داستان‌های بنی‌اسرائیل؛ آیینه عبرت امت اسلام

در کانون فرهنگی جوانان بسیج ارومیه
تاریخ: 
شنبه, 21 آبان, 1379

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَ‌تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح پاك و ملكوتى امام راحل و شهداى والامقام اسلام صلواتى اهدا بفرمائید.

بنده هم به نوبه خودم فرارسیدن این روز عظیم الهى را به پیشگاه مقدس ولى امر مسلمین و به همه منتظران ظهور ایشان، مخصوصاً شما عزیزان، تبریك و تهنیت عرض مى‌‌كنم و امیدوارم كه خداوند متعال عیدى ما را در این ایام، تعجیل در ظهور آن حضرت قرار دهد.

داستان‌های قرآن؛ درس عبرتی برای امروز بشریت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم* طسم* تِلْكَ آیاتُ الْكِتَابِ الْمُبِینِ* نَتْلُو عَلَیكَ مِنْ نَبَإِ مُوسَى وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ؛[1] در قرآن کریم سوره‌‌اى است كه به نام سوره قصص نامیده شده است یعنی داستان. خود قرآن كریم در چند مورد اشاره فرموده كه ما داستان‌هایی از پیشینیان را براى شما نقل مى‌‌كنیم تا براى شما درسى باشد و از آن‌ها عبرت بگیرید و راه آینده خودتان را در پرتو نور این داستان‌ها روشن كنید.

علت تکرار داستان‌های حضرت موسی و بنی‌اسرائیل در قرآن

داستانى كه بیش از هر چیز در قرآن تكرار شده، داستان حضرت موسى‌علی نبینا و آله و علیه السلام و فرعونیان است. یك سؤال اینجا مطرح مى‌‌شود كه این داستان چه خصوصیتى دارد كه قرآن كریم این‌قدر به آن اهتمام دارد؟! انبیای زیاد بوده‌اند، انبیایى كه بسیار مورد احترام قرآن هستند ازجمله حضرت ابراهیم، حضرت عیسى، حضرت نوح و دیگران؛ داستان موسى چه خصوصیتى دارد كه این‌قدر تكرار شده است؟!

این سؤال وقتى جاى خودش را بیشتر باز مى‌‌كند كه ما به بعضى از روایاتى كه در ذیل چنین آیاتى وارد شده توجه كنیم كه پیغمبر اكرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله طبق آنچه شیعه و سنى به نقل متضافر و شاید متواتر نقل كرده باشند فرموده‌اند آنچه بر بنی‌اسرائیل گذشته بر شما هم خواهد گذشت. بعد فرموده‌اند: حَتَّى لَوْ دَخَلُوا جُحْرَ ضَبٍّ لَدَخَلْتُمُوهُ؛ اگر بنی‌اسرائیل داخل لانه سوسمارى شده باشند شما هم وارد خواهید شد! نقل این روایت از یك طرف، جواب آن سؤال را مى‌‌دهد كه چرا داستان بنی‌اسرائیل و داستان حضرت موسى این‌قدر در قرآن تكرار شده است.

تکرار حوادث بنی‌اسرائیل برای مسلمانان!

جوابش این است كه چون پیش‌بینی مى‌‌شده كه نظیر حوادثى كه براى بنی‌اسرائیل اتفاق مى‌‌افتد براى ما هم اتفاق خواهد افتاد این است كه قرآن پیشاپیش به ما هشدار مى‌‌دهد و ما را آماده مى‌‌كند كه از سرنوشت آن‌ها عبرت بگیریم و سعى كنیم از نقطه‌‌هاى مثبت آن استفاده كنیم و نقطه‌‌هاى منفى‌ آن را تكرار نكنیم؛ عبرت گرفتن یعنى همین دیگر؛ مخصوصاً با این تأكید كه همه آنچه بر بنی‌اسرائیل واقع شده براى شما هم واقع خواهد شد!

البته معلوم است كه منظور از اینكه همه آن حوادث براى شما واقع خواهد شد معناى آن این نیست كه یك شخصى به نام فرعون، ظهور خواهد كرد و مثلاً ادعاى خدایى كند، أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىٰ[2] بگوید و سایر جزئیات آن. منظور، نظیر آن حوادث است كه روح آن‌ها با آنچه بر شما مى‌‌گذرد مشترك است و لذا شما مى‌‌توانید با توجه به آن‌ها براى آینده خودتان درس بگیرید.

اصلاً این سوره قصص به این صورت شروع مى‌‌شود: نَتْلُو عَلَیكَ مِنْ نَبَإِ مُوسَى وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ؛[3] می‌فرماید ما مى‌‌خواهیم داستان موسى و فرعون را به‌درستی، آن‌گونه كه واقعاً بوده، نه آن‌گونه که تاریخ نویسان به دلخواه خودشان نگاشته‌‌اند و کم‌وزیادهایی كرده‌‌اند، چنان‌که بر همه حوادث تاریخى چنین سرنوشت‌هایی پیش خواهد آمد، ما مى‌‌خواهیم این داستان را آن‌چنان كه حق است براى تو نقل ‌‌كنیم. می‌فرماید ما این داستان را بر تو مى‌‌خوانیم؛ نَتْلُو عَلَیكَ؛ اما سود این داستان براى مؤمنان است؛ لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ. نَتْلُو عَلَیكَ؛ یعنى بر تو تلاوت مى‌‌كنیم ولى لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ؛ براى اینكه نفعش عاید مردم باایمان بشود.

برترى‌‌طلبى و سلطه‌جویی؛ ویژگی بارز مستکبران

بعد شروع می‌فرماید که إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ؛[4] اول فرعون را معرفى مى‌‌كند كه این چه كسى بود و چه ویژگى‌ای داشت و راهکارش چه بود. ویژگى او برترى‌‌طلبى و سلطه‌جویی بود؛ إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ.

مگر بنا نبود هر چه بر بنی‌اسرائیل گذشته بر ما هم بگذرد؟! بنابراین شما این را بدانید که در آینده هم در میان شما كسانى پیدا خواهند شد كه عَلَا فِی الْأَرْضِ هستند، برتری‌جویی مى‌‌كنند، مى‌‌خواهند مردم را تحت سیطره خودشان و تحت یوغ قدرت خودشان دربیاورند. آن‌ها خیرخواه مردم نیستند، آن‌ها فكر منافع شخص خودشان هستند، مى‌‌خواهند آقایى خودشان را بر دیگران تحمیل كنند.

ایجاد تفرقه و اختلاف؛ عامل تسلط دشمن

فرعون براى اینكه به این هدفش برسد و سلطه خودش را بر مردم تحكیم كند یك راهى را برگزید، راهى كه غالب شیاطینِ قدرت‌طلب در طول تاریخ پیش گرفتند و متأسفانه از آن، نتایجى هم به نفع خودشان گرفته‌‌اند. همه فرعون‌ها بی‌جهت از این راه استفاده نمى‌‌كردند. راهش این بود كه جَعَلَ أَهْلَهَا شِیعًا؛[5] براى این‌که بتوانند بر مردم تسلط پیدا كنند مردم را گروه‌گروه کردند، دسته‌دسته کردند، حزب حزب كردند، نگذاشتند همه در یك مسیر واحد و تحت هدایت و قیادت یك قائد الهى باشند. مردم را دسته‌دسته كردند، چون وقتى مردم متحد باشند و همه در یك مسیر حركت كنند و آن مسیر، مسیر الهى و خدائى باشد بر چنین مردمى نمى‌‌شود تسلط پیدا كرد اما وقتى مردم دسته‌دسته شدند و بینشان اختلاف افتاد، این گروه دیگران را نفی كردند، آن‌ها این‌ها را نفی كردند و علیه همدیگر فعالیت كردند؛ مثل دو نیروى مكانیكى كه از دو طرف بر یك جسمى وارد می‌شود و نیروهایشان با اصطكاك خنثى می‌شود؛ اگر به یك جسمى از دو طرف نیرو وارد شود و این نیروها اندازه هم باشند نیروها خنثى مى‌‌شوند و هیچ تأثیری نمى‌‌كنند و آن جسم سرِ جاى خودش مى‌‌ماند. اگر یكی از این نیروها بود آن را از جا مى‌‌كَند و حركتش مى‌‌داد ولى از آن طرف هم یك نیرویى در مقابل وارد مى‌‌شود و با این نیرو، اصطكاك پیدا مى‌‌كند و برآیند نیروها صفر مى‌‌شود و هیچ تغییرى پیدا نمى‌‌شود. اگر این دو تا نیرو، سه تا یا چهار تا یا هفت تا نیرو باشد اما نیروها به طرف یك نقطه جهت‌‌گیرى شوند همدیگر را خنثى مى‌‌كنند. حالا اگر اتفاقاً یكی از این نیروها قوى‌‌تر باشد، یك خورده پیش مى‌‌رود. این راهى بود كه فرعون براى بسطِ سلطه خودش پیش گرفت.

همه مستكبران جهان و همه فرعون‌های زمانه هم همین راه را در پیش گرفته‌اند. بعداً هم چنین خواهد بود چون راهى بهتر از این سراغ ندارند. همان تعریفى كه شما شنیده‌اید، به قول عرب‌ها فَرِّقْ تَسُدْ؛ اختلاف ایجاد کن، آقایی کن! اگر می‌خواهی بر مردم آقایی و سیادت پیدا کنی باید ایجاد اختلاف کنی. اختلاف بینداز و حكومت كن! قرآن این شیوه را به فرعون نسبت مى‌‌دهد.

عاقبت شوم سازش و تسلیم شدن در برابر دشمن

اینکه آیا قبل از فرعون هم این شیوه را داشته‌اند یا نه را نمى‌‌دانم ولى به‌هرحال قرآن این سیاست را به فرعون نسبت می‌دهد و می‌فرماید سیاست جَعَلَ أَهْلَهَا شِیعًا یک سیاستِ فرعونى بود و تا حدودى هم موفق شد. وقتى مردم دسته‌دسته شدند آن‌وقت مى‌‌تواند بر آن‌ها تسلط پیدا كند و عده‌‌اى را به استضعاف بكشاند. وقتى نیروهایشان گرفته شد ضعیف مى‌‌شوند و دیگر نمى‌‌توانند عکس‌العملی نشان دهند؛ یَسْتَضْعِفُ. مُستضعَف كه امروز در فرهنگ ما رواج پیدا كرده یعنى كسى كه قدرت را از او گرفته‌اند و ضعیفش کرده‌اند. البته مستضعف یك اصطلاح دیگرى هم دارد که در مقام معرفت است؛ یعنى كسى كه توان درك حقیقت را ندارد. آن یك اصطلاح دیگری است.

یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ؛ وقتى قدرت را از مردم به خاطر اصطكاك نیروهایشان و به خاطر اینکه آن‌ها را به جان هم انداخت سلب كرد آن‌وقت توانست آن‌چنان سلطه‌‌اى پیدا كند كه جوان‌های مردم را در همان آغاز طفولیت یا نوجوانى سر مى‌‌برید و زنانشان را به بیگارى و به كلفتى مى‌‌گرفت! یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیی نِسَاءَهُمْ.

ادعای خدایی کردن؛ سرانجام کار مستکبران

این شیوه‌‌اى بود كه فرعون عمل مى‌‌كرد. بقیه داستانش در جاهاى دیگر آمده كه شما مى‌‌دانید و تا آنجا پیش رفت و آن‌چنان قدرتى در سرزمین متمدن و کهن‌سال مصر پیدا كرد كه ادعا كرد  أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى! من برترین خداى شما هستم! چون آن‌ها بت‌پرست بودند و خدایان متعددى را مى‌‌پرسیدند. گفت: این‌هایی كه شما مى‌‌پرسید این‌ها خدا كوچولوها هستند، بچه خداها هستند، خداى برتر شما من هستم؛ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى! تازه وقتى حضرت موسى هم آمده بود فرعون باز هم به مردم مى‌‌گفت من غیر از خودم خدایى براى شما سراغ ندارم؛ مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیرِی.[6]

تدبیر الهی در مقام مقابله با مستکبران

این جریان فرعون بود؛ با این شیوه‌‌ها بر مردم مسلط شده بود، نَفَس‌‌ها را در سینه تنگ كرده بود، ایجاد اختناق كرده بود و كسى قدرت نفس كشیدن در مقابلش را نداشت. آن‌وقت چه شد؟ درست است كه خدا عالَم را آفریده و انسان را مختار قرار داده اما آن‌چنان هم نیست كه كار را آن‌چنان رها كند كه دیگر به هدف خلقت هم آسیب برساند. انسان را آفریده تا با اختیار خودش راه حق را بشناسد و راه بندگى خدا را بپیماید و به او نزدیك شود. لازمه اختیار این است كه فسادهایى هم بكند، كسانى هم راه كج را انتخاب كنند ولى هدف كه این نبود كه هر كسى هر كاری که مى‌‌خواهد بكند؛ هدف این بود كه انسان‌ها با اختیار خودشان راه حق را بروند. آن جایى كه مسیر یك جامعه به جایى مى‌‌رسد كه اگر دیگر ادامه پیدا كند حق از بین مى‌‌رود، راه حق گم مى‌‌شود، حق‌طلبان دیگر نمى‌‌توانند به حقیقت و به سعادت و كمال خودشان برسند، اینجا دیگر خدا كار را به دست مفسدان، رها نمى‌‌كند. خب چه كار مى‌‌كند؟

ما مثلاً توقع داریم وقتى یك کسی، یک قدرتمندى، یک زورمندى، یک ظالمى، یک ستمگرى در جایى پیدا مى‌‌شود و به مردم ظلم مى‌‌كند و زور مى‌‌گوید یك بلایى از آسمان نازل شود و او را بكُشد و مثلاً دفعتاً از بین ببرد ولى تدبیر خدا این‌گونه نیست. خدا در تدبیر انسان‌ها حکمت‌ها و سنت‌هایی دارد.

خدا براى اینكه نشان بدهد كه سنت‌های من چگونه است، چون بناست نمونه‌‌اش براى شما هم اتفاق بیفتد و حواستان جمع باشد، خدا در مقابل فرعون، نوزادى را به نام موسى در بنی‌اسرائیل پرورش داد؛ یك نوزادى دور از چشم فرعونیان در خانواده‌‌اى از بنی‌اسرائیل متولد شد. در روایات گفته‌اند که مادر حضرت موسى وقتى حامله بود آثار حمل در بدن ایشان ظاهر نبود، آن‌چنان‌که در مورد والده ماجده حضرت صاحب الأمر‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف هم نقل شده است.

داستان تولد حضرت موسی

مادر حضرت موسى وضع حمل كرد و نوزاد ایشان متولد شد ولى ایشان از این نگران بود كه این خبر به فرعونیان مى‌‌رسد و فردا مى‌‌آیند بچه‌اش را سر مى‌‌برند؛ با خودشان گفتند چه كنم؟! وَأَوْحَینَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ؛[7] می‌فرماید به مادر موسى الهام شد. البته تعبیر قرآن این است که به مادر موسی وحى شد ولى این تعبیر با تعبیر مصطلح ما یكى نیست. ما امروز وحى را در مورد وحى نبوت به كار مى‌‌بریم و در غیر این مورد، تعبیر وحى نمی‌کنیم ولى معناى عرفى وحى شامل الهام و شامل آن شعورهایى كه خدا به حیوانات مى‌‌دهد هم مى‌‌شود؛ أَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ.[8] معناى لغوى وحى با این معناى اصطلاحی آن كه ما الآن در مورد وحی نبوت داریم رابطه‌‌اش رابطه عموم و خصوص است.

الهام غیبی؛ عنایت خاص خداوند متعال به مادر حضرت موسی

می‌فرماید أَوْحَینَا إِلَى أُمِّ مُوسَى؛ به مادر حضرت موسى الهام كردیم. بین پرانتز عرض می‌کنم پس خدا به غیر از پیغمبران هم علومى را الهام مى‌‌فرماید. درست است که پیغمبر نیستند اما خدا چیزهایى را به آن‌ها یاد مى‌‌دهد. از طرفی این اختصاص به مردها ندارد؛ خانم‌هایی هم هستند كه خدا به آن‌ها چنین علم‌هایی مى‌‌دهد. مادر حضرت موسى بود، حضرت مریم بود، در امت ما حضرت فاطمه زهراسلام‌‌الله‌‌علیها هستند.

می‌فرماید أَوْحَینَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ؛ به مادر موسى الهام كردیم كه حالا این بچه‌‌اى كه متولد شده و نگران هستى، فعلاً به او شیر بده و هر وقت احتمال دادى كه در معرض خطر قرار بگیرد و فرعونیان متوجه او بشوند او را در دریا بینداز! فَإِذَا خِفْتِ عَلَیهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیمِّ؛ هر وقت ترسیدى كه بچه‌‌ات را بكشند او را به ما بسپار و او را در دریا بینداز! نگهداری‌ او با ما. بعد هم به او وعده داده شد که مطمئن باش، ما خوب امانت‌داری هستیم؛ إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیكِ؛ ما این فرزند را به تو بر خواهیم گرداند. نه‌تنها برمى‌‌گردانیم بلکه او را از پیامبران قرار خواهیم داد؛ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ.

بررسی الهام غیبی خداوند متعال به غیر از پیغمبران

مادر موسى، طفل ایشان تازه متولد شده، این الهامات به ایشان مى‌‌شود که تو بچه‌ات را در دریا بینداز، ما او را به تو برمی‌گردانیم. این یک خبر غیبى است. پس مى‌‌شود كه خدا به غیر پیغمبر هم خبر غیبى بدهد.

آن كسانى كه نادان هستند خیال مى‌‌كنند كه امام حسین‌علیه‌‌السلام از آینده‌شان نمى‌‌دانستند كه چه خبر است یا دیگران نمى‌‌دانستند و خیال مى‌‌كنند که این‌ها فقط وحى نبوت است. این را باید بدانید كه خدا به مادر موسى وعده مى‌‌دهد كه بچه‌‌ات را برمی‌گردانیم و او را پیغمبر مى‌‌كنیم و این کار را انجام داد؛ پس خدا به غیر از پیغمبران هم مى‌‌تواند علومى بدهد، خبرهاى غیبى بدهد و به وعده‌‌هایش هم عمل مى‌‌كند. این را هم بین پرانتز بدانید، از همین جا استفاده مى‌‌شود.

پرورش یافتن دشمن فرعون در کاخ او!

مادر حضرت موسی یك صندوقچه‌‌اى درست كرد و بچه را در صندوقچه گذاشت و در دریا انداخت. وقتی‌که بچه را در دریا انداخت دیگر نتوانست طاقت بیاورد. گفت خدایا! بچه‌ام را به تو سپردم؛ ولى به‌هرحال مادر است، بچه‌‌اش را در دریا انداخته و دل توى دلش نیست؛ وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِنْ كَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْلَا أَنْ رَبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ؛[9] عاطفه مادرى آن‌چنان او را تحت فشار قرار داد كه نزدیك بود صبرش لبریز شود و برود داستان را لو بدهد. خداوند متعال می‌فرماید ما دل او را محكم كردیم که نگران نباشد؛ رَبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا.

مادر موسی بچه را در نهر آبى كه متصل به دریایى بود انداخت. اتفاقاً این نهر آب از كاخ فرعون مى‌‌گذشت. از طرفی خواهرش را هم فرستاد و به او گفت برو ببین چه مى‌‌شود. خواهر موسى هم دورادور دارد نگاه مى‌‌كند که این صندوقچه‌‌اى كه در این نهر عظیم افتاده و موج آب دارد آن را این طرف و آن طرف مى‌‌برد به كجا مى‌‌رود و چه مى‌‌شود؟!

دید اتفاقاً این صندوقچه در اثر حركات موج آب به طرف آن نهری رفت كه از كاخ فرعون می‌گذشت و به‌این‌ترتیب صندوقچه وارد كاخ فرعون شد. از آن طرف هم فرعون با آن عظمت و قدرتش بچه‌دار نمى‌‌شد و آرزو مى‌‌كرد كه یك بچه‌‌اى داشته باشد. آن‌قدر دكتر و دارو و سِحر و جادو را به کار گرفته بود ولی بچه‌دار نشد كه نشد. همسرى هم داشت كه خانم بسیار شریف و بزرگوارى بود، آن كسى بود كه قرآن درباره ایشان مى‌‌فرماید: وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ،[10] خانم بسیار بافضیلت و بامعرفتی بود. ایشان هم آرزوى فرزند داشت ولى به‌هرحال قسمت ایشان نمى‌‌شد.

فرعون و ملكه مصر نشسته بودند و داشتند تماشا مى‌‌كردند که یک‌دفعه دیدند آب یك صندوقچه‌‌اى را آورد. گفتند این چیست؟ از كجاست؟ بفرستیم صندوقچه را بگیریم و ببینیم در این صندوقچه چیست؟ کلفت‌ها، كنیزها و نوکرها را فرستادند و این صندوقچه را از روی آب گرفتند و آوردند. وقتى باز كردند دیدند عجب! یك نوزادى است که صورت زیبایش مثل ماه مى‌‌درخشد.

نگاه این‌ها به صورت این بچه افتادن همان بود و عشق این بچه در دل این‌ها پیدا شدن همان. دیگر نتوانستند از بچه بگذرند. همسر فرعون گفت ما كه بچه نداریم، این را نگه داریم شاید بزرگ شود و فرزندخوانده‌مان بشود. ما كه نمى‌‌دانیم این بچه كجا بوده است، این را نگه داریم و بزرگ كنیم و به جاى فرزندمان بشود. ببینید خدا چه تدبیرهایى مى‌‌كند! صاف نمى‌‌آید یك شمشیرى از آسمان بفرستد كه بر سر فرعون بخورد و او را بكشد یا آتشى بفرستد و او را بسوزاند. تدبیرهایى مى‌‌كند كه در هر قدمش هزاران حكمت وجود دارد. بالاخره موسى به‌این‌ترتیب در دامن فرعون، بزرگ مى‌‌شود؛ و تا آخر داستان كه همه شما می‌دانید.

ابتلا و امتحان؛ سنت قطعی الهی

ما از این داستان چه استفاده‌ای باید بکنیم؟ اولاً باید بدانیم که مسیر زندگی ما مثل همه جوامع گذشته، مسیر هموار، یكنواخت و آرامى نخواهد بود. این مطلب را در آیات دیگرى با تأكید بیان فرموده است؛ أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا یأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا؛[11] شما گمان کرده‌اید حالا که ایمان آورده‌اید و حكومت اسلامى تشكیل داده‌اید و پیغمبر آخرالزمان براى شما دستور آسمانى آورده است دیگر كار تمام شده و تا آخر راحت شده‌اید و یك زندگى آسوده و راحتى را خواهید داشت؟! بسیار اشتباه کرده‌اید! سنت خدا این نیست. انسان‌ها از هر فرقه و از هر گروهى که باشند، حتى خود انبیا هم باید در این دنیا آزمایش شوند.

درست است كه ما عزیزترین بندگانمان را براى هدایت شما فرستادیم، درست است كه شما هم او را حمایت و یارى كردید و خدا او را به كمك شما بر دشمنانش پیروز كرد، هُوَ الَّذِی أَیدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ،[12] ولى اینجا كار تمام نشده است. همان‌گونه كه پیشینیان دچار سختى‌‌ها، گرفتارى‌‌ها، فراز و نشیب‌ها، فتنه‌‌ها و ابهام‌هایی شده‌اند شما هم خواهید شد. راه شما هموار نیست؛ راه این عالم پر از پیچ‌وخم و پر از فراز و نشیب است و این سنت خداست، باید این‌چنین باشد تا هر كسى آزمایش خودش را بدهد.

عبرت‌های بنی‌اسرائیل در زمانه ما

پس بدانید كه آنچه بر بنی‌اسرائیل گذشت بر شما هم خواهد گذشت؛ نه یك بار، كه بارها! در این امت هم فرعون‌ها خواهند بود و در هر زمانى ظلم‌ها خواهند كرد. شما باید آماده باشید و بدانید که در مقابل آن‌ها چگونه باید رفتار كنید؛

الف) وحدت حول محور حق و پرهیز از گروه‌گرایی

مواظب باشید آن شیوه‌‌هایى كه آن‌ها به كار گرفتند را درباره شما به كار نگیرند! شما باید یاد بگیرید که آن جَعَلَ أَهْلَهَا شِیعًا؛ شما مواظب باشید پراكنده نشوید! گروه‌گروه نشوید! احزاب نشوید! چندصدایی نشوید! یك صدا داشته باشید؛ خدا و بس.

این كار فرعون بود كه جَعَلَ أَهْلَهَا شِیعًا؛ اگر شما غفلت كنید، این تحزّب و گروه‌گروه شدن به عنوان بلایى بر شما نازل خواهد شد؛ یَلْبِسَكُمْ شِیعًا وَیُذِیقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ![13] از آن روزى بترسید كه اگر مخالفت اولیاء خدا را كردید، راه را عوضى گرفتید، فكر هواى نفس و لذت‌های دنیا و منافع شخصى بودید، خدا بلایى بر شما نازل كند كه شما به گروه‌گرایی مبتلا شوید و آن بلایى كه فرعون بر سر مردم آورد را خدا بر سر شما بیاورد!

محور وحدت امت اسلام

اگر مى‌‌خواهید از گذشتگان عبرت بگیرید مواظب باشید که به این اختلافات مبتلا نشوید. راه حق را بشناسید، محورش را بشناسید و بر حول او بچرخید و از او جدا نشوید. تا پیامبر اكرم هست، پیامبر اكرم؛ بعد از ایشان، امام معصوم؛ بعد از امام معصوم، ولی‌فقیه؛ او محور شماست. او حفظ‌کننده وحدت شماست؛ ...وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ...؛[14] امامت الهى است كه وحدت امت را حفظ مى‌‌كند و مردم را از پراكنده شدن بیمه مى‌‌كند.

اختلافات درونی و تفرقه، عذابی الهی

اما اگر مردم از امام كناره گرفتند دیگر ضامنى نخواهند داشت. مثل تسبیحى كه بندش را بكشند، دیگر دانه‌هایش جمع نمى‌‌شود و هر دانه‌‌اى به یك طرفى پراكنده مى‌‌شود. نظام ملت، بند تسبیحی است كه گروه‌های مختلف را یك جا جمع مى‌‌كند و متشكل مى‌‌كند و به آن‌ها سامان مى‌‌دهد؛ اما اگر بند را كنار گذاشتند، دیگر چه عاملى مى‌‌تواند آن‌ها را وحدت ببخشد؟! ناچار به چندصدایی و چند گروهى مبتلا خواهند شد و آن یك عقوبت الهى است كه بر امتى نازل مى‌‌شود؛ یَلْبِسَكُمْ شِیعًا وَیُذِیقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ! چند دسته بشوید! آن وقت یكى یا چند تا بر دیگران مسلط بشوند! این اولین درس.

ب) خدا با ماست، اگر ما با خدا باشیم!

دوم اینکه بدانید در این سراشیبى‌‌ها و در این پیچ‌وخم‌ها خدا شما را رها نمى‌‌كند. اگر به طرف او بروید شما را یارى خواهد كرد. دست خدا بسته نیست و در دامن دشمن شما، مى‌‌تواند نجات‌بخش شما را بپروراند! نگویید كسى که ما را هدایت كند دیگر از كجا پیدا مى‌‌شود؟! آن خدایى كه موسى را در دامن فرعون پرورش داد مى‌‌تواند از هر جاى دیگر هم شده كسى كه موجب نجات شماست را براى شما برساند؛ مأیوس نباشید! نه چنان بپندارید كه راه شما هموار، یكنواخت، بدون پستی‌وبلندی و بدون پیچ‌وخم است، اشتباه نكنید، چنین نخواهد بود بلکه فتنه‌‌ها خواهد بود. این فتنه‌‌ها از چه زمانی شروع شد؟

ابزارهای متنوع فتنه و آزمایش

حتماً این داستان را شنیده‌اید که امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌علیه پیغمبر اكرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله را غسل داده بودند و رفته بودند براى آن حضرت قبری فراهم كند. به ایشان خبر دادند كه مسلمان‌ها، اصحاب بدر و حنین، مجاهدین، مهاجرین و انصار، جمع شده‌اند و براى پیغمبر جانشین تعیین کرده‌اند! حضرت بیل را به زمین زدند و دستشان را به كمرشان گرفتند و فرمودند: الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَكُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ؛[15] آیا مردم خیال کرده‌اند همین‌که گفتند ما مؤمن هستیم، یک‌چندی هم جبهه رفتند، بعضی‌هایشان هم زخم برداشتند و معلول شدند، دیگر كار تمام شد؟! این‌ها دیگر امتحان نمى‌‌شوند؟! مبتلا به فتنه‌‌ها نخواهند شد؟!

فتنه‌‌ها از چه زمانی شروع شد؟! از همان روز اول وفات پیامبر‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله و بعد همچنان ادامه خواهد داشت. این سنت الهى است؛ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیرِ فِتْنَةً؛[16] همه شما را با خوشی‌ها و ناخوشی‌ها مورد فتنه و آزمایش قرار خواهیم داد. خوشی‌ها یك وسیله آزمایش است. ناخوشی‌ها وسیله دیگری براى آزمایش است. قدرت‌ها هم یك وسیله آزمایش است؛ آیا از این قدرت، درست استفاده می‌کنید یا نه؟ شکست‌ها هم وسیله دیگرى براى آزمایش است؛ وقتى دیگران بر شما مسلط شدند آیا شما از لطف الهى ناامید مى‌‌شوید یا نه همچنان امیدوار خواهید بود؟! آیا دست از تلاشتان برمی‌دارید یا تلاشتان را مضاعف مى‌‌كنید؟! همه این‌ها آزمایش است.

فرعون زمانه‌ات را بشناس!

خداوند متعال همه این‌ها را فرمود لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ، براى من و شما، كه چه بشود؟! داستان براى ما بگویند، لالایى كه خوابمان ببرد یا درس عبرت بدهند كه از خواب بیدار شویم؟! فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یتَفَكَّرُونَ،[17] إِنَّ فِی ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصَارِ؛[18] می‌فرماید این‌ها را مى‌‌گوییم تا فكر كنید، تا به هوش بیایید، تا خوابتان نبرد. این‌ها لالایى نیست. دیگران مى‌‌خواهند شما را خواب كنند تا بر شما سوار شوند! ما هشدار مى‌‌دهیم و داد مى‌‌زنیم تا بیدار شوید.

حالا چه باید كرد؟! آیا هنوز فرعونى در جامعه اسلامى پیدا نشده است؟! آیا هنوز آزمایش‌های الهى براى امت ما تحقق پیدا نكرده است؟! خواب بودیم! كدام عصرى بود كه فرعونى در آن نبود؟! بعداً هم هیچ عصرى نیست كه فرعونى در آن نباشد. باید چشم و گوشى داشته باشیم كه فرعون شناس باشد؛ با چه بشناسیم؟!

ببینیم چه كسى در مسیر ولایت است و چه کسی منحرف؛ ببینیم چه كسانى هستند كه هدف خودشان را حذف ولایت، تغییر قانون اساسى به خاطر اعتبار ولایت‌فقیه و شوراى نگهبان قرار داده‌اند؛ این‌ها چه كسانى هستند؟! همان كسانى كه گفتند دین نه‌تنها افیون توده‌هاست بلكه افیون حکومت‌ها هم هست! آیا باز هم خواب برویم؟! آیا باز هم بگوییم ان‌شاءالله بُز بود؟! همین‌که  اسم مجاهد روی آن بود كافى بود؟! همین‌که اسم خودشان را طرفدار وحدت گذاشتند كافى است؟! كدام وحدت؟! كسانى كه سرتاپای وجودشان تفرقه است! آیا این‌ها عامل وحدت هستند؟! آیا این‌ها طرفدار وحدت هستند؟! آیا باز هم گول بخوریم؟!

این داستان‌ها را گفته‌اند تا من و شما به هوش باشیم و فریب فرعونیان را نخوریم. لازم نیست هر فرعونى بگوید أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى. هر كسی که انسان را از راه حق جدا كرد و به راه دیگرى كشاند یک فرعون است؛ هر كسی که به‌ناحق فكر سلطه‌‌طلبى و برتری‌جویی بر دیگران است، یک فرعون است. شکل‌ها و قیافه‌‌ها و شگردها فرق مى‌‌كند. اگر بنا بود شخص فرعون با همان قیافه و با همان شكل بیاید که دیگر هشدار دادن نمى‌‌خواست. همان فتنه‌هاست كه بار دیگر، متناسب با هر زمانى تكرار خواهد شد و ما باید با درس گرفتن از تاریخ، آن هم تاریخ حقى كه خدا براى پیامبرش نقل فرموده، نه آنچه تاریخ نویسان با هوس خودشان نوشته‌اند یا مى‌‌نویسند، نَتْلُو عَلَیكَ مِنْ نَبَإِ مُوسَى وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ؛[19] در پرتو این داستان‌سرایی قرآن، ما باید راه خودمان را پیدا كنیم.

شناختن یاران امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف، کرامتی الهی

چه باید كرد؟ باید موساى زمان را بشناسیم. الحمدلله خداوند متعال به ما این منّت را گذاشت كه موساى زمان، امام عزیز را به ما شناساند و بعد هم جانشین به‌حق و شایسته ایشان را به ما معرفى فرمود. به خدا قسم اگر ما تمام عمرمان را به شكر همین نعمت بگذرانیم از اداء حقش برنمی‌آییم! باید از خدا بخواهیم که خدایا! تو كه این منت را بر ما گذاشتى اَلإِ كرامُ بِالإِتمام؛ فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی أَكْرَمَنِی ِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِیائِكُمْ[20]. شناختن یاران امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف خودش یك كرامت الهى است. بیچاره آن كسانى كه نشناختند و ندانستند كه باید از چه كسى تبعیت كنند. آن‌ها محروم هستند. ما باید خدا را شكر كنیم كه این‌ها را به ما شناساند.

وقت شما را بیشتر نگیرم. خدایا! تو را به حق آن كسى كه در چنین روزى و در مثل فردایى نعمت وجودش را به ما ارزانى داشتى قسم مى‌‌دهیم درجات اماممان را ساعت‌به‌ساعت بالا ببر!

جانشین به حقش را تا ظهور ولى عصرارواحنافداه براى ما حفظ بفرما!

او را با الهامات خودت به آنچه موجب سعادت انسان‌هاست یارى بفرما!

او را با فرشتگان و با بندگان شایسته‌ات حمایت بفرما!

به همه ما توفیق خدمتگزاری به آستان ولى عصرارواحنافداه و جانشین برحقش را عنایت بفرما!

به ما توفیق بده كه راه حق را همچنان تا آخرین لحظات بشناسیم و بپیماییم!

جوانان ما را، نسل آینده ما را، به بركت امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف از شرّ شیاطین انس و جنّ حفظ بفرما!

دل‌هایشان را از شبهات و شکوک حفظ بفرما!

ایمانشان را تقویت بفرما!

هر كس به این نظام، به باورهاى این نظام و به ارزش‌های این نظام خدمت مى‌‌كند او را یارى بفرما!

هر كس در تضعیف باورها و ارزش‌های ما قدم برمی‌دارد او را منكوب بفرما!

در ظهور ولى عصرارواحنافداه تعجیل بفرما!

همه ما را از خدمتگزاران راستین آستان آن حضرت قرار ده!

والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته


[1]. قصص، 1 و 2 و 3.

[2]. نازعات، 24.

[3]. قصص، 3.

[4]. قصص، 4.

[5]. همان.

[6]. قصص، 38.

[7]. قصص، 7.

[8]. نحل، 68.

[9]. قصص، 10.

[10]. تحریم، 11.

[11]. بقره، 214.

[12]. انفال، 62.

[13]. انعام، 65.

[14]. بحارالانوار، ج 29، ص 223.

[15]. عنکبوت، 1 و 2.

[16]. انبیا، 35.

[17]. اعراف، 176.

[18]. نور، 44.

[19]. قصص، 3.

[20]. مفاتیح‌الجنان، زیارت عاشورا.

 

بعض الأسئلة

كیف یمكن الحصول على ملكة التقوى و ما هی السبل العملیة للحصول علیها؟
اقرأ أكثر...
لا زال بعض المؤمنین یرى فی الأخباریة منهجاً فكریاً أصیلاً ومغایراً عن المنهجیة الأُصولیة، ویقول: «إنه لا یمتلك القناعة والحجة التامة بینه وبین الله عزّوجلّ فی سلامة وحجیة الاستنباط الأُصولی». ویفند رأی أحد الفقهاء العظام: «الأُصولیة المعاصرة أُصولیة نظریة فقط، ولكنها عملیاً...
اقرأ أكثر...
بعد سیاحة ممتعة فی رحاب رسائل بعض علمائنا الأعلام المتعلقة بتاثیر الزمان والمكان على الأحكام الشرعیة... اتسائل هل یسمى هذا التاثیر المطروح تاثیرا حقیقیا على الاحكام ام انه كنائی؟ واذا كان كنائیانخلص بذلك الى نتیجة واضحة هی أن ما كان كنائیا وعلى سبیل المجاز فهو لیس بحقیقی.. فما أطلق علیه تأثیر هو فی...
اقرأ أكثر...
السلام علیكم ورحمة الله وبركاته ما رأی سماحتكم بوجوب تقلید الأعلم ؟ وماالدلیل ؟ الرجاء التوضیح بشیء من التفصیل ﻋلاء حسن الجامعة العالمیة للعلوم الإسلامیة
اقرأ أكثر...
سماحة آیة الله مصباح الیزدی دام ظله الوارف السلام علیكم ورحمة الله وبركاته . السؤال: البعض یدعو إلی ترك ممارسة التطبیر بصورة علنیة أمام مرأی العالم لا لأنهم یعارضون حكم الفقیه ولكن من باب أن التطبیر لا یصلح أن یكون وسیلة دعویة إلی الإمام الحسین وإلی مذهب الحق . لذلك ینبغی علی من یمارس التطبیر...
اقرأ أكثر...
هل یقول سماحتكم دام ظلكم بإجتهاد السید علی الخامنئی دام ظله ؟
اقرأ أكثر...