پیش‌درآمدی بر فقه حکومتی

در جمع دانشجویان دانشگاه امام صادق علیه‌السلام
تاریخ: 
پنجشنبه, 30 آبان, 1392

بسم الله الرحمن الرحیم

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَصَلَّى اللَّهُ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّه بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَه وَفِی کُلِّ سَاعَه‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

 تقدیم به روح ملکوتی امام راحل‌رضوان‌الله‌علیه و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا می‌کنیم.

تشریف‌فرمایی عزیزان، نور چشمان و امیدهای آینده کشور و انقلاب را به این مؤسسه که خانه خودشان است و به نام امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه مزین است خوشامد عرض می‌کنم. از خداوند متعال درخواست می‌کنیم که همه ما را به آنچه مورد رضایت اوست هدایت فرماید و در انجام آن موفق بدارد.

اجرای احکام اسلامی؛ بزرگ‌ترین نمود اسلامی شدن یک نظام

برقراری نظام اسلامی که از شگفتی‌های تاریخ معاصر و از بزرگترین نقطه‌های عطف در تاریخ اسلام و مسلمین به شمار می‌رود نخستین اقتضایش این است که در کنار ترویج عقاید و ارزش‌های اسلامی، در راه اجرای احکام اسلامی تلاش شود و این چیزی است که از همان آغاز تغییر رژیم و برقراری نظام اسلامی، هم مورد توجه رهبر راحل انقلاب، حضرت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه بوده و هم مورد توجه دست‌اندرکارانی که کارشان به نحوی با مسائل و احکام اسلامی ارتباط دارد که از یک سو به‌ویژه دستگاه قضایی و از سوی دیگر نهادهای اطلاعاتی و امنیتی را شامل می‌شود.

دلیل تأکید بنده بر دستگاه قضایی به خاطر این است ‌که برجسته‌ترین جلوه اسلامی شدن یک نظام، در اجرای احکام اسلامی و به‌ویژه احکام کیفری نمایان می‌شود و چیزی که برای بیگانگان قابل‌رؤیت و قابل ارزیابی است که آیا این دستگاه، اسلامی شده است یا نه این است که نگاه می‌کنند احکام اجتماعی اسلام که نمود بیرونی دارد تا چه اندازه اجرا می‌شود یا نمی‌شود. این موضوع برای دستگاه‌های امنیتی هم ازآن‌جهت اهمیت دارد که ممکن است میان حفظ مصالح اجتماعی کشور و حقوق فردی افراد، نوعی تزاحم مطرح باشد.

تبیین ضرورت تحقیق در فقه حکومتی

امروزه در عالم، مسائل اطلاعاتی و امنیتی نقش بسیار بزرگی را در اداره کشور، هم در عرصه داخلی و هم در عرصه روابط بین‌الملل ایفاء می‌کند. در عرصه روابط بین‌الملل، موضوعاتی مانند جاسوسی‌هایی که امروز در دنیا مطرح است و همه هم گاهی انتقاد می‌کنند و زیرلبی از کنارش رد می‌شوند برای این‌که خودشان هم مبتلا هستند، چون احساس می‌کنند که بدون این تجسس‌ها و کسب اطلاعات نمی‌توانند موقعیت خودشان را حفظ کنند و مسائل کشورشان را درک کنند ازاین‌رو این را یکی از ضرورت‌های زندگی اجتماعی‌شان می‌دانند، منتها چون این موضوع در فرهنگ عمومی امر مطلوبی تلقی نمی‌شود و در مواردی برای برخی افراد، زیان‌هایی هم به‌ همراه دارد لذا از ابراز علنی آن خودداری می‌کنند. بااین‌حال همه می‌دانند و خود آن‌ها هم نسبت به همدیگر آگاه هستند که علیه همدیگر دستگاه‌های جاسوسی دارند.

در سطح داخلی نیز، به‌ویژه در برخی موارد، نیاز به اقدامات اطلاعاتی و امنیتی احساس می‌شود؛ به‌خصوص زمانی که گروه‌های سازمان‌یافته‌ای قصد فعالیت علیه نظام و به‌طور خاص قصد فعالیت در مسیر براندازی نظام را داشته باشند. در چنین شرایطی کسب اطلاعات از این گروه‌ها ضروری است تا نظام با یک اقدام ناگهانی و غافلگیرکننده مواجه نشود. بااین‌حال این نوع تجسس و نظارت، با حقوق فردی افراد منافات دارد؛ حقوقی که ایجاب می‌کند برای مسائل شخصی افراد حریمی قائل شویم؛ شنود مکالمات انجام نشود، از داخل خانه‌ها، بنگاه‌ها و مراکز مختلف، جاسوسی صورت نگیرد و اطلاعات محرمانه شخصی افراد جمع‌آوری نشود.

تحقیق در فقه اسلامی؛ لازمه شکل‌گیری نظام اسلامی

این است که از همان آغاز برقراری نظام اسلامی، برخی افراد درصدد بررسی این موضوع برآمدند که دستگاه‌های امنیتی کشور تا چه اندازه مجاز هستند در امور دیگران تجسس کنند. در منابع اسلامی این مسائل برای هر دو طرف کم یا بیش مورد توجه بوده است؛ از یک سو آیات و روایاتی وجود دارد که بر حرمت تجسس تأکید دارند؛ مانند اطلاقات و عموماتی نظیر وَلا تَجَسَّسُوا[1] و این‌که حرمت آبروی مؤمن همانند حرمت جان، مال و خون اوست.

از سوی دیگر سیره بزرگان دین ازجمله امیرالمؤمنین علی‌علیه‌‌السلام نشان می‌دهد که در مواردی کسب اطلاعات محرمانه برای حفظ مصالح عمومی ضروری دانسته شده است؛ چنان‌که حضرت علی‌علیه‌‌السلام در عهدنامه مالک اشتر فرمان می‌دهند که مأمورانی برای دریافت اخبار محرمانه تعیین شوند. این نشان می‌دهد که تأمین مصالح عمومی نیز باید مدنظر قرار گیرد.

درواقع این موضوع ازجمله مسائل حکومتی‌ای است که از همان ابتدای انقلاب اسلامی مورد توجه قرار گرفته است. در همان زمان، بزرگان حوزه ازجمله مرحوم آیت‌الله احمدی میانجی‌رضوان‌‌الله‌‌علیه که از اساتید برجسته فقه و اخلاق و نمونه‌ای از تقوا و وارستگی بودند در این زمینه اقداماتی انجام دادند و برای پاسخگویی به این مسئله، فعالیت‌هایی را به اندازه نیاز آغاز کردند. در طول چند دهه گذشته نیز در بخش‌های مختلفی ازجمله دانشگاه‌ها، دانشکده‌های علوم قضایی و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی، کم‌وبیش فعالیت‌هایی در این زمینه صورت گرفته است. البته از همان ابتدا این اقدامات در عمل نیز اجرا شده‌اند و در برخی موارد، افراط‌وتفریط‌هایی نیز مشاهده شده است. این نمونه‌ای روشن از آن است که پیدایش نظام اسلامی بدون تحقیق در فقه اسلامی، معنا و مفهوم ندارد.

لازمه اسلامی بودن یک نظام

اگر قرار باشد یک نظام واقعاً اسلامی باشد ضروری است که ارزش‌های اسلامی دست‌کم در عرصه‌های اجتماعی و مدیریتی آن حضور داشته باشد. حداقلِ حداقلش این است که در آن نظام برخلاف احکام قطعی اسلام عمل نشود. در درجه اول این حداقل‌ها باید مشخص شوند و سپس تلاش شود تا این اصول گسترش یابند و ارزش‌های اسلامی در مسائل مبهم و مشتبه نیز به‌تدریج تبیین و روشن شوند.

در کنار این لازم است آموزش‌های مرتبط با این حوزه توسعه یابند، علما و پژوهشگران تحقیقات خود را در این زمینه گسترش دهند و کارگزارانی تربیت شوند که توانایی اجرای این اصول را داشته باشند؛ زیرا صرف دانستن و آگاهی از این مبانی، برای تحقق عملی آن‌ها کافی نیست بلکه باید زمینه اجرایی آن نیز فراهم شود.

ضرورت تلاش برای توسعه فقه حکومتی

همه ما کم‌وبیش می‌دانیم که احکام قطعی، چه احکام اسلامی و چه قوانین موضوعه کشور که به باور ما با امضای ولیّ امر مسلمین اعتبار پیدا می‌کنند، باید اجرا شوند اما در عمل چنین اتفاقی نمی‌افتد. البته مسئله تربیت و فرهنگ‌سازی جای خود را دارد اما پژوهش در این زمینه‌ها و آموزش دادن به متصدیان، از وظایف اولیه یک نظام اسلامی است.

طبیعی است که در همه امور انسانی همواره نوعی قصور، کمبود و نقص وجود دارد و گاهی نیز افراط‌ها و تندروی‌هایی رخ می‌دهد و شاید نتوان برای آن استثنایی یافت. این موارد تا حدی قابل‌قبول و قابل‌اغماض‌ هستند اما گاهی از حد می‌گذرند، به‌طوری‌که قصورها به سطحی می‌رسند که مشکلات جدی ایجاد می‌کنند و انسان را به تردید می‌اندازند که آیا این نظام واقعاً اسلامی است یا نه؟! همچنین گاه تندروی‌ها نیز چنان شدت می‌گیرند که موجب وهن اسلام در سطح جهانی می‌شوند.

به‌هرحال این نکات، تأییدی بر این حقیقت است که ما باید برای توسعه فقه حکومتی تلاش کنیم. این تلاش از همان اوایل انقلاب آغاز شده و اقداماتی نیز در این زمینه صورت گرفته است؛ اما پرسش اصلی این است که آیا این اقدامات، کافی بوده‌اند یا نه؟! و اگر کافی نبوده‌اند، چه باید کرد؟!

چشم‌انداز فقه حکومتی

پاسخ به سؤال اول ظاهراً روشن است که این اقدامات هرگز کافی نبوده‌اند. آنچه تاکنون انجام شده صرفاً تلاش‌های ابتدایی و فردی بوده که در زمان خود برای رفع برخی ضرورت‌ها و در حد امکانات محدود صورت گرفته است. به‌عنوان نمونه، مرحوم آیت‌الله احمدی میانجی‌رضوان‌‌الله‌‌علیه برای پاسخ به یک نیاز فوری، شخصاً اقداماتی انجام دادند اما برای نظامی که می‌خواهد در یک کشور اسلامی، پایدار بماند و الگویی برای سایر کشورها باشد این تلاش‌ها به‌هیچ‌وجه کفایت نمی‌کند. وقتی پاسخ این سؤال منفی است باید پرسید: پس چه باید کرد؟!

برای پاسخ به این پرسش، می‌توان سطحی ایده‌آل را در نظر گرفت؛ یعنی وقتی می‌گوییم چه باید کرد، درواقع باید قله‌ای را ترسیم کنیم و به دنبال آن باشیم که به چه سمتی حرکت کنیم که در پایان کار، به آن قله برسیم. ترسیم این قله چندان دشوار نیست زیرا یک کار ذهنی است. کسانی که با مسائل فقهی و حکومتی آشنا هستند می‌توانند در ذهن خود چنین الگویی را مجسم کرده و ویژگی‌های آن را روی کاغذ بنویسند و منعکس کنند که باید چنین بشود اما واقعیت این است که افکار ایده‌آل همیشه به‌طور کامل تحقق نمی‌یابند و بین وضعیت موجود و آن طرح ایده‌آل، مراتبی وجود دارد. باید این مراتب را شناخت و با توجه به شرایط عینی جامعه، به‌تدریج به سمت آن قله حرکت کرد.

اینکه ما بگوییم حکومت اسلامی‌ای که برقرار شده باید مانند حکومت امیرالمؤمنین‌صلوات‌‌الله‌‌علیه باشد، این همان قله مطلوب است. وقتی که در دوران اقامت امام خمینی‌رضوان‌‌الله‌‌علیه در پاریس از ایشان پرسیدند که اگر موفق شدید شاه را کنار بزنید و نظام را تغییر دهید، حکومتتان چه شکلی خواهد بود؟! ایشان فرمودند: مثل حکومت علی‌علیه‌‌السلام. در آن زمان پاسخی که می‌شد در یک جمله داد این بود. واقعیت هم این است که ما در مسیر تحقق الگویی از حکومت حرکت می‌کنیم که نمونه‌اش حکومت امیرالمؤمنین‌‌صلوات‌‌الله‌‌علیه بود؛ اما باید دید واقعاً تا چه اندازه می‌توانیم آن الگو را اجرا کنیم و شرایطش را فراهم سازیم؟! بنابراین باید طرحی را در نظر گرفت که ذومراتب، انعطاف‌پذیر و متناسب با شرایط و امکانات اجرایی باشد؛ طرحی که بتواند ما را گام‌به‌گام به سوی آن قله نزدیک‌تر کند.

عقب‌گرد ممنوع!

آنچه مهم است این است که در این مسیر به‌هیچ‌وجه عقب‌گرد نکنیم. مشکلات نباید ما را از پیشرفت، ناامید کند و یا از حرکت، متوقف کند و باعث شود درجا بزنیم و یا خدای‌ناکرده بگوییم: «حالا که نمی‌شود، پس هیچ!» این همان نگاه مأیوسانه‌ای است که برخی از عوام یا افراد ضعیف‌النفس، در مواجهه با دشواری‌های انقلاب به آن دچار می‌شوند و امیدشان کم می‌شود و حرف‌های نامربوط می‌زنند و می‌گویند: «دیگر کاری نمی‌شود کرد! باید منتظر بمانیم تا خود آقا تشریف بیاورند و جهان را اصلاح کنند!» این نگاه ناشی از ضعف شناخت، ضعف همت، ضعف نفس، ضعف ایمان و در یک کلام، ناشی از ضعف بصیرت است.

حقیقت این است که حتی در سخت‌ترین شرایط و با وجود بیشترین مشکلات، می‌توان قدم‌های مثبت برداشت به شرط آن‌که اولاً مسیر را درست بشناسیم؛ ثانیاً شرایط عینی را درک کنیم؛ و ثالثاً با توجه به امکانات موجود، گام‌هایی برداریم که برگشت‌ناپذیر باشند و ما را به عقب بازنگردانند. لازمه این حرکت روبه‌جلو، توجه دائمی به قله مطلوب است. باید رفتار خود را با آن قله بسنجیم و ببینیم آیا به آن قله نزدیک شده‌ایم یا دور؟! این همان معیار سنجش ارزش تلاش‌های ماست که آیا تلاش‌هایی که کرده‌ایم ما را به آن هدف، نزدیک کرده است و یا از آن هدف، دور کرده است.

تربیت نخبگان یا پرورش معاندان؟! آسیب‌شناسی یک تجربه

از همان اوایل انقلاب، در یکی از مراکز دانشگاهی مقدس کشور حرکت‌های علمی و پژوهشی‌ای در این زمینه آغاز شد اما چون کار انسانی بی‌نقص نیست، متأسفانه برای پیشبرد کار، افرادی به کار گمارده شدند که خودشان منبع فساد بودند و اصلاً آفت‌ساز بودند! آن‌ها برای آغاز یک حرکت اصلاحی دعوت شدند اما نتیجه‌اش این شد که بسیاری از فتنه‌گران امروز، تربیت‌شدگان همان دوره‌ هستند؛ دوره‌ای که قرار بود فقه، حقوق و سیاست اسلامی را اصلاح کند. اساتید اصلی آن دوره یا به خارج رفته‌اند و یا پشت پرده هستند و نامی از آن‌ها نیست اما شاگردانشان امروز در رأس برخی جریان‌های مخالف نظام قرار دارند و سیاست‌های احزاب اصلاح‌طلب را طراحی می‌کنند. این‌ها دستاورد همان آموزش‌هایی است که اول انقلاب در همان دانشگاه مقدس دیدند.

کسانی که این کار را کردند تقصیر نداشتند که این کار را کردند، سوءنیتی هم نداشتند ولی برنامه‌ریزی صورت گرفته صحیح نبود و در این‌که یک کار علمی و آموزشی شروع شود و افرادی در زمینه حقوق و علوم سیاسی تربیت شوند که بتوانند مدیریت کشور را عهده‌دار‌ شوند عجله شد. این است که بر این‌که این‌ها بچه‌هایی متدین و از خانواده‌های متدین هستند اعتماد و به همین اکتفا شد. دستاوردش هم این شد که این‌ها پایه براندازی نظام را گذاشتند. البته عمده‌شان هم برای ادامه تحصیلاتشان به خارج رفتند. بسیاری از آن‌ها به انگلیس رفتند و پس از بازگشت، اساس براندازی نظام را طراحی کردند.

درس‌هایی از گذشته، مسئولیت‌هایی برای امروز

اکنون وظیفه ما این است که از گذشته درس بگیریم. ما نباید در چنین کاری عجله کنیم. البته عجله نکردن به معنای تنبلی نیست. ما سی و چند سال به قدر کافی تنبلی کرده‌ایم! قشر تحصیل‌کرده و نخبگان ما سی و چند سال در راه اسلامی کردن نظام به قدر کافی تنبلی کرده‌اند و کرده‌ایم! دیگر تنبلی کردن خیلی توجیهی ندارد اما این معنایش این نیست که لنگ نبسته وارد آب شویم؛ ما باید ضرورت‌های کار را بشناسیم، طرحی کلی و کلان ترسیم کنیم، مراحل آن را مشخص سازیم و بدانیم اکنون در کدام مرحله‌ هستیم و برای عبور به مرحله بعد چه ابزارهایی لازم داریم. کار را باید به‌گونه‌ای پیش ببریم که دوباره به ماقبل برنگردیم چراکه بازگشت به عقب ممکن است باعث شود سقوط کنیم یا مشکلاتی بیافرینیم که قابل جبران نباشد.

آنچه بیش از هر چیز قابل توصیه است این است که عزیزانی که دلسوز هستند و واقعاً به دنبال اصلاح‌اند، نه اینکه فقط آمار بدهند یا بودجه‌ای تحویل بگیرند یا ساختمانی را اختصاص دهند یا امکاناتی فراهم کنند، بلکه واقعاً دلشان می‌خواهد کاری انجام شود، آماده‌اند فداکاری کنند، حتی حاضرند از جیب خود مایه بگذارند، دنبال این نیستند که برای این کار کیسه‌ای بدوزند یا عنوانی کسب کنند، آن‌هایی که واقعاً دلشان برای انقلاب می‌سوزد و می‌خواهند نظام اسلامی تحقق پیدا کند و پابرجا بماند مهم‌ترین کاری که لازم است در ابتدا انجام دهند تهیه طرح اصلاحی و نقشه کلان برای این کار است؛ اینکه این کار چگونه باید انجام شود؟ به کدام سمت حرکت کند؟ درنهایت قرار است چه بشویم؟ آن نقطه‌ای که باید به آن برسیم چه ویژگی‌هایی دارد؟ رسیدن به آن نقطه چه لوازمی دارد؟ چه تعداد استاد برای این کار نیاز داریم؟ و اینکه چه کتاب‌ها و چه منابع علمی‌ای در این زمینه مورد نیاز است؟ در ابتدا خطوط اصلی این کار باید ترسیم شود که این کار در چند عرصه، در چند جهت و در چند بخش باید انجام بگیرد.

از طرفی کسانی که عهده‌دار انجام این کار می‌شوند و نقش تعیین‌کننده‌ای دارند باید افرادی کاملاً مورد اعتماد باشند تا آن برنامه‌ای که عرض کردم قبلاً در اوایل انقلاب در برخی جاها اجرا شد، تکرار نشود. نیاییم دوباره برای یک دوره دیگر شیاطینی بیافرینیم که نسل آینده ما گرفتار آن شرایط شوند و سال‌ها باید زحمت بکشند تا آن اشتباهات را جبران کنند. آن‌هایی که نقش تعیین‌کننده‌ای را در طراحی، در برنامه‌ریزی و در اجرا دارند باید افرادی کاملاً مورد اعتماد باشند. در کنار آن‌ها هم باید افراد دیگری که بالقوه می‌توانند آن نقش را عهده‌دار‌شوند تربیت، تقویت و تأیید شوند تا بتوانند کارها را پیش ببرند و در هر مرحله‌ یک قدم برگشت‌ناپذیر بردارند.

برای این کار، غیر از اینکه افرادی، حالا تعدادشان را بنده که عقلم نمی‌رسد و کوچکتر از این‌ها هستم که بتوانم تعیین کنم که چند نفر، اما فرض کنید حتی اگر یک نفر هم باشد که بخواهد این کار را عهده‌دار شود، غیر از کسانی که مسئول طراحی طرح اصلی و پلن کلی کار هستند، غیر از این‌ها باید افرادی باشند که تجربه کافی، معلومات لازم، ذوق، فهم و بصیرت مناسب در این زمینه‌ها داشته باشند. این افراد باید شناسایی شوند، با هم ارتباط برقرار کنند و در یک فضای پاک، دور از اغراض شخصی و اهداف گروهی و حزبی، بنشینند و با هم همفکری و طراحی کنند تا آن طرح کلی به صورت برنامه‌های اجرایی درآید. آن‌وقت برای هر مرحله‌ای از این برنامه اجرایی، لوازم آن پیش‌بینی شود و طبیعتاً حداقل بودجه لازم نیز برای آن در نظر گرفته شود. حالا وقتی از بودجه صحبت می‌کنیم منظورمان آن بودجه‌هایی نیست که در برخی دستگاه‌ها به‌صورت تشریفاتی اجرا می‌شود که گاهی حتی یک‌هزارم آن هم مورد نیاز نیست ولی مرسوم است که یک حداقلی که برای ضرورت کار لازم است تعیین شود چون بی‌مایه فتیر است؛ بالاخره آدمیزاد نمی‌تواند هوا بخورد و کار کند. این هم یکی از ضروریات است اما این اصل کار نیست. آنچه اهمیت دارد فکر و اندیشه‌ای است که باید طرح کلی و برنامه کلان کار را تدوین کند و سپس برنامه‌های اجرایی به کمک متخصصان و کسانی که تجربه‌های عملی و اجرایی دارند اما نیت پاک و نگاه صحیحی دارند تهیه شود، حتی اگر زمان زیادی صرف این کار شود.

آسیب‌شناسی ورود ناآگاهانه به عرصه‌های تخصصی

اگر ما از همین امروز کار تدوین یک برنامه صحیح و کلان برای اسلامی کردن نظام‌مان و یا به‌عبارتی تدوین یک فقه نظام‌ساز را شروع کنیم مدت‌ها طول می‌کشد تا حتی به نتایج اولیه برسیم؛ اما باید حوصله داشت. تجربه گذشته به ما نشان داده که در این‌گونه کارها عجله صحیح نیست. باید به اندازه ضرورت وقت صرف کرد، تجربه کرد، مشورت گرفت و از آزمون‌وخطا بهره برد تا بتوان به یک نتیجه اطمینان‌بخش رسید.

آفتی که ممکن است در این مرحله برای چنین کسانی پیش بیاید این است که افرادی هرچند با نیت پاک اما با عجله و بدون داشتن مهارت کافی، تجربه لازم یا معلومات مناسب، وارد کار شوند و با ندانم‌کاری، کار را خراب کنند. بخش اول مشکلات و مشکل اصلی، آن دسته از افرادی هستند که از روی سوء‌نیت و به دلیل عدم باور به نظام اسلامی و با تفکر سکولار، مرعوب فرهنگ الحادی جهانی شده‌اند و اساساً باور نمی‌کنند که اجرای احکام اسلام ممکن باشد. این‌ها نوعی مشکل‌ساز هستند، مشکل‌ساز بوده‌اند و برای ما مشکلاتی را ایجاد کرده‌اند.

اما بخش دوم از مشکلات مربوط به کسانی است که با دلسوزی و حسن نیت اما با ندانم‌کاری وارد میدان می‌شوند؛ مانند پزشکی که هنوز صلاحیت کافی برای طبابت ندارد. او در سال آخر دانشجویی‌اش است، بسیار هم درس‌خوانده و زحمت‌کشیده اما هنوز آمادگی لازم برای نسخه‌نویسی و درمان دیگران را ندارد. او با یک فرد عامی تفاوت زیادی دارد و چیزهای زیادی آموخته اما این آموخته‌ها هنوز برای ورود به عرصه عمل کافی نیست. گاهی همین فرد ممکن است مشکلی ایجاد کند که افراد عامی هرگز به وجود نمی‌آورند! فرض کنید یک فرد عامی، از روی ناآگاهی، دارویی اشتباه توصیه کند؛ مثلاً بگوید به‌جای پوست بید، شاه‌تره بخورید. در چنین حالتی شاید درمان یکی، دو روز به تأخیر بیفتد اما خطر جدی‌ای متوجه بیمار نمی‌شود؛ اما اگر یک دانشجوی پزشکی که سال‌ها درس خوانده، دوره‌های مختلف را گذرانده و در آستانه ورود به حرفه طبابت است، اشتباهی در تجویز داروی شیمیایی مرتکب شود ممکن است جان بیمار را به خطر بیندازد. ما حتی اگر پیش یک آدم عامی می‌رفتیم این بلا را سرمان نمی‌آورد که ما را بکشد؛ حداکثرش این بود که درمان‌مان دو روز عقب می‌افتاد؛ اما چنین فردی چنین خطری را دارد. همین نشان می‌دهد که دانش و تخصص اگر با تجربه و آمادگی کافی همراه نباشد می‌تواند خطرناک‌تر از ناآگاهی صرف باشد.

هدایت الهی، پاداش جهاد آگاهانه

در برنامه‌ریزی‌ها باید بسیار دقت کرد که افراد صالحی شناسایی شوند که با کمال دلسوزی همکاری و همدلی کنند تا برنامه‌ی صحیحی تدوین شود. آن‌وقت نوبت به اجرای آن می‌رسد و اینکه ما چه عواملی را برای اجرا شناسایی کنیم و چه امکاناتی را برای آن فراهم نماییم. البته امید ما به خداوند متعال است و با تجربه‌ای که از الطاف الهی و عنایات اولیای خدا، مخصوصاً وجود مقدس ولی‌عصرارواحنافداه داشته و داریم، این باور را داریم که کسانی که دلسوزانه در این راه قدم بردارند، بسیار بیش از آنچه انتظار دارند، کمک خواهند شد؛ وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا![2] تنها لَنَهْدِینَّهُمْ هم نیست بلکه در ادامه می‌فرماید وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ؛ یعنی خدا تا آخر کار همراهشان است.

این امیدی است که ما داریم؛ سکولارها و لائیک‌ها این را ندارند؛ ولی این معنایش این نیست که تنبلی کنیم و بگوییم خدا درست می‌کند یا خودش درست می‌شود؛ بلکه وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا. ما باید جهاد خودمان را انجام دهیم؛ یعنی هر آنچه در توان داریم را باید به کار بگیریم و از همه امکاناتی که خداوند در عالم آفریده، ازجمله انسان‌های خوب و شایسته، بهره ببریم. نباید تنگ‌نظری کنیم. باید در کارمان اخلاص داشته باشیم. اگر چنین شد، پشت سرش حتماً لَنَهْدِینَّهُمْ خواهد بود. نفرمود: وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا نَهْدِیهِمْ، که همین هم کافی بود؛ بلکه فرمود: وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا! لامِ قسم و نونِ تأکید ثقیله دارد؛ یعنی حتماً آن‌ها را هدایت خواهیم کرد.

همراهی تا پایان؛ وعده‌ای فراتر از هدایت!

حتی به هدایت هم اکتفا نشده است بلکه فرموده است وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ؛ یعنی خداوند تا پایان راه، همراه نیکوکاران است.

به خاطر داشته باشید که وقتی به حضرت موسی‌علی نبینا و آله و علیه‌السلام خطاب شد که برو و فرعون را دعوت کن، موسی ضعف‌های خود را بیان کرد؛ گفت: اولاً من در آنجا متهم هستم و من را قاتل می‌دانند. اگر من به آنجا بروم من را دستگیر و مجازات می‌کنند. علاوه بر این من سخنرانی را خوب بلد نیستم و نمی‌توانم درست حرف بزنم. این بود که درخواست کرد که خداوند متعال اقلاً هارون را نیز به همراه او بفرستد تا کمک او باشد. باوجوداین، باز هم با مشکلات مواجه می‌شد و در مشکلات، با تعبیراتی که خود آن تعبیرات و شناخت اسرار آن‌ها بسیار جای تأمل دارد پیوسته از خداوند متعال کمک می‌خواست.

خداوند متعال می‌فرماید: شما بروید، من با شما هستم! این همراهی تا پایان کار، وعده‌ای فراتر از لَنَهْدِینَّهُمْ است. ما باید به این اطمینان داشته باشیم که اگر تلاش خود را انجام دهیم و از هیچ تلاشی در این راه کم نگذاریم، خداوند راه را به ما نشان خواهد داد و اگر از هدایت الهی بهره ببریم، خداوند تا پایان مسیر، همراه ما خواهد بود.

پیروزی انقلاب اسلامی؛ تحقق عینی وعده الهی

سرمایه‌ ما در انقلاب همین بوده است وگرنه ما در انقلاب، در برابر این دنیا جز گروهی مردان پابرهنه و محروم که ازنظر مادی، فرهنگی و تجهیزاتی چیزی نداشتند چه داشتیم و با چه چیزی پیروز شدیم؟! با همین وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا و وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ و با وَلَینْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ ینْصُرُهُ.[3] آن در جبهه نظامی بود، این در جبهه‌های دیگر.

بنابراین باید با اتکا به خداوند متعال و توسل به اولیای الهی تلاش کنیم که ابتدا نقشه‌ای صحیح برای کارمان ترسیم کنیم، سپس مراحل آن را قدم‌به‌قدم مشخص کنیم و بعد خودمان را بسنجیم که اکنون در کجای این مسیر قرار داریم و در میان این حدود و مقطع‌هایی که برای کار تعیین شده ما در کدام مقطع هستیم و در چارچوب وظایف و مقاطع تعیین‌شده در کدام مرحله هستیم و چه وظیفه‌ای بر عهده داریم. آن‌گاه با جدیت عمل کنیم؛ وگرنه هرگونه کوتاهی‌ای که بکنیم باید خودمان را ملامت کنیم؛ فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ!

خداوند متعال به همه‌ شما عزیزان که مایه‌ امید آینده‌ کشور، انقلاب، اسلام و روحانیت هستید توفیق دهد که وظایف خود را بهتر بشناسید و بهتر عمل کنید. برای ما نیز دعا کنید که خداوند عاقبت ما را به خیر فرماید.

وَصَلَّى اللهُ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ