راهکارهایی برای تهذیب و خودسازی

همایش طلبه و ضرورت خودسازی
تاریخ: 
سه شنبه, 2 آذر, 1389

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیِبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح ملکوتی امام راحل و علامه بزرگوار آیت‌الله طباطبایی و سایر اساتیدی که ما را با معارف دین آشنا کردند و هدیه به روح شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا می‌کنیم.

اعیادی که در این ماه شریف بوده و در پیش است را خدمت وجود مقدس ولی‌عصر‌ارواحنافداه تبریک عرض می‌کنیم و عاجزانه درخواست می‌کنیم که جهان اسلام، جهان تشیع، حوزه‌های علمیه و ازجمله این نقطه از زمین پاک قم را که به نام مبارک امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه مزین است مورد توجه خاص قرار دهند و همان توجه‌شان باعث سعادت دنیا و آخرت همه ما باشد.

قطره‌ای ‌‌از اقیانوس بیکران برکات وجود انبیا و ائمه‌ معصومین‌صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین

از بزرگ‌ترین نعمت‌هایی که خداوند متعال به جامعه انسانی عطا فرموده وجود انبیا و اولیا‌صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین‌ است که آثار و برکات فوق‌العاده‌ای داشته و دارد که از حد فهم ما بیرون است و لذا بنده، هم خیلی به آن نمی‌پردازم و هم از این‌که بتوانم یک چیز قابلی در این زمینه عرض کنم که وجود انبیا و ائمه‌صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین چه قدر خیر و برکت برای انسانیت داشته واقعاً عاجزم اما یک نمونه کوچکش وجود شاگردان و تربیت‌شدگان مکتب انبیاست.

بعد از نعمت وجود آن بزرگواران و معصومین‌صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ‌‌اگر کسی بگوید بزرگ‌ترین نعمتی که خداوند متعال به جامعه انسانی عطا فرموده وجود تربیت‌شدگان این مکتب هستند خیلی گزاف نگفته است. هر کدام ‌‌از ما اگر در گذشته زندگی خودمان از وقتی که یادمان می‌آید توجه کنیم و به یاد بیاوریم که چه چیزهایی منشأ آگاهی، بصیرت و آشنایی‌مان با حقایق دین شده است به این‌جا منتهی می‌شود که سرچشمه این‌ها ارتباط با یک عالم بوده است. حتی اگر خواندن کتابی بوده بالاخره آن کتاب را هم یک عالم نوشته است. بنده نمونه‌های زیادی از زندگی خودم سراغ دارم که گفتنش وقت شما را می‌گیرد و نتیجه چندانی هم ندارد. شاید شما هم اگر فکر کنید نمونه‌های زیادی را در زندگی‌تان سراغ داشته باشد. علاوه بر این‌که وجود عینی عالم در جامعه، الگوی رفتاری برای کسانی است که می‌خواهند راه صحیح را انتخاب کنند که هیچ عامل دیگری جایگزین آن نمی‌شود. این را دیگر روانشناسان و اساتید علوم تربیتی و امثال این‌ها باید اثبات و بیان کنند و ما نباید از حد خودمان تجاوز کنیم. اجمالش این است که این‌گونه که این بزرگان فرموده‌اند و تجربه‌ها هم نشان داده است هیچ چیز مثل الگو در ساختن انسان اثر ندارد. الحمدالله خداوند متعال در زمان ما منت بزرگی بر جامعه ما، بر جامعه تشیع و به‌خصوص بر جامعه روحانیت و حوزه علمیه قم گذاشته است که الگوهایی را به ما ارائه فرموده که نظیرشان در تاریخ اسلام و تشیع کم یافت می‌شود.

علامه طباطبایی‌رضوان‌الله‌علیه؛ الگوی تربیت اخلاقی

امشب بحث از شخصیت علامه طباطبایی‌رضوان‌الله‌علیه بود که حقاً یکی از بزرگ‌ترین الگوهای تربیتی در زمان ما بود. تا آن جا که من یادم است مرحوم آقای مطهری‌رضوان‌الله‌علیه هر وقت اسم ایشان را می‌برد می‌فرمود روحی له الفداء. درباره تفسیر ایشان می‌فرمود به نظر من همه آنچه ایشان در این تفسیر نوشته‌اند فقط حاصل فکر نیست. بسیاری از مطالبی که در تفسیر المیزان هست الهامات الهی است؛ و باز ایشان می‌فرمود برای من نشده است که در مسائل اسلامی مشکل علمی پیش بیاید و من حل کامل آن را و یا لااقل کلید حلش را در تفسیر المیزان پیدا نکنم.

اگر قرار باشد کسی علامه طباطبایی‌رضوان‌الله‌علیه را معرفی کند باید همان کسی باشد که حضورش در جلسه درس موجب وجد استاد می‌شد. به‌هرحال همین اندازه کافی است که بدانید ایشان یک شخصیت بسیار ممتاز و فوق‌العاده‌ای بود و صحبت کردن درباره ابعاد شخصیت ایشان متناسب با یک جلسه کوتاه نیست. بحمدالله درباره ایشان یادنامه‌های متعدد، کتاب‌های نسبتاً مبسوط و مقالات مفصلی از بزرگان، علما، اساتید و شاگردانشان نوشته شده است و کسانی که دوست داشته باشند کم‌یابیش می‌توانند از آن‌ها استفاده کنند. گلچینش را هم امشب ملاحظه فرمودید.

آن ویژگی‌ای که موضوع بحث این جلسه اعلام شده و با شخصیت ایشان هم ارتباط بسیار نزدیک دارد مسأله اخلاق و تهذیب نفس است که در این باره کلامی را از امام‌‌رضوان‌الله‌علیه نقل کردند. من همین جا صمیمانه تشکر می‌کنم که مطالب خوبی را انتخاب کرده بودند. من یادم نمی‌آید که خودم این کلام را شنیده باشم ولی قطعاً درستش را نقل کرده‌اند و یا فرمایشی که از مقام معظم رهبری نقل کردند. به‌هرحال اگر می‌دانستم هم یادم رفته بود و شنیدنش برایم بسیار جالب بود.

اهمیت توجه به اخلاق و تهذیب نفس

حقیقت این است که همان‌گونه که امام در آن بیانی که نقل شد اشاره فرموده بودند یکی از ضعف‌های حوزه‌های ما همان ضعفی است که مربوط به جهات اخلاقی و تهذیب نفس می‌شود که آن عبارت، با صراحت و با شیوایی، این مطلب را می‌رساند و اظهار نگرانی شده بود از این‌که روزی بیاید که این مسائل در حوزه‌ها متروک شود و اساتیدی نباشند که به تهذیب افراد مستعد بپردازند. خدا نکند چنین روزی بیاید ولی همین ضعفش هم مصیبت بزرگی است.

این‌همه دستگاه نبوت، امامت و وصایت با همه عظمت و با همه فداکاری‌هایی که انبیا، اولیا و به‌خصوص پیغمبر اکرم و ائمه اطهار‌صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین‌ کرده‌اند همه این‌ها در یک کلمه برای این بود که انسان را با خدا آشنا کنند و در این مسیر پیش ببرند. در ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، خانوادگی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و سایر مسائل تلاش‌های بسیاری کرده‌اند ولی روح همه این‌ها این است که بشر با خدا ارتباط پیدا کند و آن عالی‌ترین مقامی است که ممکن است به آن نائل شود و برقراری چنین رابطه‌ای و پیشرفت در چنین مسیری جز با تهذیب نفس، پاک کردن از آلودگی‌ها، آراسته شدن به زیور تقوا، استفاده از نور ولایت و چیزهایی از این مقولات، میسر نیست و هر کسی که به جایی رسیده است در اثر همین امور بوده و اگر کسانی از این‌ها محروم بوده‌اند، هر چند موشکافی‌های علمی فراوانی هم داشته‌اند اما برکتی برای جامعه اسلامی نداشته‌اند و گاهی ضررهایی هم داشته‌اند و حتی گاهی ضررهایشان بیش از منفعتشان بوده است.

یک حقیقتی که این‌قدر در پیشرفت انسان و سعادت جامعه و درنهایت در سعادت ابدی انسان و رسیدن به قربی که ملائکه خادم آن مقام ‌‌می‌شوند مؤثر است و این‌قدر اثر و برکت دارد باید بسیار بیشتر مورد توجه و اهتمام باشد بلکه باید هدف اصلی همین باشد و همه چیز دیگر باید به عنوان مقدمه آن تلقی شود ولی متأسفانه در امثال بنده این‌چنین نیست؛ ما با گذشت هفت، هشت دهه از عمرمان با این‌که در حضور بزرگانی امثال این انوار الهی شرفیاب شده‌ایم و زمان نسبتاً طولانی‌ای را در خدمتشان گذرانده‌ایم ولی بهره‌ای نبرده‌ایم و دست‌خالی مانده‌ایم و‌ای کاش دست فقط خالی باشد و پر از آفت و وزر نباشد. به گمان بنده امثال من هم کم نیستند، کسانی که توجه‌شان بیشتر به زر و زیور دنیاست، شیفته لذت‌های زودگذر هستند، ارزش این حقایق و معارف را نمی‌دانند، یا غافل هستند، یا آفت‌زده هستند، یا منحرف هستند و یا راه را عوضی گرفته‌اند و بالاخره آن‌هایی که به منزل رسیده‌اند شاید خیلی زیاد نباشند.

دنیازدگی؛ ریشه آفات اجتماعی

اگر ما آفات اجتماعی‌ای که حتی در جوامع اسلامی و انقلابی برای انسان‌ها وجود دارد را بررسی و تحلیل کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که ریشه همه این آفات، دنیازدگی است؛ همان که در روایت معتبر وارد شده که حُبُّ اَلدُّنْیا رَأْسُ كُلِّ خَطِیئَةٍ؛[1] ولی متأسفانه ما این آیات و روایات و امثال این‌ها را تعارف تلقی می‌کنیم! البته این تعبیر مؤدبانه‌اش است. تعبیر زشت‌تر هم می‌شود کرد و آن این است که این‌ها را شوخی می‌گیریم و ‌‌شعرگونه با آن برخورد می‌کنیم! در اشعار یک مطالبی هست که همه می‌فهمند اغراق‌آمیز است. وقتی آن شعر را می‌خوانند توقع این نیست که صد در صد نقطه‌به‌نقطه مطابق با واقع باشد. شعر است دیگر. گاهی هم گفته می‌شود أحسن الشعر أکذبه؛ خاصیت شعر مبالغه‌گویی است و حُسنش به همین است.

نحوه برخورد ما با آیات و روایات!

متأسفانه گاهی برخورد ما با آیات و روایات برخورد شعرگونه است یعنی وقتی قرآن می‌فرماید وَمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ مَتَاعٌ،[2] یا می‌فرماید أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَلَهْوٌ،[3] وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِی الْحَیوَانُ،[4] گاهی کأنه داریم شعری می‌خوانیم که مبالغه‌آمیز است! با وجود اینکه با ادات حصر و با این تأکیدات هم می‌خوانیم ولی در رفتار و در حالمان چندان تأثیری نمی‌گذارد. شبیه این است ‌که شعری می‌خوانیم. گاهی یک حالت وجد و یک توجه لحظه‌ای برای ما پیدا می‌شود که آن هم تمام می‌شود. برخوردمان با بسیاری از آیات و روایات اخلاقی این‌چنین است. من به خودم قیاس می‌کنم. حالا از شما سؤال می‌کنم، شما به خودتان جواب بدهید، نمی‌خواهد به من جواب بدهید؛ وقتی این آیه را می‌خوانید وَیخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ یبْكُونَ وَیزِیدُهُمْ خُشُوعًا،[5] آیا واقعاً این را جدی می‌گیریم؟! یعنی این‌گونه تلقی می‌کنیم که این یک دستورالعملی است؟! یعنی قرآن به ما دستور می‌دهد که این‌گونه باشیم و ما درصدد هستیم که عمل کنیم؟! چند بار در عمرمان عمل کرده‌ایم؟! چند بار؟! وَیخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ یبْكُونَ وَیزِیدُهُمْ خُشُوعًا، إِذَا تُتْلَى عَلَیهِمْ آیاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِیا،[6] چند بار عمل کرده‌ایم؟! چند نفر را دیده‌ایم که این‌گونه باشند که إِذَا تُتْلَى عَلَیهِمْ آیاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِیا و ده‌ها آیه امثال این‌ها که اگر ایام تحصیل و درس و بحث به ما اجازه نمی‌دهد که به قرائت قرآن بپردازیم، اقلاً همیشه در ماه رمضان معمولاً یک ختم قرآن می‌خوانیم و با این آیات آشنا هستیم اما گویا اصلاً چنین آیه‌ای وجود ندارد و شرایط فرهنگی جامعه روزبه‌روز با چنین فضایی ناسازگارتر می‌شود.

دنیاپرستی؛ عامل غفلت انسان از آخرت

ما شاهد هستیم و همه می‌بینیم که دنیازدگی، توجه به لذت‌های زودگذر و همچنین عوامل غفلت‌زا برای ما از درودیوار می‌بارد. گاهی در یک فضای ظلمانی، یک برقی زده می‌شود، یک شمعی سوسو می‌زند، یک نوری می‌درخشد ولی فضای حاکم بر جامعه ما اغلب فضای ظلمت است، فضای گرفتگی است، فضایی است که آدم احساس می‌کند دلش با خدا راه ندارد، از نماز لذت نمی‌برد، از قرائت قرآن لذت نمی‌برد. اگر هم بنا گذاشته است که یک سوره قرآن را بخواند مدام نگاه می‌کند که چه وقت تمام می‌شود!

این‌گونه که نقل می‌کنند سابقاً توجه به این مسائل بسیار بیشتر بوده است. حالا در اواخر یکی، دو نفری هم که مانده بودند نمونه‌هایشان امثال امام، علامه طباطبایی، مرحوم آقای بهجت‌رضوان‌الله‌علیه‌اجمعین بودند. ما با زندگی‌ این‌ها آشنا نبودیم ولی دورادور می‌دیدیم که سرشان به زیر است و آرام هستند. تازه اگر می‌شنیدیم و می‌دیدیم، یکی دو نفر در میان هزاران نفر بودند. این‌طور که می‌گویند سابقاً این‌گونه نبوده و بیش از این‌ها بوده است. البته این مرسوم ‌‌است و در عرف ما ایرانی‌ها هست که قدیمی‌ها و پیشینیان را خیلی احترام می‌کنند و آن‌ها را بزرگ می‌دارند. نمی‌دانم جاهای دیگر هم همین‌طور هستند یا نه ولی ‌‌معمولاً مرسوم است. بزرگ‌ترهای ما این‌گونه بوده‌اند که در حرف زدنشان بسیار دقت می‌کرده‌اند که کم‌وزیاد صحبت نکنند.

خواندن دعای ابوحمزه در قنوت نماز وتر!

مرحوم آقای بهجت‌رضوان‌‌الله‌‌علیه می‌فرمودند آن وقتی که در نجف درس می‌خواندیم یکی از دوستان در مقام برآمده بود که ببیند سحرها چند نفر در حرم حضرت امیر‌سلام‌الله‌علیه در قنوت وترشان دعای ابوحمزه می‌خوانند. قیود کلام را ملاحظه فرمودید؟ چند نفر در حرم حضرت امیر‌سلام‌الله‌علیه در قنوت وترشان دعای ابوحمزه می‌خوانند؟ ایشان می‌فرمودند که او نقل می‌کرد که بیش از هفتاد نفر، سحرها در حرم حضرت امیر‌سلام‌الله‌علیه در قنوت وترشان دعای ابوحمزه می‌خواندند! حالا آن‌هایی که در خانه‌هایشان می‌خواندند یا در جاهای دیگری که نمی‌خواستند کسی بفهمد و آن را کسی خبردار نمی‌شد که هیچ؛ فقط آن‌هایی که قابل‌رؤیت و قابل ‌‌آمارگیری بود یک چنین وضعی بود.

نشانه‌هایی از کمرنگ شدن ارزش‌های اخلاقی

حالا من از شما می‌پرسم، من که یک دفعه‌اش را هم ندیده‌ام؛ آیا شما دیده‌اید ‌‌که یک نفر در قنوت وترش دعای ابوحمزه بخواند، آن‌هم هر شب، نه در عمری یک‌بار؟! حالا من نمی‌خواهم اینجا فتوا بدهم که خوب است همه طلبه‌ها این کار را انجام دهند؛ نه؛ گاهی ممکن است ما یک وظایف واجبی داشته باشیم که نوبت به این مستحبات نرسد اما می‌خواهم بگویم فضای جامعه ما چگونه است.

اگر آماری بگیرند، حالا نمی‌گویم از چه قشری که تا سحر سی‌دی‌هایی که یک جور خاصی است را تماشا می‌کنند و آخر شب می‌خوابند و نماز صبحشان را یا موقع طلوع آفتاب می‌خوانند و یا قضا می‌شود، اگر این فضا را با آن فضا مقایسه کنید، این منحنی را ترسیم کنید از روزی که عالمانی آن‌چنان زندگی می‌کردند تا روزگار ما که طلاب ما این‌چنین هستند، ‌‌این منحنی اگر ادامه پیدا کند به کجا می‌رسد؟! حالا آیا جای نگرانی دارد که امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه در آن منشور و در آن وصیت‌نامه‌شان اظهار نگرانی کنند از روزی که حوزه‌های علمیه به وضع نامطلوبی ازنظر اخلاقی بیافتد؟!

من یادم است که در زمان شاه، تقریباً پنجاه سال پیش‌تر، در تهران که دیگر در آن زمان ازلحاظ فساد فرهنگی در ایران نمونه بود و ‌‌مرکز فساد ایران بود، چند هیئت متشکل از عده‌ای از جوانان بازاری بودند که غالباً هر شب جمعه تا صبح احیا می‌گرفتند. یک مرکزشان مسجد جامع بود، یکی باغ طوطی حرم حضرت عبدالعظیم بود و یکی هم مسجد امین‌الدوله بود. در هر یک از این مراکز، کسانی به صورت گروهی هر شب جمعه احیا می‌گرفتند.

کسانی پیاده از تهران حرکت می‌کردند و به حرم حضرت عبدالعظیم می‌رفتند. باغ طوطی باغ معروفی در کنار مرقد حضرت عبدالعظیم است. غالباً آن جا احیا می‌گرفتند و شب تا صبح را مشغول عبادت بودند. همین جوان‌های بازاری. نمی‌دانم الآن هم همان وضع وجود دارد یا در زمان جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی وضع یک طور دیگری شده است. این‌ها یک واقعیت‌هایی تلخی است که گفتن و شنیدنش چندش‌آور است. آدم خوشحال نمی‌شود که این‌ها را مطرح کند یا بشنود اما بالاخره حقیقت هرقدر هم تلخ باشد آدم باید به آن توجه کند و درصدد علاج آن بربیاید.

عوامل لغزش و انحراف

چه باعث این می‌شود که آدم از آن نورانیت‌ها و از آن صفاها دور بشود و به این آلودگی‌ها مبتلا بشود و فضا این‌چنین فضای تیره و تاری بشود؟! اگر نمونه‌هایی از آن مردمی که خودمان دیده‌ایم و خیلی بیشترش را شنیده‌ایم نقل کنیم ساعت‌ها موجب تعجب می‌شود که عجب! واقعاً این‌ها افسانه است یا واقعیت دارد؟! و حالا بعضی چیزهایی که الحمدالله هنوز زیر پرده است، ما هم گاهی گوشه و کنارش یک چیزی می‌شنویم، این‌ها خیلی نگران‌کننده است. چه باید کرد؟!

بنده به عنوان یک دوست شما که چند پیراهن بیشتر از شما کهنه کرده‌ام و شاید تجربه بیشتری داشته باشم، به گمان بنده آن نقطه اصلی که آدم را از این نورانیت‌ها دور می‌کند، به آلودگی‌ها مبتلا می‌کند، توفیقات را از آدم سلب می‌کند از یک جایی شروع می‌شود. اگر آن نقطه را بشناسیم و مواظب باشیم که از آن پرهیز کنیم تا حدود زیادی از این دنباله‌هایش مصون می‌مانیم ولی اگر غفلت و سهل‌انگاری کنیم و بگوییم این چیزی نیست و خیلی مهم نیست و این معلوم نیست حرام باشد، آن هم که حالا صغیره است، آن‌وقت کم‌کم به یک جاهایی می‌رسد که نباید برسد و موجب پشیمانی می‌شود. آن نقطه‌ای که بنده، هم برای خودم تجربه کرده‌ام و هم در دیگران دیده‌ام که موجب لغزش و انحراف می‌شود رفتن سراغ چیزهایی است که لذت‌های زودگذر دارد.

آغاز حب دنیا از دیدنی‌ها و شنیدنی‌هاست و کار از این جا شروع می‌شود. اولش هم آدم توجهی ندارد. بعدش هم حالا آدم توجهی کرد می‌گوید گناه صغیره‌ای است، استغفار می‌کنیم. بعد کم‌کم ادامه پیدا می‌کند و ملکه می‌شود و ثابت می‌شود. اگر کم‌کم توفیق توبه کردن هم از آدم گرفته ‌شود آدم به جاهایی کشیده می‌شود که اول کار هیچ باور نمی‌کرد که کارش به این جا منتهی بشود.

کنترل چشم و گوش؛ مهم‌ترین عامل در خودسازی

عزیزان من! بنده به حسب تجربه‌ای که دارم و از دیگران شنیده‌ام، انسان برای این‌که در این آفت‌های بزرگ نیفتد اولین کار این است که چشم و گوشش را کنترل کند. بعدش خیلی چیزها هست اما راه ورود در دار شیطان، چشم و گوش است. ما باید سعی کنیم چشم و گوشمان را هر چه بیشتر کنترل کنیم. سعی نکنیم به همه چیز نگاه کنیم. چه لزومی دارد که به همه چیز خیره بشویم؟! سعی نکنیم هر آوازی را گوش بدهیم. حالا مشتبه هم باشد، چه لزومی دارد؟! آخر ما کار لازم زیاد داریم؛ فمن رتع حول الحمى أوشك أن تقع فیه؛ آدم وقتی لب مرز حرکت می‌کند پایش می‌لرزد و می‌افتد. اگر بخواهیم در این منجلاب فساد نیافتیم باید کمی فاصله بگیریم.

عزیزان جوانی که هنوز ملکات فاسده‌ای امثال بنده در شما رسوخ نکرده است، بدانید که راه جلوگیری‌اش از کنترل چشم و گوش است. خدا برکات عجیبی در این قرار داده ‌‌که کسانی چشم و گوششان را کنترل کنند. خدا به خاطر همین کنترل چشم و گوش، لذت‌هایی به آن‌ها می‌دهد که از لذت‌های گناهی که اول تصور می‌کردند بسیار بیشتر است. من از قول‌ آن‌هایی که عمل کرده‌اند می‌گویم که خدا به‌خصوص به کسانی که چشمشان را کنترل کرده‌اند کرامت‌هایی عطا می‌فرماید. امتحانش هم مجانی است؛ آدم بنا بگذارد که یک مدتی کمی بیشتر کنترل کند یعنی از مشتبهات هم چشم بپوشد، از صداهای مشتبه هم پرهیز کند. حالا آن‌هایی که یقینی است را که مطمئن هستم شما دنبالش نمی‌روید اما برای این‌که آدم از میدان کار شیطان دور شود، کمی از مرز فاصله می‌گیرد و دورتر قدم برمی‌دارد؛ مراقب باشید که یحم حول الحمی[7] نشوید!

اگر کسی ادعا کند که نود درصد کسانی که به فسادهای بزرگ مبتلا شده‌اند آغازش از چشم و گوش بوده خیال می‌کنم خیلی گزاف نگفته است. حتی کسانی که مبتلا به جنایات سیاسی و آدم‌کشی‌ها شده‌اند آغازش از این جا شروع شده است؛ دنبال این رفته‌اند ‌که لذتشان را توسعه بدهند و با یک مورد مطلوب‌تری ارتباط برقرار کنند، از مرز کشورشان فراتر رفته‌اند تا زیبایی‌های کشورهای دیگر را ببینند، کم‌کم کشیده شده‌اند و دلبستگی پیدا کرده‌اند و آن جایی رفته‌اند که صدام‌ها رفته‌اند.

این را جدی بگیریم. بنا بگذاریم حتی‌المقدور از مشتبهات چشم و گوش خودداری کنیم. البته مسائل تهذیب نفس و اخلاق و سیر و سلوک و چیزهایی از این مقولات، فراوان هست که نه بنده اهلش هستم و نه فرصتی هست و نه فکر می‌کنم وقت برای اشاره کردن به این‌ها مناسب باشد ولی این نکته را عرض کردم به خاطر این‌که این کلید کار است و ورودش کلید در دار شیطان است. بستنش هم مصون بودن از وساوس شیطانی و هلاکت‌هایی است که به دنبالش پیش می‌آید.

از خداوند متعال درخواست می‌کنیم که به برکت این عید عظیم، عیدالله الأکبر، صاحب این عید، به برکت بندگان مقرب خدا و عزیزانی که توفیق زیارتشان را داشته‌ایم امثال حضرت امام، علامه طباطبایی و آیت‌الله بهجت‌رضوان‌الله‌علیهم‌اجمعین، از صدقه‌سر آن‌ها به ما توفیق عنایت بفرماید که دینمان را حفظ کنیم و با ایمان از دنیا برویم.

خداوند متعال به برکت عنایات ولی عصر‌ارواحنافداه سایه مقام معظم رهبری و همه خدمت‌گزاران به اسلام و مسلمین و جامعه روحانیت را در پناه امام زمان‌‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف از همه آفات و بلیات حفظ بفرماید.

به ما توفیق شکرگزاری از همه این نعمت‌ها را مرحمت بفرماید.

عاقبت امر همه‌مان را ختم به خیر بفرماید.

والسلام علیکم ورحمة الله


[1]. إرشاد القلوب، ج 1، ص 21.

[2]. رعد، 26.

[3]. حدید، 20.

[4]. عنکبوت، 64.

[5]. اسراء، 109.

[6]. مریم، 58.

[7]. ومن یحم حول الحمی اوشک ان یقع فیه.

 

Selected Questions

Darwin's Theory in TV Documentaries I am a relatively educated Moslem with solid Islamic religious believes, and fluent in few languages. I am a keen listener to your speeches and also very keen on the programs which I can see on the 4th Channel of the IRIB. There are the following 2...
Read more...