بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تقدیم به روح ملکوتی امام راحل و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا میکنیم.
تشریففرمایی عزیزان، برادران و خواهران ارجمند را به این مؤسسه که به نام مبارک حضرت امام، مزین است خوشآمد عرض میکنم. از خداوند متعال درخواست میکنیم که همه ما را از پیروان واقعی اهلبیتصلواتاللهعلیهماجمعین و حضرت زهراسلاماللهعلیها قرار دهد و این میلاد مبارک را برای همه انسانهای حقیقتجو و بهخصوص شیعیان و پیروان اهلبیت مبارک قرار دهد و بر برکاتش بیفزاید.
همینگونه که اشاره فرمودند مناسبتهای متعددی هست که درباره هر کدام از اینها جا دارد که ساعتها بحث و گفتوگو شود. بنده فقط میخواهم از یک زاویه خاصی به این مسأله نگاه کنم و آن تقارن ولادت حضرت زهراسلاماللهعلیها با ولادت حضرت امامرضواناللهعلیه است. طبیعی است که همه سادات با حضرت زهراسلاماللهعلیها انتساب خاصی دارند؛ همه شیعیان هم ارادت خاصی به این بانوی دو عالم دارند و هر کس معرفتش به اسلام بیشتر باشد ارادتش به این بزرگوار بیشتر خواهد بود؛ اما یک جهات و مناسبتهایی بین حضرت زهراسلاماللهعلیها و فرزندشان امام راحلرضواناللهعلیه هست که این مناسبتها یک ویژگی خاصی دارد. بنده میخواهم در این چند دقیقه روی همان جهات تکیه کنم و برای زندگی خودمان و شناخت وظایفمان بهره بگیریم.
از ویژگیهای شخصیتی حضرت زهراسلاماللهعلیها آنچه بیشتر در جامعه ما مطرح است حمایت ایشان از ولایت بود که درواقع جانشان را هم در همین راه تقدیم کردند و اگر این فداکاری حضرت زهراسلاماللهعلیها و آن تدبیر بسیار حکیمانهای که ایشان در برخورد با اوضاع و احوال آن روز انجام دادند نبود معلوم نبود که در عالم، شناختی نسبت به ولایت باقی بماند و اگر کسی بدبینانهتر نگاه کند معلوم نبود که دیگر حقیقتی از اسلام باقی بماند! اگر آن شرایط آنگونه پیش میرفت و در مقابلش واکنشی از حضرت زهراسلاماللهعلیها نبود این احتمال، احتمال بسیار قویای بود که اسلام بهتدریج سیر نزولیاش را طی کند و به صفر برسد. پس ما اگر حضرت زهراسلاماللهعلیها را بهعنوان کسی تصور کنیم که مسأله ولایت یعنی روح اسلام و بهخصوص بعد اجتماعی اسلامی را احیا کردند، شبیه ایشان را در تاریخ، شبیهتر از امام پیدا نمیکنیم.
ما از زمان حضور ائمه اطهارسلاماللهعلیهماجمعین تا امروز که بیش از هزار و چهارصد سال میگذرد علما، بزرگان، شهدا، فداکاریها، مجاهدان و نوابغی در عالم اسلام و تشیع داشتهایم که هر کدام ویژگیهای خاص خودشان را داشتهاند و مورد تقدیر و احترام و محبت همه مسلمانها هستند؛ اما بنده در حد معلومات ناقص خودم کسی را نمیشناسم که مثل امام، بخش عظیم اسلام که مربوط به مسائل اجتماعی بود را احیا کند یعنی همان چیزی که در دایره ولایت قرار میگیرد.
برای توضیح این مطلب که این یعنی چه و مگر امام چه کار کرد، چون سن هیچ کدام از شما اقتضا نمیکند که جوّ فرهنگی قبل از انقلاب را درست تصور کنید لذا اشارهای میکنم؛ در آن زمان اکثریتقریببهاتفاق مردم کشور ما مسلمان و علاقهمند به اهلبیت بودند و امروز هم هستند اما در بین مسلمانها، اسلام تنها به این شناخته میشد که کسانی نماز بخوانند، نجس و پاکی را رعایت کنند، احیاناً اگر خمسی به مالشان تعلق میگیرد بدهند، در مجالس عزاداری سیدالشهدا شرکت کنند؛ این اسلام میشد. وقتی میخواستند بگویند که چه کسی دیندارتر و مسلمانتر است این چیزها را میگفتند که کسی که مسجد میرود، در حسینیه شرکت میکند، عزاداری میکند، مثلاً زیارت کربلا میرود و خمس مالش را هم میدهد. پس دیگر مسلمانی چیست؟
باور کنید که در آن فضای فرهنگی، چیزی به نام یک واجب شرعی برای مشارکت در مسائل اجتماعی سیاسی اسلام به چشم نمیخورد یعنی هیچ کس نمیگفت مسلمان کسی است که در مسائل سیاسی هم دخالت کند. میگفتند اینها مسائل سیاسی است و چه ربطی به اسلام دارد؟! یعنی در ذهنها یک مرز بین دین و سیاست وجود داشت؛ اصلاً اینها یک مسائل دیگری است آنها یک مسائل دیگری؛ دخالت در امور سیاسی و اجتماعی نهتنها واجبی در حد نماز و روزه نبود بلکه گاهی ارزش منفی هم داشت! میدانید ارزش منفی داشت یعنی چه؟! یک نمونه کوچکی را عرض کنم؛
در بین این علمایی که شما اسمشان را زیاد شنیدهاید و عکسهایشان را زیاد در تلویزیون میبینید، کسانی بودند که از لحاظ علمیت قریب به هم بودند؛ مثلاً در اوایل امر، مرحوم آقای بروجردی، در کنارشان مرحوم آقا سیدعبدالهادی شیرازی، آقا سیدمحمود شاهرودی، مرحوم آقا سید محسن حکیم و کسان دیگری. اینها هم بهعنوان مرجع، مطرح بودند. بسیاری در زمان آقای بروجردی مقلِّد آن آقایان بودند.
یکی از کسانی که در ردیف آقای بروجردی، آقا سیدعبدالهادی شیرازی و دیگران بود مرحوم آقای سیدابوالقاسم کاشانی بود اما اسم ایشان هیچ جا بهعنوان مرجع برده نمیشد؛ هیچ کس آن احترامی که برای مراجع قائل بود را برای ایشان قائل نبود؛ چرا؟! چون ایشان یک رجل سیاسی بود. اینکه یک مرجع در امور سیاسی دخالت کند نهتنها یک افتخار نبود بلکه از ارزش اجتماعیاش کاسته میشد و شاید بعضی از مقدّسان میگفتند که پشت سر آدم سیاسی هم مگر میشود نماز خواند؟! این فضای فرهنگیای بود که در جامعه ما وجود داشت.
امامرضواناللهعلیه کسی بود که آمد گفت دخالت در امور سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی مثل نمازخواندن، واجب است و حتی بالاتر از این را هم گفت؛ گفت حفظ نظام اسلامی از نمازخواندن واجبتر است! این مطلب را آنقدر محکم گفت و درباره آن استدلال کرد، کتاب نوشت و در جاهای مختلف بحث کرد تا اینکه در قشرهای وسیعی از جامعه ما جا افتاد و متدینان پذیرفتند اما نمیدانید که ایشان چه خون دلی خورد تا این مطلب در جامعه جا افتاد.
شما کتابهای فقهی را که ملاحظه کنید شاید بیش از نصف آنها مربوط به مسائل سیاسی و اجتماعی باشد ولی عملاً هیچ کدام از این مسائل در آن زمان مطرح نبود و حتی درسش هم گفته نمیشد. در درسهایی که گفته میشد کتاب صلاة و طهارت و ... مورد بحث بود اما در خصوص مسائلی که مربوط به مدیریت جامعه و مربوط به حکومت و شئون اجتماعی و این حرفها هست بحث نمیشد یا گاهی تطفلاً بحث میشد.
بزرگترین حقی که امام بر جامعه ما دارد و به یک معنا بزرگترین حقی که بر اسلام دارد این بود که ایشان بیش از نصف اسلام را احیا کرد؛ یعنی نصف اسلام، فراموش شده بود! حرکت ایشان شبیه حرکتی بود که حضرت زهراسلاماللهعلیها برای احیای ولایت کرد و ثمره این حرکت امام هم تثبیت مقام ولایت در جامعه بود بهگونهای که امروز در همه دنیا حکومت اسلامی را حکومت ولایتفقیه میدانند که یک فرع و شاخهای از اصل شجره طیبه ولایت در فرهنگ اسلامی است.
برای درک اهمیت این مسأله که درواقع نصف اسلام را تشکیل میدهد، حالا نصف که میگویم به طور تخمینی است، شاید بیش از نصف باشد و به یک معنا رکن عظیم اسلام است، توجه به این روایت ضرورت دارد که بُنِيَ اَلْإِسْلاَمُ عَلَى خَمْسٍ ... وَ مَا نُودِی بِشَیءٍ مِثلَ مَا نُودِی بِالولایة؛ به حسب این روایت، اسلام پنج پایه دارد ولی پایه محکم و اساسیاش ولایت است. احیای این فکر از نظر تئوری و احیای آن در جامعه بهصورت عملی، خدمتی بود که امامرضواناللهعلیه کرد و ما در تاریخ اسلام هیچ کس دیگری را نمیشناسیم که نظیر ایشان این اندازه در احیای این فکر و پیاده کردن آن در جامعه مؤثر بوده باشد.
امروز کسانی امامرضواناللهعلیه را به ویژگیهایی میشناسند که همهاش هم حق است؛ آزاد کردن کشور از یوغ استعمار، کوتاه کردن دست استعمارگران از کشور، کوتاه کردن دست مستبدان و خاندان سلطنتی مزدور از کشور و چیزهایی از این قبیل. همه اینها هم راست است اما خود امام در فرمایشاتشان از روز اولی که نهضت را شروع کردند تا روز آخری که از دنیا میرفتند تکیهشان روی کلمه اسلام بود. وقتی میخواستند بگویند خطری در پیش است و مردم را تحریک کنند میگفتند من برای اسلام احساس خطر میکنم! ایشان اهمیت را به اسلام میدادند. در خصوص مسأله دخالت در احکام سیاسی و اجتماعی کشور هم از آن جهت که بخشی از اسلام بود و فراموش شده بود نگرانش بودند که چرا این بخش از احکام اسلام باید فراموش شود؟! چرا مردم این مسئولیتها را باید فراموش کنند؟! اینگونه نیست که خوبی افراد فقط به نماز و بعضی احتیاطها و مستحبات شناخته شود؛ چرا نباید بفهمیم که بزرگترین فضیلتها فضیلتی است که مثل سیدالشهدا ایجاد کرد؟! داستان کربلا مگر نمازخواندن بود؟! مگر روزه گرفتن بود؟! داستان فداکاری و جهاد در راه احیای دین بود. چرا این ارزشها نباید امروز مطرح باشد؟! ما خیال کنیم فضیلت فقط به نماز است و ذکر و تسبیح و زیارت و عزاداری و فقط همینهاست. البته همه اینها مهم است اما چرا باید آن بخش عظیم احکام اسلام فراموش شود؟! این خدمتی بود که از امام برآمد و هیچ کس دیگر در این حد به اسلام خدمت نکرده بود.
مطلب دوم این است که ما که از این خدمت بهرهمند شدهایم و در سایه رهنمودهای امام و فداکاریهای یاران امام به اینجا رسیدهایم که امروز هستیم و همه دنیا میدانند که با آن حالت زبونی و دریوزگی که در زمان رژیم گذشته نسبت به دولتهای بزرگ داشتیم چه قدر فاصله دارد، ما که از این برکات استفاده کردهایم وظیفه ما چیست؟ البته یاد امام، بزرگداشت امام، بزرگداشت یاد شهدا و امثال اینها چیزهایی است که همه ما احساس میکنیم و یک وظیفه عاطفیای است که چون علاقه و محبت انجام میدهیم اما آیا همین کافی است یا وظیفه سنگینتری هم داریم؟!
وظیفه ما در مقابل خونهای پاکی که در این راه ریخته شد تا این درخت بارور شود و این نظام پا بگیرد، در درجه اول حفظ این نظام است، همان نکتهای که امام فرمود که از نمازخواندن واجبتر است. اگر احساس کردیم که این نظامی که قوامش به اسلام و ولایت است این دارد رو به ضعف میرود، یک جاییاش دارد نم میکشد، یک گوشهاش دارد سابیده میشود آنجا بالاترین وظیفه ما این است که تلاش کنیم اقلاً آنچه به دست ما رسیده کم نشود و ضعف پیدا نکند؛ ولی به این اندازه هم نباید اکتفا کرد بلکه باید این درخت را رشد داد و بارورتر کرد.
از طرفی ما همه آنچه را که راجع به حفظ اسلام و نظام اسلامی برای کشور خودمان انجام میدهیم تنها بخشی از وظایف اسلامی انسانی ما در درون جامعهای است که زندگی میکنیم. بخش دیگری از وظایف ما نسبت به سایر انسانهاست. مگر اسلام میراث پدر و مادر ماست؟! اسلام یک رحمت الهی است که مال همه بندگان خداست؛ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ.[1] ما وظیفه داریم اسلام را به همه دنیا معرفی کنیم. ما یک امین و امانتداری برای بندگان خدا هستیم. خدا این امانت را به دست ما سپرده که به صاحبان امانت یعنی همه خلق خدا برسانیم. ما وقتی از مشکلات مملکت خودمان خلاص شدیم و خاطرمان جمع شد تازه باید به فکر سایر انسانها باشیم؛ ارشاد آنها به اسلام و ایجاد نظام اسلامی در سایر کشورها بهخصوص کشورهایی که اکثریتشان مسلمان هستند و به نام کشورهای اسلامی شناخته میشوند، چیزی که الآن به نام بیداری اسلامی در چند تا از کشورها شروع شده است. امیدواریم که خداوند متعال به برکت اهلبیتصلواتاللهعلیهماجمعین این حرکتها را به ثمر برساند و این حرکتها به نتایج مقبولی که موجب عزت اسلام و مسلمین شود منتهی گردد.
پس وظیفه کلی ما این است که همت خودمان را در حفظ اسلام، در ترویج اسلام، در تقویت پایههای فکری اسلام و در پیاده کردن احکام اسلام صرف کنیم و در هر مسیری که قدم میگذاریم وجهه همتمان رشد اسلام باشد؛ بهخصوص کسانی که مسئولیتهای آموزش و پرورش را دارند یعنی اینها باید یک نسل آینده کشور اسلامی را بسازند. اگر این تعلیم و تربیت بر اساس صحیحی استوار بود میشود امیدوار بود که جامعه ما و جامعه جهانی در آینده بهره بیشتری از اسلام داشته باشند و به یک معنا مقدمه ظهور ولیعصرعجلاللهفرجهالشریف فراهم شود اما اگر خدایی نکرده مسئولان آموزش و پرورش ما یادشان رفت که ما چه وظیفهای نسبت به اسلام، نسبت به این نظام و نسبت به انقلاب و ارزشهای انقلاب داریم آن وقت حدس بزنید که ثمره این اهمال، ثمره این فراموشی و ثمره این مسامحات چه خواهد بود و چه کسی مسئولش خواهد بود؟!
این بلاهایی که در عالم اسلام بعد از رحلت پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله برای مسلمانها اتفاق افتاد در اثر همین غفلتها و مسامحهها و باری به هر جهتها حاصل شد؛ از روز اول که مسیر ولایت تغییر کرد و از مسیر اصلی خودش زاویه باز کرد از کجا بود؟ مردم گفتند حالا چه این باشد چه آن؛ منظور این است که اسلام و جامعه اسلامی مسئولی داشته باشد؛ حالا چون اینها پیرمرد هستند و احترامشان واجب است بگذاریم آنها خلیفه بشوند؛ حالا چه فرقی میکند؟!
یعنی خدا نمیدانست که احترام به پیرمرد واجب است؟! چرا گفت علی جوان باید جانشین پیغمبر شود؟! هفتاد روز پیش از رحلت پیغمبر، خود پیغمبر نمیدانست که مصلحت اسلام و آینده اسلام در چیست؟! هفتاد روز قبل از رحلتشان چرا علی را سر دست بلند کردند و فرمودند مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ؟! مسلمانها هم سستی کردند و گفتند حالا خیلی هم مهم نیست! حالا چه این، چه آن! نتیجه چه شد؟! نتیجه این شد که بعد از چند سال، طولی نکشید که پسر همین پیغمبر را با طفل شیرخوارش، با لب تشنه به شهادت رساندند! همین مسلمانها! اینها کفار که نبودند! اینهایی که آمدند امام حسینعلیهالسلام را به شهادت رساندند یهودی بودند؟! مسیحی بودند؟! زرتشتی بودند؟! بتپرست بودند؟! اینها مسلمان نمازخوان بودند! صبح نماز جماعت خواندند و رفتند امام حسینعلیهالسلام را شهادت رساندند! مسأله این بود که نسبت به این مسأله اجتماعی یعنی مسأله ولایت و مسأله نظام اسلامی سست بودند و اهمیت ندادند. خیلیهایشان چنان دشمنیای هم با اهلبیت نداشتند و فقط به خاطر سستی بود. ما هم اگر این حالت سستی در ما باشد و اینکه آقا! کشک خودت را بساب! حالا چه این رئیسجمهور باشد چه آن! چه فرقی میکند؟! این همان روحیهای است که آنها داشتند و اسلام را به آنجا کشاند.
حالا ما که به مسأله اجتماعیمان اهتمام داریم و میخواهیم در انتخابات شرکت کنیم و همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودند میخواهیم در انتخابات، حماسهساز بشویم روی چه تکیه کنیم؟ طبعاً کسی که با بیکاری و با گرانی مبارزه کند اینها برایمان مهم است. اینطور نیست؟! در همین مصاحبههایی هم که گاهی در تلویزیون پخش میکنند غالباً همین چیزهاست دیگر. چند تا شنیدهاید که بگویند ما میخواهیم به رئیسجمهوری رأی بدهیم که احیای اسلام کند، ارزشهای اسلامی را تقویت کند؟! آن چیزی که اصلاً این نهضت برای آن اتفاق افتاد و این انقلاب اسلامی اصلاً برای آن به وجود آمد. امام بارها فرمود مردم برای شکمشان نیامدند به شهادت برسند؛ برای دینشان آمدند. این وصیتنامههای شهداست، کدامشان نوشتهاند ما برای اقتصاد، برای پیشرفت و برای رفاه اقتصادی مردم آمدهایم شهید شدهایم؟! همه صحبت از اسلام و ولایت است. حالا ما که میخواهیم اهتمام به این مسأله داشته باشیم و در انتخابات شرکت کنیم و سستی نکنیم ملاک برتری در انتخابمان چیست؟ اینکه یک کسی بتواند اقتصاد را سروسامان بدهد، با تحریم مبارزه کند، احیاناً شاید در ذهن بعضیها هم این باشد که اگر وضع ما خوب شود ولو با سازش با آمریکا باشد، یککمی ارزانی شود، یککمی مثلاً کار تولید شود، وضع اقتصاد رونقی پیدا کند، حالا با آمریکا ساختیم هم ساختیم! شاید کسانی اینگونه فکر کنند.
کسانی که اینگونه فکر میکنند برای این است که از ضعف معرفت نسبت به فرهنگ اسلامی رنج میبرند. متوجه نیستند که اصلاً ما برای چه زندهایم؟! برای چه انقلاب کردیم؟! برای چه سیدالشهدا کشته شد؟! شهدای ما برای چه کشته شدند؟! چه قدر زندانی دادیم، چه قدر شکنجه شدند، چه کسانی زیر شکنجه به شهادت رسیدند، چیزهایی که تصورش برای جوانهای ما مشکل است؛ چند تا از علما زیر شکنجه شهید شدند! برای چه این کارها را کردند؟! اگر فقط این اهداف مادی بود که اینهمه شهادتها را نمیخواست؛ خیلی آسانتر میشد وضع اقتصادی را سروسامان داد.
بنابراین مسئولان آموزش و پرورش ما بیش از همه این بار سنگین بر دوششان هست که نسل آینده را به اهمیت دین، به اهمیت اسلام و ارزشهای اسلامی، فداکاریهایی که از صدر اسلام تا امروز برای احیای دین انجام گرفته و نتایجی که در اثر این فداکاریها برای ما حاصل شده آگاه کنند و اینها را حفظ کنیم تا از دست نرود. به خاطر رفاه چند روزه مادی، سر ذلت در مقابل دشمنان خم نکنیم، عزت اسلام و مسلمین را فدا نکنیم؛ به دنبال یاری مظلومان جهان چه در داخل کشورمان و چه در سایر کشورها و بهخصوص در فلسطین و لبنان باشیم. اینها ارزشهایی است که بزرگان دین به آن اهمیت دادهاند و واقعاً هم اهمیت دارد. چه کسی باید اینها را در دلهای جوانان ما بکارد و رشد بدهد؟ معلمان ما هستند. این بزرگترین وظیفهای است که علما، دانشمندان، اساتید، دبیرها، معلمان، آموزگاران، مربیان و سایر قشرهای تأثیرگذار در اقشار مردم بر عهده دارند.
امیدواریم خداوند متعال به برکت حضرت زهراسلاماللهعلیها که پرچمدار احیای ولایت بود و به برکت امام راحلرضواناللهعلیه که عمر عزیز خودش را صرفاً و صرفاً به خاطر اسلام صرف خدمت به این مردم کرد خدا به ما هم توفیق بدهد که راه آن بزرگواران را ادامه بدهیم و با توسل به اولیای خدا و وجود مقدس ولیعصرارواحنافداه که انشاءالله به مسجد جمکران مشرف میشوید و توسل کاملی به ایشان خواهید داشت، به برکت این توسلات، همه ما مشمول عنایت و دعاهای خاص آن بزرگوار قرار بگیریم و مملکت ما روزبهروز از جهات مادی و از جهات معنوی، از لحاظ عزت دنیوی و از لحاظ سعادت اخروی، روزبهروز قدمهای بلندتری بردارد و هم شما در احیای این ارزشها شریک باشید.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
[1]. انبیا، 107.