وظیفه جوان انقلابی در راه توسعه علوم انسانی اسلامی

در دیدار با پاسداران دانشجوی دانشگاه امام حسین‌علیه‌السلام
تاریخ: 
پنجشنبه, 2 ارديبهشت, 1372

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیدِنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ.

تشریف‌فرمایی برادران عزیز دانشجو را به منزل خودشان خیرمقدم عرض می‌کنم و امیدوارم ان‌شاءالله همه شما عزیزان ذخیره‌های ارزشمندی برای اسلام و مسلمین باشید و با الهام گرفتن از سید الشهدا‌صلوات‌‌الله‌‌علیه که نام ایشان روی دانشگاه شما است قدم‌های بلندی در راه تحقق بخشیدن به اهداف اسلام و اهداف ائمه اطهار‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین بردارید و ان‌شاءالله خدمات ارزنده‌ای، هم برای سعادت خودتان، هم برای سعادت ملت شهیدپرورمان و هم برای همه مسلمانان جهان ارائه دهید.

گام‌هایی اساسی در تولید علوم انسانی اسلامی

شاید بی‌میل نباشید که از این مؤسسه و برنامه‌ها و کارهایش هم اطلاعی داشته باشید؛ چندین سال قبل از پیروزی انقلاب بعضی از بزرگان حوزه امثال مرحوم شهید بهشتی و شهید قدوسی‌رحمة‌الله‌علیهما به این فکر افتادند که حوزه غیر از دروس سنتی، دروس دیگری را داشته باشد که بتواند در زمینه‌های مختلف علوم انسانی که ارتباطی با مسائل اسلام پیدا می‌کند صاحب‌نظرانی را تربیت کند. قدم اولی که برداشته شد در اواخر زمان حیات مرحوم آقای بروجردی‌رضوان‌‌الله‌‌علیه بود که مدرسه منتظریه تأسیس شد و در همان سال‌های اول، دو سال دوم و سوم تأسیس آن مدرسه، مرحوم شهید قدوسی مسئولیت آنجا را به عهده گرفتند و مرحوم دکتر بهشتی برنامه‌هایش را تنظیم کرده بودند. فارغ‌التحصیلان آن‌ها در آغاز پیروزی انقلاب عمدتاً در دادگاه‌های انقلاب و دادسراها مشغول کار شدند. هنوز هم مسئولان دادسرای انقلاب و بعضی از دادگاه‌های دیگر از همان برادران هستند. بعضی‌هایشان هم مسئولیت‌های مهم دیگری را در کشور عهده‌دار شدند. آن مدرسه که به مناسبت شهید بهشتی و شهید قدوسی مدرسه شهیدین نامیده می‌شود امروز توسعه پیدا کرده و همان برنامه‌ها را کم‌یابیش ادامه می‌دهد. بنا بود که این مدرسه به عنوان یک واحد نمونه در قم تأسیس شود تا با تجربیاتی که انجام می‌گیرد قابل تکثیر باشد یعنی واحدهای دیگری هم در کنارش تأسیس شود.

با تجربه‌هایی که از آن مدرسه گرفته شد ما واحد دومی را به صورت بخش آموزش مؤسسه در راه حق تأسیس کردیم که از عمر این بخش در حدود بیست سال می‌گذرد. از حدود سال 1352 تأسیس شد و حالا سال 1372 است. فارغ‌التحصیلان دوره اول مؤسسه در همان آغاز پیروزی انقلاب عمده فعالیت‌های تبلیغی و ایدئولوژیک و مبارزه با گروهای انحرافی در زمینه‌های فکری را عهده‌دار شده است و الآن دفتر همکاری حوزه و دانشگاه که حتماً اسمش را شنیده‌اید و کتاب‌هایی هم در زمینه جامعه‌شناسی، اقتصاد، روان‌شناسی و حقوق برای دانشگاه تدوین کرده‌اند که سازمان مطالعات و تدوین کتب درسی به نام سمت منتشر کرده است و غالباً به نام درآمدی بر روان‌شناسی اسلامی، درآمدی بر اقتصاد اسلامی و به این صورت‌ها چاپ شده است این‌ها محصول کار آن گروه اول مؤسسه در راه حق است که کارشان هنوز هم ادامه دارد و به نام دفتر همکاری حوزه و دانشگاه مشغول کار هستند و شاید بعضی از آثارشان را دیده باشید.

اولویت‌های پژوهشی مؤسسه امام خمینی (ره) در حوزه علوم انسانی و اسلامی

بعد از پیروزی انقلاب که حضرت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه به ایران تشریف آوردند ما به عرضشان رساندیم که در غیاب شما این اقدامات انجام گرفته است. ایشان در حضور برادرانی ازجمله آقای محمدی گیلانی، آقای یزدی، آقای مظاهری و آقای خرازی که در خدمتشان بودیم و گزارشی خدمت امام ارائه دادیم با همین عبارت فرمودند که اینجا را توسعه بدهید؛ من تا زنده هستم خودم بودجه اینجا را تأمین می‌کنم. بعد از دو سه روز هم آقای شیخ حسن صانعی که مسئول بنیاد پانزده خرداد هستند و همان‌گونه که می‌دانید ایشان پیش کار امام بودند را فرستادند که آیا برای توسعه اینجا اقدام کرده‌اید؟ ما عرض کردیم حالا وسط سال است و فکر نمی‌کردیم امام اصلاً یادشان مانده باشد. ایشان گفتند نه، امام نظرشان این است که شما از همین حالا اقدام کنید. از ماه بعد هم بودجه‌اش را فرستادند.

این برنامه ادامه داشت و چندین دوره فارغ‌التحصیل داشتیم. برنامه‌هایی که در بخش آموزش مؤسسه در راه حق به‌اصطلاح ارائه می‌شود عمدتاً فلسفه اسلامی و تفسیر موضوعی قرآن کریم و کلیاتی از علوم انسانی است؛ یعنی در این دوره پنج ساله که شرکت‌کنندگان قبلاً هم باید یک دوره پنج ساله را در حوزه گذرانده باشند تا وارد این دوره بشوند، غیر از فلسفه و تفسیر و زبان خارجه، کلیاتی از علوم انسانی از قبیل روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، حقوق و اقتصاد و امثال این‌ها تدریس می‌شود تا فارغ‌التحصیلان این دوره آشنایی‌های کلی با علوم انسانی داشته باشند. چون طبیعی است که وقتی یک روحانی وارد یک جامعه یا وارد یک دانشگاه می‌شود هرچند این توقع خیلی هم به‌جا نیست ولی کم‌وبیش این توقع هست که درباره همه مسائل اسلامی آگاهی‌هایی داشته باشد. اگر مثلاً بگوید من از اقتصاد اسلامی چیزی نمی‌دانم و رشته‌ام این نیست این برای آن‌ها قابل‌قبول نیست. می‌گویند بالاخره تو تحصیل‌کرده حوزه هستی، چطور از اقتصاد اسلامی خبر نداری؟! این است که ما در این دوره پنج ساله یک کلیاتی از همه علوم انسانی را تدریس می‌کنیم که آشنایی با این مفاهیم را داشته باشند و بعد بتوانند آگاهانه یکی را برای رشته تخصصی‌شان انتخاب کنند. چون آدم تا آگاهی از علمی نداشته باشد نمی‌تواند با بصیرت انتخاب کند. اگر آدم همین‌جوری گتره‌ای فرض کنید وارد رشته اقتصاد شود درست است که می‌داند اقتصاد به‌اجبار با مفاهیم پول و مالیه و بانک و معاملات سروکار دارد اما این‌که این چه اندازه در زندگی جامعه تأثیر دارد و چه مسائلی در آن مطرح است این‌ها را نمی‌داند؛ اما وقتی یک کلیاتی از اقتصاد را دانست آن‌وقت می‌تواند بفهمد که آیا واقعاً این رشته موردعلاقه‌اش هست و برای او جالب است یا نه؟ به‌هرحال طلبه‌ای که تقریباً پنج سال در حوزه درس خوانده است، این دوره پنج ساله مؤسسه در راه حق را می‌گذراند و بعد از این پنج سال، رشته‌های علوم انسانی را برای تخصص انتخاب می‌کند.

این جایی که شما نشسته‌اید اسمش بنیاد باقرالعلوم است و در اینجا دوره تخصصی آن درس‌هایی است که در مؤسسه در راه حق تدریس می‌شود؛ یعنی بچه‌ها بعد از گذراندن دوره عمومی، یک دوره‌ای که حداقل پنج سال است در یکی از این رشته‌های علوم انسانی از قبیل اقتصاد، حقوق، مدیریت، تعلیم و تربیت، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، تاریخ، فلسفه، تفسیر قرآن و کلام و کلام جدید در یکی از این رشته‌ها مشغول تحصیل می‌شوند. ما تابه‌حال در دو رشته تقریباً دو گروه فارغ‌التحصیل داشته‌ایم و در بعضی از رشته‌ها یک گروه. بعضی رشته‌ها هم تازه تأسیس است و هنوز فارغ‌التحصیل نداشته است. همان‌گونه که عرض شد هدف از تأسیس این بنیاد و این برنامه‌ها این است که در حوزه، کسانی باشند که غیر از علوم سنتی حوزه که همان فقه و اصول است، با یک سلسله علوم انسانی دیگر آشنا باشند تا بتوانند برای سؤالاتی که در این زمینه‌ها از دیدگاه اسلام مطرح می‌شود پاسخی داشته باشند.

نسبت علوم اسلامی با علوم انسانی

می‌دانید که در همه زمینه‌های علوم انسانی برخوردهایی با اسلام هست و جای این هست که سؤال شود که آیا اسلام با این مطلب موافق است یا مخالف است؟ عمدتاً در علوم دقیقه و بسیاری از علوم تجربی جای این سؤالات نیست. در مسائل ریاضی، حساب، هندسه و جبر جای این نیست که آدم سؤال کند که اسلام موافق است یا مخالف است؛ موافقت و مخالفتی ندارد؛ اما نظریاتی که در علوم انسانی ابراز می‌شود صد درصد مثل نظریات علوم ریاضی نیست. یک نظریه علمی است که کسی می‌دهد، بعد از مدتی هم یکی دیگر می‌آید آن را نقض می‌کند. این جا جای این سؤال هست که اسلام با کدام یک از نظریه‌ها موافق است؟

فرض بفرمایید در روان‌شناسی از مسئله ویژگی‌های روح انسانی بحث می‌شود؛ یا فرض بفرمایید در جامعه‌شناسی درباره تکامل جامعه یا حرکت اجتماعی که آیا این حرکت تکاملی است یا حرکت دوری است یا چیزهایی از این قبیل بحث می‌شود. طبعاً جای این سؤال هست که آیا اسلام نظر خاصی در این زمینه دارد؟! موافق است یا رد می‌کند؟! تا یک کسی در این زمینه‌ها مطالعاتی نداشته باشد نمی‌تواند پاسخ روشنی بدهد.

دروسی که معمولاً تابه‌حال در حوزه تدریس می‌شده است این مسائل را شامل نمی‌شده است. عمدتاً مسائل فقه و اصول بوده و اندکی مسائل فلسفی ولی امروز به خاطر همین زیادشدن ارتباطات و مطرح‌شدن مسائل علوم انسانی و سؤالاتی که درباره این‌ها مطرح می‌شود که نظر اسلام درباره این‌ها چیست ما باید در حوزه کسانی را داشته باشیم که اطلاع کافی از این مسائل داشته باشند تا بتوانند یک بحث‌های تطبیقی انجام دهند و بگویند نظر اسلام موافق است یا مخالف. پس همان‌گونه که عرض کردم هدف از تأسیس این مدرسه و این برنامه، تربیت یک عده کسانی است که با این مسائل آشنا باشند و بتوانند بحث‌های تطبیقی انجام دهند، بگویند اقتصاد غربی با اقتصاد اسلامی در کجا موافق است و در کجا مخالف است؟ با اقتصاد سوسیالیستی در کجا موافق است و در کجا مخالف است؟ آیا نظام اقتصادی اسلام، سوسیالیستی است یا سرمایه‌داری یا نظام سومی است؟ اگر نظام سومی است عناصر این نظام چیست و چه تفاوتی با نظام‌های دیگر دارد؟ ما برای تبیین این‌گونه مسائل به یک متخصصان خاصی احتیاج داریم که در این رشته‌ها بیشتر کار کرده‌اند.

بحمدالله در طول این چند سالی که از انقلاب می‌گذرد و مخصوصاً از زمانی که حضرت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه این برنامه را تأیید کردند و هم لفظاً و هم عملاً با پرداخت بودجه لازم کمک کردند قدم‌هایی خیلی خوبی در این زمینه برداشته شده است و شاید شما هم بعضی از فارغ‌التحصیلان مؤسسه و بنیاد را دیده باشید که معارف یا بعضی مسائل دیگر از قبیل روان‌شناسی فلسفی را در دانشگاه‌ها تدریس می‌کنند. حالا در دانشگاه امام حسین‌علیه‌‌السلام را نمی‌دانم ولی در دانشگاه تهران، در دانشگاه شهید بهشتی و جاهای دیگر هستند که تدریس می‌کنند.

جهاد علمی فراتر از مرز

ما در نظر داریم که اگر خداوند متعال توفیق دهد به حد عادی‌ای که الآن در اینجا تدریس می‌شود اکتفا نکنیم و برای تخصص در حد دکتری، فوق دکتری و فوق تخصص هم کسانی را ولو به خارج بفرستیم تا در این زمینه‌ها تحقیقاتی داشته باشند و بتوانند با مسائلی که نو به نو در عالم مطرح می‌شود و باید نظر اسلام در این زمینه‌ها روشن شود آشنا باشند. به همین هدف سال گذشته یک عده‌ای از فارغ‌التحصیلان اینجا را به کانادا فرستادیم و امسال هم یک گروه دیگر عازم هستند.

بد نیست اشاره‌ای کنم که انتخاب آنجا هم به خاطر این بوده است که آنجا حاضر شدند دانشجویان ما را با مدرک حوزوی بپذیرند. چون همه دانشگاه‌های دنیا معمولاً مدرک‌های دانشگاهی می‌خواهند و برادرانی که اینجا درس خوانده‌اند ولو مثلاً معلوماتشان از یک لیسانسه دانشگاه بیشتر است ولی مدرک دانشگاهی ندارند. دانشگاه‌های دیگر دنیا معمولاً با مدرک دانشگاهی معتبر یک کشوری دانشجو می‌پذیرد ولی این‌ها با آشنایی‌ای که با حوزه داشتند و ارتباطی که از سال‌های سال بین دانشگاه مک گیل و دانشگاه تهران برقرار شده بود و آن‌ها یک سلسله کتاب‌های اسلامی را مثل قبسات میرداماد، معالم الأصول و کتاب‌های دیگری را چاپ کرده‌اند و اخیراً هم اوائل المقالات شیخ مفید را چاپ کرده‌اند، به خاطر این ارتباطی که بین ایران و دانشگاه مک گیل کانادا بوده است آن‌ها کم‌وبیش با فرهنگ ما آشنا شده‌اند. یک کرسی شیعه شناسی هم در دانشگاه مک گیل داریم که یکی از استادهای دانشگاه تهران در آنجا تدریس می‌کنند و ایشان در آنجا کرسی شیعه شناسی را عهده‌دار هستند. این زمینه‌ای شد برای اینکه ما بتوانیم از این فرصت استفاده کنیم و برادرانی که مدرک دانشگاهی ندارند و آن‌ها می‌پذیرند بتوانند تحصیلاتشان را ادامه دهند. ممکن است در این زمینه چیزهایی شنیده باشید و بشنوید، خواستم که ذهنتان آشنا باشد که منظور چه بوده است.

به‌هرحال این یک گزارش کوتاهی از برنامه‌هایی بود که ما در اینجا داریم و ان‌شاءالله به یاری خدا و با توجهات ولی عصرصلوات‌‌الله‌‌علیه ادامه پیدا می‌کند و ما هم در کنار شما عزیزانی که در سنگر دیگری و یا با شیوه دیگری مشغول مطالعه و تحقیق می‌شوید به کارهایی که بیشتر با مسائل اسلامی ارتباط دارد بپردازیم. گویی که هردوی ما نیاز به همکاری متقابل و کمک همدیگر داریم تا بتوانیم به اهداف انقلابی و اسلامی‌مان بهتر نائل شویم.

اهداف و شعارهای اصلی انقلاب اسلامی

بی‌مناسبت نیست که چون ایام، نزدیک ایام هفته معلم است و به یاد استاد شهید مرحوم آیت‌الله مطهری‌رضوان‌‌الله‌‌علیه مراسمی برگزار می‌شود، هم یادی از آن شهید بزرگوار کرده باشیم و هم برای آینده خودمان و وظایفی که بر عهده‌مان هست از روح شهدایمان الهام بگیریم. همه ما بحمدالله به اهداف انقلاب ایمان داریم و دلمان می‌خواهد که هرچه بتوانیم برای تحقق این اهداف کمک و تلاش کنیم. اهداف انقلاب چیزی جز اهداف اسلام نیست؛ یعنی این خون‌هایی که داده شد و تلاش‌هایی که شد و زحمت‌هایی که کشیده شد برای این بود که اسلام در کشور زنده شود، معارف اسلامی در دسترس مردم قرار بگیرد و احکام اسلامی اجرا شود. همه تلاش‌ها در این مسیر بود. ما هم ان‌شاءالله حرکت خودمان را چه در زمینه علمی و چه در زمینه عملی، به همین جهت، جهت خواهیم داد.

آنچه بر ما بیشتر لازم است این است که در اولویت‌ها بیشتر دقت کنیم. درست است که ما در خیلی از رشته‌ها احتیاج به مطالعه و تحقیق بیشتر داریم یعنی این‌گونه نیست که خودکفا باشیم و لااقل با پیشرفت کاروان علم و صنعت، ما هم باید حرکتی داشته باشیم که عقب نمانیم و دستمان به سوی دیگران دراز نشود ولی این تمامِ مسئله نیست؛ یعنی عقب‌ماندگی و کمبود ما در علوم، تنها در علوم تجربی و صنایع و تکنولوژی نیست. این‌ها بخشی از نیازهای ما است که حتماً باید با سعی و کوشش شما عزیزان و امثال شما تأمین شود؛ ولی همه ما به یک دسته دیگر از مسائل هم نیازمند هستیم که اگر آن‌ها تأمین نشود تأمین این نیازمندی‌ها هدف اصلی ما را تحقق نخواهد بخشید.

شما اگر یک کشور پیشرفته در علم و صنعت را در نظر بگیرید، اگر ما، کشور ایران، جای آن کشور بودیم یا یک ایالتی از ایالت‌های آن کشور حساب می‌شدیم آیا هدف انقلاب و هدف انقلاب کنندگان و آن شهدایی که جانشان را فدای انقلاب کردند تأمین می‌شد؟! اگر ما سازنده بمب اتم بودیم، اگر ما سازنده هواپیماهای مافوق صوت بودیم، اگر ما سازنده موشک‌های قاره‌پیما بودیم، اگر ما می‌توانستیم سفینه‌های فضایی و چیزهای دیگر بسازیم و اگر ما بزرگترین صادرکننده در دنیا بودیم و ازنظر تجارت، پیشرفته‌تر از همه بودیم، اگر فرض کنید ذخایر ارزی‌مان از همه کشورهای دنیا بیشتر بود آیا هدف انقلاب با این‌ها تأمین می‌شد؟! یعنی آنچه ما را، انقلاب کنندگان را و شهدای ما را وادار کرد که به چنین حرکتی دست بزنند و جان و مال خودشان و عزیزانشان را فدا کنند تنها برای این بود که یک پیشرفت علمی و صنعتی و اقتصادی حاصل شود؟! مثلاً اگر ما یکی از ایالت‌های ایالات متحده آمریکا بودیم یا اگر یکی از این کشورهای به‌اصطلاح مشترک‌المنافع مستقل جدید شوروی بودیم یا یک کشوری مثل ژاپن بودیم، این هدف ما تأمین شده بود؟! یعنی این برای ما ایده آل بود؟!

نشانه‌های زوال و انحطاط تمدن غرب

همه شما کم‌وبیش در رادیوها شنیده‌اید و در روزنامه‌ها و مجلات خوانده‌اید و می‌دانید که در درون این کشورهایی که پرزرق‌وبرق هستند با این‌همه پیشرفت علمی و صنعتی چه فسادها و چه عفونت‌هایی وجود دارد. یکی از کشورهای پیشرفته دنیا آلمان است. یکی دیگر از کشورهای پیشرفته دنیا ژاپن است. این‌ها کشورهایی هستند که بالاخره وقتی می‌گویند کشور پیشرفته، این‌ها به ذهن آدم می‌آید. چندی پیش آمار بچه‌هایی که در آلمان به دست پدرهایشان مورد تجاوز قرار گرفته بودند را منتشر کرده بودند و تلویزیون خود آمریکا فیلم‌هایش را نمایش داده بود که بچه‌ای از سن چهار سالگی جلوی مادرش مورد تجاوز پدر قرار گرفته بوده و این کار ده سال ادامه داشته تا اینکه بچه بعد از اینکه به سن چهارده سالگی می‌رسد پدر و مادرش را می‌کشد! صدها هزار نمونه از این چیزها در بطن این تمدن‌های غربی وجود دارد. این‌همه در کتاب‌ها و برنامه‌هایشان شرح می‌دهند که با بچه چگونه باید رفتار کرد، چقدر باید با بچه مهربانی کرد، نباید بچه را تنبیه بدنی بکنیم ولی ببینید که در همین کشورهای پیشرفته، آمار بچه‌هایی که به ‌واسطه کتک خوردن شدید از دست پدر و مادر فرار کرده‌اند چقدر است. در کتاب‌هایشان می‌نویسند که اصلاً نباید بچه را تنبیه بدنی بکنند و چه قدر بد است اما عملاً ببینید بچه‌هایی که از بس پدر و مادر آن‌ها را کتک زده‌اند و بارها بدنشان سیاه شده و زخم شده و این‌ها دیگر به تنگ و به ستوه آمده‌اند و از دست پدر و مادرها فرار کرده‌اند چه آمار وحشتناکی دارد. دیگر مسائل و روابط زن و شوهر و این حرف‌ها که اصلاً حرفش را نزنیم و اصلاً این‌ها یک مسائل عادی است؛ هیچ شوهری حق ندارد از اینکه زنش با مرد دیگری ارتباط دارد شکایت کند. اصلاً مسئله‌ای نیست؛ خب دلخواهش بوده است! این وضع تمدن غرب با آن‌همه زرق‌وبرق و با آن‌همه دنگ و فنگ اش است. حالا این‌ها یک چیزهایی است که خودشان هم کم‌وبیش منتشر می‌کنند. فساد آن‌قدر در بطن این جامعه‌ها زیاد است که خودشان هم خجالت می‌کشند بگویند.

آیا ما اگر علم و صنعتمان مثل این‌ها پیشرفت کرده بود اما همراهش هم این چیزها بود این خیلی برای ما ایده آل بود؟! پس ما دنبال چه می‌گردیم؟! آنچه برای ما اصالت دارد کدام است؟! اگر آرمان‌ها و ارزش‌های اسلامی که با این مفاسد سازگار نیست برای ما اصالت دارد فراموش نکنیم که در جهت تحقق آن‌ها هم باید تلاش کرد. درست است وقتی شما مهندس ساختمان یا مهندس الکترونیک بشوید یا در یک رشته دیگری کار کنید یک کمبودی از جامعه خودتان را رفع کرده‌اید و به پیشرفت اقتصادی و علمی و تکنولوژی کشور کمکی کرده‌اید ولی آیا این کافی است؟! این کار برای ادای رسالتی که به عنوان یک جوان انقلابی این کشور و وارث شهدای عزیزتان بر دوش شما هست کافی است؟! یا در کنار این یک تلاش دیگری هم باید انجام داد و شاید آن تلاش مهم‌تر باشد؟!

ضرورت پیشرفت توأمان مادی و معنوی

من فکر می‌کنم عقیده همه شما این است که مهم‌تر از این ارزش‌های مادی، ارزش‌های معنوی و ارزش‌های اخلاقی اسلام است. حالا ممکن است کسانی هم باشند که این‌گونه فکر نکنند. ما باید در کنار تلاش‌هایی که برای پیشرفت علمی و اقتصادی انجام می‌دهیم برای حفظ عقاید اسلامی، ارزش‌های اسلامی، اخلاق اسلامی و رفتار اسلامی تلاش کنیم. آیا ما رسالت خودمان در این بخش را هم به‌خوبی انجام داده‌ایم؟! احساس نمی‌کنیم که در این قسمت کمبودی داریم؟! اگر من بدگمان هستم من را می‌بخشید ولی گمان بنده این است که دانشجویان مسلمان ما آن اندازه که می‌بایست، به این بخش اهمیت نداده‌اند. این معنایش این نیست که ما اگر دانشجویان دانشگاه را با طلاب حوزه مقایسه کنیم می‌خواهیم بگوییم حوزوی‌ها خیلی بر آن‌ها برتری دارند؛ نه، مسئله مقایسه در کار نیست. ما هم خیلی کمبودها داریم اما من فکر می‌کنم که الآن جا دارد به شما عزیزان توصیه کنم که علاوه بر تلاشی که در راه پیشرفت علم یعنی علومی که امروز به نام علم نامیده می‌شود و کم یابیش در پیشرفت اقتصاد و توسعه کشور و آنچه به نام توسعه نامیده می‌شود تأثیر دارد، در کنار این تلاش‌ها باید وظیفه خودتان بدانید که اولاً آگاهی‌های خودتان را نسبت به اسلام و ارزش‌های اسلامی بالا ببرید. ما نباید تنها به این معلوماتی از اسلام که در دبستان و دبیرستان یا در خانواده از پدر و مادر یاد گرفته‌ایم اکتفا کنیم. معارف اسلامی بسیار وسیع‌تر و عمیق‌تر از این‌هاست.

توصیه امام (ره) به جوانان در استفاده از آثار شهید مطهری (ره)

ما باید سعی کنیم مطالعات خودمان را در زمینه اسلامی و مخصوصاً آن کتاب‌هایی که مورد تأیید حضرت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه است توسعه دهیم. ایشان درباره استاد شهید مطهری‌رضوان‌‌الله‌‌علیه فرموده‌اند اسلام‌شناس راستین؛ یعنی ممکن است کس دیگری هم ادعای اسلام‌شناسی بکند اما چه‌بسا همه راست نگویند. آن اسلام‌شناسی که امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه او را اسلام‌شناس راستین می‌دانست مطهری بود. آن کسی که امام فرمود همه کتاب‌هایش مفید است و بارها تأکید کرد که مبادا شیاطین شما را از این کتاب‌ها جدا کنند کتاب‌های مطهری بود. امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه با آن فراست و با آن دوراندیشی‌ای که داشت روزگاری را می‌دید که کسانی با شیطنت‌ها و به بهانه‌های مختلف بخواهند نسل جوان ما را از امثال مطهری‌ها و بهشتی‌ها جدا کنند. امام چنین فراستی داشت. این بود که به جوانان ما و به‌خصوص دانشجویان و دانشگاهیان سفارش می‌کرد که هیچ‌گاه کتاب‌های استاد مطهری را فراموش نکنند.

این کتاب‌هایی که ایشان نوشت، خدا ان‌شاءالله درجاتشان را عالی کند، سرمایه بزرگی برای انقلابیون ما بود ولی این‌ها تازه چیزهایی بود که ایشان در این سال‌های آخر عمر، این‌ها را به صورت سردستی نوشته بود؛ یعنی آغاز یک راهی را نشان داده بود؛ ولی متأسفانه دست دشمنان نگذاشت که ایشان عمر طولانی‌تری بکند و خدمات بیشتری به اسلام ارائه دهد. در همین مدت کوتاه سال‌های آخر عمرشان، ایشان این کتاب‌های مقدمه‌ای بر جهان‌بینی را نوشتند و همین سرمایه جوان‌های ما در طول این چهارده، پانزده سال و دو سه سال قبلش بوده است. ما لااقل این‌ها را فراموش نکنیم و سعی کنیم راه ایشان را ادامه دهیم.

لزوم پاسداری از امانت‌های الهی

البته در درجه اول وظیفه ما حوزوی‌ها است که بیشتر سعی کنیم راه ایشان ادامه پیدا کند. ما هم سعی می‌کنیم ان‌شاءالله به وظیفه خودمان تا حدی که برایمان میسر است ادامه دهیم ولی این، بار را از دوش دیگران برنمی‌دارد. شما هم جوان مسلمانی هستید، متعهد هستید، خدا بر شما منت دارد که شما را به اسلام هدایت کرده است و به برکت خون‌های شهدا بعد از چهارده قرن این امانت الهی به دست شما رسیده است. شما باید این امانت را سالم نگه‌دارید. هم خودتان استفاده کنید و هم سالم به نسل آینده برسانید. مواظب باشید شیاطین این امانت را از دست شما نربایند. مبادا روزی بیاید که باز دانشگاه ما نسبت به معارف اسلامی بی‌بهره باشد. حالا الحمدالله به برکات این انقلاب و شهدای این انقلاب، معارف اسلامی کم یابیش در دانشگاه‌ها راه پیدا کرده است. با اینکه این‌ها بسیار ناقص است و به‌هیچ‌وجه قانع‌کننده و خرسندکننده نیست و قدم‌های کوتاهی در این راه برداشته شده است ولی بیم این هست که شیاطین حتی همین معارف محدودی که در این دانشگاه‌ها مطرح است را یک روز از دست شما بربایند؛ یعنی ایمان به این مطالب در دل‌ها باقی نمانَد و با یک چشم شکاکانه با این مسائل برخورد شود. آن روز است که ما باید عزا بگیریم. خدایی نکرده، خدا این روز را نیاورد که محصول شهادت هزاران شهید پاکباخته را مفت از دست داده باشیم؛ چون آن‌ها شهید شدند تا اسلام باقی بماند. اسلام را به دست ما دادند اما ما یواش و خیلی راحت آن را ول کردیم؛ یکی گفت این‌ها قطعی و یقینی نیست؛ گفتیم راست می‌گوید، ولش کن، یقینی نیست. یکی گفت نمی‌شود نسبت به معارف اسلام یقین پیدا کرد؛ گفتیم راست می‌گوید، نمی‌شود. آن‌وقت چه چیزی در دست ما می‌ماند و آیندگان از دست چه کسی حقایق اسلام را تلقی خواهند کرد؟!

این است که بنده به عنوان یک برادر کوچک و خدمتگزار به شما عزیزان توصیه می‌کنم که قدر این اسلامی که در دست شما هست و این معارف و کتاب‌هایی که هست را بدانید. مطالعاتتان را در این زمینه‌ها بیشتر کنید. درباره‌اش بیشتر با هم بحث و گفت‌وگو کنید. اگر جایی ابهام یا اشکالی دارد یادداشت کنید و از کسانی که آشنا هستند و از شما بیشتر می‌دانند سؤال کنید تا شک و ابهام‌هایتان برطرف شود و ایمانتان روزبه‌روز قوی‌تر و یقینتان راسخ‌تر شود.

راه نجات از ظلمات شک به نور یقین

وقتی قرآن را ملاحظه می‌فرمایید بدترین فحش‌ها را، من تعبیر به فحش می‌کنم، بدترین تعبیراتی که برای مخالفان اسلام، برای کسانی که اهل شقاوت ابدی هستند تعبیر کرده این است که این‌ها اهل شک هستند و یقین ندارند. در همان صفحه اول قرآن، بالاترین شرطی را که برای سعادت انسان‌ها کرده این است که باید یقین داشته باشند، ازجمله یقین به آخرت؛ وبِالْآخِرَةِ هُمْ یوقِنُونَ.[1]

همه شما این اندازه که با عربی آشنا هستید. این صفحه اول قرآن است. وقتی می‌خواهد از کسانی بدگویی کند می‌فرماید: فَهُمْ فِی رَیبِهِمْ یتَرَدَّدُونَ،[2] بَلْ هُمْ فِی شَكٍّ مِنْهَا؛[3] این‌ها کسانی هستند که درباره حقیقت اسلام شک دارند؛ فَهُمْ فِی رَیبِهِمْ یتَرَدَّدُونَ. این‌ها دائماً در حالت شکشان تردد می‌کنند؛ یک پا جلو می‌گذارند و یک پا عقب می‌گذارند؛ آیا درست است یا نه؟! آیا عمل کنیم یا نکنیم؟! این حالت تردید و تردد است؛ فِی رَیبِهِمْ یتَرَدَّدُونَ. ببینیم آیا ما جزو هُمْ یوقِنُونَ هستیم یا جزو یتَرَدَّدُونَ؟! آیا مسیری که ما طی می‌کنیم، مطالعاتی که داریم، کتاب‌هایی که می‌خوانیم، مقالاتی که می‌خوانیم، ما را به یقین نزدیک‌تر می‌کند یا به شک؟! محک بزنیم تا بفهمیم این چه راهی است که ما داریم می‌رویم؟!

کتاب‌های استاد مطهری که امام تأیید فرمودند کتاب‌هایی بود که ما را به یقین نزدیک می‌کرد؛ اما کتاب‌ها و مقالاتی هم هست که ما را از یقین دور می‌کند، اصلاً تبلیغ شک می‌کند و شک کردن را هنر وانمود می‌کند. ببینیم ما در چه مسیری قدم برمی‌داریم و عاقبت این راه به کجا خواهد انجامید؟! مبادا خدایی نکرده در اثر یک غفلت‌هایی، در راهی قدم بگذاریم که عاقبتش بی‌ایمانی و شک کردن در همه چیز باشد.

پروردگارا! تو را به حق خون‌های پاک شهدا قسم می‌دهیم که دل‌های ما را از هرگونه شک و شبهه درباره معارف واقعی اسلام مصون و محفوظ بدار!

ایمان ما را تا لحظه مرگ حفظ فرما!

نسل ما را تا روز قیامت، مؤمن و متعهد به اسلام و ارزش‌های اسلامی بدار!

به همه ما توفیق انجام وظیفه مرحمت فرما!

روح پاک امام بزرگوار و استاد شهید مطهری و سایر شهدای والامقام اسلام را با انبیا و اولیا محشور فرما!

به ما توفیق قدردانی از خدمات و فداکاری‌های شهدای عزیزمان را مرحمت فرما!

ما را راهرو راه آن‌ها قرار ده!

عاقبت ما ختم به خیر فرما!

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 


[1]. بقره، 4.

[2]. توبه، 45.

[3]. نمل،66.