قیام حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها؛ مبارزه با سکولاریسم و جلوگیری از تحریف دین

در حسینیه ثارالله شیراز
تاریخ: 
چهارشنبه, 30 شهريور, 1379

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیِبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح ملکوتی امام راحل و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا بفرمایید.

فرارسیدن زادروز بانوی بی‌‌همتای عالم اسلام بلکه عالم بشریت را به پیشگاه مقدس ولی‌‌عصرارواحنافداه، مقام معظم رهبری و همه ارادتمندان به اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين مخصوصاً به خواهران گرامی و بالأخص خانواده‌‌های معظم شهدا، همسران، خواهران و مادران شهدا تبریک و تهنیت عرض می‌‌کنم و امیدواریم که خداوند متعال به برکت این ایام، همه ما را مورد عنایت‌های خاص خودش قرار دهد و دست ما را در دنیا و آخرت از دامان حضرت فاطمه زهراسلام‌‌الله‌‌عليها کوتاه نفرماید.

خدا را شکر می‌‌کنم که در این ایام مبارک توفیق عنایت فرمود که در جمع نورانی شما عزیزان، رزمندگان و بسیجیان، نور چشمان رهبری و امیدهای آینده اسلام و انقلاب حضور پیدا کردم و توفیق یافتم که ارادت قلبی خودم را به محضر شما عزیزان، برادران و خواهران گرامی عرض کنم و انجام وظیفه مختصر و محدودی در حد توان خودم داشته باشم.

بهترین بهره‌‌ای که ما در این ایام از این فیوضات الهی و انوار پاک می‌‌بریم، در درجه اول این است که معرفت خودمان را نسبت به این شخصیت‌های عظیم الهی و این تحفه‌‌های آسمانی بیشتر کنیم. هر قدر معرفت ما بیشتر باشد امکان بهره‌‌جستن و استفاده کردن از این فیوضات بیشتر خواهد بود و بعد در سایه این معرفت می‌توانیم وظایف خودمان را در این مقام بهتر بشناسیم و بهتر عمل کنیم.

بحمدالله بعد از پیروزی انقلاب، شرایطی فراهم شده که مردم نسبت به معارف دینشان، نسبت به شخصیت‌های دینی و به‌خصوص نسبت به مقام فاطمه زهراسلام‌‌الله‌‌عليها معرفت بیشتری پیدا کنند. تجربه‌‌هایی هم که رزمندگان عزیز ما در جبهه‌‌ها در اثر توسل به دامان این بی‌‌بی بزرگوار داشته‌اند ارادت قلبی‌شان را به‌مراتب افزایش داده و برای دیگران هم زمینه رشد و تعالی بیشتری فراهم کرده است؛ ولی درعین‌حال برای نوجوانان و جوانان ما، با آن ذهن نقاد و جستجوگری که دارند ولی هنوز فرصت این را پیدا نکرده‌‌اند که مطالعات زیادی در این زمینه‌‌ها داشته باشند سؤالاتی مطرح است که باید در این ایام، فرصت را غنیمت شمرد و در حد امکان به این سؤالات پاسخ داد تا معرفتشان نسبت به اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين بیشتر شود و در مقابل شبهاتی که دشمنان اسلام و فرهنگ اسلامی القاء می‌‌کنند آسیب‌‌ناپذیرتر باشند.

برداشت‌های ناقص از مقام و منزلت حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها

تصوری که افراد کم معلومات و کم معرفت، نسبت به اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين و به‌خصوص نسبت به حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها دارند غالباً یک تصور مبهم و آمیخته با برداشت‌های ناقص است؛ یعنی یک مطالبی را شنیده‌‌اند ولی نتوانسته‌‌اند آن را درست تحلیل کنند و به عمق آن‌ها پی ببرند. این است که در ذهنشان یک شخصیتی با یک ویژگی‌های خاصی ترسیم شده که با واقعیت بسیار فاصله دارد. طبیعی است که یک نوجوانی که هنوز فرصت مطالعه درباره معارف، سیره اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين و شخصیت‌های الهی را پیدا نکرده است وقتی می‌‌شنود که حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها بعد از رحلت پدر بزرگوارشان، دو ماه یا سه ماه و چند روز، از فراق پدر گریه کردند و بعد به خاطر اینکه یک مِلکی از ایشان غصب شده بود آمدند با خلیفه وقت محاجّه کردند و بالاخره موفق نشدند که ملکشان را پس بگیرند و در این راستا گفتگوهای زیادی کردند، تصور می‌کند که همه این مسائل فقط برای همین بوده که یک زمینی بوده و آن‌ها می‌توانسته‌اند نان خودشان و فرزندانشان را از اینجا تأمین کنند و همه غصه‌‌ها و نگرانی‌‌ها و بحث‌ها برای این بوده که به قول خودمانی این نون دونی از دست نرود. بعد هم در اثر غصه و گرفتاری‌ها و بی‌مهری‌های دستگاه خلافت که ملکشان را غصب کردند، مریض شدند و در جوانی از دنیا رفتند؛ و چیزهایی در این حول‌وحوش؛ درصورتی‌که این مسائل با واقعیت امر بسیار فاصله دارد.

بی‌ارزشی دنیا در نگاه اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين

اگر از همین عزیزان سؤال کنید که اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين عموماً و شخص حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها خصوصاً نسبت به کل اموال دنیا چه علاقه‌‌ای داشتند؟! شاید همه شما معتقد باشید که اگر یک تلّ از طلا و بلکه از الماس در کنار تلّی از خاکستر در برابر پیغمبر اکرم و حضرت زهرا و امیرالمؤمنین و ائمه اطهارسلام‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين وجود داشت فی‌‌ حد نفسه برای آن‌ها هیچ تفاوتی نداشت. آن‌ها اگر تلاشی می‌‌کردند که پولی به دست بیاورند و کاری بکنند برای این بود که بتوانند آن را در راه عبادت خدا و خدمت به خلق صرف کنند وگرنه به خود آن دلبستگی‌ای نداشتند و برای کل دنیا ارزشی قائل نبودند مگر آنچه در راه خدا و برای رضایت او صرف شود.

دنیا؛ استخوان پوسیده خوک مرده در دست شخص مبتلا جزام!

امسال سال علی‌علیه‌‌السلام است؛ مگر امیرالمؤمنین‌صلوات‌‌الله‌‌عليه درباره دنیا و همه لذایذ و نعمت‌ها و سرمایه‌‌های دنیا نفرمودند که دنیا در چشم علی به اندازه استخوان خوک مرده‌‌ای که در دست یک شخص جزامی باشد ارزش ندارد؟! خود خوک چیست که استخوانش باشد؟! خوکِ زنده چیست که مرده‌‌اش باشد؟! استخوان یک خوک مرده چقدر ارزش دارد که در دست یک شخص مبتلا به جزام باشد که آدم اصلاً حتی رغبت نمی‌کند که به قیافه‌‌اش نگاه کند؟! این چقدر ارزش دارد؟! چقدر کسی به چنین چیزی میل و رغبت پیدا می‌کند؟! حضرت فرمودند من حتی به اندازه رغبت کسی به استخوان خوک مرده‌ای که در دست یک شخص مبتلا به جزام است، من حتی این اندازه هم به دنیا تمایلی ندارم.

حکومت در نگاه حضرت علی‌علیه‌‌السلام؛ بی‌ارزش‌تر از لنگه‌کفش پاره!

همه شما این داستان را شنیده‌‌اید اما اگر این داستان را چند بار هم بگویند از ارزش آن کم نمی‌‌شود؛ در یکی از جنگ‌ها امیرالمؤمنین‌صلوات‌‌الله‌‌عليه در خیمه ‌‌نشسته بودند و لنگه‌کفششان را پینه می‌‌کردند و وصله می‌‌زدند. در همین هنگام، ابن عباس وارد شد و با تعجب عرض کرد که آقا! در این موقع جنگ، شما نشسته‌‌اید کفشتان را وصله می‌‌زنید؟! شما باید جنگ را تدبیر کنید، سازوبرگ جنگی تهیه کنید، نقشه بکشید، طراحی کنید، نیرو جذب کنید؛ شما نشسته‌‌اید کفشتان را وصله می‌‌زنید؟! حضرت فرمودند: ابن عباس! این کفش من چقدر می‌‌ارزد؟! ابن عباس پاسخ داد: این ارزشی ندارد، کسی یک دِرهم هم نمی‌‌خرد! حضرت فرمودند: به خدا قسم حکومت بر شما به اندازه این لنگه‌کفش برای من ارزش ندارد مگر اینکه حقی را از ستمگری بگیرم و به حق‌‌داری برسانم. آنچه برای من ارزشمند است، احقاق حق است، نه حکومت و نه ریاست.

حضرت در آنجا دنیا را به استخوان یک خوک مرده تشبیه فرمودند و اینجا هم ارزش ریاست بر امپراطوری اسلامی را به اندازه ارزش یک لنگه‌کفش پاره پینه خورده تشبیه می‌فرمایند.

قضاوت نادرست در خصوص حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها

شما فکر می‌‌کنید نگاه حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها به دنیا غیر از این بود؟! ایشان کسی بودند که در عالم، جز علی‌علیه‌‌السلام همتایی نداشتند. آیا ایشان به فدک یا غیر فدک، به یک مزرعه‌‌ای که حالا کم یا زیاد غله داشته اعتنایی داشتند؟! و آن‌وقت علاقه به این مزرعه باعث این بشود که حضرت بیایند در جامعه اسلامی، در آغاز دوران جدیدش بعد از رحلت پیغمبر‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله یک جوی ایجاد کنند و مسئولان کشور را به نفاق متهم کنند و آن‌ها را در معرض کفر معرفی کنند و نسبت دروغ و جعل حدیث به آن‌ها بدهند، به خاطر یک مزرعه؟! مگر حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها علاقه‌‌ای به وحدت امت اسلامی نداشتند؟! مگر ایشان سرشان نمی‌‌شد که عزت جامعه اسلامی در سایه وحدت و امنیت است؟! آن‌وقت در شرایطی که پیغمبر‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله تازه از دنیا رفته و جامعه اسلامی در حال تزلزل و اضطراب است، دختر پیغمبر بیاید در مقابل خلیفه وقت بایستد و او را متهم کند که تو دروغ می‌‌گویی! تو ظلم کردی! تو غصب کردی! تو در معرض کفر هستی! و بعد مردم را، اصحاب بدر و حنین را، جبهه رفته‌‌ها را، معلولان جنگی را به نفاق متهم کند که در زمان خود پیغمبر هم نفاق در دل‌های شما به صورت آتش زیر خاکستر وجود داشت و امروز فرصت را غنیمت شمرده‌‌اید و از این خاکستر، آتش جرقه زده و جرقه‌‌اش به در خانه من سرایت کرده و در خانه پیغمبر آتش می‌‌گیرد! آیا حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها به وحدت امت اسلامی علاقه نداشتند؟! ایشان چرا این کارها را ‌‌انجام دادند؟! به خاطر یک مزرعه؟! اگر این‌گونه فکر کنیم بسیار اشتباه می‌‌کنیم.

حقیقت اشک‌های حضرت فاطمه زهراسلام‌‌الله‌‌عليها

درست است که حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها علاقه شدیدی به پدر بزرگوارشان داشتند و از فراق ایشان بسیار رنج می‌‌بردند اما گریه‌‌های حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها تنها ناشی از یک عاطفه شخصی نبود بلکه به خاطر این بود که شخصیت عظیم پیامبر‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله و دستاورد رسالت ایشان که حاصل تلاش یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر بود در معرض نابودی قرار گرفته بود. حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها از این موضوع می‌‌سوختند.

بصیرت و نگاه نافذ حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها به تحولات امت اسلام

یک نوجوان ما وقتی ازیک‌طرف آن مقامات حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها و بی‌‌اعتنایی ایشان نسبت به دنیا را می‌‌شنود و ازیک‌طرف هم اینکه حضرت آمده‌اند برای یک مزرعه‌‌ای به قول ما العیاذبالله، العیاذبالله، چه الم‌شنگه‌ای راه انداخته‌اند، ممکن است دچار ابهام شود که قضیه چیست؟!

البته بزرگترها به برکت سال‌ها نشستن پای منبرها و استفاده از علما، جواب این‌ها را می‌‌دانند، من برای نوجوانان و جوانان عرض می‌‌کنم؛ عزیزان من! مسئله بسیار فراتر از این‌هاست. خود حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها که هیچ، فِضّه، کنیز ایشان هم اعتنایی به دنیا نداشتند. کنیز ایشان هم به فدک‌ها و امثال فدک‌ها اعتنایی نداشتند. مسئله چیز دیگری است؛ مسئله این است که بعد از وفات پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله کسانی به انگیزه‌‌هایی، حالا اینکه آن انگیزه‌‌ها چه بود و چه عللی داشت خودش داستان مفصلّی است، خود حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها در بعضی از همین سخنرانی‌هایشان که در ظرف این هفتاد، هشتاد روزِ بعد از وفات پیغمبر داشتند به همه این‌ها اشاره کرده‌اند؛ کسانی درصدد برآمدند که دین را از دولت جدا کنند یعنی همان چیزی که امروز بعد از هزار و چهارصد سال به نام سکولاریسم نامیده می‌‌شود، چیزی که امروز روشنفکران ما، به‌اصطلاح روشنفکران مذهبی یا روشنفکران لامذهب، تفکیک دین از سیاست را به عنوان یک تئوری جدید و غیرقابل‌اجتناب مطرح می‌کنند!

حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها در پی رحلت پیغمبر‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله و در آغاز دوران حکومت اسلامی چنین خطری را به‌وضوح احساس می‌‌کردند و آن را با تمام وجود لمس می‌کردند؛ ولی از کجا؟! این چه ربطی به این حرف‌ها دارد؟! مسئله غصب فدک یا غصب خلافت چه ربطی به سکولاریسم دارد؟!

رحلت پیامبر‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله و آغاز انحراف در امت!

همه شما می‌‌دانید که رحلت پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله در بیست و هشتم ماه صفر بوده است. پیش از ماه صفر، در هیجدهم ذی‌الحجه که دوازده روز از ماه ذی‌الحجه مانده بود و دو ماه کمتر هم از ماه محرم و صفر، دو روز از ماه ذی‌الحجه را روی بیست و هشت روز ماه صفر بگذارید، درست هفتاد روز می‌‌شود؛ هفتاد روز قبل از رحلت پیغمبر، همین اصحاب بدر و حنین، علی‌علیه‌‌السلام را سردست پیغمبر دیدند که فرمودند این شخص، جانشین من است؛ مَنْ کنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِی مَوْلَاهُ؛ هفتاد روز بعد هم پیغمبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله وفات کردند. وقتی پیغمبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله وفات کردند هنوز جنازه‌‌ ایشان را غسل نداده و دفن نکرده، کسانی جمع شدند که برای پیغمبر جانشین تعیین کنند! همه چیز به فاصله هفتاد روز، فراموش شده بود! آن هم داستان غدیر با چه مقدماتی!

تشریفات فراموش‌نشدنی واقعه غدیر

پیامبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله همه را در گرمای سوزان بیابان حجاز، در وسط بیابانی بی‌آب‌و‌علف متوقف کردند. به کسانی که جلوتر رفته بودند، دستور بازگشت دادند و صبر کردند تا آن‌هایی که عقب بودند هم برسند. در آن آفتاب گرم نیمروز، مردم متحیر مانده بودند که چه خبر است؟! چه شده است؟! این آخرین سال حیات پیغمبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله بود و همه مردم می‌‌دانستند که این سفر، حجة‌‌الوداع است.

همه گرد هم آمدند، متحیر از اینکه چه اتفاق بزرگی در راه است؟! همه از همدیگر می‌پرسیدند که چه مسئله‌‌ای است که این‌قدر مهم است؟! آنگاه پیامبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله دست علی‌علیه‌‌السلام را بلند کردند و اعلام فرمودند که از طرف خدا به من امر شده که جانشین خودم را امروز به شما معرفی کنم. آیه نازل شده است که اگر این کار را نکنی گویا رسالتت را به انجام نرسانده‌ای! وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ.[1]

این مسئله، بسیار مهم بود! چنین رخدادی با این تشریفات، فراموش‌شدنی نبود. همه مردم در گرمای سوزان بیابان، منتظر ماندند؛ برخی هنوز نرسیده بودند، برخی هم جلوتر رفته بودند اما پیامبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله همه را جمع کردند و نگه داشتند. چه خبر بود که در آن هوای گرم مردم را معطل کردند؟! علتش این بود که امری از جانب خداوند نازل شده بود و باید فوراً به امت ابلاغ می‌شد! آن امر چه امری است؟! اینکه پیامبر اکرمصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله اعلام بفرمایند که جانشین من، علی‌علیه‌‌السلام است!

سقیفه و چالش انتخاب جانشین پیامبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله

حالا تنها هفتاد روز از آن واقعه گذشته است. همین اصحاب بدر و حنین، همین مجاهدانی که مدت‌ها در جنگ‌ها بودند، بسیاری از آن‌ها هنوز آثار زخم جبهه‌‌ها را بر بدن داشتند، همین‌ها جمع شدند و گفتند ما می‌‌خواهیم برای پیغمبر جانشین تعیین کنیم! و این در حالی بود که جنازه پیغمبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله هنوز دفن نشده بود! این‌ها نشستند و بحث کردند که چه کنیم و جانشین پیغمبر چه کسی باشد؟! مهاجرین و انصار با هم گفتگو کردند. مهاجرین گفتند جانشین پیغمبر باید از ما باشد! انصار گفتند نه، باید از ما باشد! یکی گفت نه، دو تا جانشین تعیین کنیم؛ یکی از مهاجرین و یکی از انصار! بحث‌های مفصلّی صورت گرفت.

بالاخره طبق نقشه‌‌ای که از پیش طراحی شده بود، جناب عمر بن خطاب بلند شد و آمد دست ابوبکر را گرفت و گفت من که با ابوبکر بیعت کردم! پدرزن بزرگ پیغمبر! کسی که از همان سال‌های اول بعثت پیغمبر ایمان آورده است! ما شخصیتی محترم‌تر از او نداریم! من که با او بیعت کردم!

قبلاً کسان دیگری هم پیش‌بینی شده بودند و آرائشان خریده شده بود. آن‌ها هم یکی پس از دیگری آمدند و بیعت کردند و درنهایت گفتند دیگر قضیه تمام شد و جانشین پیغمبر تعیین شد؛ چه کسی تعیین کرد؟! اصحاب پیغمبر تعیین کردند!

تقابل غدیر و سقیفه؛ حکم الهی یا انتخاب بشری؟!

یکی نیامد بگوید مگر هفتاد روز قبل، خود پیغمبر جانشینشان را تعیین نکرده بودند؟! پس آن داستان علی چه بود؟! بعد از وفات پیغمبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله که بیست و هشتم صفر بود، فاطمه زهراسلام‌‌الله‌‌عليها در ظرف مدت هفتاد و پنج روز یا نود و پنج روزی که زنده بودند، در این مدت باید با این توطئه مقابله می‌کردند. معنای این حرف که ما جمع می‌‌شویم خلیفه تعیین می‌‌کنیم چه بود؟! این یعنی مسئله حکومت یک مسئله عرفی است و دست مردم است؛ یعنی سکولاریسم، عرفی شدن حکومت.

آن کاری که پیغمبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله در غدیر کردند به این معنا بود که حکومت از طرف خداست و او باید تعیین کند. آن کاری که در سقیفه کردند یعنی حکومت دست مردم است و هر چه مردم خواستند رأی می‌‌دهند. سکولاریسم یعنی چه؟ یعنی حکومت ربطی به دین ندارد و دین نباید در حکومت دخالت کند.

سقیفه؛ از نگاه سطحی تا پیامدهای عمیق

خشت اول سکولاریسم در عالم اسلام، در سقیفه گذاشته شد و این خشتی بود که می‌‌توانست ریشه اسلام را بسوزاند! و اگر قیام حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها نبود امروز من و شما هم از حقیقت امر آگاه نبودیم و فکر می‌‌کردیم مسئله یک مسئله عادی است؛ مثل این است که یک جمعی مثلاً فرض کنید شاگردهای یک کلاس می‌‌خواهند مبصر تعیین کنند. یکی می‌‌گوید حسن باشد، یکی می‌‌گوید حسین باشد، یکی می‌‌گوید سن او بیشتر است، حالا فعلاً او مبصر باشد، بعد نوبت آن کوچک‌تر هم می‌‌رسد. مردم هم وقتی خواستند برای پیغمبر جانشین تعیین کنند گفتند چون ابوبکر مسن‌‌تر و ریش‌سفیدتر است او را تعیین کنید. مسئله چندان مهم نبود. این در حالی است که آن کاری که پیغمبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله در غدیر کرد به این معنا بود که این انتخاب مربوط به مردم نیست.

بصیرت حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها در برابر خطر تهدیدکننده آینده اسلام

حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها در این ایام دنبال یک فرصتی می‌‌گشتند که در حضور مردم به یک بهانه‌‌ای که همه بفهمند، افشا کنند که این خطر عظیمی برای آینده اسلام است. اگر فقط می‌‌فرمودند چرا به علی رأی ندادید؟! می‌‌گفتند دلمان نمی‌‌خواست! علی هنوز جوان است. بعدها هم که صحبت شد، گفتند علی زیاد شوخی می‌‌کند، آدم پخته‌‌ای نیست، هنوز به درد حکومت نمی‌‌خورد، یک‌خرده که سنش زیادتر بشود بعد. اگر حضرت این را می‌فرمودند کسی به حرف ایشان گوش نمی‌‌داد. می‌‌گفتند خب، علی شوهرش است، از شوهرش طرفداری می‌‌کند! بعدها که برای من و شما هم نقل می‌‌کردند، می‌گفتیم جایی که پدرزن پیغمبر باشد، آدمی که سن بیشتری دارد، این کار خیلی هم بیجا نبوده است؛ ولی من و شما چه می‌‌دانستیم که حقیقت ماجرا چه بوده است؟! همان‌گونه که اکثریت مسلمان‌ها تا امروز، هنوز نمی‌‌دانند قضیه چیست. بعضی‌‌هایشان صریحاً و بعضی‌‌هایشان با ادب اشاره می‌‌کنند که فاطمه زهراسلام‌‌الله‌‌عليها کار درستی انجام نداد و در مردم ایجاد اختلاف کرد! به شیعه‌‌ها هم بد می‌‌گویند به خاطر اینکه این‌ها آمدند شق عصای مسلمین کردند، یک فرقه‌‌ای درست کردند، همه مسلمان‌ها جمع شدند و به یک خلیفه رأی دادند، این‌ها چند نفری بودند ازجمله سلمان، ابوذر، مقداد که عددشان به ده نفر نمی‌‌رسید، حداکثر به دوازده نفر، این‌ها می‌‌گفتند نه، با این خلیفه موافق نیستیم، علی باشد. خب این‌ها یک اقلیتی بودند، چرا این‌ها نیامدند به ما ملحق بشوند و وحدت را حفظ کنند؟! امروز این اشکال را به شیعه می‌‌گیرند.

آیا حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها این‌قدری که این آقایان دلشان برای اسلام می‌‌سوزد دلشان برای وحدت اسلام نمی‌‌سوخت؟! ایشان چیزی را می‌‌دیدند و خطری را احساس می‌‌کردند که حفظ این وحدت‌ها در مقابل آن خطر بزرگ قابل‌اعتنا نبود و آن خطری بود که اسلام را درست صد و هشتاد درجه تغییر می‌‌داد! می‌‌گویید نه؟!

حفظ اسلام؛ رسالت حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها

از همان ابتدا، مخالفت با فرمان خدا و پیامبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله در تعیین خلیفه آغاز شد. آیه نازل شد که الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ؛[2] امروز دین با ولایت علی کامل شد؛ ولی این‌ها فراموش کردند! پیغمبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله علی را تعیین فرمودند ولی این‌ها فراموش کردند و مخالفت کردند!

حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها به دنبال یک بهانه‌‌ای بودند که در این چند روزی که از عمر شریفشان باقی بود - چند روز از عمر ایشان باقی بود؟! آیا فکر می‌‌کنید که حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها نمی‌‌دانستند که چند روز دیگر زنده هستند؟! بسیار اشتباه می‌‌کنید! نوکرهای نوکرشان هم از مرگ خودشان خبر دارند- ایشان می‌‌دانستند که چند روز دیگر بیشتر زنده نیستند. می‌‌خواستند در این چند روز، رسالتی که بر دوششان بود و آن احیاء رسالت همه انبیا و حفظ خط مستقیم اسلام و جلوگیری از انحراف این خط بود، می‌‌خواستند آن را انجام بدهند. چه کار باید می‌کردند؟! مسئله فدک را مطرح کردند چرا که این مسئله خیلی امکان داشت که توجه مردم را جلب کند.

فدک؛ تدبیر حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها برای افشای انحراف خلافت

من یک جای دیگر هم این مثل را زده‌‌ام، برای اینکه نشان‌دهنده اهمیت موضوع باشد برای شما هم تکرار می‌‌کنم؛ مقام امام راحل‌رضوان‌‌الله‌‌علیه با مقام پیغمبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله چه نسبتی دارد؟ ایشان وقتی نام امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف را می‌‌بُردند می‌‌فرمودند: جان من فدای خاک پای او باد! آیا یادتان هست؟! ایشان خودشان را در مقابل امام زمان آن‌قدر کوچک می‌‌دیدند که می‌‌گفتند جان من فدای خاک پای امام زمان! نسبت به رسول‌‌اللّه چه طور؟! به‌طریق‌اولی.

امام‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه که از دنیا رفتند، اگر یک کسی به شما می‌‌گفت که حکومت وقت، جانشین امام، کسانی که قدرت را در دست دارند، کمتر از یک ماه از وفات امام، آمده‌اند زن و بچه ایشان را از خانه‌‌اش بیرون کرده‌اند، ملکی که امام به آن‌ها داده بود یا ارثی بود که به آن‌ها رسیده بود این‌ها از دستشان گرفته‌اند، اصلاً کدام عاقلی این را باور می‌‌کرد؟! حتی کدام دیوانه‌‌ای این را باور می‌‌کرد؟! هر کسی که باشد می‌گوید لااقل شش ماه صبر کنید! چه عجله‌‌ای هست؟!

هنوز آب غسل پیامبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله خشک نشده بود وکیل حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها را از فدک بیرون کردند! برای چه؟! به چه هدفی؟! صحبت این نبود که حکومت می‌‌خواست یک مقداری غله فدک را برای مثلاً بیت‌‌المال استفاده کند. آن که این‌قدر ارزشی نداشت، دیر هم نمی‌‌شد؛ یک ماه بعد یا دو ماه بعد این کار را می‌کردند؛ این چه عجله‌‌ای بود؟! این مسئله‌‌ای بود که حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها می‌‌توانستند مطرح کنند و توجه مردم را جلب کنند که بابا! در زمان پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله خود ایشان قباله اینجا را نوشتند و به من دادند، این هم قباله‌اش! من در آنجا وکیل تعیین کردم و غله آنجا را آورد و خود من استفاده کردم، این ملک در تصرف من است. ملکی که در تصرف من است و قباله‌‌اش را هم پیغمبر نوشته و در دست من است، شما چه حق دارید بگیرید؟! طبق چه منطقی؟! بر اساس چه قانونی؟! و شما اضافه کنید طبق چه عقلی؟! کدام عقل می‌‌گفت بچه‌‌های پیغمبر را، پیغمبر یک دختر که بیشتر نداشتند، هنوز یک ماه یا چیزی کمتر یا بیشتر از وفات ایشان نگذشته، بیایند از ملک ایشان بیرون کنند؟! این مسئله چه سرّی داشت؟! حضرت این را بهانه کردند که بیایند با مسئول حکومت آن زمان به بحث بنشینند و جلوی همه مردم از مهاجرین و انصار، اثبات کنند که این فرد شایستگی خلافت ندارد و او و کسانی که این سناریو را نوشتند و طراحی کردند دارند مسیر اسلام را منحرف می‌‌کنند!

اگر حضرت این حرف‌ها را صاف می‌‌زدند که کسی قبول نمی‌‌کرد. باید یک زمینه‌‌ای پیش بیاید. آن‌وقت آن خطبه قراء را ایراد فرمودند که یکی از شیواترین قطعات ادبی در تاریخ عرب است. حضرت در آنجا فرمودند شما به چه دلیل وکیل من را از ملکی که در اختیار من است و سندش را دارم بیرون کردید؟!

حالا این یک بحث گسترده‌ای است و نمی‌خواهم وارد تمام جزئیات آن بشوم. حتماً کم‌یابیش این مطالب را شنیده‌اید.

مناظره‌ حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها و ابوبکر

منظور اصلی‌ام اینجاست؛ حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها فرمودند: آهای مسلمان‌هایی که در مسجد حاضر هستید! در دل‌های شما کینه‌‌های بدر و احد بود و در دل‌هایتان ریشه‌‌های نفاق وجود داشت. تا پیغمبر زنده بود جرئت اظهار آن را نداشتید. حالا که پیغمبر را زیر خاک‌ها دفن کرده‌اید جرئت پیدا کرده‌اید که نفاقتان را آشکار کنید!

چه کسی جرئت می‌‌کرد که در مقابل مهاجرین و انصار این‌گونه سخن بگوید که ظَهَرَ فِیکمْ حَسِیکةُ النِّفَاقِ؟! بعد از اینکه ابوبکر به‌اصطلاح پاسخ داد، یک پاسخ بسیار سیاستمدارانه، خیلی با نرمی، با ملاطفت، با ادب، گفت ای دختر پیغمبر! شما بسیار محترم هستید، شما پیش ما خیلی عزیز هستید، ما هیچ وقت حرف شما را تکذیب نمی‌‌کنیم، ما برای شما احترام قائل هستیم. خیلی از این چرب‌زبانی‌ها کرد. بعد گفت مسئله این است که ما یک حدیثی از پیغمبر شنیده‌ایم که با این حرف شما چندان تناسب ندارد. ما نمی‌گوییم شما دروغ میگویید اما پیغمبر یک چیزی فرموده که با این حرف، جور درنمی‌‌آید. آن حرف این است که پیغمبر فرمود: نَحْنُ مَعاشِرَ الأَنْبِياءِ لا نُورِثُ دِرْهَماً وَ لا دِينَاراً؛ ما پیغمبران، مال دنیا به ارث نمی‌‌گذاریم.

حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها دنبال همین می‌‌گشت که او یک همچون حرفی را بزند و در مقابلش بایستند. حضرت فرمودند این آیه قرآن را نشنیده‌اید یا به دین محمّد، کافر شده‌اید؟! بعد حضرت چندین آیه‌‌ای که صریحاً مربوط به این است که انبیا هم ارث می‌‌گذاشتند و وارثینشان از آن‌ها ارث می‌‌بردند را بیان فرمودند ازجمله آیه وَوَرِثَ سُلَیمَانُ دَاوُودَ[3] و آیه هَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلِیاً * یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوبَ.[4] بعد حضرت فرمودند این آیه‌‌ها را نشنیده‌‌اید یا به دین خدا کافر شده‌اید؟!

چه کسی جرئت می‌‌کرد در مقابل خلیفه، یک همچون احتمالی را مطرح کند؟! حضرت فرمودند تو چیزی را داری به پیغمبر نسبت می‌‌دهی که معنی‌‌اش این است که پیغمبر برخلاف حکم خدا حرف زده است! تو چه جرئتی می‌‌کنی که چیزی به پیغمبر نسبت بدهی که برخلاف فرمایش خدا عمل کرده باشد؟! خدا می‌‌فرماید انبیا ارث می‌‌بردند، آن‌وقت پیغمبر می‌‌گوید ارث نمی‌‌بردند؟! یعنی پیغمبر مخالف خدا حرف می‌‌زد؟!

صحبت فقط سر غله یک مزرعه نبود. صحبت سر این بود که یک هشدار و یک شوک به مسلمان‌ها وارد کنند که این‌قدر ساده نباشید! گول ریش و پشم را نخورید! گول سن و خویش و قومی و پدرزنی و دامادی را نخورید! گول اینکه نماینده پیغمبر یا نماینده رهبر بوده‌اند را نخورید! ببینید الآن رفتارش چیست؟! هدفش چیست؟! چه کار می‌‌کند؟! این‌قدر خوش‌باور نباشید که همین‌که یک کسی پدرزن پیغمبر بود، بگویید لابد درست می‌‌گوید! از او دلیل بخواهید! وقتی می‌‌گوید پیغمبر چنین چیزی فرمود، از او بخواهید که این را کجا گفت؟! غیر از تو دیگر چه کسی شنید؟! و چگونه پیغمبر حرفی را خلاف قرآن گفت؟! و از آن بالاتر، فرمود شما صریحاً قرآن را زیر پا گذاشته‌‌اید! آیا نشنیده‌اید که قرآن می‌‌فرماید وقتی خدا امری را صادر کرد یا پیغمبر تصمیمی گرفت، هیچ مرد و زن مؤمنی حق ندارند در مقابل او رأیی صادر کنند؟! وَمَا کانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یکونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ؛[5] قرآن می‌‌فرماید اینجا جای انتخاب و اختیار آن‌ها نیست؛ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ؛[6] خِيَرَة یعنی اختیار، یعنی انتخاب. شما قرآن را زیر پا گذاشته‌اید که رفته‌اید برای پیغمبر جانشین انتخاب کرده‌اید! شما بی‌‌جا کرده‌اید! خدا انتخاب کرده بود. مگر فراموش کرده‌اید که هفتاد روز پیش، پیغمبر در غدیر چه گفت؟! این‌قدر فراموش‌کار شده‌اید؟!

قیام حضرت زهرا‌سلام‌‌الله‌‌عليها؛ مقابله با سکولاریسم و تحریف مشروعیت دینی

مسئله این بود که از روز اول وفات پیغمبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله مسیر اسلام داشت منحرف می‌‌شد، دین داشت از سیاست جدا می‌‌شد. دنبال این بودند که سیاست، عرفی، مردمی و تابع رأی مردم بشود. دین هم که نماز و روزه است عیب ندارد که دستورش خدایی باشد. حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها در مقابل این گرایش انحرافی قیام کردند. اگر از روز اول، با صریح آیه قرآن مخالفت شد، با صریح نصّ پیغمبری که هفتاد روز پیش علی را معین کرده بود با آن مخالفت کردند، بعد از ده سال چه می‌‌شد؟! بعد از صد سال چه می‌‌شد؟!

باوجوداینکه ائمه اهل‌بیت‌سلام‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين این همه در راه حفظ احکام اسلام، جلوگیری از قیاس، جلوگیری از فتوای به رأی، جلوگیری از اجتهاد به رأی و جلوگیری از تفسیر به رأی مبارزه کردند و کار ما به اینجا رسید که در جمهوری اسلامی، مسئولان کشور هم بگویند قرائت‌های مختلف وجود دارد و رأی هر کسی برای خودش محترم است! اگر این همه با تفسیر به رأی مبارزه نکرده بودند چه می‌‌شد؟!

آن روز همین منطق بود که این قرائت تو از وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ است. قرائت ما این است که انبیا ارث ندارند! قرائت تو برای خودت، ما هم قرائت خودمان را داریم! قرائت ما این است که حکومت را مردم باید تعیین کنند و ربطی به خدا ندارد!

حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها جان دادند و سوختند برای اینکه این مطلب را اثبات کنند که سیاست از دیانت جدا نیست و مشروعیت حکومت از خداست نه از رأی مردم. خدا باید به پیغمبر مشروعیت بدهد و بگوید النَّبِی أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ.[7] او باید به ائمه معصومین مشروعیت بدهد و بگوید إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ.[8] اگر او مشروعیت نمی‌‌داد حکومت پیغمبر هم مشروعیت نداشت. امام معصوم هم باید به حکومت ولی‌فقیه مشروعیت ببخشد و بگوید جَعَلْتُهُ عَلَیکمْ حَاکماً؛[9] من فقیه را حاکم قرار دادم؛ فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیکمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیهِم‌‌.[10] من از طرف خدا بر فقیه حجت هستم و فقیه از طرف من بر شما حجت است. همان رابطه‌‌ای را که من با خدا دارم فقیه با من دارد. اگر او تعیین نمی‌‌کرد، حکومت هیچ کس مشروعیت نداشت.

اساس مشروعیت حکومت در اسلام

آیا فرمایش امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه را فراموش کرده‌اید؟! ما هم بالاخره بشر هستیم و ما هم فراموش‌کار هستیم! فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا![11] امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه فرمودند - متن فرمایش امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه در صحیفه نور هست و می‌توانید ملاحظه بفرمائید- فرمودند رئیس‌جمهور منتخب مردم اگر از طرف ولی‌فقیه نصب نشود طاغوت است! اگر ولی‌فقیه، رئیس‌جمهور منتخب مردم را نصب نکند طاغوت است و اطاعتش جایز نیست! مشروعیت حکومت باید به خدا انتساب داشته باشد. انسان‌ها بنده خدا هستند، دیگران چه حقی دارند بر آن‌ها اعمال ولایت کنند؟! مگر او اجازه بدهد.

ولایت نوعی تصرف در عِرض و مال و ناموس مردم است. مردم از کجا حق دارند خودشان چنین کاری بکنند؟! همه انسان‌ها بنده خدا هستند و اختیارشان به دست خداست. اگر او اجازه داد، هر حدی که اجازه داد، می‌‌شود تصرف کرد. مثل اینکه شما مالک ملکی هستید، در حدی که اجازه بدهید دیگری می‌‌تواند از ملک شما استفاده کند. اگر اجازه ندهید هیچ کس حق ندارد چون ملک شماست. بندگان هم ملک خدا هستند، مخلوق خدا هستند، مملوک خدا هستند. کسی حق ندارد در ملک خدا تصرف کند مگر به اجازه او.

مشروعیت حکومت که تصرف در بندگان خداست باید به اذن خدا باشد. دیگران چه کاره هستند که بیایند رأی بدهند و یکی را بر جان و مال و ناموس دیگران حاکم کنند؟! می‌گویند در غرب چنین کردند؛ خب ممکن است در غرب خیلی کارهای بی‌‌جا بکنند! ما باید ببینیم خدا چه فرموده است.

سقیفه و تغییر مسیر احکام الهی!

این بنیانی بود که در سقیفه می‌‌خواستند بگذارند؛ البته گذاشتند و تا حدی هم موفق شدند اما همین اندازه که امروز من و شما می‌‌دانیم که حق با علی و زهراسلام‌‌الله‌‌عليها بود به برکت فداکاری‌های زهراسلام‌‌الله‌‌عليها بود وگرنه من و شما هم از حقیقت دین چیزی خبردار نمی‌‌شدیم؛ اگر چیزی برای دین می‌‌ماند!

چندی نگذشت که خلیفه دوم صریحاً گفت مُتْعَتَانِ كانَتَا عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَأَنَا أُحَرِّمُهُمَا؛[12] گفت دو چیز بود که در زمان پیغمبر حلال بود، من حرام می‌‌کنم؛ یکی حج تمتع. حج تمتع این است که می‌‌روند عمره را به جا می‌‌آورند و بعد تا موقع حج از احرام خارج می‌‌شوند. بین فاصله عمره و حج می‌‌توانند مُحرّمات احرام را انجام دهند.

وقتی پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله آیه فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ[13] را برای مردم خواندند و اجازه دادند که بعد از عمره، مردم از احرام خارج بشوند و از محرّمات استفاده کنند و با همسرانشان نزدیکی کنند و چیزهایی از این قبیل، همین شخص یعنی خلیفه دوم، آمد و گفت: یا رسول‌‌اللّه! أَيُحَرِمُ أَحَدُنا وَفَرْجُهُ يَقْطُرُ مَنِيًّا؟! من شرم می‌‌کنم که این عبارت را ترجمه کنم. این عبارت در مدارک اهل تسنن هست؛ یعنی شما می‌گویید ما برویم احرام حج ببندیم درحالی‌که هنوز جنب هستیم و هنوز از ما مَنی می‌‌چکد؟! به حکم خدا اعتراض کرد و این اعتراض را در دلش نگه داشت تا آن روزی که خودش به خلافت رسید و گفت ممنوع!

اگر بنا باشد که همان روزِ بعد از رحلت پیغمبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله که هنوز جنازه پیغمبر روی زمین است احکام خدا نقض شود، بعد از هزار و چهارصد سال چه می‌‌مانَد؟! یکی باید بلند شود و جلوی این را بگیرد. اگر مردم هم گوش نمی‌‌دهند و به دلایلی نمی‌‌فهمند، یا هر دلیل دیگری دارد، اقلاً در تاریخ بماند تا یک روزی شیخی در شیراز این حرف را بزند و ولایت مداران بشنوند و از نورانیت حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها استفاده کنند. اگر حضرت نفرموده بودند، امروز من و شما چه داشتیم در این زمینه بگوییم؟! گفت کردند و شد! احکام را تغییر دادند و تغییر پیدا کرد!

آن روز حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها سوخت، آب شد، حتی بگویید دود شد تا اینکه این مطلب را بیان کرد تا در دل کسانی که مرضی ندارند اثر کند و در تاریخ بماند برای روزگاری که حقیقت‌‌جویان بشناسند و بپذیرند.

سیاست شوم برای انحراف خلافت از مسیر الهی

مسئله غصب فدک با این عجله، مسئله ساده‌‌ای نبود. آن‌ها بر حسب آیات قرآن و سفارش‌هایی که پیغمبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله از روز اول کرده بودند می‌‌دانستند که علی‌علیه‌‌السلام جانشین پیغمبر است. مسئله تعیین علی به عنوان جانشین پیغمبر منحصر به غدیر نبود. از همان سال‌های اولی که پیغمبر اکرم دعوتشان را علنی کردند، همه شما شنیده‌‌اید، حضرت یک میهمانی دادند و همه خویش و قوم‌ها و سران قریش را دعوت کردند و فرمودند اولین کسی که به من ایمان بیاورد جانشین من خواهد بود. علی در آن زمان ده ساله یا سیزده ساله بود. ایشان بلند شدند و ایمان آوردند. بزرگان قریش به هم نگاه کردند و بعد به ابوطالب خندیدند و او را مسخره کردند و گفتند فردا این آقازاده رئیس شما خواهد بود، چون او زودتر ایمان آورد!

پیغمبر در طول دوران بعثت، به مناسبت‌های مختلف علی را معرفی کرده بودند. آن دیگر تصریح نهایی بود که در غدیر انجام گرفت. آن‌ها می‌‌دانستند که نقشه الهی این است که بعد از پیغمبر، علی جانشین شود و بعد این در خاندان پیغمبر بماند. در بسیاری از احادیث، پیغمبر تصریح فرموده بود که بعد از علی، حسن و حسین و بعد نه نفر از فرزندان امام حسین، جانشین من خواهند شد. در کتاب‌های اهل تسنن هست. این‌ها نمی‌‌توانستند این‌ها را بپذیرند. این بود که نقشه‌‌ای کشیدند که از همان روز اول جلوی این کار را بگیرند.

برای انجام این کار ازیک‌طرف باید وانمود می‌کردند که این کار یک کار مشروع است. به این منظور یک عمل ایجابی لازم بود و یک عمل سلبی. ازیک‌طرف مردم رأی بدهند تا چنین وانمود شود که این کار، حق مردم است و مردم باید رأی بدهند؛ یعنی سکولاریسم، یعنی جدا کردن سیاست از دین؛ یک کاری هم باید می‌کردند که جلوی این تبلیغات را بگیرند که پیغمبر فدک را به من داده و ارث پدرم هست و امثال این‌ها. برای این کار حدیث جعل کردند که ما انبیا ارث نداریم؛ ولی یک کار دیگر هم باید می‌کردند!

غصب فدک؛ تلاش برای تضعیف ولایت و انحراف مسیر اسلام

آن خدایی که اراده فرموده بود که حکومت در خاندان پیغمبر باشد چون آن‌ها شایسته‌‌ترین هستند نه چون خویش و قوم پیغمبر هستند، چون کسی شایسته‌‌تر از این‌ها نیافریده است، برای این کار مقدمات آن را هم فراهم کرده بود. فیء، یعنی اموالی که اختیار آن در دست پیامبر اسلام بود این را مِلک پیغمبر و خاندانش قرار داد؛ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیهِ مِنْ خَیلٍ وَلا رِکابٍ.[14]

فدک از جمله اموال فِیء بود که ملک خود پیغمبر بود و پیغمبر حق داشت اختیار این را به هر کسی که می‌خواهد بدهد. اراده الهی بر این بود که این ملک در اختیار امیرالمؤمنین‌صلوات‌‌الله‌‌عليه باشد تا برای مسائل حکومتی از آن استفاده کنند. این مطلب را دشمنان فهمیدند. اینکه عجله داشتند زود فدک را از دست زهراسلام‌‌الله‌‌عليها دربیاورند برای این بود که پشتوانه اقتصادی حکومت علی‌علیه‌‌السلام را بگیرند همان‌گونه که کسانی که خواستند با ولایت‌فقیه مبارزه کنند گفتند این اموالی که در اختیار ولی‌فقیه است ازجمله بنیاد مستضعفان، جانبازان و چیزهایی دیگری همه این‌ها باید به دولت برگردد. چه انگیزه‌ای از انجام این کار داشتند؟! برای اینکه برای تضعیف یک دستگاه، باید ازلحاظ اقتصادی هم آن را در تنگنا قرار بدهند. این سیاست را پدربزرگ‌ها، جناب ابوبکر و عمر هم می‌‌دانستند. پدربزرگ‌ها این سیاست را دارا بودند. آن‌ها هم گفتند فدک را باید بگیریم تا علی پشتوانه اقتصادی نداشته باشد. آن‌ها بی‌دلیل عجله نکردند که پس از وفات پیامبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله ملک ایشان را تصرف کنند. جواب این سؤال که چرا و با چه منطقی هنوز آب غسل پیغمبر خشک نشده آمدند ملکش را غصب کردند، جوابش این است که می‌‌خواستند علی و خاندان پیغمبر در فقر و تنگدستی بمانند تا کسی دوروبر آن‌ها نرود. این بود که زود این ملک را غصب کردند.

اینکه فاطمه زهراسلام‌‌الله‌‌عليها روی این مسئله حساسیت نشان دادند برای این بود که نقشه‌‌های آن‌ها را نقش بر آب کنند، برای اینکه نقشه‌‌های شوم شیاطینی که می‌‌خواستند اسلام را از مسیر صحیح خودش منحرف کنند را روشن و افشا کنند.

افشاگری حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها

در روایتی نقل شده است که دختر طلحه پس از رحلت پیامبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله نزد حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها آمد. طلحه یکی از شخصیت‌های بزرگ قریش و از شخصیت‌های برجسته‌ عالَم اسلام بود. او یکی از شش نفری بود که خلیفه دوم برای تعیین جانشین، یعنی خلیفه سوم، انتخاب کرده بود؛ طلحه، زبیر، علی‌علیه‌‌السلام، عثمان، سعد بن ابی‌وقاص و عبدالرحمن بن عوف.

دختر طلحه بعد از رحلت پیغمبر با دلسوزی و از روی قرابت خانوادگی، خدمت حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها آمد و خطاب به حضرت عرض کرد: بی‌بی جان! چرا این‌قدر گریه می‌کنید؟! این گریه‌ها برای شما ضرر دارد و شما را هلاک می‌کند!

اما حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها پاسخی بیدارگرانه دادند؛ فرمودند از چه می‌پرسی؟! مطلبی که بر بال پرندگان نوشته شد و در فضای آسمان، همه دیدند و شنیدند، اکنون، تازه نزد من آمده‌ای و می‌پرسی؟!

آن مطلب چه بود؟! در روایات آمده است که دو نفر، با توصیف‌هایی خاص، در پی رقابت با علی‌علیه‌‌السلام بودند: قُحِيفِ تِيم و أُحَيوِلِ عَدي![15] أحوَل یعنی فرد دو بین، أُحَيوِل یعنی دو بینک. حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها از شخص خلیفه دوم با این تعبیر یاد کردند: أُحَيوِلِ عَدي! یعنی این دو بینکی که از قبیله‌ی عدی است!

آن دو نفر از دوران حیات پیامبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله مسابقه گذاشته بودند تا در فضائل، بر علی‌‌علیه‌‌السلام سبقت بگیرند اما نتوانستند و کینه‌ او را در دل گرفتند تا روزی که پیامبر از دنیا رفتند، آن‌گاه، کینه خود را آشکار کردند؛ آمدند فدک مرا گرفتند و حق شوهرم را غصب کردند. این چیزی است که تو بیایی سؤال کنی؟! این آن حقیقتی است که بر بال پرندگان نوشته شد، در آسمان پرواز کردند و همه مردم می‌‌دانند که مسئله چیست.

حق حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها بر امت اسلامی

حاصل عرایضم اینکه حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها نه برای یک مزرعه، بلکه برای حفظ اسلام، مبارزه با سکولاریسم و جلوگیری از تحریف دین ایستادگی کردند. ایشان می‌خواستند مانع شوند از اینکه کسی جرئت کند برخلاف نص قرآن و کلام پیامبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله فتوا دهد و بگوید قرائت من این است! شما بیجا می‌کنید! حضرت این خطرات را آن روز احساس کردند و برای جلوگیری از آن‌ها به حرکت درآمدند.

حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها یک خدمت هم به جامعه اسلامی‌کردند و آن خدمتِ غیرمستقیم بود؛ به مردم فهماندند که هر حرفی را از هر کسی به‌آسانی نپذیرید! وقتی می‌‌گویند پیغمبر این‌گونه گفت که حکم اسلام این است، بگوئید به چه دلیل؟! وقتی شعار می‌‌دهند و عمل نمی‌‌کنند آن‌ها را مورد بازخواست قرار دهید. وحدت اسلامی بسیار محترم است اما حفظ ارزش‌های اسلام بسیار محترم‌تر است! جامعه اسلامی باید یکپارچه باشد اما نه به قیمت اتحاد با منافقین. آنجایی که امر دایر بشود بین اینکه حکومت اسلامی در دست منافقین قرار بگیرد و آن‌ها در دولت اسلامی نفوذ پیدا کنند و مسیر دولت اسلامی را منحرف کنند و به این صورت وحدت باشد یا اساس اسلام حفظ شود ولو با اختلاف با منافقین، کدام مُقدَّم است؟!

حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها افشاگری کردند تا منافقین را از صحنه حکومت اسلامی دور برانند، تا معیار دست مردم بدهند که کسی لیاقت و صلاحیت جانشینی پیغمبر و ریاست حکومت اسلامی را دارد که تابع کتاب و سنت باشد، حافظ ارزش‌های دین باشد وگرنه حکومت او طاغوت است و از نظر مسلمان‌ها ارزشی نخواهد داشت. این حقی است که حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها تا روز قیامت بر امت اسلامی دارد.

حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها؛ پاسدار ولایت و نگهبان دستاورد رسالت انبیا

ایشان بر پدرشان، رسول‌الله‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله حق دارند چراکه دین ایشان را از تحریف نجات دادند. هرچند برخی کوشیدند که حقیقت را تحریف کنند اما حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها راه شناختن دین حقیقی را هموار ساختند.

ایشان بر شوهرشان، امیرالمؤمنین‌صلوات‌‌الله‌‌عليه نیز حق دارند چراکه اگر قیام حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها نبود، علی‌علیه‌‌السلام را به قتل می‌رساندند!

خود زهراسلام‌‌الله‌‌عليها بارها این حقیقت را یادآوری کردند؛ آن‌گاه که بر سر قبر پدرشان رفتند تا نفرین کنند، سلمان از سوی علی‌علیه‌‌السلام آمد و عرض کرد: مبادا نفرین کنید! حضرت پاسخ دادند: چگونه نفرین نکنم، درحالی‌که وصی پیامبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله را می‌خواهند به قتل برسانند؟! همین ایستادگی و حرکت حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها مانع از تحقق این جنایت شد.

و فراتر از همه‌ این‌ها، ایشان بر تمام انبیای الهی حق دارند؛ زیرا ثمره‌ دعوت یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر در شریعت اسلام خلاصه شده بود. اگر این دین تحریف می‌شد و از بین می‌رفت زحمات تمامی پیامبران الهی بر باد می‌رفت!

حال، آیا حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها را شناختید؟! جان‌های همه‌ عالم، فدای حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها!

پروردگارا! تو را به مقام و منزلت حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها قسم می‌‌دهیم دست ما را در دنیا و آخرت از دامان ایشان کوتاه نفرما!

برکات خودت را به برکت نام حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها بر این کشور نازل بفرما!

آفات و بلیات را از دوستان حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها برطرف بفرما!

فرزند شایسته حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌عليها مقام معظم رهبری را تا ظهور ولی‌‌عصرارواحنافداه برای ما مستدام بدار!

به همه ما توفیق انجام وظیفه حمایت از ولایت مرحمت بفرما!

مرگ ما را شهادت در راه خودت قرار ده!

والسلام علیکم و رحمة‌‌اللّه


[1]. مائده، 67.

[2]. مائده، 3.

[3]. نمل، 16.

[4]. مریم، 5 و 6.

[5]. احزاب، 36.

[6]. قصص، 68.

[7]. احزاب، 6.

[8]. مائده، 55.

[9]. اصول كافى، ج 1، ص 67.

[10]. كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 484.

[11]. طه، 115.

[12]. بحارالانوار، ج 30، ص 637.

[13]. بقره، 196.

[14]. حشر، 6.

[15]. عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، ج ۱۱، ص ۸۸۰.

 

بعض الأسئلة

كیف یمكن الحصول على ملكة التقوى و ما هی السبل العملیة للحصول علیها؟
اقرأ أكثر...
لا زال بعض المؤمنین یرى فی الأخباریة منهجاً فكریاً أصیلاً ومغایراً عن المنهجیة الأُصولیة، ویقول: «إنه لا یمتلك القناعة والحجة التامة بینه وبین الله عزّوجلّ فی سلامة وحجیة الاستنباط الأُصولی». ویفند رأی أحد الفقهاء العظام: «الأُصولیة المعاصرة أُصولیة نظریة فقط، ولكنها عملیاً...
اقرأ أكثر...
بعد سیاحة ممتعة فی رحاب رسائل بعض علمائنا الأعلام المتعلقة بتاثیر الزمان والمكان على الأحكام الشرعیة... اتسائل هل یسمى هذا التاثیر المطروح تاثیرا حقیقیا على الاحكام ام انه كنائی؟ واذا كان كنائیانخلص بذلك الى نتیجة واضحة هی أن ما كان كنائیا وعلى سبیل المجاز فهو لیس بحقیقی.. فما أطلق علیه تأثیر هو فی...
اقرأ أكثر...
السلام علیكم ورحمة الله وبركاته ما رأی سماحتكم بوجوب تقلید الأعلم ؟ وماالدلیل ؟ الرجاء التوضیح بشیء من التفصیل ﻋلاء حسن الجامعة العالمیة للعلوم الإسلامیة
اقرأ أكثر...
سماحة آیة الله مصباح الیزدی دام ظله الوارف السلام علیكم ورحمة الله وبركاته . السؤال: البعض یدعو إلی ترك ممارسة التطبیر بصورة علنیة أمام مرأی العالم لا لأنهم یعارضون حكم الفقیه ولكن من باب أن التطبیر لا یصلح أن یكون وسیلة دعویة إلی الإمام الحسین وإلی مذهب الحق . لذلك ینبغی علی من یمارس التطبیر...
اقرأ أكثر...
هل یقول سماحتكم دام ظلكم بإجتهاد السید علی الخامنئی دام ظله ؟
اقرأ أكثر...