توصیه‌های معنوی در خصوص سفر حج

در جلسه با جمعی از اساتید عازم حج تمتع
تاریخ: 
يكشنبه, 15 مرداد, 1396

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَه وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّه بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَه وَفِی کُلِّ سَاعَه‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تشریف‌فرمایی آقایان را خوشامد عرض می‌کنم و از اینکه فرصت زیارت عزیزان که برخی از ایشان را مدت‌ها از نزدیک ندیده بودم نصیب بنده شد خداوند را شکرگزارم. همچنین برای همه شما و دیگر دوستان، موفقیت کامل در اهداف خداپسند‌تان را از خداوند متعال درخواست می‌کنم.

ظاهر و باطن عبادات؛ هماهنگی جسم و روح در توجه به خداوند متعال

یاد حج و انجام این مراسم بی‌نظیر، شور و شوق و توجه بیشتری را در انسان به وجود می‌آورد و زمینه‌ای را برای سرعت حرکت، رشد و تقرب فراهم می‌کند. کسانی هم که مثل ما محروم هستند و آن‌وقت‌ها هم که در ظاهر موفق بودند چندان طرفی برنبستند و استفاده‌ای نکردند آن‌ها هم بر حسرت‌شان افزوده می‌شود.

همان‌گونه که ما ظن قوی، بلکه اطمینان و بلکه یقین داریم که این عباداتی که تشریع شده یک مرتبه نازله‌ای دارد که همان شکل ظاهری آن و انجام حرکات فیزیکی و امثال این‌هاست و البته همه این‌ها مؤثر است و در مقابل سایر رفتارهای انسان قابل مقایسه نیست؛ فرض بفرماید دو رکعت نافله‌ای که آدم می‌خواند گفته شده اگر ایستاده نشد بخوانی، نشسته بخوان! اگر نشسته نشد، بخواب و بخوان! اگر وضو نداری تیمم کن! اگر خسته هستی و نمی‌توانی حرف بزنی، در دلت بگذران! حتی اگر حال رکوع و سجودش را نداری، با چشمت اشاره کن! همه این‌ها اهتمام به این است ‌که مؤمن، مقید باشد که از یک راهی به خدا توجه پیدا کند. خود همین نشانه این است که این رکوع و سجودهای طولانی و چیزهای مشابه، به اصطلاح امروزی‌ها جنبه سمبلیک دارد. عمده، روح این عبادات است که با ارتباط قلبی حاصل می‌شود.

از آن جایی که آدمیزاد در این عالم، فعالیت روحی مجزای از بدن ندارد یا بدن یک وسیله خوبی است برای این‌که آدم بتواند حرکات روحی را تقویت کند یا ابزار بهتری پیدا کند، خداوند متعال عنایت فرموده و بین آن توجه روحی و حرکت روح بگوییم، با این حرکات بدنی و امور ظاهری و ... ارتباطی برقرار کرده است و خود این نعمت بسیار بزرگی است که اگر این‌ها نباشد آدم آن‌چنان دچار غفلت می‌شود که ملحق به حیوانات یا بَلْ هُمْ أَضَلُّ[1] می‌شود!

ارزش واقعی عبادت

همین دو رکعت نماز خشک‌وخالی و با دستپاچگی، آدم را از جهنم نجات می‌دهد و بهشتی می‌کند. مگر نه؟! اگر این دو رکعت نماز خشک‌وخالی با این تیمم یا با این ضعف و امثال این‌ها وقتی که مجاز باشد یک چنین تأثیری دارد، اگر روح این تقویت شود چه خواهد کرد؟! اگر به‌گونه‌ای بشود که آدم در حال عبادت و در حال سجده، کأنه بی‌هوش شود و آن گریه‌ها و ناله‌هایی که از ائمه اطهار‌سلام‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين و اولیای خدا در عبادت‌ها‌ و نمازهایشان نقل شده است اگر آن‌ها برای آدم میسر شود با آن نماز خشک‌وخالی چه نسبتی دارد؟! گمان بنده این است که بین آن نمازی که حداقلِ واجب است و ما باید ادا کنیم و بسیار هم کار ارزشمندی است با آن نمازی که اولیای خدا دارند نمی‌توانیم نسبتی برقرار کنیم؛ بسیار فاصله هست. ما همین‌که بویی از آن نماز ببریم و ذکری بگوییم و یک الله‌اکبری و این‌ها، این می‌تواند ما را از جهنم نجات دهد. اگر آن حالت باشد چه خواهد شد و آدم را به کجا می‌رساند؟! به ناکجاآبادی که در تصور هیچ انسان عادی‌ای نخواهد گنجید!

سفر معنوی حج؛ سفری با ارزش بی‌نهایت به توان بی‌نهایت!

خدا در میان همه عبادات یک عبادت عظیمی قرار داده که باز با این نمازهای عادی ما فاصله بسیار زیادی دارد و حد واجبش را برای کسانی که بتوانند، یک بار در عمر قرار داده است. در آن عبادت، هم نماز هست و هم چیزهای دیگر. اگر نماز ما، مثلاً نماز صبح دو دقیقه وقت می‌خواهد یا همه نمازهایمان یک ربع ساعت وقت نمی‌گیرد اما برای این عبادت گاهی باید یک سال تمهیدات فراهم کرد و حالا آیا آدم بعد از یک سال، حالا از آن وقتی که اقدام کرده و چند سال طول کشیده تا نوبتش بشود، موفق بشود یا نه با آن برکاتی که نه‌تنها برای یک نفر، دو نفر یا فقط برای کسی که خودش حضور داشته بلکه برای جامعه میلیونی اسلام و بلکه برای جامعه بشریت مفید است و اگر حج تعطیل شود آن‌گونه که در روایات آمده، خدا عذابش را بر زمین نازل می‌کند، این درواقع یعنی اگر گفتیم ارزش نماز حقیقی ائمه اطهار‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين مثلاً بی‌نهایت از نمازهای ما بیشتر است، آن می‌شود بی‌نهایت به توان بی‌نهایت و چون رحمت خدا هیچ حدوحصری ندارد، اگر به هر انسانی همه این‌ها را بدهد نه از آن کم می‌آید و نه بخل می‌ورزد. فقط کافی است که انسان بتواند این برکات را دریافت کند. این اعتقادی است که عرض کردم ظنی، بلکه اطمینانی و بلکه مسامحتاً یقینی است. آن‌گونه که از آیات و روایات و فرمایشات اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين هم استفاده می‌شود همین‌گونه است و بسیار برکت دارد.

خسارت غفلت از حقیقت حج

می‌ماند که ما چه کار کنیم که از این برکات، درست استفاده کنیم. متأسفانه إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ؛[2] طبع ما آدمیزادها، طبع مادی‌مان و تعلق‌مان به این دنیا و ضعف‌هایی که داریم، این‌ها مانع می‌شود از این که حتی درباره این‌ها فکر کنیم. اگر آدم دقایق عمرش را حساب کند که مثلاً من که الآن هشتاد و چند سالم است چند دقیقه می‌شود، آن وقت من چند هزارم و چند میلیونیم این دقایق را صرف فکر در این باره‌ها کردم؟! عملش هیچی! این یعنی ما چقدر قدرناشناس هستیم؛ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ؛ چنین نعمت بی‌نهایتی دارد ریزش می‌کند، آن وقت ما رویمان را جای دیگر گردانده‌ایم!

راه بهره‌مندی بیشتر از برکات سفر معنوی حج

حالا این‌که ما بتوانیم از این فرصت، بیشتر استفاده کنیم، صرف‌نظر از مسائل سیاسی و اجتماعی و روابط و الی‌آخر که همه این‌ها در تقدیرات الهی و در نظام احسن گنجانیده شده و این‌ها خارج از اراده حکیمانه الهی نیست و همه این‌ها حساب دارد اما اینکه ما در این فرصت‌ها چگونه می‌توانیم از این نعمت بی‌نهایت الهی استفاده کنیم آنی که به عقل ناقص بنده می‌رسد چند بخش است؛

الف) توجه قلبی

یک وظیفه‌ای که هر مسلمانی قاعدتاً می‌بایست انجام بدهد و خوب است که درباره‌اش فکر کند و توجه داشته باشد و کم‌یابیش برای همه هم میسر است و مانع هیچ کاری هم نمی‌شود و شاید بشود گفت که اثرش هم از همه چیز بیشتر است همان توجه قلبی است. کسی که موفق شود که به حج برود، از این ساعتی که به فکر می‌افتد و یا حرکت می‌کند توجه داشته باشد که به کجا و به سوی چه کسی می‌رود. این کار نه خیلی پول خرج کردن می‌خواهد و نه خیلی زحمت و بی‌خوابی‌های زیاد می‌خواهد. انجام این کار در هر حالی که هستی، حتی در پست‌ترین حالات هم می‌شود. این یک چیزی است که همه، هر مسلمانی و هر کسی که قسمتش می‌شود که به حج برود باید سعی کند این را از دست ندهد. این‌که روح همه این اعمال است و ارزش همه این‌ها به همین توجه و نیت و این‌هاست و آسان‌ترین کاری است که برای هر کسی میسر است، چرا آدم این را از دست بدهد؟!

ب) توجه به اعمال خاص عبادی ازجمله ارشاد دیگران

یک واجبات دیگری هم هست که این‌ها در حج اولویت دارد و غیر از حج، در همه جای دیگر هم باید رعایت کرد ازجمله استغفار، توبه، جبران کارهایی که ترک شده، انس با قرآن و دعا و عبادت و مناجات و الی‌آخر. این‌ها همیشه برای همه مطلوب است و اختصاص به حاج ندارد. به‌هرحال این‌ها یک وظایف شخصی است که به خود آدم مربوط است و برای همه هم میسر است و یک بابی است که خدا برای همه انسان‌ها باز کرده و ان‌شاءالله که همه هر چه بیشتر بتوانیم از آن استفاده کنیم؛ ولی همه می‌دانیم که بعضی از فضائل هست که برای همه به طور یکسان میسر نیست. فرض بفرمایید انفاق، حالا چه واجبش و چه مستحبش؛ انفاق برای هر کسی میسر نیست مگر مراتب اندکی از آن. آدم نصف خرمایی هم بتواند انفاق کند. حالا انفاقات میلیاردی آن برای همه میسر نیست و بعضی‌ها حسابش را هم ندارند و بلد هم نیستند که بشمارند.

یک آقایی دیروز برای من نقل می‌کرد که برای یک خدمتی که مهندسان ایرانی برای حرم حضرت سیدالشهداصلوات‌‌الله‌‌عليه در نظر گرفتند 16 میلیارد لازم بوده که یک نفر قبول کرده است! برای یک خدمت نسبتاً کوچک. همه که نمی‌توانند این‌گونه انفاق کنند. ما حساب میلیاردی‌اش را بلد نیستیم بشماریم؛ اینکه یک نفر، یکجا برای یک کار کوچکی که در حرم انجام بدهد 16میلیارد انفاق کند این عبادت بزرگی است و بسیار هم اجر دارد اما این برای همه میسر نمی‌شود.

شبیه این هم یک کارهایی است که از علما برمی‌آید و از تجار و پولدارها و امثال این‌ها برنمی‌آید و آن ارشاد دیگران است. حالا عبادات شخصی و توجه شخصی را هر کسی می‌تواند انجام بدهد و وظیفه همه هم هست اما یک طور کارهایی است که در این قافله عظیم چند میلیونی برای یک عده‌ای میسر است و خداوند متعال از لطف و کرم خودش برای راهنمایی کردن یک نفر در این عمل، ثوابی مضاعف از اعمالی که خودش انجام می‌دهد را به او عنایت می‌فرماید. تازه آن هم برای راهنمایی کردن یک نفر!

نقش نیت در تعیین ارزش و تأثیر عبادات

البته ارشاد یک نفر هم به وسیله یک عالم، اجرش برای همه مساوی نیست. بیشترین تفاوت برای بیشترین اختلاف در نیت است. حالا من که به این کمک می‌کنم، انگیزه‌ام چیست؟! هر عبادتی که قصد قربت نداشته باشد هیچ است. کاری که می‌کنم از همان اول باید سراغ قصد قربت بروم. قربت هم مراتب دارد، همان مراتبی که در نماز هم فقها می‌فرمایند خوف از عذاب و طمع در ثواب و یک چیزهای دیگری که ما خیلی عقل‌مان نمی‌رسد که اگر بتوانیم آن نیت‌ها را کسب کنیم و از خدا بخواهیم که به برکت اولیایش و از صدقه سر آن‌ها یک بویی هم به مشام‌مان برساند، آن‌وقت خواهیم فهمید که با مراتب نیت قبلی چه قدر فرق دارد.

به نظرم امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه در یک بحث‌شان در آداب الصلاة می‌فرمایند که حقیقت این است که آن عبادت‌هایی که برای خوف از آتش و طمع در بهشت باشد این‌ها اصلاً عبادت خدا نیست و داریم یک معامله‌ای می‌کنیم. خدا هم همین تعبیر را برای ما به کار برده است؛ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ؛[3] این عبادت‌های ما درواقع تجارت است و خدا تفضلاً این را به عنوان عبادت می‌پذیرد. عبادت حقیقی یعنی بندگی؛ چرا انجام می‌دهی؟! چون بنده‌ام و بنده باید بندگی کند. تازه آن عبادتی که فقط از روی بندگی باشد آن هم مراتبی دارد که از کمترین مراتب محبت نسبت به مولا شروع می‌شود تا عشق عمیق و ثابتی که ما مزه‌اش را نچشیده‌ایم.

محبت به اهل‌بیت، پلی به سوی ارتباط معنوی با خداوند متعال

ما اگر بتوانیم در این راه قدمی برداریم، برای این‌که آن نیت تقویت شود، عبادت ما ارزش پیدا کند و معرفت‌مان را و بعد هم محبت‌مان را به خدا تقویت کنیم چه کنیم؟ باز از روی عقل ناقص بنده یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌های خدا در این مسیر این است که کسانی را از انسان‌ها معرفی کرده که محبت آن‌ها محبت خداست؛ مَنْ اَحَبَّكُمْ فَقَدْ اَحَبَّ اللَّهَ.[4] آن‌ها از خودشان هیچی ندارند؛ قُلُوبُنا أَوْعِیةٌ لِمَشِیةِ اللّهِ؛[5] یَا أَعْیُنَ اللَّهِ النَّاظِرَةَ وَحَمَلَةَ مَعْرِفَتِهِ وَمَسَاکِنَ تَوْحِیدِهِ فِی أَرْضِهِ وَسَمَائِهِ؛[6] آدمیزاد این‌گونه این اشخاص را بسیار آسان‌تر می‌تواند بشناسد و به آن‌ها محبت پیدا کند چون بالاخره یک سنخیتی هم با خودش دارند، شکلی، قیافه‌ای، رفتاری، می‌بیند، ارتباط حسی یا شبه حسی برقرار می‌کند و این راهی می‌شود برای این‌که با خدایی که نه در هیچ وهمی می‌گنجد و نه با هیچ حسی قابل درک است ارتباط پیدا کند. این چه نعمت عظیمی است! اگر خدا این کار را نکرده بود ما چه طور اصلاً می‌توانستیم خدا را دوست بداریم؟! و شاید اگر این‌ها نبودند ما اصلاً شناختی نسبت به خدا پیدا نمی‌کردیم! و حالا در بین همه ارباب ادیان و درواقع همه طوایف مسلمان‌ها، ما شیعه‌های دوازده‌امامی هستیم که خدا این معرفت را به ما داده است.

ج) توجه به وجود مقدس حضرت ولی عصر‌ارواحنا‌فداه

این است که جا دارد که به‌خصوص در این سفر، همان‌گونه که در یک مرتبه‌ای البته با ابهام، یاد خدا می‌کنیم، یک‌کمی متعین‌تر یاد وجود مقدس ولی عصر‌‌ارواحنا‌فداه باشیم؛ چون خود ایشان را که ما عاشق چشم و ابروی ایشان نیستیم، ایشان را هم ندیده‌ایم، پسرخاله و پسردایی‌مان هم که نیستند؛ ایشان را دوست می‌داریم چون بنده خدا هستند و خدا ایشان را دوست دارد و ایشان را وسیله خیر و کفران ذنوب و تکفیر سیئات و ترفیع درجات برای ما قرار داده است. بالاخره با خدا ارتباط پیدا می‌کند و با این اوصافی که به ما معرفی کرده‌اند که یَا أَعْیُنَ اللَّهِ النَّاظِرَةَ، آخر چشم بینا که از هزار فرسخ دورتر و از پشت چندین حجاب و کوه و این‌ها که نمی‌بیند. پیداست که ایشان حضور دارند. حالا خود همین‌که این حضور چه طور حضوری است، خود همین وسیله‌ای است که آدم در یک مرتبه عالی‌تری بفهمد که خدا چه طور حضور دارد. البته کنه‌اش را نمی‌فهمیم اما می‌توانیم کم یابیش باور کنیم که همین‌گونه است.

اگر این مقدمات درست باشد من خیال می‌کنم یکی از بهترین کارهایی که برای همه ما میسر است و باید تمرین کنیم تا خوب از آن استفاده کنیم این است که سعی کنیم در هر حالی از عمق دلمان یک توجهی به وجود مقدس ولی عصرارواحنافداه داشته باشیم. ایشان واسطه در همه چیز هستند؛ بِکُمْ‌‌ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ‌‌ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ یَکْشِفُ الضُّرَّ؛[7] آدم غصه‌دار هم می‌شود برای رفع غصه‌اش باید به آن‌ها توجه کند. اگر آدم از چنین مجرای فیضی غافل شود چه چیزی جای آن را می‌گیرد؟! توجه به دنیا و زرد و سرخ‌های گذران دنیا که یک دقیقه هست و یک دقیقه نیست و چه‌بسا خیلی‌هایش ضررش بیشتر از منفعتش باشد. همان چیزهایی که آدم با زحماتی دنبالش می‌رود و تلاش می‌کند تا پیدا می‌کند، همان چیزها بلای جانش می‌شود اما یک توجه، هم شیرینی دارد، هم لذت دارد، هم برکت دارد، بلاها را دور می‌کند، توفیقات آدم را زیاد می‌کند، دست آدم را می‌گیرد و به خدا نزدیک می‌کند، آدم این را به‌راحتی از دست بدهد و این همه تلاش کند تا چیزی پیدا کند که چه‌بسا موجب گرفتاری همین دنیایش باشد، حالا آخرتش که هیچ! مگر خیلی از این گرفتاری‌هایی که مردم این دنیا دارند دستاورد کارهای خودشان نیست؟!

د) خدمت به زائران خانه خدا

یک کاری که به‌خصوص از ما ساخته است و از همه ساخته نیست و این هم از لطف خدا و برکت استفاده از علوم اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين است سعی در ارشاد دیگران است. آدم هر چه می‌تواند با مهربانی، با صمیمیت، با خونسردی، با ملایمت، با گفتن قربانت بروم، عزیزم، مواظب باش چنین بشود و عملت را این‌گونه انجام بده سعی کند دیگران را ارشاد کند؛ و بعد هم کاری که شاید از این هم لطیف‌تر باشد و از یک جهت مؤثرتر، خدمت به زوار است.

تواضع در خدمت به حجاج؛ از نظافت توالت‌ها تا زیارت عرفانی

شما حتماً مرحوم آقاشیخ حسین فاضلی‌رضوان‌‌الله‌‌علیه را دیده بودید و یا از ایشان شنیده بودید. ایشان از اهالی ابرقو بودند. پسر ایشان احمد آقای فاضلی بودند. یک برادر ایشان هم یک وقت در قم رئیس اوقاف بودند. ایشان یک روحانی ساده روستایی مآب بود. مرحوم آقای خزعلی چیزهایی از ایشان دیده بودند و به ایشان بسیار علاقه‌مند شده بودند. ما هم یکی، دو مرتبه خدمت ایشان رسیده بودیم و از زبان خود ایشان یک چیزهایی شنیدیم که تشرفاتی داشته‌اند.

این را فراموش نکنید که تقریباً قطعی است که ایشان خدمت وجود مقدس ولی عصرارواحنافداه می‌رسیده‌اند و حتی در مواردی حضرت را می‌شناخته‌اند. حالا اینکه همین‌طور خدمت وجود مقدس ولی عصرارواحنافداه برسند و حضرت را نشناسند این‌گونه نبوده بلکه در حالی که می‌شناخته‌اند که ایشان آقا امام زمان هستند با ایشان صحبت کرده‌اند. یک چنین کسی، دوستانی که با ایشان در حج بودند می‌گفتند ایشان سعی می‌کردند آخرهای شب بیایند در کاروان و دستشویی‌ها و توالت‌ها را بشویند! ایشان همراه کاروان حجاج می‌آمد و نمی‌گفت که من با آقا امام زمان ارتباط دارم. خودش را مثل یک نوکر می‌دانست و معتقد بود که اگر این کار را از من بپذیرند کلاهم را به عرش می‌اندازم. ایشان می‌رفتند توالت زوار و حجاج را شستشو می‌دادند. بندگی یعنی این. چه چیزی گیرم بیاید؟! هیچی! من زائران بیت‌الله را دوست دارم، دلم می‌خواهد خدمت کنم. شاید در آن کارها اصلاً توجهی هم نداشته باشد به این‌که این کار ثوابی دارد و چه چیزی به او می‌دهند. این می‌شود بندگی.

حکایتی از عشق و امید؛ یاد دوستان در قلب امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف

یکی از چیزهایی که از خود ایشان شنیدم، ان‌شاءالله که فراموش نکرده باشم و غلط نقل نکنم، این بود که ایشان گفت یک روز اطراف شیخان قم دلم خیلی هوای آقا را کرد و خیلی حالت اشتیاق پیدا کردم و بعد به این فکر افتادم که من که این‌قدر آقا را دوست ‌دارم و دلم می‌خواهد ایشان را ببینم، آیا آقا هم توجهی به ما دارند؟! ما حالا این‌قدر آقا را می‌خواهیم، آیا آقا هم می‌خواهند ما را ببینند و مثلاً توجهی به ما دارند باشند یا نه؟! گفت چند دقیقه‌ای نگذشت که دیدم کسی پشت سرم گفت آقاشیخ حسین! یادت هست که فلان جا گرفتار شدی و ما تو را نجات دادیم؟! ما همه جا یاد دوستان‌مان هستیم.

ایشان می‌گفت من همین کنار شیخان داشتم قدم می‌زدم. لزومی ندارد که آدم فرسخ‌ها راه برود. ایشان از کجا فهمیدند که در دل این چه گذشت، چه طور حضور پیدا کردند و با چه زبانی سخن گفتند؟! می‌گفت چند قدم که رفتم برگشتم و نگاه کردم و دیدم کسی نیست.

تشرف شیخ حسین فاضلی‌رضوان‌‌الله‌‌علیه به محضر امام زمان و سفارش حضرت به ایشان

غالباً افرادی که کم‌یا‌بیش با حضرت ارتباطاتی داشته‌اند، در ایام حج بیشتر ظهور داشته است. از ایشان یادی کردیم بعد برای ایشان فاتحه‌ای بخوانید. این‌گونه که یادم هست ایشان می‌گفت یک شب در ایام حج در منا بودیم. به نظرم شب یازدهم را می‌گفت. می‌گفت شب من خیلی به ملاقات حضرت اشتیاق پیدا کردم و بی‌تاب شدم و دیدم نمی‌توانم در کاروان باشم. این بود که سر به بیابان گذاشتم. همین‌طور می‌رفتم و گریه می‌کردم تا اینکه به یک جایی رسیدم که دیدم یک خیمه بارگاه بسیار عظیمی برپا هست. ناخودآگاه به این طرف کشیده شدم. رفتم وارد شدم و دیدم که آقا مشغول صحبت هستند و اطراف‌شان انواع طوایف مختلف از نژادها و زبان‌های مختلف بودند و حضرت به هر کسی رو می‌کنند و به زبان خودش با او حرف می‌زنند. تا اینکه نوبت به من رسید. حضرت به من توجه فرمودند و فرمودند فضائل ما را به مردم به زبان خودشان بیان کنید! مردم اگر فضائل ما را بشناسند بیشتر ترقی می‌کنند.

حالا عین تعبیر و کلماتش یادم نیست. تأکید بر این بود ‌که به زبان خودشان بگویید. ایشان گفت من این پیام را دریافت کردم که نظر آقا این است که ما باید برویم زبان‌های دیگران را یاد بگیریم و با آن‌ها با زبان‌ خودشان صحبت کنیم. آن‌ها غافل هستند، ما باید برویم آن‌ها را هدایت کنیم. باید یک طوری بگوییم که آن‌ها بفهمند.

گفت بعد مجلس تمام شد و ما بیرون آمدیم. وقتی متوجه شدم و به عالم خودم آمدم دیدم نزدیک مسجد خیف هستم.

ایشان یک آدم ساده استخوانی بی‌ادعایی بودند که به هر طلبه‌ای احترام می‌گذاشتند و هیچ ادعایی نداشتند. این‌ها را هم خیلی کم نقل می‌کردند و فقط برای بعضی اشخاص نقل می‌کردند. اصلاً ایشان را کم می‌دیدند. بعد هم اگر ایشان را می‌دیدند کم از این چیزها می‌گفت اما اتفاق افتاد که این‌ها را نقل کرد و ما هم شنیدیم و شاید این به برکت بعضی از دوستان دیگر بود که آن جا بودند. ایشان در صحن مدفون است.

من خیال می‌کنم که اگر آدم بتواند نیتش را این قرار بدهد که چون این‌ها مهمان‌های خدا هستند، ما که دست‌مان نمی‌رسد آن‌گونه که بایدوشاید عبادت خدا بکنیم، آن علی باید باشد، ما بیاییم به مهمان‌های خدا خدمت کنیم تا از صدقه‌سر آن‌ها چیزی گیر ما هم بیاید اما خدمتی که هر چه می‌شود مخفی‌تر باشد. ایشان آخرهای شب می‌رفت توالت‌ می‌شست. در کاروان فقط یکی، دو نفر متوجه شده بودند. آن‌وقت وقتی به دلش می‌گذرد که آیا آقا هم یاد ما هست، فوراً می‌گویند آقاشیخ حسین! یادت نیست که فلان جا...؟!

روح همه این‌ها همین است که آدم از دلش ارتباط برقرار کند، نیتش را پاک و توجهش را تقویت کند. این اعمال خارجی و امثال این‌ها به همان اندازه‌ای ارزش دارد که این روح در آن باشد. حتی در بهترین اعمال می‌شود روح پلیدی در آن دمیده شود که نه‌تنها موجب ترقی نشود بلکه موجب سقوط و گناه هم بشود.

فایده دعا کردن برای دیگران

برای آقاشیخ حسین یک فاتحه‌ای بخوانید. یک کلمه دیگر هم یادم ‌آمد، حالا که پرگویی کردیم بگویم. یکی از چیزهایی که ما کم توجه داریم، من خودم را عرض می‌کنم، فایده دعا کردن برای دیگران است. روایات معتبر داریم که کسی که علی ظَهرِ الغَیب برای مؤمنی دعا کند[8] خدا هفتاد برابر برای خودش مستجاب می‌کند. معامله بسیار خوبی است. آدم اگر برای خودش دعا کند معلوم نیست اصلاً مستجاب بشود اما دعا برای یک مؤمنی علی ظَهرِ الغَیب این‌قدر فایده دارد.

باز هم در اینجا نیت، مؤثر است. یک‌وقت آدم دعا می‌کند که به او بگوید من فلان جا برای تو دعا کردم. بله همه ما می‌دانیم، هر کسی که یک جو ایمان داشته باشد خدا به همان اندازه دوستش می‌دارد؛ اللّهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنینَ وَ المُؤمِنَاتِ. هر کسی را که آدم به ذهنش بیاید برای او دعا کند. هر دعایی که برای یک مؤمنی بکند هفتاد برابر آن برای خودش مستجاب می‌شود؛ بنازم رحمت خدا را!

وفقکم الله ان شاءالله

والسلام علیکم و رحمة‌ الله


[1]. اعراف، 179.

[2]. ابراهیم،34.

[3]. صف،10.

[4]. زیارت جامعه کبیره.

[5]. الغيبة طوسى، ص 247، ح 216.

[6]. زیارت آل یاسین کامله.

[7]. من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 615.

[8]. اشاره به روایاتی با مضمون مَنْ دَعَا لِأَخِيهِ بِظَهْرِ اَلْغَيْبِ....

 

پرونده ویژه: 

بعض الأسئلة

كیف یمكن الحصول على ملكة التقوى و ما هی السبل العملیة للحصول علیها؟
اقرأ أكثر...
لا زال بعض المؤمنین یرى فی الأخباریة منهجاً فكریاً أصیلاً ومغایراً عن المنهجیة الأُصولیة، ویقول: «إنه لا یمتلك القناعة والحجة التامة بینه وبین الله عزّوجلّ فی سلامة وحجیة الاستنباط الأُصولی». ویفند رأی أحد الفقهاء العظام: «الأُصولیة المعاصرة أُصولیة نظریة فقط، ولكنها عملیاً...
اقرأ أكثر...
بعد سیاحة ممتعة فی رحاب رسائل بعض علمائنا الأعلام المتعلقة بتاثیر الزمان والمكان على الأحكام الشرعیة... اتسائل هل یسمى هذا التاثیر المطروح تاثیرا حقیقیا على الاحكام ام انه كنائی؟ واذا كان كنائیانخلص بذلك الى نتیجة واضحة هی أن ما كان كنائیا وعلى سبیل المجاز فهو لیس بحقیقی.. فما أطلق علیه تأثیر هو فی...
اقرأ أكثر...
السلام علیكم ورحمة الله وبركاته ما رأی سماحتكم بوجوب تقلید الأعلم ؟ وماالدلیل ؟ الرجاء التوضیح بشیء من التفصیل ﻋلاء حسن الجامعة العالمیة للعلوم الإسلامیة
اقرأ أكثر...
سماحة آیة الله مصباح الیزدی دام ظله الوارف السلام علیكم ورحمة الله وبركاته . السؤال: البعض یدعو إلی ترك ممارسة التطبیر بصورة علنیة أمام مرأی العالم لا لأنهم یعارضون حكم الفقیه ولكن من باب أن التطبیر لا یصلح أن یكون وسیلة دعویة إلی الإمام الحسین وإلی مذهب الحق . لذلك ینبغی علی من یمارس التطبیر...
اقرأ أكثر...
هل یقول سماحتكم دام ظلكم بإجتهاد السید علی الخامنئی دام ظله ؟
اقرأ أكثر...