وظایف روحانیان در عصر حاضر

در افتتاحیه سال تحصیلی 90-89
تاریخ: 
شنبه, 3 مهر, 1389

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین والصَّلوةُ والسَّلامُ عَلَی سَیِّدِالأنْبِیَاءِ وَالمـُرْسَلِین حَبِیبِ إِلهِ الْعَالَمین أَبِی‌الْقَاسِمِ مُحَمَّد وَعَلَی آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ المـَعْصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح ملکوتی امام راحل‌رضوان‌الله‌علیه و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا می‌کنیم.

تقارن شروع سال تحصیلی با هفته دفاع مقدس را گرامی می‌داریم و از این تقارن الهام می‌گیریم؛ در دوران دفاع مقدس، عزیزانی برای حراست از اسلام و ارزش‌های اسلامی جان‌های خودشان را فدا کرده یا در معرض فدا قرار دادند و دِین خودشان را به اسلام و مسلمین ادا کردند. خدا هم بالاترین پاداش را به آن‌ها مرحمت فرمود. یکی از آثار آن هم این است که ما به طفیل برکات آن‌ها زندگی می‌کنیم و به موفقیت‌هایی هم از لحاظ مادی و دنیوی و هم از لحاظ معنوی و اخلاقی نائل می‌شویم. پاداش اصلی آن‌ها النّظَرُ إلى وَجْهِ اللّه[1] هم که برای ما قابل فهم نیست. ما از اینجا باید الهام بگیریم که اگر آن‌ها جان خودشان در این راه دادند، ما هم حاضر شویم مقداری از وقت خودمان را برای حراست از اسلام و ارزش‌های اسلامی صرف کنیم. البته می‌دانیم همه کسانی که به جبهه رفتند مرتبه قربشان نزد خدا مساوی نیست. همان‌طور که حضرت آیت‌الله مقتداییحفظه‌الله‌تعالی اشاره فرمودند که ارزش کار به اخلاص است. آن‌ها که اخلاص بیشتری داشتند به ثواب‌های بیشتر نائل شدند. ما هم یک واجب تَوَصُّلی داریم که باید مقداری از وقتمان را صرف این امور واجب کنیم، اما ارزش معنوی‌اش بستگی به مرتبه نیت و اخلاص ما دارد.

به مهمان‌های جدیدی که امسال تشریف آوردند خوش‌آمد عرض می‌کنم و از خداوند متعال درخواست می‌کنم که به حقیر و همکارانم توفیق خدمت مقبول برای این عزیزان را مرحمت بفرماید. حقیقت این است که آنچه بنده می‌خواستم عرض کنم جوهر و روح آن را حضرت آیت‌الله مقتداییحفظه‌الله‌تعالی فرمودند. بنده به سهم خودم از موعظه ایشان صمیمانه تشکر می‌کنم و امیدوارم که دعا بفرمایند که خدا توفیق عمل به آن را به ما مرحمت بفرماید؛ ولی بنده که اینجا نشسته‌ام آقایان انتظار دارند چیزی بگویم.

تحصیل و اشاعه علوم دینی، وظیفه اجتماعی خاص روحانیت

از ‌باب اینکه از آیات محکمه قرآن، سوره عصر است که می‌فرماید إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ،[2] من در این موقعیت یک طرف آن را انجام می‌دهم؛ اوصیکم بالحقّ و اوصیکم بالصّبر. شما هم سعی کنید نقطه مقابل و مشارک آن را انجام دهید و شما هم به ما توصیه کنید. این یادآوری‌ها و سفارش‌ها بی‌اثر نیست. تواصی به حق، هم اعتقاد را شامل می‌شود و هم عمل را. تواصی به صبر هم ناظر به پایداری در مقابل دشمنان خارجی و دشمن درونی -نفس و شیطان- است.

حقیقت این است که وظیفه اصلی روحانیت به‌ عنوان قشری که در مقام تقسیم کار اجتماعی، وظیفه خاصی را به عهده گرفته همین دو مطلب است. در جامعه‌ای که ما زندگی می‌کنیم این وظیفه هم به ‌طور طبیعی و هم بر اساس دلایل عقلی و رهنمودهای دینی قابل اثبات است؛ چون هر فرد نمی‌‌تواند همه کارها را در اجتماع انجام دهد. کارهای متعددی هست که باید انجام بگیرد و اقتضای زندگی اجتماعی یا به قول بزرگان اقتضای تشکیل مدینه و زندگی متمدنانه، تقسیم کار است. هر گروهی باید بخشی از کارها را عهده‌دار شود تا در اثر تبادل، همه از نتایج کارها بهره‌مند شوند. گروهی پزشک باشند، گروهی کارهای صنعتی، کشاورزی و تجاری انجام دهند، یک عده هم باید به تحصیل و تعلیم علم بپردازند.

علوم هم رشته‌هایی دارد و بالاخره آنچه مایه سعادت دنیا و آخرت است و نتیجه‌اش بی‌نهایت است علوم دینی است. سایر علوم به ‌همان ‌اندازه که برای جامعه، ضرورت داشته باشد و نیاز جامعه باشد واجب کفایی است و آن‌ها را هم باید تحصیل کرد اما در مقام ترجیح، نتایج آن‌ها محدود و مربوط به همین زندگی دنیاست ولی نتایج علوم دینی، نامحدود است و به همین جهت، برتری این علوم بر سایر علوم قابل اندازه‌گیری نیست.

خداوند متعال توفیق داده و تقدیر الهی بر این بوده که در میان صدها صنف و گروهی که در جامعه وجود دارد سهم ما مشارکت در تحصیل علم و انتقال علوم به سایر مردم باشد. سایر علوم که بحمدالله متصدیان زیادی دارند، کم‌یا‌بیش پیشرفت‌های قابل‌توجهی هم کرده‌اند و در بسیاری از موارد من‌به‌الکفایه موجود است به‌طوری‌که الآن دارد سرریز می‌کند و نتایج آن به خارج کشور هم صادر می‌شود. ما هم می‌بایست سهم خودمان را در تحصیل و اشاعه این علوم به مردم ادا کنیم و این علوم را ابتدا به مردم کشور خودمان، سپس به سایر مسلمانان و بعد به سایر انسان‌ها انتقال دهیم. بنده که آمار درستی ندارم و دیگر از سن و شرایط من هم گذشته، ولی بد نیست جوانان یک احصایی کنند که ما در زمینه آنچه مربوط به دین است چند رشته از علوم را باید بیاموزیم، تحقیق کنیم و در دسترس دیگران قرار دهیم.

عرصه‌های سه‌گانه فعالیت علمی روحانیون

الف) علوم مرتبط با متن دین

به‌طور‌کلی بعضی از علوم مستقیماً با دین سر‌و‌کار دارند و متن دین هستند. با توجه به اینکه دین طبق تقسیم معروف، عقاید، اخلاق و احکام را شامل می‌شود، این علوم متن عقاید اسلامی، متن اخلاق و ارزش‌های اسلامی و احکام اسلامی را تبیین می‌کنندـ احکام اسلامی عمدتاً به نام فقه شناخته می‌شود و دایره بسیار وسیعی دارد. الحمدلله این نعمت همیشه برای جامعه اسلامی و شیعی فراهم بوده و ما فقهای بزرگواری داشته‌ایم که حافظ اسلام و شریعت بوده‌اند ـ خدا به آن‌ها که از دنیا رفته‌اند پاداش کریمانه مرحمت کند و آن‌ها را که هستند در پناه امام‌زمانارواحنا‌فداه حفظ کند؛ ولی فقه یک بخش از معارف دین است و بخش دیگر به عقاید حقه مربوط می‌شود. تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ علاوه بر احکام، عقاید حقه و نیز ارزش‌ها و حقوقی که در اسلام تعیین شده را هم شامل می‌شود. این ارزش‌ها و حقوق مستقیماً در دایره احکام تکلیفی قرار نمی‌گیرد ولی فقه به ‌معنای عام، آن‌ها را هم در ‌برمی‌گیرد.

فقه به معنای عام، دایره بسیار وسیعی‌ای دارد. همه ما می‌دانیم که در بین فقهای بزرگی که داریم کسانی که موفق شده باشند یک دوره کامل فقه را تحقیق اجتهادی دقیق کنند کم هستند. از بزرگان گذشته‌مان مثل صاحب جواهر و بعضی دیگر بوده‌اند که یک دوره کامل فقه را از‌ روی تحقیق، نوشته و تبیین کرده‌اند. غالباً هم اشتغالات فقهی‌شان در ابواب طهارت و صلاة و اندکی خمس و زکات و... انجام گرفته است[3] و دیگر فرصتی برای ادامه تحقیق در سایر مباحث فکری که ده‌ها برابر صلاة و طهارت است پیدا نکرده‌اند. سایر مباحث را با احوط و اقوی و... می‌گذرانند چون اگر بخواهند آن تحقیقی که در ابواب طهارت و صلاة می‌کنند را در سایر ابواب هم بکنند یک عمر هفتاد-هشتاد ساله می‌طلبد.

تازه همه این‌ها یک بخش از دین می‌شود. ملاحظه می‌فرمایید که امروز الحمدلله خداوند متعال بر ما منت گذاشته و یک استاد تفسیر، حضرت آیت‌الله جوادی را به ما مرحمت فرموده که عاشقانه درباره تفسیر، کار و تحقیق می‌کنند و هر روز درس می‌دهند ـ خدا ان‌شاء‌الله بر برکات وجود ایشان بیافزاید. ملاحظه می‌فرمایید چندین سال است که ایشان مشغول تدریس و تحقیق تفسیر شده‌اند و هنوز شاید اندکی از نصف قرآن گذشته باشد. سالیان درازی می‌طلبد تا یک دوره تحقیق تفسیری را به پایان برسانند و اگر خدا صدسال دیگر هم به ایشان عمر بدهد ـ که امیدواریم چنین باشد ـ چه‌بسا یک‌بار دیگر در بحث‌هایی که کرده‌اند تجدید‌نظر کنند و تحقیق مجددی انجام دهند. آن‌وقت معلوم می‌شود که باز احتیاج به تحقیق بیشتر هست. مقصودم این است که دایره معلومات دینی خیلی وسیع است. تازه این‌هایی که عرض کردم مربوط به علومی است که در متن دین است.

ب) علوم مرتبط با اجرای احکام دین

اما بسیاری از علوم هستند که برای عمل به دین و به‌خصوص اجرای احکام اسلامی در سطح جامعه و تغذیه نظام اسلامی به معارف دینی به کار می‌روند. چندین ‌برابر این رشته‌ها رشته‌های علوم دیگر است که باید مورد آموزش و تحقیق قرار گیرند تا ما وقتی علم متن دین را فراگرفتیم بدانیم چگونه باید آن را اجرا کنیم. اینجاست که باید از رشته‌های علوم دیگر نظیر اقتصاد برای پیاده کردن علوم متن دین کمک گرفت.

من یادم هست، کسانی هم که تقریباً هم‌سن من هستند یادشان می‌آید که قبل از انقلاب و البته بعد از شروع نهضت حضرت امامرضوان‌الله‌علیه که حرکتی بود در جهت تحقق اندیشه تشکیل جامعه و حکومت اسلامی، کسانی درصدد بودند مقدماتی فراهم کنند تا اگر امکانی فراهم شد برای این منظور چیزهایی آماده داشته باشند. از‌جمله مرحوم آیت‌الله بهشتیرضوان‌الله‌علیه که چیزی فراتر از چهل سال در فکر تحقیق در حکومت اسلامی بودند. ایشان عده‌ای از بزرگان که بعضی به حدّ مرجعیت رسیدند، بعضی به شهادت رسیدند و بعضی از علمای مسن این زمان هستند را گرد هم آوردند و گروهی را به نام طرح ولایت تشکیل دادند. آن زمان منظور از این نام‌گذاری این بود که ساواک را گمراه کنند چون اگر بحث حکومت را مطرح می‌کردند آن‌ها خیلی حساس می‌شدند و اشکال به وجود می‌آمد. عنوان طرح ولایت را مطرح کردند تا ساواک فکر کند منظورشان محبت اهل‌بیت است.

این جریان قبل از این بود که ایشان از طرف مراجع وقت به آلمان بروند. بعد تحقیقاتشان جمع‌آوری شد که تاریخچه‌ای دارد. این مقدار آشنایی حوزه علمیه قم و بعضی از فضلای قدیمی با مسائل حکومت اسلامی تا حدودی مرهون زحمات مرحوم آقای بهشتی است. اصلاً طرح تحقیق درباره حکومت را ایشان به قلم خودش نوشت که شاید من دست‌خطشان را داشته باشم.

وقتی یک عده می‌پرسیدند بعد از اینکه حکومت شاه را ساقط کردید می‌خواهید چه حکومتی را چگونه تشکیل بدهید، بعضی از بزرگان خیلی راحت می‌گفتند بر طبق قرآن عمل می‌کنیم. این یک جواب ساده بود. وقتی از حضرت امام سؤال می‌کردند شما می‌خواهید چگونه حکومت کنید؟ می‌گفتند مثل امیرالمؤمنینسلام‌الله‌علیه؛ می‌خواهیم حکومت علیسلام‌الله‌علیه را پیاده کنیم؛ اما آخر چگونه؟ شکلش چیست؟ ارکانش چیست؟ چگونه باید پیاده شود؟ سلسله‌مراتب و قوای آن کدام است؟ این‌ها اصلاً تبیین نشده بود. آیا می‌شد ما فقط به ‌استناد اینکه می‌خواهیم حکومت علیسلام‌الله‌علیه یا حکومت اسلامی بر اساس قرآن تشکیل بدهیم، عمل کنیم و بگوییم قرآن را جلوی‌مان می‌گذاریم و می‌بینیم امروز باید چگونه حکومت کرد؟!

لااقل در مقام عمل دیدیم که حتی با آن تحقیقاتی که خود امام فرمودند و بزرگان دیگر کمک کردند، بعد از سی سال هنوز هم کمبودهایی در مسائل حکومتی داریم و ابهام‌های زیادی درباره مسائل حکومتی از دیدگاه اسلام وجود دارد. این بدان معناست که متن منابع دینی و متن دین به‌عنوان آنچه از طرف خدا بر ما نازل شده برای اجرای احکام اسلامی کافی نیست و به چیزهای دیگری هم نیاز است. اینکه نسبت حکومت اسلامی با دموکراسی چیست؟ مجلس و دولت چکاره هستند و رهبر چه اختیاراتی دارد؟ ما به راهنمایی حضرت امامرضوان‌الله‌علیه به همه این‌ها عمل کردیم، مسائل آن هم در جریان است و مشکل حادی نداریم اما ابهام‌های زیادی وجود دارد و هنوز هم می‌بایست درباره تبیین این‌ها براساس مبانی اسلامی و استناد به ادله و... بسیار کار شود.

این را به‌عنوان مثال عرض کردم. عین این مطلب درباره اقتصاد هم مطرح است. اقتصاد اسلامی چیست؟ چگونه باید پیاده شود؟ اسکناس در جامعه اسلامی چه موقعیتی دارد؟ آیا ربا در آن می‌آید یا نه؟ آیا زکات به آن تعلق می‌گیرد یا نه؟ این‌ها و بسیاری مسائل دیگر مطرح است که ما جواب‌های ساده‌ای برای آن‌ها داریم و از رساله می‌توانیم دربیاوریم اما ابهام‌ها بیش از این‌هاست و مشکلات با همین جواب‌های ساده حل نمی‌شود.

اگر یادتان باشد اوایل انقلاب خیلی‌ها می‌گفتند پرداختن به موضوع آیین دادرسی و قوانین قضایی جزایی و کیفری لازم نیست، هرچه در قرآن و رساله امام آمده بر اساس آن عمل می‌کنیم اما وقتی وارد عمل شدند دیدند که بسیاری از مشکلات وجود دارد که این‌گونه حل نمی‌شود و باید روی آن بسیار کار شود.

این‌ها مثال‌هایی است. ده‌ها مورد دیگر هست که هر کدام رشته‌هایی از علوم را می‌طلبد که برای کیفیت پیاده کردن اسلام در جامعه باید از آن‌ها استفاده شود. تازه این یک بخش از وظایف حوزه را تشکیل می‌دهد.

ج) پاسخ‌گویی به سؤالات و شبهات مطرح در سطح جامعه

بخش مقابل آن، بخش سلبی، پاسخ دادن به شبهات است. اینکه ما کتابی به نام کتاب الصلاة در فقه داشته باشیم که بسیار گویا باشد و به درد مردم بخورد یک مطلب است، پاسخ به سؤالات و شبهاتی که درباره نماز مطرح و القا می‌شود مطلبی دیگر است؛ آن هم پاسخ‌های عرفی که افراد متعارف و غیرفنی قانع شوند نه ادله فقهی. مثلاً در پاسخ به این سؤال که چرا باید نماز را عربی بخوانیم؟! اگر فارسی بخوانیم چه طور می‌شود؟! نمی‌توانیم بگوییم ما در کتاب فقه‌مان این‌طور گفته‌ایم. باید شبهه را از ذهن فرد درآورد. یا اینکه چرا حتماً باید نماز صبح را پیش از آفتاب بخوانیم؟! اگر بعد از آفتاب بخوانیم چطور می‌شود؟! ما بعد از آفتاب می‌خوانیم، دو‌برابر (چهار رکعت) می‌خوانیم، اگر این‌طور بخوانیم چطور می‌شود و... شبهاتی که واقعاً اساس دین و اعتقادات را زیر سؤال می‌برد. دیگر امروز کمتر کسی هست که با اینترنت و سایت‌ها یک مقدار آشنایی داشته باشد و نداند که چه شبهاتی مطرح می‌شود و چه خطرات فکری و اعتقادی و بعد عملی برای جوانان به وجود می‌آورد. دفاع از اسلام و پاسخ‌گویی به شبهات بخش جدیدی از وظایف مربوط به روحانیت است که غیر از آن بحث‌های ایجابی و تبیین اسلام است.

د) استفاده از روش‌های روزآمد در اجرای احکام و دفاع از دین

بنابراین به سه بخش وظیفه علمی روحانیون اشاره کردیم: یک بخش که مربوط به متن اسلام است و باید از کتاب و سنت استفاده کنند؛ بخش دوم، علومی است که برای پیاده کردن احکام اسلامی باید استخدام شوند؛ بخش سوم، پاسخ‌گویی به شبهاتی است که درباره عقاید و احکام اسلام ایجاد می‌شود، مسائل مربوط به زن و حقوق او، اختلاف در ارث، مسئله واضربوهن و... که دیگر نرخ شاه‌عباسی دارد. صرف اینکه این‌ها در قرآن آمده فرد را قانع نمی‌کند، او اصلاً به خاطر اینکه این‌ها در قرآن آمده در اسلام شک کرده است و می‌گوید اسلامی که این باشد من نمی‌توانم آن را بپذیرم! ما به ‌عنوان مدافع اسلام باید راه معقولی پیدا کنیم که بتوانیم او را قانع کنیم و به او جوابی بدهیم که جلوی کفرش گرفته شود؛ البته این راه معقول را باید از خود اولیای اسلام یاد گرفته باشیم. این یک کار دیگری است.

این بدان معناست که وظیفه روحانیت وظیفه بسیار سنگینی است. همان‌طور که پزشکان ما به‌عنوان یک صنف حافظ سلامت مردم، امروز برای اینکه وظیفه خودشان را در کشور انجام دهند نمی‌توانند فقط به قانون بوعلی اکتفا کنند. قانون بوعلی کتاب بسیار بزرگی است، صدها سال در تمام مراکز علمی دنیا مورد استفاده بوده و هنوز هم هست، اما به‌هر‌حال پزشکی که امروز می‌خواهد نسخه بدهد نمی‌تواند فقط براساس قانون بوعلی عمل کند. مسائلی که مطرح شده را باید بداند و جواب بدهد. از اختراعات و اکتشافات صورت گرفته استفاده کند. این‌ها مربوط به اجرا و عمل است.

شبیه این‌ها در مسائل دینی هم مطرح می‌شود. نه به این معنا که باید دین را با علوم جدید بشناسیم، بلکه در روش‌های اجرای احکام دینی، دفاع از آن‌ها و رفع شبهات احتیاج داریم به اینکه غیر از متن دینی چیزهای دیگری را هم بیاموزیم. به‌اضافه خودسازی و کسب آگاهی‌های سیاسی-اجتماعی برای اینکه فریب نخوریم و بتوانیم در هر زمانی نقش خودمان را به‌طور سالم ایفا کنیم.

این‌ها اقتضا می‌کند که ما نگاه عمیق‌تری به برنامه‌های خودمان بکنیم. البته بخش زیادی از مسئولیت‌ها به عهده مسئولان است که در این زمینه‌ها برنامه‌ریزی، بررسی، پژوهش و تحقیق کنند. الحمدلله در این سال‌های اخیر قدم‌های بسیار بلندی برداشته شده است. تحولی که بعد از انقلاب و در طول این سی سال در حوزه انجام گرفته، اگر اشتباه نکنم و اغراق نباشد، فکر می‌کنم با تحولات سیصد سال قبل قابل مقایسه باشد؛ یعنی مثل این است که سیصد سال بر عمر حوزه گذشته باشد تا چنین تحولاتی پدید آید. البته این حرکت در همه شئون مملکت هست و اختصاص به روحانیت ندارد. منظور من حق‌شناسی از کسانی است که به برکت انقلاب توانسته‌اند از این فرصت‌ها استفاده کنند و خدمات شایسته‌ای انجام دهند و بعضی از نیازهای حوزه و بعضی از نیازهای جامعه اسلامی به علوم اسلامی را برطرف کنند. شَکَرَ اللهُ مَساعِیَهُمُ الجَمیلَه.

اهمیت اخلاص‌ورزی در تحصیل علم

اما فکر نکنیم برنامه‌ها تمام شده است و ما بیش از این وظایفی نداریم. این‌ها را عرض می‌کنم برای اینکه همت ما برای درس خواندن و اخلاص ما در نیت یک مقدار بیشتر شود. خیلی‌ها ـ ان‌شاء‌الله در بین شما یک نفر هم این‌گونه نباشد ـ خیلی‌ها تصور می‌کنند که امرشان دایر است بر اینکه مهندس شوند و مثلاً ماهی یک میلیون‌ تومان درآمد داشته باشند یا پزشک متخصص در فلان رشته یا جراح شوند و ماهی ده میلیون درآمد داشته باشند. وقتی نشد، مثلاً در کنکور قبول نشدند یا وسایل برای‌شان فراهم نبود یا برخی مشکلات اخلاقی و... در دانشگاه وجود داشت، به حوزه می‌آیند و در این فکر هستند که در حوزه بعد از چند سال چقدر درآمدشان می‌شود و چه رشته‌ای انتخاب کنند که یک زندگی حلال و آبرومندی داشته باشند. ته دل بعضی‌ها این است ‌که تحصیل در حوزه هم مثل سایر حرفه‌ها یک وسیله کار است. این خیلی تنزل دادن وجود انسان و ارزش علم و روحانیت است، خیلی تنزل است. باور کنید این ارزشش یک هزارم ارزشی که می‌بایست باشد نیست.

کاری که برای خدا و برای حراست از دین و ارزش‌های خدا انجام بگیرد یک جهاد است. این کار را فقط می‌شود با کار کسانی مقایسه کرد که برای جنگ در خط مقدم حاضر بودند. این را من نمی‌گویم، روایت فراوانی هست که همه شما هم می‌دانید؛ إِذَا کَانَ يَومُ القِيامَةِ وُزِنَ مِدادُ العُلَماءِ بِدِماءُ الشُّهَداءِ فيَرجَحُ مِدادُ العُلَماءِ عَلى دِماءِ الشُّهَداءِ.[4] ما کارمان باید به‌گونه‌ای باشد که وقتی یک کلمه روی کاغذ می‌نویسیم ثواب شهادت و ثواب خونی را داشته باشد که در راه خدا می‌دهیم. چنین چیزی زمانی محقّق می‌شود که ـ همان‌طور که حضرت آیت‌الله مقتدایی‌حفظه‌الله‌تعالی فرمودند ـ که نیت ما خالص برای خدا باشد. اگر این‌طور شد یک سطر کتاب نوشتن‌، گاهی می‌تواند ثواب یک شهادت داشته باشد، یک شبهه را پاسخ گفتن و یک نفر را از کفر نجات دادن ممکن است ثواب چند شهید را داشته باشد وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا.[5]

اما باز طبق همان روایتی که فرمودند و بسیار قابل توجه و تنبه است، اگر به ما بگویند کَذِبتَ، تو برای عنوان دنیوی درس خواندی نه برای خدا! خواندی که مردم به تو بگویند حضرت آیت‌الله، آن‌ها هم گفتند و تمام شد! دیگر چه می‌خواهی؟! خواندی تا مردم به تو احترام بگذارند و دستت را ببوسند، آن‌ها هم بوسیدند! دیگر چه می‌خواهی؟! چه طلب داری؟! برای خدا چه کاری کردی تا خدا مزدت را بدهد؟! بین این‌ها چقدر فرق است. این‌ها از قلب انسان سرچشمه می‌گیرد و بستگی دارد به اینکه نیت ما چه باشد، چه قدر همت داشته باشیم که از زرق و برق دنیا صرف‌نظر کنیم و کارهایمان را برای خدا انجام دهیم. ارزشش هزاران برابر می‌شود.

حیف است انسان کاری را که می‌تواند در ظرف یک ساعت یا یک روز یا یک عمر انجام دهد و هزاران برابر ارزش داشته باشد، به یک‌هزارم ارزش آن و بلکه کمتر بفروشد. این مثل این است که شما جنسی را که یک میلیون قیمت دارد در بازار به هزار تومان بفروشید؛ اگر یک‌هزارم حساب کنیم این‌طور می‌شود. این عاقلانه است؟! آدم عاقل چنین کاری می‌کند؟! خدا متاعی به دست ما داده و امکاناتی برای ما فراهم کرده که هر ساعتی بتوانیم بهشتی بیافرینیم، هر ساعتی بتوانیم ثواب شهیدی ببریم، آن‌وقت ما آن را آن‌قدر تنزل بدهیم و ارزان بفروشیم که ده، بیست سال زحمت بکشیم فقط برای اینکه در فلان جا استخدام شویم و فلان مقدار حقوق بگیریم؟! این خیلی نادانی است!

 ان‌شاءالله خداوند متعال به برکت اسلام و به برکت خون‌های شهدا و انفاس قدسیه حضرت امامرضوان‌الله‌علیه و امثال ایشان از مردان صالح و بندگان شایسته خدا، به ما توفیق دهد که بتوانیم با حقایق اسلام و معارف اصیل آن آشنا شویم و در عمل، تلاش مقبولی انجام دهیم تا هم برای خودمان و هم برای جامعه‌مان مفید باشیم.

وفّقنا الله وایّاکم

والسّلام علیکم ورحمة ‌الله


[1]. اشاره به حدیث پیامبرصلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم که فرمودند: للّـذيـنَ أحْسَنوا العَملَ في الدُّنيا لَهُم الحُسْنى و هِيَ الجَنّةُ، و الزِّيادَةُ: النّظَرُ إلى وَجْهِ اللّهِ الكريمِ. (السيوطي، جلال الدين، الدّرّ المنثور في التفسير بالماثور، ج 4، ص 357).

[2]. عصر، 3.

[3]. البته من آمار نگرفته‌ام اما آنچه ظاهراً قابل مطالعه است چنین است.

[4]. بحار الانوار، ج 2، ص 16.

[5]. مائده، 32.