش مثبت است، این‌ها بگویند یا اصلاً ارزش اخلاقی ندارد و یا حتی ارزش منفی دارد. علت این امر این است که شرط ارزش اخلاقی را این می‌داند که فاعل اخلاقی باید کار را فقط به نیت اطاعت عقل انجام دهد نه به خاطر هیچ فایده یا نتیجه دیگری که بر کار مترتب می‌شود؛ بنابراین بسیاری از کارهایی که در نظریه ارسطویی دارای ارزش اخلاقی مثبت است ولی چون نیت شخص، کسب فایده یا کسب شهرت و یا حتی ارضای عاطفه‌ای بوده لذا در این مکتب فاقد ارزش اخلاقی است. از ویژگی‌های این نظریه این است که هر چیزی تنها در یک صورت دارای ارزش اخلاقی مطلق است و در غیر این صورت به‌طورکلی فاقد ارزش است یعنی ارزش فقط یک مرتبه دارد و دارای مراتب مختلف نیست.

با توجه به این‌که همه عزیزان سابقه ذهنی خوبی از مسائل فلسفه اخلاق دارند لذا من بیشتر از این وقت را برای توضیح انواع نظریات اخلاقی نمی‌گیرم. همین اندازه خواستم اشاره کنم که زمینه برای بیان نظریه اسلامی فراهم شود.

مقایسه نظریه اخلاقی اسلام و نظریه کانت

همین‌جا باید اشاره کنم که بین نظریه اخلاقی اسلام با نظریه کانت شباهت‌های زیادی وجود دارد. همان‌گونه که در نظریه کانت اهمیت خاصی به نیت داده شده، در نظریه اسلامی هم به این مسأله توجه خاصی شده و نیت نقش مهمی در ارزش‌آفرینی دارد؛ اما اختلافاتی که نظریه اخلاقی اسلام با نظریه کانت دارد در چند چیز قابل بررسی است. شاید مهم‌ترینش این باشد که در نظر اسلام، ارزش‌ها دارای یک مرتبه دُگم و مشخص نیست بلکه دارای مراتب متفاوت است؛ بنابراین یک عمل اخلاقی از چند نفر می‌تواند ارزش‌های بسیار متفاوتی را ایجاد کند که فاصله بین آن‌ها می‌تواند بسیار زیاد باشد؛ مثلاً یک فعلی همین اندازه دارای ارزش است که بالقوه می‌تواند یک ارزش اخلاقی ثابتی را داشته باشد ولی خودش بالفعل فاقد ارزش کامل اخلاقی است؛ مثلاً کمک کردن به زیردستان و تنگدستان یک ارزش اخلاقی حساب می‌شود اما چون ممکن است نیت کسی در این کار، شهرت‌طلبی و منافع اجتماعی خودش باشد لذا بالفعل ارزش ثابتی را ندارد و فقط بالقوه دارای ارزش است و حتی ممکن است گاهی دارای ارزش منفی هم بشود، برای این‌که ممکن است این کار صرفاً برای اغراض سوء و برای فریب دادن مردم انجام بگیرد.

اولین مرتبه ارزش این است که عمل صرفاً از روی عاطفه و برای خیر رساندن به دیگران انجام بگیرد و قصد دیگری نداشته باشد. از همین‌جا یک اختلاف نظریه اسلامی با نظریه کانت روشن می‌شود که چنین فعلی که برای ارضای عاطفه است مثل مادری که نیمه‌شب بلند می‌شود و به بچه‌اش شیر می‌دهد و از او پرستاری می‌کند و به او مهربانی می‌کند، ازنظر اخلاقی و اسلامی دارای مرتبه‌ای از ارزش است اما در نظریه کانت هیچ ارزشی ندارد چون به قصد ارضای عاطفه‌اش بوده است.

نکته دیگری که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که همین عملی که گفتیم از روی عاطفه انجام می‌گیرد و دارای اولین مرتبه ارزش اخلاقی است همین عمل می‌تواند به شکل‌های دیگری انجام بگیرد که ارزشش صدها و هزارها برابر آن ارزش اولیه است. اولین مرتبه‌ای که نزدیک به مرتبه قبلی است این است که شخص در مقابل جامعه احساس مسئولیت کند و خودش را به جامعه بدهکار بداند و کاری که انجام می‌دهد را به‌عنوان انجام این وظیفه اجتماعی بداند. روشن است که فرق این گزینه با گزینه قبلی این است که در گزینه قبلی فقط ارضای عاطفه خودش منظور بود اما این‌جا علاوه بر این ارضای عاطفه، احساس یک وظیفه اجتماعی می‌کند، خودش را به اجتماع بدهکار می‌داند و با این کار بدهکاری خودش را انجام می‌دهد.

مرتبه بالاتری از ارزش برای همین کار وقتی ثابت می‌شود که شخص، معتقد به دین و پاداش اخروی باشد و علاوه بر آن نیت‌های قبلی، قصد رسیدن به ثواب اخروی و پاداش ابدی را داشته باشد. این فرض با فرض قبلی در این‌که شخص یک وظیفه اجتماعی را برای خودش قائل است و کار را برای ادای این وظیفه و ادای این دِین انجام می‌دهد مشترک است ولی در فرض اول انگیزه‌اش فقط این است که در این عالم شخص وظیفه‌شناسی باشد و در فرض دوم انگیزه‌اش این است که علاوه بر این، وظیفه‌اش را در مقابل خدا انجام دهد.

تأثیر ایمان به خدا در ارزش اعمال

شخصی که ایمان به خدا دارد، علاوه بر ارزش‌های قبلی می‌تواند با همین رفتارش یک ارزشی را کسب کند که به‌هیچ‌وجه با ارزش‌های قبلی قابل مقایسه نیست و حتی نسبت عددی با آن‌ها ندارد و آن این است که اجمالاً عشقی به خداوند متعال پیدا کند و کار را فقط به خاطر این‌که خدا دوست دارد انجام دهد. این عشق ممکن است به جایی برسد که حتی اگر فرض شود که خدا در مقابل این عملش او را به جهنم خواهد برد و او را عذاب خواهد کرد اما کار را دوست دارد؛ او این کار را انجام می‌دهد چون خدا دوست دارد و حتی آن عذاب را هم تحمل می‌کند فقط به خاطر این‌که خدا راضی باشد.

ما در سیره بسیاری از بندگان پاک خدا نمونه‌هایی از این رفتار را سراغ داریم که هم در عمل نشان داده‌اند و هم در نیایش‌هایشان گفته‌اند که خدایا! اگر هفتاد بار ما را معذب کنی و ما بسوزیم و خاکستر شویم و دوباره زنده شویم و بار دیگر بسوزیم تا به‌کلی نابود شویم، اگر هفتاد بار بسوزیم دست از این کارمان برنمی‌داریم چون تو این کار را دوست داری. حالا ملاحظه بفرمایید کاری که با این انگیزه انجام بگیرد با کاری که تنها برای ارضای عاطفه باشد چقدر تفاوت دارد و آیا هیچ نسبت عددی بین این‌ها می‌شود قائل شد؟!

بین نظریه اسلامی و نظریه کانت اختلافات جزئی دیگری را می‌شود مورد توجه قرار داد و ازجمله به‌عنوان نمونه، ادعای این‌که انسان کاری را صرفاً به خاطر اطاعت حکم عقل انجام دهد عملاً قریب به معدوم است و ما هرچه در حالات خودمان فکر کنیم کمتر می‌توانیم موردی را پیدا کنیم که یک کاری را صرفاً به خاطر این‌که عقل می‌گوید انجام دهیم. خب سؤال می‌شود که من چه انگیزه‌ای دارم که اطاعت عقل کنم و از همه چیزهای دیگر صرف‌نظر کنم صرفاً به خاطر آنکه اطاعت عقل خودم را کرده باشم؟ اما در نظریه اسلام می‌بینیم که به صورت‌های مختلفی این انگیزه‌ها قابل عمل است و واقع هم شده و در بین اولیای خدا کسانی بوده‌اند که در رفتارها و عبادت‌هایشان در طول عمر حتی لحظه‌ای نه به عذاب آخرت اندیشیده‌اند و نه به ثواب بهشتی و تنها و تنها کار را به خاطر عشق به خدا انجام داده‌اند.

انجام کار فقط به قصد خشنودی خدا!

برای این‌که به تعبیرات منابع دینی اسلام در این باره اشاره‌ای کرده باشم، اشاره می‌کنم به این‌که کسانی که مروری روی آیات قرآن بکنند در بسیاری از جاها به این تعبیر برمی‌خورند که یُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ،[1] إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى،[2] یعنی کسانی که تمام هستی‌شان را به دیگران بذل و بخشش می‌کنند و هیچ چشم‌داشتی ندارند جز این‌که به خشنودی خدا برسند.

من به تعبیری از کلمات سنت و روایات هم اشاره کنم. در میان آن‌ها یک جمله را انتخاب می‌کنم که وقت عزیزان زیاد گرفته نشود. در یک روایتی در مدح چنین کسانی این تعبیر آمده که قَدْ أَعْطَوُا الْمَجْهُودَ فِی أَنْفُسِهِمْ لَا مِنْ‏ خَوْفِ‏ نَارٍ وَ لَا مِنْ شَوْقِ جَنَّةٍ وَ لَكِنْ ینْظُرُونَ فِی مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ فَیعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَهْلٌ لِلْعِبَادَة،[3] یعنی تمام آن‌چه که در اختیار دارند را در راه بندگی خدا صرف می‌کنند نه از ترس عذابی و نه به امید پاداشی، بلکه این‌ها در ملکوت آسمان و زمین نگاه می‌کنند و درمی‌یابند که تنها خداست که ارزش بندگی کردن دارد لذا همه کارهایشان را به قصد بندگی خدا و برای خشنودی او انجام می‌دهند. البته کسب چنین پایه‌ای از معرفت و ایمان آسان نیست ولی توجه به این قله برای کسانی که می‌‌خواهند در دامنه کوه حرکت کنند می‌تواند مفید باشد که بدانند چه راهی را در پیش دارند و به چه قله‌ بلندی می‌توانند برسند. اگر همت کنند خدا را بهتر بشناسند و با او انس بگیرند و عشق به خدا در دلشان جایگزین شود به جایی می‌رسند که بدون هیچ چشم‌داشتی حتی به پاداش خدا، کارهایشان را صرفاً به خاطر رضای او تنظیم کنند و زندگی‌شان را به این صورت انجام دهند.

حضرت ابراهیم؛ سمبل انسان کامل

یکی از بزرگانی که در قرآن به این صفات شناخته شده و آیات زیادی در مدح ایشان آمده حضرت ابراهیم‌علی نبینا و آله‌ و علیه‌السلام است، کسی که همه ما پیروان ادیان ابراهیمی به پیروی از او افتخار می‌کنیم و او را سمبل یک انسان کامل و شایسته می‌دانیم. قرآن، حضرت ابراهیم را این‌گونه معرفی می‌کند؛ وَكَذَلِكَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِیكُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ.[4] اولین ویژگی حضرت ابراهیم این بود که خداوند متعال، ملکوت آسمان و زمین را به ایشان نشان داد و ایشان حقیقت آن‌ها را مشاهده کردند. با این مشاهده بود که به مقام یقین که یکی از بالاترین فضائل اخلاقی فردی است نائل شدند. در سایه این مقام یقین و این مشاهده حقایق عالم، همه هستی خودشان را در پیشگاه الهی باختند و همه‌چیز را فدا کردند. قرآن در این باره می‌فرماید: إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِی لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِینَ؛[5] من همه هستی خودم را در پیشگاه الهی تقدیم کردم و در این راه هیچ شرکی نمی‌ورزم. در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُكِی وَمَحْیای وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ،[6] نه‌تنها نماز و عبادتم، بلکه همه مرگ و زندگی‌ام برای خداست.

حضرت ابراهیم؛ جلوه ناب عشق به خداوند متعال

در روایات ما هم مدح زیادی از حضرت ابراهیم آمده که نشانه کمال ایمان و معرفت ایشان به خداوند متعال است. نمونه‌ای از عشق حضرت ابراهیم به خداوند متعال، این داستانی است که در روایات ما نقل شده است. می‌دانیم که حضرت ابراهیم مثل بسیاری از پیغمبران دیگر گله‌دار بود و چوپانی می‌کرد، گوسفندانی داشت و آن‌ها را پرورش می‌داد. حضرت ابراهیم یک شب داشت گله خودش را از جایی به جای دیگری منتقل می‌کرد. در نیمه‌شب، در بیابان تاریک که هیچ‌چیز توجه او را جلب نمی‌کرد ناگاه صدایی شنید. صدا این بود که گوینده‌ای می‌گفت: سُبُّوحٌ قُدُّوس. دو تا از نام‌های خداوند متعال را ذکر می‌کرد. این صدا در آن تاریکی و سکوت شب آن‌چنان در قلب حضرت ابراهیم اثر کرد که نزدیک بود بی‌هوش شود. فریاد زد که ‌ای گوینده این سخن! اگر یک‌بار دیگر این اسم را تکرار کنی نصف گوسفندانم را به تو می‌بخشم. گوینده بار دیگر این کلام را به زبان آورد و گفت: سُبُّوحٌ قُدُّوس. ابراهیم گفت اگر یک‌بار دیگر این نام را تکرار کنی همه گوسفندانم را به تو می‌بخشم.

درجه توکّل حضرت ابراهیم بر خداوند متعال

درباره اعتماد حضرت ابراهیم به خداوند متعال این داستان در روایات ما آمده که وقتی‌که می‌خواستند ایشان را به‌وسیله منجنیق در میان آتش بیندازند جبرئیل نزد ایشان آمد. نمی‌دانم در داستان‌های عهدین هم به همین صورت است یا نه؟ در قرآن ما این‌گونه آمده که برای این‌که ابراهیم را مجازات کنند چون به‌اصطلاح به بت‌ها جسارت کرده بود، آتش بسیار بزرگی فراهم کردند و حرارت این آتش آن‌قدر زیاد بود که هیچ‌کس نمی‌توانست نزدیکش شود و لذا منجنیقی تهیه کردند و حضرت ابراهیم را در منجنیق گذاشتند و ایشان را از راه دور به داخل آتش پرت کردند. وقتی ایشان را از منجنیق پرت کردند، از فاصله بین منجنیق تا وسط آتش، جبرئیل در هوا نزد ایشان آمد. جبرئیل به حضرت ابراهیم گفت که آیا کاری از دست من برمی‌آید؟ کمکی می‌خواهی برایت انجام دهم؟ حضرت ابراهیم فرمود: از تو کمکی نمی‌خواهم. گفت: پس از خدا بخواه! ابراهیم جواب داد: من این کار را برای خشنودی خدا انجام دادم، او هر چه دوست دارد همان را می‌پسندم. این یکی از نمونه‌هایی است که یک انسان می‌تواند افتادن در آتش را که قاعدتاً نتیجه‌ای جز سوختن ندارد برای رضای معشوقش انجام دهد.

تأثیر دین بر رفتار اخلاقى

این نمونه‌ای از اوج ارزش‌های اخلاقی از دیدگاه اسلام و از دیدگاه همه انبیاست، چیزی که ارزش‌گذاری آن به‌وسیله هیچ انسانی و با هیچ دستگاه کامپیوتری میسر نخواهد بود و کسب چنین پایه‌ای از ارزش اخلاقی تنها در سایه پیروی از دین میسر می‌شود وگرنه هیچ مکتب انسانی نمی‌تواند چنین ارزشی را تصور کند و ارزش‌گذاری کند.

ما خدا را شکر می‌کنیم که معرفت حضرت ابراهیم، فرزندان ایشان و امثال ایشان را به ما عنایت فرمود و فرزندان ایشان بودند که این راه‌های ارزشمند اخلاقی را به بشریت ارائه کردند و از خداوند متعال عاجزانه درخواست می‌کنیم که به ما هم توفیق دهد که در این راه قدم‌های بلندی برداریم و در سایه پیروی از این بندگان خالص خدا به ارزش‌های متعالی انسانی نائل شویم.

ما برای شما چنین دعایی می‌کنیم، امیدواریم و انتظار داریم که شما هم برای ما همین دعا را داشته باشید.

همه را به خدا می‌سپاریم.


[1]. روم، 38.

[2]. لیل، 20.

[3]. إرشاد القلوب، ص 199، ص 202؛ بحار الأنوار، ج 77، ص 26، ح 6.

[4]. انعام، 75.

[5]. انعام، 79.