اسلام‌شناسی نظام‌مند؛ کلید فهم درست و تربیت نسل تمدن‌ساز

در جمع اساتید معارف اسلامی دانشگاه فرهنگیان
تاریخ: 
دوشنبه, 1 خرداد, 1391

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین والصَّلوةُ والسَّلامُ عَلَی سَیِّدِالأنْبِیَاءِ وَالمـُرْسَلِین حَبِیبِ إِلهِ الْعَالَمین أَبِی‌الْقَاسِمِ مُحَمَّد وَعَلَی آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ المـَعْصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تشریف‌فرمایی اساتید معظم را به این مؤسسه که خانه خودشان است خوش‌آمد عرض می‌کنم. فرصت کافی برای بیان همه آنچه در ذهن دارم و مرتبط با حضور اساتید بزرگوار است، فراهم نیست چون نه وقت اجازه می‌دهد و نه حال جسمی و ضعف بنده یاری می‌کند. الحمدلله آقایان اهل فضل هستند و به قول تهرانی‌ها، وقتی می‌گوییم «ف»، می‌روند فرحزاد؛ این است که تنها به بخش‌هایی از مطالبی که مجال طرح آن هست اشاره می‌کنم. امیدوارم خداوند متعال مطالبی را الهام بفرماید که هم برای گوینده و هم برای شنوندگان سودمندتر باشد.

تحول نهادهای فرهنگ‌ساز؛ پیش‌شرط شکوفایی فرهنگی انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی ایران یکی از بزرگ‌ترین رخدادهای تاریخ بشریت است. ارزیابی آن در مقایسه با سایر حوادث تاریخی آسان نیست، به‌ویژه که هنوز میوه‌های آن به‌طور کامل به بار ننشسته‌اند، هرچند زمینه‌های شکوفایی بسیاری از شاخه‌های این درخت بهشتی فراهم شده است.

شاید بتوان گفت مهم‌ترین شاخه یا حتی ریشه اصلی این درخت، فرهنگ است. بی‌تردید فرهنگ شامل دو عنصر اساسی است: باورها و ارزش‌ها. آن‌چه هویت انسانی را شکل می‌دهد، باورها و ارزش‌های اوست. سایر مفاهیمی که در تعریف فرهنگ آمده‌اند، با وجود اختلاف‌نظرها، جنبه فرعی دارند.

انقلاب ما که ابعاد گوناگونی دارد، در عرصه فرهنگی، بلندترین سخن را در جهان معاصر به جهانیان عرضه کرده است؛ چراکه از درخت طیبه اسلام، قرآن و اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین سرچشمه می‌گیرد؛ اما به ثمر رساندن این شاخه یا این ریشه نیازمند تلاش‌های سنجیده و برنامه‌ریزی‌شده‌ای است که متأسفانه تاکنون آن‌گونه که باید، تحقق نیافته است. البته برای این تأخیر، دلایلی نیز وجود داشته که شاید برخی از آن‌ها قابل قبول باشند.

خدا را شکر می‌کنیم که پس از گذشت بیش از سی سال از پیروزی انقلاب، مسئولان عالی‌رتبه کشور در پرتو رهنمودهای مقام معظم رهبری توجه ویژه‌ای به این مسئولیت داشته‌اند؛ توجه به اینکه تحول فرهنگی یک جامعه بیش از هر چیز وابسته به تحول نهادهای فرهنگ‌ساز است. فرهنگ، مقوله‌ای نیست که با ابزارهای مادی، پول، تشویق‌های دنیوی، یا سلاح و ابزار جنگی و سایر ابزارها از قبیل نقشه‌های سیاسی و برنامه‌ریزی‌های سیاست‌مدارانه تأمین شود. فرهنگ با روح، فکر، دل، عقل، عواطف و احساسات انسان‌ها سروکار دارد و غالباً در طول قرن‌ها شکل می‌گیرد.

تیر خلاص به فرهنگ اسلامی؛ میراث شوم رژیم گذشته

آفتی که در دوران رژیم گذشته به فرهنگ ما خورد، البته از زمان دولت قاجار شروع شده بود و رژیم گذشته تیر خلاص را به فرهنگ اسلامی زد، بیماری‌ای وارداتی بود که دست‌های شیاطین خارجی آن را طراحی کردند، میکروبش را وارد ساختند، برخی را آلوده کردند و به‌تدریج در اشکال مختلف گسترش یافت تا جامعه ما را کم‌یابیش تحت تأثیر قرار داد، به‌گونه‌ای که پس از سی‌وسه سال تلاش انقلابی اشخاصی همچون امام، مقام معظم رهبری و دلسوزان کشور، هنوز توفیق بازگشت به فرهنگ اصیل اسلامی حاصل نشده است! هنوز هم رگه‌هایی از فرهنگ‌های غربی و الحادی در نهادهای آموزش‌وپرورش و به‌طورکلی در نهادهای فرهنگی ما وجود دارد و این نیازمند یک انقلاب فرهنگی است؛ انقلابی که در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی نیز مطرح شد و به دستور حضرت امام، ستاد انقلاب فرهنگی تأسیس گردید. معنای این اقدام آن بود که فرهنگ ما نیازمند انقلابی بنیادین است.

ویژگی انقلاب فرهنگی

اما این انقلاب با انقلاب نظامی یا سیاسی تفاوت‌های اساسی دارد. انقلابی زمان‌بر است که در مدت کوتاه، نتیجه نمی‌دهد و بیش از هر چیز به نیروی انسانی، متکی است. البته ابزارها و تجهیزات مادی نیز نقش دارند اما نقش اصلی را نیروی انسانی ایفا می‌کند. نیرویی که بتواند جامعه را مشمول یک تحول فرهنگی انقلابی اسلامی‌کند این نیرو باید هم ازنظر کمّی، کافی باشد و هم ازنظر کیفی در سطح مطلوب. با وجود آن‌که بهترین نیروهای انقلابی ما فرهنگی بودند ولی متأسفانه در این مسیر هنوز به نقطه مطلوب نرسیده‌ایم.

نقش نیروهای فرهنگی در شکل‌گیری و پیشبرد انقلاب اسلامی

اگر تاریخ شخصیت‌هایی که در انقلاب اسلامی نقش اساسی را داشتند بررسی شود شاید به این نتیجه برسیم که بیشترین سهم متعلق به نیروهای فرهنگی بوده است. برای نمونه، مرحوم دکتر بهشتی، مرحوم دکتر باهنر، مرحوم دکتر مفتح و همچنین مرحوم استاد مطهری‌رضوان‌الله‌علیهم از جمله چهره‌هایی بودند که نقشی بنیادین، به‌ویژه در بُعد فرهنگی انقلاب ایفا کردند. بسیاری از یاران، شاگردان و همراهان این بزرگان نیز از نیروهای فرهنگی بودند.

در همین شهرستان بسیاری از افراد مؤثر در انقلاب، از تربیت‌شدگان دبیرستان دین و دانش بودند؛ دبیرستانی که ریاست آن را دکتر بهشتی بر عهده داشت. ایشان ابتدا دبیر زبان انگلیسی بودند و بعدها این دبیرستان را در خیابان نوزده دی تأسیس کردند و حتی در ساخت آن نیز مشارکت داشتند. به‌هرحال این نیروهای فرهنگی بودند که انقلاب را پیش بردند و گام‌های بلندی در مسیر تحقق آن برداشتند.

حرکتی نو در مسیر تربیت معلم تمدن‌ساز با الهام از رهنمودهای مقام معظم رهبری

بااین‌حال این نیروها، ازنظر کمّی با نیازهای جامعه متناسب نبودند و تعدادشان محدود بود. نسل جدیدی که بعدها شکل گرفت، به برکت همان تعلیم و تربیت‌ها، ازنظر کمیت رشد کرد اما ازنظر کیفیت، هنوز با شرایط مطلوب انقلاب فاصله دارد؛ انقلابی که هدفش دگرگون ساختن فرهنگ جهانی و فراهم کردن زمینه ظهور حضرت ولی‌عصر‌عجل‌الله‌فرجه‌الشریف است.

افراد در گوشه و کنار، به اندازه توان فکری و اجرایی خود گام‌هایی برداشتند و پس از بیش از سی سال، زمینه‌ای فراهم شد تا دانشگاهی برای تربیت نیروی انسانیِ متناسب با انقلاب تأسیس شود. شاید بهتر بود این اقدام از همان روزهای نخست انقلاب صورت می‌گرفت. البته تربیت‌معلم وجود داشت و نقش‌هایی ایفا می‌کرد اما اینکه یک دانشگاه اسلامی ویژه فرهنگیان سراسر کشور داشته باشیم تاکنون محقق نشده بود. ما این اتفاق را به فال نیک می‌گیریم؛ این نشانه‌ای از توجه خاص حضرت ولی‌عصرارواحنافداه به قلب مقدس رهبر معظم انقلاب‌ادام‌الله تأییداته است و به برکت رهنمودهای ایشان، نیروهای دلسوز، خداخواه و حقیقت‌جو احساس مسئولیت کردند تا از تجارب گذشته بهره بگیرند و نسل جدید را برای ساختن جامعه‌ای خداپسند و امام‌زمان‌پسند تربیت کنند. ما فراهم شدن این شرایط را به فال نیک می‌گیریم و به همه کسانی که در این مسیر مؤثر بودند و به تمامی فرهنگیان، تبریک عرض می‌کنیم.

طبیعی است هر کسی که بتواند در رشد، ارتقاء و توسعه کمی و کیفی این پروژه نقش ایفا کند، وظیفه‌ای مهم بر عهده دارد. البته این به معنای انحصار وظایف نیست؛ کارهای فراوانی در کشور وجود دارد که نیروی کافی برای انجام آن‌ها نداریم، به‌ویژه در عرصه‌های فرهنگی؛ اما این پروژه ازجمله اقدامات بنیادی است، چراکه این دانشگاه است که نیروی انسانی تربیت می‌کند؛ خود این سازنده و زاینده است و می‌تواند انسان‌هایی را پرورش دهد که هر یک، مجموعه‌ای از افراد را تربیت کنند و به کمال برسانند. این است که همکاری در برنامه‌ریزی، اجرا و مدیریت چنین طرحی، کاری مقدس است و امیدواریم خداوند متعال توفیق آن را به کسانی که شایستگی‌اش را دارند، عطا فرماید.

ضرورت بازخوانی نظام ارزشی اسلام در مسیر تربیت نسل انقلابی

در این فرصت کوتاه نمی‌توانم بحثی کامل را مطرح و به پایان برسانم، این است که تنها به یک نکته اشاره می‌کنم که شاید کمتر مورد توجه عزیزانی قرار گرفته باشد که خودشان استاد هستند، سال‌ها تدریس کرده‌اند و حالا دلشان می‌خواهد که در بازسازی این نیروهای انسانی و تربیت نسل جدیدی برای ادامه انقلاب سهیم باشند.

هر جامعه‌ای مجموعه‌ای از باورها و ارزش‌ها دارد که در یک معنا فرهنگ آن جامعه را شکل می‌دهد. آن‌چه به جنبه رفتاری و ارزش‌های عملی آن جامعه مربوط می‌شود در اصطلاح، «ایدئولوژی» نامیده می‌شود. البته این واژه در برخی کاربردها بار منفی دارد اما به‌هرحال مجموعه‌ای از بایدها و نبایدها و روش‌های مطلوب و نامطلوب، در قالب یک نظام ارزشی در نهادهای اجتماعی به‌ویژه نهادهای فرهنگی نمود پیدا می‌کند.

در جامعه ما با توجه به اینکه هویت اصلی‌اش انقلاب اسلامی است فرهنگ آن نیز باید برگرفته از اسلام باشد؛ یعنی باورها و ارزش‌هایی که از اسلام نشأت گرفته‌اند؛ اما هنگام تبیین این نظام ارزشی که برخاسته از یک سلسله باورهای بنیادی است گاه با ابهام، سردرگمی یا حتی تضاد و تزاحم در بیان‌ها مواجه می‌شویم.

این موضوع می‌تواند عللی داشته باشد که قابل فهم نیز هست اما نکته‌ای که بنده می‌خواهم در همین چند دقیقه کوتاه به آن اشاره کنم این است که ما اسلام را گاهی به‌صورت مجموعه‌ای از مفاهیم مختلف می‌شناسیم؛ مفاهیمی که کنار هم قرار می‌گیرند و شبیه یک دسته‌گل می‌شوند. این تعبیر را برای دلنشین‌تر شدن مطلب به‌کار می‌برم: مثل کسی که وارد باغی می‌شود و یک شاخه گل رز، یک شاخه گل یاس، یک شاخه گل نرگس و گل‌های دیگر را می‌چیند و کنار هم می‌گذارد. همه این‌ها گل هستند، زیبا هم هستند اما به هم نمی‌چسبند. برای اینکه این گل‌ها از هم جدا نشوند، نخ یا سبزه‌ای دور آن‌ها می‌پیچند و آن‌ها را به‌صورت یک دسته‌گل درمی‌آورند. در چنین حالتی بین اجزای دسته‌گل یک رابطه ارگانیک وجود ندارد و این‌ها عناصر پراکنده‌ای هستند که صرفاً کنار هم قرار گرفته‌اند. درحالی‌که میان چنین مجموعه‌ای و مجموعه‌ای که اجزای آن ارتباط درونی و هماهنگ با یکدیگر دارند تفاوت زیادی وجود دارد؛ مجموعه‌ای که از نقطه‌ای آغاز می‌شود و به نقطه‌ای ختم می‌گردد، آغاز و انجام دارد و ارتباطش قابل تبیین و فهم است.

وجود هماهنگی بی‌نظیر میان اجزای عالم

ما معتقدیم همان‌گونه که در نگرش توحیدی به عالم، همه اجزای هستی هماهنگ هستند و از آن با عنوان «نظام احسن» یاد می‌شود، اسلام نیز باید چنین باشد. بااینکه ما همه ابعاد این نظام را نمی‌شناسیم اما اجمالاً با نگاه توحیدی می‌دانیم که کهکشان‌ها، منظومه‌ها و اجزای عالم با هم ارتباط دارند و پراکنده و بی‌ربط نیستند؛ تا به کره‌ای کوچک در منظومه شمسی می‌رسیم که خود بخشی از یک کهکشان است و آن کهکشان نیز جزئی از جهانی بی‌کران. در این کره، جمادات، نباتات، حیوانات و انسان‌ها را با رشدها و تحولاتی که دارند، می‌بینیم. دانشمندان پس از مطالعات گسترده به این نتیجه رسیده‌اند که میان این اجزا، نظامی هماهنگ برقرار است؛ چیزی که امروز از آن با عنوان «اکوسیستم» یاد می‌شود.

با وجود تنوع موجودات، از دریایی و صحرایی گرفته تا پرندگان و چرندگان و حتی گیاهان و درختان، همه این‌ها با هم رابطه‌ای دارند که موجب هم‌خوانی و تعادل در طبیعت می‌شود. اگر این اکوسیستم به هم بخورد نابسامانی‌هایی رخ می‌دهد ازجمله بیماری‌ها، مرگ ناگهانی برخی گونه‌ها و ظهور آفات. حتی آن مجموعه‌ای که برخی اجزای آن، اجزای دیگر را می‌درند و می‌خورند، خود یک نظام است. هم باید آن باشد و هم این و هر کدام از دیگری ارتزاق می‌کنند.

این‌ها خیال خام نیستند بلکه مسائلی هستند که دانشمندان جهان بر آن صحه گذاشته‌اند و به‌طور قطعی معتقدند که در عالم، اکوسیستمی برقرار است که همه چیز را با هم متناسب می‌سازد. ما این را دست تدبیر الهی می‌دانیم؛ آن‌ها اکوسیستم طبیعت می‌نامند. اسم آن هر چه باشد، از مجموع این‌ها چنین برداشت می‌کنیم که عالم دارای یک نظام واحد است.

توحید ربوبی در آینه نظم عالم

یکی از دلایل اثبات توحید ربوبی نیز همین است و شاید آیات قرآن هم به آن اشاره داشته باشند؛ مانند آیه لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا[1] و آیات مشابه دیگری که به همین معنا اشاره دارند که اگر عالم، فاسد نشده و از هم نپاشیده، به خاطر وجود یک نظام واحد است.

تاکنون چندین‌بار پیش‌بینی شده که ستاره‌ای دنباله‌دار با زمین برخورد خواهد کرد و آن را نابود خواهد ساخت، مردم هم به وحشت افتاده‌اند اما درنهایت دیده‌اند که هیچ اتفاقی نیفتاده و آن ستاره از کنار زمین گذشته، بدون آنکه آسیبی وارد کند. نمونه‌های مشابه فراوان‌ هستند.

به‌هرحال هدف من از این اشاره، ورود به بحث‌های علمی نیست چون نه تخصصش را دارم و نه حالش را. آن‌چه می‌دانم این است که زیبایی، تکامل و رشد این عالم در گرو همین نظام واحد است. اگر این نظام نباشد، عالم دچار فساد می‌شود. آیه شریفه لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا به همین معنا اشاره دارد.

اسلام؛ نظامی منسجم یا اجزایی مستقل و پراکنده؟!

همان‌گونه که نظام تکوین، رابطه‌ای ربوبی با خداوند متعال دارد و مربوب اوست و با تدبیر الهی اداره می‌شود، نظام تشریع نیز نیازمند ناظم و مُشَرِّعی واحد است. ما معتقدیم دین اسلام کامل‌ترین دینی است که خداوند متعال برای رشد و تعالی انسان‌ها نازل فرموده است. حالا عرض بنده این‌جاست - به قول جناب آقای قرائتی، لطفاً این قسمت را با دقت بیشتری گوش بدهید- آیا اسلامی که برای نظام واحد انسانی نازل شده است می‌تواند مجموعه‌ای از امور پراکنده باشد که بشر مجبور شود آن‌ها را با یک عامل خارجی، مثلاً با یک نخ و به تعبیر طلبه‌ها با یک عامل قسری به هم ببندد؛ یا نه، اسلام خود دارای اجزایی است که مثل یک نظام منسجم و واحد در درون خود با هم پیوند دارند؟!

اسلام، نظامی یکپارچه برای همه ابعاد زندگی انسان

اسلام یک مجموعه فکری و یک نگرش جامع است که اجزای آن به‌هم‌پیوسته و مرتبط‌ هستند. باورهای آن با ارزش‌های آن رابطه‌ای اصلی و فرعی دارند. از قدیم‌الایام در مکتب‌خانه‌ها می‌گفتند: اصول دین و فروع دین؛ یعنی ریشه‌ها و شاخه‌ها. مگر می‌شود شاخه‌ای جدا از ریشه باشد؟! باید بین شاخه‌‌ها و ریشه‌ها ارتباط باشد.

ما در این دوران سی‌وچندساله هنوز موفق نشده‌ایم که در مراکز آموزشی‌مان به‌درستی روی این موضوع تمرکز کنیم، آن را تبیین کنیم، هم خودمان درست درک کنیم و بفهمیم و هم به دیگران، به‌ویژه دانش‌آموزان و دانشجویانی که تحت تعلیم و تربیت ما هستند بفهمانیم که اسلام یک مجموعه واحد و هماهنگ است. این‌گونه نیست که فقط یک گوشه‌اش را ببینیم و وقتی می‌گویند اسلام، یعنی مسجد برو، حسینیه برو، سینه بزن، مکه برو، کربلا برو و خداحافظ! این شد اسلام. یا وقتی می‌گویند فلانی دین‌دار است این یعنی مرتب به مسجد می‌رود، مشهد می‌رود، کربلا می‌رود، عباداتش را انجام می‌دهد، قرآن می‌خواند و ماه رمضان روزه می‌گیرد. این یعنی ما فقط از یک زاویه به اسلام نگاه کرده‌ایم درحالی‌که اسلام منشوری با ابعاد متعدد است و ما فقط از یک بعد به آن نگاه کرده‌ایم. گاهی کار به جایی می‌رسد که سایر ابعاد را جدا می‌کنیم و می‌گوییم این‌ها ربطی به دین ندارد، چون دین فقط همین است!

اما اسلام‌شناس واقعی می‌داند که دین، جامه‌ای است که بر کل زندگی انسان پوشیده می‌شود و رنگی الهی است که به همه ابعاد زندگی انسان می‌خورد؛ صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً.[2] این پوششی است که همه ابعاد زندگی انسان را در بر می‌گیرد و هیچ چیز از این پوشش الهی بیرون نیست؛ از فردی و اجتماعی گرفته تا مادی و معنوی، خانوادگی و شهروندی؛ از طفولیت تا نوجوانی و جوانی. مجموع این‌ها اسلام است.

اگر بخشی از آن را نبینیم موجودی ناقص را شناخته یا معرفی کرده‌ایم؛ مثل انسانی که چشمش را نبینیم و خیال کنیم انسان یعنی کور، یا گوشش را نبینیم و بگوییم انسان یعنی کر، یا پایش را نبینیم و بگوییم یعنی شَل؛ اما اگر همه ابعاد انسان را ببینیم، آن‌وقت می‌فهمیم که موجودی کامل است و این ابعاد با هم یک ارتباط طبیعی، درونی و خودجوش دارند نه اینکه یک نخ بیاورند و این‌ها را به هم ببندند و یک دسته‌گل بشود. اسلام خود یک گل کامل است که همه گل‌ها را در درون خود دارد.

با این نگاه بسیاری از مسائل ما حل می‌شود. ما اگر بتوانیم بچه‌ها را از همان دوران طفولیت با این فکر تربیت کنیم دیگر نیازی نیست با زحمت اثبات کنیم که سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست. مگر می‌شود اسلامی که برای سعادت بشر آمده است درباره سیاست حرفی نداشته باشد و از مهم‌ترین و عظیم‌ترین بخش زندگی انسان غفلت کرده باشد یا مسائل خانواده یا ابعاد روحی و جسمی انسان را نادیده گرفته باشد؟! ما اگر بپذیریم که اسلام یک واحد منسجم است و با وحدت خود، کل زندگی انسان را در بر می‌گیرد آن‌وقت باید این نظام را ترسیم کنیم و بگوییم ریشه‌اش کجاست؟! چه شاخه‌هایی دارد؟! ارتباط این شاخه با آن شاخه چگونه حاصل می‌شود؟! ارتباط طبیعی و منطقی بین این ابعاد چگونه است؟! از کجا باید شروع کنیم تا این ارتباط منطقی حفظ شود و وسط کار نرویم و یک شاخه را جدا کنیم چون آن شاخه خشک می‌شود و میوه‌اش هم می‌پوسد.

ما اگر اسلام را در شکل وحدت جامع خودش بشناسیم و معرفی کنیم، اولویت‌ها را بهتر درک می‌کنیم؛ ریشه و شاخه را از هم تشخیص می‌دهیم؛ شاخه و میوه را می‌شناسیم؛ اگر یک جایی یک برگی افتاد، خیلی ناراحت نمی‌شویم اما اگر ریشه آسیب دید، نگران می‌شویم. آن وقت است که در مسائل جامعه، گاهی با کمبودهایی مواجه می‌شویم.

برخی افراد گاه از روی سادگی یا سطحی‌نگری، روی مسائل جزئی تمرکز می‌کنند و ایراد می‌گیرند که چرا فلان جا این‌گونه است؟! مگر این کشور، اسلامی نیست؟! پس چرا این بخشش چنین شده است؟! درحالی‌که نسبت به مسائل اصلی و بنیادینی که اساس دین را تهدید می‌کنند بی‌توجه‌ هستند! این بی‌توجهی ناشی از آن است که روابط را به‌درستی درک نکرده‌اند؛ ریشه و شاخه را از هم تشخیص نداده‌اند و ارتباط میان اجزای این نظام را نفهمیده‌اند.

خدمتی بزرگ در مسیر شناساندن اسلام و تربیت نسل آینده

ما اگر بخواهیم شاخه‌های درخت سالم بمانند، باید ریشه سالم باشد تا مواد غذایی کامل به آن برسد و میوه بدهد. اگر ارتباط بین شاخه و ریشه قطع شود میوه، خشک می‌شود و می‌پوسد. ما اگر این نگاه را هدف قرار دهیم، البته ابعاد مختلفی دارد و در مراتب گوناگون، وظیفه ما آخوندها هم هست که در این مسیر کار کنیم؛ اما منحصر به ما نیست. دیگران هم باید تلاش کنند. خداوند ذوق و ابتکار را به قشر خاصی منحصر نکرده است. ممکن است آموزگاران، دبیران و اساتید درباره اسلام نکاتی به ذهن‌شان برسد که حتی منِ طلبه‌ای که شصت سال در حوزه بوده‌ام، به ذهنم نرسیده باشد.

بنابراین توصیه می‌شود که اسلام را به‌عنوان یک مجموعه هماهنگ، مرتبط، یک کل و یک ارگانیسم ببینند که همه اجزای آن با هم مرتبط هستند و از درون خود شاخه و برگ می‌رویاند و اگر ریشه‌اش ثابت باشد همه آن‌ها اصلاح می‌شوند. اسلام اگر این‌گونه درک و معرفی شود بسیاری از مشکلات، کج‌روی‌ها، کج‌فهمی‌ها، نق‌زدن‌ها و اشکالاتی که به برخی نهادها و مقامات وارد می‌شود پاسخ خود را پیدا می‌کنند اما اگر اسلام را به ‌صورت یک دسته‌گل ببینیم که هر گل آن جداست و ربطی به دیگری ندارد ممکن است یک گل خشک شود و دیگری هنوز طراوت داشته باشد و این‌گونه در بسیاری از جاها دچار مشکل می‌شویم. این است که باید سعی کنیم اسلام را در کلیت خود، به‌عنوان یک مجموعه واحد و هماهنگ، خوب بشناسیم و برای دیگران تبیین کنیم. این خدمت بزرگی در مسیر شناساندن اسلام و تربیت نسل آینده است.

وَفَّقَنَا اللّهُ وَإِیاكُمْ إِنْ‌شَاءَ اللّهُ

وَالسَّلَامُ عَلَیكُمْ وَرَحْمَةُ اللّهِ