صوت و فیلم

صوت:

اهمیت تبلیغ دینی و شیوه‌های اثربخشی آن

در جمع طلاب مبلغ اصفهانی
تاریخ: 
پنجشنبه, 8 مهر, 1395

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌‌‌‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح ملکوتی امام راحل و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا می‌کنیم.

خداوند متعال را شکر می‌کنم که حیات و توفیقی داد که امروز در جمع نورانی شما حضور پیدا کنم و به پیشگاه سربازان ولی عصر‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف عرض ارادتی داشته باشم به امید اینکه ما را هم جاروکش شما حساب کنند و گوشه چشمی هم به ما داشته باشند.

چون به من گفته‌اند که آقایان مایل هستند درباره مسئله تبلیغ و ارشاد بحثی انجام بگیرد با اینکه بنده نه لیاقتش را دارم و نه حالم اقتضاء می‌کند ولی با توکل بر خدا و توسل به ذیل عنایت اهل بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین چند دقیقه‌ای مزاحم می‌شوم و پیشاپیش از ضعف و بضاعت مزجات خودم عذر می‌خواهم.

ارکان اساسی تبلیغ

به نظر بنده، تبلیغ سه رکن اساسی و تعدادی شروط موسمی و متغیر دارد؛

الف) محتوای تبلیغ

اولین رکن اساسی آن این است که محتوای تبلیغ و مطالبی که گفته می‌شود، در یک کلمه، خداپسند باشد. رسالت روحانیت دنباله رسالت انبیاست؛ إِنَّ اَلْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ اَلْأَنْبِيَاءِ،[1] این رسالت اقتضا می‌کند مطالبی که گفته می‌شود مطالبی متقن، مردم فهم، با بیان ساده، قابل‌فهم و مورد نیاز جامعه باشد. این از لحاظ رکن اول که محتوای تبلیغ بود.

ب) شکل و قالب تبلیغ و بیان

رکن دوم شکل و قالب تبلیغ و بیان است که حالا منظورمان همین تبلیغ گویشی و شفاهی است وگرنه تبلیغ به وسیله کتاب، نوشتار، تدریس و صورت‌های دیگر هم به یک معنا تبلیغ هستند ولی فعلاً صحبت از تبلیغ شفاهی است. باید سعی شود که مطالب حقی را که آدم انتخاب کرده به شکلی بیان کند که مستمعین، هم توجهشان جلب شود و هم آن را قابل استفاده و مورد نیاز خودشان بدانند؛ بدانند که سود و نفعشان و خیر دنیا و آخرتشان در گرو گوش دادن و یاد گرفتن است.

بالاخره خود این هم یک بخش‌هایی دارد؛ یکی از این بخش‌ها هنر سخن گفتن است که یک مهارتی است که باید کسب کرد. البته ممکن است مایه‌هایش در بعضی از اشخاص، خیلی قوی باشد و خدا استعداد سخنرانی را در بعضی قرار داده باشد ولی به‌هرحال احتیاج به تمرین و کسب مهارت دارد. همچنین در ضمن بیان، کارهای هنری هم انجام بگیرد به‌گونه‌ای که بیان، خسته‌کننده نباشد. گاهی از تمثیل استفاده شود، گاهی احیاناً مطلب نشاط‌آور و داستان هم گفته شود و از انواع هنرهای معقول هم برای تبلیغ استفاده شود. بالاخره سخن گفتن به‌گونه‌ای باشد که مستمع، خسته نشود. این مربوط به شکل کار است.

ما در بین مبلغان کسانی را داریم که تا این اواخر هم نعمت وجودشان بر سر جامعه ما بود مثل مرحوم آقای فلسفی‌رضوان‌‌الله‌‌علیه که در سخن گفتن، هنرمندی بسیار مقتدر و ماهر بودند. این شکل کار را باید یاد گرفت و مهارتش را کسب کرد که مستمع زود خسته نشود، فکر نکند حرف‌های تکراری، بی‌فایده و یا خواب‌آوری است که برای لالایی گفتن خوب است؛ این رکن دوم تبلیغ.

ج) نیت خالص

رکن سوم تبلیغ، بیشتر مربوط به خود گوینده است که در صورتی از این کارش بهره کافی می‌برد و هم کارش تأثیر خودش را بهتر می‌بخشد و هم خودش از این کار منتفع می‌شود که قصد خالص داشته باشد؛ إِنَّمَا اَلْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ،[2] در فرهنگ اسلامی ارزش کارهای ما بیش از هر چیز مربوط به نیت است. همه شما این روایت را از بزرگان شنیده‌اید یا خوانده‌اید که فرموده‌اند دو نفر در یک زمان وارد مسجد می‌شوند، مثل هم دو رکعت نماز می‌خوانند، از نماز فارغ می‌شوند و از مسجد بیرون می‌آیند درحالی‌که یکی جهنمی‌شده و یکی بهشتی! در ظاهر عمل هیچ فرقی با هم نداشته‌اند و فرقشان فقط در نیت بوده است؛ او در نیتش تظاهر کرده، ریا داشته، می‌خواسته خودنمایی کند و لذا جهنمی‌شده و نمازش باطل است. آن یکی خواسته فقط برای خدا نماز بخواند، به کسی توجهی نداشته و لذا همان دو رکعت، او را بهشتی کرده است.

عین این مسئله در همه کارهای خیر هم هست؛ لِكُلِّ اِمْرِئٍ مَا نَوَى.[3] حالا صحبت کردن من در این زمینه خدمت آقایان زیره به کرمان بردن است. خواستم اشاره‌ای کنم که این سه تا رکن اصلی تبلیغ است که همه باید در هر جا، در هر حال و به هر شکلی که تبلیغ می‌کنند این سه چیز را رعایت کنند؛ ولی یک چیزهایی است که شرایط خاصی را ایجاب می‌کند.

 

د) شناخت مخاطب و دقت در نحوه انتخاب مطالب

در خصوص نحوه انتخاب مطالب، مطالب حق زیاد است اما اینکه من می‌خواهم این چند روز مطلبی را انتخاب کنم و برای این مردم بگویم، یکی اینکه باید شرایط عام اجتماعی را در نظر بگیرم که این جامعه، امروز به چیزی بیشتر احتیاج دارد. باید ببینم چه چیزی ممکن است موجب گمراهی مردم شود، روی آن تکیه کنم و شبهه آن‌ها را جواب بدهم. اگر بدعتی گذاشته شده است آن را بیان کنم و رفع بدعت کنم. اگر مطلبی مورد شک است برای آن دلیل بیاورم و آن را تقویت کنم. اگر مردم غفلت دارند توجهشان را جلب کنم. این‌ها شرایطی است که در زمان‌ها و مکان‌های مختلف فرق می‌کند.

فرض کنید یک کسی که در محیطی روستایی وارد می‌شود که مردم سادهِ کشاورزی دارند که خیلی از آن‌ها هم سواد درستی ندارند. اگر آدم بخواهد از مطالب عمیقِ علمی، عقلی و فلسفی صحبت کند آن‌ها سر درنمی‌آورند و چیزی عایدشان نمی‌شود و لذا باید مطالبی انتخاب شود که مورد نیاز آن‌هاست؛ احیاناً اگر وجوهاتی نمی‌دهند، خمس و زکات مالشان را نمی‌دهند، اگر نمازشان را بلد نیستند درست بخوانند، این چیزها برای چند تا روستایی، بیشتر مورد حاجت است تا بحث درباره مسائل پیچیده معاد یا توحید یا چیزهای دیگر. چنین بحث‌هایی به درد آن‌ها نمی‌خورد. نه درست متوجه می‌شوند و نه مورد نیازشان است.

اما اگر همین شخص در یک دانشگاهی برای دانشجویانی صحبت کند که انواع شبهات الحادی از سایت‌ها، از کلمات استادهایشان، از لابه‌لای کتاب‌هایشان در ذهنشان منعقد شده و جوابش را نمی‌دانند و در معرض این هستند که ایمانشان را از دست بدهند، آنجا اگر آدم بگوید بیایید قرائتتان را درست کنم، شکیاتتان را برایتان بگوییم، این درست نقض غرض است. آن‌ها هم گوش نمی‌دهند. کسی که در اصل دین شک دارد شوخی نیست. این‌ها واقعیت‌های جامعه ماست. حالا در اصل خدا و پیغمبرش را نگوییم؛ در چیزهای دیگر؛ مثلاً حالا در مسئله روز، یعنی در ولایت فقیه که حقیقت این چیست؟ آیا واقعاً باید از فقیه اطاعت کرد؟ از چه فقیهی؟ با چه شرایطی؟

ه) کسب آمادگی لازم برای پاسخگویی به سؤالات احتمالی

کسانی هستند ازجمله بسیاری از تحصیل‌کرده‌هایی که با فرهنگ غربی آشنا هستند که بت این‌ها آزادی و دموکراسی است. می‌گویند یعنی چه که یک نفر آخوند بیاید در طول عمرش رهبر شود؟! دموکراسی اقتضاء می‌کند که مردم نو به نو رئیس‌جمهور انتخاب می‌کنند، این دموکراسی است اما اینکه یک رهبری باشد که هرچه او می‌گوید باید اطاعت کنند، به چه دلیل؟! به چه دلیل که هیچ، حتی تفسیر می‌کنند که این یک نوع دیکتاتوری است! می‌گویند دیکتاتوری آخوندی، دیکتاتوری نعلین. برای آن دانشجو این مسئله مهم است. باید سعی کرد به‌گونه‌ای صحبت کرد که این آفتی که به ذهنش آمده و ایمان و اعتقادش را مورد هجوم قرار داده این را رفع کنیم. بعدها نوبت به مسائل فرعی و بسیاری از چیزهای دیگر می‌رسد. این‌ها را به عنوان مثال عرض کردم که این‌ها شرایط متغیر است. در یک جایی این نوع مطالب باید انتخاب شود، یک جای دیگر مطالب دیگری. آدم باید به حال جامعه و به حال مستمعینش بصیر باشد، بداند چه چیزی مورد حاجتشان است همان را انتخاب کند. قبلاً هم بداند که اگر لازم است مطالعاتی داشته باشد.

اینکه آدم یک‌دفعه با یک سؤالاتی مواجه شود که فکرش را نکرده، خودش یقین دارد ولی فکر جواب شبهه را نکرده بوده، این‌ها زیاد اتفاق افتاده است. این‌ها باعث می‌شود که طرف خیال می‌کند که این جواب ندارد که مِن‌من می‌کند یا این‌طرف آن‌طرف می‌زند. می‌فهمد که جواب آماده‌ای ندارد. وقتی می‌بیند این جواب آماده‌ای ندارد به ذهنش می‌آید که اصلاً این سؤال، جواب ندارد وگرنه این آقا با این ریش و این حرف‌ها قطعاً باید بداند.

این‌ها شرایطی است که موسمی است و آدم باید در محل‌های مختلف، زبان‌های مختلف و مستمعین مختلف مطالبی را انتخاب کند که به درد آن‌ها می‌خورد و مورد نیاز جامعه است تا خدا هم راضی باشد. اگر یک چیزی بگوید که برای آن‌ها فایده ندارد خدا هم خیلی از این خوشحال نمی‌شود اما اگر چیزی که مورد حاجتشان است گفته شود باعث هدایتشان می‌شود و آن همان غرض الهی است.

تحولات اجتماعی و وظیفه روحانیت

امروز ما یک شرایط موسمی خاصی داریم، شرایطی که نیم قرن پیش در جامعه ما اصلاً محلی نداشت. الحمدلله اکثر آقایانی که من می‌بینم جوان هستند، خدا جوانی‌شان را به آن‌ها ببخشد و بر توانشان بیفزاید تا بتوانند کار کنند ولی آن‌وقت‌هایی که ما تازه طلبه شده بودیم، هفتاد سال پیش، اصلاً مسئله اینکه ما یک تکلیفی واجب داریم که با ظلم و طاغوت و با انگلیس و آمریکا مبارزه کنیم اصلاً این چیزها مطرح نبود؛ در آن زمان اگر کسی می‌گفت دین یعنی چه؟ می‌گفتند یعنی آدم نمازش را به‌موقع بخواند، شکیاتش را بلد باشد، قرائتش را درست بخواند، مدّ وَلَا الضَّالِّينَ را بداند که چند الف باید بکشد. البته ماه رمضان هم روزه بگیرد و در ماه محرم هم عزاداری کند و برای سیدالشهداصلوات‌‌الله‌‌عليه هم گریه کند. مصداق دین همین‌ها بود. اگر می‌خواستند بگویند در شهر و یا در روستای شما چه کسی دین‌دارتر است این‌ها را نگاه می‌کردند. شاخص‌ها این‌ها بود اما اگر می‌گفتند این چه اندازه در فکر این است که با ظلم و با کفر مبارزه کند می‌گفتند این حرف‌ها چیست؟! این‌ها چه ربطی به دین دارد؟! این‌ها مسائل سیاسی است؛ و نه‌تنها این‌ها را جزو دین نمی‌دانستند بلکه گاهی مضرّ به دین و عامل منفی هم تلقی می‌کردند!

نمونه‌هایی از توطئه‌های دشمنان برای انزوای روحانیون

الف) خلاف مروّت دانستن لباس سربازی برای روحانیت

اگر یادتان باشد در فرمایشات حضرت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه گاهی همین موضوع جزو درد دل‌هایشان بود؛ می‌فرمودند متحجّرینی بودند که می‌گفتند لباس جندی پوشیدن، هم خلاف مروّت است و هم خلاف عدالت است، پس کسی که لباس سربازی می‌پوشد عادل نیست. آن زمان می‌گفتند لباس جندی پوشیدن خلاف مروّت است. البته برای غیر جندی. جندی که فرضش این است که لباس جندی بپوشد؛ این یعنی اینکه اگر یک روحانی به سربازی برود و لباس سربازی بپوشد این خلاف مروّت است. از طرفی از شرایط عدالت هم این است که آدم خلاف مروّت نکند. پس اگر یک روحانی چنین لباسی پوشید از عدالت می‌افتد و وقتی از عدالت افتاد دیگر در جامعه اعتباری ندارد. روحانی‌ای که عادل نباشد و فاسق باشد و مردم او را قبول نداشته باشند و نتوانند پشت سر او نماز بخوانند چه کار می‌تواند بکند؟! حالا این مَثَلی که من عرض کردم مَثَل معروفی بود که خود امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه می‌فرمودند.

ب) خانه‌نشین کردن آیت‌الله کاشانی (ره) و تلاش برای جدا کردن روحانیت از سیاست

ما یک تجربه‌هایی هم داریم که تلخ است و گفتن آن هم ناراحت‌کننده است. بعضی از بزرگانی که ازلحاظ علمی و تقوا در عِداد مراجع درجه اول بودند و آن استادی که پهلوی او درس می‌خواندند گفته بود من هیچ کدام از این چند نفر را بر دیگری ترجیح نمی‌دهم و هرکدام از این‌ها از یک جهتی اولویت دارند، سه، چهارتا از شاگردان مرحوم آقا ضیاء عراقی، سه تا از این بزرگواران رسماً از مراجع بودند و مقلد داشتند و رساله و شهریه و چیزهای دیگری داشتند. یکی از این‌ آقایان نه رساله داشت، نه شهریه می‌داد، نه کسی پشت سر او نماز می‌خواند و نه اسمی از ایشان برده می‌شد. منظورم مرحوم آسید ابوالقاسم کاشانی است. می‌گفتند این آقا سیاسی است. ایشان چه گناهی کرده بود؟! ایشان با شاه درافتاده بود و بدگویی می‌کرد؛ و یا می‌گفت چرا انگلیسی‌ها باید نفت ما را ببرند؟! نفت باید ملی شود. ایشان اصلاً دیگر جزو روحانیان حقیقی حساب نمی‌شد چون‌که بحث نفت و انگلیس و این حرف‌ها را مطرح کرده بود و حرف‌های سیاسی زده بود!

بنده می‌خواهم با ذکر این نمونه‌ها فضای آن زمان را برای شما عرض کنم. شاید بسیاری از شما و بسیاری از جوان‌های ما خیال کنند که اوضاع کشور همیشه همین‌گونه بوده است که مدارس، آباد بوده و ساختمان‌های خوبی بوده و به علما احترام می‌گذاشته‌اند و پست‌های مهم داشته‌اند و بعضی جاها هم شرطش این بوده که مثلاً رئیس قوه قضائیه باید مجتهد باشد؛ خیال می‌کنند همیشه همین‌گونه بوده. خوب است یک مقدار به عقب برگردیم و لازم است که آدم تاریخ را یک مقدار بداند.

امام خمینی (ره) و احیای مسئولیت اجتماعی روحانیت

شاید اگر کسی بگوید که بزرگترین خدمتی که امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه به اسلام و به جامعه اسلامی‌کرد این بود که این فکر غلط را عوض کرد حرف گزافی نگفته باشد. ایشان چقدر با این افکار مبارزه کرد و چقدر مخالف داشت و چقدر خون دل خورد ولی این کار را کرد تا آنجا که فرمود حفظ نظام جمهوری اسلامی از نماز واجب‌تر است، چیزی که اصلاً کسی تصورش را نمی‌کرد که این‌ها با هم مقایسه شود. به برکت رهنمودهای امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه است که ما اسلام و ابعاد اسلام را از نو شناختیم، اگر درست شناخته باشیم و اگر شیاطین دوباره به عقب برنگردانند؛ و ما هرچه درباره عظمت این نعمت فکر کنیم کم است.

تهدیدات فراروی نظام اسلامی و مهم‌ترین وظیفه روحانیت

امروز هم یکی از مهم‌ترین وظایفی که ما داریم چیزهایی است که مربوط به حفظ اصل این نظام می‌شود. بعضی چیزها هست که به عنوان اوّلی‌اش واجب نیست یا لااقل وجوبش اجماعی نیست اما به عناوین ثانوی واجب می‌شود و از اوجب واجبات می‌شود. اگر فرض کنید خدایی نکرده، خدایی نکرده، این نظام به هم بخورد و این قانون اساسی که اساس و ستون فقراتش ولایت‌فقیه است این از بین برود و بگویند رفراندوم می‌کنیم و مثل سال 1388 که فتنه شد و به دنبال همین چیزها بودند بگویند رفراندوم می‌کنیم و قانون اساسی را تغییر می‌دهیم و اگر مردم رأی دادند نشان می‌دهد که این‌گونه نمی‌خواهند که مذهب رسمی، اسلام باشد؛ چه کسی گفته باید اسلام باشد؟! باید آزادی باشد و هرکسی هر چه می‌خواهد. اینکه گفته شده رهبر باید مجتهد باشد یا چه شرایطی را باید داشته باشد این حرف‌ها چیست؟! ما رئیس‌جمهور داریم و دیگر رئیس‌جمهور کافی است، رهبر یعنی چه؟! اینکه گفته شده رئیس قوه قضائیه باید مجتهد باشد؛ برای چه مجتهد باشد؟! باید حقوقدان باشد؛ و الی‌آخر.

سیر نزولی ارزش‌های اسلامی؛ خطری بزرگ برای جامعه اسلامی

حالا که الحمدلله هنوز از این‌ها هیچ خبری نیست، دارید می‌بینید که ارزش‌های اسلامی دارد کمرنگ می‌شود. اشخاص فاسق و فاسد به بهانه‌هایی معرفی می‌شوند و به آن‌ها جایزه داده می‌شود و مورد احترام قرار می‌گیرند و چیزهای دیگری که نمی‌گویم تا خدایی نکرده سیاه نمایی نشود اما دیگر همه ما می‌بینیم.

اگر یک کسی ده سال پیش‌تر آمده باشد در خیابان‌های قم قدم زده باشد و در طی این سال‌ها نیامده باشد، اگر امسال بیاید شاید شک کند که این همان قم است؟! بنده یادم است که در زمان طاغوت، خانم‌های قمی بحث می‌کردند که یک پوشیه کافی است یا دوتا پوشیه باید بزنند! مثلاً می‌گفتند اگر یک پوشیه باشد آفتاب روی آن می‌افتد و صورت ما از زیر آن پیداست و لذا دوتا پوشیه می‌زدند که اگر آفتاب هم به صورتشان افتاد صورتشان پیدا نباشد. آیا حالا یک دانه از این‌ها را پیدا می‌کنید؟! لباس‌ها چگونه شده است؟! الآن در خیلی جاهایی که حالا اسم نبرم، آرایش‌کرده و با چه ادا و اطواری ظاهر می‌شوند. به‌هرحال اگر اشتباه نکنم سیر ارزش‌های اسلامی در جامعه سیر نزولی دارد. اگر این منحنی نزولی ادامه پیدا کند به کجا می‌رسد؟! چه کسی می‌تواند جلوی این را بگیرد؟! آن کسی که مسئول قانونی این کارها است گاهی به خاطر جهاتی خدمت بعضی از علما می‌آید و علما هم او احترام هم می‌کنند چون آن‌ها هم وظیفه خودشان می‌دانند و می‌گویند این حفظ نظام اسلامی است، این‌ها مسئولان نظام هستند و ما نباید طردشان کنیم. او این را بهانه می‌گیرد که اگر کار من اشتباه بود مراجع من را راه نمی‌دادند! و چیزهایی از این قبیل که اجازه بدهید من همین جا این مطلب را قطع کنم.

رهبری دینی؛ محور اعتلای نظام اسلامی

تجربه ما نشان داده است که اگر قدرت روحانیِ متمرکزِ قوییِ مثل امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه باشد امید اینکه این نقص‌ها برطرف شود و کم‌کم از این‌ها جلوگیری شود و لااقل کاهش پیدا کند یعنی منحنی ارزش‌های اسلامی صعودی شود وجود دارد. توقع اینکه جامعه، یک‌دفعه مدینه فاضله شود توقع بیجایی است. چنین چیزی در زمان هیچ پیغمبر و هیچ امامی نبوده است. ان‌شاءالله ما زنده باشیم و ببینیم در زمان ولی عصرارواحنا‌فداه چه خواهد شد؛ اما اگر همین‌قدر هم باشد که سیر ارزش‌های اسلامی رو به صعود باشد، هرسال یک ارزش اضافه شود، اهتمام مردم به ارزش‌های اسلامی بیشتر شود، اگر همین اندازه هم باشد بسیار جای خوشبختی است. این در صورتی می‌شود که قدرت متمرکز روحانی وجود داشته باشد.

ضرورت تبیین جایگاه ولایت‌فقیه در نظام اسلامی

حالا اگر کسانی به هر دلیلی، حالا ما کسی را متهم نمی‌کنیم، گاهی هم ممکن است به دلیل اختلاف در فتوا باشد، اما اگر هرکسی به هر دلیلی، رفتارش موجب تضعیف این مرکزیت قدرت روحانی شد، به نظر شما این خدمت به اسلام است یا خیانت؟! اگر این‌گونه است ما باید در منبرهایمان، در تبلیغاتمان، حالا مکتوب یا غیرمکتوب، روی این ستون فقرات نظام بیش از هر چیز تأکید کنیم. اگر این ستون خیمه حفظ شود امید این هست که این خیمه سرپا بماند اما اگر این ستون شکست و خدایی نکرده، خدایی نکرده، ضعف پیدا کرد چیزی جایگزین این نخواهد بود.

اعتقادات نسل جوان اسلامی در تیررس برنامه‌ها و اهداف دشمن

همین‌گونه که عرض کردم در یک محیط‌های خاصی مطالب خاصی مطرح می‌شود. امروز دشمن عمده فعالیت‌های فرهنگی خودش را به‌خصوص متوجه دانشگاه‌ها کرده است و به صورت‌های بسیار مرموزی دارد عقاید مردم را از بین می‌برد، چیزی که بیش از بیست سال است مقام معظم رهبری با تعبیراتی از قبیل تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و نمونه این تعبیرات هشدار داده‌اند و بعد از چند سال فرمودند که دشمن قلب جوان‌های ما را هدف قرار داده است؛ یعنی این قلب؟! نه، یعنی عقایدشان را. ایشان در سخنرانی دیروزشان برای دانشجویان دانشکده‌های افسری، سه چیز را مورد تأکید قرار دادند. نمی‌دانم آقایان گوش کرده‌اند یا نه؟ اول تقویت مسائل اعتقادی؛ دوم مسائل علمی و سوم مسائل تاکتیکی و آموزشی.

ما اگر این هشدارها را جدی نگیریم چه کسی می‌خواهد جدی بگیرد؟! به‌خصوص عرض کردم که این‌گونه مطالب بیشتر به درد قشر فرهیخته می‌خورد که در معرض هجوم تبلیغات فرهنگ دینی دشمنان هستند و باید این جهات را رعایت کنیم.

از توسل به وجود مقدس ولی عصرارواحنا‌فداه غافل نشویم!

آخر عرایضم یک حرف عوامانه‌ای می‌زنم. حالا نمی‌دانم آقایان چگونه تفسیر کنند، بالاخره عوام هستیم و حرف عوامانه می‌زنیم. ما باید بیش از هرکسی توسل به وجود مقدّس ولی عصرارواحنا‌فداه را به خاطر داشته باشیم. بدانیم که ریز و درشت رفتار ما از ایشان مخفی نمی‌ماند. اگر کاری را برای خدا انجام دادیم ایشان دعا می‌کنند و توفیقات ما زیاد می‌شود و حرف ما اثر می‌کند اما اگر صرفاً برای سایر مقاصد باشد- حالا نگویم چه مقاصدی، زشت است- اگر برای سایر مقاصد باشد ارزشی ندارد و ایشان هم توجهی نخواهند کرد.

سعی کنیم با ایشان رابطه داشته باشیم. خیلی هم مؤونه ندارد. بعضی‌ها می‌گویند کدام توسل؟! کدام زیارت؟! من تصور می‌کنم آدم در کوچه هم که دارد می‌رود اگر زیر لب هم بگوید السلام علیک یا بقیة الله، کارساز است. حتی اگر به زبان هم نگوییم و دل را متوجه او کنیم این‌ها بی‌اثر نخواهد بود؛ اما اگر دائماً در ذهن ما چیزهای دیگر خلجان کند جایی برای توجه به وجود مقدّس ولی عصرارواحنا‌فداه باقی نمی‌ماند.

بعضی چیزها آلوده و کثیف است و وقتی در ذهن راه پیدا می‌کند دیگر آن نور نمی‌تابد. باید تمرین کنیم، از خودشان هم کمک بگیریم که آقا! یک رابطه قلبی، یک آب باریکه‌ای بین ما و شما همیشه محفوظ باشد؛ دست ما را بگیرید! این را از ما سلب نکنید!

خدا حاج‌آقا حسین فاطمی که شاگرد مرحوم میرزا جواد آقای تبریزی بودند را رحمت کند. ایشان پیرمرد هشتاد، نود ساله‌ای بودند و چهل سال پیش درس اخلاق می‌گفتند. ایشان این شعر را می‌خواندند:

هرچه کنی بکن، نکن ترک من ای نگار من!

هرچه زنی بزن، مزن طعنه به روزگار من!

خدایا! هر بلایی که ما لایقش هستیم را حاضریم بپذیریم اما ارتباط اهل بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين را از ما سلب نکن!

پروردگارا! به عزت و جلالت قسم، عزت اسلام و مسلمین را روزافزون فرما!

سایه مقام معظم رهبری را تا ظهور ولی‌عصر بر سر ما مستدام بدار!

همواره بر توفیقات و تأییدات ایشان بیفزا!

ما را قدردان این نعمت عظیم قرار ده!

روح امام راحل و شهدا را با انبیا و اولیا محشور فرما!

همه ما را به وظایفمان آشناتر و در انجامش موفق‌تر بدار!

والسلام علیکم و رحمة الله


[1]. الکافی، ج 1، ص 32.

[2]. بحارالانوار، ج 67، ص 211.

[3]. همان.

 

پرونده ویژه: