بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تقديم به روح ملكوتى امام راحل، شهداى والامقام اسلام، معلمان و اساتید بزرگواری که بر ما حق دارند و همه کسانی که خلعت معلمی بر قامتشان راست آمده است صلواتى اهدا مىكنيم.
مراتب بزرگداشت، احترام و خضوع خودمان را نسبت به استاد شهید، علامه آیت الله مطهریرضواناللهعلیه که حق بزرگی بر جامعه اسلامی، بر حوزه علمیه و بر همه ما دارند تقدیم میکنیم و از خداوند متعال درخواست میکنیم که روح ایشان را با انبیا و اولیا محشور فرماید و بر علو درجات آن بزرگوار بیفزاید و همه ما را پیرو ایشان و در راه انجام وظایف، موفق دارد.
خوشبختم كه اجازه يافتم در اين مجلس نورانى بهعنوان يك خدمتگزار براى تعظيم مقام معلم، عرض سلام و ارادتى خدمت اساتيد بزرگوار و همه حضار محترم داشته باشم. شما حضار محترم، از اينكه درباره عظمت مقام معلم و همچنين درباره مقامات مرحوم علامه مطهرىرضواناللهعلیه از مثل بندهاى چيزى بشنويد مستغنى هستيد. بحمدلله در طول اين ربع قرن، آنقدر مطالب گفته و نوشته شده و همه شما مىدانيد و استفاده کردهاید که حقير در اين فرصت كوتاه چيز قابل عرضى برای شما ندارم جز اينكه باز دعا كنم كه خدا بر علوّ درجات آن بزرگوار بيفزايد.
حالا كه چند دقيقه مزاحم وقت شما هستم به نظرم رسيد نكتهاى را عرض كنم كه بلكه انشاءالله دستکم در قلب خود گوينده اثرى كند و آن اين است كه آن كرامتى كه خداوند متعال به معلم، مخصوصاً معلم معارف اسلامى، عطا فرموده آنقدر بزرگ و ارجمند است كه با هيچ چيزى قابل ارزيابى، قابل سنجش و قابل ارزشگذارى نيست. اگر ما مقدارى از كرامتى كه خداوند متعال براى معلمان دين قائل شده است را مورد توجه قرار دهيم رفتار و منش ما سخت تحت تأثير قرار خواهد گرفت و شايد هرقدر بيشتر توجه كنيم اثرش در رفتار ما بيشتر ظاهر شود.
من به نظرم آمد که به جاى اینکه آيه و روايت و اینها بخوانم یک داستان برايتان نقل كنم که مال يكى از بزرگانى است كه الآن ایشان را در مجلس نمىبينم و احتمالاً باشند. شما ببينيد که از اين داستان چه بايد استنباط كرد و ما براى زندگى خودمان چه درسى بايد بگيريم. گاهى بعضى از جريانات، حوادث و حتى بعضى از خوابها است كه در رفتار و در روح آدم اثرى مىگذارد كه چند تا برهان عقلى و آيات صريح قرآن و احاديث متواتر اين اثر را نمىگذارد. حالا اینکه آدميزاد چه جور ساخته شده كه مسائل عينى يا چيزهايى كه نمايشگر يك امور عينى است خيلى بيش از مفاهيم كلى انتزاعى اثر مىگذارد، ديگر خدا آدميزاد را اینگونه آفريده است لذا من به جاى اينكه در اين زمينه، بحثهای تحليلى و استدلالات عقلى و نقلى عرض كنم اين داستان را انتخاب كردهام تا برايتان نقل كنم.
اين آقاى بزرگوار مىفرمودند كه من مدتى در يك كشور خارجى اقامت داشتم. آنجا روزهاى جمعه دعاى ندبهاى برگزار مىكرديم. هر هفته هم مثلاً كسانى داوطلب مىشدند و هزينه آنجا را مىپرداختند. محاسبه كرده بوديم كه هزينه قند و چاى آنجا بيست و هفت دلار مىشد. يك روز يك نفر آمد و گفت كه آقا! من مىخواهم خرج دعاى ندبه اين هفته را بدهم، خرج آن چقدر مىشود؟ گفتم ما حساب كرديم خرج قند و چایى كه اينجا داده مىشود بيست و هفت دلار است. گفت آخر خرجهای ديگرى هم دارد، بالاخره اينجا گوينده دارد، دعاخوان دارد و... من ساير خرجهایش را هم مىخواهم بدهم، هر چه مىشود بگوييد. منظورش اين بود كه من مثلاً براى خودم كه دعا مىخواندم مبلغی را در نظر بگيرم و بگويم مثلاً اين مبلغ هم براى خود من يا براى كسى كه دعا مىخواند. بههرحال بهگونهای گفت كه مثلاً به من هم توهين نشده باشد. او هم نگفت براى دعاخوان اما از اینکه دائماً مىگفت ساير خرجهایش و اینها پيدا بود كه مقصودش چه بود. گفتم منظورتان اين است كه يعنى من كه دعا مىخوانم حق من را بدهید؟ گفت بله، معذرت مىخواهم. گفتم شما نمىتوانید این را بدهید! گفت چرا؟! گفتم آخر اين خرجش خیلی سنگين است، اين را ديگران تأمين مىكنند، شما همان خرج قند و چاى را بدهید. گفت نه آقا! خواهش مىكنم. گفتم باز مىگويم اين سنگين است، شما نمىتوانيد بپردازيد. گفت هر چه باشد مىدهم. گفتم هر چه باشد؟! گفت بله. گفتم ده ميليون دلار! اين یکدفعه دهانش بازماند. این شاید تمام ثروتش يك ميليون دلار هم نبود؛ ده ميليون دلار فقط براى يك دعا خواندن روز جمعه بدهد! گفت چطور آقا؟! گفتم همینطور است، اگر مىخواهید مزد اين را بدهید شما ده ميليون بدهید و یا از اين صرفنظر كنید، شما فقط خرج همان قند و چاى را بدهید. خب اين هم که جوابى نداشت بدهد، بالاخره بيست و هفت دلار خرج همان قند و چاى را داد. حالا اين جمله آخر استنباط خودم است، يادم نيست كه فرموده باشند که بيست و هفت دلار داد يا بيشتر و كمتر. بههرحال اين همان خرج را داد.
جريان گذشت و همان شب يا مثلاً چند شب بعد، ایشان خواب ديدند كه در يك مجلسى، يك مراسمى بر پا است و وجود مقدس ولى عصرارواحناه فداه آنجا تشريف دارند و به كسانى كه در پيشگاه ايشان خدماتى مىكنند پاداش مىدهند. بالاخره كسانى میآمدند. آقا مىفرمودند فلان مبلغ را به فلان كس بدهيد، يا فلان چيز را به فلان كس بدهيد. وقتی نوبت به من رسيد فرمودند به فلانى ده ميليون دلار بدهيد! گفتم چطور ده ميليون دلار؟! گفتند خب خودت نرخ معين كردى! من خيلى پشيمان شدم از اینكه چرا نرخ كمى گذاشتم! معلوم مىشود كه من براى كار خودم بيشتر از ده ميليون دلار ارزش قائل نبودم. اگر بيشتر ارزش قائل بودم بيشتر مىدادند. به حالت حسرت از خواب بيدار شدم كه چرا نرخ كمى گذاشته بودم؟!
اين قطعاً از رؤياهاى صادقه است. اين نشاندهنده اين است كه اگر كار براى خدا باشد، با اين مقیاسها و معيارهايى كه ما براى ارزشگذارى داريم قابل سنجش نيست. اگر او ده ميليارد دلار يا حالا هرچقدر بيشتر از اين هم گفته بود، همان را به او مىدادند. حالا به ذهن ما بيشتر از اینها نمىگنجد. البته ده ميليارد دلار هم گفتنش براى ما خيلى آسان است، اینکه چقدر پول مىشود و وزنش چقدر مىشود قابل تصور نیست. این شخص براى كارش بيشتر از اين ارزش قائل نبود.
بنده مىخواهم از اين جريان استفاده كنم كه اولاً خودم از اين حقايق استفاده كنم و اين چند روز آخر عمر را متنبه بشوم و بعد هم گويا اگر دلهای پاكى آمادگى داشته باشد ما سعى كنيم كار را خالص براى خدا انجام دهيم. آن مزد و پاداشى كه خدا براى انجام كار خالص مىدهد با هیچ چیز قابل مقايسه نيست. اگر همه ثروت دنيا را، همه ثروت دنيا را! در مقابل يك كار خالص به ما بدهند بازهم ما ضرر کردهایم! آنچه خداوند متعال براى اعمالى كه فقط براى او انجام بگيرد مرحمت مىكند هيچ حسابى ندارد يعنى چيزى كه ما بتوانيم بشماريم و محاسبهاى روى آن انجام دهيم.
آيا جا دارد كه معلّم یعنی كسى كه علوم دينى و يا چيزى كه در راه هدايت بندگان خدا است را ارائه مىدهد و در جهت ترويج دين خدا وظیفهاش را انجام مىدهد، حالا مستقیماً مؤثر باشد يا غيرمستقيم، بالاخره چيزى است كه خدا مىپسندد و خدا دوست دارد و يك بارکالله روى آن دارد، آيا جا دارد كه براى كار خودش ارزش مادى قائل شود و در مقابلش، مبلغى را انتظار داشته باشد و اگر كم باشد نگران شود؟! خوب است كه هم گوينده و هم شنوندگان عزيز در اين مطلب بيشتر بيانديشند و سعى كنند كه كارهايشان خالصتر باشد و شائبه نیتهای ديگرى اصلاً در آن نباشد چون ضرر مىكنيد! خيلى ضرر مىكنيد!
يادم آمد که حكيم الهى، مرحوم آقاى الهى قمشهاىرضواناللهعلیه كه مرد بسيار بزرگوارى بود، ايشان این ترجمه قرآنى كه نوشتند، ترجمه مهدى الهى قمشهاى، در مقابل اين ترجمه هيچ چيز نگرفتند. اين ترجمه شايد صدها بار چاپ شده باشد، به زبانهای ديگر هم برگردانده شده باشد، اخیراً همين ترجمه را به زبان كردى هم برگرداندهاند و چاپ کردهاند. ایشان اگر مىخواست که فقط حقالتألیف وحقالترجمهاش را بگيرد، از اين راه درآمد هنگفتى نصيب ایشان مىشد ولى ايشان از این جهت يك ريال هم نگرفتند. از همان وقتى كه اين ترجمهشان را نوشتند، ناشران بهصورت مجانی شروع به چاپ آن كردند و امروز همين ترجمه ايشان از پرفروشترين ترجمههاست كه البته بر بسيارى از ترجمههاى ديگر ازنظر اتقان مطلب و صحت مطالب و اینها برترى دارد. يكى دو تا اشتباه جزئى در آن واقع شده بود که خود ايشان در زمان حياتشان تصحيح فرمودند. منظورم اين است كه اين يك كار نشدنى نيست. يك استاد دانشگاه، البته ايشان آن صفايش را از دانشگاه نگرفته بود و از اين مدارس و حوزههاى علميه گرفته بود، از چنين ثروت هنگفتى صرفنظر كرد، ثروت هنگفتی که نهتنها با آن زندگي خودشان را اداره مىكردند بلکه براى اعقابشان هم كافى بود برای اینکه زندگیشان را ادامه بدهند!
ما از اين استاد دانشگاه ياد بگيريم که در كارهايمان انتظار مزد و پاداش نداشته باشيم. حالا اگر نيازى داريم و به خاطر نيازهاى زندگیمان حقالزحمه یا حقالتألیفی و یا چيزهايى از اين قبيل دريافت مىكنيم اما اولاً در دلمان اين باشد كه اگر ندادند هم اعتراض نكنيم، اگر كم دادند ناراحت نشويم. اگر آدم بتواند اقلاً يك كارى را انجام بدهد و در مقابلش هیچ چيزى دريافت نكند براى اينكه تمرينى كرده باشد خيلى خوب است ولى بالاخره خدا اسباب اين عالم را بهگونهای قرار داده که آدم بتواند از همين راهها هم براى امرار معاش خودش و هم براى انجام كارهاى خير ديگر استفاده كند.
باز اسم بزرگانی يادمان مىآيد كه از آنها استفاده کردهایم، دريغم مىآيد كه اسم نبرم. خدا مرحوم آقای شيخ عباس تهرانى كه از استادهاى اخلاق حوزه بودند را رحمت كند؛ فكر نمىكنم هیچکدام از آقايان ایشان را يادشان باشد. ایشان شاگرد مرحوم آقاى ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى بودند. ايشان بيش از پنجاه سال قبل یعنی حدود سال سى و دو، سى و سه، روزهاى جمعه در مدرسه حجتيه درس اخلاق مىگفتند و دعاى ندبه مىخواندند. ايشان همين نكته را مىفرمود؛ مىفرمود من نمىگويم منبر كه مىرويد پول نگيريد يا بههرحال اگر چيزى مىنويسید و حقالتألیفی، حقالتدریسی، حقالترجمهاى به آن تعلق مىگيرد نگيريد، اما روى مقدارش خيلى سختگير نباشيد، معین نکنید؛ اگر منبر مىرويد نگوييد بايد اینقدر بگيرم تا منبر بروم. اگر به شما ندادند نگران نباشيد، شما كار را براى ديگرى انجام مىدهيد او پاداش شما را خواهد داد. اگر براى امرار معاش زندگى چيزى هم به شما دادند بگيريد. هم براى زندگیتان و هم مىتوانيد بهوسیله آن كارهاى خيرى انجام دهيد، مانعی ندارد؛ اما نيت آدم بايد این باشد كه من اين كارم را در مقابل اين پول انجام نمىدهم. اگر هم ندادند آنچه وظيفهام است را انجام مىدهم، میخواهند بدهند، میخواهند ندهند.
اگر ما اين را تمرين كنيم باعث اين مىشود كه عمر ما بركت داشته باشد، كارهاى ما بركت پيدا بكند، هم زندگى دنيايمان زندگى آبرومند و عزتمندى باشد و هم پاداش اخرویمان طورى باشد كه بعد پشيمان نشويم كه چرا كار را براى خدا انجام نداديم و براى آن شريك درست كرديم.
بههرحال مطالبی که امروز عرض کردیم اگر ثوابى داشته باشد به روح استاد شهيد مطهرىرضواناللهعلیه هديه مىكنيم. همه شما را به خدا مىسپارم. اميدوارم كه همه شما مشمول عنایتهای خاص آقا امام زمانصلواتاللهعليه باشيد.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته