هدایت جهانیان؛ مأموریتی الهی

در دیدار با جمعی از دانش‌پژوهان برتر
تاریخ: 
پنجشنبه, 12 ارديبهشت, 1392

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المـَعْصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

بنده به نوبه‌ خودم میلاد حضرت صدیقه‌ کبری، فاطمه زهراسلام‌‌الله‌‌عليها را تبریک عرض می‌کنم. همچنین سالروز ولادت امام راحل‌رضوان‌‌الله‌‌علیه که با ولادت جدّه گرامی‌شان حضرت فاطمه زهراسلام‌‌الله‌‌عليها مقارن گردیده را گرامی می‌داریم و برای علو درجات آن بزرگوار دعا می‌کنیم. از طرفی خاطره شهادت استاد شهید، آیت‌الله مطهری‌رضوان‌‌الله‌‌علیه را هم گرامی می‌داریم و علو درجات ایشان را از خداوند متعال مسألت می‌نماییم.

خدا را شکر می‌کنم که حیات و توفیقی عنایت فرمود تا در چنین زمانی و در چنین ایامی، چهره‌های نورانی شما عزیزان، خدمت‌گزاران اسلام و تشیع و ان‌شاءالله سربازان واقعی امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف را از نزدیک زیارت کنم. صادقانه عرض می‌کنم که از این‌که موفق نمی‌شوم شما عزیزان را از نزدیک ببینم و با هم انس و گفت‌وگویی داشته باشیم، احساس غبن می‌کنم. در سال‌های ابتدایی تأسیس مؤسسه، معمولاً هر هفته توفیق داشتیم با گروهی از آقایان دیدار کنیم و از حضور، تجربیات و نظراتشان بهره‌مند شویم. آن روزها برای من خاطرات شیرینی به جا گذاشته است و همواره آرزو داشته‌ام که ای‌کاش آن برنامه‌ها ادامه می‌یافت و دست‌کم هفته‌ای یک‌بار، گروهی از عزیزان را زیارت می‌کردیم! اما پیری، بیماری و گرفتاری‌های دیگر این توفیقات را از ما سلب کرده است و تنها دل‌خوشی‌مان این است که ان‌شاءالله روزی در مقام رفیع عَلى‌ سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ، مُتَّكِئِينَ عَلَيْها مُتَقابِلِينَ[1] و فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیكٍ مُّقْتَدِرٍ[2] شما عزیزان را زیارت کنیم؛ هرچند برای آن روز، کاری نکرده‌ایم و توشه‌ای فراهم نساخته‌ایم اما امید داریم و می‌دانیم چنین روزی هست و خداوند متعال این لطف را برای بندگانش قرار داده که دوستان هم‌هدف و هم‌راه، در موطنی در کنار هم و رو‌به‌روی یکدیگر، از انس و همراهی با هم لذت ببرند. این اگر یکی از نعمت‌های بزرگ نبود خداوند در قرآن بر آن تأکید نمی‌فرمود. در میان نعمت‌های بهشتی، به‌ویژه بر این تعبیر عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ[3] تأکید شده است؛ تعبیری که هم عَلَى سُرُرٍ است و هم مُّتَقَابِلِینَ و بار معنایی بسیار عمیقی دارد. به‌هرحال امیدواریم در چنین روزی ما را نیز در آن عرصه، راه دهند و ان‌شاءالله در آنجا خدمت عزیزان، شرف‌یاب شویم. از همین رو، موقعیت‌هایی که پیش می‌آید و گاهی موفق می‌شویم جمعی از دوستان را زیارت کنیم را باید غنیمت بشماریم.

بی‌تردید شما نیز چنین احساسی دارید، هرچند شدت و ضعف آن ممکن است متفاوت باشد؛ کسی که در مسیر رفتن از این عالم است و طبق اصطلاح معروف «پایش لب گور» است، از دیدن کسانی که با او ارتباط و انتساب دارند و برای آن‌ها خدمتی انجام داده است لذت بیشتری می‌برد. شما نیز حتماً نسبت به شاگردی که تربیت کرده‌اید یا برای او کاری انجام داده‌اید یک احساس عاطفی دارید و از موفقیت او خوشحال می‌شوید؛ اما کسی که خود را در آستانه‌ کوچ از این دنیا می‌بیند، برای او این احساس، عمیق‌تر و پررنگ‌تر است. همین‌جا یک تقاضایی هم از شما عزیزان دارم و آن این است که ما را هم مشمول دعاهایتان قرار دهید.

دعا؛ کلید گشایش درهای رحمت الهی

در روایت شریفه بر مسئله دعاکردن تأکید شده است. البته با مقیاس‌های ارزشی ما شاید چندان قابل درک نباشد اما با معیارهای الهی که از کتاب و سنت به دست می‌آید روشن می‌شود که همین دعاها و توجهات، هرچند اگر به‌صورت عام و کلی باشند، اثری بسیار فراتر از انتظار ما دارند. روایتی به ذهنم آمد، اگرچه عبارت دقیقش را به خاطر ندارم که در آن سفارش فرموده‌اند که هر شب، پیش از اینکه بخوابید، پیامبر خدا و همه‌ مؤمنین را شاد کنید و سپس بخوابید. طرف مقابل سؤال می‌کند: من هنگام خواب چه کاری می‌توانم انجام بدهم که همه مؤمنین عالم را شاد کنم؟! فرمودند: صلواتی بفرست و سپس بگو: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ. همین جمله‌ کوتاه، اثری دارد که به همه مؤمنین می‌رسد و آن‌ها را شاد می‌کند.[4] این دریای رحمت بی‌حدوحصر الهی است که خواسته شامل همه شود.

در برخی فقرات دعاها آمده است که حتی قضا و قدر الهی نیز با دعایی مختصر تغییر می‌کند. یادم است که مرحوم آیت‌الله بهجت‌رضوان‌‌الله‌‌علیه به دعایی که پس از زیارت امام رضاعلیه‌‌السلام خوانده می‌شود اشاره می‌فرمودند؛ وَقَضَائِكَ الْمُبْرَمِ الَّذِی تَحْجُبُهُ بِأَیسَرِ الدُّعَاءِ. در این دعا، خداوند را به قضای حتمی‌اش که با «کمترین دعا» تغییر می‌کند قسم می‌دهیم؛ بِأَیسَرِ الدُّعَاءِ! این معنا در مقیاس فهم ما نمی‌گنجد که یک دعای ساده چگونه چنین تأثیر عظیمی را دارد؟! اما اگر مقیاس بی‌نهایت الهی را در نظر بگیریم می‌فهمیم که بخشش و رحمت خداوند، به حدوحصرهای ما محدود نیست. البته این بخشش و رحمت، بی‌حساب و بی‌حکمت نیست اما اندازه، کمیت و کیفیت آن با آنچه ما تصور می‌کنیم بسیار تفاوت دارد. ما می‌توانیم با گفتن یک اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ همه مؤمنین را شاد ‌کنیم.

مقایسه ارزش تلاش‌های علمی در کنار ارزش هدایت فکری

از همین‌جا می‌خواهم به این نکته گریز بزنم که ما با عمری که برای آموختن محتوای کتاب و سنت، معارف اسلامی و آموزه‌های اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين صرف می‌کنیم شایسته است بخشی از وقت و ذهن‌مان را نیز به تأمل در این معارف اصیل اختصاص دهیم. درست است که هر خدمت و تلاشی در راه فهم آیات، روایات و استنباط احکام، بسیار ارزش دارد آن هم با همان مقیاس‌های الهی اما به‌هرحال این هم قابل فهم است که اگر کسی سی سال، چهل سال، یا حتی هشتاد سال از عمر خود را صرف کند تا مجموعه‌ای از فتاوا را با تعابیری چون الأحوط، الأقوى، فیه تأمل و وَلا يُتْرَكُ الاِحْتِيَاطُ، از آیات و روایات استخراج کند، حاصل این تلاش‌ها درنهایت همین مجموعه اصطلاحات فقهی خواهد بود.

عرض کردم حتی یک دقیقه وقت صرف کردن در این راه هم بسیار ارزشمند است اما به‌هرحال بزرگان، سی سال، چهل سال، هشتاد سال، کمتر یا بیشتر، هر چه توفیق داشته باشند، برای استنباط و تحصیل و تحقیق و تدریس و سطح و خارج و امثال این‌ها صرف کرده‌اند تا بالاخره این نتایج که غالباً تعدادی از الاقوى و فیه تأمل و الاحوط و لایترک الاحتیاط و این‌هاست حاصل شده است. البته باز تأکید می‌کنم که ارزش این کارهای علمی را به‌هیچ‌وجه نباید کم حساب کرد. یک ساعت وقت هم صرف این کارها کردن به اندازه شصت سال عبادت، ثواب دارد؛ اما مانعی وجود ندارد که ثواب‌هایی فراتر از این هم وجود داشته باشد.

آیا ما با عقل و فهمی که خداوند به ما عطا کرده، نمی‌فهمیم که اگر تلاشی صورت گیرد تا انسان‌هایی از گمراهی‌های اعتقادی و از انحرافاتی که ممکن است به دینشان لطمه‌ای وارد شود و ایمانشان سست شود نجات پیدا کنند و در برابر خطرات فکری و اعتقادی مصون بمانند، این تلاش‌ها ارزش متفاوتی نزد خداوند دارد؟! اگر کسی با زحمت‌هایی که می‌کشد، معلوماتی که کسب می‌کند، راه‌هایی که می‌آموزد و تجربه‌هایی که می‌اندوزد بتواند کاری کند که دیگران کمتر در معرض چنین خطراتی قرار بگیرند و از این خطرات نجات پیدا کنند آیا این کار با همان الاحوط‌ها و الاقوى‌ها مساوی است یا ارزش این‌ها نزد خداوند متعال تفاوت دارد؟! باز هم برای مرتبه‌ سوم تأکید می‌کنم که این سخنان به‌هیچ‌وجه به معنای کم‌ارزش ‌انگاشتن زحمات فقهای عظام - رضوان‌الله‌علیهم و أطال‌الله‌بقائهم- نیست.

ثوابی ماندگار در شب وداع با فرزند!

نکته‌ای یادم آمد که حتماً بسیاری از شما شنیده‌اید؛ یکی از فرزندان مرحوم صاحب جواهررضوان‌‌الله‌‌علیه در جوانی از دنیا رفت و جوان‌مرگ شد. جنازه آن جوان را گذاشته بودند تا صبح شود و خبر دهند تا برای تشییع و تجهیز اقدام کنند. مرحوم صاحب جواهر با خود اندیشید که حالا که فرزندم از دنیا رفته، امشب چه کاری می‌توانم انجام دهم که برای او نافع‌تر باشد؟! او به این فکر افتاد که فرزندش اکنون بیش از هر چیز به چه نیاز دارد و چه عملی برای او مفیدتر است؟! درنهایت به این نتیجه رسید که شب را در کنار جنازه فرزندش بنشیند و به نگارش کتاب جواهر ادامه دهد و ثواب نوشتن آن را در همان شب به روح فرزندش هدیه کند؛ یعنی کاری پرثواب‌تر از این سراغ نداشت.

ما نیز معتقدیم که تلاش در راه فهم کلمات اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين و استنباط احکام شرعی، بسیار بیش از آن‌چه تصور می‌کنیم، ثواب دارد؛ اما این باور، با این‌که برخی اعمال دیگر، ثوابی حتی فراتر از آن داشته باشند منافاتی ندارد.

ظن اجتهادی یا یقین اعتقادی؛ کدام راه نجات‌بخش‌تر است؟!

وقتی ما می‌بینیم که شرایط فرهنگی عالم به‌گونه‌ای است که عوامل کفر، عوامل گناه، عوامل خودخواهی، خودپرستی و شیطان‌پرستی از درودیوار می‌بارد و وقتی آدم وارد جامعه می‌شود و شناخت بیشتری از باطن افراد و گروه‌ها پیدا می‌کند متوجه می‌شود که بسیاری از مردم در معرض لغزش هستند، یا لغزش اعتقادی و یا لغزش عملی و ابتلا به گناه و معاصی بزرگ و روزبه‌روز هم زمینه گناه، بیشتر فراهم می‌شود، در چنین شرایطی اگر کسی بتواند تلاشی کند که جوانان ما کمتر در دام بی‌ایمانی بیفتند یا پس از حفظ اصل ایمان‌شان، از افتادن در دام فسادهای اخلاقی اعم از فساد جنسی، مالی، اقتصادی یا اجتماعی در امان بمانند، آیا ارزش این تلاش پیش خدا کمتر از ارزش آن تلاش‌هایی است که نتیجه‌اش درنهایت صادر کردن یک فتوای ظنی است؟! معمولاً کم اتفاق می‌افتد که انسان بعد از سی سال، بتواند یک فتوا‌ی قطعی برخلاف فتاوای دیگران صادر کند. فتاوا غالباً در همین حد ظنیات است. یکی این احتمال را اقوى می‌داند و یکی آن احتمال را. غالباً این‌گونه است. می‌دانید که حتی برخی بزرگان، فقه را به الظَّنُّ بِالأَحْكَامِ الشَّرْعِيَّةِ تعریف کرده‌اند. حال اگر کسی بتواند علوم یقینی به دست آورد و از افتادن دیگران به‌ویژه سیل جوانان در دام شک، تردید، بی‌ایمانی، یا گرفتار شدن در بدعت‌ها و التقاط‌ها مانع شود و نگذارد چنین انحرافاتی رخ دهد، شاید این همان مصداق روایت شریف باشد که می‌فرماید عُلَمَاءُ شِیعَتِنَا مُرَابِطُونَ بِالثَّغْرِ الَّذِی یَلِی إِبْلِیسُ وَ عَفَارِیتُه‌‌‌‌؛[5] و این‌ها هستند که ثواب مُرکَّب‌شان از خون شهدا بیشتر و اجرشان بالاتر است.

در خود روایت نیز برای این برتری، استدلال می‌کند که مجاهدان، تنها بدن شیعیان ما را حفظ می‌کنند اما این علما دین، عقل و قلب آن‌ها را حفظ می‌کنند. همان‌گونه که روح انسان بر بدن برتری دارد و یکی از وجوه این برتری آن است که روح، الی‌الابد زنده است ولی بدن از بین می‌رود، به همان اندازه، خدمتی که به روح، به حفظ ایمان، به حفظ اخلاق و به حفظ شرافت‌های انسانی می‌شود، ارزشمندتر از خدماتی است که صرفاً برای بدن و زندگی مادی مردم انجام می‌گیرد.

از همین رو، بی‌جهت نیست که در روایات متعدد و نه‌فقط یکی، دو روایت، آمده است که إِذَا كَانَ یوْمُ الْقِیامَةِ وُزِنَ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ بِدِمَاءِ الشُّهَدَاءِ، فَیُرَجَّحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاء.[6] این برتری بی‌دلیل نیست بلکه ریشه در حقیقتی عمیق دارد. باز یک‌وقت اشتباه نشود که ما بخواهیم ارزش خون شهدا را کم کنیم؛ نه، ارزش آن بسیار بالاست ولی منافاتی ندارد که ارزشی بالاتر هم وجود داشته باشد.

نعمت شناخت معارف اهل‌بیت‌علیهم‌السلام و تکلیف رساندن آن به دیگران

این شرایط به لطف خدا برای ما فراهم شده است. در میان میلیاردها انسانی که روی زمین زندگی می‌کنند تنها عده‌ای معدود هستند که توفیق کسب علوم اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين چه در زمینه‌ عقاید، چه اخلاق و چه احکام فردی، اجتماعی و سیاسی برای آن‌ها فراهم شده است. بالاخره آنچه مربوط به اسلام است و در تقرب به خداوند مؤثر است برای ما فراهم شده است درحالی‌که برای بسیاری از انسان‌ها چنین امکانی وجود ندارد یا در حد بسیار محدود و نازل برای آن‌ها میسر است. بسیاری هم هستند که آرزوی دست‌یابی به این معارف را دارند اما موفق نمی‌شوند. این‌که انسان در کنار دریای علم قرار گیرد، با اساتید فراوان، کتاب‌های غنی و حضور و کمک بزرگان در تدریس و تحقیق، نعمتی است که در همه‌جا میسر نیست. پس باید این فرصت را غنیمت شمرد، قدر آن را دانست و خدا را شکر کرد که چنین نعمتی را به ما مرحمت فرموده و چنین وسایلی را در اختیارمان گذاشته است.

در کنار این نعمت، وظیفه‌ سنگینی نیز بر دوش ماست. همان‌گونه که خداوند ما را به وسیله‌ اساتید و بزرگان هدایت کرده، چه آنان که مشافهتاً از ایشان بهره برده‌ایم و چه آنان که از آثار قلمی‌شان از هزاران سال پیش تابه‌حال بهره‌مند شده‌ایم، ما نیز وظیفه داریم این امانت‌های الهی را حفظ کنیم و به نسل جوان و نسل‌های آینده منتقل نماییم و بلکه وظیفه داریم که این معارف را به کسانی که هنوز حقیقت اسلام را نشناخته‌اند نیز برسانیم؛ چراکه نور اسلام، فقط برای ما ایرانی‌ها آفریده نشده است. خداوند در قرآن می‌فرماید: وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ؛[7] و اراده‌ الهی بر این است که هدایت انسان‌ها به‌وسیله‌ انسان‌ها انجام گیرد؛ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ؛[8] خداوند که مستقیماً با همه انسان‌ها سخن نمی‌گوید بلکه افرادی خاص را انتخاب کرده و آن‌ها را پیغمبر قرار داده است. کسان دیگری هم هستند که وارثان پیامبران‌اند؛ اَلْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ اَلْأَنْبِيَاءِ.[9] پس در این موضوع بیندیشیم که خداوند چه نعمت بزرگی به ما عطا کرده و چه فضیلت و افتخاری نصیب‌مان شده است و در مقابل، چه مسئولیت سنگینی بر دوش‌مان نهاده است که باید بکوشیم معارف اسلام را هرچه بهتر بشناسیم و هرچه بهتر بشناسانیم؛ خودمان هرچه بهتر عمل کنیم و هر چه بهتر تلاش کنیم زمینه‌ عمل را برای دیگران نیز فراهم سازیم.

غفلت از فرصتی بی‌نظیر برای هدایت انسان‌ها!

این وظیفه‌ ماست. در مقابل چنین وظایف سنگینی، محدود کردن ذهن، دل و خواسته‌ انسان به امور بسیار کم‌ارزش و محدود، کار عاقلانه‌ای نیست. خدای‌نکرده اگر ما زندگی‌مان را فقط در اداره‌ امور شخصی خلاصه کنیم و نهایت هنرمان این باشد که زن و فرزندمان را مسلمان و دین‌دار تربیت کنیم، از خدماتی که می‌توانیم نسبت به کل جامعه و حتی نسبت به کل بشریت انجام دهیم غافل خواهیم شد. از سوی دیگر، اجمالاً و با شواهد فراوان می‌دانیم که خواست وجود مقدس ولی‌عصرارواحنافداه در این زمان این است که مسلمانان، به‌ویژه شیعیانی که از معارف اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين بهره‌مند شده‌اند، راه‌های انتقال این معارف به دیگران را بیاموزند و این معارف را به جهانیان هم برسانند. چه‌بسا فرموده‌اند که چرا زبان آن‌ها را نمی‌آموزید و با زبان خودشان با آن‌ها سخن نمی‌گویید تا معارف ما را بشناسند؟! یعنی وظیفه‌ ما تنها حفظ دین مردم ایران نیست؛ دیگران نیز انسان هستند و خداوند، آن‌ها را نیز دوست دارد و می‌خواهد هدایت شوند. وسیله‌ این هدایت، همین علوم و معارفی است که در اختیار ماست. ما باید بکوشیم این معارف را به آن‌ها منتقل کنیم و برای این منظور باید راه انتقال این معارف را بیاموزیم؛ اینکه با چه زبانی بگوییم، با چه کیفیتی و با چه ابزاری که بهتر منتقل شود، بهتر بپذیرند و بهتر استفاده کنند.

البته لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا[10] اما باید بدانیم که چنین فضیلت‌هایی وجود دارد و کم‌یابیش دست‌یافتنی است. در چنین شرایطی، انسان واقعاً حیفش می‌آید که مایی که با صرف یک روز از عمرمان می‌توانیم فضیلت‌هایی کسب کنیم که حساب آن‌ها با کرام‌الکاتبین است و با اعداد و ارقام نجومی قابل محاسبه نیستند اما گاهی از کنار این فرصت‌ها ساده می‌گذریم! منظور هدایت انسان‌هایی است که هدایت هر کدامشان، ارزشی دارد که قابل سنجش نیست. برای ارزش هدایت کردن، در روایت آمده است که خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ یا خَيْرٌ لَكَ مِنْ مِلْأِ ٱلْأَرْضِ ذَهَبًا تُنْفِقُهُ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ؛ یعنی اگر بتوانی یک نفر را هدایت کنی، ارزش آن از این بالاتر است که کل روی زمین پر از طلا باشد و تو آن را در راه خدا انفاق کنی. اگر کل روی زمین ازجمله دشت‌ها و بیابان‌های وسیع و فرسخ‌ها در فرسخ‌ها پر از طلا باشد آیا کسی می‌تواند حساب کند که چه قدر ظرفیت دارد؟! و اگر کسی همه‌ آن‌ها را در راه خدا انفاق کند، تُنْفِقُهُ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ، باز هم ارزش هدایت یک انسان از ارزش انفاق همه آن‌ها بیشتر است!

ما که چنین فرصتی برایمان فراهم شده و خداوند چنین نعمتی را در اختیارمان گذاشته است آیا شایسته است که فکر و ذهن‌مان را فقط به درآمد شخصی خودمان و خانواده‌مان و یا درنهایت نسل اول و دوم بعدی محدود کنیم و کاری کنیم که از این علوم و معارف‌مان فقط برای آن‌ها بهره بگیریم؟! آیا جا دارد؟! آیا کار صحیح و عاقلانه‌ای است؟!

ان‌شاءالله خداوند به همه‌ ما نور معرفت، ایمان و ولایت مرحمت فرماید و ارتباط قلبی ما را با قلب مقدس ولی‌عصرارواحنافداه عمیق‌تر و مستحکم‌تر گرداند و به برکت عنایات آن بزرگوار، همه‌ ما را مشمول رحمت‌های بی‌پایان الهی قرار دهد.

وَالسَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُ ٱللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ


[1]. واقعه، 15 و 16.

[2]. قمر، 55.

[3]. صافات، 44 و حجر، 47.

[4]. بحـارالانـوار، ج 1، ص 304.

[5]. احتجاج، ج 1، ص 17.

[6]. أمالی، ج 1، ص 521.

[7]. انبیا، 107.

[8]. آل‌عمران، 179.

[9]. کافی، ج 1، ص 32.

[10]. بقره، 286.