بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
همه ما مىدانیم شهادت نزد همه مسلمانها، بهویژه در مكتب تشیع و پیروان اهلبیتعليهمالسلام از ارزش بسیار والایى برخوردار است. در این باره كمابیش آیات و روایاتى شنیدهایم، داستانها و قضایایى برایمان نقل شده و گاهى كرامتهایى از شهدا بروز كرده و بركاتى از وجود آنها عاید جامعه شده و بحث درباره این موارد باعث شده كه روح شهادتطلبى در جامعه ما زنده بماند. ما هم باید سعى كنیم هرچه بیشتر بر معرفتمان نسبت به شهادت و شهدا بیافزائیم تا بیشازپیش از بركات عظیم ارواح طیبه شهدا بهرهمند شویم.
یكى از مطالبى كه همه ما شنیدهایم و به آن معتقد هستیم این است كه شهید زنده است. در قرآن هم آیاتی هست كه صریحاً این مطلب را بیان میفرماید. در یك آیه مىفرماید: وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ؛[1] به كسانى كه در راه خدا شهید شدهاند مرده نگویید. در آیه دیگرى مىفرماید: وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاءٌ؛[2] مپندارید كه شهیدان مردهاند؛ بلكه زندهاند؛ اما زنده بودن شهیدان یعنى چه؟ آیا معناى حیات شهید این است كه اگر قبر شهید را بشكافید جسم او را زنده مىبینید؟ قطعاً چنین نیست. چون جنازههاى بسیارى از شهدای مفقود را دیدهایم كه فقط مشتی استخوان از ایشان باقى مانده است. در مقابل، كسانى چنین پنداشتهاند كه منظور از حیات شهید، زنده بودن نام اوست. چون بعد از شهادت هر شهیدی، نامش مدتها در میان مردم باقى مىماند؛ كأنه خودش باقى است و این عبارت كه شهید زنده است تعبیر شاعرانهای از بقای نام و یاد شهید است. همچنانكه درباره اشخاص محترم دیگرى كه از دنیا مىروند گاهى از ایشان با عبارت زندهیاد نام برده میشود؛ و یا شخصیتهای برجسته خوب یا بد هر جامعهای كه نام آنها در تاریخ ثبت شده است. به نظر شما كه سالهاست با مفهوم شهادت آشنا هستید، بارها پیكر مطهر شهدا را تشیع كردهاید، برایشان اشك ریختهاید، به آنها احترام مىگذارید و برای گرامیداشت یاد و راهشان مجالس باشكوهی برگزار میكنید، كدام یك از این دو نظر درست است؟
ظاهراً هیچ یك از این دو نظر را نمىتوان پذیرفت. چون همچنانكه دیدهایم در بسیارى از موارد از بدنهاى مطهر شهدا چیزی جز چند استخوان باقی نمانده است؛ پس حیات شهید به زنده بودن جسم او نیست. نظر دوم را هم كه حیات شهید را در بقای نام و یاد جستجو میكند نمیتوان پذیرفت. چون این مسأله اختصاص به شهید ندارد. بسیاری كسان دیگر هم از دنیا رفتهاند ولی نامشان هنوز بر سر زبانهاست. مگر رستم فراموش شده، یا نام كورش و داریوش زنده نیست؟
خوب است نگاهی به قرآن بیندازیم تا ببینیم آیا ویژگى خاصی را براى حیات شهدا ذكر كرده یا اینكه چون قرآن چنین گفته، باید تعبداً این مسأله را بپذیریم. خداوند در ادامه آیه اول كه ضمن آن، شهید را زنده معرفی میكند میفرماید: وَلَٰكِنْ لَا تَشْعُرُونَ؛ شهید زنده است؛ ولى شما حقیقت حیات شهید را درك نمىكنید. اگر منظور از زنده بودن شهید باقی بودن نام و یاد او باشد، این مطلب برای همه قابل فهم است. مگر بناهای یادبودی برای زنده نگاهداشتن یاد شهدا ساخته نشده است؟ مگر مراسم بزرگداشت برای شهدا برگزار نمیشود؟ مگر نمیبینید بسیاری از كوچهها و خیابانها مزیّن به نام شهداست؟ بگذریم از اینكه عدهای با شبهههاى شیطانى در صدد هستند اسامى مبارك شهدا را از كوچهها و خیابانها بردارند و از همین طریق فرهنگ شهادت و یاد شهدان را به فراموشى بسپارند.
پس زنده بودن شهید به این نیست كه خیابانی به نام او باشد. كسانى كه به حج مشرف شدهاند میدانند كه هنوز در مكه خیابانى به نام ابولهب هست؛ همان كسى كه قرآن در حق او نفرین میكند و مىفرماید: تَبَّتْ یدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ؛[3] دستان ابولهب بریده باد! كسانى كه خود را جانشین پیغمبرصلیاللهعلیهوآله و حاكمان اسلام مىدانند، نام ابولهب را زنده مىكنند. اگر معنى زنده بودن نام شهید این باشد پس ابولهب و بسیارى دیگر از كفار زنده هستند و زنده بودن نامشان برای همه قابل فهم است؛ اما قرآن حیات شهدا را از جمله حقایقی برشمرده كه بشر درك نمیكند.
ویژگى دوم كه قرآن براى حیات شهدا قائل است این است كه عِندَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ؛ شهدا میهمان خدا هستند و در پیشگاه خدا از آنها پذیرائى مىشود؛ اما همچنانكه اشاره شد، در جسم هیچ شهیدی، چه مفقودانی كه پس از مدتها پیكرشان پیدا شده و چه شهدایی كه بعد از دفن به دلیلی قبر آنها باز شده، اثری از حیات مادی دیده نشده است؛ پس معلوم مىشود پذیرایى از شهدا در پیشگاه خداوند مربوط به این بدن نیست. با توجه به این دو ویژگی، روشن میشود كه منظور از حیات، زندگی بدن مادی یا باقى ماندن نام و یاد شهید نیست؛ بلكه چیز دیگری است.
انسانیت انسان به بدن او نیست. سلولهای بدن من و شما از ابتدای تولد تابهحال چندین بار عوض شده است. زیستشناسان مىگویند بعضى از سلولهاى بدن هر چند روز یكبار، بعضى طی یك هفته و بعضی هم ظرف یك ماه عوض میشوند؛ و نهایتاً طی مدتی حدود هشت سال تمام سلولهاى بدن به سلولهای جدید تبدیل مىشوند؛ بنابراین بعد از گذشتن این مدت چیزی از بدن قبلی ما باقى نمانده، چون تدریجاً تمام سلولهای قبلی با سلولهای جدید جایگزین شدهاند؛ ولى انسانیت انسان و شخصیت او عوض نمىشود. نتیجه تمام اعمال خوب و بد، خاطرات و افتخارات از زمان طفولیت تا پایان عمر یك آدم با او همراه است. پس هویت و شخصیت انسان به این بدن نیست؛ بلكه این بدن حكم لباسى را دارد كه تدریجاً عوض مىشود. انسانیت انسان به روحى است كه در او دمیده شده و تا زمانی كه آن روح باقی است و آثار حیات دارد، انسانیت فرد هم باقی است. پس حیاتی كه قرآن برای شهدا قایل است متعلق به روحشان است؛ اما مگر ما معتقد نیستیم كه روح همه انسانها بعد از مرگ باقی است و در روز قیامت به بدن بازمىگردد؟ پس چه تفاوتی میان حیات شهدا با حیات سایر مردگان وجود دارد؟
با توجه به آنچه از آیات و روایات استفاده مىشود، سایر مردگان چند دسته هستند. بعضى از آنها _العیاذ بالله_ با مرگ، در جهنم برزخى سقوط میكنند و در آنجا معذب هستند. قرآن چنین موجودى را كه در عذاب میسوزد، زنده نمىداند و مىگوید: لَا یمُوتُ فِیهَا وَلَا یحْیى؛[4] این موجود نه مرده است و نه زنده. این چه حیاتى است كه كسی كه به این سرانجام مبتلا شده آرزو مىكند كه لِیقْضِ عَلَینَا رَبُّكَ؛[5] كاش خدا مرگ ما را میرساند! مگر كسی از حیات خودش هم خسته مىشود؟
دسته دیگر از مردم زمانی كه از این عالم مىروند در طول دوران برزخ هیچ درك و بهرهای ندارند؛ نه لذتى و نه عذابى، نه حركتى و نه دركى، نه تأثیرى در دیگران و نه اثرپذیرى از دیگران. این گروه هرچند روحشان زنده است ولى هیچ اثری در این زندگى نیست. عدهای از مؤمنینِ خالص، انبیاء و اولیاء الهى و شهدا پس از خروج روح از بدنشان، هر صبح و شام در دارالضیافه الهى و بهشت برزخى پذیرایى مىشوند وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُكْرَةً وَعَشِیا.[6] این آیات چنین حیاتى را براى شهدا اثبات میكند كه اولاً متعلق به روح آنهاست. البته ممكن است بهواسطه ویژگیهاى خاص، پرتویى از حیات روحانی شهدا به بدنشان هم بتابد و نشانههایی از آن در جسمشان هم دیده شود. همچنانكه بارها وقتی قبر شهیدى به دلایلی شكافته شده، دیده شده بدن او سالم باقی مانده است. این امر در خصوص غیر شهدا هم دیده شده است؛ چندى پیش هنگام تعمیر مقبره مرحوم علامه مجلسىرضواناللهعلیه در اصفهان، اتفاقاً گوشهاى از قبر مطهر ایشان خراب شده بود و گوشهای از كفن هم پاره شده بود، دیده بودند پاهاى مبارك ایشان با ناخنهاى حنابسته هنوز سالم است. این پرتویى از حیات روح است كه به بدن مىتابد.
ویژگی دیگر حیات شهدا این است كه به ركود، توقف، بىاداركى و بىاحساسى گرفتار نمیشوند؛ بلكه درك دارند، در عالم ماده تأثیر میگذارند و از الطاف الهی لذت مىبرند. ویژگی سوم هم این است كه خداوند از آنها پذیرایى مىكند و آنها از پذیرایى در حضور خدا لذت فراوان مىبرند. در آیه شریفه مىفرماید فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ؛[7] از پذیرایى در پیشگاه الهى حالت شادى فوقالعادهاى سرتاپاى وجودشان را فرا گرفته، دیگر هیچ غم و غصهاى در دل آنها نیست؛ بهخاطر فضل و عنایتى كه خداوند متعال در حق آنها روا داشته سرتاپا شادند.
تصور كنید آرزو دارید یك بار مقام معظم رهبرى را از نزدیك زیارت كنید. كدامیك از ما چنین آرزویی نداریم؟ حال، یك روز كسى نامهاى با مهر و امضای مقام معظم برای شما بیاورد كه ایشان در آن نامه شما را به میهمانی دعوت كرده باشند. چه حالى براى شما پیدا مىشود؟ شما كه یكبار زیارت مقام معظم رهبری برایتان میسر نشده، نامهای به دست خط مبارك خود ایشان به دستتان رسیده كه شما را به میهمانی دعوت كردهاند. درست تصور كنید؛ زمانی را كه در خدمت مقام معظم رهبرى مشغول غذا خوردن هستید؛ هر ذرهای از این غذا چه لذتى برای شما دارد! آرزو مىكنید كه هیچ وقت این غذا تمام نمىشد. لذت پذیرایى شدن در حضور بندهاى از بندگان محبوب خدا این چنین است؛ تا چه رسد به پذیرایی در پیشگاه ذات باریتعالی.
آنچه براى ما امیدبخشتر است و جای تأمل بیشتری دارد، ویژگی دیگر شهید است كه در ادامه همین آیه به آن اشاره شده است: وَیسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلاَ هُمْ یحْزَنُونَ. در آیه بعد هم میفرماید: یسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لاَ یضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ.[8] شهید نهتنها خودش از لذت پذیرایى در پیشگاه الهى بهرهمند مىشود بلكه به فكر دیگران، یاران و همرزمانش هم هست و به آنها بشارت مىدهد که بعد از شهادت هیچ ترسى و اندوهى نیست؛ نگران نباشید!
در این دنیا هر اندازه معرفت انسان زیاد و ایمانش قوى باشد ولى بههرحال نگران آینده است كه بعد از مرگ چه مىشود؛ نگران گذشته هم هست كه آیا كارهاى بد، اشتباهات و لغزشهای گذشتهاش بخشیده شده و چگونه به حساب آنها رسیدگی خواهد شد. تا قبل از مرگ این نگرانى و بیمها طبیعى است؛ مخصوصاً با توجه به اینكه هیچكس نمىتواند مطمئن باشد كه لحظهای دیگر با ایمان است یا ایمانش ربوده خواهد شد؛ اما شهید به همرزمانش بشارت مىدهد كه نگران نباشید، جای هیچ ترس اندوهى نیست.
آنچه بنده از این آیه مىفهمم این است كه یكى از خصوصیات حیات شهدا ارتباطى است كه با زندهها دارند. هر چند همه مؤمنین بعد از مرگ وارد بهشت برزخى مىشوند و در آنجا متنعم هستند اما معلوم نیست كه بتوانند براى زندهها كارى انجام دهند؛ اما یكى از خصوصیات شهید این است كه علاوه بر اینكه خودش متنعم است، به دوستان، یاران و همرزمانش هم خدمت مىكند، برای آنها دعا و استغفار مىكند و بهرهمندی از فضل و رحمت خدا را به آنها بشارت مىدهد. مگر در پیشگاه لطف و رحمت الهی كه شهید در آن پذیرایى مىشود اگر شهید دست به دعا بلند كند دعایش مستجاب نمىشود؟! شهیدان بر سر خوان لطف و كرم الهی براى پدر و مادرشان، همسر و فرزندانشان، همرزمان و دوستانشان دعا مىكنند و حاشا به كرم میزبان این سفره كه حاجت میهمانش را برآورده نكند!
اثرى كه شهید مىتواند در روح دیگران بگذارد شبیه اثری است كه ملائكه بر مؤمنین مىگذارند. همچنانكه شیاطین هم در وجود دوستانشان تأثیرات منفی دارند. ما در این عالم بسیاری از تأثیر و تأثرات را مىشناسیم، با حواس خود درك مىكنیم یا با تجربه مىفهمیم و علتهاى مادی آنها را هم میتوانیم بشناسیم؛ اما بسیاری از چیزها آثاری دارند كه ما رابطه بین آنها را تجربه نكردهایم. فرض كنید كسی كه برای اولین بار تصویری را از تلویزیون مىبیند، نمىداند چگونه این تصویر ظاهر مىشود یا این صدا به گوشش مىرسد؛ ولى این تصویر و رابطه بین آن و صاحب تصویر برقرار است. سلسلهای از تأثیر و تأثراتى هم در جهان وجود دارد كه از قبیل آثار مادى نیست. همچنان كه ما روح خودمان را درست نمىشناسیم و از رابطه آن با بدنمان بیخبریم، تأثیرات فراوانی كه از قبیل تأثیرات روحی، معنوی است را درست درك نمىكنیم و حقیقت آنها را نمىشناسیم؛ هر چند ممكن است آثار آنها را ببینیم. آیا تابهحال پیش آمده كه دفعتاً سوءظنی نسبت به یكی از اطرافیان در ذهنتان ایجاد شود؟ سوءظنی كه هیچ زمینهای نداشته و بعد از تحقیق هم ممكن است به این نتیجه برسید كه واقعیت نداشته است. چنین توهماتی از كجا پیدا میشود؟ این اثر روحی كه در من پیدا شد عاملى داشته كه قرآن آن را به نام شیطان، ابلیس و خنّاس معرفی میكند. اینها در دل مردم آثارى ایجاد مىكنند. هر چند معمولاً ما شیطان را ندیدهایم اما او بر دل اغلب انسانها بهویژه اولیایش تأثیر میگذارد و آنها را به خود جلب میكند. در مقابل، ملائكه هم در قلوب مؤمنین آثارى ایجاد مىكنند. خداوند در آیهای میفرماید ملائكه و به خصوص بزرگترین ایشان كه اسمش روح است مؤمنان را در برابر وسوسههای شیطان كمك میكنند؛ وَأَیدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ.[9] در آیه دیگری مىفرماید ملائكه مؤمنین را بشارت مىدهند و به آنها مىگویند: نَحْنُ أَوْلِیاؤُكُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَفِی الْآخِرَةِ.[10]
این تأثیر و تأثرات غیبى، نامحسوس و ماوراء مادى در عالم وجود دارد و از جمله آنها، تأثیرى است كه شهید در روح یاران و همرزمانش دارد؛ غم و غصه آنها را برطرف میكند و موجب شادى و انبساط خاطر آنها میشود. آیا تابهحال فكر كردهاید چرا مادرانى كه بعضی از آنها سه، چهار شهید دادهاند اشك از چشمهایشان نمىآید؟ مگر این مادران، همان كسانی نیستند كه اگر خاری به پایش فرزندشان مىرفت آرام و قرار نداشتند؟ حال، امروز چند فرزندش شهید شده ولی در نهایت صبر و متانت مىگوید كاش چند فرزند دیگر داشتم تا همه آنها در راه اسلام شهید میشدند! این مسأله با كدام قانون علمى قابل درك است؟ این چیزى نیست جز اثر روحىای كه خداوند به بركت دعای شهید در مادرش ایجاد مىكند.
از بركات شهدا این است كه نهتنها خودشان به آن مقامات عالى مىرسند بلكه براى بازماندگانشان هم آثار خوبى به جا مىگذارند و مشكلات اطرافیانشان را حل مىكنند. مگر نشنیدهاید که كسانی مشكلى داشتهاند و با توسل به شهید مشكلشان حل شده است؟ البته باید توجه داشته باشیم كه تأثیرى كه شهدا مىبخشند مثل تأثیرى كه سایر اسباب مادی و معنوی دارند مشروط به این شرط است كه طرف مقابل هم لیاقت دریافت آن تأثیر را داشته باشد. تأثیر آتش، سوزاندن است اما سنگ را نمىسوزاند چون سنگ قابل احتراق نیست. از وجود مقدس شهدا انوارى مىتابد اما شرط بهرهمندی از بركات آنها این است كه طرف مقابل هم لیاقت دریافتش را داشته باشد. هر كه لیاقت بیشتری داشته باشد از آثار شهید بیشتر برخوردار مىشود. اگر كسانى از بستگان و اطرافیان شهدا تابهحال چنین تأثیرى را از شهدا در خودشان احساس نكردهاند تأملى در خودشان بكنند تا بفهمند چرا چنین لیاقتی نداشتهاند.
والسلام علیكم و رحمهالله
[1]. بقره، 154.
[2]. آلعمران، 169.
[3]. مسد، 1.
[4]. طه، 74.
[5]. زخرف، 77.
[6]. مريم، 62.
[7]. آلعمران، 170.
[8]. آلعمران، 171.
[9]. مجادله، 22.
[10]. فصلت، 31.