بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیِبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تقدیم به روح پرفتوح امام راحل و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا میکنیم.
تشریففرمایی برادران و خواهران ارجمند را به این مؤسسه كه خانه دوم خودتان است خوشآمد عرض مىكنم و از خداوند متعال درخواست مىكنیم كه همه ما را مشمول عنایات خاص و ادعیه زاکیه حضرت ولى عصرعجلاللهفرجهالشریف قرار دهد.
به مناسبت اینكه كاروان شما به نام كاروان مهدویت و انتظار مهدى نامگذاری شده است مناسب است كه ما هم از این خرمن، دانهاى بچینیم و مجلس را به یاد آن بزرگوار، معطر كنیم.
خداوند متعال همه عالم را بر اساس سنتها و قوانین تغییرناپذیری اداره مىكند. در عالم تكوین، سلسله اسبابى در كار است كه ما بعضى از آنها را مىشناسیم و بعضى از آنها براى ما ناشناخته است و احیاناً از راه اخبار انبیا و ائمه اطهارصلواتاللهعلیهماجمعین با آنها آگاه مىشویم. اسبابى كه ما مىشناسیم همین اسبابى مادى است كه در این جهان وجود دارد و با تحقیقات و تجربیات علمى شناخته مىشود. فرض كنید نمونه خیلى روشن آن این است که چه دارویى براى چه بیماریای مؤثر است. خدا این وسیله را قرار داده است و انسانها با زحمتهایی كه مىكشند و با تجربیاتى كه مىكنند این قانون را كشف مىكنند. گاهى هم ممكن است به وسیله انبیا اطلاع داده شود ولى اسبابى كه ما مىشناسیم همین اسباب مادى است كه باید آنها را با تجربه شناخت و كار علوم است كه این اسباب را شناسایى كند.
اما از منابع دینى به دست مىآید كه اسباب دیگرى هم در كار است كه ما با آنها درست آشنا نیستیم ازجمله وجود فرشتگان. بشر با تجربیات حسى و در آزمایشگاهها نمیتواند وجود فرشته را كشف كند اما انبیا خبر دادهاند و یك سلسله شواهدى هم وجود دارد كه چنین اسبابى هم در كار هست. حالا اینکه فرشتگان چند دسته هستند و چه كارهایى انجام مىدهند و چه قدرتهایی دارند داستان مفصلى است كه تنها راه شناختن آن، خبرهاى انبیا است.
اجمالاً در قرآن داریم که جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً أُولِی أَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ؛[1] مىفرماید فرشتگانى هستند كه داراى درجات مختلفى از قدرت هستند. اینها هم یك سلسله وسائطى بین خدا و خلق هستند منتها وسائط و اسبابى كه ما از آنها درست اطلاع نداریم.
همینگونه ما در رفتارهاى خودمان مىبینیم كه بعضى از رفتارها موجب یك سلسله پدیدههایى مىشود كه آنها را با تجربه مىتوانیم بشناسیم. فرض كنید آدم وقتى پرخورى مىكند یا وقتى بهداشت را رعایت نمىكند مریض مىشود. این یك رابطهاى بین رفتارهاى ما و نتایجى است كه بر آن مترتب مىشود.
در مسائل اجتماعى هم چنین روابطى وجود دارد كه قابلفهم و قابلاثبات است؛ ظلم، بیدادگرى، زورگویى و... اینها یك رفتارهاى اجتماعى انسانها است، یك نتایجى هم بر آن مترتب مىشود كه کمیابیش قابل پیشبینى است. بهعنوانمثال این رفتارها موجب ناامنى، بیاعتمادی، كدورت و بالاخره ناراحتىهاى زندگى اجتماعى مىشود. انسان هرقدر راستگو و درستکردار باشد و عدالت را رعایت کند هم زندگى، آرامتر و شیرینتر خواهد بود و هم امنیت، بیشتر برقرار مىشود و هم محبت و صمیمیت بین افراد، بیشتر برقرار مىشود.
بین افعال و نتایج آن رابطهاى هست كه قابل شناختن و قابل كشف است؛ اما همانگونه كه در عالم تكوین یك سلسله اسبابی هست كه ما نمىشناسیم مثل فرشتگان، بین بعضى از رفتارهاى ما و نتایجى كه بر آن مترتب مىشود گاهى یك ارتباطهایی است كه ما نمىشناسیم. آن ارتباطها را انبیا خبر مىدهند، قرآن خبر میدهد، خدا خبر مىدهد؛ مثلاً رابطهاى كه بین دعا كردن و آثارى که بر آن مترتب است وجود دارد. هم در قرآن آمده و هم در روایات زیادی آمده كه دعاها آثارى را در زندگى انسان دارد؛ هم در مسائل فردى، دعا باعث برآورده شدن حوائجى مىشود و هم در امور اجتماعى، دعاهای دستهجمعی آثار و بركاتى براى جامعه دارد؛ اما اگر انبیا نبودند و دین در كار نبود و ارتباط با غیب نبود ما این رابطه را كشف نمىكردیم و فكر نمىكردیم كه دعا هم یكى از اسباب است و مىتواند كاری انجام دهد.
این مقدمهاى بود براى اینكه در عالم، یك سلسله اسباب و مسببات و علل و معلولاتى هست كه ما بعضى از آنها را مىشناسیم و بعضى از آنها را هم نمىشناسیم. از آن روابطى كه ناشناخته است ممكن است به وسیله وحى آگاه شویم كه چه رابطهاى بین بعضى از رفتارها و بعضى از نتایج آن وجود دارد.
انسان احتیاج دارد به اینكه حقایقى را بشناسد. به یك معنا بزرگترین ویژگى انسان شناختن حقایق است. یك مسئله اساسى این است كه آدم براى شناختن حقایق از چه راهى مىتواند استفاده كند؟!
آنچه ما از اسبابِ شناختن میدانیم فكر كردن، تجربه كردن و فعالیتهای ذهنى مختلف است كه در فلسفه علم از آن بحث مىشود. قیاس و استقراء و انواع روشهای تحلیلى و تركیبى و اینکه در هر علمى از چه روشى مىشود استفاده كرد، مربوط به متدولوژی علوم، این چیزهایى است كه ما مىفهمیم و قابل بحث است و دانشمندان و فیلسوفان بحث کردهاند كه ما از چه راههایی مىتوانیم حقیقت را کشف کنیم و بشناسیم.
یك راه دیگرى هم از قبیل همان اسباب ناشناخته وجود دارد و آن راه وحى است. این راه یك راهى است كه ما نمىشناسیم و فرمول آن دست ما نیست، اختیار آن هم دست كسى نیست. اختیار آن فقط به دست خود خداست. خدا از یك راه دیگرى غیر از اسباب عادى به هر كسی که بخواهد یك چیزى را به او یاد مىدهد و چیزى را به او مىفهماند. این قابل تجربه ما نیست و در آزمایشگاهها نمىشود نشان داد كه خدا چگونه به پیغمبر وحى مىكند. مخصوصاً زمانى كه ما پیغمبرى را هم نمىبینیم تا مثلاً احیاناً ببریم در آزمایشگاه و ببینیم كه وقتى وحى بر او نازل مىشود چه تغییراتى در او یا در مغز و اعصابش پدید مىآید؛ ولى با دلایلى كه آن دلایل، دلایل عقلى است و برای ما قابل شناخت است پیغمبرى او ثابت میشود. وقتى پیغمبرى او با عقل ثابت شد و با همان روشهایی كه ما خودمان مىشناسیم فهمیدیم كه این پیغمبر است، آن وقت مىدانیم که از یك راههایی، او چیزهایى را مىفهمد كه ما نمىفهمیم. این امرى است که بین همه ادیان حقى كه ما مىشناسیم كه از طرف خدا نازل شده مثل دین حضرت ابراهیم، حضرت موسى و حضرت عیسى و پیغمبر اسلامصلواتاللهعلیهماجمعین مشترك است. همه معتقد هستند كه انبیا و رهبران این ادیان، مطالبى را از خدا یاد میگرفتهاند. آنها این مطالب را از راه اسباب عادى یاد نمیگرفتهاند. چه مطالبِ قضایای شخصى بوده كه فرض كنید در چه زمانى چه اتفاق مىافتد یا اتفاق افتاده است. یكى از معجزات حضرت عیسى این بود كه به مردم از آنچه در خانههایشان تناول مىكردند و میخوردند و آنچه ذخیره مىكردند خبر میداد؛ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ؛[2] میفرماید آیا به شما خبر بدهم كه دیشب چه خوردهاید؟ چه بوده؟ چقدر خوردهاید؟ چقدر ذخیره كردهاید؟ و چه دارید؟ ایشان این خبر را فقط از راه اِخبار الهى اطلاع پیدا مىكردند و اسباب ظاهرى نبود چراکه ایشان معجزات دیگرى هم داشتند كه بیمارها را شفا مىدادند و حتى مرده را زنده مىكردند؛ وَأُحْيِي الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّهِ.[3]
پس غیر از راههای عادیای كه ما مىشناسیم یك راه دیگرى هم براى معرفت وجود دارد. همانگونه كه در عالم غیر از آن راههایی كه ما مىشناسیم که از اسباب عادى هست، تأثیرات دیگری هم هست مثل همین معجزاتى كه مرده زنده مىكند یا اینكه مریض را شفا مىدهد، یك راهى هم براى كشف حقیقتها غیر از آن راههایی كه همه مىشناسند و در اختیارشان هست وجود دارد که اجمالاً اسم آن، راه وحى است.
این چیزى است كه بین همه ادیان مسلّم است و مورد اختلاف نیست. ما هم از آن جهت كه تابع دین اسلام هستیم این را به عنوان یك اصل مسلّم تلقى مىكنیم و اثبات آن طبعاً باید در جاى خودش بشود كه چنین چیزى حق است و چنین راهى وجود دارد و ما از چه راهى مىتوانیم بفهمیم كه پیغمبر چه كسى است و چگونه پیغمبرىاش را اثبات کنیم كه چنین دریافتى از خدا دارد.
آن چیزى كه بنده مىخواهم امروز یك مقدار براى شما بیشتر توضیح بدهم یك نكته دیگرى است و آن این است كه آیا اینگونه اخبارى كه فقط از راه وحی الهى به كسى اعلام مىشود، اطلاعاتى كه اختیارش در دست خداست و خدا به هر كسی که بخواهد مىدهد، وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ؛[4] اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ؛[5] او مىداند كه چه كسى را براى پیامبرى باید انتخاب كند؛ اختیار وحى كردن هم به دست اوست؛ هیچ پیغمبرى نمىتواند زورزورکی وحى از خدا دریافت كند و یك مقدماتى فراهم كند كه به او وحى بشود، این دست او نیست بلکه او منتظر است تا چه زمانی از طرف خدا به او وحی شود. این سؤال مطرح میشود که آیا اینگونه اطلاع دادن خدا به بندگانش، مانند آن چیزی كه به انبیا وحى مىكند، براى غیر انبیا هم میسر است یا نه؟!
این بین همه ادیان مسلّم است كه خدا به پیامبران چیزهایى را اطلاع میدهد كه دیگران، راهى براى فهم آن ندارند و آن وحى نبوت است؛ ولی آیا خدا چنین اطلاعاتى را به غیر از انبیا هم میدهد یا نمیدهد؟! چنانکه در مورد اعجاز هم چنین سؤالى مطرح است كه آیا كارهاى خارقالعادهای كه انبیا میکردند، مثلاً بیمار شفا مىدادند و مرده زنده مىكردند، غیر از انبیا هم مىتوانند انجام بدهند یا نه؟! آیا هیچ وقت این سؤال براى شما مطرح شده است؟!
همه ما، بهخصوص ما شیعهها، معتقدیم که کسانی غیر از انبیا هم بهرهاى از این چیزها دارند. قدرمتیقن ائمه اطهارصلواتاللهعلیهماجمعین هم علوم غیبى و لدنى داشتهاند، همینطور معجزاتى داشتهاند حالا به معناى عامش و كارهاى خارقالعادهای انجام مىدادهاند؛ مثلاً مریضى شفا مىدادهاند؛ كارهاى فوقالعادهای انجام مىدادهاند؛ حتى كسى را در یک لحظه از شهرى به شهر دیگرى میبردهاند، طیالأرض و معجزات مختلفى كه از ائمه اطهارصلواتاللهعلیهماجمعین نقل شده است. كسانى در همین ایام ما به بركت توسل به ائمه اطهار، مخصوصاً به بركت توسل به حضرت رضاصلواتاللهعلیه و اینجا به بركت توسل به حضرت معصومهسلاماللهعلیها شفا پیدا کردهاند که یكى و دوتا و ده تا و صدتا نیست و اگر اینها جمع شود یك دایرةالمعارف مىشود. همه ما معتقدیم كه چنین چیزهایى هم هست یعنى غیر از پیغمبر هم كسانى هستند كه هم مىتوانند از خدا خبر غیبى دریافت كنند و هم به اذن خدا كارهاى فوقالعاده و خارقالعادهای انجام دهند.
همینجا اجازه بدهید بین پرانتز یك نكته را عرض كنم؛ یك كارهایى هست كه بهاصطلاح تبیین علمى ندارد اما راه آموختن دارد و مىشود یاد گرفت. كارهایى كه مرتاضان هند مىكنند، حالا نمىدانم شما هیچ كدام از آنها را دیده باشید یا نه ولى آنقدر اخبارش زیاد است كه فكر نمىكنم كه كسى در اصل آن شك داشته باشد؛ هم اطلاعاتى مىدهند، اطلاعات اینکه تو چه کسی هستى، كجا هستى و كى آمدهای و كى مىروى و چه كار مىكنى و یك كارهایى انجام مىدهند كه با اسباب ظاهرى جور در نمىآید. مثلاً یك مرتاض مىآید جلوى قطارى كه در حال حركت است مىایستد و دستش را جلوى قطار مىگیرد و قطار مىایستد. اینگونه كارها هم خارقالعاده است اما اینگونه كارها از سنخ كار انبیا نیست. هر كس دیگری هم که برود آن ریاضت را بكشد این كارها را مىتواند انجام بدهد. آن یك راه شناختهشدهای است و فرمول معینى دارد. هر کس برود آن روش و آن كار را انجام بدهد این اثر براى او پیدا مىشود و لذا این سلسله مرتاضان و امثال اینها همیشه برقرار است. كسانى پیش استادهایى مىروند و سالها ریاضت مىكشند و کموبیش از این كارها یاد مىگیرند و مىتوانند انجام بدهند.
آن چیزى ما درباره انبیا مىگوییم یك قیدى داشت. اگر توجه فرموده باشید من روى آن تأكید كردم و گفتم كارى كه اختیار آن به دست خداست یعنى خود انبیا هم نمىتوانند یك كارى بكنند كه به آنها وحى شود، نمىتوانند كارى كنند كه یك معجزه خاصى انجام بدهند بلکه هر چه خدا به آنها اجازه مىدهد و هر وقت اجازه میدهد مىتوانند این كار را انجام دهند. فقط از آن طرف، این قدرت افاضه مىشود و یا این علم داده مىشود. از این طرف نمىتواند هیچ تأثیرى داشته باشد.
پس مىتوانیم بگوییم كارهاى خارقالعاده دو دسته هستند؛ یك دسته كارهاى است که خارقالعاده است یعنى اسباب آن را ما نمىشناسیم و اسباب ظاهرى ندارد اما راه انجام دادن آن را مىتوان یاد گرفت مثل كارهایى كه مرتاضها انجام مىدهند. یك سلسله كارهایى است كه خارقالعاده است و اختیار آن هم به دست آدمیزاد نیست و با هیچ فرمولى هم نمىتوان آن را به دست آورد؛ اصل اینكه آدم پیامبر بشود به اختیار هیچ كس نیست و وقتى پیغمبر شد، اینکه در چه ساعاتى و در چه روزى به او وحى شود هم در اختیار خودش نیست. هر وقت خدا خواست جبرئیل نازل مىشود و به پیغمبر وحى مىكند. نه مىتواند بگوید یك مقدار زودتر بیا و نه مىتواند بگوید یك مقدار دیرتر بیا. فقط تابع اراده خداست. آن چیزى كه درباره انبیا است این شرط را دارد كه اختیارش فقط دست خداست.
همین جور كارهایى كه هم علم آن از طرف خداست بدون اختیار خود شخص و هم قدرت انجام آن به دست خداست بدون آنكه خود انسان اختیاری داشته باشد، یعنى هر وقت او اجازه بدهد و تا اندازهاى كه او اجازه بدهد مىتواند انجام بدهد و لذا مىبینید معجزات انبیا با هم فرق داشت. خدا به هر كسی هر معجزهاى که داده بود او فقط همان معجزه را داشت و نمىتوانست یك معجزه دیگر به آن اضافه كند؛ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ.[6] حالا در همین امورى كه مخصوص خداست، چه علمش و چه عملش، آیا غیر از انبیا كسان دیگرى هم مىتوانند اینها را داشته باشند یا نه؟! عرض كردم که ما شیعیان معتقدیم كه ائمه اطهارصلواتاللهعلیهماجمعین هم چیزی شبیه اینها را داشتهاند. حالا جاى سؤال هست كه آنچه ائمه انجام مىدادند با آنچه پیغمبر انجام مىداد چه فرقى دارد؟! اجمالاً فرق دارد. آنچه مخصوص انبیاست چیزى است كه ما عنوان آن را وحى نبوت مىگوییم. اگر شریعت یا حكم جدیدى بخواهد نازل شود كه قبلاً نبوده، این مخصوص انبیا است. هیچ امامى حكم جدیدى به او نازل نمىشود. هر امامى هر قانون و هر حكمى را بیان كند چیزى است كه قبلاً به پیغمبر وحى شده بوده و او آن را تبیین مىكند. علم آن را ممكن است خدا مستقیماً به او بدهد اما چیزى را میگوید كه قبلاً به پیغمبر وحى شده است ولى پیغمبر نه، قانون جدیدى را خدا به او وحى مىكند كه به پیغمبران دیگر داده نشده بود. بهعنوانمثال احكام خاصى كه در اسلام هست در سایر ادیان نبوده است. نماز به آن شكل خاص كه ما مسلمانها داریم و سایر احكام و مناسكى كه داریم اینها به پیغمبر اسلام وحى شد اما به امام، هیچ وقت یك حكم جدیدى وحى نمىشود كه مثلاً تا حالا به پیغمبر گفته بودیم مثلاً پانصد حكم داریم، حکم پانصد و یكى هم به حضرت على وحى مىشود. درباره احكام دین هر چه وحى مىشود مخصوص انبیا است مگر اینکه ایشان هم از علم به آن چه قبلاً وحى شده بوده و حكمش به پیغمبر وحى شده اطلاع پیدا مىكند. این فرق اصلى آن است اما حالا فرقهاى دیگرى هم هست كه در روایات بیان شده است.
اجمالاً ما معتقدیم كه چنین راهى وجود دارد كه از خدا برای غیر پیغمبران كه ما قدر متیقن آنها را چهارده معصوم مىدانیم، یعنى غیر از پیغمبرصلیاللهعلیهوآله سیزده معصوم را، دوازده امام و حضرت زهراسلاماللهعلیها، چیزهایى را از فرشتگان اطلاع پیدا مىكردند كه مردم دیگر اطلاع نداشتند. البته این اختصاص به این سیزده نفر ندارد. در خود قرآن داریم كه در زمانهاى سابق هم كسانى بودهاند كه پیغمبر نبودهاند و چنین علمهایی از فرشتگان دریافت مىکردهاند. آیا شما خبر دارید که پیش از اسلام كسى غیر از پیغمبر باشد كه فرشته با او صحبت كرده باشد و چیزى را به او خبر داده باشد؟! بله، اتفاقاً دو خانم هستند كه قبل از اسلام چنین مقامى داشتهاند که فرشته با آنها سخن مىگفته و به آنها خبرهاى غیبى مىداده است بااینکه پیغمبر هم نبودهاند ولى مثل اینكه حضرت زهراسلاماللهعلیها اخبارى را از جبرئیل دریافت مىكردند، آنها هم فرشتگانى را مىدیدند و با آنها صحبت مىكردند یا نه، فقط صدایشان را میشنیدند. اینها چه كسانى بودهاند؟! یكى از آنها مادر حضرت موسى و یكى هم حضرت مریم، مادر حضرت عیسىعلی نبینا وآله وعلیهماالسلام.
وقتى حضرت موسىعلی نبینا وآله وعلیهالسلام متولد شدند مادر و خانواده ایشان بسیار در وحشت بودند كه شاید فرعونیان بفهمند و ایشان را بگیرند بكشند چون بچههاى بنیاسرائیل را از طرف فرعون مىكشتند. اینها هم نگران بودند كه چه كار بكنند؟! به مادر موسى الهام شد كه یك جعبهاى درست كن و بچهات را در این جعبه بگذار، جعبه را برو در شط نیل بینداز، ما این بچه را به تو برمیگردانیم و او را از پیامبران قرار مىدهیم.
اگر صرفاً این بود كه ایشان بچهاش را بیندازد، خب مىگویند یك فكرى كرد، دید هیچ كاری نمىتواند بكند، این بود که گفت بچهام را در جعبهاى میگذارم و در آب مىاندازم تا ببینم كه چطور مىشد؛ ولی تنها این نبود بلکه میفرماید وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ،[7] به مادر موسى الهام شد که نترس! نگران نباش! بچهات را داخل آب بینداز! ما او را به تو برمیگردانیم و او را از پیغمبران قرار خواهیم داد.
این مطلب در نص قرآن آمده است. اگر خود یهودیان این مطلب را مىگفتند یا مثلاً در تورات فعلى آمده بود براى ما حجیتى نداشت و مطمئن نبودیم كه درست باشد اما این در نص قرآن آمده كه خدا به مادر موسی وحی فرمود که به او شیر بده! هر وقت ترسیدى كه به خطر بیفتد، بچه را در آب بینداز! ما این بچه را به تو برمیگردانیم، تو به او شیر خواهى داد و بزرگ خواهد شد و از پیغمبران خواهد شد؛ وَ أَوْحَینا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیمِّ؛[8] این یكى از موارد الهام الهی به غیر از پیامبران بود.
یكى هم در مورد حضرت مریمعلی نبینا وآله وعلیهماالسلام که وقتى ایشان احساس كرد كه حامله است و موقع وضع حملشان است، آثار حمل از ابتدا در ایشان ظاهر نبود و خود ایشان هم اطلاع نداشت ولى از وقتى كه احساس درد زایمان كرد نگران شد. اگر درست تصور كنید دخترى كه از اول پیدایشش در معبد بزرگ شده و اصلاً با مردى ارتباط نداشته و به قول آنها زیر نظر كاهن معبد و به قول ما زیر نظر پیامبر زمان، حضرت زكریا، تربیت شده و در نهایت عفت و پاكدامنى است، یك وقت مىبیند كه بچهدار است و مىخواهد زایمان كند، خیلى وحشت دارد! ایشان آنقدر وحشت كرد كه گفت ایکاش مرده بودم! يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَٰذَا وَكُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا؛[9] من این رسوایى را كجا بگویم؟! چه كسى از من باور مىكند که خیانتى نکردهام و پاكدامن هستم؟! و اتفاقاً ایشان از طرف یهودیان به این حرف متهم واقع شدند و نسبت ناشایستی به ایشان دادند و ایشان را متهم كردند. بالاخره این نگرانى وجود داشت.
بعد به ایشان الهام شد که از جمعیت کنار برود و در بیابانی، زیر درخت خرمایی بنشیند؛ در همانجا بهراحتی وضع حمل خواهد کرد، از میوه خرما تناول کند و همانجا نیز چشمه آبی پیدا میشود و از آن آب بنوشد؛ تنها، وسط بیابان.
این اطلاع و این خبر که به آنجا برود دستوری الهی و غیبی بود درحالیکه حضرت مریم پیامبر نبود. پس معلوم میشود که خداوند برخی از مطالب را از راهی غیبی به بعضی افراد خبر میدهد؛ راهی که ما آن را «وحی» یا «الهام» مینامیم. البته در اصطلاح، «وحی» را مخصوص پیامبران میدانیم و درباره ائمه و دیگران میگوییم «الهام». در روایات اصطلاح دیگری هم بهکار میبرند به نام «تحدیث». میگویند کسی که خبری را از فرشتگان دریافت میکند «محدَّثه» است. یکی از القاب حضرت زهراسلاماللهعليها چیست؟ «محدَّثه». بعضیها خیال میکنند این لقب، «محدِثه» است یعنی کسی که حدیث نقل میکرد درحالیکه «محدَّثه» است یعنی کسی که فرشتگان با او سخن میگویند. «محدَّث» یعنی کسی که فرشتگان با او سخن گفتهاند.
اینها را گفتم برای اینکه از خود قرآن دلایلی داریم که اطلاعات غیبی منحصر به پیامبران نیست و ممکن است به افراد دیگری هم داده شود؛ اما اینکه آنها چه کسانی هستند؟ ما هیچ دلیلی نداریم و نمیتوانیم آنها را بشناسیم. کسانی که پیامبر نیستند خودشان هم نمیتوانند اثبات کنند؛ اما کسانی که به آنها معتقد باشیم، از راه وحی یا راههای دیگر، میتوان فهمید که مثلاً اگر خود پیامبری گفته باشد که فلان کس این مقام را دارد، چون پیامبر دروغ نمیگوید، میتوانیم بفهمیم که او چنین مقامی دارد.
همانگونه که مقاماتی که درباره ائمه اثنیعشر و حضرت زهراسلاماللهعليها قائل هستیم را از چه راهی اثبات میکنیم؟! از قول خود پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآله. چون ایشان فرمودهاند ما به آن معتقد هستیم وگرنه نمیتوانستیم اثبات کنیم که آیا آنها چنین مقامی دارند یا نه. فرضاً اگر حضرت زهراسلاماللهعليها به یکی از اصحاب فرمودند که جبرئیل به من چنین خبری داده، او از کجا میتوانست یقین کند که آیا درست است یا نه؟! اگر پیامبر نفرموده بود که حضرت زهراسلاماللهعليها معصوم است و دروغ نمیگوید، برای کسی حجت نبود. معصوم بودن ائمه و حضرت زهراسلاماللهعليها را از کلام پیامبر اثبات میکنیم؛ ولی پیامبریِ پیامبر با دلیل عقلی ثابت میشود.
این هم یك مقدمه. حالا چه نتیجهای مىخواهیم بگیریم؟ تمام ادیانى كه ما مىشناسیم، مانند یهودیت، نصرانیت و كموبیش مجوس، با اینكه پیامبر شناختهشدهشان براى ما روشن نیست كه دقیقاً چه كسى بوده، همه مىگویند ما پیامبرى داشتیم كه آمد، مأموریتش را انجام داد و از دنیا رفت. حتى درباره حضرت عیسى، مسیحىها معتقدند كه او كشته شد، به دار آویخته شد، از دنیا رفت و دفن شد؛ سپس زنده شد و به آسمان رفت. البته ما اینگونه معتقد نیستیم. قرآن مىفرماید آن كسى كه به دار كشیده شد شبیه عیسى بود و خودِ عیسى نبود؛ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ؛[10] بااینحال آنها خودشان معتقدند كه پیامبرى بود، مأموریتش را انجام داد، وفات كرد و همهچیز تمام شد. درنهایت هم معتقدند كه روزى مصلحى خواهد آمد اما اینکه دقیقاً چه زمانى، چه كسى و آیا پیامبر است یا نه، براى آنها روشن نیست.
در میان این ادیان، هیچیك نمىگوید كه در حال حاضر كسى هست كه همانگونه كه به حضرت مریم و مادر حضرت موسى الهام مىشد، اكنون نیز به او الهام مىشود و این رابطه میان خدا و خلق همچنان برقرار است. حتى همه مسلمانان نیز به این اعتقاد باور ندارند. اکثریت اهل تسنن به حضرت مهدى معتقد هستند اما مىگویند ایشان هنوز متولد نشده و در آخرالزمان از نسل پیامبر ظهور خواهد كرد و جامعه را اصلاح مىكند. البته به امامت به معنایى كه ما مىگوییم، معتقد نیستند؛ مىگویند كسى خواهد آمد و دنیا را اصلاح خواهد كرد.
تنها مذهبى كه معتقد است میان خدا و اولیاى او هماكنون نیز رابطهاى وجود دارد یا به تعبیرى كه بهكار مىبرند، رابطه میان زمین و آسمان، میان عالم طبیعت و ماوراى طبیعت، همان مذهبى است كه باور دارد این ارتباط همچنان مانند زمان انبیا برقرار است یعنی زمانى كه خدا با انبیا سخن مىگفت، پیام مىفرستاد و قدرتى به آنها مىداد تا مأموریتى را انجام دهند. هیچ دینى معتقد نیست كه اكنون چنین رابطهاى وجود دارد. حتى سایر مذاهب اسلامى نیز چنین اعتقادى ندارند مگر بهندرت.
مذهب شیعه معتقد است که آن رابطهای که میان خدا و پیامبر و اهلبیت در زمان حیات ایشان تا آن زمان که ما میدانیم یعنی زمان حیات امام یازدهم، برقرار بوده، امروز نیز برقرار است. خداوند همان رابطهای را که با اولیای گذشته داشت که چیزهایی به آنها الهام میکرد و قدرتهایی را به آنها میداد اکنون نیز همان رابطه را با وجود مقدس ولیعصرارواحنافداه دارد. ایشان حیّ هستند، زنده هستند، فعال هستند و این رابطه را با خدا دارند و به نحوی آن را به دیگران منعکس میکنند. البته نه بهصورت آشکار، آنگونه که پیامبران و ائمه در زمان ظهورشان انجام میدادند بلکه مانند خورشیدی که از پشت ابر نورافشانی میکند، چنین رابطهای برقرار است. اینگونه نیست که عالم بهکلی تاریک شده باشد و نوری از خدا دریافت نشود. ایشان آن نور را از خدا دریافت میکنند و به جهان پخش مینمایند، منتها از پشت ابر. این ویژگی مخصوص مذهب ماست.
معرفت به وجود مقدس حضرت ولیعصرارواحنافداه بهعنوان کسی که اکنون نیز با خدا رابطه دارد، کلام خدا را میشنود و از سوی خدا به او وحی میشود، البته وحی به معنای عام، نه وحی نبوت، مورد اعتقاد ماست. گفتیم که وحی نبوت مربوط به احکام است و مخصوص انبیاست اما چیزی شبیه آن درباره ائمه اطهار نیز وجود دارد. ما نمیتوانیم فرق دقیق آنها را بفهمیم، چون حقیقت هیچکدام را نمیدانیم. نه وحی نبوت را میتوانیم درک کنیم و نه الهامی را که به ائمه میشود ولی این دو، دو مرتبه شدت و ضعف دارند. یک مرتبه قوی که مخصوص انبیاست و مرتبهای دیگر که به شکلی خاص، درباره دیگران ازجمله ائمه اطهار نیز هست.
این اعتقاد، ارتکازی در ذهن همه ماست اگرچه شاید بهتفصیل آن را پرورش نداده باشیم. اگر از ما بپرسند که آیا امروز ممکن است خدا مطلبی را از راه غیبی به انسانی بفهماند؟! شاید در لحظه پاسخ آمادهای نداشته باشیم، مگر اینکه به این مقدمات توجه کنیم اما در عمق اعتقاد و ارتکاز ذهن ما هست که بله، وقتی کسی امام است، حیات و مرگ و ظهور و غیبت برای او تفاوتی ندارد؛ ما هستیم که از حضور امام محروم هستیم وگرنه امامت او پابرجاست و ارتباطش با خدا محفوظ است. اگر معرفت ما نسبت به امام بیشتر شود، به نکات بسیار دقیقتری میرسیم که درک آنها کمی دشوار است. من فقط اشارهای میکنم و رد مىشوم.
ویژگی امام این است که بنده خالص خداست یعنی هیچ چیز از خودش نمیگوید. حتی هیچ کاری را پیش از آنکه خدا اراده کند، او اراده نمیکند. کاری که امام معصوم انجام میدهد همان کاری است که خدا میخواهد به دست او انجام شود. در روایت آمده است که قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّهِ؛[11] یعنی اراده خدا در قلب ما ظهور پیدا میکند، ما میفهمیم خدا چه میخواهد و همان را انجام میدهیم. تا امام نفهمد که خدا میخواهد کاری انجام شود آن کار را انجام نمیدهد. این کمی با ما فرق دارد؛ اینگونه نیست؟! ما میدانیم که برخی کارها را خدا نهی کرده اما باز هم انجام میدهیم! با وجود وعده عذاب، گاهی شیطان بر ما مسلط میشود و مرتکب گناه بزرگی میشویم؛ اما امام حتی در امور مباح تا نداند که خدا در آن لحظه میخواهد آن کار انجام شود، اقدام نمیکند؛ یعنی مانند یک ظرف خالی است که هرچه در آن ریخته شود با اراده خداست؛ آنچنان تسلیم محض است که هیچ خواستهای از خود ندارد؛ خواست او همان است که خدا از او میخواهد.
انشاءالله خدا این معرفت را به ما عطا کند و شناختمان نسبت به ائمه اطهار بیشتر شود. حال اگر نتوانستیم این معنا را بهطور کامل هضم کنیم اما درنهایت اعتقاد ارتکازی همه ما این است که امام، علومی را میداند که از کسی یاد نمیگیرد و خدا مستقیماً به او الهام میکند و کارهایی را میتواند انجام دهد که خدا قدرت آن را به او میدهد.
این همه معجزاتی که درباره کسانی که در گرفتاریها به وجود مقدس ولیعصرارواحنافداه متوسل شدهاند نقل شده، حالا اینکه چه خود حضرت تشریف آوردهاند، چه کسی را فرستادهاند که مشکلشان را حل کرده، مثلاً افرادی که در بیابان گم شده بودند و راهنماییشان کردهاند یا خطرهایی متوجهشان بوده که آن خطر را دفع کردهاند و الیماشاءالله، داستانهایی که همه شنیدهایم و آنچه هست بسیار بیشتر از اینهاست، اینها یعنی چه؟! کسی در بیابانی تنها مانده، گرسنه و تشنه، مشرف به مرگ، اتفاقی افتاده و گم شده؛ موارد زیادی بوده که با کاروانی بوده، خوابش برده، کاروان حرکت کرده و متوجه نشده و او در بیابان، تنها مانده است. گاهی هم کاروانی بوده که راه را گم کرده و مردم از گرسنگی و تشنگی مشرف به مرگ شدهاند. سپس به وجود مقدس حضرت ولیعصرارواحنافداه متوسل شدهاند و مشکلشان حل شده است. این وجه مشترک بسیاری از این داستانهاست. حالا تصور کنید کسی در بیابانی است که صدایش به هیچ جا نمیرسد؛ هرچه فریاد میزند، انسانی در آن نزدیکی نیست که بشنود. آنقدر فریاد زده که دیگر صدایش درنمیآید، آنقدر اینطرف و آنطرف دویده که دیگر توان حرکت ندارد و روی زمین افتاده است؛ نه غذایی، نه آبی، تسلیم مرگ شده و مشرف به مرگ است. ناگهان میگوید: «یا صاحبالزمان! یا اباصالح المهدی!» و کسی ظاهر میشود و او را نجات میدهد.
این صدا را چه کسی به گوش امام زمان میرساند؟! چه کسی این قدرت را به او میدهد که آن صدا را بشنود؟! چه کسی به او قدرت میدهد که از هر جایی که هست، فوراً در آنجا حاضر شود؟! و چه کسی به او قدرت میدهد که در آن شرایط، آن فرد را نجات دهد؟! همه ما به اینها معتقدیم اما آیا تابهحال نشستهایم و اینها را تحلیل کردهایم که اینها واقعاً یعنی چه؟!
نیمهشبی، کسی در بستر بیماری یا کنار ضریح یکی از ائمه اطهار یا در جای مقدسی مانند مسجد جمکران، متوسل میشود و حضرت را صدا میزند. حضرت از کجا میفهمد؟! چهبسا کسی کنار او صدایش را نشنود. آرام. این صدا را چه کسی به گوش حضرت میرساند؟! یکی در شرق عالم، یکی در غرب عالم. این همان رابطهای است که اکنون میان خدا و امام وجود دارد. خدا در هر لحظه چنین علمی را به او افاضه میکند که بداند چه کسی او را صدا میزند و به او قدرت میدهد که پاسخ دهد و مشکل او را حل کند. در عمق اعتقادات ما، همه اینها وجود دارد وگرنه این معجزات را باور نمیکردیم.
چندی پیش در قم، کرامتی رخ داده بود که ضبط شده و میتوانید از تولیت آستانه دربارهاش بپرسید. خانمی سالمند به یکی از کفشداریهای قم مراجعه میکند درحالیکه نمره کفشداری یکی از کفشداریهای مشهد در دستش بوده است. ایشان میآید و میگوید: این کفشداری کجاست؟! کفشهایم را بدهید! مسئولان کفشداری نمره را میگیرند و میبینند که مربوط به مشهد است. میگویند: خانم! این نمره مال کفشداری قم نیست، مال مشهد است. میگوید: مگر اینجا مشهد نیست؟! میگویند: نه خانم! اینجا قم است، حرم حضرت معصومه است.
ظاهراً ایشان به گریه میافتد. ایشان را میبرند و از ایشان پذیرایی میکنند. مشخص میشود که ایشان بانویی سالمند از نیشابور بوده که با بستگانش به مشهد رفته بوده است. نمیدانم دفعه اولش بوده یا نه، اما داخل حرم حضرت رضا گفته بود: آقا! من خیلی دوست داشتم زیارت خواهر شما هم مشرف بشوم، ایکاش عنایتی میفرمودید و توفیق زیارت حضرت معصومه نصیبم میشد! این را میگوید و از حرم بیرون میآید، به قصد اینکه کفشش را از کفشداری مشهد بگیرد. ناگهان میبیند که اینجا با حرم حضرت رضا فرق دارد و برای ایشان آشنا نیست. ایشان خیال میکند راه را گم کرده و از کفشداری دیگری آمده است. مدام این طرف و آن طرف میگردد تا بفهمد این نمره مربوط به کدام کفشداری است. ایشان در همان لحظه، خواستهاش اجابت شده بود و همانجا از مشهد به قم منتقل شده بود. بعد از جیبش شماره تلفنی درمیآورند و بالاخره مشخص میشود همراهانش چه کسانی بودند. با آنها تماس میگیرند و میبینند که در مشهد در حال جستوجوی ایشان هستند. از حرم حضرت معصومهسلاماللهعليها تماس میگیرند و میگویند: ایشان در قم هستند. همراهانش به قم میآیند، مادر را همراهی میکنند و برمیگردند.
شاید هرروز از اینگونه اتفاقها رخ دهد و کسی خبردار نشود؛ بیماران زیادی که شفا پیدا میکنند. آن لحظهای که داخل حرم امام رضا میگوید: آقا! من دلم میخواست زیارت خواهرتان مشرف بشوم، چه کسی این صدا را به گوش امام رضاعلیهالسلام میرساند؟! و چه کسی این قدرت را میدهد که او را از آنجا منتقل کند؟!
در برخی روایات داریم که هرچه در زمان حضرت ولیعصرارواحنافداه انجام میگیرد، همه به امر ایشان است. حتی اگر توسل به سایر ائمه باشد، باز هم با فرمان ایشان انجام میشود؛ چون امام زمان، حضرت ولیعصرارواحنافداه هستند و همه کارها در اختیار ایشان است.
الحمدلله که خدا این معرفت را به ما عطا کرده و میدانیم چنین کسی وجود دارد و میتوانیم در گرفتاریهایمان به ایشان مراجعه کنیم؛ اما ما چقدر قدر این معرفت را میدانیم؟! اگر کسی بیماری صعبالعلاجی داشته باشد، پزشک حاذقی هم در همان شهر حضور داشته باشد و ارتباط با او هم آسان باشد، اما مدام بگوید: اصلاً درد من لاعلاج است و راه علاجى هم ندارد!
خب مگر خبر نداری که پزشك معالج وجود دارد؟! پس چرا سراغ او نمىروى؟! این یك نوع تناقض است. ما که معتقدیم چنین امامی داریم که هر جا باشیم میتوانیم با ایشان ارتباط بگیریم، فقط کافی است که دکمه قلبمان را فشار بدهیم، ارتباط برقرار میشود. ایشان هم میفهمند، هم میتوانند مشکل ما را حل کنند و هم آنقدر مهربان هستند که در آنچه خیر ماست، کوتاهی نمیکنند مگر در مواردی که آنچه میخواهیم به صلاحمان نباشد و اگر بعدها بفهمیم، خودمان هم پشیمان میشویم وگرنه اگر از ایشان بخواهیم و متوسل شویم ایشان بإذن الله از قدرتی که خدا به ایشان داده استفاده میکنند و مشکل ما را برطرف میسازند. البته باید توجه داشته باشیم که ایشان هیچ کاری را بدون اذن خدا انجام نمیدهند و نمیتواند انجام دهند.
فرق ما با کسانی که اعتقادات شرکآمیز دارند همینجاست که ما معتقدیم امام همه کار را انجام میدهد اما فقط بإذن الله. ما اگر معتقدیم که چنین پزشک حاذقی وجود دارد، بدون اینکه نیاز باشد ویزیت گران بپردازیم، چند ماه جلوتر وقت بگیریم یا سفرهای طولانی انجام بدهیم و بااینحال سراغش نرویم از چه کسی باید گله کنیم؟!
بنابراین ما هرقدر در توسل به وجود مقدس ولى عصرارواحنافداه كوتاهى كنیم تقصیر خودمان است، كم معرفتى خودمان است، کمهمتی خودمان است چون از آن طرف هیچ منعى وجود ندارد. نهتنها منعى وجود ندارد بلكه خوشحال مىشوند كه شما به آنها مراجعه كنید. ایشان همه را دوست دارند. قطعاً محبتى كه امام زمانعجلاللهفرجهالشریف به یكایك شیعیان دارند از محبتى كه پدر و مادر به فرزند دارند بهمراتب بیشتر است.
ایشان هر کسی را هزاران بار بیش از پدر و مادرش و بیش از هر کسی که او را دوست دارد امام دوست میدارند و به همین دلیل است که برای گناهانشان استغفار میکنند. بسیاری از بلاهایی که ما به سبب گناهان مستحق آن میشویم، به دعای امام زمانعجلاللهفرجهالشریف برطرف میشود ولی ما خبر نداریم که چه بلایی در راه بوده و با عنایت حضرت رفع شده است. گاهی گوشه و کنار چیزهایی حدس زده میشود، خوابهایی دیده میشود، یا مکاشفاتی رخ میدهد اما درنهایت دلیل قطعی برای ما حاصل نمیشود.
من ابتدا خودم را ملامت میکنم که با اینکه چنین اعتقادی داریم و خدا این معرفت را به ما عطا کرده، آنگونه که باید از آن بهره نمیبرم. سپس به شما عزیزان، خواهران و برادران ارجمند تأکید میکنم که این نکته را فراموش نکنید که ما آقایی داریم بسیار مهربان و بسیار توانا. ارتباط با ایشان هم بسیار آسان است، هیچ هزینهای ندارد و هیچ شرطی نگذاشته که کسی که میخواهد با ایشان ارتباط بگیرد، نباید در عمرش گناهی کرده باشد. چنین شرطی نکرده است.
همه ما جایزالخطا هستیم اما باید باور داشته باشیم که اگر صادقانه به در خانه ایشان برویم ما را رد نمیکنند. ما حتی برای آمرزش گناهانمان هم میتوانیم به ایشان متوسل شویم تا از خدا بخواهند گناهانمان را ببخشد، بلاها را از ما رفع کند و حاجاتمان را برآورده سازد، آن هم نهفقط حاجات شخصی بلکه حاجات اجتماعی هم.
همانگونه که در این ایام مشاهده کردید در سراسر کشور توجه خاصی به وجود مقدس حضرت ولیعصرارواحنافداه پیدا شد. مردم از ایشان خواستند که رئیسجمهوری برای آنها بیاید که مشکلاتشان را حل کند. دیدید که برخلاف همه اسباب و معادلات پیشبینیشده، اتفاقی دیگر رخ داد؛ و ظاهراً هیچ دلیلی نداشت جز توسلات مردم و دعاهایی که شهدا در آن عالم کردند.
در طول سالیان، دلها سوخته بود؛ میدیدند که دستاوردهای انقلاب در حال از بین رفتن است، فساد روزبهروز بیشتر میشود، خانوادههای شهدا شبها و نیمهشبها میسوختند و مینالیدند. فَلَمَّا رَأَى اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْكَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ؛[12] وقتى خدا مردم را آزمایش كند و معلوم شود كه راست مىگویند، واقعاً دلشان مىخواهد كه احكام اسلام و ارزشهای اسلامى پیاده شود، خدا كسى را مىفرستد كه آنها را كمك كند هرچند اسباب ظاهرى، درست بر خلاف آن باشد اما خدا كارى مىكند كه همان اسباب، نتیجه معكوس بدهند.
دیدید این همه پولهایی که خرج شد، تبلیغاتی که برای افراد دیگر صورت گرفت، نتیجه معکوس داشت. همان کارهایی که کردند تا کسی بیشتر رأی بیاورد همانها باعث شد کمتر رأی بیاورد! اینها از عنایات حضرت ولیعصرارواحنافداه در مسائل اجتماعی است.
پس هم برای مسائل فردی و هم اجتماعی، هم برای مسائل مادی و هم معنوی باید به ایشان متوسل شویم. ما اگر مشکلی معنوی هم داریم باید به ایشان متوسل شویم. ما فقط برای بیماری و گرفتاریهای مادیمان نباید سراغ ایشان برویم. اگر کمبود معرفت داریم، اگر ضعف ایمان داریم، اگر ضعف اراده داریم، اگر نمیتوانیم در برابر شیطان مقاومت کنیم باید به ایشان متوسل شویم و از ایشان بخواهیم. مطمئن باشیم که اگر جدی بخواهیم، عطا میکنند. همانگونه که اگر کسی مبتلا به سرطان و مشرف به مرگ باشد چگونه با تمام وجود متوسل میشود؟! ما اگر برای امور معنوی نیز همانگونه متوسل شویم، قطعاً پاسخ مثبت خواهند داد؛ اما اگر گدا کاهل باشد، تقصیر صاحبخانه چیست؟!
پروردگارا! تو را به عزت و جلالت قسم مىدهیم، تو را به مقام ولى عصرارواحنافداه قسم مىدهیم كه بر ایمان و معرفت ما بیفزا!
محبت ما را نسبت به خودت و اولیاى خودت زیاد كن!
ما را مشمول عنایات و دعاهاى خاص حضرت قرار ده!
دولت اسلامى را هرروز موفقتر بدار!
در انجام وظایف و در احیاى ارزشهای اسلام موفق بدار!
عاقبت امر همه ما را ختم به خیر فرما!
وَالسَّلامُ عَلَیكُمْ وَرَحْمَةُ ٱللَّهِ
[1]. فاطر، 1.
[2]. آلعمران، 49.
[3]. همان.
[4]. آلعمران، 179.
[5]. انعام، 124.
[6]. رعد، 38.
[7]. قصص، 7.
[8]. همان.
[9]. مریم، 23.
[10]. نساء، 157.
[11]. الغیبه شیخ طوسی، ج 1، ص 247.
[12]. نهجالبلاغه، خطبه 56.