«یا أَباذَرٍّ؛ طُوبى لاَِصْحابِ الاَْ لْوِیَةِ یَوْمَ القِیامَةِ یَحْمِلُونَها فَیَسْبِقُونَ النّاسَ إِلى الْجَنَّةِ أَلا وَ هُمُ السّابِقُونَ إِلى الْمَساجِدِ بِالاَْسْحارِ وَ غَیْرِ الاَْسْحارِ. یا أَباذَرٍّ؛ أَلصَّلوةُ عِمادُ الدّینِ وَ اللِّسانُ أَكْبَرُ، وَ الصَّدَقَةُ تَمْحُو الخَطیئَةَ واللِّسانُ أَكْبَرُ، وَ الصُّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النّارِ و اللِّسانُ أَكْبَرُ، وَ اْلْجِهادُ نَباهَةٌ وَ اللِّسانُ أَكْبَرُ.
یا أَباذَرٍّ؛ أَلدَّرَجَةُ فى الْجَنَّةِ كَما بَیْنَ السَّماءِ وَ الاَْرْضِ وَ إِنَّ الْعَبْدَ لَیَرْفَعُ بَصَرَهُ فَیَلْمَعُ لَهُ نُورٌ یَكادُ یَخْطَفُ بَصَرَهُ فَیَفْزَعُ لِذلِكَ فَیَقُولُ: ما هذا؟ فَیُقالُ: هذا نُورُ أَخیكَ، فَیَقُولُ: أَخى فُلانٌ؟ كُنّا نَعْمَلُ جَمیعاً فى الدُّنْیا وَ قَدْ فُضِّلَ عَلَىَّ هكَذا! فَیُقالُ لَهُ: إِنَّهُ كانَ أَفْضَلَ مِنْكَ عَمَلا، ثُمَّ یُجْعَلُ فى قَلْبِهِ الرِّضا حَتّى یَرْضى»
درباره پیشگامان بهشت و سعادت، پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) مىفرمایند:
«یا أباذرّ؛ طوبى لأصحاب الألویة یوم القیامة یحملونها فیسبقون النّاس إلى الجنّة ألا و هم السابقون إلى المساجد بالأسحار و غیر الأسحار»
اى ابوذر؛ خوشا به حال آنان كه در روز رستاخیز پرچمدارند، پرچم را پیشاپیش مردم گرفته، بر آنان در رفتن به بهشت پیشى مىگیرند، آنان همان افرادى هستند كه سحرگاهان و سایر اوقات در رفتن به مساجد، بر دیگران پیشى مىجویند.
همه انسانها، در هر سنى، سعى مىكنند بر دیگران سبقت جویند. البته اگر این مسابقه و
رقابت در ارتباط با امور دنیا باشد، نكوهیده است، ولى مسابقه و پیشى گرفتن بر دیگران، در ارتباط با آخرت، نه تنها نكوهیده نیست، بلكه نشانگر رشد و سعادت طلبى انسان است. چون سعادت انسان در قرب خداوند و نیكبختى اخروى است و اگر مؤمنان، در این راستا، بر دیگران پیشى مىگیرند، براى خودنمایى نیست؛ بلكه براى دستیابى به سعادت است.
در جاى جاى قرآن بر این مطلب تأكید شده، از جمله خداوند مىفرماید:
«وَ سارِعُوا إِلَى مَغْفِرَة مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّة عَرْضُهَا السَّمواتُ وَ الاَْرْضُ أُعِدَّتْ لَلْمُتَّقین»(1)
بشتابید به سوى مغفرت پروردگار خود و بهشتى كه پهناى آن همه آسمانها و زمین را فرا گرفته، مهیا براى پرهیزگاران است.
در واقع این آیه شریفه به نداى فطرت انسان اشاره دارد؛ چون فطرت او خواهان كمال و خواهان این است كه از دیگران كاملتر گردد.
بىشك انسان طالب كمال نهائى است و آن در قرب خداست. از این جهت براى رسیدن به آن از همه وسایط و عوامل سودى مىجوید. امّا كمالات محدود مطلوب نهائى انسان نیستند زیرا اولا در برابر كمال بالاتر رنگ مىبازند، و ثانیاً انسان پس از دستیابى به خواسته خود، سیر مىگردد. از این جهت گفتهاند: «وصال مدفن عشق است» یعنى انسان نمىتواند عاشق حسن و كمال محدود باشد. بلكه او بالفطره عاشق كمال مطلق و طالب خداست.
درد انسان، درد خدایى است و اگر پردههاى اشتباه از جلوى چشمش كنار رود و معشوق خود را بیابد، به مانند على(علیه السلام) عبادتهاى عاشقانه خواهد داشت. از این جهت خداوند در قرآن مىفرماید:
«أَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُ الْقُلُوب»(2) [تنها یاد خدا آرامبخش دلهاست.]
1. آل عمران / 133.
2. رعد / 28.
تقدیم «بذكرالله» علامت انحصار است؛ یعنى تنها یاد خدا آرامشبخش دل است و آن را از اضطراب و نگرانى خارج مىسازد و اگر كسى خیال كند مال، ثروت و جاه و مقام بدو آرامش مىبخشد سخت در اشتباه است. البته قرآن از تحصیل آنها نهى نمىكند، اما مىگوید: آنها به انسان آرامش و آسایش نمىبخشند(1)
گفته شد انسان طالب كمال مطلق است و در این راه از همه عوامل و ابزارها سود مىجوید؛ از جمله عوامل دستیابى به كمال مطلق، مناجات با خدا و احیاى مساجد است. پیامبر مىفرماید: خوشا به حال آنان كه در روز قیامت، پیشگامان و پرچمدارانند. آنان مردم را به بهشت راهنمایى مىكنند و دیگران براى راهیابى به بهشت، دنبالشان راه مىافتند. آنان كسانى هستند كه در سحرگاه و غیر آن، پیش از دیگران به مسجد مىروند. (تقدیم «بالاسحار» بدین جهت است كه بهترین وقت عبادت، شب و سحر است).
براى تقریب به ذهن، باید به این مطلب توجه داشت كه یكى از ویژگىهاى روح انسان این است كه اگر دید دیگران در راه خیر و صلاح گام بر مىدارند، او نیز تشویق مىشود. در واقع اصل «اسوهپذیرى» و «الگوگیرى» در روان شناسى به عنوان بهترین وسیله تربیت، مسلم گرفته شده است. در واقع «الگو» بیشترین تاثیر را در رفتار انسان دارد.
اگر كسى براى انجام كار خوبى، پیشقدم شود، توجه دیگران را جلب مىكند و در نتیجه، دیگران نیز بدان كار روى مىآورند. این امر (الگو پذیرى) در نوجوانان خیلى مورد توجه است. افراد هرچه كاملتر مىشوند، بیشتر دلشان مىخواهد الگوى دیگران باشند و این احساس را با رفتار و انجام اعمال خیر بروز مىدهند؛ در نتیجه دیگران نیز تشویق مىشوند.
طبیعى است كه در یك جمع وقتى كسى كارى را شروع كند، دیگران خیلى راحت از او تبعیت مىكنند: به عنوان مثال، وقتى در یك مدرسه، به هنگام نماز ظهر، چند نفر با شتاب به مسجد بروند، عمل آنان دیگران را براى رفتن به مسجد تشویق مىكند. اما اگر چند نفر پیشقدم نشوند، دیگران به اینكه وقت نماز است و باید در مسجد حاضر شوند، توجه
1. شهید مطهرى، انسان كامل، ص 96 ـ 94.
نمىیابند و یا اگر توجه داشته باشند، همت ندارند. این بیانگر همان حقیقت روحى، روانى است كه به «الگو پذیرى» معروف گشته است.
اگر انسان براى آلوده نگشتن به ریا، مخفیانه كارى را انجام دهد، عمل او شایسته و نیكوست، اما اگر كسى كار خوبى را آشكارا انجام دهد تا دیگران تشویق شوند، نه تنها كار او ناپسند نیست، بلكه بسیار بجا و ارزشمند است؛ چون او علىالفرض قصد خودنمایى ندارد و تنها براى جذب دیگران كار خود را علنى مىسازد.
در این باره خداوند مىفرماید:
«... وَ أَنْفَقُوا مِمَّارَزَقْناهُمْ سِرّاً وَ عَلانِیَةً...»(1)
و از آنچه نصیبشان كردیم، پنهان و آشكار به فقرا انفاق كردند.
برخى گفتهاند: انفاق سرّى و پنهانى براى این است كه از ریا دور بمانند و انفاق علنى براى تشویق دیگران است، پس در هر یك جهت حسنى وجود دارد. هم كار كسى كه براى دور ماندن از ریا، نمازش را مخفیانه مىخواند نیكوست و هم كار كسى كه براى تشویق دیگران نمازش را در مسجد مىخواند. علاوه كسى كه مخلصانه و به دور از ریا، در رفتن به مسجد بر دیگران سبقت مىگیرد و موجب تشویق آنان مىشود، ثوابش دو چندان و روز قیامت پرچمدار سایرین است؛ چون عمل او پاى دیگران را به مسجد باز كرد.
مرحوم آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى، رضوان اللّه تعالى علیه، مقید بودند كه سحر، قبل از اذان، به حرم مشرف شوند: در اوایل تحصیلات حوزوى كه در مدرسه ساكن بودیم، گاهى موفق مىشدیم سحر به حرم برویم. گاهى برف نیز مىآمد و در كمال شگفتى مىدیدیم كه مرحوم آیتالله مرعشى، قبل از باز شدن در حرم، عبا بر سر كشیده، پشت در نشسته بودند. این از جمله خصوصیات بارز و برجسته ایشان بود. چنین رفتارى چقدر موجب تشویق دیگران مىشود؟ وقتى طلبهها مىدیدند: یك مرجع تقلید قبل از باز شدن در صحن، پشت در مىنشیند تا در باز شود، تشویق مىشدند كه سحر در حرم حاضر شوند.
1. رعد / 22.
از آنجا كه به اهمیت پیشگامى به مسجد اشاره رفت، بجاست دو روایت درباره اهمیت حضور در مسجد ذكر كنیم:
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمودند:
«إِنَّ لِلْمَساجِدَ أَوْتاداً، الْملائِكَةُ جُلَساؤُهُمْ، إِذا غابُوا إِفْتَقَدُوهُمْ وَ إِنْ مَرِضُوا عادُوهُمْ وَ إِنْ كانُوا فى حاجَة... أَعانُوهُم»(1)
همانا براى مساجد ملازمانى است كه ملائكه همنشین آنانند. وقتى (به جهت عذر) به مسجد حاضر نشوند، از آنان دلجویى مىكنند و اگر بیمار گردند، به عیادتشان مىروند و چون نیازى داشته باشند، یارىشان مىرسانند.
در روایت دیگر مىفرمایند:
«أَلْجُلُوسُ فِى الْمَسْجِدِ لاِنْتِظارِ الصَّلاةِ عِبادَةٌ. وَ قالَ مَنْ كانَ الْقُرانُ حَدیثُهُ وَالْمَسْجِدُ بَیْتُهُ، بَنىَ اللّهُ لَهُ بَیْتَیْنِ فى الْجَنَّة»(2)
نشستن در مسجد، براى رسیدن وقت نماز عبادت است و نیز فرمودند: كسى كه سخن او قرآن باشد، و خانه او مسجد باشد، خداوند دو خانه در بهشت براى او بنا مىكند.
در ادامه حدیث ابوذر، پیامبر مىفرمایند:
«یا اباذرّ؛ الصّلوة عماد الدّین و اللّسان اكبر، و الصّدقة تمحو الخطیئَة و اللّسان اكبر، و الصّوم جنّة من النّار و اللّسان اكبر، و الجهاد نباهة و اللّسان اكبر»
اى ابوذر؛ نماز ستون دین است و آنچه از یاد خداوند به زبان مىآید بزرگتر است. صدقه گناهان را مىزداید و گفتارى كه به مردم سودبخشد از صدقه بزرگتر است، روزه سپرى است در مقابل آتش و امساك زبان بزرگتر است و جهاد شرافت و عزت است و جهاد با زبان از نظر شرافت، بزرگتر است.
1. مستدرك الوسائل، ج 1، ص 358.
2. همان.
پیامبر مىفرمایند: نماز ستون دین است و بدون آن دین فرو مىریزد، اما اذكار و گفتنىهاى آن، بزرگتر و مهمتر از سایر اعمال است. چرا كه اذكار نماز جلوهگر بندگى و خضوع بنده مؤمن در برابر خداست و هم با آن اذكار مقام خداوند و بىكرانه رحمت او معرفى مىگردد.
اینكه نماز پایه و ستون دین معرفى شده، به دلیل نقش اساسى آن در شكل دهى شخصیت معنوى و دینى انسان است. در واقع نماز به ایمان انسان تجسم و به هویت معنوى او كمال مىبخشد. از این جهت در معارف دینى، آیات قرآن و روایات معصومان اهمیت شایانى به آن داده شده است.
در روایتى پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىفرمایند:
«إِنَّ أَفْضَلَ الْفَرائِضَ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ الصَّلاةُ، وَ أَوَّلَ ما یُحاسَبُ الْعَبْدُ عَلَیْها الصَّلوةُ؛ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ ما سِواها وَ إِنْ رُدَّتْ رُدَّ ما سِواها»(1)
نماز برترین واجبات بعد از شناخت خداوند است و اولین چیزى است كه در روز قیامت، بنده بر آن محاسبه مىگردد. اگر آن پذیرفته شود سایر اعمال نیز پذیرفته مىشود و اگر پذیرفته نشود سایر اعمال نیز پذیرفته نمىشوند.
در ارتباط مقام سجده كننده على(علیه السلام) مىفرمایند:
«لَوْ یَعْلَمَ الْمُصَلى ما یَغْشاهُ مِنَ الرَّحْمَة لَما رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ السُّجُود»(2)
اگر نمازگزار پى به رحمت الهى كه او را فرا گرفته است مىبُرد، سر از سجده بر نمىداشت.
در ارتباط با نقش نماز در طهارت نفس و پاكسازى دل و روان از آلودگىها و كاستىها پیامبر مىفرمایند:
«لَوْ كانَ عَلى بابِ دارِ أَحَدِكُمْ نَهْرٌ وَاغْتَسَلَ فی كُّلِ یَؤْم مِنْهُ خَمْسَ مَرّات أَكانَ یَبْقى فى
1. تفسیر ابوالفتوح، ج 1، ص 103.
2. غررالحكم، ص 605.
جَسَدِه مِنَ الدَّرَنِ شَىْءٌ؟ قُلْتُ: لا، قالَ: فَإِنَّ مَثَلَ الصَّلوةِ كَمَثَلِ النَّهْرِ الْجارى كُلَّما صَلّى صَلوةً كَفَّرَتْ ما بَیْنَهُما مِنَ الذُّنوب»(1)
اگر در خانه هر یك از شما نهرى جارى باشد و هر روز، پنج بار خود را در آن بشویید، كثافتى در بدن شما باقى مىماند؟ (صحابى) مىگوید: نه، پیامبر مىفرمایند: همانا مَثَل نماز مثل نهر جارى است، هرگاه كسى نماز بخواند، گناهان او در فاصله دو نماز بخشیده مىشود.
پیامبر روزه را به عنوان سپر در برابر آتش جهنم معرفى مىكنند، چون روزه وسیلهاى است براى تعالى و رشد انسان و سدّى است در برابر شیطان.
بشر داراى نفس امّاره است كه همواره او را به انحطاط و از دست دادن شخصیت روحانى و معنوى مىكشاند، از این جهت على(علیه السلام) مىفرمایند:
«إِنَّ أَخْوَفَ ما أَخافُ عَلَیْكُمْ إِثْنانِ، إِتّباعُ الْهَوى وَ طُولُ الاَْمَلِ، لاَِنَّ إِتِباعَ الْهَوى یَصُدُ الْحَقَ وَ طُولَ الاَْمَلِ یُنْسِى الاْخِرَة»(2)
بیشترین ترس من بر شما از دو چیز است: یكى پیروى هوى و هوس و دیگرى آرزوهاى طولانى؛ زیرا پیروى هوى مانع از حق و آرزوى طولانى موجب فراموشى آخرت مىشود.
از آنجا كه خداوند به بندگان خود لطف و محبت دارد، وسائلى فراهم ساخته تا با آنها، ظلمهایى را كه بشر به خود كرده است و موجب گردیده كه از ساحت مقدس خداوند دور شود، جبران كند. از جمله آن وسائل روزه است كه موجب پاكسازى نفس از آثار اعمال زشت و تحمل در برابر سختىها و صبر بر معصیت مىگردد.
1. وسائل الشیعة، ج 3، ص 7.
2. بحارالانوار، ج 77، ص 419
صرفنظر از اهمیت روزه و نقش آن در خودسازى، در برخى روایات به روزه در برخى ایام و ماهها، ثواب ویژهاى اختصاص داده شده؛ از جمله روزه ماه شعبان و رجب كه اولیاى دین و علماى بزرگ بر روزه در این دو ماه مداومت داشتهاند.
جهاد و مبارزه در راه خدا مایه عزت و سربلندى است و نقش حیاتى در صیانت و حفاظت از دین و مردم دارد. اگر جهاد و مبارزه نبود، دین و باورهاى مذهبى نابود مىگشت؛ چون دنیا خواهان و سودپرستان؛ براى رسیدن به مطامع خود، دست از خصومت و مبارزه با دین بر نمىداشتند. جهاد اولیاى دین باعث گشت كه دین از دستبرد و خطر آنان محفوظ بماند و امروز ما از ثمرات آن مبارزات استفاده مىكنیم. از این جهت سیماى مجاهدان و مبارزان راه حق، مىدرخشد و آنان به جهت فداكارى و جانفشانىهاى خود، مورد لطف و عنایت خداوند قرار گرفتهاند.
خداوند درباره آنان مىفرماید:
«لاَیَسْتَوِى الْقاعِدُونَ مِنْ الْمُؤْمِنینَ غَیْرُ أُوْلى الضَّرَرِ وَالْمُجاهِدُونَ فى سَبیلِ اللّهِ بَأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِینَ بَأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدِینَ دَرَجَةً...»(1)
هرگز مومنانى كه بدون عذرى به مانند نابینایى، مرض و فقر از جهاد كناره مىگیرند، با آنانكه با مال و جان جهاد مىكنند، یكسان نیستند. خداوند مجاهدان با مال و جان را بر نشستگان برترى بخشیده است.
نكتهاى كه پیامبر روى آن تكیه دارند، این است كه آنچه از زبان ساخته است، از سایر اعضا و اندام انسان ساخته نیست و كارى كه از زبان بر مىآید از نماز و روزه و جهاد بالاتر است، چه آنچه با زبان بیان مىگردد، به صورت امر به معروف و نهى از منكر باشد ـ چنانكه در روایات نیز امر به معروف و نهى از منكر والاتر از جهاد معرفى شده است ـ و چه به
1. نساء / 95.
صورت تعلیم و آموزش دیگران باشد؛ چرا كه راهنمایى جاهل به سوى حق از هر جهادى برتر است. همچنین تفهیم مىكنند كه كار مستحب، تنها انجام عبادتهاى وقتگیر و طولانى نیست، بلكه كار مستحبى سبك از زبان نیز ساخته است: بدون اینكه سرمایه و زحمت زیادى تحمل شود و وقت زیادى صرف گردد. پس باید قدر زبان را دانست و آن را از آفتها و آلودگىها حفظ كرد، تا اعمال انسان به هدر نرود.
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) در ارتباط با تفاوت درجات بهشت مىفرمایند:
«یا اباذرّ؛ الدّرجة فىالجنّة كما بین السّماء والارض»
اى ابوذر؛ فاصله بین درجات بهشت به مانند فاصله زمین و آسمان است.
«و انّ العبد لیرفع بصره فیلمع له نور یكاد یخطف بصره فیفزع لذلك فیقول: ما هذا؟»
انسان بهشتى به بالا مىنگرد، پس آنگاه در برابر دیدگانش پرتو نورى چنان برق مىزند كه نزدیك است دیدگان او را نابینا سازد؛ مىپرسد این چه نورى است؟
به او گفته مىشود: «هذا نور اخیك» آن نور برادرت فلانى است. پس او مىگوید:
«اخى فلان؟ كنا نعمل جمیعا فى الدّنیا و قد فضّل علىّ هكذا»
ما همگى در دنیا كارهاى خدا پسندانه انجام مىدادیم، چه شد كه او بر من برترى یافته است؟
«فیقال له: انّه كان افضل منك عملاً ثمّ یجعل فى قلبه الرّضا حتى یرضى»
به او گفته مىشود: او در كردار نیك برتو برترى داشت. آنگاه در دل او رضا نهاده مىشود، تا به مقام خود خرسند گردد.
جالب اینكه به آن بهشتى نمىگویند: او عملش بیشتر بود، بلكه مىگویند: عمل او بهتر بود؛ یعنى كیفیت عمل او بالاتر و در عبادت و نماز، توجه بیشترى به خدا داشت و خلوص او بیشتر بود.
طبیعى است وقتى انسان بنگرد همگنان و دوستانش از او جلو افتادهاند، حسرت مىخورد. اگر انسان در دنیا از دیگران عقب بماند مىتواند جبران كند، ولى در آخرت فرصت براى جبران و تدارك نیست، از این جهت عذاب و حسرت در آخرت، از هر چیزى كشندهتر است؛ ولى با اینكه زمینه و انگیزه حسرت در بهشتیان وجود دارد، خداوند نمىگذارد به حسرت مبتلا شوند. این سرّى است پوشیده كه بیانش براى ما مشكل است.
حال این سؤال مطرح مىگردد كه چگونه بهشتیان با اینكه مىبینند دوستانشان بر آنان پیشى گرفتهاند، به حسرت مبتلا نمىشوند. در این رابطه جوابى تمثیلى از حضرت عیسى(علیه السلام)در «انجیل برنابا» نقل شده كه فرمود: «در این عالم آدم قدكوتاه هیچگاه هوس پوشیدن لباس بلند ندارد و همینطور آدم قد بلند، هوس پوشیدن لباس كوتاه ندارد.» مىشود از این تمثیل برداشت كرد كه هر كس در بهشت به حد خود راضى مىگردد و توقعى بیش از مقام خود ندارد، در واقع مقامى را كه بدان دست یافته است، زیبنده خود مىبیند. وقتى مىنگرد عدهاى، مثل انبیا مقامشان از او بالاتر است، آن مقام را زیبنده آنان مىبیند و آن مقام را براى خود مانند لباسى گشاد بر اندام خویش مىشناسد.
بهشتیان قبل از مرگ و در عالم برزخ از زشتیها و پلیدیها نجات مىیابند و به حد كمال لایق خودشان مىرسند. از این جهت هر كس به خلعتى در خور مىرسد و خداوند او را به آنچه دارد رضا مىدهد و پس از آن قلبش آرام مىگیرد.