رسالت علمی روحانیت در عصر حاضر

در جلسه گروه آموزشی
تاریخ: 
دوشنبه, 23 آبان, 1367

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ و آلِهِ الطَّاهِرِین لاسِیَّما بَقِیَّةَ اللهِ فِی الأرَضِین عَجَّلَ الله تَعَالَی فَرَجَه وَ جَعَلَنَا مِنْ أعوَانِهِ وَ اَنْصَارِه

خدا را شکر می‌کنیم که در این دوران درخشان اسلامی که نعمت برقراری نظام اسلامی را به این ملت عطا فرموده است توفیق آن را یافتیم که به نیازهای فرهنگی جامعه بیندیشیم و در حدّ توان خود، تلاشی در مسیر رفع بخشی از این نیازها انجام دهیم. بحمدالله نسل جوان امروز ما آگاه هستند و مسائل را به‌خوبی درک می‌کنند و نیازی به توجیه ندارند. هرچند که ما از برخی از حرکت‌های اجتماعی عقب هستیم و در بسیاری از موارد، این جوانان‌ هستند که باید ما را بیدار کرده و از غفلت‌ها خارج سازند اما به‌هرحال کسانی که تجربه‌هایی دارند و سالیانی را در حوزه گذرانده‌اند و با مسائل اجتماعی مرتبط بوده‌اند می‌توانند نکاتی را ارائه دهند که برای نسل جوان نیز قابل توجه و بهره‌برداری باشد.

کمبود فرهنگی؛ خلأ بزرگ انقلاب و رسالت سنگین حوزه‌های علمیه

به نظر بنده، به‌عنوان کسی که بیش از چهل سال است که در حوزه‌های علمیه با فعالیت‌های فرهنگی ارتباط داشته و از مسائل اجتماعی و سیاسی نیز بی‌خبر نیست، بزرگ‌ترین نقص جامعه ما و مهم‌ترین کمبود در انقلاب‌مان، کمبود فرهنگی است. با اینکه همه ما ادعا می‌کنیم و این ادعا کاملاً درست است که فرهنگ اسلام غنی‌ترین فرهنگ‌ عالَم است اما آن‌چه از فرهنگ اسلام برداشت کرده و عرضه می‌کنیم بسیار محدود بوده و به‌هیچ‌وجه پاسخ‌گوی نیازهای جامعه‌ خودمان نیست، چه رسد به نیازهای جهان!

بعد از پیروزی انقلاب، اثر جهانی‌ای که این انقلاب در همه مردم جهان داشت این بود که مردم سراسر جهان متوجه شدند دینی به نام اسلام وجود دارد که توانایی ایجاد چنین حرکتی در یک جامعه را داراست و چشم تمام حق‌گویان جهان به مرکز این انقلاب دوخته شد تا این نیروی سازنده و تحرک‌بخش را بشناسند اما متأسفانه ما به دلایلی ازجمله درگیری‌های داخلی، جنگ و مسائل دیگر نتوانستیم اسلام را آن‌گونه که باید به جهانیان معرفی کنیم؛ ولی باید توجه داشته باشیم که تنها علتی که مانع این کار شد مسائل جنگ و امثال آن نبود. البته این‌که بگوییم هشت سال درگیر جنگ بودیم یا پیش‌تر با مسائل داخلی روبه‌رو بودیم ممکن است تا حدودی برای دیگران توجیه‌پذیر باشد اما خود ما خوب می‌دانیم که این عذر کاملاً واقعی نیست. در کنار این عذر، دست‌کم علت دیگری نیز وجود داشته است و آن این بوده که خود ما آمادگی این کار را نداشته‌ایم و اکنون نیز نداریم!

حقیقت این است که معلومات ما یعنی ما آخوندها که پرچمدار شناختن و شناساندن اسلام هستیم، نسبت به ابعاد مختلف اسلام ضعیف است و تنها در بخشی از این ابعاد کار کرده‌ایم آن هم نه به شیوه‌ای که پاسخگوی نیازهای این زمان باشد. معلومات حوزه عمدتاً بر محور فقه و اصول متمرکز است و همچنان با همان شیوه‌ای تدریس می‌شود که صد سال پیش در حوزه‌های علمیه رایج بوده است. درنتیجه دستاوردهای آن نیز متناسب با نیازها و شرایط یک قرن پیش است.

ما حتی اگر در همین فقه و اصول خودمان بخواهیم متناسب با زمان و شتاب حرکت اجتماع کار کنیم می‌بایست در برنامه‌های درسی‌مان تجدیدنظر کنیم و راه‌های نزدیک‌تر و سالم‌تری برای تحصیل پیدا کنیم زیرا نیروهایی که صرف تحصیل علوم دینی می‌شود و زمان ممتدی که به خود اختصاص می‌دهد، تناسبی با دستاورد این تلاش‌ها ندارد. ما افراد زیادی را در حوزه می‌بینیم که بیش از سی یا چهل سال فقط در فقه و اصول زحمت کشیده‌اند اما حتی در همان بخش نیز قادر به پاسخ‌گویی به نیازها نیستند و چه‌بسا اگر برنامه‌ صحیحی برای درس خواندن داشته باشیم بتوانیم با صرف نیمی از این وقت به دستاوردهای بسیار بهتری برسیم.

البته ممکن است این ادعا در ابتدا مورد توجه واقع نشود ولی اگر فرصتی پیش بیاید که ما عملاً بتوانیم نشان بدهیم که چنین کاری مؤثر است آن‌وقت این ادعا هم تأیید می‌شود و مقبولیت پیدا خواهد کرد. مشکل در این است که بتوانیم این تجربه را به عمل دربیاوریم و نمونه‌ای ارائه دهیم که نشان دهد آنچه تاکنون پنداشته می‌شد که شدنی نیست، شدنی است. این تازه مربوط به آن چیزی است که محور کارهای علمی حوزه را تشکیل می‌دهد یعنی فقط فقه و اصول. در صورتی که فرهنگ اسلامی دارای ابعاد بسیار گسترده‌ای است که فقه و اصول، تنها یکی از آن‌ها به شمار می‌آید.

ما مدعی هستیم که قرآن کریم و منابع اسلامی می‌توانند تمام نیازهای فرهنگی جامعه را برطرف کنند؛ چه در بُعد عقاید، چه اخلاق، سیاست، حقوق، اقتصاد و سایر حوزه‌هایی که کم‌وبیش با مسائل دینی و فرهنگ اسلامی ارتباط دارند؛ اما واقعاً در آن زمینه‌های دیگر چقدر کار کرده‌ایم و چه محصولی ارائه داده‌ایم؟!

ده سال از پیروزی انقلاب و برقراری نظام حکومت اسلامی گذشته است. در این مدت چند کتاب دینی تألیف شده که صرفاً اقتباس از آثار پیشین نباشد؟! امروز پس از گذشت یک دهه از انقلاب، اگر مردم مسلمان کشور خودمان از ما بپرسند که برای آموزش معلومات عمومی دین چه کتاب‌هایی را توصیه می‌کنید، ما چند کتاب داریم که بتوانیم معرفی کنیم؟!

هر جا صحبت از یادگیری اسلام و آشنایی بیشتر با آن می‌شود، درنهایت چند کتاب از مرحوم استاد مطهری‌رضوان‌‌الله‌‌علیه معرفی می‌گردد یعنی آثاری که پیش از انقلاب نوشته شده‌اند و درواقع کارهای ابتدایی محسوب می‌شوند. بی‌تردید اگر خود ایشان امروز حضور می‌داشتند آثار کامل‌تر و عمیق‌تری عرضه می‌کردند؛ اما اکنون با گذشت ده سال از انقلاب، هنوز جایگزین یا مکملی برای آن‌ها نداریم.

در زمینه‌هایی که هنوز کاری صورت نگرفته و مسئولیت آن بر عهده روحانیت است سخنی نمی‌توان گفت؛ اما حتی در حوزه‌هایی که کار شده، وضعیت چنین است. به‌هرحال با دلایلی که عرض شد و دلایل بیشتری که نه مجال بیانش هست و نه وقت آن، کمبود فرهنگی مهم‌ترین کمبودی است که در انقلاب ما وجود دارد.

سنت الهی در بزرگداشت تلاش‌های خالصانه

اگر کسانی بخواهند مسئولیت الهی، اجتماعی و انسانی خود را صادقانه انجام دهند باید به این کمبودها توجه کنند و به اندازه توان خود تلاش نمایند و مطمئن باشند که با وجود سنگینی و وسعت کار، کمبود امکانات و بی‌توجهی کسانی که باید حمایت کنند، اگر کاری خالصانه برای خدا انجام دهند خداوند به آن کار برکت خواهد داد؛ هرچند اگر آن کار، کوچک باشد، با امکانات اندک انجام گیرد و با مشکلات و گرفتاری‌های زیادی همراه باشد. این سنت الهی است که خداوند متعال در طول تاریخ بشر عملاً به مردم آموخته است که اگر قدمی برای خدا بردارند و کاری برای رضا او انجام دهند آن کار را بزرگ می‌کند و برکاتش را زیاد می‌کند؛ بنابراین عظمت کار، وجود مشکلات و نبود تشویق نباید مانع شود از اینکه ما به انجام مسئولیت خود اقدام کنیم و تمام توان و ظرفیت‌مان را به کار بگیریم.

ما باید مطمئن باشیم که با خدایی سروکار داریم که از دل‌ها، انگیزه‌ها و اهداف، آگاه است؛ خدایی که نیت‌های خالص را می‌شناسد و کارهایی که بر اساس موازین صحیح و با انگیزه الهی انجام می‌گیرند را می‌تواند بزرگ ‌کند و به آن‌ها برکت بدهد. این‌که در مسیر رحمت و برکت الهی قرار بگیریم یا خدای‌نکرده اسیر انگیزه‌های شخصی، دنیاطلبی، شهرت‌طلبی و امثال آن شویم بستگی به انتخاب و گزینش خودمان دارد. بی‌تردید کارهایی که با چنین انگیزه‌هایی انجام شوند از برکت الهی بی‌نصیب خواهند بود.

جایگاه والای جهاد علمی و فرهنگی در مسیر الهی

با این مقدمه می‌خواهم توجه شما عزیزان را به اهمیت کاری که برگزیده‌اید جلب کنم؛ کاری که بی‌تردید یکی از مصادیق جهاد فی سبیل ‌الله است؛ تلاشی در راه خدا برای انجام وظیفه‌ای که خداوند بر دوش ما نهاده است؛ و اگر نگوییم که ارزش این جهاد بیشتر از رزم در جبهه‌های نظامی است، قطعاً کمتر از آن نیست. البته به شرط آن‌که هر دو، جهاد فی سبیل الله و با انگیزه الهی باشد وگرنه هیچ‌کدام ارزشی نخواهد داشت.

آنجا که جهاد نظامی برای خدا باشد و جهاد فرهنگی نیز برای خدا، ارزش جهاد فرهنگی از جهاد نظامی بیشتر است؛ مگر در شرایطی خاص که شرکت در جهاد نظامی بر همه واجب شود و ضرورت‌های استثنایی پیش آید. این سخن، ادعای شخصی نیست؛ روایات و مضامین فراوانی در این زمینه وجود دارد که همه شما شنیده‌اید. یکی از روایات معروف این است که إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وُزِنَ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ بِدِمَاءِ الشُّهَدَاءِ، فَيُرَجَّحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ،[1] و حدیث مشهور دیگری که می‌فرماید مِدادُ العُلماءِ أفضَلُ مِن دِماءِ الشُّهداءِ.

معیار ارزشمندی پیروزی‌های نظامی

از نظر عقلی نیز این معنا قابل فهم و پذیرش است؛ چراکه حرکت‌های نظامی، زمانی ارزشمند هستند که با انگیزه برقراری نظام اسلامی و اعلاء کلمة‌الله انجام شوند؛ یعنی مقدمه‌ای برای گسترش فرهنگ اسلامی باشند. اگر ما در این جنگ یا جنگ‌های احتمالی آینده، پیروزی نظامی به دست آوریم و چند کشور اسلامی یا غیراسلامی را تحت سیطره خود درآوریم اما نتوانیم فرهنگ اسلامی را در آن‌جا ترویج کنیم این پیروزی چه سودی خواهد داشت؟! فرض کنید عراق و افغانستان به دست ما بیافتد و اداره آن‌ها به ما سپرده شود اما ما نیروهای فرهنگی نداشته باشیم که در آنجا اسلام را به مردم معرفی، ترویج و اقامه کنند. اگر به جای اسلام واقعی، اسلام انحرافی یا التقاطی مطرح شود یا اصلاً اسلامی مطرح نشود، این پیروزی نظامی چه ارزشی دارد؟! درواقع ما کمک کرده‌ایم تا حکومتی التقاطی، مارکسیستی، لائیک، غیر اسلامی و یا حتی حکومتی با ظاهر اسلام و باطن کفر برقرار شود که موجب گمراهی مردم خواهد شد.

فرضاً اگر گروهی شبیه منافقانی که در ایران بودند در یکی از این کشورها، به نام اسلام مسلط شوند و حکومت کنند، آیا این به نفع اسلام است؟! آیا این همان چیزی است که خون‌های شهدای ما برای آن ریخته شده است؟! آیا چنین چیزی ارزش دارد که خون یک مسلمان برای آن ریخته شود؟!

پس این پیروزی‌های نظامی زمانی ارزشمند هستند که ما بتوانیم پس از پیروزی، نظام اسلامی را پیاده کنیم و این زمانی ممکن است که به اندازه کافی، اسلام‌شناس داشته باشیم؛ افرادی که در سطوح مختلف، اسلام را بشناسند، به مردم آموزش دهند و خود نیز به آن پایبند باشند. این در حالی است که ما برای کشور خودمان نیز نیروی علمی کافی نداریم!

مسئولیت امروز ما در برابر کمبودها

ده سال از انقلاب ما گذشته است اما همان‌گونه که عرض کردم ما چند کتاب دینی توانسته‌ایم بنویسیم؟! با وجود این همه مسائل حیاتی‌ای که برای ما مطرح بوده و هست و قطعاً باید پاسخ آن‌ها را از کتاب و سنت استخراج کنیم ولی با وجود گذشت ده سال از انقلاب، هنوز کاری جدی‌ای در این زمینه صورت نگرفته است!

از همان روزهای نخست انقلاب، تمام مجامع جهانی وقتی شنیدند که در ایران حکومت اسلامی تشکیل شده است پرسیدند: «تز شما چیست؟! این نظام سیاسی‌ای که می‌خواهید بر اساس اسلام پیاده کنید چیست؟! آن را ارائه دهید!» حتی در یکی از دانشگاه‌های استرالیا، استادی یهودی از برخی از برادران که به آنجا رفته بودند پرسیده بود: «این نظام اسلامی که می‌گویید چیست؟!» و آن‌ها پاسخی نداشتند که بدهند! امروز با گذشت ده سال از انقلاب، هنوز هم پاسخ روشنی نداریم! بله، پاسخ‌های کلی می‌دهیم که حکومت قرآن، حکومت علی؛ اما این یعنی چه؟! اصولش چیست؟! چند ماده دارد؟! چه کار می‌خواهید بکنید؟! کیفیت اجرای آن چگونه است؟! مسئولیت‌های آن چگونه تعیین و تقسیم می‌شود؟! مسئولان چگونه انتخاب می‌شوند؟! اختیارات هر مقام چقدر است؟! همه این‌ها هنوز با علامت سؤال روبه‌رو است.

پیش از انقلاب اگر از ما می‌پرسیدند که حکومت اسلامی چیست که می‌خواهید، می‌گفتیم وقتی حکومت به دست ما افتاد آن‌وقت توضیح خواهیم داد؛ ولی حالا که حکومت به دست ما افتاده است آیا علمای ما پاسخ داده‌اند؟! من نمی‌خواهم کسی را محکوم کنم یا گروهی را توبیخ و تحقیر کنم بلکه می‌خواهم عرض کنم که نظام علمی حوزه ما کافی نیست و کمبود داریم. حتی اگر تقصیری هم نبوده باشد که البته نمی‌توان آن را کاملاً نفی کرد ولی قصور وجود دارد و این قصورها باید جبران شود.

ما در برابر خداوند متعال، در برابر امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف، در برابر رسول اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله و در برابر شهدای عزیزی که خونشان را برای برقراری نظام اسلامی نثار کردند چه پاسخی داریم؟! آیا این‌که بگوییم صرفیین چنان کردند ما هم چنین می‌کنیم، پاسخ قابل قبولی است؟! قطعاً نه. باید حرکتی کرد؛ باید از این رکود، از این وارفتگی، از این بی‌تفاوتی و از این ندانم‌کاری خارج شد؛ اما به چه وسیله‌ای و چگونه؟!

برخی وقتی با این مشکلات آشنا می‌شوند و با این کمبودها مواجه می‌شوند می‌گویند: «این حوزه‌ای که این‌قدر بی‌سامان است، برنامه درسی حساب‌شده‌ای ندارد، کتاب درسی خوبی ندارد، استاد کافی ندارد، این به درد نمی‌خورد و نمی‌شود با آن کاری کرد؛ پس باید آن را رها کنیم و جایی دیگر برویم که برنامه‌ای دارد، حسابی دارد، آینده‌اش روشن است، آدم می‌داند چند سال که درس بخواند چه می‌شود و چه کاره می‌شود. چرا در این حوزه‌ای بیاییم که آینده‌اش مبهم و وضع فعلی آن هم بی‌سامان است و نه سرپرستی دارد و نه برنامه‌ای و می‌بینیم که این کمبودها را دارد؟!»

اما به نظر شما آیا این نتیجه‌گیری صحیح است؟! من فکر نمی‌کنم صحیح باشد. ما به عنوان مردم مسلمان و معتقد به اسلام اگر معتقدیم که باید اسلام را شناخت، شناساند و پیاده کرد، اگر واقعاً این را بزرگ‌ترین مسئولیت خود می‌دانیم باید به هر قیمتی که ممکن است و به هر قدری از آن که میسر است عمل کنیم.

شناخت اسلام از طریق عالمان اسلام ممکن است. آیا جایی غیر از حوزه‌های علمیه برای تربیت چنین عالمانی سراغ دارید؟! حتی اگر کسی در جای دیگری با اسلام و علوم اسلامی آشنا شده باشد باز هم حاصل تلاش همین علما و اساتید حوزه است؛ کتاب‌هایشان را خوانده‌اند و از بیاناتشان بهره برده‌اند. حتی اگر کسانی لباس روحانی نداشته باشند و با اسلام آشنا باشند بالاخره به این‌ها می‌رسد.

لزوم حفظ اصالت حوزه با تربیت نیروهای مؤمن و اصلاح ساختار درونی

برای اینکه حوزه تقویت شود و بتواند وظیفه خودش را انجام دهد و رسالت خودش را ادا کند باید این کمبودها رفع شود و اصلاحاتی صورت بگیرد؛ اما توسط چه کسی؟! آیا باید متخصص از آمریکا یا شوروی بیاوریم تا حوزه را اصلاح کنند؟! آیا باید متخصص از دانشگاه بیاوریم؟! خیر. شاید برای امور اداری و تشکیلاتی بتوان از تجربیات دیگران بهره برد اما این قالب‌ها باید متناسب با محتوای خود حوزه باشد. ما اگر بخواهیم کتاب درسی خوبی داشته باشیم، یک استاد دانشگاهی که با علوم اسلامی آشنا نیست نمی‌تواند برای ما کتاب بنویسد. کسانی می‌توانند این کار را انجام دهند که در آن علم، متخصص‌تر باشند. البته باید شیوه تعلیم و تربیت و روش تدریس این‌ها را بلد باشند ولی تنها بلد بودن آن‌ها برای حل مشکلات حوزه کافی نیست.

ما اگر مسائل اسلامی حل‌نشده‌ای در حوزه داریم علمای حوزه باید آن‌ها را حل کنند. نمی‌توان انتظار داشت فلان استاد دانشگاه بیاید و آن‌ها را حل کند. او اگر هم از اسلام آشنایی داشته باشد چیزی است که از حوزه گرفته است؛ اگر هم نداشته باشد که هیچ.

پس چه باید کرد؟! این کاری است که باید به دست خود ما و شما انجام شود. ما باید همت کنیم، فداکاری کنیم، تلاش کنیم، یک قدم پیش برویم تا راه را برای آیندگان باز کنیم. ما نباید منتظر باشیم که اگر الآن نظامی برقرار شد که ما بتوانیم تحصیل خوبی بکنیم و شکل مطلوبی داشته باشد درس بخوانیم وگرنه نخوانیم. ما اگر درس نخوانیم و اگر افراد مستعد یعنی کسانی که فکر، ابتکار، ذوق و استعداد دارند حوزه را ترک کنند و به دانشگاه بروند، آینده از این بدتر خواهد شد و عقب‌تر خواهیم رفت.

من نمی‌گویم دانشگاه رفتن بد است یا تدریس در دانشگاه لازم نیست؛ اما نقطه محوری کجاست؟! آن‌ها جنبه شاخه و برگ را دارند. اگر یک درخت یک برگ سبز به بار بیاورد اما ریشه‌اش بخشکد هنر نکرده است. باید به دنبال این بود که این درخت، ریشه داشته باشد تا دوام بیاورد.

فرض کنید یک درخت یک سال صدها گل زیبا به بار آورد و به باغبان تحویل داد اما پس‌ازآن خشک شد. آیا هدف حاصل شده است؟! نه؛ بگذار درخت یک یا دو سال گل ندهد اما ریشه بدواند و بتواند صدها سال گل بدهد. امروز ما نیازمند میوه‌هایی از حوزه هستیم که به دانشگاه‌ها و نهادهای دیگر تحویل داده شود اما به شرطی که ریشه باقی بماند. اگر قرار باشد این میوه‌دهی به قیمت خشکاندن ریشه تمام شود، بهتر است فعلاً به تأخیر بیفتد تا پایه‌ای گذاشته شود که قرن‌ها باقی بماند.

آنچه به مراکز علمی دیگر تحویل داده می‌شود شاخه و برگ و میوه است؛ اما وقتی ما باید این کار را انجام دهیم که مطمئن باشیم که ریشه آن ثابت است. اگر تحویل دادن میوه و گل به دیگران، به قیمت خشکاندن خود ریشه تمام شود آیا این راه، صحیح است؟! ریشه‌های آینده حوزه، افراد بااستعداد، پرتلاش و بااخلاص‌ هستند. اگر این‌ها بروند و کسانی در حوزه باقی بمانند که دستشان به هیچ‌جا بند نمی‌شود، آن وقت آینده حوزه و اسلام چه خواهد شد؟!

تلاش گسترده و شبانه‌روزی دشمنان برای محو اسلام

مقدمه طولانی شد اما نتیجه‌ای که می‌خواهم از عرایضم بگیرم این است که شما باید به تحصیل‌تان مثل سربازی که در جبهه در مقابل دشمن می‌جنگد اهمیت بدهید. مشکلات زندگی و مسائل اقتصادی و رفاهی نباید مانع تلاش علمی شما شود. همان‌گونه که یک سرباز نمی‌تواند در جبهه به لباس و خوراک و چیزهای دیگر خود فکر کند و تمام همّش باید پیروزی در جنگ باشد و به اندازه ضرورتی که بتواند حرکت کند به آن‌ها هم باید بپردازد، شما نیز باید تمام همّ‌تان را صرف پیروزی در جهاد علمی کنید.

وضع امروز ما در جبهه فرهنگی چنین وضعی است؛ خطرها از اطراف، فرهنگ ما را تهدید می‌کنند. این شوخی نیست؛ این مسئله، جدی است. شیاطین جن و انس همه نیروهایشان را بسیج کرده‌اند تا فرهنگ اسلام، به‌ویژه فرهنگ تشیع را منزوی کنند. این مسئله، شوخی نیست.

امروز دشمنانی که اسلام با آن‌ها روبه‌روست طبعاً نوک پیکان حملات خود را به مرکز اسلام، یعنی حوزه‌های علمیه، نشانه گرفته‌اند. تلاش این دشمنان برای محو اسلام، صدها برابر بیشتر از دوران پیش از انقلاب است؛ چراکه آن زمان از ناحیه اسلام احساس خطر نمی‌کردند. این است که اکنون با تمام توان و با انواع حیله‌ها در تلاش‌ هستند تا اسلام را تضعیف کنند.

بی‌تردید در داخل کشور نیز به‌وسیله افرادی، چه آگاه و چه ناآگاه، مشغول فعالیت هستند و آن‌ها را به‌گونه‌ای هدایت می‌کنند که حتی اگر شده با صد واسطه، درنهایت، نتیجه به نفع خودشان تمام شود. ما با چنین خطرهایی مواجه‌ هستیم و این‌ها شوخی نیست. این خطر و این شکست از خطر نظامی و شکست در جنگ، بسیار بدتر و بالاتر است.

ضرورت جهاد علمی در سایه تعهد و بصیرت

ما باید خودمان را برای جهاد خالصانه علمی آماده کنیم؛ باید مغزمان را به کار بگیریم؛ باید خواب و بیداری‌مان تحصیل باشد؛ درس خواندن ما نباید محدود به چند ساعت کلاس و گرفتن نمره باشد؛ درس خواندن ما باید به‌گونه‌ای باشد که تمام شبانه‌روز درگیر آن باشیم. حتی در خواب، فکرمان باید مشغول هدف علمی‌مان باشد. کسانی بوده‌اند که حتی از خوابشان هم برای کارهای علمی استفاده می‌کردند و در خواب هم خواب می‌دیدند که دارند مطالعه می‌کنند، چون علاقه داشتند.

 

اینجا دیگر صحبت از این نیست که امروز برای ما میهمان آمده یا فرزندمان را باید به دکتر ببریم یا مثلاً لوله آب خانه ترکیده و به همین دلیل درس را تعطیل کنیم. این‌گونه مشکلات برای همه وجود دارد؛ برای یکی کمتر، برای دیگری بیشتر؛ برای یکی این مشکل، برای دیگری یک مشکل دیگر.

شما باید لحظه‌لحظه درس خواندنتان را مثل نماز بدانید. ببینید آیا کاری که پیش آمده به‌گونه‌ای هست که به خاطر آن بتوانید نماز را کنار بگذارید؟! اگر واقعاً به حدّ اضطرار برسد، مثلاً اگر انجام ندادن آن کار باعث تباهی زندگی شود یا جان کسی در خطر باشد، در آن صورت می‌توان اولویت‌ها را تغییر داد اما در غیر این صورت، سایر مسائل باید در درجه دوم و سوم قرار بگیرند.

هدف ما باید پیشرفت علمی باشد، یک حرکت جدّی برای اینکه بتوانیم بخشی از نیازها را خود ما تأمین کنیم. همه این نیازها به این زودی‌ها برطرف نخواهد شد ولی اگر در حد توانمان تلاش نکنیم، هم به رسوایی دنیا مبتلا خواهیم شد و هم به عذاب آخرت؛ خِزیِ الدنیا و الآخرة! آثار این رسوایی دنیوی در گوشه و کنار پیدا شده است، بترسیم از اینکه رسوایی بیشتر شود و بیشتر از آن از عذاب الهی بترسیم!

برنامه‌ای که به شما پیشنهاد شده، حاصل بیش از بیست سال تجربه شخصی خود بنده و همکاری با بزرگانی همچون شهید دکتر بهشتی، شهید قدوسی و امثال این‌ها و مشورت با شهید استاد مطهری و دیگران است. این دوره چهار ساله به عنوان برنامه‌ای برای ارتقای سطح معلومات عمومی یک روحانی که کم‌یابیش بخواهد با جامعه سروکار داشته باشد طراحی شده و مکمل برنامه حوزه است. همچنین این برنامه با توجه به شرایط خاصی که در حوزه حکمفرماست و ضرورتاً باید رعایت شوند ارائه می‌شود. این دوره صرفاً یک آشنایی با علوم مختلف انسانی است. ان‌شاءالله خداوند توفیق دهد این برنامه را به‌خوبی بگذرانید و با آشنایی‌ای که در این برنامه با علوم مختلف انسانی پیدا می‌کنید یکی از این رشته‌ها را با بصیرت انتخاب کنید.

امیدواریم خداوند متعال شرایطی را فراهم کند تا بتوانیم رشته‌های تخصصی را توسعه دهیم و در آینده، برادرها بتوانند فعالیت‌های علمی خودشان را در این رشته‌های تخصصی ادامه دهند و بعد از هفت، هشت، ده سال دیگر تعداد قابل توجهی از کسانی که بتوانند بخشی از این نیازها را پاسخ بدهند داشته باشیم. از خداوند توفیق انجام وظیفه برای گوینده و شنوندگان عزیز را خواستاریم.

والسلام علیکم ورحمةالله


[1]. أمالی شیخ طوسی، ص 521.