بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیدِ الأنْبِیاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَینَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تشریففرمایی عزیزان، سروران، برادران و خواهران ارجمند را به این مؤسسه که به نام مبارک امامرضواناللهعلیه مزین است خوشآمد عرض میکنم. مناسبتهای مختلفی که در این ایام داریم ازجمله شهادت حضرت امام محمدباقرصلواتاللهعلیه، شهادت این عزیزانی که اشاره فرمودید، شهدای منا که سالگرد شهادت آنهاست و همینطور شهدای هفده شهریور را به پیشگاه مقدس حضرت ولی عصرارواحنافداه تسلیت و تعزیت عرض میکنیم. به این مناسبتها جا دارد که درباره مطالب متعددی سخن گفته شود ولی جهات مختلفی هست که بحمدالله دوران انقلاب و بهخصوص آثار و میراثی که از امامرضواناللهعلیه داریم، فقط یادآوری آنها را میطلبد وگرنه ما مطلب تازهای که بخواهیم بگوییم، نداریم و همه چیز گفته شده است. یکی از مسائل اساسی، جایگاه شهادت در فرهنگ اسلامی و بهویژه در مکتب اهلبیتصلواتاللهعليهماجمعين است. الحمدلله در این زمینه، هم امام خمینیرضواناللهعلیه، هم مقام معظم رهبری و هم سایر بزرگان، در مناسبتهای مختلف، بهویژه در سالگرد شهادت بزرگانی همچون استاد مطهریرضواناللهعلیه مطالب ارزشمندی را بیان فرمودهاند که اگر ما بتوانیم تنها بخشی از آنها را یادآوری کنیم هنر بزرگی کردهایم.
برای یک تشبیه ساده که در ذهن بماند و نوجوانان نیز بتوانند عمق آن را درک کنند، میتوان گفت اسلام همچون درختی است که به دست مبارک پیامبر عظیمالشأنصلیاللهعلیهوآله غرس شد. این نهال، در طول ۲۳ سال حیات پیامبر، به شیوههای مختلف آبیاری شد و به درختی پربار تبدیل گردید و به جامعه اسلامی تحویل داده شد؛ اما همانگونه که درختهای مادی نیازمند رسیدگی و آبیاری مداوم هستند، اسلام نیز برای بقاء و ثمردهی، نیازمند آبیاری است و این آب، خون شهیدان است.
اسلام از همان آغاز با خون شهدا آبیاری شد و در واقعهکربلا به اوج خود رسید، جایی که نزدیک بود این درخت بخشکد اما با خون مبارک سیدالشهداصلواتاللهعليه و اهلبیتصلواتاللهعليهماجمعين برای همیشه زنده ماند. این درخت برای حفظ طراوت و باروری، باید پیوسته آبیاری شود.
در یکی از مقاطع تاریخی، این آبیاری بهزیبایی انجام گرفت یعنی در انقلاب اسلامی ایران و پسازآن در دفاع مقدس. بیتردید اگر فداکاریهای مردم مسلمان ایران نبود، چه پیش از انقلاب، مانند واقعه ۱۷ شهریور و چه پسازآن در دوران هشتساله دفاع مقدس، این درخت پژمرده میشد. اگر این خونها نبود تصور کنید امروز وضعیت کشور ما و اسلام چگونه بود؟! اگر چیزی از اسلام باقی مانده بود، تنها نامی بود و ظاهری خشک؛ مسجدی و چند پیرزن و پیرمرد نمازگزار و درنهایت عزاداری و سینهزنی در ایام عزاداری سیدالشهدا و خداحافظ تا ماه رمضان و روزه گرفتن آن!
کاملاً قابل بررسی است که آن حرکتی که در دوران ستمشاهی شروع شده بود عاقبت آن همینجا بود. اسلام داشت دائماً یک قوس نزولی را میپیمود و رو به ضعف میرفت. خوشبینانهترین حالت آن این بود که تنها ظواهر باقی بماند، درحالیکه بسیاری از حقایق اسلام، بهویژه آموزههای اجتماعی، ارزشهای انقلابی و روحیه مبارزه با ظلم و کفر به فراموشی سپرده شده بود.
بههرحال خداوند انشاءالله لحظهبهلحظه بر درجات امام خمینی و یاران مخلص ایشان بیفزاید؛ کسانی که از همان آغاز، ایشان را یاری کردند. همه ما مدیون آن عزیزان هستیم و اسلام تا روز قیامت، مدیون آن حرکت، آن خونها و آن شهادتها خواهد بود.
برای اصل مسئله شهادت همین یک جمله کافی است که شهادت یعنی آبیاری درخت اسلام. حالا اگر تصور کنیم که اسلام چه نعمت عظیمی است و چه فوایدی برای بشر دارد آنگاه میتوانیم درک کنیم که کسانی که این درخت را آبیاری کردند و مانع خشکیدن آن شدند چه خدمت بزرگی به بشریت کردهاند؛ و این را باید با قاطعیت پذیرفت که ذهن و عقل ما بسیار کوچکتر از آن است که بتواند برکات اسلام را بهدرستی بشناسد یا حتی بشمارد. چگونه میتوان چنین کاری کرد درحالیکه اسلام مایه سعادت ابدی و بینهایت انسانهاست؟! اگر آثار اسلام به یک سال، ده سال یا حتی صد سال، محدود بود شاید تا حدی قابل شناسایی بود اما وقتی برکات اسلام، انسانهایی را تا ابد سعادتمند میسازد، چگونه میتوان آن را احصاء کرد؟! در این صورت کسانی که باعث شدند این درخت زنده بماند و این برکات تا روز قیامت در عالم باقی بماند و مردم از آن بهرهمند شوند، چه خدمتی کردهاند؟! همین کافی است تا بفهمیم شهادت در اسلام و بهویژه در مکتب اهلبیتصلواتاللهعليهماجمعين که خود پیشگامان راه شهادت بودند و همه آنها با شهادت از دنیا رفتند، خواه با شمشیر و خواه با زهر و سمّ، چه جایگاهی دارد.
اما مسئله دوم این است که تنها خود شهادت نیست که آثار و برکاتش را در جامعه باقی میگذارد بلکه بقاء این آثار، نیازمند زنده نگهداشتن خاطره آنها در ذهن مردم است. فرض کنید شهادتی اتفاق افتاده، شهیدان وظیفه خود را انجام دادهاند، جانشان را فدای اسلام کردهاند و به درجات عالی رسیدهاند؛ اما مردم، تنها زمانی از این واقعه بهرهمند میشوند که بدانند چه اتفاقی افتاده، چه کسانی چه فداکاریهایی کردهاند و برای چه هدفی جان خود را فدا کردهاند.
اگر به خاطر داشته باشید مقام معظم رهبری در یکی از بیاناتشان فرمودند: «زنده نگهداشتن یاد شهدا از خود شهادت بالاتر است.» این جمله، بسیار بزرگ و ژرف است. کسانی حاضر میشوند از زندگی خود بگذرند و در میدان شهادت جانشان را فدا کنند اما ایشان میفرمایند که زنده نگهداشتن یاد آنها از خود شهادت مهمتر است!
دلیل این سخن روشن است؛ دلیل این سخن این است که شهادت، حادثهای است که در یک زمان خاص اتفاق میافتد و چند روزی در ذهن مردم باقی میماند اما اگر خاطره آن زنده بماند، گویی هرروز دارد تکرار میشود. تا زمانی که یاد شهدا در ذهن مردم زنده است میتواند آثار و برکات تازهای به جامعه ببخشد و حیات جدیدی به امت اسلامی بدهد.
ملاحظه میفرمایید که در این ایام، وقتی خاطره شهدا تجدید میشود و بالاتر از آن، در ایام دهه محرّم که یاد شهادت سیدالشهداصلواتاللهعليه زنده میگردد جامعه دگرگون میشود، بسیاری از گناهان ترک میشود، رأفت و رحمت و مهربانی در دلها پدید میآید و همچنین گرایش به مسجد، عبادت، اطاعت خدا، رسیدگی به فقرا و صلهرحم افزایش مییابد. همه اینها به خاطر آن است که خاطره شهادت زنده میشود. حال اگر این خاطره فراموش شود، چه اثری باقی خواهد ماند؟!
پس مسئله دوم این است که باید تلاش کنیم آثار این خاطرات در ذهن مردم، بهویژه نسل آینده باقی بماند. کسانی که خود شاهد آن روزها بودهاند ذهنشان برای حفظ آن خاطرهها آمادگی دارد اما نسل جدیدی که جنگ را ندیده، بمبارانها را تجربه نکرده، پیکرهای قطعهقطعه شهدا را ندیده، باید این خاطرات برای آنها نقل شود و زنده نگه داشته شود. این کار باید از طریق آثار هنری، فیلم، تئاتر، شبیهخوانی و تعزیه انجام گیرد؛ البته با رعایت آداب شرعی. اینها در زنده نگهداشتن خاطرات بسیار مؤثر هستند تا گویی امروز نیز شهادتی تازه رخ داده است؛ انگار شهید هر سال هزاران بار شهید میشود و آثار شهادت او در جامعه زنده میماند.
نکته سومی که میخواهم عرض کنم اندکی ظریفتر از دو نکته پیشین است. آن دو نکته را همه بهراحتی درک میکنند اما متأسفانه این نکته، آنگونه که باید نه در اشعار، نه در فیلمنامهها، نه در رسانهها و نه در ابزارهایی که برای انتقال مفاهیم به نسلهای آینده طراحی شدهاند بیان نمیشود و آن نکته، این است که ارزش شهادتها به نیت شهید بستگی دارد. شاید اکثر ما شنیدهایم که در رسانهها و سخنرانیها گفته میشود که این شهدا جان خود را فدای آبوخاک کشور کردند و برای دفاع از وطن شهید شدند؛ اما به نظر من این یک جفای بزرگ در حق شهداست. دفاع از لانه و آشیانه، یا منطقه زندگی، اختصاصی به انسان ندارد. حیوانات نیز در جنگل برای قلمرو خود میجنگند. کلاغهایی که در درختها لانه دارند، اگر کلاغ دیگری متعرض لانهشان شود، دعوا میکنند و از لانه خود دفاع میکنند، چون بچههایشان آنجاست. این دفاع، هنر بزرگی نیست بلکه غریزهای طبیعی است که در بسیاری از حیوانات وجود دارد، بهویژه آنهایی که شعور نسبی دارند.
مردمی که از خاک و وطن خود دفاع میکنند، این کارشان به مسلمانان اختصاص ندارد بلکه کفار نیز همین کار را میکنند. اگر مسلمانها به هر دلیلی متعرض یک کشور کافر شوند طبیعی است که آنها از خود دفاع میکنند. حال اگر دفاع از لانه و سرزمین فینفسه دارای قداست باشد پس باید کار آنها را نیز مقدس بدانیم. در این صورت تفاوتی میان ما و آنها باقی نمیماند؛ ما از خاک خود دفاع میکنیم، آنها هم از خاک خود دفاع میکنند؛ ما اگر از وطن خود دفاع میکنیم، آنها نیز چنین میکنند. اگر دفاع از آبوخاک بهتنهایی ارزشمند باشد باید برای دفاعی که صدامیان انجام دادند نیز احترام قائل شویم چراکه آنها هم از کشور خود دفاع کردند!
آیا جایز است شهادت شهیدانمان را تا این حد پایین بیاوریم و آن را در حد دفاع از خاک و سرزمین بدانیم؟! این نوع نگاه درواقع تنزل دادن ارزش شهادت به سطحی حیوانی است. درحالیکه ارزش شهادت بسیار فراتر از این حرفهاست؛ شهید جان خود را فدای خدا و دین خدا میکند؛ خدا کجا، یکمشت خاک کجا؟!
البته همه ما چنین نگاهی نداریم. بحمدالله انسانهای بامعرفت در کشور ما فراوان هستند، بهویژه کسانی که امام خمینیرضواناللهعلیه را درک کردهاند، از فرمایشات ایشان بهره بردهاند و امام برای آنها استادی بود که معارف دین را برای آنها تبیین کرد. آنها بهرههای فراوانی بردند و از بسیاری از ما جلوتر رفتند اما امثال بنده که معرفتمان نسبت به اسلام و ارزشهای اسلامی ضعیف است، گاهی حرفهایی میزنیم و خیال میکنیم داریم از مقام شهید دفاع میکنیم درحالیکه با همین حرفها، مقام شهید را پایین میآوریم. اینکه بگوییم شهید جان خود را فدای آبوخاک کرد و از وطن دفاع کرد سؤال این است که آبوخاک چقدر ارزش دارد که جان یک مؤمن فدای آن شود؟! و تازه، دفاع از آبوخاک نهتنها برای هر ملتی هست بلکه حتی در میان حیوانات نیز وجود دارد. این نکتهای است که متأسفانه در بسیاری از جاها از آن غفلت میشود.
ما باید تأکید کنیم که شهدای ما جان خود را فدای ارزشهای اسلام کردند؛ درواقع جان خود را فدای بقاء نام خدا و دین خدا در عالم کردند. همانگونه که بزرگان فرمودهاند کلمةالله مرهون وجود اینهاست. نام خدا، ارزشهای دینی و برکاتی که از ناحیه دین به مردم میرسد همه مدیون شهدا هستند نهفقط آبوخاک ما که حالا اسمش ایران باشد یا عراق یا هر کشور دیگر؛ و این جفایی بزرگ در حق شهداست که بگوییم آنها فدای آبوخاک شدند.
البته هر کسی که به شهادت رسید لزوماً به عالیترین مرتبه شهادت نائل نشده است. مرتبه هر شهید به اندازه معرفت و نیت اوست. همه شهدا در یک ردیف نیستند. انشاءالله اگر ما بهشتی شدیم و شهدا را در بهشت دیدیم و به شفاعت آنها به بهشت راه یافتیم، آنگاه خواهیم دید که مراتب شهدا چقدر با هم تفاوت دارد. اینگونه نیست که هر کس در میدان نبرد شهید شد با حضرت عباسعلیهالسلام مساوی باشد. او شهید است، ایشان هم شهید است؛ اما فاصلهها بسیار است.
این نکته بسیار مهم است که وقتی میخواهیم حقوق شهدا را رعایت کنیم نباید مرتکب جفایی شویم و بگوییم اینها شهدای آبوخاک بودند و جان خود را فدای خاک کردند. اینها جان خود را فدای اسلام، فدای خدا و فدای دین خدا کردند.
اما درسی که باید از این حقیقت بگیریم این است که ما ارزش شهادت را درک کردهایم، تلاش کردهایم نام و یاد شهدا را در خاطرهها زنده نگه داریم و این کاری بسیار مهم است. چنانکه فرمودهاند زنده نگهداشتن یاد شهدا از خود شهادت بالاتر است. ازاینپس نیز باید بیشتر بر این نکته تأکید کنیم که اینها برای دین خدا جان خود را فدا کردند تا وَكَلِمَةُ اللّهِ هِی الْعُلْیا تحقق یابد. ارزش شهدا با کسانی که صرفاً برای حفظ آبوخاک کشته شدند قابل مقایسه نیست؛ اما پرسش این است که ما خودمان چقدر از این حقیقت بهره بردهایم؟!
اگر کسی توفیق یافت و وظیفهاش بود و در میدان جهاد به شهادت رسید فضیلت شهادت شامل حال او میشود و البته هرچه نیت او پاکتر و خالصتر باشد درجاتش بالاتر خواهد بود؛ اما این توفیق نصیب همه نمیشود. ما بیشتر باید روی این فکر کنیم. شاید اگر در این جهت فکر کردیم و توفیق شهادت در معرکه جهاد هم نصیب ما نشد اما خدا ثوابی به ما بدهد که شاید کمتر از ثواب شهادت هم نباشد.
اینها روایت است. اینها آن وقتی است که ما بدانیم اصلاً هدف اصلی شهادت چیست؟! چرا باید یک کسانی شهید شوند تا نام دین باقی بماند؟! مگر دین چه ارزشی دارد که انسانهایی چون امیرالمؤمنین و سیدالشهدا و نهفقط یک نفر، بلکه هزاران و میلیونها نفر جان خود را در راه آن فدا کنند؟! این دین چه حقیقتی در خود دارد که شخصیتهایی مانند علی و امام حسین باید فدای آن شوند؟! این چیست که چنین بهایی برای حفظ آن پرداخت شده است؟! اگر ما این حقیقت را بهدرستی درک کنیم آنگاه اثر آن در ساعات و لحظات زندگیمان نمایان خواهد شد؛ زیرا وقتی درک کنیم که دین چه ارزشی دارد، آنگاه هر لحظه از زندگیمان را با این پرسش سپری خواهیم کرد که دین از ما چه میخواهد؛ زیرا ارزش حقیقی، در اطاعت از خداوند نهفته است. از همین رو، اولیای الهی اگر جان خود را در راه خدا فدا کردند برای آن بود که انسانهای دیگر دینشناس شوند و به آموزههای دین عمل کنند.
در زیارت اربعین حتماً این عبارت را دیدهاید و بارها خواندهاید که وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ، وَحَيْرَةِ الضَّلالَةِ؛ خدایا! من شهادت میدهم که امام حسینعلیهالسلام جان خود را فدا کرد تا بندگان تو را از گمراهی و جهالت نجات دهد. آن حقیقتی که چنان ارزشمند بود که جان سیدالشهداصلواتاللهعليه فدای آن شد این بود که بندگان خدا راه سعادت را بیابند و به خدا نزدیک شوند. چون خداوند خواسته است که وسیله هدایت برای انسانها هرچه بیشتر و هرچه بهتر فراهم شود و این، جلوهای از رحمت بیپایان اوست.
مداحان و روضهخوانها بارها این تعبیر را در زیارتها تکرار میکنند که السَّلامُ عَلَیکَ یا رَحْمَةَ اللهِ الْوَاسِعَة؛ یعنی سلام بر تو ای رحمت گسترده خداوند! شهادت امام حسینعلیهالسلام وسیعترین باب رحمت الهی است که خداوند به روی بندگانش گشوده است. هر کسی حتی اگر در پایینترین مرتبه معرفت باشد میتواند از این در وارد شود و بهرهمند گردد. حتی کفار نیز میتوانند از آثار این رحمت استفاده کنند.
پس آن حقیقتی که چنان ارزش داشت که خداوند شهادت را برای آن قرار داد این بود که بندگان خدا هدایت شوند، راه سعادت را بیابند و به قرب الهی برسند؛ چون خداوند هدایت بندگانش را دوست دارد و میخواهد آنها هرچه بیشتر و بهتر به رحمت او نزدیک شوند و برای تحقق این هدف، حتی حاضر شد سیدالشهداصلواتاللهعليه را نیز در این راه فدا کند.
پس این دینی که به دست ما رسیده، اولاً آنقدر ارزشمند است که خونهایی چون خون سیدالشهداصلواتاللهعليه برای حفظ آن ریخته شده تا باقی بماند و به دست من و شما برسد؛ لذا این را ارزان نفروشیم؛ و آنقدر برای ما ارزش دارد که میتوانیم از آن بهره ببریم، بهگونهای که در هر لحظه، میتوانیم یک گوهر گرانبها از این دین را به دست آوریم. هر نفسی که میکشیم را میتوانیم بهگونهای بکشیم که خدا دوست دارد؛ هر نگاهی که میکنیم میتواند مطابق با دین باشد. دین خدا باید در نگاه کردن و در سخن گفتن ما زنده باشد؛ اینکه چگونه با همسر خود، با فرزند خود، با دوست خود و حتی با دشمن خود حرف بزنیم. دین حتی این را هم به ما یاد داده که با دشمنان خود چگونه سخن بگوییم.
اگر ما این حقیقت را یاد گرفتیم و به آن عمل کردیم دین در زندگی ما زنده است و آن هدفی که خداوند از شهادت سیدالشهداصلواتاللهعليه داشت تحقق یافته است اما اگر ما نرفتیم دین را درست یاد بگیریم، یا یاد گرفتیم ولی درست عمل نکردیم، خودمان را از آن سعادتی که باید در سایه شهادت شهدا نصیبمان شود محروم کردهایم.
مگر هدف این نبود که دین زنده بماند؟! زنده ماندن دین یعنی چه؟! یعنی اینکه به آن عمل شود. اگر من عمل نمیکنم، درواقع دارم بر ضد آن هدف الهی حرکت میکنم. اگر این حقیقت را بهدرستی درک کنیم باعث میشود که لحظهبهلحظه بیشتر بیندیشیم که چگونه رفتار کنیم تا خداوند دوست بدارد، امام حسینعلیهالسلام خوشحال شود و بفرماید: خون من هدر نرفت؛ اگر من شهید شدم، اگر فرزندان و خانوادهام اسیر شدند، این برکت را داشت که مردم به خدا نزدیک شدند و دارند به دین خدا عمل میکنند.
در آن صورت، قلب مقدس ولیعصرعجلاللهفرجهالشریف نیز تسلّی پیدا میکند. اگر جدّ ایشان شهید شد، اگر عمههای ایشان به اسارت رفتند، بفرمایند: الحمدلله! این برکت را دارد که مردم به دین خدا عمل میکنند. آنگاه دل ایشان آرام میگیرد؛ اما اگر ما به دین خدا عمل نکنیم حضرت عرض میفرمایند که اگر اشک چشم من تمام شود خون گریه میکنم! زیرا دل ایشان تسلی نمییابد.
بنابراین نتیجهای که باید برای زندگی خود بگیریم این است که توجه داشته باشیم که هدف این شهادتها چه بود. این شهادتها پرتوی کوچکی از شهادت سیدالشهداصلواتاللهعليه است. اگر خورشید را در نظر بگیرید که چگونه در سراسر عالم پرتو میپراکند و کافی است که اندکی به زمین نزدیکتر شود تا گرمای آن ما را به ستوه آورد، شهادت سیدالشهداصلواتاللهعليه همچون خورشید است و کار ما در برابر آن، مانند پرتوی کوچکی در برابر آن خورشید عظیم است. تازه همین پرتو نیز اثر وجود ایشان است. اگر ایشان نبودند ما همین نور اندک را هم نداشتیم. پس سعی کنیم قدر این برکتی که در اثر شهادت اولیای خدا و یاران و دوستان آنها که انشاءالله همه از اولیای الهی هستند نصیب ما شده را بهدرستی بدانیم و دلهای آنها را شاد کنیم؛ و میدانید اثر این شاد شدن دلهای آنها چیست؟! آیا فکر میکنید اگر کاری انجام دهید که دل امام زمانعجلاللهفرجهالشریف شاد شود ایشان آن را نادیده میگیرند؟! شما حتی اگر برای یک انسان عادی کاری انجام دهید و دل او را شاد کنید در صدد جبران برمیآید؛ دستکم تشکر زبانی میکند. مثلاً اگر در کوچه، تسبیح کسی بیفتد و شما آن را بردارید و به دستش بدهید، میگوید: متشکرم! و شاید بخواهد در مقابل، به شما خدمتی بکند.
حال اگر شما دل مقدس امام زمانعجلاللهفرجهالشریف را شاد کنید، آیا ایشان هیچ کاری برای شما نمیکنند؟! ایشان دعایی میکنند که ردخور ندارد؛ میفرمایند خدایا! دل این بنده که دل من را شاد کرد را شاد کن! بلا را از او دفع کن! توفیقش را زیاد کن! مردمی که یاد جدّ من را زنده نگه داشتند را عزیز کن! آنها را بر دشمنانشان پیروز گردان!
آیا اینها را نمیفرمایند؟! امام زمانی که ما میشناسیم از این بالاتر هم خواهند فرمود. ایشان دریای رحمت الهی هستند. محال است که ما خدمت کوچکی انجام دهیم و ایشان آن را چند برابر جبران نکنند؛ محال است.
پس ببینید که اگر ما درباره اهمیت شهادت اندیشیدیم و تصمیم گرفتیم که وظیفه خود را در برابر آن بهدرستی انجام دهیم چه آثار بزرگی خواهد داشت؛ هم آثاری که برای خود ما باقی میماند و هم آثاری که به جامعه بازمیگردد؛ دیگران هدایت میشوند، به خدا نزدیک میشوند و درنهایت دل اولیای خدا شاد میشود؛ و بالاتر از همه اینکه خداوند متعال از ما راضی میشود؛ چنانکه فرموده است وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ أَكْبَرُ![1] و اینکه این دیگر چیست، حساب آن از دست ما خارج است!
امیدواریم خداوند متعال بر معرفت ما بیفزاید؛ ما را نسبت به همه احکام الهی و ارزشهای دینی، بهویژه ارزش شهادت، بیشتر آشنا کند؛ به ما توفیق دهد که عمرمان در این مسیر سپری شود و مرگمان نیز در راه خدا و دین خدا تحقق یابد؛ دست ما را از دامان شهدا، بهویژه سیدالشهداصلواتاللهعليه کوتاه نفرماید؛ روح امام و شهدای گذشته را با انبیا و اولیا محشور گرداند و سایه مقام معظم رهبری را تا ظهور ولیعصرعجلاللهفرجهالشریف بر سر همه ما مستدام بدارد.
وَصَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِین
[1]. توبه، 72.