لباس روحانیت؛ نماد یاد خدا

در حوزه علمیه امام خمینى(ره) ارومیه
تاریخ: 
يكشنبه, 22 آبان, 1379

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَ‌تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح ملكوتى امام راحل و شهداى والامقام اسلام صلواتى اهدا بفرمائید.

فرارسیدن این روز عظیم كه امیدبخش‌‌ترین روز در زندگى همه انسان‌ها در طول تاریخ است را به پیشگاه مبارك مقام معظم رهبرى، علماى اعلام و حضار محترم تبریك و تهنیت عرض مى‌‌كنم. از خداوند متعال درخواست مى‌‌كنیم که به حق مولود در این روز، همه ما را مشمول عنایت‌های خاص خودش و ادعیه زاكیه آن حضرت قرار دهد و عیدى ما را در این روز، تعجیل در ظهور فرج آن حضرت و طول عمر مقام معظم رهبرى و پیروزى اسلام و نابودى كفر و نفاق قرار دهد.

براى بنده مایه افتخار است كه در چنین روزى در حضور علما، اساتید، فضلا، طلاب و مردم ولایت‌‌مدار این شهر حضور پیدا كنم و عرض ارادتى داشته باشم؛ مخصوصاً در مدرسه مباركه علمیه كه هر وقت من توفیق پیدا كنم هر شهرى بروم اولین جایى كه علاقه دارم آن جا را بازدید كنم و از احوالش اطلاع پیدا كنم مدرسه‌های علمیه است.

در این روز و در چنین محفلى، مقتضى نیست كه بنده زیاد مقدمه‌چینى كنم مخصوصاً با برنامه‌‌هاى فشرده‌‌اى كه خود بنده هم دارم و برای بنده پیش‌‌بینى شده است. این است که سعى مى‌‌كنم چند دقیقه‌‌اى را كوتاه، عرایض مختصرى را عرض كنم و توفیق خدمتگزارى براى عزیزانى كه امروز مى‌‌خواهند به افتخار لباس روحانیت مفتخر بشوند را داشته باشم.

علت تأکید اسلام به تعظیم شعائر الهى

حقیقت دین با عمق دل‌وجان انسان سروکار دارد اما توجهات قلب، به علائم و آثارى كه از خارج به آن داده مى‌‌شود بستگى دارد. وقتى ما در احوالات خودمان تأمل كنیم مى‌‌بینیم که سرچشمه بسیارى از رفتارها، گرایش‌ها، توجهات و افكارمان دیدنی‌ها و شنیدنى‌‌هاست. این اطلاعات خارجى است كه به منزله کانال‌هایی به سوى قلب ما راه پیدا مى‌‌كند و فعالیت دل، توجهات قلب و تصمیم و اراده از آنجا ناشى مى‌‌شود. به همین دلیل است كه بااینکه حقیقت دین بیش از هر چیز با قلب انسان سروکار دارد و رابطه انسان با خدا به وسیله دلش است ولى در دین اسلام به شعائر و آثار ظاهرى و معالم دین بسیار توجه شده است؛

الف) تقوای قلب

وَمَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ؛[1] اقامه و تعظیم شعائر الهى، با تقواى دل ارتباط دارد. كسانى شعائر الهى را بزرگ مى‌‌شمارند كه بهره‌‌اى از تقوا در دلشان باشد و بعد با تعظیم شعائر بر مرتبه تقواى خودشان افزوده مى‌‌شود، دیگران را هم متوجه خدا مى‌‌كنند و زمینه تقوا را براى آن‌ها فراهم مى‌‌كنند. اینكه در بلاد و جوامع اسلامى مسائلى براى شعائر اسلامى پیش‌‌بینى شده است حتى در ساختمان‌ها مأذنه‌ها تعبیه مى‌‌شود و اذان گفته مى‌‌شود، مراسم دینى در جشن‌‌ها و سرورها و عزاها برگزار مى‌‌شود، این‌ها به خاطر همین تأثیرى است كه این امور ظاهرى در دل‌های انسان‌ها مى‌‌گذارد.

ب) توجه جامعه به خدا

اگر ممكن بود كه انسان‌ها بدون توجه به این امور ظاهرى موقع سرور شاد بشوند، موقع عزادارى هم محزون بشوند، راه انداختن دسته‌‌هاى سینه‌‌زنى و مراسم عزادارى تأثیرى در دل‌های مردم نداشت و این مراسم آن‌قدر اهمیت پیدا نمى‌‌كرد. اهمیت مراسم شادى از یك طرف و مراسم عزادارى از طرف دیگر به خاطر این است كه دل‌های مردم را متوجه خدا مى‌‌كند. فردى ممكن است از راه‌های دیگرى هم به خدا توجه پیدا كند اما جامعه یعنی مجموع انسان‌هایی كه با هم زندگى مى‌‌كنند، با شعائر اجتماعى به خدا توجه پیدا مى‌‌كنند.

در اسلام تأكید شده كه هم در رابطه‌‌هاى فرد با فرد این نكته رعایت شود كه این ارتباطات به صورتى انجام بگیرد كه طرفین توجه به خدا پیدا كنند و هم در روابط اجتماعى، شعائر الهى آن‌گونه زنده شود كه همه جامعه توجه به خدا پیدا بكنند. در اسلام مناسكى كه در ایام عبادى به‌خصوص در حج، در عید قربان و در سایر اعیاد، معین شده همانگونه كه آیه‌‌اش را تلاوت كردم به خاطر همین توجه عمومی‌ای است كه مردم در سایه تعظیم شعائر به خدا پیدا مى‌‌كنند.

سه ویژگی کلیدی یک هم‌نشین شایسته

اما در رابطه‌‌هاى فردى هم تأکید شده است که با كسانى معاشرت كنید كه دیدن آن‌ها شما را به یاد خدا بیندازد. در اصول كافى روایتى به این مضمون هست که حواریون به عیسى بن مریم‌على نبینا و آله و علیه السلام عرض کردند که یا رُوحَ اَللَّهِ! مَنْ نُجَالِسُ؟! قَالَ مَنْ یُذَكِّرُكُمُ اَللَّهَ رُؤْیتُهُ وَ یَزِیدُ فِی عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ یُرَغِّبُكُمْ فِی اَلْآخِرَةِ عَمَلُهُ.[2] امام از قول حواریون عیسى بن مریم نقل می‌فرماید كه از آن بزرگوار سؤال كردند كه با چه کسی معاشرت و نشست و برخاست كنیم؟! حضرت فرمودند كسى كه سه صفت داشته باشد؛ اول اینكه وقتى او را مى‌‌بینید به یاد خدا بیفتید و رؤیت او یادآور خدا باشد؛ یُذَكِّرُكُمُ اَللَّهَ رُؤْیتُهُ. دوم اینکه سخن گفتن او بر علم شما بیفزاید؛ وَ یَزِیدُ فِی عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ؛ حرف لغو و بیهوده نزند، حرفى كه مى‌‌زند باعث این بشود كه بر علم و دانش شما افزوده شود؛ و سوم اینکه رفتار او به‌گونه‌ای باشد كه شما را متوجه آخرت كند و رغبت شما را به سعادت ابدى بیشتر كند؛ وَ یُرَغِّبُكُمْ فِی اَلْآخِرَةِ عَمَلُهُ. كسى كه این سه صفت را داشته باشد شایسته معاشرت است.

نقش انسان در انعکاس نور الهی

تكیه عرض بنده روى همان جمله اول است که انسان براى برقرار كردن رابطه فردى با فرد دیگر باید سعى كند كسى را انتخاب كند كه همین‌که او را مى‌‌بیند به یاد خدا بیفتد. انسان چگونه باید باشد كه دیدنش مردم را به یاد خدا بیندازد؟!

قرآن از مؤمنان این‌گونه تعریف مى‌‌فرماید كه سیمایشان علامت عبادت دارد و آثار سجده در سیمایشان ظاهر است؛ سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ،[3] هر كسی به قیافه‌‌اى نگاه كند كه پیشانىِ خاک‌آلود دارد و علامت سجده در صورتش ظاهر است خواه‌ناخواه به یاد آن كسى مى‌‌افتد كه سجده براى او انجام گرفته است. البته باید توجه داشته باشیم كه انسان نباید سعى كند قیافه خودش را به‌گونه‌ای بسازد كه اثر سجده در او ظاهر باشد. این خودش یك نقصى در طرف است. ما باید فكر انجام وظیفه باشیم. كسى كه سال‌ها به سجده عادت كرده باشد به‌هرحال اثر سجده در صورتش به وجهى ظاهر خواهد شد. این آیه بخشی از مثلى است كه در قرآن براى یاران پیغمبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله زده شده که مى‌‌فرماید: ... مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ الی‌آخر. می‌فرماید در تورات آمده كه یاران پیغمبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله این‌گونه هستند که أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ.

نقش لباس روحانیت در زنده نگه‌داشتن یاد خدا

یكى از بهترین راه‌هایی كه انسان مى‌‌تواند مردم را بى‌‌اختیار به یاد خدا بیندازد آن لباسى است كه علامت توجه به خدا دارد. سابقاً مرسوم نبود كه روحانیون لباس خاصى داشته باشند. همه كم‌یابیش یك عمامه‌‌اى مى‌‌بستند و حالا اگر همه هم نه، بسیارى از مردم این‌گونه بودند ولى به‌هرحال دست تحولات اجتماعى به اینجا سوق داده شد كه روحانیون لباس مخصوصى داشته باشند. گو اینكه آن كسانى كه این وضع را پیش آورند نیت خوبى نداشتند ولى نتیجه این شد كه مردم، روحانى را با لباسش بشناسند. این یك توفیق اجبارى براى روحانیون شد كه با پوشیدن این لباس، مردم را به یاد خدا بیندازد.

یك كسى در هر جایى که باشد، همین اندازه كه بداند روحانى مسلمان و شیعه این لباس خاص را دارد، وقتى یك روحانى را مى‌‌بینید كه عمامه‌‌اى به سر دارد و لباس روحانى به تن او هست به یاد چه مى‌‌افتد؟! آیا به یاد هالیوود مى‌‌افتد؟! آیا به یاد عشرتکده‌ها مى‌‌افتد؟! آیا به یاد قمارخانه‌‌ها مى‌‌افتد؟! آیا به یاد مراكز فساد مى‌‌افتد یا به یاد دین مى‌‌افتد؟! آدم با دیدن لباس روحانیت بی‌اختیار مى‌‌گوید ببین! این عالم دین است؛ دین چیست؟ دین چیزى است كه انسان را با خدا و با آخرت آشنا مى‌‌كند. پس یكى از راه‌هایی كه آدم مى‌‌تواند بی‌اختیار، بدون مؤونه، بدون زحمت و بدون تلاش كارى كند كه مردم متوجه دین و متوجه خدا بشوند همین داشتن این لباس مقدس است. این لباس، انسان را مصداق مَنْ یُذَكِّرُكُمُ اَللَّهَ رُؤْیتُهُ مى‌‌سازد. كسانى كه این لباس تنشان باشد هر كسی آن‌ها را مى‌‌بیند به یاد خدا مى‌‌افتد؛ بنابراین در این شرایطى كه ما هستیم كه لباس روحانیت لباس مخصوصى است، باید این لباس را بسیار مقدس بشماریم.

حساسیت‌های اخلاقی و معنوی در پوشش روحانیت

اما آن‌چنان هم نباید باشیم كه كسانى با پوشیدن این لباس نتوانند حق آن را ادا كنند و باعث این بشود كه خدای‌نکرده وهنى براى روحانیت و درنهایت، وهنى براى دین پیش بیاید. اگر خدای‌نکرده چنین وضعى پیش بیاید گناه بزرگى مرتکب شده‌اند و مردم را از این‌که با دیدن لباس روحانیت به یاد خدا بیفتند محروم کرده‌اند و تا این اثر باقى است آن‌ها هم در این گناه شریک خواهند بود! پناه‌برخدا از اینكه از نعمت‌های خدا سوءاستفاده شود!

به‌هرحال این مقدمه‌‌اى بود براى اینكه عزیزانى كه امروز قصد دارند به لباس روحانیت مزیّن بشوند توجه داشته باشند كه این افتخارى است كه آن‌ها را در جرگه سربازان امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف وارد مى‌‌كند و باعث این مى‌‌شود كه بعد از این، مردم با دیدن آن‌ها خودبه‌خود به یاد خدا بیفتند و این یك تبلیغ دائمى و بى‌‌مؤونه براى دین خواهد بود.

لباس روحانیت؛ عامل کوری چشم شیطان

خود همین حضور یك روحانى و راه رفتنش در اجتماع، خودش تبلیغ دین است. اگر لباس مشخصى نداشت این تبلیغ از او ساخته نبود اما وقتى با این لباس در بین مردم راه مى‌‌رود، حتی اگر هیچ حرفى هم نزند، همین راه رفتنش مردم را متوجه مى‌‌كند كه دینى هست، خدایى هست و چه‌بهتر از اینكه آدم بتواند با رفتار و با حركت خودش، مردم را به یاد خدا بیندازد؛ چیزى كه همه شیاطین در طول عالم، تلاش مى‌‌كنند كه مردم را از خدا غافل كنند. بزرگترین نور چشم شیطان در این است كه انسان از خدا غافل شود. بزرگترین كورى چشم شیطان هم این است كه كسانى با لباسشان مردم را به یاد خدا بیندازند؛ بنابراین ما باید به این لباس بسیار اهمیت بدهیم. این كار ساده‌‌اى نیست؛ توفیق بزرگى است که نصیب ما مى‌‌شود.

وظیفه ما در برابر ادای حق لباس روحانیت

ما باید سعى كنیم كه حق آن را ادا كنیم؛ سعى كنیم علاوه بر اینكه با لباسمان مردم را به یاد خدا مى‌‌اندازیم گفتار و رفتارمان هم این اثر را تأیید و تقویت كند. مبادا بعد از اینكه لباس روحانیت را پوشیدیم حرف‌های لغو بزنیم و سخنان بیهوده و بى‌‌اساس بگوییم. بعد مواظب باشیم حرفى كه مى‌‌زنیم حرفى باشد كه براى مردم نافع باشد؛ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ،[4] تا مى‌‌فرماید: وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ.[5] مؤمن باید از سخن بیهوده پرهیز كند.

به‌علاوه رفتار ما به‌گونه‌ای باشد كه معرّف مكتب اهل بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین باشد. مردم با دیدن ما و با دیدن رفتار ما به یاد صاحب مكتب بیفتند. وجود یك روحانى، نمونه‌‌اى از وجود امام معصوم باشد، در حُسن خلقش، در مهربانی‌اش، در دلسوزی‌اش براى دیگران، در خدمت كردن به خلق خدا، به‌خصوص خدمت كردن به محرومان. این از ویژگی‌هایی است كه براى مولا امیرالمؤمنین‌صلوات‌‌الله‌‌علیه نقل شده است. امسال هم سال على‌علیه‌‌السلام است دیگر. پیامبر صل‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: یا علی! ... خدای متعال به تو محبّتِ مساکین را عطاء کرده است.

تکریم فقرا؛ جلوه‌ای از عشق به علی‌‌علیه‌‌السلام

امیرالمؤمنین‌صلوات‌‌الله‌‌علیه محبت خاصى نسبت به فقرا داشتند. شیعیان ایشان هم اگر در دل خودشان وارسى كنند، به اندازه‌‌اى كه بهره‌‌اى از ولایت على‌علیه‌‌السلام داشته باشند این اثر را در دل خودشان خواهند دید. مؤمن، شخص فقیر را دوست‌‌تر از شخص غنى مى‌‌دارد. آن‌وقت‌هایی كه خوب ولایت در دلتان شكوفا شده باشد مى‌‌توانید آزمایش كنید؛ اگر در یك جمعیتى اشخاص فقیرى هستند و اشخاص ثروتمندى هم هستند، به اندازه‌‌اى كه از ولایت على‌علیه‌‌السلام بهره‌‌مند هستید باید دوست داشته باشید که پهلوى فقرا بنشینید، دوست داشته باشید كه با آن‌ها هم‌نشین بشوید و به آن‌ها احترام كنید. آنجا دیگر شائبه این نیست كه به خاطر پولش به او احترام مى‌‌كنید یا به خاطر موقعیت اجتماعی‌اش طمعى در او دارید. آدم فقیر که پولى ندارد، موقعیت اجتماعی‌ای ندارد. اگر هم او را احترام مى‌‌كنید فقط به خاطر ولایت على‌علیه‌‌السلام است، این است كه ارزش دارد.

من به كسانى كه تابه‌حال این توفیق را داشته‌‌اند كه به لباس روحانیت مفتخر بشوند تبریك عرض مى‌‌كنم و تأکید مى‌‌كنم كه این نعمت را ارج بنهند و در صدد باشند كه شكر آن را به جا بیاورند و وظایفى كه بر آن مترتب مى‌‌شود را درست رعایت كنند. ان‌شاءالله كه گوینده هم از آنچه مى‌‌گوید بى‌‌بهره نباشد. به كسانى هم كه امروز مى‌‌خواهند به این لباس مقدّس مشرف بشوند تبریك و تهنیت عرض مى‌‌كنم. از خداوند متعال درخواست مى‌‌كنم كه توفیق این عزیزان را بیشتر كند و نامشان را در دفتر امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف ثبت بفرماید.

عنایت خاص امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف به روحانیت

براى اینكه یك یادى از بزرگان شده باشد و برادران عزیز قدر لباس روحانیت را بیشتر بدانند یك داستانى را از مرحوم علامه طباطبایى‌رضوان‌‌الله‌‌علیه نقل مى‌‌كنم به شرطى كه یك صلواتى به روح ایشان اهدا بفرمائید؛ ایشان مى‌‌فرمودند كه ما مدتى به نجف مشرّف شدیم و در آنجا مشغول تحصیل بودیم. ایشان در تبریز یك مزرعه‌‌اى داشتند که اجاره این مزرعه را برای ایشان مى‌‌فرستادند و زندگی ایشان با همان تأمین مى‌‌شد و از سهم امام استفاده نمى‌‌كردند. ایشان می‌فرمودند بعد از چندی مشكلاتى پیش آمد كه دیگر از ایران برای ما پول نمى‌‌فرستادند؛ چون در ارتباط جنگ، روابط ایران و عراق قطع شده بوده و ایشان به خاطر فقر و گرفتارى خیلى در تنگناى معیشت قرار گرفته بودند. ایشان بچه كوچك داشتند و مادر بچه شیر نداشت و گرفتاری‌های زیادى داشتند.

ایشان می‌فرمودند من در فكر فرو رفته بودم كه چه كار كنم؟! شبى در همین افكار بودم كه دیدم یك كسى در مى‌‌زند. پاسى از شب گذشته بود، نیمه‌شبی بود. رفتم در را باز كردم و دیدم یك شخصى با یك قیافه و لباس نامأنوسى، لباسى كه معمولاً پوشیدنش مرسوم نیست، درِ خانه در زد و سلام كرد و گفتم سلامٌ علیكم، شما چه کسی هستید؟! گفت من شاه حسین ولى هستم. من تعجب كردم، این اسم را هم نشنیده بودم. گفتم چه فرمایشی دارید؟! گفت آقا فرموده‌اند كه دوازده سال است ما متكفّل مخارج شما هستیم، نگران نباشید! این را گفت و رفت. در را بستم و به داخل خانه آمدم. از یك طرف فكر كردم که یك همچون شخصى با این قیافه، در نجف، یك قیافه‌‌اى با یك لباس دهاتى‌مانند مال مثلاً صد سال، دویست سال پیش، این كجا بود؟! خانه ما را از كجا مى‌‌دانست؟! آقا چه کسی هستند؟!

ابتدا به ذهنم آمد كه منظور از آقا، مولا امیرالمؤمنین باشد. بعد فكر كردم كه اینکه مى‌‌فرماید ما دوازده سال متكفل شما هستیم، ما دوازده سال نیست كه به نجف آمده‌ایم، كمتر از دوازده سال است، چطور آقا فرموده‌اند دوازده سال؟! آیا منظورشان این است كه یعنى از آن ‌وقتی كه به نجف آمده‌ایم؟! دیدم جور درنمى‌‌آید. خلاصه خیلى فكر كردم. گفتم اگر از آن وقتى كه طلبه شدیم منظور است، بیشتر از دوازده سال است. این از چه تاریخى بوده كه مى‌‌فرماید دوازده سال است كه ما متكفل مخارج شما هستیم؟!

بعد از فكر زیادى یادم آمد كه من دوازده سال است كه معمم شده‌‌ام و آن وقت فهمیدم كه منظور از آقا هم مولا امام زمان‌صلوات‌‌الله‌‌علیه است و از فردا گشایشى در كار ما پیدا شد و مسافرى از تبریز آمد و بخشى از اجاره‌‌اى كه باید به ما برسانند رسید و كار ما راه افتاد. از طرفی مانده بودم كه این شخص چه کسی بود؟! من یك همچون اسمى نشنیده بودم.

مدتى گذشت و ما به ایران برگشتیم و در آن قریه‌‌اى كه نزدیك تبریز بوده و محل اقامت ایشان بوده و حالا جز شهر شده، یك روز براى فاتحه خواندن به قبرستان آنجا رفته بودم. دیدم یك گوشه‌‌اى یك مقبره مخروبه‌‌اى هست. یادم نمى‌‌آمد كه اینجا مقبره چه کسی است. بالاخره گشتم و یك پیرمردى را پیدا كردم و پرسیدم این مقبره که اینجا هست مال چه کسی است؟! گفت نمى‌‌دانم، معروف است که مى‌‌گویند اینجا مقبره شاه حسین ولى است. معلوم شد كه آن شخص، صورت برزخى و صورت مثالى آن شخصى بوده كه در شهر ما و در روستاى ما آنجا مدفون است و این با آقا امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف رابطه‌‌اى داشته است.

منظورم از نقل این داستان همان جمله بود كه دوازده سال است كه شما تحت تكفل ما هستید، حتى نه از آن‌ وقتی كه طلبه شدید؛ تا معمم نشده بودید اسمتان در دفتر ما نبود. از آن وقتى كه معمم شدید شما در دفتر ما وارد شدید و ما متكفل هزینه شما هستیم!

عزیزان! قدر این لباستان را بدانید! مبادا رفتار ما به‌گونه‌ای باشد كه احترام این لباس كاسته شود. توهین به این لباس یعنى توهین به دستگاه امام زمان‌صلوات‌‌الله‌‌علیه. اگر رفتار ما موجب فراهم شدن زمینه چنین توهینى باشد ما زمینه چنین توهینى را فراهم کرده‌ایم و مسئولش خواهیم بود. در عین حالى كه این نعمت بزرگ را باید ارزش بگذاریم و قدر بدانیم و شكرگزار آن باشیم، باید مواظب هم باشیم كه تكلیف مهمى هم به دوشمان مى‌‌آید كه ان‌شاءالله خودمان احترام این لباس را حفظ كنیم و كارى نكنیم كه مردم نسبت به این لباس بدبین بشوند.

پروردگارا! تو را به مقام مقدس ولى‌‌عصرارواحنافداه قسم مى‌‌دهیم كه همه دوستان آن حضرت را مورد عنایت قرار بده!

این كشور كه كشور امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف است را از همه آفات و بلیات محفوظ بدار!

جوان‌های ما را از شبهات و شكوك شیطانى حفظ فرما!

ما را در انجام وظایفمان موفق بدار!

سایه مقام رهبر عظیم را بر سرمان مستدام بدار!

ما را در شناخت و انجام وظایف موفق بدار!

روح امام عزیزمان را در امروز با ارواح شهدا میهمان رسول خدا قرار ده!

عاقبت همه ما ختم به خیر فرما!

والسلام علیكم ورحمة‌‌الله


[1]. حج، 32.

[2]. کافی، ج 1، ص 39.

[3]. فتح، 29.

[4]. مؤمنون، 1 و 2.

[5]. مؤمنون، 3.

 

پرونده ویژه: 

Selected Questions

Darwin's Theory in TV Documentaries I am a relatively educated Moslem with solid Islamic religious believes, and fluent in few languages. I am a keen listener to your speeches and also very keen on the programs which I can see on the 4th Channel of the IRIB. There are the following 2...
Read more...