صوت و فیلم

صوت:
72

رمز موفقیت در امر به معروف و نهی از منکر

در سمینار شیوه‌های امر به معروف (سمینار آموزش و پرورش)
تاریخ: 
پنجشنبه, 23 مهر, 1371

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین لاسیَّما الْإِمَامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَهْدِی اَلْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ العَسکری عَجَّلَ الله تَعالَی فَرَجَه وَجَعَلْنا مِنْ اَعْوانِهِ وَ اَنْصارِهِ

قَالَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِی کِتابِه: وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ؛[1]

تقدیم به پیشگاه مقدس حضرت ولی عصر‌ارواحنا‌فداه و روح مطهر امام بزرگوار و همه شهدای والامقام اسلام صلواتی ختم بفرمایید.

درباره اهمیت امر به معروف و نهی از منکر و نقشی که در جامعه دارد بحث‌های زیادی شده و خود شما عزیزان هم سر کلاس‌های درس یا در جلسات بحث و سخنرانی در این زمینه حتماً بیاناتی داشته‌اید و برای دانش آموزان و دوستانتان مطالبی ایراد کرده‌اید. به یُمن رهنمودهای مقام معظم رهبری، این اصل بزرگ اسلامی بار دیگر در جامعه ما مطرح شده و می‌رود که ان‌شاءالله با همت برادران متعهد، به خصوص فرهنگیان و مربیان، جایگاه خودش را در نظام مقدس اسلامی باز بیابد. بنده در این فرصت نمی‌خواهم درباره اهمیت امر به معروف و کلیاتی در این زمینه صحبت کنم بلکه صحبت‌های بنده درباره بعضی نکته‌هایی است که مورد غفلت واقع می‌شود و توجه به آن‌ها می‌تواند در مقام عمل، راهگشا باشد.

برخوردهای مختلف در عمل به تکالیف و وظایف شرعی

یک مقدمه کوتاهی عرض می‌کنم که اصولاً در مقام برخورد با وظایف شرعی و دستوراتی که در کتاب و سنت بیان شده و احکامی که از طرف خداوند متعال برای ما تشریع شده، برخورد مردم متفاوت است. به‌طورکلی می‌توانیم برخوردها را به دو دسته کلی تقسیم کنیم؛ یک دسته کسانی که سعی می‌کنند آنچه واقعاً خواست خدا و اولیاء خدا است را درک کنند و آن را درست به اجرا بگذارند. بعضی‌ها هم هستند که می‌خواهند یک فرمالیته‌ای درست کنند و شانه از زیر بار تکلیف خالی کنند و دیگر درصدد این که هدف از این حکم چیست و چگونه باید اجرا شود که به غرض شارع مقدس نزدیک‌تر باشد و آن هدف بهتر تحقق بپذیرد، دیگر به آن غرض، کاری ندارند. بعضی‌ها هم که مطلقاً در مقام عمل چندان تعهدی ندارند.

حالا از این دسته سوم که بگذریم آن‌هایی که در مقام عمل برمی‌آیند دو دسته کلی هستند؛ یک دسته واقعاً می‌خواهند اهداف شارع را تحقق ببخشند، یک عده هم می‌خواهند فرمالیته‌ای درست کنند و از زیر بار تکلیف شانه خالی کنند. این نحوه برخورد در نماز هست، در روزه هست، در حج هست، در جهاد هست، در امر به معروف و نهی از منکر هست، در سایر احکام شرعی هم هست ازجمله احکام حقوقی، خانوادگی، رفتار با همسر، رفتار با فرزند و الی‌آخر. تکالیف مختلفی که ما داریم بعضی‌ها شکل ظاهری‌اش را به یک صورتی سرهم‌بندی می‌کنند و به خیال خودشان تکلیف خودشان را انجام می‌دهند و می‌روند اما بعضی‌ها دلسوزانه می‌خواهند ببینند هدف شارع چه بوده و چگونه باید تحقق پیدا کند.

نگاه سطحی به هدف از امر به معروف و نهی از منکر

حالا در آنچه که مربوط به مسئله ما است، بعضی‌ها تلقی‌شان از امر به معروف و نهی از منکر این است که خدا بالاخره از ما خواسته که وقتی یک منکری می‌بینیم یک چیزی بگوییم و یک کاری انجام بدهیم، دیگر کار نداریم که شارع چرا این را خواسته، از این تکلیفی که متوجه ما کرده چه هدفی داشته و چگونه باید آن هدف را تحقق بخشید. این‌گونه افراد وقتی مثلاً در کوچه و بازار به یک کسی برمی‌خورند که یک گناه بارز و بیّنی انجام داده که طبعاً مربوط به ظواهر هم خواهد بود یک برخوردی با او می‌کنند که آقا! مثلاً این کار را نکن یا چرا چنین کاری کردی؟! و می‌گذارند می‌روند. بعد هم دفعه اول هم که این کار را انجام دادند و دیدند تأثیر نکرد، دفعه دوم میگویند شرط تحقق را ندارد چون این تکلیف، مشروط به این بود که ما احتمال تأثیر بدهیم. خب یک دفعه گفتیم اثر نکرد، دیگر تکلیف برداشته شد. اگر یک جایی هم احتمال این باشد که آدم باید از خودش مایه بگذارد و یک ضرری را تحمل کند آن جا هم که میگویند این تکلیف، مشروط به این است که ضرر نداشته باشد، جایی هم که ضرر دارد نباید انجام داد و دیگر تکلیف نیست؛ و چه‌بسا در مقام همان تکلیف ظاهری که می‌خواهند انجام بدهند چه اغراضی دخالت می‌کند که مفاسدش از مفسده اصل آن منکر بیشتر است! مثلاً به یک کسی برخورد می‌کنند و می‌خواهند نهی از منکر کنند که چرا این گناه را انجام دادی؟! آنچنان برخورد می‌کنند و طرف را تحقیر می‌کنند و به او توهین می‌کنند و به قول ما طلبه‌ها به طور اصل مثبت وانمود می‌کنند که تو گنهکاری و ما آدم صالح و شایسته‌ای هستیم، ماییم که به تو میگوییم نباید این کار را بکنی، تو آدم بدی هستی، ما آدم خوبی هستیم که این کار را نمی‌کنیم، به تو هم میگوییم این کار را نباید بکنی! چه‌بسا خودش هم انجام می‌دهد، دلش هم خوش است که نهی از منکر کرده است که بله، ما نهی از منکر کردیم، گفتیم آقا! شما چرا این کار را می‌کنید؟! غافل از اینکه خود همین نهی از منکری که انجام داد مشتمل از چند تا منکر است: خودنمایی، تحقیر دیگران، توهین کردن، چه‌بسا آبروی طرف مقابل را جلوی مردم ریختن. همه این‌ها گناه است و چه‌بسا گناه هر یک از این‌ها از آن گناهی که شخص مرتکب شده بیشتر باشد. آدم همه این‌ها را مرتکب می‌شود و دلش هم خوش است که نهی از منکر کرده است؛ چرا؟! برای این که مثلاً در رساله نوشته‌اند وقتی با یک منکری برخورد می‌کنید باید اول با زبان و بعد هم با عمل جلوگیری کنید.

این برخورد سطحی عامیانه و اگر اجازه بدهید عرض کنم، برخورد جاهلانه با مسئله است. اگر ما بخواهیم واقعاً دستور خدا و پیغمبر را در این زمینه عمل کنیم باید به هدف این قانون توجه داشته باشیم که اصلاً این قانون را برای چه وضع کرده‌اند؟! برای این که من یک چیزی بگویم و بروم و به یک عده‌ای هم توهین کنم و چند تا گناه هم مرتکب بشوم؟! یا نه، این قانون وضع شده برای این که به بهترین وجه جلوی مفاسد گرفته شود و کارهایی که می‌بایست انجام بگیرد آن‌ها به مرحله عمل دربیاید؟! اگر هدف این است باید بگردم بهترین راهش را پیدا کنم که چگونه و به چه صورتی برخورد کنم که اولاً خودم در مقام امر به معروف و نهی از منکر مرتکب گناهی نشوم و ثانیاً هدف این قانون تحقق پیدا کند.

لزوم احساس مسئولیت مسلمانان نسبت به همدیگر

این که این قانون یک قانون گزاف بی‌هدف و بی‌حکمتی نیست روشن است که این قانون به چه خاطر وضع شده است. حالا که هدف مشخص است باید به‌گونه‌ای انجام بدهیم که آن هدف تحقق پیدا کند. ما یک بحثی در اصول داریم که اگر مکلَّف، به غرض مولا آگاه باشد و بداند که مولا از او چه خواسته و چه غرضی دارد، حتی اگر مولا امر لفظی هم نکرده باشد و عبد بداند که مولا چنین چیزی را از او می‌خواهد، حالا یا خواست قلبی اوست، یا امر کرده و به او نرسیده، یا مانعی از امر کردن داشته، به‌هرحال ولو امر لفظی هم به او نرسیده باشد اگر علم به غرض مولا دارد باید آن غرض را تحقق ببخشد. در این خصوص مثال ساده‌ای می‌زنند؛ چون بیان این مسائل با مثال‌های اجتماعی‌ای که در آن زمان‌ها بیشتر مصداق داشته روشن‌تر بوده مثال به مولا و عبد می‌زدند و می‌گفتند که اگر مولایی به عبدش دستوراتی بدهد، عبد بداند که مثلاً در گرمای یک روز تابستان، مولا تشنه است عبد وظیفه‌اش این است که از مولا رفع تشنگی بکند. حالا اگر اتفاقاً دستور مولا هم به او نرسید او که می‌داند مولا تشنه است، باید رفع تشنگی او را بکند. البته این‌ها مثال‌های خیلی جالبی هم نیست ولی برای روشن کردن مطلب گاهی می‌تواند مفید باشد.

منظور این است که اگر ما فهمیدیم که خداوند متعال از ما چه خواسته ولو نتوانیم آن معنا را از ظاهر لفظ استفاده کنیم یا امرش دقیقاً به ما نرسیده باشد، اگر هدف شارع مقدس برای ما مشخص باشد حتماً باید آن هدف را تحقق ببخشیم. نمی‌توانیم با لفظ بازی کنیم و با درست کردن فرمالیته، خودمان را از زیر بار تکلیف خارج کنیم.

بدون شک خداوند متعال خواسته که مسلمانان نسبت به همدیگر احساس مسئولیت داشته باشند و بی‌تفاوت نباشند؛ وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ؛ بین مؤمنان، بین کسانی که ایمان و تعهد دارند باید یک پیوند معنوی و یک رابطه درون‌گروهی برقرار شود که خیر و شرّ همدیگر را خیر و شرّ خودشان بدانند؛ اگر می‌بینند کسی مبتلا به یک گناهی است چنین احساسی داشته باشند که یکی از عزیزترین افراد خانواده‌شان به یک مرض سختی مبتلا شده است. شما اگر در خانواده‌تان فرزندتان، همسرتان و یا یکی از عزیزانتان مبتلا به یک مرض سختی بشود شما می‌توانید بی‌تفاوت از کنار آن بگذرید؟! عضوی از خانواده شما است، شما با هم پیوند دارید، خیر شما خیر اوست، خیر او خیر شماست، باید تلاش کنید که این مرضش معالجه شود وگرنه دودش در چشم خود شما خواهد رفت.

غرض از تشریع امر به معروف و نهی از منکر در دین مبین اسلام

مؤمن باید به سایر مؤمنان در جامعه این‌چنین نگاه کند که اگر کسی مبتلا به گناهی شده یعنی مبتلا به یک آفت و یک بیماری روحی و معنوی شده و باید سعی کرد او را نجات داد؛ اگر دارد درون چاه می­افتد دستش را بگیرد و نگذارد بیفتد؛ اگر از یک چیزی غفلت دارد به او بگوید حواست جمع باشد! این غذایی که داری می‌خوری آلوده است، مریض می‌شوی، نخور! اگر مبتلا شده باید در صدد علاجش بربیاید. اگر معالجه ساده دارد، با معالجه ساده و اگر باید به بیمارستان برود، در بیمارستان، باید برود او را بستری کند و تلاش کند تا معالجه شود. به صرف این که به او بگویید که آقا! برو خودت را معالجه کن! این درست نمی‌شود. این فردی از خانواده شماست. غرض از تشریع امر به معروف و نهی از منکر در عالم اسلام ایجاد چنین رابطه همبستگی بین مؤمنین و مؤمنات است تا همه نسبت به هم احساس مسئولیت کنند. مجموع یک جامعه اسلامی باید خودش را یکپارچه ببیند. هر فردی در این جامعه، اندامی از این پیکر است و نسبت به سایر اندام‌ها باید حساسیت داشته باشد.

فردگرایی و آزادی؛ گرایش حاکم در فرهنگ غرب

در جامعه اسلامی افراد آنچنان نیستند که در یک جامعه غربی، هر فردی برای خودش یک زندگی آزاد و جدای از دیگران داشته باشد. در جامعه اسلامی یک روح اجتماعی و همبستگی اجتماعی حاکم است. گرایشی که الآن در فرهنگ غربی وجود دارد، نه الآن، از قرن‌ها پیش وجود داشته و روزبه‌روز هم تقویت می‌شود گرایش فردگرایی است. صرف نظر از بعضی از گرایش‌هایی که در گوشه و کنار پیدا شد و به یک شکل‌هایی، کم‌کم حتی به صورت یک حزبی و بعد هم به صورت یک دولتی و به صورت یک ایدئولوژی در آمد و بعد هم شکست خورد، از این‌ها که صرف نظر کنیم گرایش حاکم و مسلط در جهان غرب، فردگرایی است؛ هر کسی زندگی خودش. در آنجا حتی آن عاطفه‌ای که در جوامع ما بین افراد خانواده وجود دارد نیست. از این چیزها زیاد شنیده‌اید و من نمی‌خواهم وقتتان را بگیرم؛ مثلاً دیده می‌شود که فرزند، پدرش را می‌بیند که در حال مرگ است و فکر این است که خون و اعضای بدن او را بفروشد و از آن استفاده کند! این احساس بسیار شایع است و تعجبی نیست که اگر یک پسری می‌بیند پدرش دارد می‌میرد فکر این باشد که چشمش را بفروشد، کلیه‌اش را بفروشد و از آن استفاده کند. تا زمانی هم که زنده است آنچنان احساس مسئولیتی به او ندارد؛ خب پدری دارد بیمه‌های تأمین اجتماعی باید زندگی‌اش را اداره کند، حقوق بازنشستگی دارد می‌گیرد بخورد، به ما چه؟! پسر هم برای خودش زندگی‌ای دارد. در آنجا در زندگی اجتماعی هم آزادی فردی تا حداکثری که ممکن است حاکم است؛ هر کسی در چهاردیواری خودش که آزاد است هیچ، در زندگی اجتماعی هم تا آنجایی که یک ضرر بیّن اجتماعی به دیگران نرسد آزاد است؛ و متأسفانه این فرهنگ کم‌وبیش صادر شده و به کشورهای اسلامی هم سرایت کرده و در حال حاضر تأثر از این فرهنگ در اکثر مردم ما به‌خوبی دیده می‌شود.

تأثیر فرهنگ غربی بر اجرای امر به معروف و نهی از منکر

مقداری بازتر عرض کنم؛ جامعه ما الآن در اثر اثری که از فرهنگ غربی پذیرفته است امر به معروف و نهی از منکر را فضولی می‌بیند. پوست‌کنده بگویم تا درست روشن بشود؛ اگر به یک کسی بگویند آقا! چرا چنین کاری می‌کنی؟! می‌گوید به تو چه؟! من آزادم، در مملکت آزادی است، دموکراسی است، هر کسی هر جور که دلش بخواهد، به تو چه؟! تا یک چهارچوبه مشخص قانونی که هیچ گریزگاهی از آن وجود نداشته باشد نباشد کسی حق ندارد دخالت کند، آن هم از طریق پلیس و دادگاه و این حرف‌ها وگرنه کسی حق ندارد شخصاً متعرض دیگری بشود؛ اگر می‌گویی که من خلاف قانون کرده‌ام برو شکایت کن دادگاه رسیدگی کند، آن‌وقت به من بگوید باید فلان کار را بکنی یا نکنی.

این فرهنگ غربی است. جامعه ما هم خواه‌ناخواه مخصوصاً در قرن اخیر از این فرهنگ اثر پذیرفته است. الآن در درون جامعه ما هم، حتی بعد از انقلاب و بعد از حاکم شدن و گذشتن چهارده سال از فرهنگ انقلابی اسلامی، هنوز در توده‌های مردم ما هر چه روشن‌فکرتر و تحصیل‌کرده‌تر هستند بیشتر، این فرهنگ وجود دارد. کسی به خودش حق نمی‌دهد در کار دیگری دخالت کند و اگر دخالت کند، حرفی بزند یا رفتاری انجام بدهد آنچنان با عکس‌العمل شدید با او برخورد می‌شود که یک بی‌ادبی خیلی صریحی صورت می‌پذیرد؛ به شما چه؟! چرا ادب نداری؟! چرا خودت رو نمی‌شناسی؟! شما چه حق داری که این حرف‌ها را می‌زنی؟! این یک فرهنگی است که ما خودمان درست درک نمی‌کنیم، اگر یک کسی از خارج نگاه کند آن‌وقت جامعه ما را می‌تواند بررسی کند که چه فرهنگی بر آن حاکم است. این فرهنگ اسلامی نیست. فرهنگ اسلامی این است که همه اعضای جامعه مثل اندام‌های یک پیکر هستند، همه به هم ربط دارند، همه خیر هم را باید بخواهند، همه نسبت به هم مسئولیت دارند، به تو چه یعنی چه؟! ما همه یکی هستیم.

امر به معروف و نهی از منکر، ضرورتی عقلی

این حدیث معروف را حتماً بارها شنیده‌اید که وقتی به یک کسی میگوییم فلان کاری را نکن، فلان گناهی را مرتکب نشو! می‌گوید خب این مربوط به خود من است، اگر عقوبت و تبعاتی دارد به من مربوط می‌شود، به شما کاری ندارد! به او تعلیم می‌دهند و میگویند اگر تو در کشتی‌ای نشسته باشی - این بیان در روایت معصوم است- اگر چند نفر در کشتی‌ای نشسته باشند و یک نفر شروع کند جای خودش را، آنجایی که نشسته است را شروع کند به سوراخ کردن، به او بگویند آقا! چرا کشتی را سوراخ می‌کنی؟! و بگوید این جای خودم است، به شما مربوط نیست، من همانی جایی که خودم نشسته‌ام را دارم سوراخ می‌کنم، جای شما را که سوراخ نکرده‌ام! شما چه به او می‌گوید؟! میگویید درست است که تو اینجا نشسته‌ای اما وقتی کشتی سوراخ شد و آب داخل کشتی افتاد دیگر جای من و جای تو نمی‌شناسد، کشتی غرق می‌شود. وقتی در کشتی رخنه پیدا شد و آب در آن وارد شد و کشتی را فراگرفت، کشتی را غرق می‌کند. دیگر آب نمی‌پرسد که تو کجا نشسته بودی؟!

زندگی اجتماعی آنچنان به هم پیوسته است که ظرف اجتماع مثل یک کشتی است که افراد جامعه در آن نشسته‌اند. اگر رخنه‌ای در اجتماع پدید بیاید و فسادی در اجتماع پیدا شود این‌گونه نیست که به آن فرد، محصور شود؛ خواه‌ناخواه به دیگران سرایت می‌کند و فسادش دامن دیگران را هم می‌گیرد. جامعه اسلامی این خاصیت را دارد که این مطلب را درک می‌کند که ارتباطات اجتماعی باعث این می‌شود که اگر نفعی هست نفعش گسترش پیدا کند و به همه برسد و اگر ضرری هم هست گسترش پیدا کند و به همه برسد. این‌گونه نیست که منافع و مصالح هر فردی در دایره زندگی خودش محدود شود و در همان جا محصور بماند. اولاً قابل سرایت است، مثل بیماری مسری می‌ماند. اگر یک کسی به یک بیماری مسری مبتلا باشد شما اولیای مدرسه چه کار می‌کنید؟ مثلاً اگر یک دانش­آموزی مبتلا بشود؟ میگویید چند روز در خانه استراحت کن! مدرسه نیا چون دیگران هم مبتلا می‌شوند! حتی اگر یک سرماخوردگی باشد میگویید چند روز استراحت کن بعد به مدرسه بیا! چرا؟ اگر برای درس خواندنش ضرری دارد ضررش برای خودش است. نه بابا! صحبت ضرر خودش نیست، میاید و دیگران را مبتلا می‌کند.

هدف از امر به معروف و نهی از منکر

هدف از امر به معروف و نهی از منکر این است که اعضای جامعه نسبت به همدیگر احساس مسئولیت داشته باشند؛ خیر و شر همه را خیر و شر خودشان بداند و بالعکس؛ دلسوزانه فکر این باشند که افراد مبتلا نشوند؛ اگر مبتلا شدند آن‌ها را معالجه کنند. آدم وقتی با این دید به مسئله امر به معروف و نهی از منکر نگاه می‌کند آن‌وقت می‌فهمد که وظایف، بسیار سنگین‌تر از آن چیزی است که در ابتدا امر به نظر می‌رسد که آقا! اگر در صورتی که احتمال اثر داشته باشد و هیچ ضرری نداشته باشد و الی‌آخر بگو، بعد هم اگر یک بار گفتی و دیدی اثر نمی‌کند دیگر نمی‌خواهد بگویی بلکه اگر بدانی که طرف می‌داند و عمل نمی‌کند تو هم لازم نیست به او بگویی، یکی از شرایطش هم این است که احتمال بدهی نمی‌داند. پیداست که یک چنین برخوردی این اصل اصیل اسلامی را خنثی و بی‌اثر می‌کند کما این که کرده است!

ریشه‌یابی علل کم‌رنگ شدن امر به معروف و نهی از منکر در جامعه

از یک طرف برخورد سطحی‌نگرانه مسلمان‌ها با این اصل، از یک طرف نفوذ فرهنگ بیگانه در جامعه اسلامی که دخالت در کار دیگران را فضولی و بی‌ادبی می‌دانند نه به عنوان یک دلسوزی و خیرخواهی و از طرفی هم سوء رفتار کسانی که در مقام امر به معروف برمی‌آیند باعث کم‌رنگ شدن امر به معروف و نهی از منکر در جامعه اسلامی شده است.

حاصل این شد که از یک‌ طرف جو اجتماعی جامعه ما در اثر آثاری که از فرهنگ غربی پذیرفته آمادگی برای امر به معروف و نهی از منکر را ندارد؛ چرا؟! چون این دو واجب را دخالت بی‌جا در زندگی دیگران می‌دانند. این یک؛ پس باید با این فرهنگ مبارزه کرد؛ مبارزه فرهنگی؛ به مردم فهماند که آقا! این فضولی نیست، این خیرخواهی است؛ این دلسوزی است؛ زندگی اجتماعی به هم وابسته و پیوسته است؛ نمی‌شود یک فرد در جامعه، فاسد باشد و فسادش به خودش مربوط باشد و به دیگران سرایت نکند؛ خواه‌ناخواه سرایت خواهد کرد. باید آن فرد را اصلاح کرد تا دیگران هم سالم بمانند. این یک مبارزه فرهنگی می‌خواهد. کار یک روز و دو روز و یک گفتن و نگفتن و بکن و نکن نیست. این کار، برنامه‌ریزی می‌خواهد؛ در کتاب‌های درسی، در بحث‌ها، در برخوردها، در سخنرانی‌ها، در مقاله‌ها، در کتاب‌ها، در فیلم‌ها، در نمایش‌نامه‌ها، این‌ها باید در مردم جا بیفتد که آقا! امر به معروف و نهی از منکر، فضولی نیست، دلسوزی است، مهربانی است، خیرخواهی است.

از طرف دیگر سوء برخوردی که کسانی به عنوان امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند، یک عقده‌های روانی دارند، می‌خواهند آن‌ها را به عنوان امر به معروف و نهی از منکر ارضا کنند، می‌خواهند دق دلی هایشان را خالی کنند، با یک کسی خورده حساب دارد می‌خواهد آبرویش را بریزد، یک بهانه‌ای پیدا می‌کند که آقا! تو مبتلا به فلان گناهی شدی؛ تا جلوی مردم آبرویش را بریزد. انگیزه‌اش خیرخواهی نیست، انگیزه‌اش این است که طرف را خراب کند، بکوبد، نابود کند. این امر به معروف نیست. این که خودش منکری است بالاتر از آن منکر اولی! یا می‌خواهد خودنمایی کند که ما از خوبان جامعه هستیم، شما آدم‌های فاسدی هستید، ما باید نسبت به شما امر به معروف کنیم؛ و چیزهایی از این قبیل. پس کسانی که در مقام امر به معروف و نهی از منکر برمی‌آیند باید کاملاً انگیزه خودشان را بکاوند، ببینند با چه انگیزه‌ای دارند این کار را انجام می‌دهند؟! آیا واقعاً انگیزه‌شان اصلاح طرف است یا کوبیدن او؟! اگر اصلاح است باید راهش را پیدا کنند، ببینند از چه راه بهتر می‌شود اصلاح کرد؛ با برخورد خشن یا برخورد مؤدبانه؟! جلوی مردم یا به طور خصوصی؟! محکوم کردن طرف یا عذر تراشیدن برای او؟! یک کسی کاری کرده، شما هم میدانید که او به روی خودش نمی­آورد که من این کار را کردم. شما باید بگویید نخیر، من میدانم که این کار را کردی و بسیار کار بدی کردی و غلط کردی و دیگر نباید از این کارها بکنی؟! این‌گونه باید برخورد کنیم یا به او بگوییم، آن هم در خلوت و به صورت خصوصی که رفتاری که شما داشتید که چنین ایهامی دارد، ممکن است یک کسی به شما تهمت بزند که مرتکب کار بدی شدی، من می‌خواستم به عنوان دلسوزی به شما بگویم رفتارتان را به‌گونه‌ای انجام بدهید که جای چنین اتهامی برای شما نماند، دامن شما پاکیزه است، شما فرد شایسته‌ای هستید، نباید این تهمت‌ها به شما زده شود، به‌گونه‌ای رفتار کنید که این تهمت‌ها به شما نچسبد؟! شما با این کار دارید او را تبرئه می‌کنید و اصلاً دارید برای او عذر می‌تراشید؛ یا فلان جا که فلان رفتاری داشتید من میدانم که شما توجه نداشتید و غفلت شد، خواستم به شما عرض کنم توجه داشته باشید که بعد از روی غفلت یک چنین حرکتی از شما سر نزند.

شما وقتی با این کار شخصیت او را حفظ کنید و از طرفی به او مهربانی هم کرده‌اید آن طرف می‌فهمد که شما غرض و مرضی ندارید چون اگر غرض و مرضی داشتید به صورت دیگری می‌توانستید آن را اعمال کنید، دیگر به صورت خصوصی و با این لسان مؤدبانه نمی‌گفتید. این است که طرف مطمئن می‌شود که خیر خواهش هستید. آن وقت زمینه برای پذیرش خیلی فراهم می‌شود؛ اما اگر به‌گونه‌ای باشد که طرف احساس کند من دارم دق دلی‌ام را خالی می‌کنم، دارم از او انتقام می‌کشم، می‌خواهم شخصیتش را خورد کنم، او هم مقاومت می‌کند؛ یا می‌گوید تو دروغ میگویی! بیخود میگویی! تهمت می‌زنی! افترا می‌بندی! یا می‌گوید نخیر، انجام دادم، باز هم انجام می‌دهم، ببینم تو چه میگویی! به تو چه! و چیزهایی از این قبیل. این چه فایده‌ای دارد؟! پس روشی را باید انتخاب کرد که با این هدف، تناسب داشته باشد.

ضرورت اتخاذ شیوه‌های صحیح و مناسب برای انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر

پیدا کردن این روش‌ها کار ساده‌ای نیست. همان‌گونه که همه مسائل زندگی اجتماعی روزبه‌روز پیچیده‌تر می‌شود و باید تحت فرمول‌های علمی دربیاید و روی آن کار شود، انواع و اقسام شیوه‌هایش مورد مطالعه قرار بگیرد و بهترین شیوه انتخاب بشود، در این مسئله هم همین‌گونه است. در یک زندگی ساده و اجتماع کوچک، مثلاً در یک ده که پنجاه خانوار زندگی می‌کنند، در آنجا مسائل خیلی ساده است. اگر یک کسی یک اشتباهی بکند خیلی ساده می‌شود با او برخورد کرد؛ اول به او تذکر داد و اگر مقاومت کرد او را بایکوت کنند و این خیلی ساده است اما در یک جامعه یک میلیاردی مسلمان‌های دنیا و جوامع کوچکش که کوچکترین‌هایش ده، بیست میلیونی هستند، کشور ما شصت میلیون جمعیت دارد، با این مسائل به سادگی برخوردی که در یک ده یا در یک جامعه کوچک قبیله‌ای و عشیره‌ای می‌شود کرد نمی‌شود برخورد کنیم؛ باید تبعاتش را بررسی کرد و شیوه‌های مختلف را دید.

امروز وسایل مختلفی برای برخورد با دیگران وجود دارد. سابقاً این چیزها نبوده و امکانش هم فراهم نبوده است. ما باید از این‌ها استفاده کنیم و با کمال دلسوزی و مهربانی و خیرخواهی بگردیم و بهترین راه را برای اصلاح دیگران انتخاب کنیم. اگر این کارها را نکنیم و تنها به یک برخورد سطحی‌نگرانه با مسئله اکتفا کنیم هیچ گاه تکلیف خودمان را انجام نداده‌ایم و هیچ‌گاه جامعه ما از منافع امر به معروف و نهی از منکر برخوردار نخواهد شد و اگر ما هم دنباله‌رو فرهنگ غربی شدیم در همان سراشیبی‌ای که فرهنگ غربی قرار گرفته قرار خواهیم گرفت و به همان سرنوشت مبتلا خواهیم شد.

عرایضم را جمع کنم، فرصت نیست که مطلب را در موارد خاص‌تر و شیوه‌های رفتار با قشرهای مختلف و گروه‌های سنی و گروه‌های اجتماعی مختلف بیشتر باز کنیم. الحمدلله همه آقایان اهل فن، اهل مطالعه و اهل تجربه هستند. چه در مدرسه با گروه‌های سنی مختلف، چه در محل کارشان با همکارانشان و چه در جامعه بزرگ با سایر مردم و قشرها و توده‌های مختلف، هم تجربه‌هایی دارند و هم از اصول علمی و روانشناسی اجتماعی مربوط به آن‌ها آگاه هستند. بنده نباید این‌ها را عرض کنم ولی خواستم یک اشاره‌ای بکنم و بگذرم.

خودسازی اولین قدم برای نهادینه‌سازی فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر

یکی از نکته‌هایی که در مقام امر به معروف و نهی از منکر می‌بایست رعایت کرد و به خصوص در روایات تأکید شده و حتی در خود قرآن کریم هم به آن اشاره شده این است که ما از این فریضه الهی وقتی درست بهره می‌گیریم و به مصالح آن می‌رسیم که خودمان پایبند به آن‌ها باشیم یعنی خودمان اهل عمل باشیم؛ أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ؟![2] شما اگر دلسوز دیگران هستید که مریض یا مبتلا شده یعنی آن طرف را بیشتر از خودتان دوست می­دارید؟! از شما می‌پذیرند که بگویید من حالا برای خودم مهم نیست، تو دیگر مبتلا نشو؟! او می‌گوید اگر واقعاً چیز بدی است چرا خودت انجام می‌دهی؟! این نمی‌تواند بپذیرد که شما او را از خودتان بیشتر دوست می‌دارید و می‌خواهید او مبتلا نشود اما برای خودتان باکی نیست که مبتلا هم بشوید. این پذیرفتنی نیست؛ اللَّهَ اللَّهَ فِی أَعَزِّ الْأَنْفُس عَلَیْکُمْ وَ أَحَبِّهَا إِلَیْکُمْ.[3] هر کسی خودش را بیش از همه دوست می‌دارد. این تعارف ندارد. اگر می‌خواهیم برای دیگران دلسوزی داشته باشیم، در درجه اول برای خودمان دلسوزی داشته باشیم. اگر می‌بینیم یک کسی نمازش را درست نمی‌خواند، سر وقت نمی‌خواند، ما وقتی می‌توانیم بر او اثر بگذاریم که نماز خودمان درست باشد. اگر خودمان آخر وقت نماز بخوانیم و به فرزندمان بگوییم که اول وقت نماز بخوان، خب اثر نمی‌کند. می‌گوید بابا! اگر راست می‌گویی خودت هم بخوان! اگر واقعاً باید نماز را اول وقت بخوانم چرا خودت آخر وقت می­اندازی؟! این اثر نمی‌کند. بله، اگر می‌خواهیم فرمالیته درست کنیم و بگوییم بله، ما دیگر امر به معروف کردیم، این همان کاری است که اول عرض کردم اما اگر می‌خواهیم به تکلیف الهی عمل کنیم و به اهداف و مصالح این فریضه برسیم باید اول خودمان عمل کنیم. هر فردی اول باید خودش را اصلاح کند، بعد به دیگران بپردازد. البته این معنایش این نیست که حالا که ما خودمان را اصلاح نکرده‌ایم پس نسبت به دیگران هم تکلیفی نداریم. نه، اینجا دوتا گناه داریم؛ یکی اینکه چرا خودت را اصلاح نکردی؟! یکی دیگر هم اینکه چرا به دیگران نگفتی؟! ولی باید بدانیم اگر به دیگران بگوییم و بخواهیم اثر کند باید خودمان را هم اصلاح کنیم.

این که میگویم خودمان را اصلاح کنیم یک وقت خود فردی در نظر است، معلمی که سر کلاس یا پدری که در خانواده می‌خواهد دیگران را اصلاح کند رفتار خودش لااقل در آن موردی که امر به معروف می‌کند باید درست باشد. حالا اگر یک اشتباهی در جای دیگری هم دارد لااقل در آن مورد باید خودش اهل عمل باشد. سیگاری‌ای که به دیگران بگوید سیگار نکشید، من که می‌کشم بس است، خب به او میگویند اگر بد است چرا خودت می‌کشی؟! ممکن است این یک عذری داشته باشد، یک توجیهی هم داشته باشد اما برای دیگران قابل قبول نیست؛ میگویند اگر تو واقعاً معتقدی که چیز بدی است خب خودت هم ترک کن! و همین‌طور کارهای دیگر.

اهمیت هماهنگی گروهی در انجام امر به معروف و نهی از منکر

اول باید سعی کنیم خودمان را اصلاح کنیم تا بتوانیم در دیگران اثر بگذاریم. خود که می‌گوییم یک وقت خود فردی است و یک وقت هم خود گروهی‌مان. اگر کادر آموزش و پرورش یک مدرسه بخواهند بچه‌ها را اصلاح کنند این کادر، اول باید خودش را اصلاح کند. اگر یک نفر سالم بخواهد در یک گروهی که ناسالم هستند فعالیت کند نتیجه صد در صدی نخواهد گرفت؛ یعنی همان‌گونه که گفتار و رفتار این می‌بایست اثر خوب داشته باشد، گفتار و رفتار بد دیگران هم اثر خودش را خواهد داشت. اول باید سعی کنیم همکارانمان را هم اصلاح کنیم. نمی‌شود بگوییم در یک مدرسه‌ای مربی تربیتی مسئول اصلاح اخلاق بچه‌هاست و معلم‌های دیگر هر جور باشند. این به جایی نمیرسد. این بچه‌ها همان‌گونه که با مربی تربیتی ارتباط دارند، با مدیر، با ناظم مدرسه و با معلم‌های دیگر هم ارتباط دارند و از آن‌ها هم اثر می‌پذیرند. اگر در معلمی یک ویژگی‌های خاصی باشد که موجب محبوبیت او بشود اثر او بیشتر خواهد بود. معلم زبان باشد، ریاضی باشد، فیزیک باشد، اگر خوب درس می‌گوید، اگر پرستیژ خوبی دارد، اگر اخلاق خوبی دارد این در بین بچه‌ها محبوب می‌شود و این بهتر از همه در بچه‌ها اثر می‌گذارد. اگر این کارش خراب باشد، اخلاقش خراب باشد، رفتارش خراب باشد، بچه‌ها به مراتب از این بیشتر اثر می‌پذیرند تا از یک مربی تربیتی.

سعی کنیم کادرمان را اصلاح کنیم و هماهنگ باشیم. با یک معلم خوب نمی‌شود مدرسه را اصلاح کرد. مخصوصاً اگر تزاحم باشد، یک نفر چیزی بگویید و دیگری نفی کند بچه‌ها کدام را قبول می‌کنند؟ آن را که به دلخواهشان نزدیک‌تر است. از چه کسی قبول می‌کنند؟ از کسی که او را بیشتر دوست می‌دارند. پس برای این که کار ما موفق باشد باید سعی کنیم گروهمان هماهنگ باشد. این هم یک نکته ایست که گاهی مورد غفلت قرار می‌گیرد.

نقش نیت در اثربخشی امر به معروف و نهی از منکر

بیش از همه هم تأکید می‌کنم در این که انگیزه‌مان را اصلاح کنیم. واقعاً باید از روی خیرخواهی، امر به معروف و نهی از منکر کنیم. اگر یک چیزی قاطی داشته باشد این اثر سوء خودش را خواهد داشت و یک جایی خودش را نشان می‌دهد که این خالصاً برای اصلاح نیست، یک چیزی قاطی هم دارد، یک خودنمایی هم درونش هست، یک انتقام‌گیری هم هست. اگر چنین چیزی‌هایی باشد نه‌تنها حسن اثر ندارد بلکه اثر معکوس می‌تواند داشته باشد. امیدوارم خداوند متعال به همه ما توفیق بدهد که همه وظایفمان را، مخصوصاً این وظیفه مهم اجتماعی را آن‌گونه که مطلوب و مرضی خدا و اولیاء خدا است عمل کنیم و به آثار مطلوبش نائل شویم.

وفقنا الله و ایاکم

والسلام علیکم و رحمة الله


[1]. توبه، 71.

[2]. بقره، 44.

[3]. نهج‌البلاغه، خطبه 157.

 

Selected Questions

Darwin's Theory in TV Documentaries I am a relatively educated Moslem with solid Islamic religious believes, and fluent in few languages. I am a keen listener to your speeches and also very keen on the programs which I can see on the 4th Channel of the IRIB. There are the following 2...
Read more...