صوت و فیلم

صوت:
32

اهمیت معرفت صحیح نسبت به امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف

در سومین گفتمان مهدویت
تاریخ: 
سه شنبه, 8 آبان, 1380

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین وَصَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

‌‌تقدیم به روح ملکوتی امام راحل و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا بفرمائید.

پیشاپیش میلاد باسعادت حضرت صاحب الأمر، بقیة‌الله الأعظم‌ارواحنا له الفداء و عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف را به همه منتظران ظهور آن حضرت تبریک و تهنیت عرض می‌‌کنیم. بنده فقط برای عرض ارادت و اطاعت امر دوستان و اظهار جهل و عجز خودم در زمینه معرفت این وجود باعظمتی که چیزی جز عنوان بقیة‌الله و مانند آن را ما نمی‌‌توانیم درباره‌‌اش به کار ببریم در این جلسه شرکت کردم و توان اینکه یک سرّ مجهولی را برای آقایان کشف کنم و مسئله‌ای را حل کنم را در خودم نمی‌‌بینم.

این موضوعی که تعیین فرموده‌اند که درباره‌‌اش صحبت شود یعنی آثار و برکات وجود آن حضرت در زمان غیبت، یک جواب ساده‌‌ای دارد که همه می‌‌دانید. اگر تفصیلاً هم بخواهیم درباره‌‌اش صحبت کنیم باید به داستان‌ها و کتاب‌هایی که در این زمینه نوشته شده است، نقلیاتی که هست که بعضی از آن‌ها متواتر و بعضی از آن‌ها مستفیض است، بعضی از آن‌ها منقول به نقل واحد است و بعضی از آن‌ها را شاید خودمان هم تجربه کرده باشیم و دیده باشیم، باید به این‌ها رجوع کنیم. آن‌ها هم در یک جلسه قابل بحث نیست و از طرفی این‌گونه کتاب‌ها و امثال این‌ها هم در دسترس همه هست.

معرفت قاصر ما نسبت به امام زمان‌‌صلوات‌‌الله‌‌علیه و مقام امامت ایشان

به نظر بنده ما زمانی می‌‌توانیم یک جواب روشن‌تر و عمیق‌تری از این سؤال داشته باشیم که اول بدانیم وقتی امام حضور دارد چه برکاتی برای ما انسان‌ها دارد و در زمان غیبت، کدام‌یک از این‌ها حذف می‌‌شود. متأسفانه معرفت ما، آن کسانی که مثل بنده هستند، درباره امام و مقام امامت بسیار ضعیف است. علی‌رغم اینکه ما هستی‌مان را مرهون عنایات آقا هستیم، به یک معنا همه خلائق این‌گونه هستند، بِیُمْنِکُم رُزِقَ الْوَریٰ،[1] ولی ما طلبه‌‌ها به‌خصوص، ویژگی‌ای داریم که استفاده ما از برکات آن حضرت بیش از دیگران است ولی درعین‌حال در معرفت امام به طور مطلق و در معرفت امام زمان‌صلوات‌‌الله‌‌علیه به طور خاص بسیار قصور داریم!

اشتراک شیعه و سنی در اصل اعتقاد به مهدویت

ما یک چیزهایی درباره امام می‌‌دانیم که هر شیعه‌‌ای ولو در ادنی مراتب معرفت و ایمان هم که باشد باید بداند و معتقد باشد که ما بعد از پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله دوازده امام معصوم داریم که یکی از آن‌ها زنده و غایب است و روزی ظهور خواهد کرد. در اصل وجود آن حضرت و غیبت و ظهور ایشان بسیاری از برادران اهل تسنن هم معتقدند و حتی کسانی از اهل تسنن، ادعای زیارت آن حضرت را کرده‌اند. اصل اعتقاد به وجود آن حضرت و محبت، علاقه و عشق به آن حضرت اختصاص به شیعه ندارد.

اعتقادات اختصاصی شیعه در مسئله امامت حضرت مهدی‌صلوات‌‌الله‌‌علیه

آن چیزی که به ما اختصاص دارد و ما را از سایرین متمایز می‌‌کند اعتقاد به امامت ایشان است و این‌که ایشان حیات دارند و روزی ظهور خواهند کرد و وظایف امامتشان را انجام خواهند داد و دنیا پر از عدل و داد خواهد شد. به‌هرحال این اعتقاد و اینکه در زمان غیبت هم استفاده‌‌هایی از وجود آن حضرت می‌‌شود این‌ها درواقع شرط تشیع است و اگر این‌ها را نداشته باشیم شیعه اثنی عشری نخواهیم بود. من بعید می‌‌دانم که در بین شیعیان کسی باشد که اصل این مطلب را انکار کند که در امور تکوینی چه استفاده‌‌هایی از آن حضرت می‌‌شود کرد، توسلاتی که می‌‌شود، مشکلاتی که رفع می‌‌شود، برکاتی که نازل می‌‌شود و حوائجی که در اثر توسل به وجود مقدس آن حضرت برآورده می‌‌شود بعید می‌‌دانم که کسی در بین شیعیان باشد که اصلش را انکار کند.

تشبیه امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف به خورشید پشت ابر

حالا اگر در بعضی از موارد خاص، تشکیکی هم باشد به خاطر این است که نقل مستفیض یا خبر واحدی نیست یا یک استبعادهایی شود ولی فی‌الجمله فکر نمی‌‌کنم کسی این را انکار کند کما اینکه گاه‌گاهی هم برای کشف بعضی از مجهولات، چه در اصول و چه در فروع، از وجود آن حضرت استفاده‌‌هایی شده و داستان‌های زیادی هست که در کتاب‌ها نقل شده است. بخشی از آن‌ها در کتاب نجم الثاقب تألیف میرزای نوری‌رضوان‌‌الله‌‌علیه هست. بخشی از آن‌ها در بحار نقل شده است. در کتاب‌های دیگر هم کم‌وبیش هست. این را هم گمان نمی‌‌کنم که کسی اصلش را انکار کند.

به‌هرحال یک جواب اجمالی این است که وجود آن حضرت در زمان غیبت، مثل خورشیدی پشت ابر است که ما او را نمی‌‌بینیم ولی او نورافشانی می‌‌کند، برکاتش را نازل می‌‌کند، هم جهان را روشن می‌‌کند، هم به عالم حرارت می‌‌دهد و هم زمینه حیات را فراهم می‌‌کند. حالا هر کسی هر معرفتی که نسبت به امام داشته باشد اجمالاً می‌‌داند که یک پرده‌‌ و یک ابری واسطه شده است وگرنه تغییری نکرده است. این‌ها را همه کم‌وبیش می‌‌دانیم و هر چه هم بگوییم تفصیلی از همین‌هاست ولی مشکل این است که آن وقتی هم که ‌‌امام، حاضر باشند ما درست نمی‌‌شناسیم که امام یعنی چه؟ چه مقامی دارد؟ چه برکاتی دارد؟ و چه نقشی در تکوین و تشریع دارد؟ این را سرمان نمی‌‌شود!

اگر ما بخواهیم جواب این سؤال را بفهمیم، بهتر این است که برگردیم و بگوییم اگر امام معصوم حضور داشته باشند اصلاً وجود ایشان برای ما چه برکاتی دارد؟ حالا در زمان غیبت کدام‌یک از این برکات حذف شده است؟ در زمان غیبت آن حضرت اندکی از این برکات حذف شده است وگرنه اصل آن برکات حالا هم هست.

عدم تعمیق علوم و معارف اسلامی؛ قصور یا تقصیر؟!

اجمالاً باید اعتراف کنیم که ‌‌متأسفانه آن کسانی که معلومات و امام‌شناسی‌شان در حد بنده است، خیلی در این زمینه کوتاهی کرده‌ایم! خیلی کوتاهی کرده‌ایم! البته این انحصار ‌‌به شناخت امام ندارد. نسبت به سایر معارف هم کم‌وبیش همین‌گونه است. ما آن وقتی هم که به کسب علوم و معارف اسلامی همت می‌‌کنیم، بیشتر مربوط به ظواهر و احکام عملی است که بشود در رساله عملیه نوشت و در مقام استفتاء جواب داد، در همین حدهاست؛ اما تعمق بیشتر در معارف، ما سابقاً را که نمی‌‌دانیم، آن‌وقت‌ها نبوده‌ایم که ببینیم بزرگان چگونه بوده‌اند اما در این زمان ما، باید بگوییم خیلی قصور داریم، اگر نگوییم تقصیر! حالا بگذریم از امواج شبهات و ضلالت‌ها و التقاط‌ها و ... که در این زمان بیش از هر زمانی پیدا شده و زمینه تضعیف عقاید و ایمان نسل آینده را فراهم کرده و ما وظیفه بسیار سنگینی برای حفظ معارف و حفظ اصالت‌ها و ارزش‌های ناب اسلامی برای نسل آینده داریم. از این‌ها که بگذریم، در همان حدی هم که خود ما اجمالاً معتقد هستیم و شک و شبهه‌‌ای هم نداریم ولی در تعمقش ‌‌یا بفرمائید در تعمیق این معارفمان بسیار ضعیف هستیم. از خداشناسی بگیرید تا امام شناسی تا معاد شناسی و سایر چیزها.

ضعف معرفت ما نسبت به خداوند متعال

واقعاً ما معرفتمان نسبت به خداوند متعال چقدر بیشتر از آن عوامی است که هیچ درسی نخوانده‌اند، با قرآن و اهل‌بیت آشنا نیستند و در معارف کاری نکرده‌اند؟! جز یک مفاهیمی که غالباً هم مفاهیم سلبی است چه اندازه درباره معرفت خدا پیش رفته‌ایم؟! دلمان چقدر با خدا آشنا شده است؟! این اعتقاد چه اندازه در رفتارمان اثر گذاشته و می‌‌گذارد؟! این اعتقادی که می‌‌گوییم خدا همه جا هست، واقعاً این اعتقاد در رفتار ما چقدر اثر دارد؟! آیا مانع می‌‌شود از اینکه در خلوت و جلوت گناه نکنیم؟! آیا آن اندازه‌‌ای که حضور یک طفل نابالغ در زندگی ما می‌‌تواند اثر داشته باشد، آیا این اعتقاد به حضور خدا در ما اثر دارد؟! آیا ما اصلاً با این مضامینی که در دعاها و مناجات‌ها و امثال این‌ها آمده آشنا هستیم؟! این مناجات شعبانیه‌‌ای که به فرموده امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه عارفان انتظار رسیدن ماه شعبان را می‌کشیدند تا عاشقانه این مناجات را بخوانند، اگر موفق بشویم که بخوانیم، آیا واقعاً با این مضامینش آشنا هستیم و در روح ما اثر می‌‌گذارد؟! آیا می‌‌فهمیم که الهی هَبْ لِی کَمالَ الْانْقِطاعَ الَیْکَ یعنی چه؟ آیا واقعاً این را می‌‌خواهیم؟! آیا می‌‌فهمیم که وَ أَلْهِمْنِی وَلَهاً بِذِکْرِکَ إِلَی ذِکْرِکَ یعنی چه؟! و چیزهای دیگر.

مضامینی که در ادعیه و مناجات‌ها هست، همین دعاها و مناجات‌هایی که در کتاب مفاتیح است، همین‌ها، اسرار و پشت پرده‌‌ها و امثال این‌ها نه، همین چیزهایی که در دست همه عوام هست و خیلی‌‌ها بیشتر از ما می‌‌خوانند و از خواندنش استفاده می‌‌کنند، ما چقدر به آن معتقدیم؟! ما چقدر این‌ها را درک می‌‌کنیم؟! چقدر بیشتر از دیگران به حقایق این‌ها رسیده‌ایم؟! باز من عرض می‌‌کنم که قیاس به نفس می‌‌کنم؛ آن‌هایی که مثل من هستند بسیار ضعیف هستند. خوش به حال آن‌هایی که در این مسائل از من جلوتر هستند!

قصور ما در معرفت نبی و امام

در خصوص اعتقاد درباره نبوت و رسالت و این حرف‌ها، حالا بگذریم از اینکه امروز نبوت را یک تجربه دینی شخصی می‌‌دانند که هیچ لزومی هم ندارد که واقعیت داشته باشد و به‌اصطلاح یک تخیلات و اوهامی است، از این‌ها بگذریم. آن‌هایی را که واقعاً معتقدیم که جبرئیلی هست و وحی‌ای نازل می‌‌کند و خدایی هست و دستوری می‌‌دهد و می‌‌آید به قلب پیغمبر چیزی القا می‌‌شود، همین‌هایی که عوام خودمان معتقد هستند و ما هم البته همین‌ها را معتقد هستیم، این حقیقتش را چه اندازه بیشتر از آن‌ها فهمیده‌ایم؟! چقدر در این زمینه کار کرده‌ایم؟! همان اندازه‌‌ای که در آیات و روایات بیان شده را چقدر یاد گرفته‌ایم؟! حالا آن‌هایی‌اش که بیان نشده و کسانی می‌‌گویند که کشف و شهود و یک چیزهایی از این قبیل است که ما درست سر درنمی‌آوریم که چیست، آن‌ها بماند. همان مطالب و همان الفاظ و مفاهیمی که در کتاب و سنت آمده را ما چقدر یاد گرفته‌ایم؟! و بالاخره درباره وجود امام.

عجز ما از فهم مراتب وجودی ائمه اطهارسلام‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین

ما در همین کتاب مفاتیح مضامینی درباره ائمه اطهارسلام‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین داریم که اگر یک‌خرده دقت کنیم آن وقت می‌‌فهمیم که چقدر دور هستیم؛ مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُمْ یعنی چه؟! بِكُمْ فَتَحَ اللّٰهُ وَبِكُمْ یخْتِمُ؛ خدا به وسیله آن‌ها چه را فتح کرده و به دست آن‌ها، به سبب آن‌ها و یا به برکت آن‌ها چه را خاتمه می‌‌دهد؟! این تعبیراتی که بِكُمْ یُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلّا بِإِذْنِهِ، بِكُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَیَكْشِفُ الضُّرَّ را شاید همه ما ده‌ها و صدها بار خوانده باشیم اما چقدر فکر کرده‌ایم که باطن این معانی چیست؟! و اگر من و شما وقت نکرده‌ایم که این‌ها را بفهمیم چه کسانی باید بفهمند؟! بِكُمْ یُنَزِّلُ الْغَیثَ وَبِكُمْ یُمْسِكُ السَّماءَ؛ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَریٰ، خَلَقَكُمُ اللّٰهُ أَنْواراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتّىٰ مَنَّ عَلَینا بِكُمْ این‌ها یعنی چه؟!

این پیغمبر و امامی که ما می‌‌شناسیم، در یک سال معینی در دنیا متولد شده‌اند و از عرش هم نیامده بودند، بعد هم از دنیا رفته‌اند. حالا دوازدهمینشان به عقیده ما حیات دارند و بقیه شهید شده‌اند. پس این خَلَقَكُمُ اللّٰهُ أَنْواراً یعنی چه؟! فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ؛ انواری بودید که دور عرش خدا حلقه زده بودید! چقدر گذشت؟! خدا می‌‌داند؛ هزاران سال، میلیون‌ها سال، میلیاردها سال، یا اصلاً آن خلقت به‌گونه‌ای بود که مقیاس زمانی نداشت. این مقیاس زمانی، مال این عالم ماست. فوق این عالم شاید مقیاس زمانی نباشد و یک مقیاس دیگری باشد. به‌هرحال به‌گونه‌ای است که خَلَقَكُمُ اللّٰهُ أَنْواراً، شما در آن عالم بودید، حَتّىٰ مَنَّ عَلَینا بِكُمْ تا خدا بر ما منت گذاشت که شما را در این عالم آورد. این هم منتی بود که بر ما گذاشت وگرنه شما احتیاجی نداشتید که به این عالم بیایید؛ فَجَعَلَكُمْ فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللّٰهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ. من نمی‌‌دانم حقایق این‌ها چیست. عرض کردم می‌‌خواهم به جهل خودم اعتراف کنم و چیزی هم اینجا ندارم که برای شما حل نکنم. ان‌شاء‌الله شما جواب این سؤال‌ها را بدانید ولی این‌ها واقعاً برای من ابهام دارد و نمی‌‌دانم حقیقتش چیست اما می‌‌دانم یک چیزی بیش از آنچه ما می‌‌فهمیم هست.

تبیین مقام معرفت به نورانیت اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین

این‌که جنینی در شکم مادر تسبیح خدا می‌‌گوید این با آن جنین‌هایی که من و شما می‌‌شناسیم فرق می‌‌کند. این‌که وقتی طفلی از مادر متولد می‌‌شود، به حالت سجده روی زمین می‌‌افتد این با دیگران فرق می‌‌کند. حالا در روایات داریم که بعضی از ائمه اطهارسلام‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین یا حضرت زهراسلام‌‌الله‌‌علیها در شکم مادر هم با مادرشان سخن می‌‌گفتند و او را دلداری می‌‌دادند. حالا یک کسانی بگویند این‌ها روایات واحد است و حجیت ندارد و این حرف‌ها، من هم حالا نمی‌‌خواهم مطلبی را اثبات کنم ولی به‌هرحال از این مقولات هست.

در تفسیر آن آیه شریفه که أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ،[2] در روایات هست که هولاء اشاره است به انوار اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین که در آن عالم بودند. حضرت آدم افتخاری که بر ملائکه داشت این بود که اسماء آن‌ها را یاد گرفت؛ وَعَلَّمَ ءَادَمَ ٱلۡأَسۡمَآءَ كُلَّهَا،[3] وگرنه خود آن‌ها که اسماء الأسماء هستند. آن‌ها قبل از خلقت آدم هم بودند؛ كُنْتُ نَبِیاً وَ آدَمُ بَینَ اَلْمَاءِ وَ اَلطِّینِ؛[4] این یعنی چه؟!

به‌هرحال اگر بعضی از عقاید عوامانه‌مان را حفظ کرده باشیم، بنده که الحمدلله هنوز یک مقداری عقاید عوامانه‌‌ام را حفظ کرده‌ام، یک وجود نورانی‌ای برای اهل‌بیت‌سلام‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین اثبات شده و تشویق شده به این‌که کسانی سعی کنند معرفت آن‌ها را به نورانیت پیدا کنند؛ مَعْرِفَتِی‌‌ بِالنُّورَانِیَّةِ.[5] اینجا هم می‌‌فرماید خَلَقَكُمُ اللّٰهُ أَنْواراً. حالا این نور یعنی چه؟! آیا این نور یک نور حسی است که ما از چراغ یا از خورشید و ماه و امثال این‌ها می‌بینیم یا چیز دیگری است؟!

احتمالاً چیز دیگری باشد؛  اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ...؛[6] الله خودش نور است. ظاهراً یک نور حسی که نیست. خدا که جسم نیست. آن وقت خودش که نور است یک نُورِهِ هم دارد که می‌‌شود نُورُ النُّورِ. اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ؛ نمی‌فرماید مَثلَه بلکه می‌فرماید مَثَلُ نُورِهِ. آخرش هم می‌‌فرماید یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یشَاءُ. نمی‌فرماید یهدی الله بنوره، بلکه می‌فرماید یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ. به‌هرحال یک چیزی هست، یک حقیقتی هست که اسمش نورانیت است. یک چیزی هست که این عالم با همه انوارش، با این کهکشان‌ها، با این خورشیدها، در مقابل آن، ظلمت است و اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین یک وجودی از سنخ آن نورانیتی داشته‌اند و دارند که قبل از خلقت آسمان‌ها و زمین و قبل از خلقت انسان‌ها وجود داشته و آن‌ها در عرش الهی حضور داشته‌اند؛ فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ. این یک مسئله.

خلق روحانی و جسمانی ائمه اطهارسلام‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین

یک مسئله دیگر وجود روح انبیا و ائمه اطهارسلام‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین است که ما معتقدیم بعد از رفتن از این عالم هم آن‌ها هستند و حضور و حیات دارند؛ أشْهَدُ اَنَّكَم تَسمَعُون كَلامی وَ تَرُدُّون سَلامی،[7] أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ؛[8] ولی به‌هرحال حیات این جهانی ندارند و ما تماس جسمانی با آن‌ها نمی‌‌توانیم بگیریم. هر چند که تماس روحانی می‌‌شود گرفت. آن توسل‌ها و امثال این‌ها یک نوع تماس با روح آن‌ها است، آن روحی که مرتبه‌‌اش مادون وجود نورانیت است و چیزی است که به جسم تعلق می‌‌گیرد و حضورش در جسم با غیبتش در جسم فرق می‌‌کند. ما هم به نحوی با آن می‌‌توانیم تماس بگیریم و استفاده کنیم. توسلات هم یک نحو ارتباط برقرار کردن است. البته ما هم روح داریم، ما هم بعد از رفتنمان در عالم برزخ، روحمان هست اما بودن روح ما با روح آن‌ها اندکی تفاوت دارد. آن‌ها عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ هستند اما ارواح ما بعد از رفتن از این عالم، معلوم نیست که در کجا باشد و چه حالی داشته باشد!

به‌هرحال یک مسئله هم این است که آن‌ها یک روح پاکی دارند که حتی بعد از رفتن از این عالم هم حیاتی دارد و منشأ اثر است؛ و عِندالله مَرزوقون؛ و یک مرتبه تعلّق جسمانی دارند که آن هم احکام خاصی دارد. این‌که می‌‌گوییم وقتی یک امام از دنیا می‌‌رود یک امام دیگر جانشین ایشان می‌‌شود این به خاطر آن مقام روحانیتش نیست؛ آن که هست، آن که از بین نمی‌‌رود، ارتباطش هم محفوظ است. تعلق روح آن‌ها به جسم یا به تعبیر بعضی‌ها مرتبه نفسانیت آن‌ها یک برکات دیگری دارد. این یک مرتبه خاصی دارد و تازه این مرتبه‌‌اش هم باز با مرتبه نفسانیت ما فرق می‌‌کند.

پرتوافکنی انوار اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین در تمام عالم هستی

پس به حسب آنچه از این‌ها استفاده می‌‌شود یک مقام نورانیت هست که فوق تصور ماست و هر چه هم به مغزمان فشار بیاوریم چیزی سر درنمی‌آوریم. همین خوب است که بگوییم نور خداست، انواری است که خدا قبل از خلقت همه عالم در عرش خودش قرار داده بود بلکه روایاتی هست که اهل تسنن هم نقل کرده‌اند که تمام هستی، پرتویی از نور آن‌هاست!

در روایت هست که نور پیغمبر اکرم و نور امیرالمؤمنین‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم یک نور بود که خدا قبل از خلق آسمان‌ها و زمین آفرید و این نور تا زمانی که در پشت عبدالمطلب قرار گرفت واحد بود و از آنجا منشق شد و یکی در پشت عبدالله قرار گرفت و منشأ پیدایش وجود مقدس پیغمبر اکرم‌‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله شد و یکی هم در صلب ابوطالب قرار گرفت و منشأ پیدایش امیرالمؤمنین‌صلوات‌‌الله‌‌علیه شد. این روایات را حتی اهل تسنن هم نقل می‌‌کنند ولی به‌هرحال یک نوری هست.

این روایات به این مضامین هم هست که مثلاً خدا بهشت را از نور پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله خلق فرمود و حتی لوح و قلم را. لوح و قلمی که باز به حسب آنچه در روایات آمده منشأ پیدایش تمام تقدیرات خداست و قضای الهی به واسطه قلم، بر لوح ثبت می‌‌شود. تازه قلم و لوح هم از نور اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین آفریده شده است! ما حتی قلم و لوحش را هم نمی‌‌فهمیم که چیست چه برسد به اینکه بخواهیم بفهمیم که آن نور چیست! فرشتگانش را هم نمی‌‌فهمیم یعنی چه! آن‌وقت چه می‌فهمیم که آن نور چیست؟! من به شما توهین نمی‌‌کنم، عرض کردم همه این‌ها با قیاس به نفس است؛ ما چه می‌‌دانیم که مَلَک یعنی چه؟!

فضیلت اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین بر ملائکه

قرآن وقتی از روح‌الأمین سخن می‌‌گوید می‌فرماید عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَىٰ * ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَىٰ.[9] کسی که ...رَسُولٍ كَرِیمٍ * ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَكِینٍ؛[10] به حسب بعضی از تفسیرها ذِی الْعَرْشِ خداوند متعال است. روح‌الأمین کسی است که عندالله، مکین است یعنی مکانتش پیش خداست. این روح‌الأمینی که با این عظمت از ایشان نام برده شده و در روایات آمده که پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله چندین مرتبه خود روح الأمین را به خلقت اصلی‌اش مشاهده فرموده‌اند، آن وقت در روایتی آمده که وروح القدس فی جنان الصّاغورة ذاق من حدائقنا الباكورة؛[11] می‌فرمایند ما مقاماتی داریم، باغ‌های پرثمری داریم که درختان پر میوه‌‌ای دارد که روح الأمین در آن بهشت‌های کوچک و باغ‌های کوچکش از نوبر آن میوه‌‌ها چشیده است! ذاق من حدائقنا الباكورة! باکوره میوه نوبر را می‌‌گویند. روح الأمین با آن عظمتش، نوبر درختان پرثمر ما را چشیده است!

عدم جواز تکذیب روایات ضعیف‌السند

حالا باز نفرمانید که این روایت، متواتر نیست و حجیت ندارد و تازه در باب عقاید نمی‌‌شود به این‌ها تمسک کرد. این را من اول عذرش را خواستم که این مضامین آن‌قدر هست که ما نمی‌‌دانیم. البته حالا اگر یک روایت، ضعیف‌السند هم بود، اصلاً مرسله هم بود ما حق تکذیبش را نداریم. درست است که برای اثبات حکمی نمی‌‌شود به آن استناد کنیم اما نمی‌‌توانیم بگوییم که دروغ است. حتی اگر ناقلش جعّال و کذّاب هم باشد ما نمی‌‌توانیم قسم بخوریم که این دروغ است. آدم دروغگو، گاهی هم راست می‌‌گوید. اشتباه نشود که گاهی که می‌‌بینیم مثلاً یک روایتی ضعیف است فوراً بگوییم دروغ است. تازه روایت ضعیف، یعنی ما نمی‌‌توانیم به آن استناد کنیم و برای ما حجیت ندارد اما اگر بخواهیم بگوییم دروغ است دلیل می‌‌خواهد. آدم دروغگو هم یک حرفی نقل می‌‌کند و ممکن است راست گفته باشد. مگر هر دروغگویی هر چه می‌‌گوید دروغ است؟! مگر اصلاً امکان دارد که یک کسی باشد که در عمرش اصلاً هیچ حرف راستی نزده باشد؟! مگر چنین چیزی می‌‌شود؟!

ایمان به غیب؛ نخستین گام دین‌داری

به‌هرحال آدم یک چنین چیزهایی را روی هم که نگاه می‌‌کند می‌‌بیند یک نوع تواتر اجمالی هست که یک چیزهایی فوق آن چیزهایی که ما می‌‌فهمیم هم وجود دارد. من همین را می‌‌خواهم عرض کنم که غیر از آنچه ما با آن سروکار داریم یک چیز دیگری هم هست. بالاخره شما می‌‌دانید که قرآن را که باز می‌‌کنید در صفحه اول آن این آیه شریفه آمده است: الم* ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَیبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ * الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ.[12] در بعضی از تفاسیر یُؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ به وجود مقدس امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف تفسیر شده است. حالا شاید این تفسیر به عنوان بیان مصداق اَتَمّ باشد یا مصداق خفی باشد، چه عرض کنم.

اصلاً فرق مؤمن و کافر این است که ملاک معرفت مؤمن، مشهودات و محسوسات نیست. اگر ما فقط به محسوسات اکتفا کنیم که هیچ اعتقادی را نمی‌‌توانیم اثبات کنیم، خدا را هم نمی‌‌توانیم اثبات کنیم. بنی‌اسرائیل هم مشکلشان همین بود که گفتند أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً،[13] یعنی ایمان به غیب نداشتند و خیال می‌‌کردند تا آدم یک چیزی را نبیند نمی‌‌تواند ایمان بیاورد.

این روحی است که امروز بر فرهنگ جهانی، حاکم است. یک نوع گرایش پوزیتیویستی. البته مراتب دارد. ما که ان‌شاء‌الله به این مبتلا نشده‌ایم که تا یک چیز را نبینیم و حس نکنیم باور نکنیم و قبول نداشته باشیم. قدم اولِ ایمان این است که ایمان به غیب داشته باشیم، بدانیم یک چیزهایی هست که ما نمی‌‌شناسیم، نمی‌‌بینیم، درک نمی‌‌کنیم. اگر این را نداشته باشیم اصلاً هنوز وارد مرز ایمان نشده‌‌ایم.

تقصیر و غلوّ؛ انحرافات موجود در مسیر معرفت اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین

از مجموع آنچه در روایات درباره مقامات اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین وارد شده و در بسیاری آیات هم اشاراتی دارد به دست می‌‌آید که آن‌ها خیلی مقاماتی دارند که ما نمی‌‌فهمیم و طمع این هم که بفهمیم را نمی‌‌توانیم داشته باشیم. حالا بعضی‌ها دلشان می‌‌خواهد به مقام امام برسند. بنده عرض می‌‌کنم که همتم آن‌قدر پایین است که طمع فهمیدنش را هم ندارم چه برسد به رسیدنش! اجمالاً آن‌ها چنین مقاماتی دارند. غیر از اینکه امام کسی است که با یک جعل اعتباری، یک مقام اجتماعی برای او ثابت شده که او رئیس مردم بشود و مردم از او اطاعت کنند، چیزی که مثلاً یک مرتبه‌‌اش هم در ولی‌فقیه است، مسئله امامت یک مسئله دیگری است. آن مراتب وجود امام و حقیقت امام و نقشی که تکویناً در این عالم دارد چیزی است که ما از فهم آن خیلی قصور داریم. البته همین جا اشاره کنم که از آن طرف هم کسانی خواسته‌اند این چیزها را بفهمند و مبتلا به غلوّ شده‌اند. خواسته‌اند مقام امام را درک کنند ولی او را به مقام ربوبیت رسانده‌اند. این هم یک انحراف دیگری است.

مقام واقعی اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین خارج از حد درک و فهم بشر!

آن حدیث را شنیده‌اید که روزی پیامبراکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله به امیرالمؤمنین‌صلوات‌‌الله‌‌علیه اشاره کردند و فرمودند: اگر ترس از اینکه مردم درباره علی آنچه را که نصارا درباره برادرم عیسی بن مریم گفتند را بگویند نبود، اگر این ترس را نداشتم، از فضائل علی چیزی می‌‌گفتم که مردم، خاک پای او را برای استشفا بردارند! می‌‌ترسم اگر فضائل علی را بگویم مردم درباره او چیزی بگویند که نصارا درباره عیسی بن مریم گفتند؛ یعنی فکر کنند که او خداست!

مقامات آن‌ها آن‌قدر بالا است و فهم ما این‌قدر قاصر است که اگر شمه‌‌ای از آن مقامات را برای ما بیان کنند می‌‌گوییم این ‌که دیگر خدا شد! کسی که این‌گونه باشد دیگر خداست؛ نه که خدا را هم درست نشناخته‌ایم، درست که هیچی، خیال می‌‌کنیم کسی که چنین قدرت و چنین علمی داشته باشد دیگر خداست!

به‌هرحال بین آن حد معرفت عوامانهِ جاهلانه‌‌ای که مثل بنده داریم و آن معرفتی که باید به آن برسیم، مراتب بسیار زیادی وجود دارد که هر کسی به اندازه همت خودش، اگر از راه خودش درست برود و استفاده کند می‌‌تواند مراتبی از آن را دریابد. شما هیچ فکر کرده‌اید که همه ما شیعیان و بسیاری از اهل تسنن، اگر نگوییم اکثریت قاطعشان، مسئله توسل به وجود مقدس پیغمبر اکرم و ائمه اطهار‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین را کم‌وبیش قبول دارند؟! یکی از دوستان دیروز نقل می‌‌کرد که چند روز پیش یک سمیناری در کردستان داشتیم و علمای اهل تسنن شرکت کرده بودند. در آنجا در مدح اهل‌بیت‌‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین چیزهایی گفتند که ما در بین شیعیان، کمتر این‌ها را می‌‌شنویم و برادران اهل تسنن در سنندج و سقز چه مراسمی برای توسل به اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين و به‌خصوص به وجود مقدس حضرت زهرا‌سلام‌‌الله‌‌علیها و حضرت ابوالفضل‌سلام‌‌الله‌‌عليه دارند.

اینکه ما متوسل می‌‌شویم و می‌‌گوییم السَّلامُ علیکَ یا أبا صالح المهدی أدرکنی و کسانی گفته‌اند و اثرش را دیده‌اند و در گمراهی‌هایی که در بیابان گم شده بوده‌اند راه را پیدا کرده‌اند، مشرف به مرگ بوده‌اند نجات پیدا کرده‌اند، آخر ایشان این‌ها را کی و کجا می‌‌شنوند؟! چه کسی این صدا را به ایشان می‌‌رساند؟! مگر ایشان چند تا گوش دارند؟! چگونه می‌‌شنوند و چگونه پاسخ می‌‌دهند؟! صداها را چگونه از همدیگر تمییز می‌‌دهند که این صدای چه کسی بود؟! از کجا آمد؟! چه مشکلی داشت؟! آیا این ناشی از این است که یک کسی را در یک مقامی نصب می‌‌کنند و یک مقام جعلی اعتباری به او می‌‌دهند؟! این‌ها همان چیزی است که پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله فرمودند که اگر این‌ها را بگویم می‌‌ترسم مردم درباره او چیزی بگویند که نصارا درباره عیسی گفتند و فکر ‌‌کنند کسی که این‌گونه هست دیگر خداست!

ولایت اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین؛ شرط قبولی اعمال!

اما این‌ها در ارتکاز ذهن ما، در عمق عقیده ما و در عمق دل ما هست. ما هر روز در هر نمازمان می‌‌گوییم السّلام علیک أیّها النّبیّ. آیا واقعاً این یک لفظی است که همین طوری به زبان می‌‌آوریم و شنونده‌‌ای در کار نیست؟! و یا اگر قصوری در نمازمان باشد، گفته‌اند سر را به سجده بگذار و بگو بِسْمِ اللَّـهِ وَ بِاللَّـهِ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیّهَا النَّبِی وَ رَحْمَةُ اللَّـهِ وَ بَرَکاتُهُ! گفته‌اند برای رفع قصور نمازت، سجده سهو که به جا می‌‌آوری، در حال سجده، به پیغمبر‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله سلام کن تا جبران قصور نمازت بشود! آیا فکر کرده‌اید که این یعنی چه؟!

تشکیک در سند یا در دلالت، راهکار شیطان!

اجمالاً آدم باید بداند که درباره این بزرگان خیلی چیزها هست که باید یاد بگیریم. البته همه آن‌ها را هم نمی‌‌توانیم یاد بگیریم ولی فی‌الجمله اگر به همین اشارات و بیاناتی که در روایات شریفه هست، در همان روایاتی که متواتر هست، آن چیزهایی که هیچ ابهامی هم ندارد، اگر در این‌ها دقت کنیم و به این چیزها برسیم دیگر نمی‌‌گویند آقا! شما به چه دلیل می‌‌گویید السّلام علیک أیّها النّبیّ؟! آیا روایتی هم دارد؟! آخر امروز دیگر مد شده که در همه چیز تشکیک می‌‌شود! شنیده‌ام که بعضی‌ها در اینکه آیا می‌شود زیارت عاشورا خواند یا نه تشکیک می‌‌کنند و می‌‌گویند سندش معتبر نیست! به خاطر اینکه آن روح تبرّی تضعیف شده است و تبلیغاتی که برای تساهل و تسامح شده، آن روح تبرّی را از ما گرفته است!

یا مثلاً کسی می‌گوید ‌‌مسجد جمکران چه سندی دارد؟! چه اعتباری دارد؟! می‌گوییم آقا! شما می‌گویید اعتباری ندارد، خب یک مسجد است، بروید عبادت خدا کنید. حالا که این‌گونه است که مردمی به یاد امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف جمع می‌‌شوند شما هم برو آنجا یاد امام زمان بکن! گناه که ندارد! می‌‌گوید نمی‌توانم قصد ورود بکنم؛ می‌گوییم خب قصد ورود نکن! قصد رجا بکن!

شیطان وقتی می‌‌خواهد آدم را از چیزی بازبدارد در هر چیزی از یک راهی وارد می‌شود. مخصوصاً برای ما هم از یک راه خاصی وارد می‌‌شود و آن، راه تشکیک در سند یا در دلالت است.

شناخت عمیق؛ شرط بهره‌مندی هرچه بیشتر از انوار اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین

به‌هرحال یک مقدار در همان معتقدات یقینی ما که به تواتر ثابت شده یا ضرورت مذهب ما هست، یک مقداری در آن تعمق کنیم که این‌ها چیست؟ وجود امام، تنها این نیست که برای بیان احکام، کلامش حجت باشد یا برای مدیریت جامعه، اطاعتش واجب باشد. این یک امر ظاهری اعتباری است که اولین مرتبه ایمان ماست و هر عوامی، هر بیسوادی، هر درس‌نخوانده‌‌ای، هر ضعیف‌الایمانی اگر بخواهد شیعه باشد باید این اعتقاد را داشته باشد. آنچه از علما و بزرگان و اهل دقت و معرفت انتظار می‌‌رود عمق این مسائل است. این‌ها را باید بیشتر در آن فکر کنیم. نه‌تنها فکر کنیم بلکه اول فکر کنیم، باور کنیم، یقین کنیم، بعد هم سعی کنیم به لوازمش ملتزم بشویم و آن ارتباطی که باید برقرار کنیم آن ارتباط حاصل شود و آن نورانیتی که باید کسب کنیم در پرتوی این انوار الهی نصیبمان بشود که متأسفانه قدرش را نمی‌‌دانیم.

مَثَل ما در استفاده از وجود اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین

مَثَل ما در استفاده از وجود اهل‌بیت‌سلام‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین در همین حدی که استفاده می‌‌کنیم و معتقدیم و هنوز آفت شک و تردید و التقاط به آن نخورده است، در همین حد، مثل کسی است که از یک اقیانوس، به اندازه یک استکان استفاده کرده است و بقیه مراتبش هنوز دست‌نخورده مانده است! ما غافل هستیم و اگر کسانی باید از این معارف استفاده کنند چه کسی اولی از کسانی است که گوشت و پوستشان از مال امام روییده است و افتخارشان نوکری در دستگاه امام زمان‌صلوات‌‌الله‌‌علیه است؟!

‌‌پروردگارا! تو را به مقام اهل‌بیت، چه مقامی بگویم که ما نمی‌‌توانیم بفهمیم که چیست، به آن مقامی که اهل‌بیت پیش تو دارند که تو می‌‌دانی و ما نمی‌‌دانیم، مقام بسیار عزیزی است، خیلی دوستشان می‌‌داری، ‌‌خیلی پیش تو مقرب هستند، به عزیزترین بندگانت قسم می‌‌دهیم که دل‌های آلوده ما را لایقِ بخشی از معارف آن‌ها قرار بده!

این آلودگی‌ها را از باطن ما بزدا تا به اندازه ظرفیت خودمان لیاقت استفاده از آن انوار را پیدا کنیم!

ما را به وظایفمان نسبت به مولایمان آشناتر بفرما و در انجامش موفق‌‌تر بدار!

سایه جانشین شایسته‌‌اش را بر سر ما مستدام بدار!

والسلام علیکم و رحمة الله

 


[1]. برگرفته از مفاتیح‌الجنان، دعای عدیله.

[2]. بقره، 31.

[3]. همان.

[4]. المناقب، ج 1، ص 214.

[5]. بحارالانوار، ج 26، ص 1-3.

[6]. نور، 35.

[7]. برگرفته از اذن دخول حرم‌ مطهر ائمه اطهار‌سلام‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين.

[8]. آل‌عمران، 169.

[9]. نجم، 5 و 6.

[10]. تکویر، 19 و 20.

[11]. بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۲۶۵. 

[12]. بقره، 1-3.

[13]. نساء، 153.

 

پرونده ویژه: 

Selected Questions

Darwin's Theory in TV Documentaries I am a relatively educated Moslem with solid Islamic religious believes, and fluent in few languages. I am a keen listener to your speeches and also very keen on the programs which I can see on the 4th Channel of the IRIB. There are the following 2...
Read more...