وظیفه ما در جهت حفظ و استمرار انقلاب اسلامی

در جمع مردم تبریز در روز میلاد پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و امام صادق‌‌علیه‌السلام
تاریخ: 
چهارشنبه, 1 مرداد, 1376

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

‌‌نثار روح امام راحل و شهداى والامقام اسلام صلواتى ختم بفرمایید.

‌‌قبل از هر چیز فرارسیدن میلاد فرخنده رسول اكرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله و امام صادق‌سلام‌‌الله‌‌علیه را به پیشگاه مقدس ‌‌ولى عصر ارواحنافداه و عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف و به پیشگاه مقدس مقام معظم رهبرى، مراجع تقلید، علماى بزرگ و شما برادران عزیزى كه در این محفل شریف حضور دارید تبریك و تهنیت عرض مى‌‌كنم. امیدواریم خداوند متعال به بركت صاحبان این روز و به بركت عنایات خاصّه ولى ‌‌عصر‌صلوات‌‌الله‌‌علیه عیدی‌ای در خور كَرَم خودش به همه ما عنایت بفرماید.

‌‌خوشوقتم كه خداوند متعال توفیق عنایت فرمود كه بار دیگر در این محفل شریف، شما عزیزان را زیارت كنم و از این همه علاقه‌‌اى كه نسبت به اسلام و روحانیت دارید به سهم خودم تشكر كنم. امیدوارم خداوند متعال ‌‌روزبه‌روز بر ایمان شما، بر معرفت شما و بر محبت شما نسبت به خدا و اولیاء خدا بیفزاید و ان‌شاءالله همه شما را از پیروان راستین و سربازان واقعى امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف قرار دهد.

در این چند دقیقه‌‌اى كه مزاحم هستم سعى ‌‌مى‌‌كنم یكى از مطالبى كه هر چند واضح است اما در اثر وضوحش، گاهى ممكن است گَرد خِفا بر آن ‌‌بنشیند را مطرح كنم و در این باره چند دقیقه‌‌اى با شما صحبت كنم؛ ‌‌میلاد مسعود پیغمبر اكرم و امام صادق‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین است، روزى است كه ما ‌‌باید بیش از هر چیز از این نور پاك الهى كه خداوند متعال به بشریت عنایت فرموده و عزیزترین مخلوقاتش را براى هدایت ما انسان‌ها مبعوث فرموده است الهام بگیریم. در این فرصتى كه به دست آمده من فكر كردم توجه شما عزیزان را به این هدف مقدسى كه همه انبیا براى آن مبعوث شده‌اند و همه ما از جان‌ودل مى‌‌دانیم و به آن ایمان داریم بیشتر جلب كنم.

اصولاً جایگاه دین در زندگى بشر و اینكه انبیا آمده‌اند تا چه كمبودى را از زندگى بشر رفع كنند و چه ‌‌خدمتى را به انسانیت ارائه بدهند براى ما بسیار روشن است و این‌ها مخصوصاً برای شما عزیزان و بسیجیان جوانی كه در این دوران انقلاب در دامن امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه پرورش پیدا کرده‌اید ابهامى ندارد ولى كم‌یابیش از طرف خنّاسان و شیاطین وسوسه‌‌هایى در این زمینه مى‌‌شود كه من در این چند دقیقه سعى مى‌‌كنم مقدارى بیشتر در این زمینه صحبت كنم.

نگرش‌های مختلف در خصوص جایگاه دین در زندگى

اصولاً ‌‌نگرش مردم نسبت به دین را مى‌‌شود به سه دسته كلى تقسیم کرد؛

الف) انکار دین

كسانى هستند كه نسبت به دین مطلقاً نظر مثبتى ندارند، علاقه‌‌اى ندارند، نرفته‌اند تحقیق كنند، ایمانى پیدا نکرده‌اند و حتى گاهى نظر مخالف هم دارند ازجمله بی‌دین‌ها، لامذهب‌ها، دشمنان اسلام و دشمنان همه ادیان الهى.

ب) گرایش سکولاریسم و جدایی دین از مسائل زندگی

گروه دیگرى هستند که منكِر و مخالف دین نیستند اما دین را به صورت یك امر حاشیه‌‌اى در زندگى تصوّر مى‌‌كنند. شما در شهرتان حتماً انجمن‌هاى ادبى، ‌‌هنرى و چیزهایى از این قبیل دارید و یا لااقل شنیده‌اید كه چنین چیزهایى وجود دارد. كسانى هستند، یكى آموزگار است، یكى استاد دانشگاه است، یكى ‌‌كاسب بازار است، یكى كارگر است، یكى كشاورز است ولى در یك انجمنى، به خاطر گرایش‌هاى ادبى‌‌اى كه دارند با همدیگر جمع مى‌‌شوند. هفته‌‌اى یك دفعه، ماهى یك دفعه، كمتر، بیشتر، شعرى مى‌‌خوانند، با هم تبادل‌نظری مى‌‌كنند و عضو این انجمن ادبى هستند. این ‌‌ادبیات در زندگى بشر یك امر حاشیه‌‌اى است. چیز خوبى هم هست، كسى هم نمى‌‌گوید بد است، عضویت در انجمن آن را هم مى‌‌پذیرند، كمك هم مى‌‌كنند اما متن زندگى نیست؛ اگر شد یك وقت در یك جلسه‌‌اى شركت مى‌‌كنند، مقاله‌‌اى مى‌‌نویسند، شعرى مى‌‌گویند؛ نشد هم نشد، خیلى مهم نیست.

كسانى به دین این‌چنین نگاه مى‌‌كنند؛ مى‌‌گویند ما در دنیا باید زندگى‌‌مان را بكنیم. فرض كنید باید فعالیت‌هاى اقتصادى بكنیم، باید فعالیت‌هاى سیاسى بكنیم، مسائل دیگر بین‌‌المللى را باید بررسى كنیم، صنعت، تجارت، تحقیقات، تكنولوژى و مسائلى از این قبیل، حالا بد نیست هفته‌‌اى یك مرتبه هم مثلاً یك جلسه‌‌اى داشته باشیم یا آن‌هایی كه خیلى قوی‌تر هستند نماز جمعه‌‌اى برویم، در ایام عاشورا مثلاً در یك مراسم عزاداری‌ای شركت كنیم، در همین حدها اما اینکه دین چه كار به متن زندگى ما دارد این‌ها معتقد هستند که دین به متن زندگی ما كارى ندارد.

یادم ‌‌است یك وقت در یك محفلى با چند نفر صحبت مى‌‌كردیم، صحبت از این بود كه كسانى كه دین دارند از خدا مى‌‌ترسند، رعایت حقوق دیگران را مى‌‌كنند، به جامعه خدمت مى‌‌كنند و چنین و چنان است. بعد یكى درآمد و گفت كه آقا! من عقیده‌‌ام این است كه آدم باید خوب باشد، حالا مى‌‌خواهد ‌‌دین داشته باشد، مى‌‌خواهد نداشته باشد! این حرف را صادقانه گفت. این سخن دلِ بسیارى از مردم است. مى‌‌گویند خوبى، علاقه داشتن به ارزش‌ها، پایبند بودن به راستى و درستى، این خودش چیز مطلوبى است. حالا كسى مى‌‌خواهد خدا و پیغمبر را قبول داشته باشد، مى‌‌خواهد نداشته باشد. در شكل علمى و فنّى‌‌اش مى‌‌گویند اخلاقِ منهاى دین. ارزش‌ها و اخلاق، مطلوب است و باید در جامعه باشد اما مقید بودن به دین لزومى ندارد. این ‌‌نمونه‌‌اى از كسانى است كه با دین بد نیستند اما دین را یك امر حاشیه‌‌اى مى‌‌دانند.

یا فرض كنید كه در کسب‌وکار دنبال این هستند كه از هر راهى كه شد پول دربیاورند. دیگر اینکه نوع تجارتشان چه باشد، حلال باشد، حرام باشد، انصاف را در معامله رعایت كنند یا نكنند، حق دیگرى تضییع بشود یا ‌‌نشود، این‌ها مهم نیست؛ پول دربیاید، عشق است! اگر گفته شود بابا! تو مسلمان هستی، نمازخوان هستى، روزه‌‌بگیر هستى، ان‌شاءالله اگر راه باز باشد به زیارت سیدالشهدا مى‌‌روى، چرا این‌جور مى‌‌كنى؟! مى‌‌گوید آن جاى خودش، این هم جاى خودش؛ در بازار باید پول درآورد، حالا از هر راهى كه شد. پول كه درآوردیم گاهى مسجد هم مى‌‌رویم، گاهى روضه‌خوانی هم مى‌‌كنیم، براى سیدالشهدا خرج هم مى‌‌دهیم. پس دین یك كنارى است، یك حاشیه‌‌اى است و در متن زندگى نیست. متن زندگى پول درآوردن است، موقعیت اجتماعى پیدا ‌‌كردن است، موقعیت‌هاى سیاسى به دست آوردن است. در كنارش هم خوب است که آدم دین هم داشته باشد. این هم یك گرایش نسبت به دین است.

این شكل تصور و این بینش و برداشت نسبت به دین، باز در شكل، قالب و مفهوم اصطلاحى‌‌اش اسم آن سكولاریسم است. ما در بین خودمان هم این حرف‌ها را داشته‌ایم. قبل از اینكه این حرف‌ها را بشنویم، بسیاری از مردم خودمان هم سكولار بودند یعنى دین را فقط در حسینیه و در مسجد قبول داشتند اما در بازار، در خانواده و در ‌‌مجالس عروسى، آن جا اصلاً ربطى به دین ندارد؛ دین فقط در مسجد و حسینیه هست. معاملات، حلال و حرام، حقوق دیگران، تربیت فرزند و این‌ها ربطى به دین ندارد. این زندگى سكولار بود كه قبلاً ما هم نمونه‌‌اش را داشتیم منتها این عنوان را نداشته است. تفكیك دین از سیاست، تفكیك دین از متن زندگى، تفكیك دین از متن جامعه، این واقعیتش قبلاً در گوشه و كنار جامعه ما هم بوده است که به صورت یك مكتب و یك گرایش فكرى در اروپا مطرح شد و كم‌‌كم موجش به اینجا هم رسید و خیلی‌ها هم طرفدار آن بودند و ‌‌حالا هم هستند. این هم یك جور گرایش است.

ج) اصالت قائل بودن برای دین

دسته سوم كسانى هستند كه براى دین اصالت قائل هستند یعنی دین را یك اصل در زندگى و بلكه یک اصل در انسانیت مى‌‌دانند و قوام انسانیت انسان را به این مى‌‌دانند كه به باورهاى دینى معتقد باشد و اگر نداشته باشد با حیوان چندان فرقى ندارد. فکر این دسته این‌گونه است. از این حرف‌ها تعجب نكنید! نظر قرآن هم اتفاقاً همین‌گونه است، منتها ما چون آشنایى‌‌مان با همه مفاهیم قرآن زیاد نیست خیال مى‌‌كنیم این‌ها یك حرف‌های نویى است.

توأم بودن انسانیت با دین‌داری از منظر قرآن کریم

قرآن مى‌‌فرماید: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِینَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ![1] نمى‌‌فرماید بدترین انسان‌ها آن كسانى هستند كه دین ندارند؛ مى‌‌فرماید بدترین جنبندگان! جنبنده مى‌‌دانید شامل چه چیزهایى مى‌‌شود؟ غیر از درندگان و چرندگان و چهارپایان و این حرف‌ها شامل ‌‌کرم‌ها هم مى‌‌شود، آن‌ها هم جنبنده هستند. قرآن مى‌‌فرماید بدترین جنبندگان، آن آدمیزادهایى هستند كه ایمان به خدا و قیامت ندارند؛ إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِینَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ؛ پس از نظر قرآن، انسانیت با دین‌داری ‌‌توأم است و اگر دین نباشد انسانیت نیست.

انسان‌های پست‌تر از حیوانات!

وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْینٌ لَا یبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یسْمَعُونَ بِهَا أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ؛[2] كسانى كه خدا به آن‌ها چشم داده اما چشمشان را در راه دیدن حقائق به كار نمى‌‌گیرند، گوش دارند اما گوششان به حرف حساب بدهكار نیست، گوششان به موسیقى، خوب آشناست اما بعضی حرف‌هایی كه یک‌خرده سنگین، تكلیف‌‌آور و مسئولیت‌‌آور است آنجا گوششان سنگین است و می‌گویند این حرف‌ها را كنار ‌‌بگذارید! حالش نیست! دل دارند، قدرت تعقل و تفكر دارند، قدرت فهم دارند اما همه این‌ها را به پاى ماده و حیوانیت مى‌‌ریزند و حاضر نیستند آن‌ها را براى درك حقایق، براى درك آرمان‌هاى متعالى انسان و برای درک مقاماتى كه خدا براى آدمیزاد فراهم كرده به كار بگیرند، این‌ها در شكلِ آدمیزاد هستند؛ چشم و گوش دارند، دست‌وپا دارند اما أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ؛ این‌ها مثل چهارپا هستند بلكه بدتر و گمراه‌‌تر! براى اینكه چهارپا اگر به فكر ‌‌این‌ها نمى‌‌افتد براى این است كه عقل ندارد اما این‌ها عقل دارند و به كار نمى‌‌گیرند!

دعوت به دین‌داری؛ گوهر دعوت انبیا

پس ما در عالَم سه جور برخورد با دین داریم؛ یك جور كسانى كه دین را به‌کلی از زندگى منها مى‌‌كنند و با آن مخالفت هم مى‌‌كنند. یك دسته كسانى ‌‌كه مخالفت نمى‌‌كنند، گاهى هم مى‌‌پذیرند، قبول هم مى‌‌كنند، احترام هم مى‌‌گذارند اما معتقد هستند که دین در حاشیه زندگى است و وارد متن زندگى نمى‌‌شود. یك عده هم كسانى هستند كه اصالت را به دین مى‌‌دهند، همه چیز را در سایه دین مى‌‌خواهند و معتقدند سعادت دنیا و آخرت در سایه دین حاصل مى‌‌شود؛ البته دین حق، نه هرچه روی آن اسم دین گذاشتند.

حالا پیغمبرها آمده‌اند چه كار كنند؟ آن‌ها آمده‌اند به بشر بفهمانند كه كمال انسانیت به دین‌داری است و ‌‌كسانى كه كمبودى در دین دارند در انسانیتشان كمبود هست. هر قدر هم که از حقیقت دین دور بشوند از انسانیت دورتر و به حیوانیت نزدیک‌تر شده‌اند. كسانى كه این دعوت انبیا را با گوش دل شنیدند و عمل كردند از نتایجش هم بهره‌‌مند شدند اما آن‌هایی كه گوششان بدهكار نبود، قرآن درباره این‌ها مى‌‌فرماید: ذَرْهُمْ یأْكُلُوا وَیتَمَتَّعُوا وَیلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یعْلَمُونَ؛[3] این‌ها را وِلشان كن، بگذار بخورند، بچرند، زندگى حیوانى داشته باشند، خواهند دانست كه انبیا بر حق بودند و آن‌ها كه اطاعت نكردند و دنبال انبیا نرفتند ‌‌چقدر خسران و زیان كردند!

این دعوتى بود كه انبیا در طول هزاران سال كردند، حالا دقیقاً نمى‌‌دانیم چند سال كما اینكه تعداد انبیا را هم یقیناً نمى‌‌دانیم. انبیا طبق معروف 124 هزار بودند. این دعوت هزاران سال هم طول كشید تا در میان انسان‌ها گسترش پیدا كرد. گاهى در یك قومى بیشتر رواج پیدا مى‌‌كرد و گاهی كمتر ولى دعوت انبیا اکثراً در یك اقلیتى پیش مى‌‌رفت؛ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا یؤْمِنُونَ،[4] وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ.[5]

ترقیات مادی و معنوی مسلمانان به برکت دین مبین اسلام

این روند تا ظهور پیغمبر ‌‌اسلام‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله ادامه یافت. به بركت این نورِ پاك، بشریتى كه در نهایت ذلّت، پستى، انحراف، اعوجاج و گرفتاری‌هاى مادى و معنوى بود در مدت بسیار كوتاهى مراتب عالى‌‌اى از انسانیت را پیمود و هم به ترقّیات مادى رسید، حكومت آبرومندى تشكیل داد، بزرگترین كشورهاى آن جهان، امپراطوری‌هاى ایران و روم را مطیع خودش كرد و هم ازلحاظ معنوى، گل‌های بسیار زیبا و ‌‌خوشبویى پرورید؛ اما این سیر صعودى با این سرعت ادامه پیدا نكرد. مدتى كه گذشت این منحنى میل به نزول پیدا كرد. کم‌کم حقایق این دین كمرنگ شد و ارزش‌ها و آرمان‌هاى اسلامى به فراموشى سپرده شد!

علت انحراف زبیر از مسیر صحیح

حتى كسانى كه سال‌ها در ركاب پیغمبر‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله شمشیر زده بودند، بعد از یك دورانى توجه به مادّیات پیدا كردند، فكر مقام و شهرت افتادند، فكر كسب مال و درآمد افتادند و كم‌‌كم از مسیر صحیح منحرف شدند. شاید تعجب كنید؛ یكى از یاران پیغمبر اكرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله كه در چندین جنگ شركت ‌‌داشت و شمشیر او براى اسلام خیلى كار كرده بود پسرعمه پیغمبر و پسرعمه امیرالمؤمنین، زبیر بود. او یكى از شجاعان عرب و از حامیان اسلام بود و از كسانى بود كه در چندین جنگ، شهامت‌ها و جنگ‌های بسیار جالبى كرده بود.

این آقاى زبیر، پسر عمّه پیغمبر هم هست، چند سال هم جنگ كرده است. خود پیغمبر اكرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله طبق روایتى كه نقل شده، درباره زبیر و درباره شمشیر او دعا فرمودند. در مدتی كه بعد از وفات رسول الله‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله اكثریت مردم خلفاى دیگرى را پذیرفتند این آقاى زبیر هم در عِداد دیگران به دنبال خلفاى دیگر بود. خود این یك مسئله بسیار قابل ‌توجه و قابل‌ بحث و تحقیق است كه چگونه این مسلمان‌هایى كه در زمان پیغمبر اكرم‌‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله این همه فداكاری‌ها كرده بودند، به فاصله چند روز مسیر دیگرى را در پیش گرفتند؟! به‌هرحال تقریباً 25 سال گذشت تا بالاخره همه مردم سرشان به سنگ خورد و فهمیدند آن كسى كه پیغمبر اكرم‌‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله براى جانشینى تعیین كرده بود او به درد جامعه اسلامى مى‌‌خورَد. این بود که در خانه على‌علیه‌‌السلام جمع شدند. در آن زمان هم ایشان از كسانى بود كه با امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌علیه بیعت كرد.

بعد از اینكه چندی گذشت، زیاد هم نگذشت، دید كه مشى‌‌اى كه على‌‌علیه‌‌السلام دارد غیر از آن چیزى ‌‌است كه او مى‌‌خواهد. او مى‌‌گوید ما سابقه در اسلام داریم، از فرماندهان لشکر بوده‌ایم، زحمت‌ها كشیده‌ایم، حالا وقتى است كه باید استفاده كنیم، حالا كه اسلام پولدار شده ما هم باید سهمى داشته باشیم، ما مثل سایر مردم ‌‌نیستم، ما براى اسلام زحمت کشیده‌ایم، حالا هم باید از درخت اسلام بهره‌‌بردارى كنیم.

داستانش را شنیده‌اید که زبیر به همراه طلحه پیش امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌علیه آمدند و حضرت چراغ را خاموش كردند و چراغ دیگرى را روشن كردند و الی‌آخر. این‌ها دیدند که با این نمى‌‌شود زندگى كرد. این بود که تصمیم گرفتند با امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌علیه بجنگند! پسرعمه على‌علیه‌‌السلام، آقاى زبیر كه سال‌ها در ركاب پیغمبر‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله شمشیر زده بود، بعد از چندى آمد به روى على‌علیه‌‌السلام شمشیر كشید! و این ‌‌نمونه‌‌اى است از اینكه مسلمانان در صدر اسلام بعد از بیست، سى سال چگونه در جهات معنوى و اخلاقى انحراف پیدا كردند.

دنیاپرستی؛ ریشه انحراف جامعه اسلامی

اگر مسیر صحیح سیاسىِ اسلام منحرف شد و كم‌‌كم به جاى خلافت الهى، سلطنت طاغوتى پدید آمد، به خاطر همین انحرافات فكرى و اخلاقى بود؛ دنیاپرستی بود كه مردم را از مسیر صحیح اسلام منحرف كرد. عشق به زر و زور بود كه آن‌ها را از خانواده پیغمبر اكرم و اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین جدا كرد و مسیر دیگرى را انتخاب کردند. این منحنى صعودى كه در زمان حیات پیغمبر اكرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله با سرعت رو به ‌‌بالا مى‌‌رفت و اوج مى‌‌گرفت، کم‌کم ازلحاظ معنوى و اخلاقى، پایین و رو به سقوط آمد و تا آنجا رسید كه مثل سیدالشهدایی را مردم به شهادت رساندند! آن هم با چه عنوانى؟! با این عنوان که حسین را بكشید و به بهشت بروید! گفت: یا خَیْلَ اللّهِ ارْكَبی وَ بِالْجَنَّةِ اَبْشِری! سوار شوید بروید حسین را بكشید و بشارت باد بر شما به بهشت! با وجود اینکه تنها شصت سال از هجرت گذشته بود مردم این‌چنین منحرف شدند!

احیای دین در جامعه به برکت انقلاب اسلامی

چه مى‌‌خواهم بگویم؟ مى‌‌خواهم بگویم که بعد از 1400 سال یک‌بار دیگر منحنى اسلام اوج گرفت. در ظرف یک مدت كوتاهى، در میان مردمى كه از دین و از معنویات دور بودند، به بركت رهبرى یكى از بچه‌‌هاى پیغمبر و دست‌‌پرورده‌‌هاى امیرالمؤمنین و مكتب امام حسین‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین به نام امام خمینى‌رضوان‌‌الله‌‌علیه بار دیگر اسلام زنده شد. مردم در مدت كوتاهى آن‌چنان رشد كردند كه دنیا را متحیر كردند. نوجوان‌هاى ده، دوازده ساله، سیزده، چهارده ساله به مقاماتى رسیدند كه بزرگانى در طول پنجاه، شصت سال عبادت و ریاضت نمى‌‌رسیدند. یك حركت شتابان و یك جهش عجیب! خدا هم به این مردم رو كرد، عنایت كرد، لطف كرد، عزّت داد، عظمت داد، استقلال داد و در دنیا عزیز شدند. این حركت مدتى با سرعت و با شتاب پیش مى‌‌رفت و روزبه‌روز جلوه‌‌هاى بیشترى از معنویت در جامعه ظاهر مى‌‌شد، گل‌های ‌‌زیباترى پرورش پیدا مى‌‌كردند و نمونه‌‌هایش هم در جبهه‌‌ها بیشتر ظاهر مى‌‌شد یعنی عاشقان شهادت.

ظهور انحراف فکری و عملی در برخی از نیروهای انقلابی

اما آیا این حركت بر خلاف همه حركت‌هاى تاریخى بود؟! البته که ما باید از همه گذشته‌‌ها پند بگیریم و نگذاریم آن انحرافاتى كه دیگران مبتلا شدند ما هم مبتلا بشویم ولى به‌هرحال آن انحرافات كم‌یابیش خودش را در این جامعه هم نشان داد. علیرغم اینكه بسیارى از جوانان عزیز ما همچنان ‌‌به حركت دینى و معنوى خودشان ادامه مى‌‌دهند، از جان‌ودل براى اسلام خدمت مى‌‌كنند، از همه چیزشان براى پیشرفت اسلام مى‌‌گذرند، آماده همه گونه فداكارى هستند كه خدا ان‌شاءالله روزبه‌روز بر خیر دنیا و آخرتشان بیفزاید، علیرغم همه این‌ها، از كسانى هم كه روزى در این مسیر قدم‌های بلندى برمى‌‌داشتند انحرافاتى ظاهر شد! ‌‌من دیگر نمى‌‌خواهم در این زمینه صحبت كنم و خاطر شما را در این روز عید تلخ كنم ولى به‌هرحال در گوشه و كنار، هر چند كم، امورى اتفاق افتاد كه انتظارش را نداشتیم و نباید داشته باشیم.

جنگ نرم و قطب نمای بصیرت

حالا چه كنیم كه ما مثل اقوام گذشته مبتلا به این انحرافات سخت و سقوط‌‌آور نشویم و زودتر جلوى این انحرافات گرفته شود؟! درست است كه امروز نفسِ گرم امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه به گوش ما نمى‌‌خورد اما جانشین به حقّش، بهترین شاگردانش، امروز بر مسند ایشان تكیه زده است. خدا ان‌شاءالله روزبه‌روز بر سلامت و عمر و عزّت و توفیقات رهبر معظم بیفزاید. ایشان ‌‌هر از چند گاهى با بیانات رسا و با آن طنین كلام امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه فرمایشات ایشان را در گوش ما مى‌‌خوانند. ما باید سعى كنیم این‌ها را با گوش جان بشنویم و عمل كنیم.

عزیزان! ما بعد از انقلاب تابه‌حال، مراحل مختلفى را گذرانده‌‌ایم. در هر دوره‌‌اى شرایط خاصی بوده و لوازمى داشته است. در اوایل گرفتاری‌هاى داخلى گروهک‌ها بود. شما در همین شهر و همین استان هم نمونه‌‌هایش را مى‌‌دانید. بعد جریان جنگ پیش آمد و چند سال تمام نیروها صرف جنگ شد. ‌‌بعد دوران بازسازى و ترمیم خرابی‌هاى جنگ بود كه الحمدلله این‌ها تا حدود ‌‌زیادى انجام گرفته است. امروز صحنه، صحنه نبرد ‌‌فكرى، اعتقادى و ارزشى است. اگر در این نبرد و در این جهاد، پیروزمند و سرفراز بیرون آمدیم افتخارى بر افتخارات گذشته افزوده شده، ارواح شهدا در آن عالَم به ما دعا خواهند كرد، قلب مقدس امام‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه هم شاد مى‌‌شود و درباره ما دعا خواهد كرد اما اگر در اینجا شكست بخوریم، نه‌تنها خودِ ما به وظایفمان عمل نکرده‌ایم بلكه زحمات گذشتگان را هم بر باد داده‌ایم و خون‌های شهداى عزیزمان هم پایمال خواهد شد!

ولایت‌فقیه؛ آماج حملات دشمن!

روزگارى بود كه كسى هر قدر جسور و بى‌‌ادب بود جرأت ‌‌نمى‌‌كرد که نسبت به مقام ولایت‌فقیه اظهار بى‌‌ادبى كند و تشكیك یا شبهه‌‌اى مطرح كند اما متأسفانه امروز آن روزگار نیست. امروز در اثر بعضى از غفلت‌هایى كه ما مبتلا شده‌ایم كار به جایى رسیده است كه كسانى ‌‌در گفتارها و در نوشتارهایشان این عزیزترین و ارزنده‌‌ترین موهبت الهى كه مایه سعادت دنیا و آخرت ماست این را صریحاً در معرض تشكیك قرار داده‌اند و مى‌‌خواهند ریشه‌‌اش را بكَنند! البته زورشان نمى‌‌رسد اما فعلاً مى‌‌خواهند شاخه‌‌هایش را بكَنند! به خیال خامى كه اگر شاخه‌‌ها زده شد کم‌کم ریشه هم مى‌‌خشكد؛ ولی زهى خیال خام! هنوز در میان جامعه ما آن جوانانى كه هشت سال جنگ را با خون‌های خودشان اداره كردند هنوز هم این جوان‌ها حضور دارند و هرگز اجازه نخواهند داد كه كمترین لطمه‌‌اى به این شجره طیبه الهى بخورد؛ ولى به‌هرحال دشمنان اسلام هم بیكار نمى‌‌نشینند. تمام امیدشان را به این دوخته‌‌اند كه در درون جامعه ما نفوذ كنند و این اعتقاد عمیق را به‌خصوص از دل‌های جوانان ما بكَنند.

برنامه محاسباتی دشمن برای نفوذ در اعتقادات جوانان و نوجوانان

البته براى خودشان هم ‌‌محاسباتى دارند؛ مى‌‌گویند آن جوان‌هایى كه در زمان حیات حضرت امام، فداكارى كرده بودند این‌ها دست‌‌پرورده خودِ امام و دوران انقلاب بودند. این‌ها هر روز پیكر‌‌هاى پرپر شده عزیزانشان را مى‌‌دیدند و این‌ها به آن‌ها انرژى مى‌‌بخشید. امروز دیگر این‌ها تمام شده، ‌‌امروز جوان‌هایى كه سرِ كار مى‌‌آیند نه ظلم‌های دوران ستمشاهى را دیده‌اند، نه فداكاری‌هاى مردم را در پیش از انقلاب دیده‌اند و نه فداکاری‌های شهیدان را در جبهه‌‌هاى جنگ. یك نسل نوخاسته‌‌اى هستند، چشم و گوششان تازه باز شده و به دنبال رفاه زندگى هستند. هر جا یك كمبودى باشد مى‌‌گویند تقصیر این آخوندهاست و این‌ها نمى‌‌گذارند كشور پیشرفت كند. روی این محاسبات، خیال مى‌‌كنند که با این‌گونه تبلیغات مى‌‌توانند نوجوانان عزیز ما را از صحنه انقلاب دور كنند و از آن ایمانى كه نسبت به فقیه و ولایت‌فقیه ‌‌باید داشته باشند بكاهند؛ ولى شما عزیزان هرگز نخواهید گذاشت که این ‌‌خیال شیطانى تحقق پیدا كند.

وظیفه ما در برابر آینده اسلام و انقلاب

چه باید كرد؟! من به شما عزیزان عرض مى‌‌كنم که ما نباید فكر كنیم كه همه مسائل ازجمله مسائل فرهنگى و فكرى را حتماً باید دولت حل كند. دولت مشكلات خاص خودش را دارد و كارهاى خودش را انجام مى‌‌دهد. هر کدام از من و شما هم نسبت به این انقلاب و نسبت به ارزش‌هاى این انقلاب مسئول هستیم و با تمام توانمان باید بكوشیم که این ارزش‌ها را به نسل آینده منتقل كنیم. این اسلام و این آرمان‌های اسلامى امانتى در دست ماست که شهدا به دست ما سپرده‌‌اند. ما باید آن‌ها را سالم به نسل آینده برسانیم. اگر در ‌‌این راه كوتاهى كنیم به خون‌های شهدایمان و به خون سیدالشهدا‌صلوات‌‌الله‌‌علیه‌‌ خیانت کرده‌ایم! باید سعى كنیم براى نوجوان‌هایمان بیشتر تلاش كنیم.

عزیزان من! جلسات مذهبى، جلسات قرائت قرآن، تفسیر قرآن، بحث‌هاى اخلاقى، سیره پیغمبر و ائمه اطهار و جلسات پرسش و پاسخ درباره مسائل مذهبى را احیا كنید. در دبستان‌ها، در دبیرستان‌ها و در دانشگاه‌ها جلساتى را برقرار كنید. بچه‌‌ها را تشویق كنید که این جلسات را تشكیل ‌‌بدهند و بحث كنند. اگر جایى اشتباهى هم كردند تشویقشان كنید که سؤال كنند و تحقیق كنند. تشویقشان كنید که کتاب‌های مذهبى بخوانند. تشویقشان كنید که تاریخ انقلاب را خوب بیاموزند و به خاطر بسپارند.

اگر ما با این آموزش‌ها، نسل جوانمان را تغذیه كردیم آینده اسلام و انقلاب تأمین خواهد شد اما اگر در این جهت كوتاهى كردیم، خدای‌ناکرده یك روز چشم باز مى‌‌كنیم و مى‌‌بینیم که جوانان كشور به سمت دیگرى حركت مى‌‌كنند. بازگرداندن آبِ از جوى رفته بسیار مشكل است. سعى كنید آب در مسیر صحیح خودش حرکت کند؛ یعنى جوان‌ها در جهت اسلام و ارزش‌ها و آرمان‌هاى اسلامى رشد و پرورش پیدا كنند.

خطر تهدیدکننده جوانان و نوجوانان

نباشد كه بعضى از جریانات فرهنگى یا جریانات هنرى یا مسائل دیگر، ‌‌آن‌چنان وقت نوجوانان ما را پر كند كه دیگر فرصت مطالعه درباره مسائل مذهبى و بحث كردن درباره آرمان‌های انقلاب را پیدا نكنند. این خطرى است كه نوجوان‌هاى ما را تهدید مى‌‌كند. حتماً باید برنامه‌‌ها به‌گونه‌‌اى ریخته شود كه نوجوان‌ها، با اشتیاق در جلسات مذهبى شركت كنند و مسائل دینى را فرابگیرند. بر بزرگترهاست كه این انگیزه‌‌ها و این جاذبه‌‌ها را در جلسات مذهبى ایجاد كنند تا جوان‌ها جذب شوند. حال و هواى مساجد، مدارس، جلسات مذهبى، حسینیه‌‌ها و عزاداری‌ها باید ‌‌به‌گونه‌‌اى باشد كه جوان‌ها علاقه‌مند و جذب بشوند نه اینکه به صورتى باشد كه نوجوان‌ها طرد شوند.

اگر خدای‌نکرده ما یاد نگرفتیم كه جوانان را چگونه جذب كنیم گناه انحراف آن‌ها به گردن ما خواهد بود! آینده اسلام مالِ همین نوجوان‌هاست، مالِ همین بچه‌مدرسه‌ای‌هاست. اگر این‌ها با اسلام ‌‌آشنا شدند، اعتقاد راسخ به ولایت‌فقیه پیدا كردند، ارزش‌هاى اسلامى را باور كردند و از جان‌ودل پذیرفتند آینده این انقلاب تضمین خواهد شد اما اگر عكسش هم شد باید بترسیم كه نتیجه هم معكوس باشد؛ این یك نكته.

كمبود روحانى كارآمد در جامعه؛ تهدیدی برای آینده اسلام

نكته دیگرى را به خاطرم مى‌‌آید كه چند سال پیش كه اینجا خدمت شما عزیزان بودم عرض كردم، باز هم تكرار مى‌‌كنم. مطلبى است مثل دو، دو تا چهارتا؛ مثل این چراغ، روشن است. ما اگر دین مى‌‌خواهیم باید دین‌‌شناس داشته باشیم. اگر مى‌‌خواهیم آینده كشورمان اسلامى باشد، اگر مى‌‌خواهیم انقلاب اسلامى با نام اسلامیت و با محتواى اسلامیت دوام پیدا كند باید اسلام‌‌شناس داشته باشیم تا اسلام عوضى را به مردم ندهند و منحرفشان نكنند.

اسلام‌‌شناس واقعى چه كسى است؟ آن كسى است كه در مكتب اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین پرورش پیدا كرده باشد. در آن مكتبى كه امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه را پروراند، او هم پرورش پیدا كرده باشد؛ یعنى ما باید روحانى شایسته داشته باشیم. اگر بخواهیم بهداشت داشته باشیم باید چه کار كنیم؟ باید دكتر داشته باشیم وگرنه كتاب طب هیچ وقت سلامت جامعه را تضمین نمى‌‌كند. كتاب‌هاى طب بود و مردم دچار بیماری‌ها مى‌‌شدند و گاهى تلف مى‌‌شدند. كمبود طبیب بهداشت جامعه را به خطر مى‌‌اندازد. كمبود روحانى كارآمد در جامعه هم اسلام جامعه را به خطر مى‌‌اندازد.

اهمیت تشویق جوانان بااستعداد برای تحصیل علوم دینی

عزیزان من! روحانى از آسمان نازل نمى‌‌شود، از زمین هم ‌‌نمى‌‌روید. بچه‌‌هاى شما هستند كه باید بروند درس بخوانند و روحانى بشوند. اگر جوانان مستعد، مخلِص، آن كسانى كه در دامن‌هاى پاك تربیت شده‌اند، شیر پاك خورده‌اند، استعداد قوى دارند، اگر آن‌ها را تشویق كردید كه بروند درس دینى بخوانند و بیایند به وظایف روحانیت قیام كنند دین شما در آینده آسیب‌‌ناپذیر خواهد شد وگرنه اگر روحانى به قدر كافى نباشد مثل شهرى است كه طبیب نداشته باشد. انتظار نداشته باشید كه روحانى از آسمان نازل بشود یا از آمریكا بیاید براى شما اسلام درس بدهد! این شما هستید كه باید اسلام‌‌شناس به آمریكا بفرستید و مردم آنجا را هدایت كنید.

باز مجدّدا تأكید من به شما عزیزان این است كه سعى كنید بچه‌‌هاى بااستعدادتان را ‌‌تشویق كنید بروند درس دینى بخوانند. با این کار هم دنیایشان به‌سلامت خواهد بود، هم آخرتشان و هم دین و آینده این كشور را تضمین خواهند كرد. اگر مدارس دینى احیا شود خمینى‌‌ها، مطهرى‌‌ها و بهشتى‌‌ها پیدا مى‌‌شوند. اگر نبود، هیچ‌كدام از این‌ها از آسمان پایین نمى‌‌آیند. از همین نوجوان‌هاى شما باید بروند درس دینى بخوانند تا این موقعیت‌هاى روحانى را پیدا كنند و بتوانند جامعه را هدایت كنند.

من دیگر عرایضم را خاتمه مى‌‌دهم. امیدوارم كه از این عرایض بنده، ملول نشده باشید و چون از دل برمى‌‌خیزد ‌‌ان‌شاءالله كه در جانِ شما هم بنشیند و تصمیم بگیرید كه با تمام جدّیت در ‌‌راه احیاء ارزش‌های اسلام كوشش كنید.

والسلام علیكم و رحمة الله


[1]. انفال، 55.

[2]. اعراف، 179.

[3]. حجر، 3.

[4]. بقره، 100.

[5]. شعراء، 121.

 

Selected Questions

Darwin's Theory in TV Documentaries I am a relatively educated Moslem with solid Islamic religious believes, and fluent in few languages. I am a keen listener to your speeches and also very keen on the programs which I can see on the 4th Channel of the IRIB. There are the following 2...
Read more...