بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تقدیم به روح ملكوتى امام راحل و شهداى والامقام اسلام، صلواتى اهدا مىكنیم.
فرارسیدن میلاد مسعود ولینعمت همهمان، حضرت معصومهسلاماللهعليها را به پیشگاه مقدس آقا امام زمانعجلاللهفرجهالشریف و همه علاقهمندان به اهلبیت، تبریک و تهنیت عرض میکنم.
قبل از هر چیز میخواهم این نكته را تذكر بدهم كه كیفیت نشستن آقایان نشاندهنده وضع روحانیت در جامعه است؛ هم عقبنشستن آنها نشانه عقبماندن روحانیت در جامعه است و هم پراكندگیشان نشانه این است كه ما چقدر پراكنده هستیم و با همدیگر هم ارتباطى نداریم، چه رسد به ارتباط با کل جامعه و ارگانهاى آن. بههرحال یك نماد خوبى از مجسم كردن وضع روحانیت در جامعه بود.
خداى متعال را شكر مىكنیم كه به بركت میلاد حضرت معصومهسلاماللهعليها و تتمه روابط عاطفى كه بین دوستان باقى مانده بود، توفیق عنایت فرمود تا دوستانى كه مدتها بود حتی از دور هم زیارتشان نكرده بودیم، یك بار دیگر اینجا اجتماعى داشته باشند و ما هم سیماى نورانیشان را زیارت كنیم. البته بسیارى از عزیزانى كه الآن در مؤسسه هستند را بنده نمىشناسم و اگر ببینم هم اصلاً نمىدانم در مؤسسه درس مىخوانند. این بهخاطر بىتوفیقى و پیرى و شرایط اجتماعى است كه اجازه نمىدهد بیشتر خدمت عزیزان شرفیاب شویم و روابط عمیقتر و قوىترى برقرار كنیم. متأسفانه آن روابطى كه با بعضى از دوستان داشتیم و سابقاً بیشتر خدمتشان مىرسیدیم هم كمكم بهخاطر همین بىلیاقتىهاى ما به سردى گرائیده است.
امروز میخواهم موضوعی را تذكر بدهم که شاید نظیر آن را دهها بار از ما شنیده باشید. بنده حدود 57، 56 سال پیش طلبه شدم. آن وقت هم روزگارِ بسیار سختى بود؛ شما نمىتوانید سختى آن روز را تصور كنید. در همان زمان آغاز طلبگى که بچه هم بودم، درك مىكردم كه ما خیلى كمبود داریم و با این وضعى كه ما روحانیت داریم، رو به انقراض هستیم و نمىتوانیم نقشى در جامعه ایفاء كنیم. اگر نتوانیم بین مردم جایى براى خودمان باز كنیم و موقعیتى داشته باشیم، میخواهیم به دنیا بگوییم چهكاره هستیم؟ پیش خدا هم یك جوابى نداریم؛ با این وضع، تكالیف قطعىای كه به دوشمان است را هم نمىتوانیم انجام بدهیم. از همان وقت، با همدرسهاى خودمان و با كسانى كه حس مىكردیم مىشود با آنها صحبت و درد دل و همفكرى و مشورت کرد این مسائل را مطرح مىكردیم. آنقدر این كمبودها زیاد بود كه حتى نمىتوانستیم دستهبندى كنیم و بگوییم چند جور كمبود داریم؛ اصلاً باید میگشتیم و میدیدیم چه داریم و موجودیمان چیست نه اینكه كمبودها را حساب میکردیم!
بههرحال بعد از آن ركود و فترتى كه در زمان آن حكومت پیش آمده بود، با تقدیراتى كه خداى متعال مقدر فرموده بود وضع عوض شد و روحانیت كمكم توانست بار دیگر تكانى بخورد و از زیر این خاك و خاكسترها بیرون بیاید و به خود بپردازد و به خود بیاندیشد؛ بالأخره شرایط فراهم شد و كمكم مدرسههایى كه خراب شده بود تعمیراتی سطحى شد تا بشود در حجراتش نشست؛ و چیزهایى از این قبیل. توجه به این تاریخچه لازم است برای اینكه بفهمیم كجا بودیم و الآن به كجا رسیدیم و خدا چه لطفهایى به ما كرده و نیز برای اینکه مایه امیدى باشد كه مىتوانیم خیلى بیشتر از اینها تحرك داشته باشیم و جهش كنیم.
برکات آیتالله بروجردى و امام خمینیرضواناللهعلیهما برای حوزه و روحانیت
بالأخره حوزهها كمكم رسمیت پیدا كرد؛ مخصوصاً بعد از تشریففرمایى مرحوم آیتالله بروجردى به قم که محوریتى در قم پیدا شد، حوزه آرامآرام تغییرات زیادی نسبت به سابق پیدا كرد. ایشان ـکه خدا بر علو درجاتشان بیفزایدـ مردی بلندنظر، بلندهمت، بسیار باتقوا، با حسننیت و با اخلاص بودند که درست شناخته نشدند و این هم از قصور ماست. ایشان مرد بزرگى بودند و خدا به بركت وجود ایشان، براى روحانیت، شخصیت، هویت و آبرویی در جامعه پدید آورد. ایشان دائماً با این مشكلات فراوانی كه حوزه داشت دستوپنجه نرم مىكردند تا بالأخره به آغاز نهضت روحانیت و حركت حضرت امامرضواناللهعلیه و پیروزى انقلاب رسید.[1]
این مطالب را عرض كردم تا براى آیندگان هم درسى باشد زیرا بعد از پیروزى انقلاب هزاران امید در دلها پدید آمد كه همه مشكلات برطرف شد و همه چیز در دست ملت، خصوصاً در دست روحانیت است، چراکه این نهضت، نهضت روحانیت بود؛ انقلاب، انقلابى اسلام بود؛ سردمدارانش علما و مراجع و بزرگان بودند؛ سربازانش علما و طلاب و حوزه و فضلا و اساتید بودند؛ خیلى امیدها بسته شد.
مسائل اجتماعى و تدبیر عالم در دست ما نیست؛ این عالم براى امتحان است. حقیقتاً ما امتحان خوبى ندادیم. البته فشارهایى از جانب دیگران بود؛ از طرف گروههایى، دشمنىهایى صورت گرفت؛ كسانى ضد روحانیت بودند؛ یک عوامل خارجی بودند که در داخل عمالى داشتند؛ همه اینها بود اما در همان چهارچوبى كه ما باید در توان خودمان كار میکردیم کار نکردیم. البته مجموع را عرض مىكنم نه تكتك که اگر تكتك افراد به وظیفه خودشان عمل نمىكردند چیزى باقی نمىماند. همینى هم كه داریم به بركت سربازان گمنامى است كه در گوشه و كنار فداكارى كردند؛ ولى در جمع باید بگوییم كه روحانیت هم مثل بسیارى از قشرهاى دیگر امتحان خوبى نداد. شاید توده مردم، اگر قشر مشخصى را در نظر نگیریم، امتحان بهترى دادند، با همان معلومات و امکانات كم خود و با پابرهنگی و فقر و بىسوادیشان. آنها در حدی كه وظیفه داشتند بهتر از ما عمل كردند. ما آنطورى كه باید، عمل نكردیم؛ بسیارى از پستهایى كه به دستمان افتاد را خوب اداره نكردیم؛ نهتنها خوب اداره نكردیم بلکه بعضى جاها سوژههایى هم به دست دشمن دادیم؛ این هم همچنان باقى است. از اینها گذشته، شاید یكى از مراكز خاصى كه هم مایه امید فراوانى بود و هم كموبیش امكاناتى در اختیار داشت تا بتواند منشأ یك حركتى بشود، همین جمعى است كه شما در آن مشاركت داشتید و دارید؛ در میان هزاران امید كه از جاهاى مختلف بود، یك امید خاصى هم نسبت به اینجا بود و انتظاراتى مىرفت.
آنچه مربوط به كمك خدا مىشد حقیقتاً خیلى بیش از انتظار ما بود. یكصدم آنچه امروز داریم را انتظار نداشتیم. سالهاى اولى که برنامه مؤسسه در راه حق را شروع كردیم و بعد از اینكه یك مقدار وسعت پیدا كرد و چند دوره برگزار شد، بنده آرزو مىكردم خانهاى كه کنار مؤسسه بود را بخریم و شانزده اتاق در آن بسازیم تا بتوانیم برنامهاى كه مىخواهیم را با فراغت اجرا كنیم؛ یعنى آنوقت نهایت آرزوی ما این بود که شانزده اتاق در دست داشته باشیم تا بتوانیم برنامه اجرا كنیم؛ ولی حالا ملاحظه میفرمایید این ساختمانى كه الآن در اختیار داریم نسبت به شانزده اتاقى كه آرزو مىكردیم چه نسبتى دارد. علاوه بر این، منازل زیادى از اطرافش را خریدیم و ضمیمه كردیم؛ و سایر كارهاى فرعى كه انجام مىگیرد. یك زمین دیگرى نیز در پردیسان گرفتیم كه در آنجا باید خیلى بیشتر از اینجا ساختمان ساخته شود. اینها نسبت به آنچه ما آرزو مىكردیم قطعاً بیش از ده برابر چیزى است كه آرزو مىكردیم. این بود آنچه كه مربوط به خدا بود؛ اما آن چیزى كه مربوط به خودمان بود، حقیقتاً آنطور که انتظار داشتیم هم عمل نشد؛ یعنى كوتاه آمدیم. خیلى بیشتر از آنچه انجام دادیم مىتوانستیم انجام بدهیم؛ البته همین اندازهاى هم كه شد نسبت به بعضى مراكز و حوزههاى دیگر بسیار چشمگیر بود. الآن در نهادهاى مختلفِ فعال كشور، افراد فعالِ مؤثر، از فارغالتحصیلان مؤسسه هستند، مخصوصاً هر جا صحبت از مدیریت، طراحى، برنامهریزى و كارهاى تشكیلاتى و سازماندهى باشد. همچنین در جاهاى زیادى برای درسهایى كه معمولاً در حوزه رسمیت ندارد از فارغالتحصیلان اینجا استفاده مىشود. اینها خیلى بیش از انتظارى است كه از یك مدرسه معمولى در حوزه مىشود داشت. انشاءالله منشأ آثار و بركات خیلى بیشترى هم خواهد شد؛ ولى حقیقت این است كه اگر ما از توان خودمان درست استفاده كرده و بر اخلاصمان افزوده بودیم، خیلى بیشتر از اینها مىتوانستیم كار كنیم.
خوب، «ماهى را هر وقت از آب بگیرى تازه است»؛ بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ فرض كنید ما امروز متولد شدیم، حالا گذشتهها گذشته، تقصیراتى داشتیم كه انشاءالله استغفار مىكنیم و از خداى متعال طلب مغفرت مىكنیم. ما متولد شدیم با این توانى كه الآن داریم، با این نیروى انسانى كه داریم، با این امكانات مادى كه داریم، با این آبرویى كه خدا در جامعه به ما داده است؛ نهتنها در داخل كشور، الحمدلله در خارج از كشور هم شما آبروى خیلى خوبى دارید؛ خودتان هم درست خبر ندارید. حالا ما این هستیم؛ از این سرمایهاى كه داریم چگونه استفاده كنیم كه خدا بیشتر راضى باشد و دل امام زمانعجلاللهفرجهالشریف از ما خوشحالتر بشود؟ چطور به این مردم فداكار كه اینهمه فداكارى كردند بیشتر خدمت كنیم که وجدان خودمان راضىتر باشد؟ آیا همینطورى كه تا حالا كار میكردیم كافى است؟ آیا بیشتر از این، توانى نداریم؟ به نظر من جوابش منفى است؛ ما با همین نیرویى كه داریم، با همین چیزى كه هستیم، با همین موجودیمان، از معلومات و مهارتهایمان گرفته تا موقعیت اجتماعى و آبرو و امكانات مادیمان، همینى كه هست، از مجموع این سرمایهها مىتوان بیشتر از آنچه فعلاً استفاده مىكنیم استفاده كرد. چه كنیم؟ اولین شرطش این است كه از این پراكندگى در بیاییم. همان پراكندگى كه اول جلسه كاملاً مشهود بود. بعد از اینهمه تجربهها که داشتیم و تحولاتى كه در جامعه شاهد بودیم، خیلى بد است كه ما فارغالتحصیلان مؤسسه، با وجودی که عنایت بوده به اینكه با همدیگر ارتباط داشته باشیم، همدیگر را نشناسیم و از همدیگر دور باشیم و وقتى هم در جلسه مىآییم یكى این گوشه بنشیند و یكى آن گوشه.
آموزههاى اسلام همین است؟ اینهمه سفارشى كه در روایات ما شده آنهم در آن دورانى كه این مسائل اجتماعى و مدیریت و این حرفها مطرح نبوده برای چه بوده؟ ببینید چه بیانات سازندهاى از ائمه اهلبیتصلواتاللهعليهماجمعين با زبان سادهاى كه هر كسى مىتواند بفهمد وارد شده كه هیچ با رفتار ما سازگار نیست. تَزَاوَرُوا وَ تَلاَقَوْا وَ تَذَاكَرُوا أَمْرَنَا؛[2] اگر امروز یك كلمه جامعى بخواهد از بزرگترین سیاستمدار جهان، مصلح جهان، جامعهشناس، روانشناس و... صادر بشود كه در هر شرایطى مردم بتوانند از آن استفاده كنند و آن را بهكار ببندند، فكر نمىكنم از این زیباتر بشود؛ ساده، بىپیرایه، روشن و جهتدار. كلام كوتاهى كه دلیلش هم در خودش هست؛ آغاز و انجامش روشن شده که از كجا حركت كنید و به كجا منتهى بشوید. سه تا كلمه است: تَزَاوَرُوا وَ تَلاَقَوْا وَ تَذَاكَرُوا أَمْرَنَا وَ أَحْیوهُ. براى دیدن همدیگر خیلی سفارش شده است. وقتى مؤمنى به ملاقات دوستش برود، درِ خانه كه مىایستد و در مىزند، خدا ملكى را مىفرستد و میگوید از او سؤال كن: اینجا که آمدى چه كاری دارى؟ آیا حاجتى دارى و آمدى از او درخواست كنى؟ مىگوید برای دیدن رفیقم آمدهام؛ كارى با او دارى؟ مشكل و احتیاجى دارى؟ مىگوید نه، آمدهام ملاقاتش كنم؛ دلم تنگ شده بود آمدهام او را ببینم. ملك از طرف خدا مىگوید كه خدا به تو سلام مىرساند و مىگوید إیاىَ زُرْتَ و علىَّ ثَوَابُکَ؛[3] تو به زیارت من آمدى، پذیرایى تو به عهده من است.
از این بهتر مىشود دیگران را به همبستگى و پیوند و ارتباط و حفظ روابط عاطفى و جلوگیرى از پراكندگى تشویق كرد؟ مىشود بهتر از این بیان كرد؟ اینهمه تعالیم روشنگر و بسیار باارزش داریم، آنوقت بعد از اینهمه سال یكى آن گوشه مىنشیند و یكى آن گوشه دیگر؛ انگارنهانگار که اینها با هم ارتباطى دارند و هدف مشتركى دارند! پس ما خیلى از آنچه که اسلام و ائمه اهلبیتصلواتاللهعليهماجمعين از ما خواستهاند دوریم. این اشكال فقط بر شما وارد نیست؛ به نحو اشدّ بر خود بنده وارد است. من اعتراف مىكنم و هیچ ادعایى ندارم. مجموع ما این عیب بزرگ را داریم؛ هنوز نتوانستیم یاد بگیریم كه چگونه با همدیگر ارتباط برقرار كنیم و روابط عاطفیمان را تقویت كنیم؛ چگونه بیشتر همدیگر را دوست بداریم و بیشتر با همدیگر كار كنیم.
روایتی هست که میگوید وقتی دو تا مؤمن به هم مىرسند و مصافحه مىكنند با یك مصافحه صد رحمت مىریزد و 99 تا از آن براى كسى است كه دیگرى را بیشتر دوست مىدارد؛ أَنْزَلَ اَللَّهُ بَینَ إِبْهَامَیهِمَا مِائَه رَحْمَه تِسْعَه وَ تِسْعِینَ لِأَشَدِّهِمَا حُبّاً.[4] اینها را براى چه کسی گفتهاند؟ بههرحال گذشتهها گذشته، یك خط قرمز روى گذشتهها بکشیم. از امروز بنا بگذارید که بیشتر با هم باشید؛ بیشتر همدیگر را بشناسید؛ از چیزهایى كه موجب جدایى، پراكندگى و اختلاف بین شما مىشود پرهیز كنید. اگر این وحدت و اتحاد بین امثال ما با یکدیگر نباشد، آنوقت باید بین ما با بتپرستها باشد؟! پس این وَٱعْتَصِمُوا بِحَبْلِ ٱللَّهِ جَمِیعًا[5] براى كجاست؟! وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا[6] براى چه كسی است؟! اندك اختلاف سلیقهاى که داشته باشیم از هم فاصله مىگیریم و دیگر حاضر نیستیم همدیگر را ببینیم! كوچكترین توهین خیالى که به ما شده باشد دیگر حاضر نیستیم با طرف روبرو شویم! البته این را بگویم که این بحث در ناحیه تولى است. تبرى هم داریم؛ با دشمن نباید ملاقات كنیم؛ اصلاً حاضر نباشیم قیافهاش را ببینیم. از اوصاف شیعه این است كه وَ لایُجاوِرونَ لَنا عَدُوّاً؛[7] اصلاً با دشمن ما همسایه هم نمىشوند؛ وَ لایَسْأَلونَ لنا مُبْغِضاً وَ لَوْ ماتُوا جُوعاً؛ و از دشمن ما چیزى نمىخواهند حتی اگر از گرسنگى بمیرند. نباید با دشمن آنها همسایه بشویم؛ حتی شاید از یك شهر برویم جای دیگری زندگى كنیم؛ این مسئله تبری سر جاى خودش.
عزیزان! اگر ما دوستان اهلبیتصلواتاللهعليهماجمعين نیستیم پس چه كسى دوست ایشان است؟! اگر این توصیهها که مؤمن باید با مؤمن مجاورت داشته باشد، تزاور داشته باشد و محبت داشته باشد شامل من و شما نشود، پس مصداقش چه كسى است؟! اگر این آخرین عرض بنده است كه شما مىشنوید، آن را آویزه گوشتان قرار دهید. سعى كنید با هم باشید و روابطتان را تقویت كنید؛ براى كار مشترك برنامه داشته باشید؛ براى اجراى برنامه همت داشته باشید؛ این كارها شدنى است. هرقدر ما با هم پیوند بیشتری داشته باشیم كارهاى عظیمترى از ما ساخته خواهد بود و مىتوانیم خدمات بیشترى ارائه دهیم و دل مولایمان را بیشتر خوشحال كنیم.
امیدوارم بیشتر تلاش كنید كه روابطتان دوستانهتر، صمیمانهتر و قوىتر بشود و براى كارهاى آیندهتان برنامههایى با محتواى بلند، با همت بلند و با روشها و طرحهای اجرایى و عملیاتى تهیه كنید و به آزمایش و اجرا بگذارید. مطمئن باشید هرقدر بیشتر توان خودتان را باور كنید و روابطتان را تقویت و به همدیگر كمك كنید كارهاى عظیمترى را مىتوانید سامان بدهید.
در همینجا فرمایش اخیر مقام معظم رهبرى را یادآورى مىكنم كه بسیار فرمایش بهجا و حكیمانهاى فرمودند كه الآن فرصت بسیار بزرگی است که اسلام، خودش را در عالم نشان بدهد و از این فرصت براى پیروز شدن بر عالم كفر و استكبار استفاده كند؛ موقعیت بسیار مناسبى پیش آمده است؛ مكتبها همه رنگ باختهاند و مدعیان اصلاحات چه در خارج و چه در داخل همه رسوا شدهاند. الآن وقت آن است كه كسانى كه انگیزه واقعى براى اصلاح دارند كار كنند. فرصت بسیار مناسبى است؛ این فرصت را غنیمت بشمارید و با سازوكار مناسب، با همدلى و بالاتر از همه، با اخلاص قدمهاى بلندى بردارید تا انشاءالله به پیروزى كامل نائل شوید.
والسلام علیكم و رحمة الله
[1]. البته این را تأكيد كنم كه حضرت امامرضواناللهعلیه هيچوقت به فكر رياست نبود. شايد بعضیها خيال كنند مرحوم آقای بروجردیكه رئيس شد و رياستِ تقريباً مطلقهای پيدا كرد خود ايشان برای ریاست تمهيداتیكرده بود؛ بنده از لبهای مبارک خود آيتالله بروجردی شنیدم كه ايشان فرمود: من هيچوقت برای ریاست فکری نکرده بودم و رياست را نمیخواستم و درصددش نبودم؛ اين كار صرفاً بهعنوان وظيفه شرعی، گردنگير من شد. خيال نكنيد كه حالا اين پست و مقامی است كه من سالها آرزوی آن را داشتم و براي آن مقدماتیفراهم كرده بودم.
واقعاً هم همينطور بود. ايشان مدتی در بروجرد در گوشهای بودند که از مراكز حوزههای علميه هم كنار بود. بيماریای پيدا كرده بودند و عمل چشمی داشتند و بعد هم زيارتی انجام دادند؛ وقتی به اينجا آمدند علمای قم ايشان را نگه داشتند. خود امام نیز كه از نزديك شاهد بوديم نهتنها در فكر رياست و اين حرفها نبود که حتی پرهيز و فرار میكرد؛ ولی تقدیر خدا اين بود كه حوزه و روحانيت بايد به دست چنين اشخاصی هویت خودش را پيدا كند.
[2]. الکافي، ج ۲، ص ۱۷۵.
[3]. الکافي، ج ۲، ص ۱۷۶.
[4]. بحار الأنوار، ج ۵، ص ۳۲.
[5]. آلعمران، ۱۰۳.
[6]. انفال، ۴۶.
[7]. تحف العقول، ج 1، ص 303.