وظایف حوزویان و ملزومات امر تبلیغی

در افتتاحیه سال تحصیلی 80-81
تاریخ: 
شنبه, 17 شهريور, 1380

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین والصَّلوةُ والسَّلامُ عَلَی سَیِّدِالأنْبِیَاءِ وَالمـُرْسَلِین حَبِیبِ إِلهِ الْعَالَمین أَبِی‌‌الْقَاسِمِ مُحَمَّد وَعَلَی آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ المـَعْصُومِین

أللَّهُمَّ کنْ لِوَلِیِّک الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُک عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کلِّ سَاعَةٍ‌‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکنَهُ أرْضَک طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح ملکوتی امام راحل‌رضوان‌‌الله‌‌علیه و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا بفرمایید.

فرارسیدن ایام بابرکت میلاد مسعود صدیقه کبری فاطمه زهراصلوات‌‌الله‌‌علیها را به پیشگاه‌‌ مقدس آقا امام‌‌زمان‌‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف، مقام معظم رهبری‌‌ و همه شیفتگان اهل‌‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین به‌‌خصوص سادات گرامی تبریک و تهنیت عرض می‌‌کنیم. از خداوند متعال درخواست می‌‌کنیم که ‌‌ دست ما را در دنیا و آخرت، از دامان این خانواده، کوتاه نفرماید.

شکرانه نعمت وجود بابرکت امام‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه

تقارن شروع سال تحصیلی با چنین روز بامیمنتی را به فال نیک می‌‌گیریم و ‌‌امیدواریم که این سال تحصیلی بیش از همیشه مورد توجه اهل‌‌بیت‌‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین‌‌ و به‌‌خصوص حضرت صدیقه کبری‌‌صلوات‌‌الله‌‌علیها باشد. هم‌‌چنین تقارن این روز با میلاد بابرکت امام راحل‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه فرصتی است که از آن رادمرد بزرگ، از آن نعمت و به معنای صحیح کلمه، از آن آیت عظمای الهی یادی کنیم، زحمات و تلاش‌‌های ایشان را ارج نهیم و از خداوند متعال ‌‌برای ایشان ساعت‌‌به‌‌ساعت علو درجات را درخواست کنیم. نعمت وجود آن بزرگوار به‌‌ اندازه‌‌ای عظیم است که هر‌‌قدر درباره آن سخن بگوییم‌‌ و شکرگزاری کنیم کم است. همه شما عزیزان را توجه می‌‌دهم که یاد عظمت این نعمت باشید و سعی کنید شکرانه آن را به‌‌جا آورید؛ و شکرانه آن چیزی نیست جز سعی در تحقق اهداف آن بزرگوار.

آغاز سال تحصیلی و به‌‌خصوص اشتغال به تحصیل عزیزانی که تازه، وارد این مؤسسه شده‌‌اند اقتضا می‌‌کند که به ‌طور کلی درباره اهمیت تحصیل و تحقیق، به ‌‌طور‌‌ خاص درباره تحقیقات اسلامی و حوزوی و به‌‌ طور أخص درباره برنامه‌‌ای که در این مؤسسه در حال اجراست صحبت کنیم. همچنین راجع به سایر وظایف و مسئولیت‌‌هایی که در کنار تحصیل داریم تذکراتی را بیان کنیم.

اهمیت تحصیل و تحقیق در عرصه علوم دینی

راجع به اهمیت اصل تحصیل و تحقیق و نیز اهمیت تحقیقات اسلامی که امثال شما مستغنی هستید ولی به‌‌ طور کلی در یک جمله عرض کنم که انقلاب اسلامی و برپایی نظام مقدس اسلامی در این کشور، نعمت عظیمی است که خداوند متعال به ما مرحمت فرموده و در مقابل آن هر گروه و هر صنفی وظایف خاصی را بر عهده دارند. ما هم به اقتضای شغل و حرفه‌‌ و اشتغالاتمان باید وظایف خاصی را عهده‌‌دار شویم. این وظیفه عبارت است از تأمین ‌‌نیازمندی‌‌های علمی اسلامی برای این نظام در درجه اول، در درجه دوم برای مسلمین در کشورهای دیگر و در درجه سوم برای همه انسان‌‌ها. این مسئولیت عظیمی است که خداوند متعال آن را بر عهده کسانی می‌‌گذارد که توفیق تحصیل معارف حقه را پیدا کنند.

متأسفانه ما به دلایلی یا به عللی اهمیت این موضوع را مورد توجه قرار نمی‌‌دهیم و به تحصیل، تحقیق، تدریس، تألیف، تبلیغ و... آن‌‌گونه که باید‌‌و‌‌شاید به ‌‌عنوان یک وظیفه واجب مُتَعیِّن و به‌‌ عنوان یک جهاد مقدس علمی و فرهنگی نگاه نمی‌‌کنیم. در میان ما هنوز کسانی هستند که اشتغال به تحصیلات علوم دینی را هم مثل سایر تحصیلات و یا حتی خدای‌نکرده در مرتبه‌‌ای فروتر می‌‌بینند و آن را نوعی حرفه و اشتغال می‌‌دانند. از نظر آن‌‌ها آخوند شدن هم مانند معلم شدن، دبیر شدن و استاد دانشگاه شدن یک شغل است؛ حال‌‌آنکه در نظام اسلامی و از دیدگاه اسلامی حتی به آموزگاری، دبیری و استادی دانشگاه هم باید با دیدی دیگر بنگریم و برای آن ارزش و انگیزه الهی و دینی قائل شویم، چه رسد به علومی که مستقیماً با دین و ارزش‌‌های اسلامی سر‌‌و‌‌کار دارند. تأکید می‌‌کنم که عزیزان به اهمیت تحصیل و تحقیق و کلیه امور مربوط به علوم اسلامی با دیدی عمیق‌‌تر بنگرند.

ضرورت آشنایی با علوم روز در کنار دروس سنتی حوزه

آنچه این موضوع را پررنگ‌‌تر می‌‌کند موقعیت خاصی است که ما در این زمان در مقابل دشمنان اسلام پیدا کرده‌‌ایم. دشمنان بعد از ناکام ماندن در عرصه‌‌ها و صحنه‌‌های نظامی، اقتصادی، سیاسی و... به عرصه فرهنگی چشم امید دوخته‌‌اند تا فرهنگ این جامعه را از درون، دچار استحاله کنند. این خطر که خطری بسیار جدی است تکلیف مضاعفی را برای ما ایجاب می‌‌کند. باید تلاش‌‌های خودمان را چند برابر کنیم و غیر از علوم سنتی و علومی که در جهت ایجاب و اثبات مسائل هستند، به جنبه‌‌های سلبی هم نگاه کنیم، به شبهه‌‌‌‌ها و شکوکی که درباره مسائل اسلامی مطرح می‌‌شود هم توجه داشته باشیم و در مقام پاسخ‌‌گویی به آن‌‌ها برآییم؛ آن هم پاسخ‌‌گویی به شیوه‌‌ای که برای جوانان و به‌‌خصوص برای دانشگاهیان، اثرگذار و قابل فهم باشد. راه‌‌اندازی بخش آموزش مؤسسه در راه حق که بیش از یک‌‌ربع قرن از آن می‌‌گذرد، سپس تکمیل آن و در‌‌نهایت تأسیس این‌‌ مؤسسه آموزشی-پژوهشی که چند سالی است با مجوز رسمی و با اعطای مدرک رسمی در رشته‌‌های مختلف فعالیت می‌‌کند هم با همین هدف بوده است.

معلومات سنتی رایج در حوزه، میراث‌‌های گران‌‌بهایی است که قرن‌‌ها پیش بزرگان ما با زحمات و تلاش‌‌هایشان برای ما باقی گذاشتند. ما باید این میراث‌‌ها را بسیار گرامی بداریم و در فراگرفتن و حفظ آن‌‌ها دقت فراوان به‌‌کار ببریم. به‌عنوان‌مثال کتاب مکاسب شیخ انصاری نه یک کتاب‌‌ علمی و فقهی ساده است بلکه میراثی بسیار گران‌‌بها از دوازده، سیزده قرن فقاهت شیعه است که اوج آن در این کتاب تبلور یافته است. ما نباید مضامین این کتاب را یک‌‌دستی بگیریم و با آن ساده برخورد کنیم. بزرگانی از مراجع گذشته بودند که می‌‌گفتند اگر کسی مکاسب را خوب بفهمد و بتواند خوب بیان کند ما به او اجازه اجتهاد می‌‌دهیم. منظور این است که میراث گذشتگان برای ما بسیار ارزشمند است و نباید آن‌‌ها را دست‌‌کم گرفت اما مسئله این است که امروز علاوه بر حفظ افکار و مواریث گذشتگان و تکمیل آن‌‌ها با افزودن افکار جدید بر آن‌‌ها، مسائل دیگری را نیز باید آموخت و برای پاسخ‌‌گویی و رد شبهاتی که در این زمینه‌‌ها مطرح می‌‌شود تلاش کرد. این مؤسسه در بین سایر مراکز تحقیقی ‌‌و علمی حوزه ‌‌چنین رسالتی را برای خود در نظر گرفته است. البته نمی‌‌گوییم منحصر به اینجاست ولی لااقل یکی از مراکزی که در این جهت تلاش زیادی کرده و الحمدلله نتایج خوبی هم گرفته این مؤسسه‌‌ای است که به نام مقدس حضرت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه مزین شده است.[1]

زمانی که ما این برنامه را به ‌‌عنوان یک برنامه آموزشی در مؤسسه در راه حق شروع کردیم باید به‌‌زحمت به دوستانمان می‌‌قبولاندیم که این برنامه را اجرا کنند و این درس‌‌ها را بخوانند. مخصوصاً یادم هست که در مسئله زبان، مشکل داشتیم و دوستان به‌‌راحتی حاضر نمی‌‌شدند زبان بخوانند. خیلی از درس‌‌های دیگر هم همین‌‌طور بود.

یکی از فارغ‌‌التحصیلان این مؤسسه، مرحوم آقای حسینی شاهرودیرضوان‌‌الله‌‌علیه بودند که چند دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی را بر عهده داشتند و فعالیت‌‌های بسیاری در ارگان‌‌های دیگر انجام دادند. ایشان با دسیسه آمریکای جنایت‌‌کار و به ‌‌دنبال یک بیماری ایجاد‌‌شده از طرف آن‌‌ها، به شهادت رسیدند. ایشان می‌‌فرمودند حقیقتش این است که ما ابتدا که این برنامه مؤسسه‌‌ را شروع کردیم این درس‌‌ها و به‌‌خصوص آن‌‌هایی که از افق حوزه دورتر بود را فقط به خاطر رودربایستی با فلانی می‌‌خواندیم ولی اکنون - بعد از فارغ‌‌التحصیلی و مشغول شدن در مجلس ‌‌و دانشگاه - درک می‌‌کنیم که تنها چیزی که امروز ‌‌در عرصه قانون‌گذاری، محیط دانشگاه و... به درد ما می‌‌خورد همان چیزهایی است که در مؤسسه یاد گرفتیم. سایر آنچه آموختیم امروز چندان به درد ما نمی‌‌خورد.

خواستم به این مناسبت یادی از ایشان کرده باشیم که از فارغ‌‌التحصیلان این مؤسسه بودند و با اخلاص در راه حفظ ارزش‌‌های این انقلاب تلاش کردند. خدا روح ایشان را با اجدادشان محشور گرداند.

امروز بحمدالله آن‌قدر ضرورت این مسائل روشن شده که دیگر احتیاجی ندارد بنده اینجا بنشینم و درباره اهمیت این برنامه‌‌ها و درس‌‌های گنجانده‌‌شده در آن‌‌ها صحبت کنم؛ مخصوصاً با این توطئه‌‌های فرهنگی که نو‌‌به‌‌نو آثار آن ظاهر و شکل آن عوض می‌‌شود و تلاش بیشتر و پرثمرتری را از جانب حوزه می‌‌طلبد. بنده از آقایان اجازه می‌‌خواهم که به جای بحث در این زمینه به بعضی از مسائل حاشیه‌‌ای آموزش اشاره کنم.

ایمان؛ شرط لازم برای بهره‌‌گیری از دین و تبلیغ آن

درست است که مواد درسی و برنامه‌‌های آموزشی ما حول محور اسلام است، یا مقدمه هستند و یا ابزاری برای فهم و تبیین؛ به‌عنوان‌مثال ادبیات عرب، ابزاری برای فهم است و زبان‌‌های خارجه، ابزاری برای فهماندن به دیگران و به‌‌هر‌‌حال محور، اسلام است ولی حقیقت این است که مفاهیم مربوط به اسلام به‌‌تنهایی نه نیاز ما را تأمین می‌‌کند، نه نیاز جامعه را و نه هدف اسلام را. یادگرفتن مفاهیم، توقف بر ایمان، نورانیت قلب و صفای دل ندارد. متقابلاً نشر این مفاهیم هم اگر صرفاً به‌‌ عنوان انتقال مفاهیم باشد مشکلی را حل نمی‌‌کند. یک کافر مشرکِ لامذهب و بی‌‌دین هم می‌‌تواند همین مفاهیم را یاد بگیرد و برای دیگران تدریس کند.

آموختن این مفاهیم تلازمی با ایمان یا تقویت ایمان دیگران ندارد و در کنار آن به چیزهای دیگری احتیاج داریم. به قول ریاضی‌‌دانان این شرط لازم است نه شرط کافی؛ علت ناقصه و جزء‌‌العله است، نه علت تامه. این علت، اجزای مهم‌‌تری دارد. برای اینکه هم خود ما از معارف اسلام بهتر استفاده کنیم و هم بتوانیم نقش اسلام را در جامعه به انجام برسانیم بیش از هر چیز احتیاج به ایمان دارد. ایمان، مقوله‌‌ای غیر از شناخت ذهنی و عقلانی است و چیزی بیش از آن است. شناخت هم به‌‌عنوان جزء‌‌العله در ایمان، مطرح است.

در ادبیات اسلامی و به‌‌خصوص در مکتب تشیع با این مفاهیم آشنا هستیم که اَلْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللهُ فِی قَلْبِ مَنْ یشاءُ.[2] تعبیر قرآنی يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ[3] را هم فراوان داریم. از حقیقت قرآن و معارف آن با عنوان نور، زیاد تعبیر شده است؛ قَدْ جَاءَکمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَکتَابٌ مُبِینٌ.[4] ذهن ما با این مفاهیم به‌‌ عنوان یک مفهوم قرآنی و اسلامی آشناست. این شوخی نیست، این یک تعبیر ادبی خشک و خالی نیست؛ ورای این مفهوم، حقیقتی نهفته است. واقعاً چیزی به نام نور وجود دارد که غیر از این نور حسی است. آن نور از یک منبعی افاضه می‌‌شود، از یک مجرایی جریان پیدا می‌‌کند و به بُعدی از وجود انسان که در فرهنگ ما قلب نامیده می‌‌شود ـ به این قلب صنوبری ـ می‌‌تابد و امکان دارد که در آن باقی بماند و رشد کند یا از آن خارج شود و خدای‌نکرده ظلمت جای آن را بگیرد!

جا دارد درباره این مسئله بیشتر بیندیشیم. گاهی می‌‌بینیم کسانی سالیان درازی به این علوم می‌‌پردازند، درس می‌‌دهند، تحقیق می‌‌کنند، کتاب می‌‌نویسند، موشکافی‌‌ها می‌‌کنند و بعد کمک می‌‌کنند که ریشه دین کنده شود! این به‌‌ خاطر این نیست که مفاهیم دینی را درست یاد نگرفته‌‌اند یا توان نقل، انتقال و تعلیم آن به دیگران را ندارند. اتفاقاً ممکن است خیلی هم خوب یاد گرفته باشند و بیان و قلم بسیار رسایی هم داشته باشند ولی در قلب آن‌‌ها نور نیست؛ وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ،[5] فَمَنْ یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ،[6] أَفَرَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَیٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَیٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَیٰ بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ.[7]

این یک واقعیت است. این‌‌گونه نیست که هر‌‌کسی که مفاهیم را یاد گرفت خدمت بیشتری به اسلام بکند؛ ممکن است ضرر او برای اسلام بسیار بیشتر باشد! آنچه این شرط لازم را به شرط کافی تبدیل می‌‌کند نورانیت دل است. این هم اکتسابی است و برای پیدا شدن آن باید زحمت کشید. البته همه چیز را خدا افاضه می‌‌فرماید ولی همان‌‌گونه که برای تحصیل علم باید مطالعه کنیم، فکر کنیم، درس بخوانیم و بحث کنیم، برای کسب آن نورانیت هم باید تلاش کنیم. تلاش در‌‌جهت تهذیب اخلاق و‌‌ تزکیه روح، امری است که ضرورتاً با تحصیل، تلازم ندارد.

اگر در کنار تحصیلاتمان به این مسئله توجه نکنیم هیچ ضمانتی وجود ندارد که اولاً خودمان از این علوم استفاده مطلوب را ببریم و ثانیاً در ارشاد و هدایت دیگران موفق باشیم. این را باید باور کنیم که تنها یادگرفتن مفاهیم، درد ما را دوا نمی‌‌کند؛ نه درد فردمان را دوا می‌‌کند و نه درد جامعه‌‌مان را. اگر این را باور کردیم باید تصمیم بگیریم که برای کسب این نورانیت هم به ‌‌اندازه ارزش آن زحمت بکشیم و این زحمت، چیزی نیست جز حرکت در مسیر تقوا یعنی اطاعت امر خدا در عمل، با مراتب مختلفی که دارد.

اگر خدای‌نکرده در کنار تحصیلات دینی‌‌مان در‌‌جهت رشد تقوا حرکت نکنیم هیچ ضمانتی برای حفظ همین ایمانی هم که داریم نخواهد بود و چه‌‌بسا همین مرتبه ضعیف ایمان که در ابتدای تحصیلاتمان داشتیم و داریم هم از دستمان برود! مگر اینکه در حفظ ایمانمان که راهش عمل به دستورات دین است جدی باشیم و هر‌‌چه بر علم‌‌مان افزوده می‌‌شود در عمل‌‌مان بیشتر ظهور کند.

شناخت مجرای کسب ایمان و تمسّک به آن

بدون شک مبدأ اصلی این نورانیت، ذات مقدس الهی است. او مبدأ مطلق هستی است و این هم یکی از شئون هستی است؛ ولی همان‌‌گونه که امور مادی مجاری، اسباب و وسایلی دارد، این نورانیت هم اسباب و وسایلی دارد. این اسباب و وسایل در دو بخش، قابل بررسی است؛ چنان‌‌که پیامبر اکرمصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌‌آله‌‌ فرمودند إنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ اَلثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اَللَّهِ وَعِتْرَتِی.‌‌[8] یکی قرآن است که می‌‌توانیم در حاشیه آن، سنتی را اضافه کنیم که در تفسیر و تفصیل کتاب است. دیگری عترت است. عترت، تنها کلام نیست. در بعضی از روایات اهل تسنن، گفته‌‌اند کتاب الله و سنتی؛ ولی به‌احتمال‌قوی این تحریف شده است. کلام پیامبر اکرم‌‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌‌آله‌‌ وَعِتْرَتِی است. اشخاص معصومین میراث بزرگی بودند که پیغمبر‌‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌‌آله‌‌ برای ما باقی گذاشت، نه‌تنها کلماتشان.

امروز مجرای اصلی این نور، وجود مقدس ولی‌‌عصرارواحنا‌‌فداه است. ما باید این را درک کنیم. اگر دیگران نمی‌‌فهمند معذورند اما برای ما زشت است که این حقیقت را نشناسیم و به لوازم آن ملتزم نباشیم. همان‌‌گونه که خود آن نورانیت یک واقعیت است اما ما نمی‌‌بینیم، درست نمی‌‌شناسیم و با آن آشنا نیستیم و احیاناً اگر شعاعی از آن در دلمان پیدا شود ممکن است اثر آن را بیابیم، همین‌‌طور خود این مجرای مقدس را نمی‌‌بینیم‌‌ اما معتقدیم که هست، مؤثر است و مجرای فیض الهی است.

شناخت مبدأ انحراف از ایمان و تلاش در‌‌ جهت مقابله با آن

این معرفت را باید بسیار اجر نهیم. همه این معرفت را ندارند و از آن استفاده نمی‌‌کنند اما حالا که خدا یک ایمان ضعیفی نسبت به این مسئله به ما داده باید قدر آن را بدانیم و پیگیری کنیم تا تقویت شود. سعی کنیم این معرفت و ایمان را از یک مرحله ضعیف ذهنی به یک مرحله قوی برسانیم. اگر ارتباط با این مجرای نور نباشد کلاه من و شما و خیلی بزرگتر و قهرمان‌‌تر از ما پس معرکه است!

جا دارد که درباره بعضی از کسانی که به مقامات علمی بلند رسیدند و بعد منحرف شدند تحقیقی انجام شود. بنده گمان قوی (حدس مُتَآخم به علم) دارم که هر‌‌کس، به‌‌خصوص از علمای شیعه، منحرف شده است اول ولایتش را از دست داده است. بعضی نمونه‌‌های آن الآن هم هست و می‌‌توانید بررسی کنید. تاریخچه زندگی آن‌‌ها را ببینید. نقطه انحراف، از زاویه‌پیدا کردن با ولایت شروع شده و [MS1] به آنجا رسیده است که حتی در ‎جهت به شهادت رساندن امام، تلاش کرده‌‌اند و حاضر شده‎اند در توطئه‌‌ای شرکت کنند که قرار بوده منجر به قتل امام شود! یا چیزهای دیگر، نظیر اینکه صریحاً گفته‌‌اند کاری می‌‌کنیم که خواب از چشم امام برود! این‌‌ها چرا این‌‌گونه شدند؟ ببینید از کجا شروع شده است؛ از کم‌‌ارادتی به حضرت زهرا و سید‌‌الشهداسلام‌‌الله‌‌علیهما شروع می‌‌شود.

ما اگر بخواهیم به این انحرافات مبتلا نشویم باید تمسک به اهل‌‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین را تقویت کنیم. این‌ها شوخی نیست! ارتباط با سیدالشهدا، اهل‌‌بیت و امام‌‌زمان‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین شوخی نیست! این‌ها کارساز است. هم برای دنیا مؤثر است و هم برای آخرت. برآورده شدن حوائج دنیوی ما هم از این راه، آسان‎تر و یقینی‌‌تر است، چه رسد به مسائل معنوی.

سلامت ایمان در گرو تمسک به اهل‌‌بیت‌‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین

بنده به ‌‌عنوان کسی که بیش از پنجاه سال از عمرم را در مسیر طلبگی گذرانده‌‌ام، بر اساس تجربه‌‌های زیادی که داشته‌ام و از دیگران دیده‌‌ام، به شما که جوان و در آغاز زندگی هستید عرض می‌‌کنم بدانید آنچه می‌‌تواند سلامت ایمان و راه شما را ضمانت کند تمسک به اهل‌‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین است. این تمسک از یک السّلام علیک یا ابا عبدالله بعد از نماز یا خواندن یک دعای عهد هر روز صبح و تجدید میثاق به وجود مقدس ولی‌‌عصرارواحنا‌‌فداه شروع می‌‌شود تا روابط عاشقانه‌‌ای که دوستان اهل‌‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین با معشوقانشان دارند و خودشان می‌‌دانند و معشوقشان. هر‌‌قدر این رابطه تقویت شود سلامت و عافیت دین و ایمان شما را بیشتر ضمانت خواهد کرد. این را سبک نگیرید!

آن‌‌هایی که این دوره آموزشی خاص را تازه شروع می‌‌کنند یک تجدید عهدی با وجود مقدس ولی‌‌عصرارواحنا‌‌فداه داشته باشند. چنین تصور کنند که ـ ولو از دور ـ خدمت آقا می‌‌رسند و عرض می‌‌کنند آقا! ما وارد خانه‌‌ای شده‌‌ایم که بیشتر به شما انتساب دارد؛ ما را بپذیرید! عهد کنند که در این مسیر وفادار بمانند. مهم این وفاداری و ثبات است وگرنه زیاد بوده‌‌اند کسانی که ایمان‌‌های مستودع داشته‌‌اند. ایمانشان لحظاتی، ساعاتی، ایامی، روزهایی و سال‌‌هایی باقی بوده و بعد هم پریده است. چه‌‌بسا بعضی از آن‌‌ها خوشحال هم شده‌‌اند که به واقعیت رسیده‌‌اند!

زیانکارترین انسان‌ها

آیه کریمه سوره حجر که می‌‌فرماید هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا* الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا[9] به همین افراد اشاره دارد. این‌‌ها به قول خودشان دیگر به خرافات و مسائل متافیزیکی و غیبی و رازآلود، باور ندارند و آن‌‌ها را دور ریخته‌‌اند و خیلی هم خوشحال هستند و به خودشان می‌‌بالند که هدایت شده‌‌اند و زندگی و معتقداتشان، علمی[10] و عقلانی است؛ اما قرآن می‌‌فرماید هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا؟! این‌‌ها نه‌‌تنها خاسر و لَفِی خُسْرٍ[11] هستند بلکه اخسرین هستند، آن هم الْأَخْسَرِینَ (اخسرین مطلق)! الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا؛ تلاش‌‌های آن‌‌ها فقط در راه زندگی دنیا بود. ایمان به آخرتشان به‌‌تدریج ضعیف شد و به انکار کشید؛ وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا؛ خیلی هم به خودشان می‌‌بالند و به دیگران می‌‌خندند که آن بیچاره‌‌ها هنوز گرفتار خرافات هستند و به امور قدسی و رمزآلود و غیبی معتقدند!

اما قرآن همه‌‌جا می‌‌فرماید هدایت قرآن به درد کسی می‌‌خورد که مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ،[12] إِنَّمَا تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ،[13] الم* ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ* الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ.[14] این سرلوحه دعوت همه انبیا و شرط اول و لازم برای ورود به جرگه هدایت‌‌یافتگان است.

آن‌‌ها خیلی خوشحال هستند که دیگر به غیبی معتقد نیستند، از آن نجات پیدا کرده‌‌اند و همه چیز برای آن‌ها حل شده است و خودشان را مسلمان و روشنفکر مذهبی می‌‌دانند. منشأ این خوشحالی و به خود بالیدن، غروری است که به همان مفاهیم پیدا کرده‌‌اند. چند اصطلاح یا مفهوم علمی را یاد گرفته‌‌اند و خیال کرده‌‌اند که هر‌‌چه هست و نیست همین است، غافل از اینکه گاهی یک بی‌‌سواد درس‌‌نخوانده که نمی‌‌داند الف، گرد است یا دراز، از‌‌لحاظ نورانیت دل می‌‌تواند بر هزاران نفر از این پرفسورها و بعضی از کسانی که ‌‌حتی لقب آیت‌‌الله را یدک می‌‌کشند نزد خدا عزیزتر و هدایت‌‌یافته‌‌تر باشد!

شرط نورانیت دل

آنچه انسان را در مسیر خدا پیش می‌‌برد نورانیت دل است که شرط آن افتادگی، تواضع، خاکی بودن، توسل به اولیای خدا، خاکساری به درگاه آن‌‌ها، گریه، زاری، تضرع و ابتهال به پیشگاه الهی است؛ إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا.[15] خدا چنین بندگانی می‌‌خواهد. وَمِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلًا،[16] قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا،[17] كَانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ* وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ.‌‌[18] این‌‌ها اختصاصی به انبیا ندارد؛ إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ.[19]

فقط با یادگرفتن مفاهیم، تماشای تلویزیون و حل کردن جدولِ روزنامه، مسئله حل نمی‌‌شود. یک چیز دیگر می‌‌خواهد. راهش هم گدایی کردن درِ خانه اهل‌‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین است. هیچ راه دیگری ندارد. تا کمک آن‌‌ها نباشد هیچ مشکلی حل نمی‌‌شود. در‌‌نهایت آن مفاهیم علمی به اضافه تقوای فردی، نیاز خود فرد را تأمین می‌‌کند.

ضرورت آشنایی با مسائل و مسئولیت‌‌های سیاسی-اجتماعی

ولی ما وظیفه دیگری داریم. ما به‌‌عنوان کسانی که به تعبیر خود اهل‌‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین ‌‌ورثه انبیا[20] هستیم و بار رسالت آن‌‌ها را بر دوش می‌‌کشیم تنها به مسئله شخصی خودمان نمی‌‌توانیم اکتفا کنیم. ما به حکم این نعمت خاصی که خداوند متعال به ما مرحمت فرموده که عبارت است از آشنایی با حقیقت اسلام، تشیع و معارف اهل‌‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین، باید مجرای فیض هدایت برای سایر انسان‌‌ها شویم. شکر این نعمت در این است که سعی کنیم دیگران را هدایت کنیم و این باب عظیمی از مسئولیت‌‌های اجتماعی را به روی ما می‌‌گشاید که از مسئولیت‌‌های سیاسی شهر و کشور خودمان شروع می‌‌شود و تا آشنایی با مسائل بین‌‌المللی و مصالح جامعه اسلامی که امروز مسئله فلسطین یکی از آن‌‌ها است امتداد می‌‌یابد و در‌‌نهایت به احساس مسئولیت در برابر همه انسان‌‌های روی زمین ختم می‌‌شود؛ الأقرب فالأقرب. برای این کار، ما باید غیر از آن دو وظیفه مهم تحصیل و تزکیه، با مسائل سیاسی و اجتماعی آشنا شویم.

امروز روزگاری نیست که کسی بتواند در یک دِیر و صومعه مشغول عبادت شود و چشمش را به روی مصالح جامعه اسلامی ببندد. به‌‌طور‌‌قطع، روح اسلام موافق رهبانیت نیست؛ اما اگر روزگاری شرایط اقتضا می‌‌کرد که برخی در یک گوشه، مشغول عبادت یا تحصیل و تحقیق شوند و همین برایشان کافی بود، این زمان، آن زمان نیست. این زمان، زمان مسئولیت‌‌های سیاسی-اجتماعی سنگین برای ماست که جزو وظایف تزکیه است. وقتی واجب شرعی شد، عمل به آن جزو تزکیه می‌‌شود. مگر می‌‌شود بدون انجام وظایف واجب، تزکیه کرد؟! خود عمل به این وظیفه، لوازم زیادی دارد که مطالعه، بحث، کسب بینش اجتماعی، اخلاص در عمل اجتماعی، پروا نداشتن از شیاطین انس و جن، کسب شهامت برای انجام وظایف سیاسی، اجتماعی و به‌‌خصوص فرهنگی را شامل می‌‌شود که بار این مسائل، امروز بیشتر به دوش شماست.

از خداوند متعال درخواست می‌‌کنم که همه ما را مشمول عنایت‌‌های خاص و ادعیه زاکیه وجود مقدس ولی‌‌عصرعجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف قرار بدهد؛ به ما توفیق بدهد ‌‌که وظیفه خدمتگزاری‌مان را در آستان آن حضرت بهتر بشناسیم و بهتر عمل کنیم؛ روح امام راحل‌رضوان‌‌الله‌‌علیه و شهدای اسلام که این زمینه را برای من و شما فراهم کردند تا امروز بتوانیم دم از اسلام بزنیم را با ارواح انبیا و شهدا محشور بفرماید و به ما توفیق بدهد که دِینی که از شهدا بر دوشمان آمده را ادا کنیم.

خدا ان‌‌شاء‌‌الله عاقبت همه ما را ختم به خیر بفرماید و مرگ ما را شهادت در راه خودش قرار دهد.

والسّلام علیکم ورحمة الله

 


[1]. وجه این نام‌گذاری هم این است که عنایت و تأکیدات خاص ایشان بود که باعث شد این مؤسسه رشد کند و به اینجا برسد.

[2]. مصباح الشریعة، ص 16.

[3]. بقره، 257.

[4]. مائده، 15.

[5]. نور، 40.

[6]. روم، 29.

[7]. جاثیه، 23.

[8]. ابن بابویه قمی، ابی جعفر محمّد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 234.

[9]. کهف، 103-104.

[10]. scientific

[11]. عصر، 2: إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ.

[12]. ق، 33.

[13]. فاطر، 18.

[14]. بقره، 1-3.

[15]. مریم، 58.

[16]. انسان، 26.

[17]. مزمل، 2.

[18]. ذاریات، 17-18.

[19]. مزمل، 20.

[20]. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌صلوات‌‌الله‌‎‌علیه قَالَ‌‌ إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ (الصفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات في فضائل آل محمد، ص 10).