راز جاودانگی عاشورا

در جمع گروهی از نخبگان استان كرمانشاه
تاریخ: 
يكشنبه, 1 بهمن, 1385

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الرَّحیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

همه ما معتقدیم در طول تاریخ بشریت واقعه كربلا جریان بی‌‌نظیری است كه از نظر ارزش قابل مقایسه با هیچ حادثه دیگری نیست. اما ممكن است سؤالاتی پیرامون این واقعه برای بعضی مطرح شود.
در جریان كربلا ظلم‌‌های فوق‌العاده‌‌ای به فرزندان پیغمبر اكرم (ص) روا داشته شد. در جنگ نابرابری بین یاران سیدالشهداء(ع) كه هفتاد و دو نفر بودند، با طرف دیگر که از سی هزار تا صد و بیست هزار نفر گفت شده، آن همه جنایت بر علیه اهل‌بیت(ع) مرتكب شدند و سرانجام پیر وجوان و حتی طفل شیرخوار آنان به شهادت رسیدند و عده‌‌ای از بانوان حرم سیدالشهداء(ع) به اسارت برده شدند. ما تك تك این جنایات را کمابیش در جریانات دیگر هم می‌‌بینیم. مثل جنایت‌هایی كه در عصر حاضر، رژیم سابق عراق در حلبچه و جاهای دیگر مرتكب شد و بسیاری از مردم بی‌گناه، از مرد و زن و طفل به صورتی بسیار فجیع به شهادت رسیدند؛ یا حوادثی كه در فلسطین اتفاق می‌افتد، ظلمهایی كه رژیم صهیونیستی و حامیانش بر فلسطینی‌‌ها روا می‌دارند.
حال اگر کسی بگوید به فرض كه حادثه كربلا چند درجه هم از اینها شدیدتر بوده، ولی آن چنان نیست كه بگوییم این جریان قابل مقایسه با هیچ داستان دیگری نیست. دیگران هم اهداف ارزشمندی مثل دفاع از آب و خاك و شرفشان داشتند و برای آن مبارزه كردند و در این راه به شهادت رسیدند. نهایتاً هدف اصحاب كربلا از اهداف دیگران شریف‌تر بوده، اما چنین نیست كه کسان دیگری داوطلبانه جان خود را برای اهداف بلند انسانی فدا نكرده باشند. با وجود این، چه سرّی در نهضت عاشورا نهفته كه می‌‌گوییم این جریان در تاریخ بی‌‌نظیر است و نظیر آن نه واقع شده و نه خواهد شد. این ماجرا از چه اهمیتی برخوردار است كه چهارده قرن مردم، این چنین در ایام محرم سر از پا نمی‌‌شناسند؛ جان و مال خود را برای برگزاری مراسم عاشورا و محرم صرف می‌کنند؛ این عزاداری‌ها، سینه‌زنی‌‌ها و زنجیر زنی‌‌ها، اطعام‌ها و نظایر آن نشان از این است كه حادثه عاشورا فوق‌العادگی خاصی دارد.
ما اگر بخواهیم یك پدیده انسانی ساده یا یك حركت عظیم اجتماعی را ارزشیابی كنیم، در چه عناصری از این پدیده باید تأمل‌‌كنیم تا ارزش آن پدیده را دریابیم؟ كسانی ممکن است به حجم یا شكل كار نگاه كنند. مثلاً اگر كسی هدیه‌‌ای برای شما بیاورد آیا فقط به اندازه، شکل یا قیمت آن توجه می‌کنید؟ این ارزشیابی كودكانه است و كسانی كه معرفت بیشتر و عقل كامل‌‌‌تری دارند، برای ارزشیابی پدیده‌‌ها به این معیارها اكتفا نمی‌‌كنند. برای توضیح بیشتر، مَثَل ساده‌ای می‌زنم. شما اگر بخواهید یک چفیه از بازار تهیه کنید قیمت آن چقدر است؟ اگر كسی بخواهد این پارچه را به دیگری هدیه بدهد ارزش این هدیه چقدر است؟ روشن است كه قیمت مشخص و محدودی دارد. اما دیده‌اید کسانی، حتی انسان‌هایی بزرگ، برای اینكه یک چفیه از دست رهبر معظم بگیرند سر و دست می‌‌شكنند. با این‌كه این همان پارچه ارزان قیمت است؛ اما وقتی آن را از دست رهبر می‌‌گیرند برایشان بسیار ارزشمند است.
از همین مثال می‌توان دریافت که برای ارزشیابی یك پدیده نباید تنها به حجم و قیمت آن نگاه كنیم؛ بلکه باید معیارهای دیگری هم مورد توجه قرار گیرد. عمده این است كه ارزش‌گذار با چه نگاهی به پدیده نگاه می‌‌كند وآن را در چه قالبی و با چه مقایسی می‌‌سنجد. اولین معیار در ارزش‌گذاری پدیده‌‌های انسانی انگیزه ‌‌کسی است که آن کار را انجام می‌‌دهد. یك حركت ممكن است با یك نیت، ارزشی منفی داشته باشد؛ اما اگر همان کار با نیت دیگری انجام شود ارزش بسیار بالایی داشته باشد. مثلاً خم شدن در مقابل كسی چقدر ارزش دارد؟ ممكن است خم شدن برای مسخره کردن کسی باشد؛ هم‌چنان که ممكن است کسی با این کار نهایت ارادت و عشق خود را به طرف برساند؛ در حالی که هر دو در ظاهر یک کار هستند. همین کار اگر با نیت تعظیم باشد، کاری ارزشمند است و اگر به نیت تمسخر باشد ارزش منفی دارد و حتی قابل توبیخ و تنبیه است.
در میان همه ضربات شمشیری که رزمندگان صدر اسلام در جنگ‌ها زدند، پیغمبر اکرم(ص) تنها در مورد یک ضربه شمشیر فرمود که از عبادت همه جنیان و انسیان با ارزش‌تر است. «ضربة علی یوم الخندق أفضل من عبادة الثقلین». مقدار و شكل این ضربه با ضربات شمشیر دیگران تفاوتی نداشت. اما چرا این ضربه برتری پیدا كرد؟ دلیل ارزش آن، اول نیت حضرت امیر(ع)، و دلیل دیگر آن آثاری بود که بر این ضربه مترتب شد.
حال ما اگر بخواهیم پدیده عاشورا را با موارد مشابه آن مقایسه كنیم باید ببینیم انگیزه امام حسین(ع)، یاران و فرزندانشان از شهادت خود و اطفالشان و اسارت بانوان اهل‌بیت(ع) چه بود و چه آثاری بر این حركت مترتب شد.
انگیزه سیدالشهداء(ع) را هر كس به اندازه معرفت خودش می‌‌شناسد. آنچه ما شنیده‌ایم این است که حركت سیدالشهدا(ع) برای مبارزه با ظلم، دفاع از شرف و ناموس و دفاع از اهداف و ایمانش بود و اگر همین مقدار را هم درست درك كنیم، تا حد زیادی به اهمیت این حركت پی می‌‌بریم؛ ولی این‌‌ها قدم‌های اولیه در این راه است. ارزش كار سیدالشهدا(ع) با هیچ كار دیگری در عالم قابل مقایسه نیست. هر چند دفاع از آب و خاك و شرف و ناموس بسیار مقدس است و كسی كه در راه دفاع از آنها كشته شود ثواب شهید را دارد؛ اما این انگیزه‌ها كجا و انگیزه سیدالشهدا(ع) در كربلا كجا؟ او انگیزه‌ای بسیار والاتر از اینها داشت. ما زمانی می‌‌توانیم ارزش واقعی كار حسین(ع) را دریابیم كه اهمیت و ارزش دین را به درستی درك كنیم؛ ولی ارزش‌گذاری ما برای دین هم به اندازه فهم خودمان است و رفتار ما نشان می‌‌دهد كه چه میزان برای دین ارزش قائلیم. كسانی معرفتی صحیح از ارزش دین دارند كه حتی كوچك‌ترین احكام دین را رعایت می‌كنند. امام حسین(ع) آن چنان ارزشی برای دین قائل بود كه کسی مثل فرزند برومندش، علی اكبر و برادر بزرگوارش اباالفضل العباس(ع) را در راه آن فدا کرد؛ شخصیت‌هایی بی‌‌نظیر، با فضیلت و كمال که بعد از ائمه معصومین ـ‌صلوات الله علیهم اجمعین‌ـ همتایی برایشان نمی‌توان یافت. كسی حاضر باشد چنین کسانی را پیش چشمش به نامردمی و ناجوانمردی به شهادت برسانند! این فداکاری برای است که سیدالشهداء(ع) ارزش واقعی دین را می‌‌داند و چنان ارزشی برای دین خدا قائل است كه حاضر است حتی کسانی مثل علی اكبر و ابوالفضل(ع) و عزیزان دیگری كه در عالم بی‌‌نظیر بودند، فدا شوند تا دین بماند.
امام حسین(ع) در آخرین لحظات قبل ازشهادت مناجاتی عاشقانه با خدا دارد که در آنجا انگیزه خود را از این جانبازی و فداکاری می‌فرماید؛ آن حضرت که ارزش معرفت خدا، و عشق‌بازی، فداكاری و جانبازی در راهش را درك می‌‌كند، هر چه مصیبت‌ها بیشتر بر او وارد می‌‌شود و عزیزانش به شهادت می‌‌رسند، رنگ و رویش برافروخته‌‌تر و نشاطش بیشتر می‌‌شود. راوی گفت: من كسی را در عالم ندیدم كه هنگام مصیبت به جای اینكه بدنش به لرزه بیفتد، رنگش بپرد و دست و پایش سست شود، رنگ و رویش برافروخته‌‌تر، بانشاط‌تر و مصمم‌‌تر شود. محبت اقتضا می‌‌كند كه انسان هر چه در اختیار دارد تقدیم محبوب كند. این یك بُعد اهمیت جریان كربلا است.
عامل دیگری که برای ارزشیابی واقعه عاشورا باید مورد توجه قرار گیرد آثاری است كه بر آن مترتب می‌‌شود. ممكن است کاری كوچك، طی زمانی كوتاه توسط افرادی اندک انجام شود، اما اثری در تاریخ بگذارد كه با گذشت هر روز از آن، شكوفاتر و تازه‌‌تر ‌‌شود و در هر كوی و برزن و بر هر انسانی با هر عقیده‌‌؛ و مسلکی اثر مثبت بگذارد. امروز بعد از 1400 سال از جریان عاشورا هنوز این داغ تازه و هر روز سوزان‌‌تر، فروزان‌‌تر، تابنده‌‌تر، و درخشنده‌‌تر است و هر کس از این حادثه با خبر شده گویا عزیزترین کسان خود را از دست داده است. كدام حادثه‌‌ای را در عالم سراغ دارید كه یك هزارم چنین اثری را در عالم گذاشته باشد؟ گاندی منجی معروف هندوستان، كه مبارزاتش موجب استقلال هندوستان از استعمار انگلیس شد، افتخارش این بود كه دوستدار امام حسین(ع) است و در مبارزاتش از او الگو گرفته است. نمونه دیگر، انقلاب اسلامی ایران است كه به بركت قیام عاشورا تحقق پیدا كرد و ایران عقب‌افتاده و برده دیروز غربی‌‌ها به برکت این انقلاب به عزتی رسیده كه امروز بزرگ‌ترین شخصیت‌های عالم در مقابل عظمت ایران سر فرود می‌‌آورند؛ و همه این عزت و سربلندی به بركت نام سیدالشهداء(ع) است.
حال، چه پدیده‌ای را می‌‌توانید با این جران مقایسه كنید؟ عمده این است كه امام حسین(ع) هر چه داشت برای خدا داد و در مقابل، خدا هم هر چه خواست به او داد. ما از عاشورا باید درسی برای زندگی فردی و درس دیگری برای زندگی اجتماعی‌مان بگیریم. اگر دوست داریم زندگی‌مان ارزشمند باشد، كاری كنیم كه ارتباطی با نام و یاد امام حسین(ع) پیدا كنیم و قدمی در راه او برداریم. اولیای خدا به اندازه‌ای پیش خدا عزیزند كه اگر كسی شباهتی هم به آنها پیدا كند، خداوند به خاطر این شباهت او را دوست خواهد داشت. ما اگر نمی‌‌توانیم ارزش‌های سیدالشهداء(ع) را درك كنیم، حداقل سعی كنیم حسینی بشویم و تا جایی كه به عقلمان می‌‌رسد شباهتی با امام حسین(ع) پیدا كنیم؛ تا نامی از خدمت‌گزاری آن حضرت بر ما بماند.
همین مقدار انتساب به امام حسین(ع) كه در عزای آن حضرت لباس سیاهی بپوشیم، اشكی بریزیم و بر سر و سینه بزنیم، به‌واسطه عظمت سیدالشهداء(ع) كارساز است. چرا؟ چون تا در دل محبت حسین(ع) نباشد، اشك جاری نمی‌شود. این محبت است که دل را با سیدالشهداء(ع) ارتباط می‌‌دهد؛ و حاشا كه خدا كسی را كه ارتباط با حسین(ع) دارد با دیگران یكسان حساب كند. ولی ما نباید به این اندازه اكتفا كنیم. حسین(ع) به شهادت نرسید كه فقط ما اشكی بریزیم و از عذاب نجات پیدا كنیم. آن حضرت به شهادت رسید تا الگویی باشد برای سایر بندگان خدا كه می‌‌خواهند راه خدا را بپیمایند و رضای او را جلب كنند. هر چند درِ خانه كریم باز است و سفره‌‌اش گسترده، اما ما هم باید ادب و شرم داشته باشیم. ما كه بر سر خوان بی‌كران حسینی نشسته‌‌ایم باید اول سعی كنیم معرفت‌مان و عشق‌مان را به حسین(ع) زیاد كنیم و بعد سعی كنیم تا جایی كه می‌‌توانیم و استعداد و ظرفیتش را داریم شباهت‌مان را به امام حسین(ع) زیاد كنیم.
امام حسین(ع) برای احقاق حق ضعیفان به شهادت رسید، حال ما چگونه بگوییم شیعه حسین(ع) هستیم، و فردا با چه رویی به چهره مبارک آن حضرت نگاه كنیم، در حالی که با دوز و كلك، رشوه و رانت‌‌خواری حقوق دیگران را تضییع می‌كنیم؟ هر چه معرفت، محبت و عشق ما به ابی‌‌عبدالله(ع) بیشتر باشد، بیشتر می‌‌توانیم زندگی‌مان را به زندگی او نزدیك كنیم. در این صورت می‌توانیم به اندازه ظرفیت خودمان از كمالاتی كه آن حضرت داشت و به آنها دعوت می‌‌كرد بهره‌مند شویم. همه اینها در گرو آن است كه ریشه اعتقادات را در درون‌مان محكم كنیم. چون همه رفتارهای اختیاری انسان، خواه‌ناخواه از اعتقادات او نشأت می‌‌گیرد. اعتقادی كه حسین و حسینیان را واداشت در روز عاشورا آن حماسه را بیافرینند و هر چه مصیبت بر آن‌‌ها وارد می‌‌شد برافروخته‌‌تر شوند، این باور بود كه بعد از این عالم، عالم دیگری است که در آن پیغمبر اكرم(ص) انبیاء و اولیاء حضور دارند و الی‌الابد در جوار رحمت الهی خواهند بود؛ اعتقاد به معاد و حیات ابدی و عشق به شهادت در راه خدا در دل عابس شاكری ریشه داشت که روز عاشورا هنگامی که به میدان جنگ وارد می‌شد زره‌‌اش را از تن در آورد. او می‌گفت من می‌‌خواهم در راه محبوبم هر چه ممكن است سختی بیشتری تحمل كنم. چنین عشقی به شهادت از كجا پیدا می‌‌شود؟ چگونه این فرهنگ حسینی نوجوان سیزده ساله ما را وادار می‌‌كند كه نارنجك به كمرش ببندد و عاشقانه زیر تانك برود؟ چرا رزمندگان ما عاشق شهادت بودند و نذر می‌‌كردند شهادت نصیبشان شود؟ چون باور داشتند که هنگامی كه به شهادت می‌‌رسند سرشان در دامان سیدالشهداء(ع) است و این باور در دلشان ریشه داشت که امام حسین(ع) راضی نمی‌‌شود كسی در را او به شهادت برسد و موقع جان دادن سر بالین او نیاید؛ و به عشق این‌كه یك دم چهره حسین(ع) را ببینند حاضر بودند هزار تیر و زخم را تحمل كنند تا یك لحظه جمال محبوبشان را ببینند، و می‌‌دانستند بعد از این، سعادت ابدی است.
ما باید سعی كنیم در تقویت اعتقاد به معاد و عالم ابدی، كه منشأ عشق به شهادت می‌‌شود، جدی باشیم تا بر اساس این اعتقاد ارزش شهادت در دل ما نُزْج بگیرد و شهادت برای ما یک ارزش بشود. مواظب باشیم این فرهنگ از بین نرود؛ عشق به شهادت همیشه به عنوان یك ارزش زنده در جامعه ما محفوظ باشد؛ خودمان با این فرهنگ زندگی كنیم و فرزندان‌مان با همین فرهنگ بزرگ شوند. برای اینكه بتوانیم چنین باشیم ابتدا باید عقایدمان و باورهای‌مان را محکم کنیم و بعد ارزش‌های برخاسته از این باورها را تقویت کنیم.
سعی کنیم رفتارمان خالص باشد، نه برای خوش‌آمد دیگران؛ هر کار خوبی را برای این انجام دهیم كه خدا و امام(ع) آن را دوست دارند؛ تا امام(ع) به ما آفرین بگوید. برای عاشق سیدالشهداء(ع) یك آفرین از امام حسین(ع) از همه لذت‌های دنیا ارزش‌مندتر است. گفتیم یکی از معیارهای ارزش‌مندی هر کار، معرفت شخص به كار و هدفش است. از همین رو ما باید سعی کنیم بفهمیم چه کارهایی مورد رضایت امام حسین(ع) است تا آنها را انجام دهیم. مگر انسان كاری را انجام می‌‌دهد كه محبوبش غمگین شود؟!