تقویت فرهنگ اسلامی؛ تنها راه حفظ میراث شهدا

در جمع دانشجویان اهواز
تاریخ: 
پنجشنبه, 9 خرداد, 1381

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین والسَّلامُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ

بنده به‌‌نوبه خودم فرارسیدن این دو عید بزرگ را که مقارن هم اتفاق افتاده است و بر فضیلت و خجستگی امروز افزوده، خدمت همه شما خواهران عزیزم تبریک و تهنیت عرض می‌‌کنم و از خداوند متعال درخواست می‌‌کنم که عیدی ما را در این روز، تعجیل در ظهور آقا امام‌‌زمان‌‌ارواحنافداه و شمول عنایات خاص آن حضرت نسبت به همه ما قرار دهد. تشریف‌‌فرمائی شما خواهران ارجمند را به این مؤسسه که در‌‌واقع خانه دوم خودتان است خوش‌‌آمد عرض می‌‌کنم.

لزوم شکر نعمت ارتقای سطح علمی و فرهنگی دانشگاه‌‌ها

خدا را شکر می‌‌کنم که ما در زمانی زندگی می‌‌کنیم که به برکت این انقلاب عظیم و خون‌‌های پاکی که نثار شد تا این انقلاب به ثمر رسید، بحمدالله در تمام نقاط کشور و در مراکز علمی و فرهنگی و به‌‌خصوص دانشگاه‌‌ها، برادران و خواهران بسیاری هستند که از عمق دلشان به دین و انقلاب علاقه دارند و در حدّ توان برای حفظ دستاوردهای انقلاب و ارتقای نتایج مترتب بر آن و از‌‌جمله ارتقای سطح علوم فرهنگی و دینی خودشان و ارائه خدمات فرهنگی به دیگران تلاش می‌‌کنند. همچنین زمینه و امکانات تا حدود زیادی فراهم شده تا اشخاصی که حسن نیت دارند و دلشان می‌‌خواهد خدمت کنند، بتوانند این راه را ادامه دهند.

شاید بعضی تعجب کنند که مگر از یک کشور اسلامی غیر از این هم انتظاری هست که دانشجویان بتوانند در راه ارتقای علمی و فرهنگی خودشان تلاش کنند؟! اولاً اگر ما وضع دانشگاه‌‌هایمان را در قبل و بعد از انقلاب مقایسه کنیم، کسانی که این دو زمان را درک کرده‌‌اند به‌‌خوبی متوجه می‌‌شوند که جای شکر دارد و واقعاً ما باید خدا را بسیار شکر کنیم که چنین تحول عظیمی در جامعه ما به وجود آمد و دانشگاه‌‌های ما به جای اینکه مرکز فساد باشد تا حدود زیادی جای صلاح و تقوا و فضیلت شد؛ بنابراین یک وجه این شکرگزاری مقایسه وضع فعلی دانشگاه‌‌های ما با سابق است.

وجه دیگر این شکرگزاری این است که همه ما می‌‌دانیم دشمنان اسلام که به یک معنا عبارت‌‌اند از همه قدرت‌‌های بزرگ عالم و در رأس آن‌‌ها شیطان بزرگ، تمام همّ خودشان را صرف این می‌‌کنند که دین را از جامعه ما حذف کنند و ایمان را از دل‌‌های جوانان ما بربایند. در این دو دهه بعد از پیروزی انقلاب هم تلاش‌‌های زیادی کردند، نقشه‌‌های فراوانی کشیدند و آن‌‌ها را به‌‌وسیله ایادی و مزدورانشان در داخل کشور پیاده کردند به امید اینکه نسل جدید انقلاب یعنی شما و آیندگان، از گذشته اسلامی خود بِبُرند و دلباخته زرق‌‌و‌‌برق‌‌های زندگی غربی و ارضای هوس‌‌های شیطانی شوند. در این راه خیلی سرمایه‌‌گذاری کردند.

کسانی که از تلاش‌‌ها و سرمایه‌‌گذاری‌‌های انجام‌‌گرفته در این زمینه اطلاع داشته باشند متوجه می‌‌شوند که دشمنان به خواسته‌‌های خودشان نرسیده و بحمدالله جوانان دانشجوی ما از عمق دلشان به اسلام علاقه دارند و به این انقلاب و اهداف آن پایبند هستند؛ بنابراین جای این هست که واقعاً خدا را شکر کنیم که با عنایت خاص خودش و به برکت ادعیه خالصه وجود مقدس ولی‌‌عصرارواحنا‌‌فداه و دعاهای پاکان و نیکان، این سرمایه‌‌گذاری‌‌ها به نتیجه مطلوبی که می‌‌خواستند نرسید. البته صفر نبوده و متأسفانه آثار سوئی را به بار آورده ولی الحمدلله آنچه که آن‌‌ها می‌‌خواستند نشده است و ان‌‌شاء‌‌الله که هرگز هم نخواهد شد.

تضعیف باورهای انقلاب؛ مهم‌‌ترین محور فعالیت دشمن

فرصت را غنیمت می‌‌شمارم و خدمت شما عرض می‌‌کنم که آنچه بیش از هر چیز باید به آن توجه و حساسیت داشته باشیم این است که کاملاً باور کنیم و برای دیگران هم خوب توضیح بدهیم که فعالیت‌‌های دشمن در این جهت بر اساس چند محور انجام گرفته است؛ اولین محور، محور اعتقادات و باورهاست، چون پایه این انقلاب یک سلسله اعتقادات و باورها بود.

همان‌‌گونه که می‌‌دانید این انقلاب بیش از آنکه سیاسی یا اقتصادی باشد یک انقلاب فرهنگی بود؛ یعنی باورهای مردم بود که باعث شد به پا خیزند و به ندای امام‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه لبیک گویند و حاضر شوند خون‌‌های پاک خودشان را نثار کنند تا عقاید اسلامی را برقرار کنند. اگر این باورها در دل‌‌ها ثابت و راسخ بماند میوه‌‌های پاک خودش را در همه زمینه‌‌ها به بار خواهد آورد اما اگر خدای‌‌نکرده این اعتقادات به‌‌تدریج ضعیف شود و در اثر القای شبهات و شکوک به کم‌‌رنگی و کم‌‌خاصیتی بگراید، بهترین خواسته دشمن عملی می‌‌شود.

راهکارهای دشمن برای تضعیف باورها

الف) استفاده از فرهیختگان تحصیل‌‌کرده در غرب

این محور به‌‌وسیله به‌‌اصطلاح فرهیختگان دنبال می‌‌شود. کسانی که در درجه اول تحصیل‌‌کرده آن سرزمین‌‌ها هستند و به ‌‌احتمال بسیار قوی از روز اولی که وارد آن دیار شده‌‌اند دستگاه‌‌های اطلاعاتی دشمن آن‌‌ها را شناسایی، روی آن‌‌ها کار و به طور غیرمستقیم آن‌‌ها را برای چنین روزگاری آماده کرده است. کسانی که با نقشه‌‌های استعماری غرب آشنا باشند این‌‌گونه مسائل را بسیار عادی می‌‌پذیرند. شاید برای ما قدری مشکل باشد که باور کنیم هر دانشجوی ایرانی وقتی به لندن یا پاریس یا آمریکا می‌‌رود زیر ذره‌‌بین دستگاه‌‌های اطلاعاتی و امنیتی آنجاست؛ روحیات، منش‌‌ها و استعدادهای آن‌‌ها مورد شناسایی قرار می‌‌گیرد و به‌‌خصوص روی دانشجویانی که برجستگی‌‌هایی دارند غیرمستقیم کار می‌‌کنند تا روزی از آن‌‌ها استفاده کنند.

در طول بیش از 15-16 سالی که نهضت امامرضوان‌‌الله‌‌علیه در جریان بود تا انقلاب به پیروزی رسید، مردم کشور ما شخصیت‌‌های انقلابی، فرهنگی، روحانی و دانشگاهی را شناخته بودند. به‌‌یک‌‌باره شخصیتی به نام بنی‌‌صدر با قیافه نامأنوس و موهای بلند آن‌‌چنانی پیدا شد که مردم اصلاً با او آشنایی نداشتند و قیافه‌‌اش را هم ندیده بودند. در‌‌و‌‌دیوار کشور از تبلیغات برای او پر شد، آن هم با عنوان "فیلسوف عصر" و به‌‌هر‌‌حال رأی ریاست‌‌جمهوری را از آنِ خود کرد.

خوب به خاطر دارم که شهر مقدس قم که مرکز علم و روحانیت بود و امامرضوان‌‌الله‌‌علیه برای مردم آن، چهره‌‌ای بود که جان خودشان را فدای او می‌‌کردند، به‌‌یک‌‌باره در‌‌و‌‌دیوارش از عکس‌‌ها و نام بنی‌‌صدر پر شد و متأسفانه از جاهایی که هیچ انتظار نمی‌‌رفت کسانی به حمایت از بنی‌‌صدر و تبلیغ او پرداختند! در‌‌و‌‌دیوار این شهر از شعار علیه مرحوم دکتر بهشتی و طرفداری از بنی‌‌صدر پر شد. شاید صحیح نباشد که به منشأ این تبلیغات اشاره کنم ولی خواهران و برادرانی به تبلیغ بنی‌‌صدر پرداختند که بیشترین ارتباط را با مرکز حرکت انقلابی داشتند، حتی در حدّ نسبت خانوادگی! این چیزی جز نقشه استعمار نبود که آقای بنی‌‌صدر را برای چنین روزی ساخته بود.

این‌‌ها برای هر جایی چندین سناریو دارند که اگر چنین شد چه کسی باشد و اگر نشد چه کسی باشد. در‌‌واقع از آن وقتی که صحبت حرکت امام‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه و قیام علیه دستگاه پهلوی مطرح شد این‌‌ها جایگزین‌‌هایی را در پاریس، لندن و آمریکا فراهم کردند که اگر بنا شد روزی نظام عوض شود چه کسانی قدرت را در دست بگیرند و نخستین فرد، بنی‌‌صدر بود.

آمریکا و هم‌‌پیمانانش این نقشه‌‌ها را به ‌‌وسیله ایادی و مهره‌‌هایی که سال‌‌ها روی آن‌‌ها کار کرده بودند به اجرا گذاشتند. بخشی از آن‌‌ها را همان اوایل انقلاب اجرا کردند و امید داشتند در همان سال‌‌های اول، فاتحه انقلاب به دست همین‌‌ها خوانده شود؛ خصوصاً با آن حرکت‌‌ها، جریان‌‌ها و سخنرانی‌‌هایی که در دانشگاه اتفاق افتاد و شعارها و تبلیغات ملی‌‌گرایان علیه روحانیت. به‌‌ویژه نسبت به شخص مرحوم دکتر بهشتی چه ظلم‌‌هایی کردند و بالاخره به شهادت ایشان انجامید. اگر شهادت ایشان واقع نشده بود نقشه‌‌های آن‌‌ها خیلی بهتر عملی می‌‌شد ولی جریان هفت تیر باعث شد نقشه‌‌های آن‌‌ها برملا شود، مردم به‌‌درستی برانگیخته شوند و دیگر زمینه‌‌ای برای ماندن بنی‌‌صدر در ایران نباشد. اگر بهشتی و بهشتیان رفته بودند و بنی‌‌صدر سر کار مانده بود، امروز دیگر جایی برای نشستن و صحبت کردن درباره اسلام نمی‌‌ماند!

ب) تحمیل جنگ هشت‌‌ساله

سر آن جریان به سنگ خورد و به بهای خون‌‌های پاک امثال بهشتی، نقشه‌‌های آمریکا نقش بر آب شد. به دنبال آن، مسئله جنگ مطرح شد و آن جنگ خانمان‌‌سوز و ویرانگر را هشت سال بر ما تحمیل کردند و باز امیدوار بودند که از این راه، انقلاب را از بین ببرند که نشد.

ج) شناسایی و تربیت عناصر ضدانقلاب

در‌‌نهایت تصمیم گرفتند که از راه فعالیت‌‌های فرهنگی، این انقلاب را از درون بپوسانند؛ یعنی از شخصیت‌‌های انقلابی، مهره‌‌هایی را برای اهداف ضدانقلاب و برانداختن نظام، تربیت کنند. متأسفانه این کار را کردند. به‌‌واسطه آشنایانی که در بعضی نهادها و وزارتخانه‌‌های مختلفِ آن زمان پیدا کرده بودند و به کمک ملی‌‌گراها، مهره‌‌هایی را شناسایی و تربیت کردند که به نام اسلام و انقلاب و طرفداری از قانون اساسی و چیزهایی از این قبیل، فاتحه این انقلاب را بخوانند.

دو‌‌راهی پیش روی جامعه ما

اگر این حوادث اخیر اتفاق نیفتاده بود شاید برای شما هم به این آسانی قابل باور نبود و فکر می‌‌کردید این‌‌ها که بنده عرض می‌‌کنم به‌‌نوعی خیال‌‌بافی‌‌های دور از واقع است؛ ولی اکنون ملاحظه می‌‌فرمایید سازمانی که از ابتدای پیدایش، خود را به نام مجاهد و طرفدار انقلاب آن هم انقلاب اسلامی معرفی کرده و در طول این بیست‌‌و‌‌چند سال همواره زیر این نقاب پنهان شده است،[1] امروز در مقابل فرمایش مقام معظم رهبریحفظه‌‌الله‌‌تعالی که بارها با استدلال منطقی ثابت کرده‌‌اند که مذاکره با آمریکا جز ذلت برای ما نتیجه‌‌ای ندارد، صریحاً می‌‌گویند که ما برای مذاکره با آمریکا از کسی اجازه نمی‌‌گیریم! مخالفت را به این حدّ رسانده‌‌اند و هنوز هم همین عنوان مجاهدین و انقلاب را یدک می‌‌کشند! یکی از اعضای هیئت مرکزی همین سازمان گفته است مارکس گفت دین افیون ملت‌‌هاست، ما اضافه می‌‌کنیم افیون حکومت‌‌ها هم هست!

این‌‌ها و مواردی از این قبیل، منحصر به این سازمان نیست و سایر گروهک‌‌هایی که هم‌‌پالگی این‌‌ها هستند و در یک جناح قرار دارند، هر‌‌کدام در پرونده‌‌هایشان از این‎گونه تعبیرات فراوان است و کاملاً نشان می‌‌دهد که به چیزی که معتقد نیستند دین، اسلام، خدا و انقلاب است. اگر خیلی خوش‌‌بینانه بخواهیم قضاوت کنیم باید بگوییم این‌‌ها باور کرده‌‌اند اگر ما بخواهیم پیشرفت دنیوی داشته باشیم باید با آمریکا ارتباط برقرار کنیم و نوکر آمریکا باشیم وگرنه به‌‌احتمال‌‌قوی، صرفاً به خاطر هوس‌‌های نفسانی‌‌شان و پول‌‌هایی که از آمریکا می‌‌گیرند، فقط برای منافع شخصی خودشان، برای آمریکا جاسوسی و مزدوری می‌‌کنند و می‌‌دانند که علیه ایران و شهدا مرتکب چه جنایتی می‌‌شوند.

اگر کسی این تفسیر بدبینانه را قبول نکند، بهترین تفسیر این است که این‌‌ها معتقدند تا ما نوکر آمریکا نشویم وضع زندگی دنیایمان بهتر نمی‌‌شود. این همان چیزی است که شاه می‌‌گفت. علت اینکه شاه سرسپرده آمریکا بود همین حرف‌‌ها بود. اگر بنا بود که این‌‌گونه باشد اصلاً برای چه انقلاب کردیم و برای چه این‌‌همه شهید دادیم؟!

مجموع این‌‌ها نشان می‌‌دهد که جامعه ما سر یک دو‌‌راهی واقع شده است. یک راه این است که به اصول و ارزش‌‌های انقلاب که همان اسلام واقعی و به فرمایش امامرضوان‌‌الله‌‌علیه اسلام ناب محمدی است پایبند باشیم و بهای آن را بپردازیم. بهای آن، صرف وقت، مطالعه، تلاش فکری، مبارزه با دشمنان، گفتن، نوشتن، تحقیق، پژوهش، گذشتن از بسیاری از هوس‌‌ها، لذت‌‌ها، پول‌‌ها، مقام‌‌ها و درنهایت گذشتن از جان است. این راهی است که سید‌‌الشهداسلام‌‌الله‌‌علیه و انقلابیون ما انتخاب کردند و حاضر شدند برای آرمان‌‌هایشان از همه چیزشان، حتی از جان خودشان و عزیزانشان بگذرند. راه دیگر تسلیم شدن در مقابل دشمن، پذیرفتن ذلت دنیا و آخرت، خیانت به همه خون‌‌هایی که در راه این انقلاب ریخته شده و درنهایت خیانت به خون سید‌‌الشهداسلام‌‌الله‌‌علیه است!

ما در برابر این دو راه، امکان تصمیم‌‌گیری داریم و یکی از این دو را باید انتخاب کنیم. راه سومی وجود ندارد. کسانی ادعا می‌‌کنند که راه سومی وجود دارد ولی اصلاحاتی که پیشنهاد می‌‌کنند به همین راه دوم ختم می‌‌شود. ظاهرش این است که ما می‌‌توانیم با آمریکا سازش کنیم و امتیازاتی هم بگیریم ولی این‌‌ها خیال خامی است.

دلیل اصلی دشمنی آمریکا با ایران

اگر پای آمریکا به ایران باز شود با آن کینه‌‌ای که نسبت به اسلام و انقلاب دارد دیگر اثری از دین در این کشور باقی نخواهد ماند. نمونه‌‌های کوچک آن را در افغانستان و ترکیه می‌‌بینید و دیده‌‌اید و خودشان هم صریحاً می‌‌گویند که الگوی کشورهای اسلامی ترکیه است؛ یعنی اگر کشوری بخواهد به نام اسلام، زنده و باقی بماند باید دین را از زندگی اجتماعی حذف کند و فقط در مسجد نماز بخواند. دین در شئون زندگی اجتماعی نباید هیچ نقشی داشته باشد.

این راهی است که آمریکا پیش پای ما می‌‌گذارد، بر آن پافشاری می‌‌کند، در این راه پول خرج می‌‌کند و نقشه‌‌های بسیار عمیقی برای این کار کشیده است. به‌‌احتمال بسیار قوی، نقشه‌‌هایی که در کشورهای اطراف ایران از افغانستان گرفته تا ترکمنستان، تاجیکستان و کشورهای آسیای مرکزی (قفقاز)، ترکیه، عراق و جنوب خلیج‌‌فارس می‌‌کشد با هدف احاطه بر جمهوری اسلامی ایران است؛ برای اینکه اولاً این انقلاب از مرزهای ایران تجاوز نکند و ثانیاً آن را در درون ایران خفه کند وگرنه این پول خرج کردن‌‌ها و لشکرکشی‌‌ها ارزش و منافع چندانی برای آمریکا ندارد. اگر نبود اینکه یکی از فواید مهم همه این‌‌ها محصور کردن ایران و به خیال خودشان به زانو درآوردن این انقلاب است این نقشه‌‌ها ارزش سیاسی ـ نظامی نداشت.

رسوایی‌‌ای که امروز آمریکا در دنیا و در بین دوستان خودش به بار آورده به‌‌گونه‌‌ای است که لااقل نیمی از مردم آمریکا که طرفدار دموکرات‌‌ها هستند با سیاست‌‌های جمهوری‌‌خواهانه و شخص بوش صریحاً مخالفت می‌‌کنند. این ننگ را به خودش خریده است. همه جای دنیا علیه او کار می‌‌کنند و هر جا که می‌‌رود با تبلیغات و تظاهراتی که ملاحظه می‌‌فرمایید مواجه می‌‌شود. اصلاً سابقه نداشته است که رئیس‌‌جمهور آمریکا به یک کشور برود و با این‌‌همه تظاهرات و آتش زدن پرچم‌‌ها مواجه شود. همه این‌‌ها را به جان می‌‌خرد و به روی مبارک هم نمی‌‌آورد.

این وضعیت به ‌‌خاطر این است که این‌‌ها راه دیگری پیش روی خودشان نمی‌‌بینند. فکر می‌‌کنند اگر این کارها را نکنند فکر انقلاب اسلامی به‌‌تدریج از مرزهای ایران عبور می‌‌کند، سایر کشورهای اسلامی و کشورهای آسیای مرکزی را می‌‌گیرد و حتی احتمال می‌‌رود که خود روسیه را هم تسخیر کند. با آن نامه‌‌ای که امام‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه نوشتند و زمینه‌‌ای که فراهم شد، بعید نیست که کشور روسیه هم با همه عظمتش در درازمدت تحت تأثیر فکر انقلاب اسلامی قرار بگیرد و تسلیم آن شود. این‌‌ها از این مسئله می‌‌ترسند.

وظیفه ما به عنوان وارثان انقلاب اسلامی

ما به عنوان وارثان این انقلاب و وارثان خون‌‌های پاک شهدا، از صدر اسلام تا کنون یا لااقل صدها هزار شهیدی که در دوران انقلاب و جنگ تقدیم این انقلاب کردیم، موظف هستیم تکلیفمان را بین این دو راه مشخص کنیم. آیا حاضریم از همه این دستاوردها و نثار این خون‌‌های پاک و وجودهای عزیزی که هر‌‌کدامشان به همه دستگاه آمریکا و امثال آمریکا می‌‌ارزیدند محافظت کنیم؟! یک حسین فهمیده ما به تمام کشور و شاید حتی به تمام ایالات آمریکا می‌‌ارزید. یک‌‌مشت جانور وحشی شهوت‌‌ران و شهوت‌‌پرست در مقابل یک گل بهشتی چه ارزشی دارد؟! ما این‌‌همه عزیز فدای این انقلاب کردیم، اکنون از همه آن‌‌ها چشم بپوشیم و تسلیم خواسته‌‌های آمریکا و هوس‌‌های مزدوران آن‌‌ها در ایران شویم؟! ما یا باید این کار را بکنیم یا خودمان را آماده کنیم تا همان راهی را برویم که سید‌‌الشهداسلام‌‌الله‌‌علیه و یارانش رفتند و پیروانش در طول تاریخ آن را ادامه دادند.

البته معنای این سخن این نیست که از فردا دنبال صحنه‌‌ای باشیم که زمینه شهادت خودمان را فراهم کنیم. منظور این است که روحیه شهادت‌‌طلبی و گذشت از هوس‌‌های دنیا به خاطر آرمان‌‌های بلند الهی و انسانی را در خودمان تقویت کنیم، روحیه هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة را در خودمان تقویت کنیم، روحیه لا أرى المَوتَ إلاّ سَعادَةً[2] را در خودمان تقویت کنیم. این همان چیزی است که دشمن را به زانو درمی‌‌آورد و دشمن از آن می‌‌ترسد.

تمام تلاش این‌‌ها در فلسطین برای همین است که این روحیه شهادت‌‌طلبی را از بین ببرند. خوشبختانه نه‌‌تنها نتوانسته‌‌اند بلکه این روحیه روز‌‌به‌‌روز بیشتر تقویت شده است. اصل این روحیه از انقلاب اسلامی ایران سرچشمه می‌‌گیرد. اگر این حرکت ایران نبود فلسطینی‌‌ها فکر اسلام نبودند. آن‌‌ها نهایت فکرشان عربیت بود. آن زمان که فلسطینی‌‌ها به فکر مبارزه با اسرائیل افتادند، تازه شعارشان "وحدت عربی" بود. مسئله اسلام برای آن‌‌ها مطرح نبود. بعد از پیروزی انقلاب بود که حضرت امام‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه در رهنمودهایشان فرمودند اسلام را مطرح کنید، چرا روی عربیت تکیه می‌‌کنید؟! این بود که سایر کشورهای اسلامی غیرعربی نظیر پاکستان، مالزی و... هم به حمایت از فلسطینی‌‌ها برخاستند. گروه‌‌های جهاد فلسطینی نظیر حماس و... هم عمدتاً شعار خودشان را اسلام قرار دادند. آنچه از موفقیت نصیب آن‌‌ها شده، چه در لبنان به‌‌وسیله حزب‌‌الله لبنان و چه در فلسطین، به برکت همین فکری است که از انقلاب اسلامی ایران و از شخص امام‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه الهام گرفتند. اگر فقط آن روحیه یعنی وحدت عربی بود، فلسطین هزار‌‌باره از صفحه تاریخ و جغرافیای جهان محو شده بود.

منظورم تأکید بر داشتن روحیه تسلیم‌‌ناپذیری در مقابل زور و کفر یعنی زورستیزی و کفرستیزی است. ما باید با تمام توان و از راه‌‌های مختلف، این روحیه را تقویت کنیم. اگر با استفاده از ظرفیت علوم مختلف نظیر فلسفه، علوم اسلامی، تفسیر، حدیث، تاریخ و... و نیز زمینه‌‌های هنری گوناگون نظیر رمان، تئاتر، فیلم و از هر راه ممکن دیگر تلاش کنیم که این روحیه را برای نسل جوان حفظ کنیم و فرهنگ شهادت، آرمان‌‌خواهی، فداکاری، گذشت و ایثار را گسترش دهیم، می‌‌توانیم بر همه نقشه‌‌های شیطانی پیروز شویم. این چیزی است که خداوند متعال به ما وعده داده که إن تَنْصُرُوا اللهَ يَنْصُرْكُمْ.[3] عملاً هم نشان داده که ملتی که از همه اسباب ظاهری غافل بود، فقط به ‌‌خاطر همین توکل بر خدا، انجام وظیفه دینی و روحیه شهادت‌‌طلبی بر کل دنیا پیروز شد. پیروزی ما در جنگ هشت‌‌ساله تنها پیروزی بر عراق نبود، پیروزی بر همه قدرت‌‌های دنیا بود که پشت‌‌به‌‌پشت هم داده و به صورت قدرت بعثی عراق جلوه‌‌گر شده بودند. حزب بعث، نمادی از قدرت‌‌های کفر جهانی بود وگرنه غرب و شرق حامی او بودند!

خدا به ما نشان داد که با دست خالی هم می‌‌توانیم پیروز شویم. آن زمان نه ارتش مجهزی داشتیم، نه سپاه، قوام گرفته بود و نه وضع مملکت به لحاظ اقتصادی، صنعتی، علمی و تکنولوژی خوب بود. همه چیز ما ضعیف بود و همه چیز ما هم در همین جریان جنگ تقویت شد. امروز اگر می‌‌بینید که موشک و هواپیما و چیزهای دیگر می‌‌سازیم و داریم خودمان را از امثال آمریکا بی‌‌نیاز می‌‌کنیم، به برکت همین جنگ است. اگر جنگ نبود ما چه وقت به این چیزها می‌‌رسیدیم؟! ما نه‌‌تنها شکست نخوردیم بلکه این امکان و پتانسیل برای ما فراهم شد که بتوانیم در آینده نزدیک، رقیب آن‌‌ها شویم. این وعده خداست که وفای آن هم همراهش است.

اما در مقابل، وعده‌‌های شیطانی هست که کار شیطان، ترساندن و ایجاد وحشت است؛ الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاءِ.[4] کار شیطان همین است. وعده‌‌ای که شیطان می‌‌دهد ترساندن از فقر است؛ مثلاً اینکه اگر تسلیم آمریکا نشوید وضع اقتصادی‌‌تان خراب می‌‌شود! در مقابل شیطان، خداوند وعده مغفرت و رحمت و پیروزی می‌‌دهد؛ وَاللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلًا.[5] خدا که وعده می‌‌دهد به دنبال آن وفاست اما شیطان در‌‌نهایت خواهد گفت وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ؛[6] کار من همین بود، وعده می‌‌دادم و خلف وعده می‌‌کردم! جریان تاریخ هم این را نشان می‌‌دهد. کسانی که فریب وعده‌‌های شیطانی را خوردند هیچ‌‌کدامشان به خواسته‌‌هایشان نرسیدند اما آنان که در راه حق، حاضر شدند به وعده‌‌های خدا اطمینان کنند طولی نکشید که به پیروزی‌‌های دنیوی هم نائل شدند.

خلاصه عرایضم این است که موقعیت ما بسیار حساس است و وظیفه شما جوانان انقلابی، امروز بسیار سنگین است. این وظیفه عبارت است از حفظ میراث همه شهدای تاریخ و به‌‌خصوص شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی که راهی جز تقویت فرهنگ اسلامی ندارد. این فرهنگ در زمینه باورها همان اعتقادات اسلامی است که باید با فلسفه الهی تقویت و شبهاتی که القا می‌‌کنند دفع شود. در زمینه ارزش‌‌ها هم تقویت روحیه ایثار، گذشت، فداکاری، شهادت‌‌طلبی و بی‌‌اعتنایی به هوس‌‌های دنیا و در مقابل، اعتماد کردن به خدا و ارزش‌‌های معنوی و آرمان‌‌خواهی است.

امیدواریم که خداوند متعال به همه ما توفیق دهد که این وظیفه سنگین را درست ادا کنیم، به برکات و آثاری که خداوند متعال وعده داده است نائل شویم و درنهایت این لیاقت را پیدا کنیم که زمینه‌‌ساز ظهور مهدی موعودعجل‌‌اللّه‌‌تعالی‌‌فرجه‌‌الشریف باشیم و همه ما افتخار خدمتگزاری در آستان آن حضرت را پیدا کنیم.

 والسّلام علیكم ورحمة اللّه وبرکاته

نیازهای فرهنگی و سیاسی جامعه امروز

یکی از حاضران: کار فرهنگی‌‌ای که در ‌‌حال‌‌ حاضر در جامعه و دانشگاه می‌‌توان انجام داد چیست؟

آیت‌‌الله مصباح: سؤال بسیار به‌‌جایی است. فعالیت فرهنگی ما در بُعد اسلامی در دو محور باید انجام بگیرد؛ یکی تقویت باورها و ارزش‌‌های اسلامی در مقابل مکاتب الحادی و التقاطی و یکی هم پاسخ به شبهات القا‌‌شده در این زمینه که خواه‌‌ناخواه ذهن جوانان را مشغول می‌‌کند. ذهن وقتی آلوده به شکوک شد دیگر استقرار و ایمان و اطمینان قلبی را پیدا نمی‌‌کند. شیطان همیشه شبهات را چنان در شکل نوین و آهنگ و قیافه جدید مطرح می‌‌کند که تازگی دارد. گو اینکه روح همه این شبهات و شکوک، اموری کهنه است ولی شکل و قیافه آن‌‌ها جدید است؛ بنابراین دائماً باید در جریان باشیم که چه شبهات و شکوکی مطرح می‌‌شود و پاسخ آن‌‌ها را پیدا کنیم.

فعالیت در این زمینه نیازمند کسانی است که همه وقت خود را صرف این کارها کنند. چنین وظایفی عملاً بر عهده حوزویان گذاشته می‌‌شود چون آن‌‌ها خودشان را برای این کار وقف کرده‌‌اند؛ اما دیگران هم باید ارتباطشان را با این منبع علمی و فلسفی حفظ کنند. راه صحیح این مسئله است که مراکز فرهنگی و دانشگاهی در این زمینه رشد و وسعت پیدا کند همچنان که مقام معظم رهبریحفظه‌‌الله‌‌تعالی هم روی همین مسئله تأکید دارند.

ما در جهت اینکه برخی از دوستان برای پاسخ‌‌گویی به شبهاتی که نو‌‌به‌‌نو مطرح می‌‌شود خودشان را آماده کنند گام‌‌هایی برداشته‌‌ایم. جمعی از دوستان در کانون طلوع، جلساتی را در همین‌‌جا تشکیل می‌‌دهند و مسائل فرهنگی از این قبیل را بررسی می‌‌کنند تا این جریان فرهنگی را به صورت یک جریان پویا و زنده و فعال حفظ کنند. این‌‌گونه نیست که با مطالعه چند کتاب و خلاصه‌‌برداری و حفظ آن‌‌ها کار تمام شود. شیطان هر‌‌روز با آهنگ و شکل جدیدی حرف‌‌هایی را مطرح می‌‌کند که ناآشناست و جواب جدید می‌‌طلبد. چون همه خواهران و برادران دانشگاهی نمی‌‌توانند تمام وقتشان را صرف این کارها کنند، باید عده‌‌ای مجهز شوند و دیگران هم در ارتباط با آن‌‌ها زمانی را صرف مطالعه و پژوهش‌‌های فرهنگی کنند تا معلوماتشان همیشه به‌‌روز باشد و بتوانند به شبهات شیطانی جواب بدهند. در بُعد مسائل سیاسی نیز همین‌‌گونه است.

این‌‌ها در‌‌نهایت یک سلسله مسائل کلی به دست ما می‌‌دهد ولی شیاطینی هستند که با پوشش همین مسائل و ارزش‌‌های اسلامی، اهداف شیطانی خودشان را دنبال می‌‌کنند! این‌‌ها در‌‌واقع مردم را فریب می‌‌دهند و به اسم اسلام و ارزش‌‌های اسلامی اهداف کفر را تقویت می‌‌کنند. نمونه آن را عرض کردم و امثال آن را هم می‌‌توانید در فعالیت‌‌هایی که در این چند سال اخیر انجام گرفته و در جریان است ببینید. به همین دلیل علاوه بر درک کلیات معارف اسلامی و پاسخ‌‌گویی به شبهات، به تحلیل‌‌های سیاسی درباره مسائل جاری کشور و دنیا نیاز داریم. در این جهت هم باید با متخصصان ارتباط برقرار کرد. شاید برادرانی که در مرکز پژوهش‌‌ها و کانون طلوع هستند بتوانند این ارتباط را برقرار کنند.

الحمدلله به برکت رهنمودهای امام‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه، جامعه ما فهیم و دارای درک عمیق سیاسی است. من بارها گفته‌‌ام که بچه‌‌های ما از بزرگسالان و سالمندان جامعه غربی درک سیاسی بهتری دارند. این سخن، شعار نیست و شواهد زیادی دارد. کودکان کم‌‌سن‌‌و‌‌سال ما مسائلی را درک می‌‌کنند که تحصیل‌‌کرده‌‌های دانشگاه‌‌های آمریکا و اروپا و کانادا درک نمی‌‌کنند. بحمدالله خدا این درک را به جوانان ما داده است ولی باید تقویت شود.

درنهایت نکته دیگری که روح همه این‌‌هاست توجه به معنویات است و اینکه انسان در دام هوس‌‌های شیطانی و زرق‌‌و‌‌برق‌‌های دنیا نیفتد. این را باید با توسلات، عبادات، قرائت قرآن و توجهات قلبی نسبت به اولیای خدا در خودمان تقویت کنیم.

بنابراین سه برنامه اساسی داریم که هر‌‌کس در هر‌‌جا به ‌‌تناسب امکانات و وقت و شرایطی که برایش فراهم می‌‌شود باید آن‌‌ها را دنبال کند؛ اول شناخت بهتر اسلام و دفاع از آن؛ دوم درک مسائل سیاسی و اجتماعی ایران و جهان؛ سوم خودسازی و تقویت روح معنوی خودمان. اگر این سه توأم شود مطمئن باشید در کوتاه‌‌مدت به یک پیروزی چشمگیر خیره‌‌کننده نائل خواهیم شد. امیدواریم که این‌‌چنین باشد.

دعا می‌‌کنم که خدا بر توفیقات شما بیفزاید و با نیت پاکی که دارید و تلاشی که می‌‌کنید ان‌‌شاء‌‌الله مشمول عنایت‌‌های خاص آقا امام‌‌زمان‌‌ارواحنافداه باشید و با حمایت‌‌های معنوی ان‌‌شاءالله شاهد پیروزی‌‌های چشمگیری، هم ازلحاظ مادی و هم ازلحاظ رشد و ترقیات معنوی، در زندگی خودتان باشید. همه را به خدا می‌‌سپارم و از همه شما التماس دعا دارم.

 


[1]. البته سران این سازمان هفت، هشت نفر بیشتر نیستند و از روز اول هم به قتل مرحوم رجابی متهم بودند. مرحوم لاجوردی، مسئول زندان‌های اوین، به‌طورقطع معتقد بود که ترور شهید رجایی زیر سر این‌هاست.

[2]. تحف العقول، ص 245.

[3]. محمد، 7.

[4]. بقره، 268.

[5]. همان.

[6]. ابراهیم، 22.

 

Selected Questions

Darwin's Theory in TV Documentaries I am a relatively educated Moslem with solid Islamic religious believes, and fluent in few languages. I am a keen listener to your speeches and also very keen on the programs which I can see on the 4th Channel of the IRIB. There are the following 2...
Read more...