بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تقديم به روح ملكوتى امام راحل و شهداى والامقام اسلام، مخصوصاً شهداى جنگ تحميلى، صلواتى اهدا مىكنيم.
خدمت برادران عزيزی كه به ما افتخار دادند و در اين روز، در اين مجموعه حضور پيدا كردند و ما را به ياد دلاورىها، سلحشورىها، اخلاصها و ايثارهاى رزمندگان دوران 8 ساله دفاع مقدّس و فعاليتهاى بعدى كه بسيار ارزشمند هستند و ما هم از گوشه و كنارش کموبیش اطلاعى داريم، ما را به ياد اين دلاورىها انداختند، خوشآمد عرض مىكنیم. اميدواريم كه همواره با تلاش و كوشش خالصانه خودشان قدمهاى بلند و ارزشمندى در راه اعتلاى اسلام بردارند و زمينه ظهور حضرت ولى عصرارواحنافداه را فراهم كنند.
اين فعاليتهایی که در هر حركت سازنده اسلامى انجام مىگيرد كه شكل كاملش در یک انقلاب، ظهور پيدا مىكند چند عنصر ضروری دارد. آنچه ديده مىشود، نقل مىشود و بهاصطلاح قابل ارزيابى و بررسى علمى است آثار عینیای است كه ظاهر مىشود؛ فرض كنيد فلان يگان كه در فلان جا چند تا پل ساختند، چقدر شركت كردند، چند نفر ساعت در فلان جا فعاليت كردند، چند تا شهيد دادند، چقدر معلول دارند؛ اين نمونههاى عينى است كه ديده مىشود و کموبیش قابل ارزيابى است. يگانى را با يگان ديگر و يا با يك كشور ديگر مقايسه كنند، سپاه ما با جنگجويان عراقى مقايسه شوند؛ اینها چيزهاى عينى است كه وقتى ما اینها را ملاحظه مىكنيم اگر فقط خود اینها بود و چيز ديگرى نبود اینها در حق و باطل مشترك است. بالاخره عراقىهایی كه اينجا آمدند و آن استحكامات عجيب را در اواخر جنگ در جنوب درست كردند، بالاخره آنها هم يك عده نيرو صرف كردند، وقت گذاشتند، حتماً كسانى هم در اين راهها تلف شدند و بالاخره كارهاى پرحجمى انجام دادند. ما يادمان نمىرود، سالهاى آخر جنگ استحكاماتى كه در اطراف، در قسمت جنوب راه انداخته بودند چيزهاى سادهاى نبود. بنابراين اینگونه تلاشها در دو جبهه حق و باطل انجام مىگيرد.
آن كه مايه امتياز است و يك پشتوانهاى است كه براى رزمندگان راه حق وجود دارد، در يك كلمه در ايمان خلاصه مىشود. قرآن هم به اين مسأله اشاره فرموده و مىفرمايد الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ؛[1] مؤمنان و کافران، هر دو يُقَاتِلُونَ هستند؛ اینها مىجنگند، آنها هم مىجنگند. كلام در اين است كه جنگ در چه راهى است؟ براى چه هدفى است؟ از روى چه انگيزهاى است؟ كار، يك كار است، شبيه هم است، حجم كار یکجور است، نيروى انسانى یکجور صرف مىشود، نيروهاى ديگر هم همینطور، سرمايهاى كه صرف مىشود، اینها شبيه هم است، اينجا ريال صرف مىشود آنجا دينار صرف مىشود، آن چه كه ارزش اين تلاشها را مشخص میکند و باعث اين مىشود كه اين نيروها ارزش داشته باشند، كار اینها كار ملكوتى شود و آنها را به عرش ببرد آن چيزى است كه در دل است. اگر آن پشتوانه اين كارها بود مجموعه اين كارها و هر قدمى كه برداشته میشود ارزش پيدا مىكند.
همه چيز قرآن آموزنده است؛ مىفرمايد هر قدمى كه برمىداريد، هر زحمتى كه تحمل مىكنيد، هر گرسنگى كه مىكشيد، هر تيرى كه به دشمن مىزنيد، همینکه يك جايى پا بگذاريد كه آنها ناراحت شوند همه اینها ثواب دارد، همهاش عبادت است. اين نه به خاطر حجم كار است؛ حجم كار كه آن طرف هم هست و شايد هم بيشتر باشد. آنچه به اين كار ارزش مىبخشد آن ايمان است. به فرض اینکه كار، مساوى باشد، اين ايمان است كه به اين ارزش مثبت مىدهد.
ولى ايمان آثار ديگرى هم دارد؛ آنهایی كه در آن جبهه مىجنگند، هر وقت پول باشد، هر وقت تشويق باشد، در مقابلش براى تخلفات جرمهاى سنگين باشد، كيفرهاى سنگين باشد، اعدام باشد، تيرباران باشد كار مىكنند اما وقتى مىبينند كه نه، خبرى نيست، اگر زحمتى بكشند براى آن درآمدى ندارند، اگر فرار هم كردند كسى تعقیبشان نمىكند يا عُرضهاى ندارند كه آنها را تعقيب كنند، خب آنها هم كارى نمىكنند، خيلى راحت هم تسليم مىشوند و جانشان را نجات مىدهند؛ چرا؟ چون ايمانى نيست، براى چه بجنگند؟! اما اینطرف كه ايمان است، اگر پول هم نباشد هفت نفر با يك دانه خرما زندگى مىكنند! در صدر اسلام جنگهايى اتفاق افتاد كه جيره هر دو سرباز يك دانه خرما بود! جيره يك روز یک سرباز، نصف خرما بود! بااینحال فرار نكردند، استقبال هم مىكردند و بر هم سبقت مىگرفتند. نمونهاش را ما خودمان داشتيم. ما يك چيزهايى از تاريخ صدر اسلام شنيده بوديم ولی بالاتر از آنها را در همين جنگ دفاع مقدس ديديم. آن نيرويى كه اینها را وادار مىكند که اين كارها را انجام دهند چيست؟ پول است؟! تشويق است؟! درجه است؟! آن اصلاً نذر مىكند که بدنش هم پيدا نشود! حاجتش اين است كه در جنگ، شهيد شود و جنازهاش هم پيدا نشود! اين دنبال اسمورسم مىگردد؟! آن همان معجزه ايمان است. اين يك حرفى نيست كه من تازه بزنم و شما ياد بگيريد. همه ما اینها را مىدانيم و بارها از لبهاى مبارك حضرت امامرضواناللهعلیه شنيده شده، ديگران هم گفتند، ما هم چيزهايى كه از ديگران ياد گرفتيم را تكرار مىكنيم.
حالا كه فهميديم ايمان چنین معجزهاى دارد، چه چيزى براى ما مهم است؟ آنچه براى ما مهم است این است که سعى كنيم اين ايمانى كه داريم را حفظ كنيم تا از دست نرود و آن را كاملتر كنيم چون همه معجزهها براى اين است، نيروى مقاومتها از اين ايمان پيدا مىشود، ارزش كار از همين ايمان پيدا مىشود، مددهاى غيبى براى كسانى است كه ايمان داشته باشند. پس اين كيميا، همه اين آثار خیروبرکت را دارد. اگر دزد بتواند همين ایمانی كه در گوشه دل ماست را ببرد ديگر چه خاكى به سر كنيم؟! ديگر چه چيزى براى ما مىماند؟! همه چيز ما بر باد مىرود! ديگر نه زحمات، ارزشى دارد، نه نيروى مقاومت در افراد مىماند، نه نوجوانها حاضرند نارنجك به كمر ببندند و زير تانك بروند، نه جوانها مىآيند نذر كنند که چهل شب جمعه احيا بگيرند براى اينكه بروند شهيد شوند؛ اینها همه مژده ايمان است. ما در جنگ، از ايمانى كه اندوخته بوديم سرمايه گرفتيم و الحمدلله روزبهروز هم رشد كرديم. ما كه مىگوييم يعنى آنهایی كه جنگيدند، آنها يك سرمايه ايمانى داشتند با آن اختلاف درجاتى كه بود و در طول اين جنگ هم روزبهروز اين ايمان رشد كرد و كاملتر شد. من و شما الآن چه كار بايد بكنيم؟
اين مسأله از آن وقتى مهمتر مىشود و ما بايد بيشتر به آن توجه كنيم كه بدانيم همانگونه كه دشمن در ايام جنگ، تمام نيروهايش را متمركز كرده بود كه ما را شكست بدهد، حالا تمام نيروهايش را متمركز كرده كه اين ايمان را بگيرد. در آنجا كه طرفى بر نبسته، هشت سال هر چه نيرو داشتند ريختند و هيچ فايدهاى نبردند. يك مقدار مشكل براى ما درست كردند و يك مقدار هم براى خودشان ولى بالاخره چيزى نصيب و دستگيرشان نشد. فكر مىكردند اين انقلاب، شش ماه یا يك سال دیگر سرنگون مىشود ولی روزبهروز با همين جنگ تقويت شد. بسيارى از پيشرفتهاى علمى و تكنولوژى كه ما امروز داريم به بركت جنگ است. اگر آن جنگ را نداشتيم فكر اين نمىافتادند که اين سلاحها را بسازند و اختراع كنند. حالا در زمينههاى علمى ديگر هم کموبیش، اين براى كشور ما فرهنگ شد. جلوتر كه معروف بود ايرانىها يك لولهنگ هم نمىتوانند بسازند! دشمن حالا فهميده كه اصل سرمايه ما ايمان است. اين است كه تمام توانشان را صرف مىكنند تا اين ايمان را از بين ببرند.
پس ما بايد ببينيم که چگونه مىشود ايمان را حفظ كرد، آن را تقويت كرد و اين سرمايهها را براى نسل جوان كه سركار مىآيد اندوخت و آنها را باایمان بار آورد. حالا فرض كنيد که ما گليممان را از آب كشيديم و ايمانمان را به يارى خدا حفظ كرديم و باایمان از دنيا رفتیم. خب نسل آينده كه سركار مىآيد ديگر نه امامى هست، نه جنگى هست و نه آن ارزشهايى هست كه در جنگ مطرح بود و نه اين ايثارهاست. اینها همه يك دانشگاه بود كه همینطور فوج فوج تربيت مىكرد. حالا كه هيچ كدام نيست و امروز به جايش چيزهايى هست كه مىدانيد؛ ماهواره است، سیدیهای مبتذل است و چيزهاى ديگر. چه كار كنيم که اولاً ايمان خودمان حفظ شود؟ البته هيچ كس نمىتواند اطمينان داشته باشد كه ايمانش باقى مىماند. ما نسبت به خودمان هم بايد خائف باشيم ولى حالا فرضاً اگر ما نسبت به خودمان هم اطمينانى داشتيم ولى نسل آينده چطور؟
براى اين كار دو چيز لازم است که هم براى خود ما مفيد است و هم اگر بخواهيم براى ديگران اقدام كنيم. يك سلسله اعتقادات كه بهاصطلاح جنبه شناختى دارد و مربوط به دانستنىها و اعتقادات و اين حرفها مىشود ما بايد اینها را داشته باشيم و اینها زنده باشد و اینها را تقويت كنيم و مواظب باشيم که در اين اعتقادات ما شك و شبههاى راه پيدا نكند. دشمنان دارند به صورتهاى مختلف همين كار را مىكنند. حالا از ما مأيوس هستند براى جوانها دارند اين كارها را مىكنند؛ از مدارس و دبيرستانها گرفته تا دانشگاهها، تلاش میکنند كارى كنند كه جوانها در اعتقاداتشان شك كنند؛ حالا از كجا اینجور است؟! آخوندها يك چيزى گفتند! حالا يك كسانى در جنگ رفتند و معلوم هم نيست که درست باشد! از خدا و پيغمبر و امام گرفته تا ولى عصر، تا غيبت و مهدويت و همه اینها آرامآرام دچار شک و شبهه میشود که اين غلو است، آن مبالغه است، آن چيست، آن كجاست، معلوم نيست، اين سند درستى ندارد.
يك راه براى تضعيف ايمان اين تشكيكات است. بايد حواسمان جمع باشد که اگر یکوقت شك و شبههاى راجع به عقيدهاى به دلمان راه پيدا كرد، فوراً درصدد رفع شبهه بربياييم، برويم جوابش را پيدا كنيم، نگوييم حالا اين چيزى نيست، این خطرناك است؛ اين سرمايه هستى خودمان، كشورمان و نسل آينده است. همه چيز ما به اين ايمان بسته است. اگر بنا شد با همين چيزها، با دو تا سخنرانى و دو تا مقاله گوشه و كنار بگويند و يك معلمى سر کلاس دانشگاه يك حرفى بزند و اين ايمان بچهها را بدزدد، به همين راحتى! اين يك چيزى است كه بايد به آن اهميت بدهيم.
اما ايمان فقط به دانستن نيست. خيلى كسانی خيلى چيزها را مىدانند اما ايمان نيست. حالا بهعنوان مثال عرض مىكنم، دكترى كه در مضرات دخانيات مقاله مىنويسد، سر کلاس هم درس مىگويد، براى دخانيات 36 نوع مضرات براى دانشجوها تعريف مىكند، بعد هم خسته مىشود و يك سيگارى آتش مىزند و مىكشد! او مگر اين ضررها را نمىداند؟! چرا، خوب مىداند، حتی خودش دارد تدريس مىكند اما به آن ايمان ندارد! آن عنصر اولى كه گفتم عنصر شناختى بود؛ بايد بدانيم؛ اما دانستنِ تنها كافى نيست. آن دانستن وقتى منشأ اثر است و موجب تقويت ايمان مىشود كه عمل هم بكنيم.
ما خيلى چيزها مىدانيم که بد است، مىگفتيم حالا اينش مهم نيست، آنش مهم نيست، آرامآرام وقتى امسالمان را با سال گذشته مقایسه میکنیم مىبينيم که چقدر دور شديم! آن وقت چقدر احتياط مىكرديم که نكند اين شبههناک باشد، نكند خمس اين را نداده باشند، نكند اين مال غصبى باشد، نكند چه باشد، حالا وقتی مىگويند اين ربا است من خيلى راحت میگویم ایبابا! اینها كه اقتضاى روز است و چيزهاى ديگر. وقتی مىگويند اين موسيقى اشکال دارد میگویم حالا از كجا اين حرام باشد، اجازه وزارت ارشاد را دارد و چيزهاى ديگرى. کمکم همینطور با گفتن شايد اين عيبى نداشته باشد، انسان یکدفعه مىبيند که ديگر از آن ايمان چیزی نمانده است. آن وقت است که يك طعمه راحتالحلقوم براى دشمنان ما مىشود.
اگر مىخواهيم اینگونه نشویم بايد سعى كنيم ايمان را حفظ كنيم و در مقابل شبههها جوابش را ياد بگيريم. اولاً به شبهات گوش ندهيم. حالا اگر اتفاقاً به گوشمان خورد و يك شبههاى در ذهنمان آمد و جوابش را بلد نبوديم سعى كنيم جوابش را زود ياد بگيريم، برويم حل كنيم، نگذاريم بماند. ثانیاً اينكه به اين چيزهايى كه مىدانيم عمل كنيم؛ نماز اول وقت يادمان نرود، زيارت عاشورا يادمان نرود، دعاى ندبه يادمان نرود، دعاى كميل يادمان نرود، حالا اين هفته كار داشتم، نمىدانم فلان جا جلسه داشتم، نشد دعاى كميل بخوانم، شب دير خوابيدم، صبح هم نتوانستم دعاى ندبه بخوانم، زيارت عاشورا را هم انشاءالله محرّم مىخوانيم، کمکم ديگر چيزى ته آن نمىماند! اگر بخواهيم ايمانمان محفوظ شود بايد اين آداب شرعى و اینها را حفظ كنيم، رابطهمان با سيدالشهداصلواتاللهعليه حفظ كنيم، رابطهمان را با امام زمانعجلاللهفرجهالشریف حفظ كنيم. آنهایی كه مىرفتند به شهادت برسند به عشق اينكه موقع جان دادن جمال امام حسينعلیهالسلام را زيارت كنند، آنها براى چه بود؟ براى آن عشقى بود كه به امام حسين داشتند. وقتى این عشق نباشد ديگر آن كارها انجام نمىگيرد. قدر اين سرمايهها را بدانيد. اولاً براى خودمان نگهدارى كنيم تا دشمن ندزدد. راه دزديش هم همين است؛ يكى ايجاد شبهه و يكى هم اينكه به يك كارهايى سرگرممان كند كه ديگر اين كارها را رها كنيم، فيلمى تماشا كنيم، سريال ببينيم، اين سريال تمام شد از اين كانال به آن كانال، وقت نماز شد حالا اين را ببينيم، بعدش نماز دير نمىشود. همهاش یکییکی از انسان گرفته مىشود و ديگر چيزى ته آن نمىماند.
بنابراين توصيه اين برادر كوچك شما اين است كه به اين مسأله، خوب يقين داشته باشيد كه سرمايه اصلى ما ايمان است، عامل پيروزى ما ايمان است، عامل مقاومت ما ايمان است، آنچه به كار ما ارزش مىبخشد ايمان است. حتی اگر كار كوچكى هم باشد اگر ناشى از ايمان باشد خيلى ارزش دارد. اگر كار خيلى بزرگی باشد ولی از روى ايمان نباشد هيچ ارزشى ندارد. خب دشمنان ما هم اين كارها را دارند، خب كار كه خودش فى حد نفسه ارزشآفرین نيست، براى چه كسى؟ به چه هدفى؟ وقتى هدف درست مىشود كه ايمان باشد. وقتى ايمان نبود ديگر ارزشى براى كار نمىماند.
اگر اين را باور كرديم سعى كنيم ايمانمان را حفظ كنيم. راهش چيست؟ اعتقاداتمان را محكم كنيم و اگر شبههاى پيش آمد جوابش را بدهيم؛ اين يك بخش. يك بخشش هم عمل است؛ سعى كنيم به دستورات دينى دقیقاً رعايت كنيم. از گناه هم جدا پرهيز كنيم. در انجام اين مستحبات تا آنجايى كه برايمان ميسر است كوتاهى نكنيم. يك برنامه هفتگى داشته باشيم که اینها ترك نشود. امامرضواناللهعلیه فرمود همه چيز ما از محرم و صفر است، از سيدالشهدا است. اين ارتباط با سيدالشهدا چيز كمى نيست؛ اين را يك دستى نگيريم.
اميدواريم خداوند متعال به همه ما توفيق بدهد كه قدر آن نعمتهايى كه تابهحال داده را بيشتر بدانيم، به وظايفمان بيشتر عمل كنيم و مخصوصاً در اين دورانى كه الحمدلله باز برنامههاى انقلابى به گوش مىرسد، شعارهاى دينى زنده شده و بعد از سالهاى طولانى كه شاهد كمرنگ شدن ارزشهاى انقلابى بودیم الحمدلله دوباره دارد به يارى خدا مطرح مىشود تا ما چه اندازه استقبال كنيم و زنده كنيم، قدر اين فرصت بسيار ذیقیمت را بدانيم و به وظيفهاى كه در مقابل دولت داريم عمل کنیم. مقام معظم رهبرى بارها تأكيد فرمودند که وظیفه ما در مقابل دولت، حمايت بىدريغ، كم كردن توقعات بيجا، جلوگيرى از تشكيكات دشمنان راجع به ناكارآمدى دولت است. همين سخنرانى دو، سه روز پيش آقا را گوش داديد ديگر، ايشان چيزى كم نگذاشتند. اینها وظايفى است كه بهعنوان شكر اين نعمتى كه خدا به ما عطا كرده بايد رعايت كنيم. اميدواريم كه خدا هم به آن وعدهاى كه داده كه هر کسی شكر كند بر نعمتش بیفزاید بر نعمت ما بیفزاید و انشاءالله در ظهور ولى عصرارواحنا فداه تعجيل بفرمايد.
پروردگارا! تو را به حق محمد و آل محمد قسم مىدهيم كه دلهاى ما را از آلودگىها، زشتىها و پليدىها پاك بفرما!
نور ايمان و معرفت را بر دلهاى ما بتابان!
محبت خودت و اولياء خودت را در دل ما زياد بفرما!
توفيق قدردانى از همه نعمتهايت را به همه ما عنايت بفرما!
سايه مقام معظم رهبرى را بر سر ما مستدام بدار!
خدمتگزاران به اسلام و مسلمين را تأييد بفرما!
عاقبت امر ما ختم به خير بفرما!
والسلام عليكم و رحمهالله
[1]. نساء، 76.