خداخواهی؛ رمز موفقیت و جاودانگی امام خمینی‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه!

در جمع بسیجیان همدان
تاریخ: 
جمعه, 14 خرداد, 1378

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّه بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَه وَفِی کُلِّ سَاعَه‌‌وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

فرارسیدن اربعین حسینی و دهمین سالگشت ارتحال امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه را به پیشگاه مقدس ولی‌‌عصرارواحنافداه و شما شیفتگان اهل‌بیت‌سلام‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين تسلیت عرض می‌‌کنم. از خداوند متعال درخواست می‌‌کنیم که به برکت خون‌های پاک شهدایی که در راه احیای اسلام و برقراری ارزش‌های اسلامی ریخته شده است به ما هم توفیق بدهد که در این راه قدم‌های استواری برداریم و این چند روزه حیات را در راه احیای دین و جلب رضایت وجود مقدس ولی‌‌عصر‌ارواحنافداه بگذرانیم و سالم از این دنیا برویم.

برای بنده سعادتی بود که در این روز خدمت شما عزیزان، یاران امام‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه و یاوران دین خدا شرفیاب بشوم و لحظاتی را به گفتگو بپردازم. گو اینکه من چیز قابل عرضی خدمت شما ندارم که چیز تازه‌‌ای باشد و شما ندانید و ارزش این را داشته باشد که شما وقت صرف کنید ولی به‌هرحال تکرار بعضی از دانسته‌‌ها بی‌‌ضرر است مخصوصاً با توجه به اینکه انسان دائماً در معرض دیدنی‌‌ها و شنیدنی‌‌هایی است که از ناحیه شیاطین مطرح می‌‌شود و لازم است که گوش آدم با بعضی از سخنان دیگر انس داشته باشد که همان دانسته‌‌هایش فراموش نشود. اگر بنده بتوانم در این دقایق، چیزهایی را به شما عرض کنم که یادآوری چیزهایی باشد که لازم است به آن‌ها توجه داشته باشید، ادعا نمی‌‌کنم چیزی می‌‌خواهم بیاموزم که نمی‌‌دانید، اگر همین اندازه فایده داشته باشد من پیش خودم خیلی شرمنده نیستم که وقت شما را تلف کرده‌ام اما اگر این‌چنین نباشد و چیزهایی را بگویم که برای شما فایده‌ای نداشته باشد و انجام‌وظیفه‌ای هم نشده باشد هم پیش وجدان خودم شرمنده هستم و هم پیش خدا باید پاسخگوی وقت‌های عزیز شما باشم که ساعت‌ها تلف می‌‌شود.

با توجه به اینکه این ایام ازیک‌طرف تعلق به سیدالشهداسلام‌‌الله‌‌عليه دارد و ازیک‌طرف به رحلت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه و یادبود این مصیبت جانگداز و از طرف دیگر ارتباطی که با داستان پانزده خرداد دارد و همه این‌ها در یک ارتباط با هم مربوط می‌‌شود به نظرم رسید در این باره مقداری گفتگو کنیم تا در سایه یادآوری این دانسته‌‌ها وظیفه خودمان را نسبت به آینده‌مان بهتر بدانیم چون وقتی گذشته‌‌ها را به خاطر داشته باشیم، مثلاً اگر به خاطر بیاوریم که پانزده خرداد چه بود و برای چه تحقق پیدا کرد، کمک می‌‌کند به اینکه وظیفه خودمان را در آینده، بهتر بدانیم که چه وظیفه‌ای داریم. نمی‌‌دانم آیا همه شما از این داستان اطلاعات کافی دارید یا نه و در میان شما چند نفر هستند که در آن زمان بوده‌اند و این داستان را به خاطر داشته باشند؟

بیش از 35 سال از آن تاریخ گذشته است و جوانان طبعاً آن جریان را یادشان نیست لذا یک تاریخچه مختصری از این جریان و ارتباطی که از یک سو با امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه و از سوی دیگر با سیدالشهداسلام‌‌الله‌‌عليه داشته را عرض می‌کنم تا راهگشایی باشد برای تکالیفی که ما در این زمان داریم و از یک سو عشق ما به حسین بن علی‌سلام‌‌الله‌‌عليه و از سوی دیگر ارادت و پیمان ما با امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه اقتضا می‌‌کند که آن وظایف را انجام دهیم.

سیاست‌های ضد دینی رژیم منحوس پهلوی

در آن تاریخ، رژیم گذشته با توصیه - به فرمایش امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه – با توصیه اربابانش، کسانی که از پشت مرزها در این کشور سیاستگذاری می‌‌کردند به‌خصوص آمریکا، در یک کلمه درصدد بود که ریشه دین را بخشکاند. اول شاخ و برگش را کم‌کم بزند، بعد تنه‌اش را و به‌هرحال درنهایت هم ریشه‌‌اش را بزند. روزبه‌روز مسائل و ارزش‌های دینی در جامعه کم‌‌رنگ‌‌تر می‌‌شد. اگر می‌‌خواهید ببینید که در آن زمان چه وضعی بود به وضع ترکیه امروز نگاه کنید. وضع ترکیه امروز یک نسخه‌بدل از وضعی است که قبل از انقلاب در ایران در حال شکل‌‌گیری بود؛ به نام آزادی، به نام دموکراسی و به نام حقوق بشر می‌گفتند چیزهایی که مخلّ آزادی دیگران است باید حذف شود. کم‌کم حجاب به‌کلی از جامعه حذف می‌‌شد البته نه با زور اما آن‌چنان تبلیغات می‌‌شد و وسایل مختلف فراهم می‌‌شد که حجاب از جامعه حذف شود. کم‌کم حضور دختران دانشجو با حجاب در دانشگاه‌ها ممنوع می‌‌شد. عین این کاری که الآن در ترکیه دارد می‌‌شود. مظاهر فساد به صورت‌های مختلف ترویج می‌‌شد. البته آنچه تناسب با آن روز داشت امروز به صورت شدیدتری در ترکیه دارد اجرا می‌‌شود. همه احزاب مختلف با گرایش‌های ضد اسلامی، ترویج می‌‌شدند اما هر جا صحبت از اسلام و دین بود سرکوب می‌‌شد و با انگ‌های مختلف این‌ها را سرکوب می‌‌کردند. علاوه بر اینکه در شهرهای بزرگ تعداد مشروب‌فروشی‌ها و مراکز فساد از کتاب‌فروشی‌ها بیشتر بود[1] و قمارخانه‌ها و مراکز فساد و عشرتکده‌ها که الی‌ماشاءالله، علاوه بر همه این‌ها کار به جایی رسیده بود که حتی تاریخ کشور را از تاریخ هجری اسلامی به تاریخ شاهنشاهی تبدیل کردند! و این دیگر نهایت بی‌‌شرمی بود که پرده از روی کار این‌ها برمی‌داشت. در چنین شرایطی روحانیت در نهایت تضعیف زندگی می‌‌کرد و همه قدرت‌ها را از روحانیت گرفته بودند کأنه حیات روحانی یک زندگی قاچاقی بود! به وسیله تبلیغاتی که صورت گرفته بود روحانیت در نظر مردم آن‌قدر موهون بود که اگر کسی در خانواده‌‌ای می‌‌خواست طلبه و روحانی شود مایه ننگ آن خانواده بود.

قیام پانزده خرداد؛ خروش ملت بر علیه بى‌دینى

در چنین شرایطی امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه که یک استاد بزرگ حوزه بود و فقط طلاب حوزه، ایشان را به عنوان یک استاد برجسته ممتاز و دارای ویژگی‌های منحصربه‌فرد می‌‌شناختند و عموم مردم ایشان را درست نمی‌‌شناختند، ایشان یک حرکتی را شروع کردند، حرکتی که کسی حتی جرئت تفوه به آن را هم نمی‌‌کرد! ایشان ابتدا در روز عاشورا در مدرسه فیضیه یک سخنرانی کردند و شاه را مخاطب قرار دادند؛ فرمودند تو چهل و پنج سال از عمرت می‌‌گذرد، کِی می‌‌خواهی بفهمی؟! حالا عین عبارت‌ها را درست یادم نیست ولی ایشان این را فرمودند که تو چهل و پنج سال از عمرت گذشته است! مثل بچه‌‌ای که به او می‌‌گویند تو حالا بزرگ شدی، چه وقت سر عقل می‌‌آیی؟! یک چنین تعبیری را به کار بردند. فرمودند من نمی‌‌خواهم وقتی ارباب‌ها تو را از این کشور می‌‌برند مردم شادی کنند، آن‌گونه که با پدر تو این رفتار را کردند که وقتی پدرت رفت مردم جشن گرفتند. نمی‌‌خواهم تو این‌طور بشوی، دست از این کارهایت بردار! احترام اسلام و مردم مسلمان را داشته باش! ارزش‌های اسلامی را رعایت کن! تو را نصیحت می‌‌کنم!

این‌ها تعبیرات امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه بود نسبت به کسی که اگر بخواهم بگویم موقعیت او چگونه بود شبیه موقعیت فرعون بود که می‌‌گفت أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىٰ.[2] کسی جرئت نمی‌‌کرد کوچکترین جسارتی به اطرافیان دربار او بکند!

امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه در یک جمعیت کم‌‌نظیری در روز عاشورا در مدرسه فیضیه سخنرانی فرمودند و شاه را با این تعبیرات مخاطب قرار دادند. پیدا بود که چنین سخنرانی‌ای عواقب شدیدی به دنبال خواهد داشت. روز سوم که روز دوازدهم محرم می‌‌شد و مصادف با روز پانزده خرداد بود سحرگاه در منزل ایشان ریختند، درها را شکستند و ایشان را بیرون آوردند و به نقطه نامعلومی بردند. کسی خبر نداشت که امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه کجا رفت. اوایل روز که مردم متوجه شدند، بی‌‌اختیار به خیابان‌ها ریختند و با ارتش شاه که تا بنِ دندان مسلح بود مواجه شدند. آن‌ها هم بی‌‌رحمانه به مردم شلیک کردند. هزاران نفر در یک روز در قم، تهران و ورامین، بیشتر در این سه نقطه و کم‌وبیش در بعضی جاهای دیگر به شهادت رسیدند. آن‌گونه که گفته‌اند در حدود پانزده هزار نفر در ظرف یک روز به شهادت رسیدند! شاه به این وسیله می‌‌خواست یک زهرچشمی از مردم بگیرد که دیگر کسی جرئت نفس کشیدن در مقابل او را نداشته باشد. امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه را هم بردند محصور کردند و تا مدت‌ها نه کسی از ایشان خبر داشت و نه ایشان از اوضاع بیرون خبری داشت. همه چیز را از ایشان مکتوم می‌داشتند. البته این‌ها را ما بعد فهمیدیم.

این جریانِ پانزده خرداد بود. این از دو سو مبدأ یک حرکت بی‌‌نظیر بود؛ نه دولت و رژیم چنین احتمالی را می‌‌داد که کسی جرئت کند این‌چنین صریح و بی‌‌پرده در مقابل شخص شاه صحبت کند و نه مردم انتظار چنین برخورد سبوعانه و ددمنشانه‌ای را از رژیم داشتند. چنین چیزی سابقه نداشت. اگر یک نفر را جایی می‌‌کشتند تعجب ایجاد می‌‌کرد ولی حالا پانزده هزار نفر را در یک روز به شهادت رسانده بودند! حالا فرض کنید اندکی کمتر ولی گفته‌اند آمارهای موثق بیش از پانزده هزار نفر را اثبات کرده است. کامیون‌ها همین‌طور جنازه‌‌ها را از داخل خیابان‌ها جمع می‌‌کردند و می‌رفتند در چاله‌‌ای دفن می‌‌کردند.

این حرکت مبدأ این شد که یک شوکی به مردم وارد شد و مردم دیدند دیگر مسئله زندگی آرام در مقابل یک دستگاه دست‌‌نشانده بیگانگان معنی ندارد؛ دیگر درخواست سیاسی و فعالیت‌های سیاسی و نمایندگان مجلس و سخنرانی کردن و مقاله نوشتن و احیاناً تظاهرات کردن و این‌ها دیگر بی‌فایده است و کار از این حرف‌ها گذشته است؛ امر دایر بین مرگ و زندگی اسلام بود؛ یا اسلام باید بماند ولو به قیمت شهادت انسان‌های پاکباخته و یا باید اسلام بمیرد ولی انسان‌ها زنده بمانند. مردم ما اولی را انتخاب کردند.

شما شاید بعضی عکس‌ها را دیده باشید یا در بعضی فیلم‌ها دیده باشید که جوانان، جلوی سربازانی که مردم را نشانه گرفته بودند سینه‌شان را باز می‌‌کردند و می‌‌گفتند بزنید! ما برای شلیک آماده‌ایم! این حرکتی بود که امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه در جامعه ایجاد کرد، چیز بی‌سابقه‌ای بود که نمونه‌‌اش در ده‌ها سال در این کشور سابقه نداشت. این حرکت مبدأ این شد که کسانی به فکر بیافتند که برای آینده باید تصمیم‌‌گیری کرد؛ یا باید تسلیم سیاست‌های آمریکا شد یا باید مقاومت کرد و دین را نجات داد.

سال‌ها طول کشید با برنامه‌ریزی‌های زیادی که امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه را مدتی در زندان نگاه داشتند و بعد ایشان را آزاد کردند به خیال اینکه می‌‌توانند با ایشان معامله‌ای کنند و بعد ایشان را آرام کنند ولی دیدند که این امام، انعطاف‌‌ناپذیر است و سر مسائل اصلی دین حاضر به معامله نیست. بعد با تمهیدات مختلفی که به خیال خودشان می‌‌توانند این حرکت را خاموش کنند ایشان را به ترکیه و بعد از ترکیه به نجف تبعید کردند و درنهایت بعد از پانزده سال، در سال 1357 شمسی این درخت به بار نشست. این خلاصه‌‌ای از جریان پانزده خرداد بود.

بازتاب نهضت حضرت امام خمینی‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه، فراتر از مرزهای جهان اسلام

امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه خیلی به این حرکت اهمیت می‌‌دادند چون این درواقع نهال انقلاب بود که غرس شده بود و ایشان در طول پانزده سال مثل یک باغبان زبردست که از هیچ نوع تلاشی برای به ثمر نشاندن درختی که کاشته خسته نمی‌‌شود، به صورت‌های مختلفی این نهال را آبیاری کردند. فرزند ایشان، کسی که عالی‌‌ترین درجات فقاهت و جامعیت در علوم اسلامی را داشت و ایشان برای خدمت به اسلام به او امیدها بسته بودند از دست ایشان رفت. وقتی فرزند ایشان شهید شدند ایشان فرمودند این از الطاف خفیه خدا است برای اینکه حرکتی در مردم پدید بیاید و اسلام زنده بماند.

رهبر این حرکت که پانزده سال این جریان را رهبری کرد تا به ثمر رساند، یک انسانی بود که دوست و دشمن، ایشان را در دنیا به عنوان مرد برتر جهان شناختند. این اختصاص به مسلمانان هم نداشت. اگر فرصتی می‌بود در طی چند جلسه می‌‌توانستم آثار حرکت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه را در خارج از مرزهای کشور اسلامی خودمان عرض کنم. ساعت‌ها طول می‌‌کشد که فهرست آنچه سند دارم یا خودم دیده‌ام و شنیده‌ام یا با دلایل موثق و مورد اعتماد می‌‌دانم را عرض کنم که چه آثاری در دنیا داشت. اجازه بدهید یک نمونه‌اش را خدمت شما عرض کنم.

من دو سال گذشته یک سفری به کشور کوبا در آمریکای لاتین رفته بودم. می‌‌دانید که علیرغم اینکه بسیاری از کشورها دست از گرایش‌های مارکسیستی برداشته‌اند ولی کشور کوبا هنوز به عنوان یکی از دو، سه کشور مارکسیستی دنیا باقی‌‌ مانده است. در آنجا حکومت مارکسیستی پنجاه، شصت سال کاملاً مسلط بود. ما در دانشگاه هاوانا که از دانشگاه‌های معتبر است که حتی امروز هم بعضی از متخصصان خودمان در بعضی از رشته‌‌ها در آنجا حضور دارند و از متخصصان آنجا برای کارهایمان در ایران دعوت می‌‌کنیم و از آن‌ها استفاده می‌کنیم و در بعضی از رشته‌‌ها متخصصان سطح بالا دارد، ما در این دانشگاه با هیئت‌رئیسه دانشگاه و اساتید برجسته ملاقات داشتیم. طبیعی است که در چنین محیطی، گفت‌وگوهای معمول، خوش‌وبش‌های رسمی، ابراز تشکر، خوش‌آمدگویی و تعارفات متداول ردوبدل می‌شود و ما بیش از  این انتظاری نداشتیم.

در این جلسه یک استاد پیرمردی از جایش بلند شد و به‌اصطلاح از رئیس جلسه که رئیس دانشگاه بود اجازه خواست که چند جمله صحبت کند. گفت من متخصص تاریخ هستم. پیرمردی بود که شاید حدود هفتاد سال سن داشت. ایشان مسیحی بود و اصالتاً اسپانیایی بود. گفت من از روزی که مشغول تحقیق در تاریخ شدم دوست داشتم در مورد دو شخصیت تحقیق کنم؛ یکی اینکه دوست داشتم در مورد پیغمبر اسلام به عنوان یک شخصیت تاریخی تحقیق کنم و یکی هم اینکه خیلی دلم می‌‌خواست در مورد خیام به عنوان یک دانشمند شرقی تحقیق کنم؛ اما چندی است که یک علاقه‌‌ای در من پیدا شده که آن‌ها را تحت‌‌الشعاع قرار داده است. ایشان اینجا یک حالت احساساتی پیدا کرد و درست نمی‌‌توانست حرف‌هایش را ادا کند و یک‌خرده لرزش پیدا کرده بود. گفت امروز می‌‌خواهم در مورد کسی تحقیق کنم که دنیا را به لرزه درآورده است! در کشور کوبا، در دانشگاه هاوانا، استاد برجسته تاریخ، یک پرفسور مسیحی گفت امروز علاقه من به خمینی است!

این جمله را با یک احساساتی ادا کرد و بعد هم ما که از این جلسه بیرون آمدیم جلوی ما آمد و به رسم اینکه مسیحیان در مقابل کشیش‌ها زانو می‌‌زنند در مقابل ما زانو زد و دست من را بوسید و گفت من یک خواهش از شما دارم؛ خواهش من این است که یک قرآن به زبان اسپانیولی به من بدهید که این را بتوانم بخوانم.

تصور بفرمایید در کشور کوبا که یک کشور مارکسیستی است که سال‌ها علیه هر گونه دین و علیه خدا در آنجا تبلیغ شده است، استاد برجسته در حضور هیئت‌رئیسه می‌آید در مورد امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه عاشقانه صحبت می‌‌کند و آن وقت درخواستش از ما این است که یک قرآن به زبان اسپانیولی به او بدهیم!

امام خمینی‌رضوان‌‌الله‌‌علیه؛ شخصیتی بی‌نظیر در عرصه جهانی

آن‌قدر از این نمونه‌‌ها در سراسر جهان سراغ دارم که ساعت‌ها وقت می‌‌خواهد تا آدم این‌ها را بیان کند. شخصیت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه شخصیتی نبود که در یک محدوده جغرافیایی، محصور بماند. شخصیت ایشان همه دنیا را تحت تأثیر قرار داد و همین روزها در تلویزیون دیدید و در اخبار مکرر گفتند و در روزنامه‌ها نوشتند که گورباچف گفته بود اگر ما نصیحت‌های امام را درست شنیده بودیم وضعیت شوروی، امروز به این فلاکت نبود؛ او به ما نصیحت کرد اما ما درست نشنیدیم! این مرد، فوق‌‌العاده بود.

محور شخصیت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه چه بود؟! درست است که امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه قهرمان مبارزه با سلطنت استبدادی بود؛ قهرمان مبارزه با استعمار، به‌خصوص قلدر بزرگ و شیطان بزرگ، آمریکا بود؛ قهرمان مبارزه با استکبار و سلطه‌‌جویی در سطح جهان بود و همه مردم امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه را با این صفات می‌‌شناسند اما آیا در عالم، کس دیگری قهرمان مبارزه با استبداد نبوده و با استعمار و استکبار مبارزه نکرده است؟!

رمز موفقیت و ماندگاری مکتب امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه

ما در سراسر جهان، در کشورهای مختلف، قهرمان‌های مبارزه با استعمار داریم. اشخاص معروفی هستند که این‌ها قبل از انقلاب برای ما هم ستاره بودند. حالا هم کم‌وبیش در گوشه و کنار هستند؛ امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه چه ویژگی‌ای داشتند؟! چرا آن‌ها موفق نشدند یک حرکت جهانی را به وجود بیاورند و یک ایدئولوژی پایدار، پویا و رو به رشد را به کرسی بنشانند؟! بلکه آن حکومت‌هایی که بر اساس ایدئولوژی بود که عمدتاً حکومت‌های مارکسیستی بودند روزبه‌روز راه زوال را طی کردند.

آنچه امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه داشت، آن ویژگی ایشان تنها مبارزه با استکبار و استبداد و استعمار نبود. ویژگی امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه یک چیزی بود که ریشه این حرکت‌ها را تشکیل می‌‌داد. ایشان باورشان بود که تنها راه تکامل و سعادت انسانیت، تقرب به خدا و انجام تکالیفی است که خدا برای او تعیین کرده است. من و شما هم این حرف‌ها را می‌‌زنیم اما عمل ما نشان می‌‌دهد که خیلی باورمان نیست. اگر باورمان بود هیچ وقت عصیان نمی‌‌کردیم. همه ما طالب سعادت هستیم، پس چرا گاهی چپ و گاهی راست می‌‌زنیم؟! چرا گاهی صریحاً مخالفت می‌‌کنیم و گاهی هم با توجیه، معصیت می‌‌کنیم؟! همه این‌ها نشانه ضعف ایمان است اما امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه این کلمه را گفت و به آن معتقد بود و سراسر زندگی ایشان جلوه‌گاه این اعتقاد ایشان بود.

شاید همه شما شنیده باشید که امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه سالی یکی، دو مرتبه در درس‌هایشان معمولاً در آخرین جلسات درس، به جای درس و یا نصف درس به نصیحت می‌‌پرداختند و نصیحت عمومی می‌‌کردند. در سخنرانی‌های بعد و جریان نهضت هم همین شیوه را داشتند. من دو آیه یادم است که امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه زیاد می‌‌خواندند. یکی از آیاتی که ایشان زیاد می‌‌خواندند و روی آن تکیه می‌‌کردند آیه قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ،[3] بود و یکی هم آیه إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا.[4]

من در عمرم کسی را نمی‌‌شناسم که مثل امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه رَبُّنَا اللَّهُ گفته باشد، ثُمَّ اسْتَقَامُوا. ایشان باورشان بود که سعادت همه انسان‌ها در سایه ارتباط با خداست و تمام هستی خودشان را بر سر این اعتقاد گذاشتند؛ نه‌تنها در زندگی شخصی‌شان، نه‌تنها در زندگی خانوادگی‌شان و نه‌تنها با شاگردانشان بلکه با کل دنیا و به‌خصوص در این 25 سال اخیر زندگی‌شان در ارتباط با مسائل سیاسی و اجتماعی و بین‌‌المللی.

رمز موفقیت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه، روح حرکت امام و ویژگی شخصیت ایشان در بین تمام رهبران جهان در همین کلمه نهفته بود؛ ایشان خداخواه بودند، عاشق خدا بودند و سر از پا نمی‌‌شناختند. همه چیز دیگر را برای خدا می‌‌خواستند، نه خدا را برای خدمت به خودشان. ما هم خدا را می‌‌خواهیم اما خدا را می‌‌خواهیم که بهشت به ما بدهد! ته دلمان را بنگریم؛ ما برای چه خدا را دوست داریم؟! برای اینکه در دنیا به ما نعمت بدهد و در آخرت به ما بهشت بدهد. اگر خدا را باور داشته باشیم برای همین‌ها و در همین حدودهاست. حالا آن کسانی که معرفت خیلی بلند دارند یک مقدار بیشتر؛ اما ایشان در یک اوجی قرار گرفته بودند که خدا را به خاطر خدا بودنش دوست می‌‌داشتند و خیر همه چیز را به خاطر اینکه بنده خدا بودند می‌‌خواستند. ایشان مصداق این شعر بودند که به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست، عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست! این سرّ حرکت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه، روح این نهضت و ویژگی شخصیت ایشان بود.

پیوند ناگسستنی اندیشه امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه با قرآن و آموزه‌های اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين

اگر امسال سال امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه نامیده شده است به خاطر این است که این روح در من و شما هم دمیده شود. اگر این مراسم را برای بزرگداشت سالگشت وفات امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه برگزار می‌‌کنیم سرّش باید همین باشد و انگیزه‌مان همین باشد که به امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه نزدیک‌تر شویم. راهی که ایشان رفتند و به اوج سعادتشان رسیدند ما هم در همان راه، روان شویم. دیگر هر کسی به اندازه ظرفیت خودش آن راه را طی کند اما در همان راه باشیم و راهنمای ما ایشان باشند که البته ایشان هم راهنمایی خودشان را از حسین بن علی و از سایر ائمه اطهار‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين گرفته بودند و به همین می‌‌نازیدند و می‌‌بالیدند و افتخار می‌‌کردند.

وصیت‌نامه ایشان را بخوانید. این وصیت‌نامه با نام اهل‌بیت‌‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين آغاز شده است. وصیت سیاسی ـ عبادی امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه با این جملات شروع می‌‌شود: ما افتخار می‌‌کنیم که تابع پیغمبر اسلام، امیرالمؤمنین و سیدالشهدا هستیم.

ایشان می‌‌خواهند عصاره زندگی و تابلوی زندگی خودشان را برای نسل‌های آینده و برای همه جهان نشان بدهند و بگویند من این هستم و شما را به این دعوت می‌‌کنم. ایشان این وصیت‌نامه را فقط برای اهل‌بیت خودشان ننوشته‌اند بلکه این را برای همه جهانیان نوشته‌اند. این‌ها را در ابتدای وصیت‌نامه‌شان نوشتند تا هر کسی که اولین سطرهای این وصیت‌نامه را بخواند توجه پیدا کند که امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه در طول زندگی‌شان توجهشان به کتابُ اللّه‌‌ و عترت پیغمبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله بود. چرا ایشان اول هیچ چیز دیگری ننوشتند؟! نه صحبت از پیروزی نهضت بود، نه صحبت از انقلاب بود و نه صحبت از چیزهای دیگر؛ بلکه فرمودند ما افتخار می‌کنیم که تابع چنین امامانی هستیم. امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه چه درسی می‌‌خواهند به ما بدهند؟!

شرط پیروی از امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه

اگر ما واقعاً تابع ایشان هستیم و ایشان را الگوی زندگی خودمان می‌‌دانیم باید از همین جا شروع کنیم و این مبانی فکری و اعتقادی را در خودمان تقویت کنیم و باور کنیم که راه سعادتی جز از راه قرآن و اهل‌‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين امکان ندارد. اگر این را باور کردیم دیگر تحت تأثیر تبلیغات یک علقه مضغه‌‌های غربی واقع نمی‌‌شویم که برای ما داستان دموکراسی غربی و حقوق بشر دست‌‌ساختهِ یک‌مشت ملحد، یا بی‌‌اعتقاد و بی‌‌تفاوت به دین و ارزش‌های معنوی را بخوانند و به ما درس بدهند که شما دست از دینتان بردارید، ما چیزی بهتر از آن داریم! آن چیست؟! بی‌‌دینی و بی‌‌تفاوتی نسبت به دین! به ما نصیحت کنند که دست از این تعصب‌های مذهبی‌تان بردارید و این‌قدر به ارزش‌های دینی‌تان اهمیت ندهید! چرا؟! برای اینکه حقوق بشر می‌‌گوید همه دین‌ها یکسان هستند و با هم فرقی نمی‌‌کند!

بصیرت در مسیر ولایت

اگر ما آن حرف اول امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه که فرمودند إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ الثَّقَلَيْنِ، كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي را باور کرده بودیم دیگر کسانی جرئت نمی‌‌کردند در جمهوری اسلامی، آن هم در مطبوعاتی که با بودجه بیت‌المال مسلمین اداره می‌‌شود این مزخرفات را بنویسند. اگر قصوری در ما هست برای این است که همان جمله اول امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه را درست نفهمیدیم و باور نکردیم و یا یادمان رفت! اگر آن حرف امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه را باور کرده بودیم کسانی جرئت نمی‌‌کردند به نام پلورالیسم دینی، بگویند چه شیعه و چه سنی فرقی نمی‌‌کند، معلوم نیست شیعه بهتر باشد یا سنی؟ و بعد بگویند معلوم نیست اسلام بهتر باشد یا مسیحیت؟ و معلوم نیست خداپرستی بهتر است یا بت‌‌پرستی؟ و همه این‌ها صراط‌های مستقیم است، فرقی نمی‌‌کند؛ خواه گاوپرست باش، خواه خدای یگانه‌‌پرست! فرقی نمی‌‌کند! آن یک صراط مستقیم است، این هم یک صراط مستقیم!

این مزخرفات را در کدام جامعه‌ای می‌‌شود مطرح کرد؟! آن جامعه‌‌ای که یادش رفته باشد که سعادت او تنها در کتاب و سنت، در قرآن و عترت نهفته است؛ و راه دیگری برای سعادت وجود ندارد. اگر گمراهانی در تیه ضلالت و در منجلاب حیرت فرو رفته‌اند و هر روز بر ظلمت و حیرتشان افزوده می‌شود آن‌ها حق ندارند بیایند از کسانی که در شعاع خورشید عالم‌افروز زندگی می‌‌کنند دستگیری کنند. ای بدبخت‌های بیچاره! شما اگر کاری بلد هستید خودتان را از حیرت و شک و سردرگمی زندگی خودتان نجات دهید! ما راه خودمان را یافته‌ایم؛ إِنِّي عَلَى بَصِيرَةٍ؛ ما با بصیرت، دین اسلام را شناخته‌ایم و با بصیرت راه خمینی را انتخاب کرده‌ایم.

یادآوری مداوم؛ لازمه حفظ ایمان و استقامت در مسیر حق

حالا تصدیق می‌‌فرمایید که من چیز تازه‌‌ای نداشتم برای شما بگویم و شما همه این‌ها را می‌‌دانستید. فقط ‌‌خواستم تذکر بدهم و یادآوری کنم. ما همه می‌‌دانیم که خدا بزرگتر است اما روزی چند بار در نماز باید بگوییم اللّه‌‌ اکبر، اللّه‌‌ اکبر، اللّه‌‌ اکبر، اللّه‌‌ اکبر؛ برای اینکه یادمان نرود. انسان فراموش‌کار است. کسانی بوده‌اند که سال‌ها در کنار امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه زندگی می‌‌کردند و شاگرد امام بودند اما حوادث روزگار، حقایق را از دل آن‌ها محو کرد و حقایق را فراموش کردند! نمونه‌‌هایش را همه شما می‌‌شناسید و احتیاج ندارد که عرض کنم؛ کسانی بودند که در دامان امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه تربیت شده بودند و سال‌ها هم‌‌درس و هم‌‌مباحثه مرحوم آقا مصطفی‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه بودند، آب‌ونان از دهانشان می‌‌افتاد اما اسم استادنا استادنا از دهانشان نمی‌‌افتاد. این‌ها حاضر شدند بروند در پناه صدام، علیه امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه سخنرانی کنند! و کسان دیگری با اختلاف مراتب.

انسان در معرض دگرگونی و فراموش‌کاری است. من و شما اگر بخواهیم حقایق دین یادمان نرود، اگر بخواهیم معارف یادمان نرود، اگر بخواهیم وصیت‌های امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه یادمان نرود نمی‌‌توانیم بگوییم یک بار خوانده‌ایم و دیگر می‌دانیم! یک بار شنیده‌ایم و دیگر بس است! شما آخوندها چقدر این حرف‌ها را تکرار می‌‌کنید؟!

شما سوره الرحمن را بخوانید و ببیند قرآن چند بار می‌‌فرماید فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ؟! خب یک بار گفت و سؤال کرد دیگر! باز یک کلمه می‌فرماید و دو مرتبه می‌‌فرماید فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ؟! برای بشر گاهی تکرار ضرورت دارد و یادآوری لازم است. مخصوصاً آن جوانان عزیزی که کمتر این حرف‌ها را شنیده‌اند. شما پیرمردها، شما که الحمدللّه‌‌ همه‌تان جوان هستید، بعضی از پیرمردها را گوشه و کنار می‌‌بینم، شاید شنیدن این حرف‌ها یک مقدار برای شما سنگین باشد برای اینکه مکرر شنیده‌اید اما جوانان عزیزی که اکثریت این مجلس و اکثریت جامعه ما را تشکیل می‌‌دهند احتیاج دارند به اینکه این مطالب را مکرر بشنوند.

سیره پیامبر و اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين؛ راهنمایی برای فهم درست دین

ما باید مکرر به خودمان تلقین کنیم که راه صحیح، فقط راه انبیا است. در بین اصحاب و یاران پیغمبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله کسی که راه انبیا را بهتر شناخت علی‌علیه‌‌السلام بود. کسی که راه علی‌علیه‌‌السلام را بهتر دنبال کرد حسن و حسین‌عليهم‌‌السلام و همین‌طور سایر ائمه اطهار بودند؛ و بعد علما و فقهای شیعه بودند که راه آن‌ها را بهتر شناختند، نه یک شخصی که در دامن غرب و در فرهنگ الحادی بزرگ شده او بیاید برای ما اسلام‌‌شناسی کند و تفسیر قرآن بگوید و حدیث و فقه بیان کند!

آن قرائتی از اسلام صحیح است که پیغمبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله همان قرائت را داشتند، امیرالمؤمنین‌صلوات‌‌الله‌‌عليه همان را داشتند، ائمه اطهارسلام‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين همان را داشتند و 1400 سال، علمای شیعه و سنی همه در این متفق بودند. آن وقت این قرائت، غلط است و یک مارتین لوتر خارجی که بیاید اینجا برای ما اسلام تفسیر کند او قرائتش درست است؟!

انکار ضروریات دین؛ مرز خروج از اسلام

با این حرف‌ها گول نخورید! قرائت اسلام یک قرائت صحیح است. بله، مواردی داریم که از مشکوکات و مظنونات است مثل بعضی از مسائل فقهی که بین فقها اختلاف فتوا وجود دارد. آن موارد را هر شخصی هر کسی را که اعلم و صالح‌تر می‌‌شناسد به نظر او مراجعه می‌‌کند اما در قطعیات، در مسلّمات و در ضروریات، جای تشکیکی وجود ندارد. آن احکام اسلام که آیات صریح قرآن دارد مگر می‌‌شود این‌ها را به دلخواه تفسیر کرد؟! چیزی که تمام علمای شیعه و سنی در طول 1400 سال گفته‌اند بگوییم همه بد فهمیده‌اند و یک تحصیل‌کرده غرب بیاید بگوید من درست می‌‌فهمم و قرائت من از اسلام این است؟! آیا این امر معقولی است؟! عقلا چنین ادعایی را از کسی می‌‌پذیرند؟! آن وقت صحیح است که کم‌کم این حرف را دائماً تکرار کنیم که قرائت‌های دیگری هم وجود دارد؟! قرائت‌های دیگر یعنی چه؟! ضروریات اسلام که قرائت دیگری ندارد. انکار ضروریات اسلام خروج از اسلام است. اگر اسلام است یعنی همین ضروریاتش. اگر کسی ضروریات اسلام را انکار کرد اسلام را انکار کرده است.

این‌ها شگردهای غربی‌ها است که به بعضی از افراد القا می‌‌کنند و بعضی دانسته و بعضی نادانسته آن‌ها را تکرار می‌‌کنند و دائماً می‌‌گویند قرائت ما و قرائت او! باز عرض می‌‌کنم ما در فقه و مسائل دیگر هم مسائل مظنون و مشکوک داریم که در آن اختلاف نظر هست اما در آن مسائل اولاً کارشناسانش باید نظر بدهند نه هر کسی. تازه کارشناسان در همان مسائل مورد اختلاف، مسائل نظری و مسائل ظنی حق اظهار نظر دارند. در ضروریات و قطعیات دین که جای رجوع به کارشناس نیست. شاید در بعضی از رساله‌‌های عملیه خوانده باشید که فقها می‌‌گویند در قطعیات دین هم تقلید نیست. بعضی می‌‌گویند فقط در ضروریات، بعضی هم می‌‌گویند ضروریات، نه قطعیات. من و شما وقتی می‌‌خواهیم بدانیم نماز صبح چند رکعت است آیا باید به رساله عملیه مراجعه کنیم؟! وقتی می‌خواهیم بگوییم نماز صبح دو رکعت است آیا باید بگوییم از چه کسی تقلید می‌کنیم؟! این‌که جای تقلید نیست. همه مسلمانان عالَم می‌‌دانند، کفار هم این را می‌‌دانند که نماز صبح اسلام دو رکعت است. این تقلید ندارد. این جای قرائتِ این‌وآن نیست، جای اظهارنظر کارشناسی نیست. در وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا،[5] الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ،[6] جای اختلاف نیست. این‌ها نص قرآن است. انکار این‌ها به منزله انکار دین است. متأسفانه کسانی ناآگاهانه یک چیزی شنیده‌اند که نظرها و قرائت‌های مختلف می‌‌تواند حجت باشد، خیال می‌‌کنند اینجاها هم جای قرائت‌های مختلف است.

وصیت‌نامه امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه؛ راهی برای مصونیت از انحرافات

در یک جمله، به‌خصوص امسال که سال امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه است و در این روز که روز بزرگداشت وفات امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه است به افکار و اندیشه‌‌های امام، همان افکار و اندیشه‌‌هایی که نمایانگر اهداف و افکار و آرای ائمه معصومین است، عصاره علومی است که امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه در طول یک عمر هشتاد و چند ساله، از مکتب اهل‌‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين آموختند و در این وصیت‌نامه‌شان به ما تحویل دادند بیشتر توجه کنیم. عزیزان من! من در نماز جمعه این خواهش را از شما کردم، برای شما عزیزان هم مخصوصاً اگر آن وقت حضور نداشتید خواهش خودم را تکرار می‌‌کنم؛ این وصیت‌نامه امام را در خانه‌هایتان داشته باشید و روزی یک صفحه‌اش را بخوانید. دو دقیقه بیشتر وقت نمی‌‌خواهد. یادآوری این شما را از انحرافات فکری، دینی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بیمه می‌‌کند؛ آیا نمی‌‌ارزد که شما دو دقیقه یک عبارات فارسی بخوانید؟! در این کار کوتاهی نکنید! خود بنده هم وصیت‌نامه امام را گرفته‌ام و در کیفم گذاشته‌ام تا هر وقت فرصتی پیدا کنم مراجعه ‌‌کنم. مطمئن باشید که پشیمان نخواهید شد!

وقت شما را بیشتر نگیرم. پروردگارا! تو را به عزت و جلالت قسم می‌دهم، تو را به مقامات انبیا و اولیا و عزیزترینشان، پیغمبر اسلام و عزیزترین شهدا، سیدالشهدا که امروز روز و شب اربعین ایشان است قسم می‌دهیم ایمان ما را تا آخرین لحظات زندگی حفظ بفرما!

فرزندان ما را تا قیامت پیرو اهل‌بیت قرار بده!

کشور اسلامی ما را از گزند حوادث دنیوی و اخروی و مادی و معنوی محفوظ بدار!

امام ما را با انبیا محشور بفرما!

شهدای ما را با شهدای کربلا محشور بفرما!

سایه مقام معظم رهبری را بر سر ما مستدام بدار!

ما را قدردان این نعمت عظیم جمهوری اسلامی قرار ده!

کسانی که به این نظام خدمت می‌کنند را یاری فرما!

کسانی که علیه این نظام کار می‌کنند اگر قابل هدایت هستند، هدایت وگرنه آن‌ها را نابود فرما!

قلب مقدس ولی عصرارواحنافداه را از همه ما راضی و خشنود فرما!

در ظهور آن حضرت تعجیل فرما!

ما را از خدمتگزاران راستین آستان آن حضرت قرار ده!

وَالسَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَةُ اللَّهِ


[1]. احصا کرده بودند که شماره مشروب‌فروشی‌های شهر تهران از کتاب‌فروشی‌های این شهر بیشتر بود!

[2]. نازعات، 24.

[3]. سبأ، 46.

[4]. فصلت، 30.

[5]. مائده، 38.

[6]. نور، 2.

 

بعض الأسئلة

كیف یمكن الحصول على ملكة التقوى و ما هی السبل العملیة للحصول علیها؟
اقرأ أكثر...
لا زال بعض المؤمنین یرى فی الأخباریة منهجاً فكریاً أصیلاً ومغایراً عن المنهجیة الأُصولیة، ویقول: «إنه لا یمتلك القناعة والحجة التامة بینه وبین الله عزّوجلّ فی سلامة وحجیة الاستنباط الأُصولی». ویفند رأی أحد الفقهاء العظام: «الأُصولیة المعاصرة أُصولیة نظریة فقط، ولكنها عملیاً...
اقرأ أكثر...
بعد سیاحة ممتعة فی رحاب رسائل بعض علمائنا الأعلام المتعلقة بتاثیر الزمان والمكان على الأحكام الشرعیة... اتسائل هل یسمى هذا التاثیر المطروح تاثیرا حقیقیا على الاحكام ام انه كنائی؟ واذا كان كنائیانخلص بذلك الى نتیجة واضحة هی أن ما كان كنائیا وعلى سبیل المجاز فهو لیس بحقیقی.. فما أطلق علیه تأثیر هو فی...
اقرأ أكثر...
السلام علیكم ورحمة الله وبركاته ما رأی سماحتكم بوجوب تقلید الأعلم ؟ وماالدلیل ؟ الرجاء التوضیح بشیء من التفصیل ﻋلاء حسن الجامعة العالمیة للعلوم الإسلامیة
اقرأ أكثر...
سماحة آیة الله مصباح الیزدی دام ظله الوارف السلام علیكم ورحمة الله وبركاته . السؤال: البعض یدعو إلی ترك ممارسة التطبیر بصورة علنیة أمام مرأی العالم لا لأنهم یعارضون حكم الفقیه ولكن من باب أن التطبیر لا یصلح أن یكون وسیلة دعویة إلی الإمام الحسین وإلی مذهب الحق . لذلك ینبغی علی من یمارس التطبیر...
اقرأ أكثر...
هل یقول سماحتكم دام ظلكم بإجتهاد السید علی الخامنئی دام ظله ؟
اقرأ أكثر...